انقلاب اسلامی :: نگاهی به مبارزات سیاسی آیت‌الله میلانی؛

نگاهی به مبارزات سیاسی آیت‌الله میلانی؛

02 تیر 1393

از شاگردی نائینی تا همراهی با امام(ره)

در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، مراجع و روحانیون بسیاری قائل به مواجهه‌ی جدی با نظام پهلوی بودند. از جمله‌ی این روحانیون و علما می‌توان به آیت‌الله سید محمدهادی میلانی اشاره نمود. مطلب حاضر ضمن واکاوی مبارزات سیاسی او، نوع تعامل او با امام را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.

گروه تاریخ برهان/ زهرا سعیدی؛ بی‌شک در تمامی تحولات چند صد سال اخیر ایران، علاوه بر مردم، رد پای روحانیون و مراجع، به‌عنوان رهبر و مرجع قیام­های مردمی، همواره شاخص بوده است. اما واقعیت این است که بعضی از این مراجع به‌رغم فعالیت­های سیاسی فراوان، متأسفانه کمتر شناخته‌شده هستند.

آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی، از جمله‌ی این مراجع است. ایشان در دوران قبل از انقلاب، در بسیاری از نهضت­ها و جنبش­های سیاسی، از جمله اعتراض علیه لایحه‌ی انجمن­های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه‌ی مدرسه‌ی فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره) و واقعه‌ی 15 خرداد، تبعید امام، کودتای سپهبد قرنی و... نقش بسزایی را ایفا نموده­اند. اما همان‌طور که گفته شد، علی‌رغم این مبارزات، شاید کمتر کسی تصویری از نقش ایشان در مبارزات قبل از انقلاب دارد. به همین بهانه، این نوشته مروری است کوتاه بر جنبه‌­های ناشناخته یا کمتر شناخته‌‌شده‌ی فعالیت­های سیاسی آیت‌الله میلانی قبل از انقلاب. باشد که از این طریق، گوشه­‌‌ای از فعالیت­های سیاسی این عالم بزرگ آشکار گردد.


مبارزات سیاسی

آیت‌الله العظمی سید محمدهادی حسینی میلانی از مراجع تقلید، در هفتم محرم 1313ق (9 تیر 1274ش) در خاندان بزرگ علمی در نجف به دنیا آمد. وی از محضر اساتیدی چون آیت‌الله نائینی، آخوند ملامحسن تبریزی، غلامعلی قمی و... بهره برد و با فراگیری علوم مقدماتی توانست پایه‌های علمی ‌خود را در فقه و اصول استحکام بخشیده و علاوه بر آن، به دانش تفسیرو علوم قرآنی نیز دست یابد.

ایشان در دوران قبل از انقلاب اسلامی، ارتباط نزدیکی با امام خمینی (ره) داشتند و از مبارزان انقلاب بودند و فعالیت­های زیادی را در برابر رژیم طاغوت انجام دادند. آیت‌الله میلانی در تمامی لحظات حساس سال­های نهضت، از جمله اعتراض علیه لایحه‌ی انجمن­های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه‌ی فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره) و واقعه‌ی 15 خرداد، تبعید امام خمینی (ره) و کودتای سپهبد قرنی، یکی از پایه‌‌­های اصلی مبارزات بودند.


اعتراض علیه لایحه‌ی انجمن­های ایالتی و ولایتی و قیام 15 خرداد

وقتی در روز 19 دی 1341 شاه برنامه‌ی اصلاحاتی خود را با نام «اصول شش‌گانه‌ی انقلاب سفید»اعلام کرد، امام خمینی (ره) و سایر مراجع به مخالفت با آن برخاستند. شاه نیز در مقابل به تهدید امام و روحانیون برخاست. امام نیز در واکنش به تهدید شاه، عید نوروز را تحریم کردند و در اعلامیه‌ای اعلام نمودند که «اسلام و مسلمین امسال عید ندارند.»[1] در این رابطه، آیت‌الله میلانی از جمله مراجعی بودند که در همراهی با امام، با پیام‌­ها و بیانیه­‌‌های متعدد خود، در برابر لایحه‌ی انجمن­های ایالتی و ولایتی به‌شدت مقابله کردند. ایشان در این خصوص، در قسمتی از نامه‌ی خود فرمودند:

