27 خرداد 1393
شکست تجربه مشروطهخواهی پیامدهای بسیاری داشت. در کنار این شکست حرکتهایی به وجود آمد که آنها نیز به تاسی از مشروطهخواهی به دنبال استقرار حکومت قانون و استقلال ایران بودند ولی زور استبداد بر آنان میچربید و در مقابل حکومت مرکزی در همان آغاز سرکوب میشدند. نهضت میرزا کوچکخان جنگلی در گیلان و قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان از این گونه پیامدها بودند که در دوره پایانی سلسله قاجار شکل گرفتند.
قیام میرزا کوچکخان جنگلی 6 سال طول کشید و در این 6 سال او هرگز حاضر نشد که از موضع خود که ایرانی آزاد و مستقل بود دست بردارد. گرچه هر دو قدرت استعماری در این 6 سال برای جلب همکاری وی برای دستیبابی به اهداف خود حاضر به هر مساعدتی با او بودند اما میرزا هرگز نپذیرفت و مبارزه با استعمار را ترک نکرد. در این 6 سال وی همواره بر گیلان مسلط بود و گرچه از قوای دولتی با پشتیبانی انگلیس و همکاری روسها شکست میخورد اما هرگز اهالی گیلان به او، پشت نکردند. حتی زمانی که پناه دادن به اعضای این نهضت، مساوی با سوزاندن منازلشان بود میرزا و دیگر جنگلیان را پناه میدادند.
ژنرال دنسترویل، فرمانده قوای انگلیسی در معرفی وطنخواهی میرزا کوچکخان جنگلی تعریفی دقیق و غرضآلود دارد: «نهضت جنگل از طرف میرزا کوچکخان انقلابی معروف که یک ایدهآلیست با شرف و منصفی است تشکیل یافته پروگرام او حاوی همان افکار و اصول و مرامهای مبتذل و غیرقابل تحمل میباشد منجمله: آزادی مساوات اخوت ایران مال ایرانیان است دور باد خارجی.»1 در این مقاله سعی شده تا با نگاهی گذرا به زندگی میرزا به سیرمبارزات او نیز بپردازیم و مشخص است که بررسی جامع و کامل این نهضت با توجه به منابع بسیاری که منتشر شده است در این فرصت کوتاه میسر نمیباشد و این مقاله تنها اشارتی کوتاه به این دوره از تاریخ ایران است.
روحانی وارسته، یونس، فرزند میرزا بزرگ در سال 1298 ق2 در محله استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. او را به واسطه نام پدر «میرزا کوچک» خواندند. تحصیلات خود را در مکتب خانه آغاز کرد و سپس در مدرسه حاجی حسن و مدرسه جامع رشت، صرف و نحو و علوم دینی را در حد سطح آموخت.3 در دوره سلطنت مظفرالدین شاه برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه محمودیه واقع در سرچشمه به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت تا به درجه اجتهاد دست یابد.4
او پس از پایان دوره تحصیل خود در تهران به رشت بازگشت. فعالیت سیاسی را با تشکیل «مجمع روحانیون»5 آغاز کرد6 و به طلاب جوان آموزش نظامی میداد. میرزا قصد داشت که برای مبارزه با محمدعلی شاه به همراه یاران خود به تهران برود که در میان راه خبر به توپ بستن مجلس را شنید و با برقراری حکومت استبدادی در گیلان او نیز چون بسیاری دیگر ازمجاهدان به قفقاز پناه برد. 7
