26 خرداد 1393
محمود فاضلی
ویلیام سولیوان (william sulivan ) آخرین سفیر آمریکا در ایران، روز۲۰ فروردین ۱۳۵۶ به این سمت انتخاب شد و روز 18 خرداد در شرائطی که سیاست شاه در سرمایهگذاری مالی خود برای کمک به پیروزی مجدد جمهوریخواهان آن کشور شکست خورده بود، وارد تهران شد. وی 12 اکتبر سال 1922 در رودآیلند متولد شد. او پس از کسب تحصیلات دانشگاهی راهی دانشکده دیپلماتیک شد. در جنگ جهانی دوم به استخدام نیروی دریایی آمریکا درآمد و با درجه افسری در جنگهای خاور دور شرکت کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم وارد وزارت خارجه آمریکا شد و در جریان جنگ کره به عنوان مشاور سیاسی ژنرال مکآرتور در دفتر او خدمت میکرد. وی پس از انجام مأموریتهای مختلف در خاوردور به سمت سفیر آمریکا در لائوس (69-1964) و فیلیپین (77-1973) منصوب شد و در جریان این مأموریتها از مشاوران نزدیک کیسینجر وزیر خارجه پیشین آمریکا در مذاکرات صلح ویتنام بود.
وی روز ۲۴ خرداد ۱۳۵۶ استوارنامه خود را به محمدرضا شاه تقدیم کرد. سولیوان جانشین ریچارد هلمز (مدیر اسبق سیا) در تهران شده بود که از 1351 سفیر آمریکا در ایران و از دوستان شاه بود. ریچارد هلمز روز 26 اسفند 1351، یک هفته پس از عزیمت «ژوزف فارلند» سفیر اسبق آمریکا، وارد تهران شد و در 5 دی 1355 یک هفته قبل از ورود کارتر به کاخ سفید در پی اتمام مأموریتش تهران را ترک کرد. از آن زمان تا ورود سولیوان به تهران، سفارت آمریکا به مدت 5 ماه و نیم بدون سفیر بود. سولیوان یکی از با سابقهترین و پرکارترین کارمندان دستگاه سیاست خارجی به حساب میآمد و با کولهباری از تجربه راهی ایران شده بود.
وی در شرائط ادامه انتشار مقالات تمسخرآمیز مطبوعات متمایل به دموکراتها در آمریکا علیه حکومت ایران به خاطر حمایت مالی بیفرجام محمدرضا پهلوی از رقیب جمهوریخواه جیمی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور، به تهران میآمد. سولیوان دمکرات که هنگام ورود به تهران 56 ساله بود، قبل از ورود به ایران، با سایروس ونس وزیر امور خارجه وقت آمریکا دیدار داشت. سولیوان در مورد آن دیدار چنین مینویسد:«در نخستین ملاقات با ونس از وی پرسیدم که دلیل انتخاب من برای پست سفارت در کشوری که هیچگونه تجربه و سابقهای درباره آن ندارم چه بوده است؟ وزیر خارجه در پاسخ گفت:«علت انتخاب من (سولیوان) به این سمت این بوده است که برای پست سفارت ایران در جست و جوی دیپلماتی بودهاند که در کشورهایی با حکومتهای متمرکز و استبدادی اداره میشوند تجربه کافی داشته و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند».(1)
سولیوان سفیر جدید آمریکا در ایران قبل از سفر به ایران، دیدار خود با جیمی کارتر رئیس جمهوری وقت آمریکا را چنین توضیح داده است:«کارتر در صحبت خود بر اهمیت استراتژیک ایران به عنوان متحد قابل اعتماد برای آمریکا تاکید کرد. کارتر همچنین اهمیت ایران را به عنوان یک عامل ثبات برای امنیت منطقه حساس خلیج فارس مورد تأکید مجدد قرار داد و در خاتمه موضوع قیمت نفت و سایر مسائل مورد علاقه بین ایران و آمریکا را متذکر شد. ویلیام سولیوان دیپلماتی بود که به قول خودش نه اطلاعات دقیقی نسبت به ایران داشت و نه مایل به پذیرفتن این مأموریت بود. (2)
در جریان مأموریت دیپلماتیک سولیوان نظام حکومتی شاه بر اثر انقلاب اسلامی ایران فرو ریخت و محمدرضا پهلوی به تصور آنکه آمریکائیها تعمدا از وی در برابر موج انقلاب حمایت نکردند، بیش از پیش به سیاستهای دمکرات در واشنگتن و (به) نقش سفیر آنها در تهران بدبین شد. این در حالی بود که دولت کارتر هر چه در توان داشت برای حفظ رژیم شاه به کار بست و حتی در ماههای قبل از سقوط رژیم پهلوی طرح کودتای نظامی برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ایران را نیز مد نظر قرار داده بود. (3)
سولیوان از رشد فزاینده نیروهای اسلامی و سردرگمی شاه آگاه بود. اما ارزیابی وی درپی آشکار شدن بحران، تغییر یافت. وی بدنبال قیام شهر قم به واشنگتن گزارش داد: که اگرچه روحانیون از شبکه سازمانی کارآمدی برخوردار هستند اما احتمالا در مسیر راهاندازی فوری تظاهرات بیشتر آن هم در راستای مقاصد سیاسی صرف با مشکل مواجه خواهند بود. وی همچنین گزارش داد که شاه کاملا بر اوضاع مسلط است. وی چهار ماه بعد از این جریان در تماسی با واشنگتن اعلام کرد که «نتیجه طبیعیای که بسیاری به آن معتقدند این است که او (شاه) کنترل خود بر اوضاع را از دست داده است». در جریان تحولات انقلاب اسلامی ایران، پیشنهادهای ضد و نقیضی به شاه ارائه شد. از یک سو «سولیوان» و از سوی دیگر «آنتونی پارسونز - سفیر سابق انگلیس در تهران از 1974 الی 1979) به وی هشدار دادند که دولتهای متبوع آنان، قادر به تحمل رویکرد مشت آهنین نبوده و خواستار حل مسالمتآمیز بحرانند. برژینسیکی در خاطراتش مینویسد که سولیوان هیچگاه آشکارا از شاه نخواست که به رفتار خشونتآمیز دست یازد. (4)
به موازات افزایش تنش و آشوب، اختلاف نظرات بین مدیران اجرایی کارتر نیز عمیقتر شد. شاه نیز همچنان پیامهای ضد و نقیضی دریافت میکرد. از وزارت خارجه آمریکا ندای واگذاری امتیازات و از شورای امنیت ملی بانگ دعوت به برخورد شدید، به گوش میرسید. وزارت خارجه آمریکا به این نتیجه رسیده بود که «دوران استبداد شاه بسر آمده است». سولیوان نیز طی تماسی با واشنگتن در 28 اکتبر اعلام کرد که «تقدیر ما این است که کار را با شاه ادامه دهیم».