«وظیفه‌ی خود می‎دانم با استمداد حضرت بقیه‌الله (ارواحنا فداه) برای سومین بار صریحاً اعلام بدارم تصویب‌نامه‌ی دولت شما در مورد انجمن‎های ایالتی و ولایتی، با عدم رعایت شرط اسلام در انتخاب‌شوندگان و تبدیل قسم قرآن مجید به قسم به کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه‌ علمای اعلام را بی‎نهایت خشمگین ساخته است... تذکر می‎دهم، به حکم موزاین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران، لازم است هرچه زودتر تصویب‌نامه‌ی مزبور را لغو و برای اطلاع عموم اعلام نماید.»[2]


اعتراض علیه فاجعه‌ی فیضیه

پس از ناکامی رژیم شاه در به اجرا گذاردن لایحه‌ی انجمن ایالتی و ولایتی، رژیم شاه با حمایت ساواک، برای سرکوب علما و روحانیون چندین اتوبوس از افراد «گارد جاویدان» را با لباس مبدل «روستایی و کارگر» به قم اعزام نمود تا علاوه بر اختلال در مراسم مدرسه، به ساحت علما و روحانیت در ملأ عام توهین نمایند[3] این موضوع در نهایت به حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه ختم می­گردد. هجوم وحشیانه‌ی عوامل رژیم شاه به مدرسه‌ی فیضیه، واکنش اعتراضی روحانیون و مراجع از جمله آیت‌الله میلانی را در پی داشت. ‌ایشان در ضمن پیام خود چنین نوشتند:.

«ما از حمله و یورش چنگیزانه، به ساحت حوزه‌ی علمیه قم گذشتیم! از حبس و زجر رجال دینی و ملی گذشتیم!... از برادرکشی‎هایی که در نقاط مملکت ترتیب داده‎اند، صرف‌نظر کردیم! این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامی ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیست می‎کنند و نیز افرادی را که با آن‌ها همدست‎اند، در رأس کارها قرار می‎دهند...»[4]

آیت‌الله میلانی در تمامی لحظات حساس سال­های نهضت، از جمله اعتراض علیه لایحه‌ی انجمن­های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه‌ی فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره) و واقعه‌ی 15 خرداد، تبعید امام خمینی (ره) و کودتای سپهبد قرنی، یکی از پایه­های اصلی مبارزات بودند.


کودتای سپهبد قرنی

یکی از فعالیت­های شاخص آیت‌الله میلانی در رابطه با پرونده‌ی شهید سپهبد قرنی است. قرنی یکی از فرماندهان ارتش در دوره‌ی پهلوی بود. وی در برهه­ای از زندگی سیاسی خود، فعالیت­هایی را علیه رژیم شاه آغاز کرد و در سال 1337 به همراه عده‌ای از همکاران خود، تصمیم گرفت علیه رژیم پهلوی دست به کودتا بزند. اما این طرح لو رفت و قرنی از ارتش اخراج و به مدت دو سال به زندان محکوم گردید.

شهید قرنی پس از آزادی از زندان، با آغاز نهضت امام خمینی (ره) و شکل‌گیری قیام 15 خرداد 1342 با اندیشه­های امام آشنا گردید و راه جدیدی را در پیش گرفت. وی با فاصله گرفتن از باورهای سیاسی گذشته‌اش، به اندیشه‌های امام خمینی (ره) نزدیک گردید. او همچنین ارتباط نزدیکی را با مراجعی چون آیت‌الله میلانی برقرار می­کند. وی که قبلاً به اتهام تدارک کودتا از معاونت اداره دوم ارتش برکنار و بازنشسته شده بود، این بار با مشاهده‌ی شرایط سیاسی مساعد برای اقدام علیه شاه، ضمن تماس با مرحوم میلانی، از امکان موفقیت در براندازی رژیم شاه با ایشان صحبت می­کند.

در این رابطه، سپهبد قرنی به مشهد نزد مرحوم آیت‌الله میلانی می­رود و می­گوید: «اجازه بدهید من کودتا کنم و شاه را از بین ببرم. مرحوم میلانی در پاسخ می­گوید: در این صورت، کسی هم کشته می­شود؟ که او در جواب می­گوید حداقل 50 هزار نفر کشته می­شوند. مرحوم میلانی می­فرماید من نمی­توانم اجازه دهم که خون از دماغ کسی بیاید. ولی اجازه می­دهم ترور شاه را انجام دهید. که ایشان با دست‌خط خودش می­نویسد که به هر صورت می­توانید این کار را انجام دهید.»[5] اما این طرح هم با شکست روبه‌رو می­شود و سپهبد قرنی زندانی ­گردیده و در نهایت بعد از پیروزی انقلاب آزاد می­گردد و سرانجام نیز توسط فرقه‌ی فرقان به شهادت می­رسد.