در 1327ق مقارن با تحصن مشروطهخواهان در سفارت عثمانی در تهران، میرزا کوچکخان که به گیلان بازگشته بود به همراه دیگر مشروطهخواهان در اعتراض به اقدامات محمدعلی شاه در شهبندری =( کنسولگری) عثمانی متحصن شدند. هم زمان با این اقدام، اعضای کمیته ستار نیز درصدد بودند تا اختیار شهر را در دست گیرند و به همین منظور نقشه قتل سردار افخم حاکم رشت را تهیه کردند. اعضای کمیته ستار، میرزا را نیز در جریان نقشه خود گذاشته و از وی خواستند تا با شنیدن صدای تیر بهیاری آنان بیاید. میرزا کوچکخان هم در این اقدام با مشروطهخواهان گیلانی همراهی کرد. 8 او در همین سال برای فتح تهران به اردوی گیلان پیوست و به سوی قزوین حرکت کرد و قصد کمک به ستارخان و مجاهدان مشروطهخواه در تبریز را داشت که به علت بیماری به تهران بازگشت.9
در 1329 ق محمدعلی میرزا، شاه مخلوع با اردویی از مرزهای روسیه گذشت و به قصد تصرف تاج و تخت خود به شمال ایران وارد شد. میرزا کوچکخان از جمله کسانی بود که داوطلبانه برای مقابله با نیروی شاه مخلوع به اردوی دولتی پیوست. او دریکی از این نبردها در گرگان هدف گلوله قرار گرفت و مجروح شد. میرزا را برای مداوا به باکو بردند، چندی هم در تفلیس بود و بعد به گیلان بازگشت.10 اما حضور او چندان برای روسها خوشایند نبود و به همین منظور کنسول روس او را از رشت تبعید کرد و میرزا راهی تهران شد.11 مدت این اقامت اجباری چهار سال بود.12
میرزا کوچکخان در دوره اقامت اجباری در تهران تصمیم گرفت تا برای مبارزه با دولتین روس و انگلیس که حضور همیشگیشان سنگین بود راهی پیدا کند. این اوقات مقارن بود با اولتیماتوم دولت روسیه به ایران و انحلال مجلس سوم. ابولقاسمخان ناصرالملک (نایبالسلطنه) به منظور سرکوب مخالفان این طرح آنان - ازجمله میرزا کوچکخان - را به یزد تبعید کرد. اما تبعیدیان در میان راه تصمیم گرفتند تا به بهانه ناامنی راهها در قم بمانند و به این وسیله با مخالفان دولت در غرب چون یارمحمدخان کرمانشاهی و سالارالدوله همکاری کنند. ناصرالملک که از نتایج این همکاری نگران بود ترجیح داد که آنها را به تهران بازگرداند.
میرزا در تهران مقارن با آغاز جنگ جهانی اول به «هیات اتحاد اسلام» پیوست. بنیانگذاران اولیه این حرکت سیدجمالالدین اسدآبادی و سیدعبدالرحمان کواکبی بودند و هدف از تشکیل آن، اتحاد مسلمانان به منظور مبارزه با استعمار بود13 و حال از سوی سلطان عثمانی تقویت میشد تا بلکه جبهه متحدی در مقابل قوای متفقین شکل گیرد. در ایران نیز بسیاری از آزادیخواهان و مخالفان حضور بیگانه خصوصا انگلیس و روس به اتحاد اسلام پیوستند. که از آن جمله میتوان به آیتالله سیدحسن مدرس اشاره کرد. به دنبال اهداف «اتحاد اسلام» بود که میرزا تصمیم گرفت به همراه علیخان سالار فاتح، یکی دیگر از اعضای اتحاد اسلام، برای مبارزه راهی جنگلهای شمال شوند. اما علیخان سالار، جنگلهای مازندران را برای مبارزه مناسب میدانست و میرزا بر خلاف او جنگلهای گیلان را ترجیح میداد این اختلاف در همان آغاز راه، دو مبارز را از هم جدا کرد. 14 میرزا که به دنبال متحدی دیگر بود با دکتر حشمت که او نیز سابقه مبارزه و آزادیخواهی داشت، در لاهیجان ملاقات کرد و به توافقاتی با وی و دیگر مبارزان این منطقه چون احمد کسمایی دست یافت.