آمریکا در این ایام دستخوش سردرگمی و تردید بیشتر شد. یک روز پس از انتخاب ژنرال ازهاری، برژینسکی با صلاحدید کارتر، طی تماس تلفنی با شاه اعلام کرد که اتخاذ هرگونه تصمیم از سوی شاه، از جمه استفاده از قدرت، مورد حمایت آمریکا خواهد بود. اما وزارت خارجه و سولیوان، نقشه دیگری برای شاه در سر داشتند. وزارت خارجه در اواسط نوامبر خود را برای یک سازگاری با واقعیتهای یک ایران بدون شاه آماده میکرد. وی که بشدت با استقرار دولت نظامی مخالف بود طی تماس با کشورش تاکید کرد تقدیر ما این است که با شاه کار را ادامه دهیم و من از هرگونه پیشنهاد به آیتالله خمینی بشدت مخالفم، اما تصمیم خود را سه روز پس از انتصاب ازهاری تغییر داد. سولیوان پیشبینی کرده بود که آیتالله خمینی احتمالا در ایران پس از شاه نقشی همچون گاندی ایفا میکند و محتملترین برآیند انقلاب، دولتی اسلامی به برهبری افرادی همچون سران جبهه ملی خواهد بود که این دولت با آمریکا رابطه دوستانه خواهد داشت.(5)
شاه نیز ضمن آگاهی از اختلاف نظر موجود در دولت کارتر نظر آمریکا در مورد احتمال اتخاذ سیاست مشت آهنین را از سولیوان جویا شد. از کمپ دیوید به سولیوان دستور داده شد به اطلاع شاه برساند که تشکیل کابینه نظامی تنها در صورتی به مصلحت خواهد بود که دولت در برقراری نظم ناکام بماند و نیروهای مسلح در معرض فروپاشی قرار گیرند. شاه در روزهای آخر حضور در ایران نمیخواست تاریخی برای عزیمت خویش تعیین کند، اما سولیوان وی را برای ترک سریع کشور تحت فشار قرار داد.
محسن میلانی در کتابش و بنقل از خاطرات سولیوان مینویسد:«تنها چند روز پس از رسیدن بختیار به قدرت، سولیوان با بازرگان و نمایندگان روحانیون دیدار کرد. سولیوان به دنبال آن دیدار، بازرگان را ترغیب کرد تا به منظور تسهیل زمینههای انتقال آرام قدرت به انقلابیون، با قرهباغی رئیس ستاد نیرویهای مسلح دیدار کند».(6) مأموریت سولیوان در ایران در 17 فروردین 1358 خاتمه یافت.
در جریان گروگانگیری، سولیوان در تهران نبود. او پیش از وقوع این رویداد به واشنگتن رفته بود. سولیوان پس از پایان مأموریت خود در کتابی به نام «مأموریت در ایران» به حقایقی از اوضاع سیاسی ایران در عصر پهلوی، دخالتهای آمریکا در ایران، وابستگی و چاپلوسی بسیاری از مقامات دولتی شاه و اختناق سیاسی و اجتماعی ایران در دوران حکومت محمدرضا پهلوی اشاره میکند. سولیوان در کتاب 296 صفحهای خود که در سال 1981 میلادی آنرا نوشت درباره ریشههای انقلاب، نوشته است که با «برژینسکی» مشاور ویژه کارتر در قبال اوضاع ایران با اختلاف نظر داشته و برژینسکی اتهامات کارتر را نپذیرفته است. گفته میشود جیمی کارتر گلایه داشت که سولیوان، اطلاعات درستی از امور داخلی ایران در اختیار وی قرار نمیدهد و به ونس گفته است تا وی را از ایران بیرون بکشد، اما ونس اصرار داشت که تعیین مردی جدید در ایران هم در بحبوبه ادامه بحران اشتباه است. درباره اختلاف نظر سولیوان و برژینسکی، ژنرال هایزر فرستاده نظامی کارتر به ایران در جریان انقلاب در کتاب خاطرات خود درباره این مأموریت مطالب متعددی نوشته است.
پانوشت:
1- روزشمار روابط ایران و آمریکا، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ص 240.
2- آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، ص 26.
3- فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ،11 ویژه نامه 22 بهمن، زمستان 1384، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مقاله گوادلوپ، ص 40.
4- شکلگیری انقلاب اسلامی، محسن میلانی، گام نو، چاپ ششم،1388، ص 218.
5- همان، ص 227-228.
6- همان، ص 243.
منبع: سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
تعداد بازدید: 799