آنچه در رابطه با طرح قرنی برای براندازی شاه قابل تأمل است، این است که از آنجا که آیت‌الله میلانی شاه را فردی فاسد و دخیل در کشتار افراد می­دانستند، با براندازی او موافق بودند و فتوای ترور او را صادر کردند. در نتیجه این شائبه به وجود آمد که «فتوای قتل حسنعلی منصور نیز از جانب آیت‏الله سید محمد‌هادی میلانی در مشهد صادر شده است.»[6]

اما واقعیت این است که ایشان با ترور سایر شخصیت­ها، از جمله حسنعلی منصور و یا حتی خانواده شاه، مخالف بودند و چنین فتوایی را صادر نکرده­‌‌اند. موضوع از این قرار است که چند ماه پس از تبعید حضرت امام، در 21 مهرماه 1343 لایحه‌ی کاپیتولاسیون توسط حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت، تقدیم مجلس گردید و نمایندگان آن را تصویب کردند. بعد از تصویب این لایحه، حزب مؤتلفه‌ی اسلامی ضمن اعتراض به این قانون، درصدد ترور حسنعلی منصور برآمدند. به همین منظور، نزد آیت‌الله میلانی رفتند تا با فتوای ایشان به ترور منصور اقدام نمایند. «اما ایشان آن­ها را از این کار نهی فرمودند و اعتقاد داشتند که غیر از خود شاه کس دیگری مصلحت نیست.»


همگامی با امام خمینی (ره) ؛مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره)

از دیگر اقدامات سیاسی مهم آیت‌الله میلانی در طول حیاتشان، مهاجرت به تهران در تیرماه 1342 بود که در پی دستگیری حضرت امام (ره) و آیت‌الله قمی (ره) بعد از قیام 15 خرداد اتفاق افتاد. «سوابق، مبارزات و همگامی‌های آیت‌الله میلانی با امام باعث شده بود که ایشان نزدیک‌ترین فرد به امام و حتی محرم اسرار ایشان شوند.»[7] به همین دلیل، با دستگیری امام و شایع شدن خبر اعدام امام، آیت‌الله میلانی به صدور اعلامیه و بیانیه­هایی برضد این اقدام مبادرت کردند و سپس برای اثربخشی اقداماتشان از مشهد به تهران مهاجرت نمودند و به همراه «آیات عظام مرعشی نجفی، شریعتمداری و شیخ محمدتقی آملی با انتشار اعلامیه‏‌‌ای‏ مشترک، مرجعیت امام را تأیید کردند و امام را دارای مقلدین بسیار دانسته و بیان کردند که‏ طبق قانون اساسی مملکت، مراجع مصونیت قضایی داشته و آن‌ها (رژیم شاه) نمی‏توانند کوچک‌ترین آسیبی به‏ امام برسانند.»[8]

در نهایت تلاش آیت‌الله میلانی و سایر مراجع منجر به آزادی امام در 18 فروردین 1343 می­گردد. اما تصویب لایحه‌ی ننگین کاپیتولاسیون در همان سال، امام و سایر روحانیون را در آستانه‌ی قیامی دوباره قرار می­دهد. تصویب این قرارداد منجر به اعتراض امام و صدور بیانیه‌ی انقلابی امام در این رابطه می­گردد. در نهایت این موضوع باعث دستگیری دوباره‌ی امام و تبعید ایشان به ترکیه می­شود. تبعید امام واکنش سریع مراجع و مردم، تظاهرات در بازار تهران و تعطیلی طولانی‌مدت دروس حوزه‌ها را به همراه داشت. «چنین به نظر می‌رسد که نخستین واکنش‌ها از سوی مراجع مشهد و به‌خصوص آیت‌الله میلانی به عمل آمد.»[9]

با دستگیری و شایع شدن خبر اعدام امام، آیت‌الله میلانی به صدور اعلامیه برضد این اقدام مبادرت کرد و سپس برای اثربخشی اقداماتش به تهران مهاجرت نمود و به همراه دیگر آیات عظام، مرجعیت امام را تأیید کردند و تأکید کردند که‏ طبق قانون اساسی، مراجع مصونیت قضایی دارند و رژیم نمی‏تواند کوچک‌ترین آسیبی به‏ امام بزنند.