میرزا که پیش از این از سوی روسها از گیلان تبعید شده بود مخفیانه به رشت بازگشت اما روسها از حضور وی آگاهی یافتند و به دستور کنسول روسیه بازداشت شد و مدتی در کنسولگری محبوس بود، تا سرانجام با تلاش یارانش که دارای نفوذ بودند طبق شرایطی آزاد و پس از آزادی تا چندی درمنزل احمد کسمایی مخفی بود.15
نخستین جلسه مخفی اعضای اتحاد اسلام در شهریور 1293ش / شوال 1332ق در رشت برگزار شد و طبق توافق جنگلهای تولم برای مبارزه مسلحانه در نظر گرفته شد.16
یکی از طرفداران اتحاد اسلام به نام میراحمد مدنی یک قطعه از زمینهای خود را در اختیار آنها گذاشت. میرزا نیز محل گوراب زرمخ را برای مرکزیت تشکیلات نظامی خود در نظر گرفت. سلاح یاران میرزا کوچکخان برای مبارزه با استعمار روس و انگلیس چماق، داس و نیزه، اسلحههای کهنه و تعدادی سلاح جدید اهدایی از عثمانی بود.17
بر تعداد یاران نهضت جنگل هر روز بیشتر افزوده میشد. مرامنامه جنگل در 9 ماده، بسیاری را به این حرکت جذب میکرد. ماده اول این مرامنامه حکومت را در اختیار نمایندگان منتخب ملت میگذاشت و از مسوولیت قوه مجریه در برابر نمایندگان ملت سخن میگفت و مادههای بعدی آن به حقوق مدنی، انتخابات، اقتصاد، روحانیت و معارف و اوقاف، قضاوت، دفاع، کار و حفظالصحه مربوط بود.
طرفداران روس در گیلان در معرض حملات شبانه جنگلیها بودند. روسها حاکم دست نشانده خود در گیلان، مفاخرالملک، را مامور سرکوب جنگلیها کردند که با شکست مواجه شدند. جنگلیها در این دوره بیشترین تهدید برای روسها و منافع آنان محسوب میشدند، از همین روی با سماجت تمام به دنبال مخفیگاه جنگلیها بودند.
اما پیدا کردن جنگلیها در جنگلهای گیلان کار راحتی نبود و اگر هم موفق به پیدا کردن محل اختفای آنان میشدند در مقابل همان نیروی اندک آنان شکست میخوردند که این خود، معضلی برای ابرقدرتی چون روسیه بود. 18 این نهتنها شامل حال قوای روس میشد بلکه قوای دولتی نیز در برابر قوای جنگل مجبور به فرار میشدند. تا آن که قوای دولتی با 4 هزار قزاق به جنگلیها هجوم آوردند ولی آنان با عقبنشینی تاکتیکی و استقرار در پناه گاههای خود باز هم قوای دولتی را ناکام گذاشتند.
3 ماه بعد از این حمله بود که قوای جنگل مجددا خود را به فومنات رساند و نواحی از دست رفته را باز یافت.19 این مبارزه میرزا کوچک خان با قوای متفقین حمایت عثمانی و آلمان را به دنبال داشت. چند افسر آلمانی پس از فرار از زندان روسها به نهضت پیوستند و به آموزش نظامی جنگلیها پرداخته و به همین منظور مدرسه نظامی در گوراب زرمخ تاسیس کردند.
در سال 1917 با وقوع انقلاب در روسیه قوای این کشور آماده ترک شمال ایران شد و میرزا کوچک خان طی توافق 9 مادهای با سران ارتش روسیه شرایط این انتقال از قزوین به انزلی را تسهیل کرد.20 این اقدام میرزا کوچکخان امنیت رشت را تضمین میکرد و مانع تعدی سربازان روس میشد و به نوعی نشانگر اقتدار محلی وی بود. با آغاز خروج قوای روس از شمال ایران، انگلیس از سویی با دولت جدید بلشویکی در روسیه روبهرو بود و از سویی با مقاومت قوایی به نام جنگل.
اولین اقدام انگلستان برای دستیابی به قدرت این بود که با بخشی از نیروهای در حال بازگشت به روسیه وارد مذاکره شد و با پرداخت پول از آنها خواست تا او را در قفقاز همراهی کنند. قوای انگلیس برای رسیدن به قفقاز و حفظ آن در مقابل آلمان و عثمانی مجبور بودند که از جنگلیها مجوز عبور دریافت کنند که با سیاست جنگل ضدیت داشت. فرمانده قوای انگلیس ژنرال دنسترویل بود که با قوای خود یک بار تا انزلی رسید، اما با فشار جنگلیها مجبور به بازگشت به قزوین شد. او برای رسیدن به قفقاز سرهنگ استوکس را مامور مذاکره با میرزا کوچکخان کرد و به وی وعده داد که چنان چه درخصوص استخلاص فوری اسرا. افتتاح ایاب و ذهاب آزاد در راه انزلی و تامین و تضمین عبور بلامانع قشون انگلیس همراهی کند در مقابل، سیاست داخلی او در ایران با حمایت انگلیس روبهرو خواهد شد، اما میرزا که خواهان ایرانی مستقل بود از پذیرش مساعدت انگلیسیها سرباز زد.21
بالاخره قوای انگلیس تحت پوشش روسها تصمیم به عبور از رشت را گرفت که این اقدام منجر به جنگ منجیل شد که با توجه به امکانات جنگی انگلیس و کمک قوای روس، شکست جنگل قطعی بود. قرارداد متارکه بین هیات اتحاد اسلام و قوای انگلیس در مرداد 1297/ 12 آگوست 1918 در 8 ماده به امضاء رسید.
پس از پایان جنگ جهانی اول، انگلیس که از سوی رقیب پیشین خود در ایران آسودهخاطر بود درصدد تسلط بیچون و چرا بر ایران برآمد، به همین منظور از میرزا کوچکخان که معضلی در شمال ایران محسوب میشد، خواست تا یا خود را تسلیم کند و از ایران خارج شود یا در جهت اهداف انگلیس حرکت کند و در مقابل، حکمرانی گیلان به وی واگذار شود، اما میرزا نپذیرفت. دنسترویل فرمانده قوای انگلیسی در ملاقات با میرزا در رشت به او وعده داد: «سلاطین قاجاریه لیاقت سلطنت و اداره کردن ایران را ندارند و به واسطه جبن و ضعفی که دارند نمیتوانند منویات ما را اجرا کنند. از این جهت چون شخص وطنپرست و آزادیخواهی هستی و علاقه به ترقی و تعالی وطن خود داری دولت بریتانیا میل دارد و حاضر است همه جوره به تو کمک کند. به طرف تهران حرکت نمایید و تهران را فتح و سلطنت قاجار را خلع و رجال خائن را منکوب و زمام امور مملکت را به دست خود بگیری.» اما میرزا به این درخواست چون همیشه جواب منفی داد و گفت: «علت قیام ما این است که دست اجنبی را کوتاه کنیم حال شما میخواهید که آلت دست شما شوم و با کمک شما تهران را فتح و سلطنت قاجار را منقرض کنیم؟ من و رفقا هرگز تن به چنین کار ننگینی نخواهیم داد.»22
مقاومت میرزا منجر به تنگ شدن حلقه محاصره و جدایی برخی از اعضای نهضت ازجمله حاج احمد کسمایی از جنگل و انحلال هیات اتحاد اسلام شد. جنگل از سوی قزاقهای روس و قوای انگلیس مورد حمله قرار گرفت. دکتر ابراهیم حشمتالاطبا معروف به دکتر حشمت یار نزدیک میرزا خود را به دولت تسلیم کرد و در نتیجه اعدام شد. رشت به تصرف قوای انگلیس درآمد، عبدالحسین خان سردارمعظم (تیمورتاش) به منظور انهدام جنگلیها از سوی دولت میرزا حسنخان وثوقالدوله به حکومت گیلان منصوب شد و در ابتدای ورود خود، در گیلان حکومت نظامی اعلام کرد. میرزا به همراه یاران اندک خویش به مقاومت و عقبنشینی ادامه داد. میرزا کوچکخان در سخنانی اقدام خود را چنین تشریح کرد: «امروز وثوقالدوله به دستور انگلیسیها که سرتاسر ایران را میدان تاخت و تاز خویش قرار داده و برای تصرف آن در قدم اول محو احرار و وطنپرستان ایرانی را وجهه همت ساخته، یک عده از برادران ما را به جنگ با ما مامور نموده است. به طوری که میدانید و میبینید ما برای اجتناب از برادرکشی جنگ را به مدافعه از خود، تبدیل و جز عقبنشینی اقدام دیگری نمیکنیم.»23
گرچه قوای جنگل در این درگیریها تضعیف شده بود، اما همچنان به مقاومت ادامه میداد تا آنجا که این مقاومت اندک، دولت مرکزی را مجبور به سازش با قوای باقی مانده جنگل کرد. در بهمن 1298 بین نایب حکومت گیلان احمد خان آذری و میرزا کوچکخان ملاقاتی روی داد و میرزا ضمن نکوهش وثوقالدوله درخصوص امضای قرارداد 1919 به توافقاتی با دولت مرکزی دست یافت. قرار بر آن شد که تا زمان افتتاح مجلس چهارم که قرار بود تکلیف قرارداد 1919را در آن روشن کنند هیچ برخورد نظامی بین قوای دولتی و نیروی نظامی جنگل روی ندهد، امنیت رشت به قوای دولتی و در مقابل امنیت فومنات به میرزا کوچک خان و افراد وی سپرده شد.24
در 28 اردیبهشت 1299 ارتش سرخ به خاک ایران وارد شد و میرزا که پیش از این مخالفت خود را با ورود روسها به خاک ایران اعلام کرده بود به انزلی رفت تا با سران ارتش مذاکره کند و از اهداف این حمله آگاه شود. وی در انزلی مورد استقبال بیسابقه مردمی قرار گرفت که اکنون نگران حضور ارتش بیگانه در خاک خود بودند و امیدشان به میرزا بود.
میرزا کوچکخان در 31 اردیبهشت 1299 با روسها مذاکره کرد. او در این مذاکرات به دنبال این بود تا با بیرون کردن انگلیسیها از گیلان، دولت وثوقالدوله را نیز سرنگون کند و البته تاکید داشت که روسها را وارد این جریان نکند. این مذاکرات منجر به توافقاتی در 9 ماده شد که نخستین ماده آن معرف افکار اسلامی میرزا بود: «عدم اجرای اصول کمونیسم از جهت مصادره اموال و الغای مالکیت و ممنوع بودن تبلیغات»، دومین ماده آن تاسیس حکومت جمهوری انقلابی موقت و سومین ماده آن «تاسیس مجلس مبعوثان پس از ورود به تهران و تعیین نوع حکومت توسط نمایندگان مردم» بود. ماده چهارم تصریح میکرد که شورویها حق مداخله در حکومت جدید را نخواهند داشت.25
پس از این توافق، میرزا کوچکخان به همراه نیروی خود در 14 خرداد 1299 به رشت وارد شد و مورد استقبال پرشور حاکم و مردم قرار گرفت. او در بیانیهای مواضع خود را در 4 ماده به شرح زیر اعلام کرد:
1. جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوریت شوروی [شورایی] را رسما اعلام میکنند.
2. حکومت موقت جمهوری، حفاظت جان و مال عموم اهالی را به عهده میگیرد.
3. هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران قدیما و جدیدا با هر دولتی شده لغو و باطل میشناسد.
4. حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته، تساوی حقوق درباره آنان قایل و حفظ شعایر اسلامی را از فرایض میداند.26
براساس توافق بین میرزا و رهبری حزب عدالت و دولت شوروی، کمیته انقلاب در رشت تشکیل شد که سر کمیسر آن میرزا کوچکخان بود. اخراج انگلیسیها از ایران از اهداف اصلی میرزا بود. او در 18 خرداد 1299 از لنین خواست تا «از آزاد شدن ما و همه ملل ضعیف و تحت سلطه برای رهایی از تسلط شوم ظالمین ایرانی و انگلیسی»27 حمایت کند. واکنش حکومت شوروی به این تقاضا سکوت محض بود.
از اقدامات این حکومت، اضافه کردن داس و چکش در بالای نشان شیر و خورشید در پرچم ایران بود. دولت جدید، روسای سابق ادارات را برکنار و بعضی را نیز دستگیر نمود و افراد خود را به مناصب دولتی منصوب کرد. یک روز پس از اعلام جمهوری، میرزا کوچکخان، دولت خود را با ساختار حکومتی برگرفته از اتحاد جماهیر شوروی به این شرح معرفی کرد:
1. میرزا کوچکخان، سر کمیسر و کمیسر جنگ.
2. میرزا ابوالقاسم فخرایی، کمیسر تجارت.
3. میرزا محمدعلی گیلیک خمامی، کمیسر فواید عامه.
4. محمدجعفر کنگاوری، کمیسر معارف و اوقاف.
5. ...
عمر حکومت شورایی بیشتر از یک ماه نبود. میرزا کوچکخان با اعتقادات شیعی خود نمیتوانست نماینده حکومت کمونیستی در ایران باشد و دخالت اعضای حزب کمونیستی عدالت در امور حکومتی و اختلافنظر با احساناللهخان که بیش از آن که به میرزا وابسته باشد به حزب عدالت گرایش داشت منجر به جدایی میرزا از کمیته انقلاب شد. کمیته مرکزی حزب نیز در تیر 1299 اعلام کرد میرزا از کلیه مناصب خود معزول شده است.
یک روز بعد از این اعلامیه، میرزا در 18 تیر 1299 رشت را ترک کرد، با خروج او جمهوری سوسیالیستی گیلان به دست تندروهایی چون احساناللهخان افتاد که بیشتر به حزب کمونیست و اتحاد شوروی تمایل داشتند تا میرزا کوچکخان جنگلی. نمایندگان حزب کمونیست ایران با حمایت شوروی در مرداد 1299 کودتایی در گیلان را هدایت کردند و حکومت را خود به دست گرفتند. از اولین اقدامات این کمیته، متهم کردن میرزا به اختلاس بود.28 میرزا کوچک رشت را ترک کرد و به همراه عدهای از یاران خود به فومن رفت. حال او میدانست که اهداف روسها تنها حمایت از یک جنبش مردمی نیست و برای آنها چه تزار و چه بلشویک منافعشان همیشه بیشتر از هر چیز در اولویت قرار دارد. به همین جهت در فومن به اعتراض، مکاتباتی با سران اتحاد جماهیر شوروی من جمله لنین انجام داد. میرزا کوچکخان به لنین نوشت: «پروپاگانداهای اشتراکی در ایران عملا تاثیرات سوء میبخشد زیرا پروپاگاندچیها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بلشویزم را قبول کند زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق میدهد....»29 او در این مکتوبات اعلام کرد که حاضر به پذیرش مداخله هیچ دولتی در حکومت خود نیست. مکاتبه او با احساناللهخان و خالوقربان منجر به ملاقات و مذاکره و در نهایت آشتی طرفین شد. در این اوضاع، قوای دولتی در حمله به گیلان موفق به انحلال حکومت شورایی شد و سعی کرد تا نهضت جنگل را نیز در تنگنا قرار دهد.
در آبان و آذر 1299 کنگره خلقهای شرق در باکو تشکیل شد و میرزا نیز نمایندگانی به این کنگره اعزام کرد و در این کنگره اختلاف نظر در مورد حمایت از نهضت جنگل به جایی رسید که 3 کمیته مرکزی حزب کمونیست تشکیل شد که هر کدام نظری در مورد جنگل داشتند. کمیته دوم به رهبری حیدرعمو اوغلی موافق همراهی مشروط با جنگل بود. احساناللهخان و خالوقربان که از قوای دولتی شکست خورده بودند تصمیم گرفتند بار دیگر به میرزا روی آورند لذا در بهمن 1299 در نامهای از وی خواستار برقراری مجدد روابط شدند. میرزا پس از برشمردن اشتباهات آنان در مکتوبی در فومن با آنان ملاقات کرد و حکومت شوروی نیز حیدرخان عمواوغلی را مامور مذاکره با جنگلیها کرد.
این بار با حضور حیدرخان عمواوغلی کمیته جدید انقلاب در تابستان 1300 تشکیل شد. اعضای جدید کمیته مزبور عبارت بودند از: میرزا کوچکخان، حیدر عمواوغلی، احساناللهخان، خالو قربان، میرزا محمدی. اهداف این کمیته عبارت بود از: سازمان دادن به قوای نظامی و مقاومت در برابر قوای مرکزی، برقراری مناسبات دوستانه با سرزمینهای همجوار چون گرجستان، روسیه و آذربایجان و جلوگیری از مداخلات بیگانگان در امور سیاسی کشور.
دولت جدید شورایی گیلان در مرداد 1300اعلام موجودیت کرد و میرزا کوچک خان جنگلی سرکمیسر و کمیسر امور مالی این دولت و حیدرخان کمیسر خارجی آن بودند.30 اما شوروی بار دیگر در برابر جنگل تغییر موضع داد، چراکه با خروج قوای انگلیسی از شمال ایران دیگر منافعش چندان در خطر قرار نداشت و متقابلا نگران بود که اصرار جنگلیها بر مقاومت در گیلان منجر به نتایجی برخلاف منافع آنها باشد. روتشتین سفیر شوروی در ملاقات با احمدشاه قاجار مساله جنگل را یک مساله داخلی تلقی کرد و در نامهای از میرزا خواست تا خود را با سیاست حکومت مرکزی منطبق کند.31 اما میرزا همچنان بر عقیده خود استوار بود و انقلاب را راهحل نجات ایران میدانست.
با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حرکت آن برای سرکوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا و توافق احساناللهخان برای خروج از ایران به همراه دیگر اعضای حزب کمونیست، میرزا بار دیگر تنها باقی ماند. روسها نیز براساس توافق با دولت ایران از کمک نظامی به جنگلیها خود داری کردند. نبرد قوای دولتی با نیروهای اندک جنگل شدت یافت و سرانجام در 12 آبان 1300 رشت به تصرف قوای دولتی درآمد، اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.
در آذر 1300 در حالی که میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، به همراه هواک آلمانی در کوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع کشته و سرش بریده شد. خالو قربان که روزگاری خود از همرزمان او بود سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد.
میرزا در آستانه شکست آخر خود در نامهای به تاریخ 5 آبان نوشت: ...« بجز خداوند به هیچ کس مستظهر نبوده و حتم دارم که توجهات کاملهاش شامل و یار و معین ما خواهد بود. افسوس میخورم که مردمان ایران مرده پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته و نمیدانند. پس از محو ما خواهند فهمید که ما که بودیم چه میخواستیم و چه کردیم... امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند در صورتی که هیچ قدمی را جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم.»32
دنسترویل افسر انگلیسی در مورد وی مینویسد: «میرزا کوچک خان شخصا از طبقات پست و به قراری که شهرت دارد در مذهب خیلی متعصب است و از لحاظ هوش و عقل هم، چنان مبرز نیست. به عقیده من میرزا کوچکخان از وطنپرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است.»33
عنوان مقاله، برگرفته از مطلبی است که در روزنامه باختر امروز (ش45،ششم شهریور 1321) درج شده است.
طرفدار عدل و حامی مردم
مردی خوش هیکل و قوی بنیه و زاغ چشم، با سیمایی متبسم و بازوان ورزیده و پیشانی باز. از لحاظ اجتماعی مودب و متواضع و خوش برخورد و از جنبه روحی عفیف و با عاطفه و معتقد به فرایض دینی و مومن به اصول اخلاقی، خاطراتی که از طلاب و دوستان ایام تحصیلش شنیده شده، موید آن است که میرزا کوچک از همان روزگاران قدیم صفاتی عالی و اخلاقی ممتاز داشته و میان همسالانش شاگردی با استعداد، صریح اللهجه، طرفدار عدل و حامی مظلوم به شمار میرفته است. هر کس به دیگری تعدی میکرد، یا کمترین اجحافی روا میداشت، مشت میرزا بالای سر متعدی بلند میشد... ورزش را دوست داشت و هر روز تمرین میکرد... دخانیات مصرف نمیکرد، به تریاک و مشتقاتش لب نمیزد...
میرزا به استخاره اعتقادی عجیب داشت و هر جا به مشکلی برمیخورد یا تردیدی در اقدام به کار مورد نظرش حاصل میکرد، فورا دستش به طرف تسبیح که همیشه همراه داشت دراز میشد و نتیجه استخاره هر چه بود بیدرنگ به کار میبست...
میرزا مردی بود ساکت و متفکر و آرام و نطاق =( سخنران) نبود، ولی آهسته و سنجیده سخن میگفت. صحبتهایش اغلب با لطیفه و مزاح توام بود و خود نیز از مطایبههای دیگران لذت میبرد. در قیافهاش جذبهای بود که با هرکس روبهرو میشد، بندرت اتفاق میافتاد مجذوب متانت و مسحور بیاناتش نشود... به اشعار فردوسی علاقه خاص داشت، طوری که در گوراب زرمیخ (مرکز تاسیسات نظامی جنگل) جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه فردوسی و تهییج روحیه سلحشوری افراد ترتیب داده بود.
منبع: ابراهیم فخرایی، سردار جنگل
پینوشتها:
1. یادداشتهای ژنرال دنسترویل، امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز، ترجمه: حسین انصاری، تهران، روزنامه کوشش، 1309، ص41. '2. شاپور رواسانی، نهضت جنگل، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381، ص 33.) 3. غلامرضا گلی زواره، دیدار با ابرار، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1383، ص22.(4. همان، ص 23.* 5. کتاب گیلان، به سرپرستی: ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، گروه پژوهشگران ایران، 1374، 2/182. + 6. خسرو شاکری، میلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوری سوسیالیستی شوروی، ترجمه: شهریار خواجیان، تهران، اختران، 1386، ص 83 . ‚7. ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، 1368، ص 39. - 8 . کتاب گیلان. صص137 139.. 9. رواسانی، ص 34. /10. رواسانی، ص 0.33 11. فخرایی، ص 41. 121. کتاب گیلان، ص 183. 132. فخرایی، ص 22. 143. فخرایی، ص 26. 4 15. یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، گردآوری، تصحیح و تحشیه: منوچهر هدایتی، رشت، کتیبه گیل، 1382، ص 29. 165. رواسانی، ص 40. 176. همان، ص 49. 187. همان، ص 51. 198. همان، ص 52. 209. قیام جنگل، یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی، با مقدمه: اسماعیل رایین، تهران، جاویدان، 1357، ص 70 71. :21. یادداشتهای ژنرال دنسترویل، ترجمه: میرزا حسینخان انصاری، تهران، روزنامه کوشش، 1309، ص 223.; 22. رواسانی، ص 57. »23. قیام جنگل، ص 120. =24. فخرایی، ص 222. «25. همان، ص 244. 26. رواسانی، ص 71. ؛27. همان، ص 72. 28. همان، ص 71. 29. رواسانی، ص81 . 30. فخرایی، ص 328. 31. رواسانی، ص 98. 32. یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی، ص 250. 33. یادداشتهای ژنرال دنسترویل، امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز، ترجمه: حسین انصاری، تهران، روزنامه کوشش، 1309، ص 166.
فاطمه معزی
منبع: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 836