ایشان بعد از اطلاع از تبعید امام، خاطرنشان ساخت: «امروز خبر بسیار ناگوار رسید که حضرت آیت‌الله‌ خمینی مدظله را به خارج از کشور تبعید نموده‌اند. عجبا نسبت به معظم‌له که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی دارند و از شخصیت‌های بزرگ اسلامی می‌باشند، تهمت‌های ناروایی (منظور اطلاعیه‌ی ساواک است که در آن، اقدامات و مبارزات امام را «تحریکات علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور» نامیده بودند) می‌زنند و بی‌احترامی می‌نمایند.»[10]

ارادت آیت‌الله میلانی به امام در حدی بود که در یکی از نامه‌های خود خطاب به امام خمینی در دوران تبعید در ترکیه می­گویند: خوشا به سعادت آن سرزمین که حضرت‌عالی در آن تشریف دارید.

البته امام (ره) نیز ارادت خاصی به آیت‌الله میلانی داشتند. توکلی بینا در این رابطه می­گوید: «وقتی قرار شد تا امضای آیت‌الله میلانی نیز پایین اعلامیه‌ی مربوط به همه‌پرسی (لوایح شش‌گانه) درج شود، امام اینجانب را به مشهد فرستاد تا اعلامیه‌ی مزبور را به آنجا ببرم. پیش از حرکت امام به بنده فرمود: اگر آیت‌الله میلانی اعلامیه را امضا کرد، آن را نزد آقای قمی هم ببر و از ایشان امضا بگیر، ولی اگر آیت‌الله میلانی اعلامیه را امضا نکرد، دیگر لازم نیست آن را نزد آقای قمی ببری...»[11] این خود گویای اهمیت آیت‌الله میلانی در نزد امام است.

در نهایت در باب شخصیت این مقام عالی‌قدر باید گفت مرحوم میلانی در دوران پیش از انقلاب، بعد از حضرت امام، از چهره‌های شاخص در بین مراجع محسوب می­شدند و بی‌تردید نقش بزرگی در مبارزات علیه رژیم دیکتاتوری شاه ایفا نمودند.

ایشان در طول حیات سیاسی خود، فعالیت­های زیادی را برای پیروزی انقلاب انجام دادند. بررسی خط‌مشی فکری این مرجع بزرگ نشان می­دهد گرچه ایشان در مواردی با براندازی شاه و یا ترور او موافق بودند و مردم را به مبارزه ترغیب می­کردند، اما با اقدامات مسلحانه، ترور و کشتار مردم کاملاً مخالف بودند. ایشان یکی از نزدیکان امام (ره) بودند و در حوادثی چون دستگیری امام در جریان واقعه‌ی 15 خرداد، تبعید امام به ترکیه و... جزء اولین مراجعی بودند که با صدور بیانیه و اعلامیه، نسبت به آن وقایع واکنش نشان دادند و تا آخرین لحظه‌ی زندگی‌شان نیز به امام و آرمان­های امام وفادار ماندند.(*)

پی نوشت ها:

[1] امام خمینی (ره) (1381)، صحیفه‌ی نور، مجموعه‌ی رهنمود‌های امام خمینی، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، ج 1، ص 53.
[2] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره‌ی بازیابی 981، ص 1.
[3] عراقی، مهدی (1370)، ناگفته‌ها، خاطرات حاج مهدی عراقی، مؤسسه‌ی خدمات فرهنگی رسا، تهران، ص 156.
[4] منبع: روزنامه‌ی اعتدال، 17 مرداد 1387.
[5] خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، محمود طاهر احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[6] مدنی، سید جلال‌‌‌الدین (1361)، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، جلد دوم، ص 99 تا 115.
[7] روحبخش، رحیم (1383)، «اعلام خطر آیت‌الله؛ مروری بر مبارزات امام (ره) و مراجع علیه کاپیتولاسیون»، نشریه‌ی زمانه، شماره‌ی 25، ص 31.
[8] روحبخش، رحیم، آیت‌الله سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، برگرفته‌شده از سایت 15 خرداد 42.
[9] روحبخش (1383)، ص 31.
[10] همان، ص 31.
[11] خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، محمود طاهر احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.


*زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی





منبع: سایت برهان



 
تعداد بازدید: 759


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: