30 تیر 1393
نویسنده: جواد نوائیان رودسری
قیام سی ام تیرماه سال 1331، یکی از صفحات زرین تاریخ مبارزات مردم ایران است؛ روزی که حرکت هماهنگ و یکپارچه مردم ، سبب عقب نشینی ایادی استعمار شد. با این حال ثمره این قیام خونین، یک سال بعد، با کودتای 28 مرداد 1332، از بین رفت و با استقرار دیکتاتوری محمدرضاشاهی، تلاش های ملت برای تأسیس حکومتی مردمی، با شکست روبه رو شد. با وجود این شکست تلخ، حماسه حضور مردم در قیام سی ام تیر، هیچ گاه از یادها نخواهد رفت.
زمینه های آغاز قیام
دولت دکتر مصدق، زمام امور کشور را در دست داشت. با آغاز به کار مجلس هفدهم، که برخی از نمایندگان آن از موافقان دولت بودند، دکتر مصدق، طبق سنت پارلمانی، استعفا کرد تا مجلس جدید آزادانه به دولت رأی اعتماد بدهد. با وجود ابراز تمایل قاطع مجلس شورای ملی به نخست وزیری مصدق، مجلس سنا، که نیمی از اعضای آن توسط شاه منصوب می شدند، موضوع ابراز تمایل به مصدق را منوط به اظهار نظر شاه کرد. این مسئله نشان می داد که مجلس سنا تمایلی به نخست وزیری مصدق ندارد. با این حال مصدق توانست با توسل به آرای مجلس و جَو عمومی جامعه، به ویژه پس از کسب موفقیت در دیوان بین المللی لاهه، مجلس سنا را وادار به ابراز تمایل کند. شاه که چاره ای جز تمکین نداشت، روز 19 تیرماه سال 1331، مصدق را مأمور تشکیل کابینه کرد؛ اما این آغاز ماجرا بود.
استعفای ناگهانی مصدق
دکتر مصدق روز 22 تیرماه سال 1331، پیش از تعیین اعضای کابینه، از مجلس شورای ملی تقاضای اختیارات شش ماهه تدوین قوانین و اجرای آزمایشی آن ها را کرد. ماده واحده پیشنهادی او به مجلس چنین بود:«برای اصلاح امور کشور مدت 6 ماه به آقای دکتر مصدق اختیار داده می شود تا در امور مالی، اقتصادی، پولی، بانکی، سازمان های اداری، مقررات مختلف استخدامی و قوانین قضایی، آنچه لازم می داند وضع نماید.» واکنش نمایندگان مجلس به این تقاضا، به شدت منفی بود. پذیرش این درخواست عملاً مجلس شورای ملی را تعطیل می کرد. با این حال مجلس پیشنهاد کرد مصدق اول اعضای کابینه خود را معرفی کند و بعد نمایندگان درباره این ماده واحده تصمیم بگیرند؛ اما چند روز بعد، در 25 تیرماه سال 1331، استعفای ناگهانی مصدق، تمام معادلات را بر هم زد. ماجرای استعفا از این قرار بود که دکتر مصدق پس از حدود سه ساعت مذاکره با شاه بر سر تعیین اعضای کابینه، به دلیل مخالفت شاه با تصدی مقام وزارت جنگ توسط مصدق، بدون مشورت با آیت ا... کاشانی و سران نهضت، استعفا کرد. به این ترتیب مصدق از صحنه خارج شد و عرصه را برای فعالیت عناصر ضدملی و متمایل به انگلیس فراهم کرد.
قوام و سیاست سرکوب مردم
روز 26 تیرماه سال 1331، حسین علاء، وزیر دربار، به مجلس رفت و متن استعفای مصدق را قرائت کرد. او خواستار ابراز تمایل نمایندگان به شخص دیگری شد. نمایندگان اقلیت که هنوز در بُهت استعفای ناگهانی مصدق بودند، برای جلوگیری از اقدام سریع دربار و نمایندگان متمایل به انگلیس، به تکاپو افتادند. نخستین واکنش این افراد، تلاش برای از رسمیت انداختن مجلس بود. نمایندگان اقلیت که تعدادشان از 28 نفر تجاوز نمی کرد، از شاه وقت ملاقات خواستند، اما دربار برای دو روز بعد به آن ها وقت ملاقات داد. در همان حال نمایندگان حاضر در مجلس شورای ملی با 40 رأی از 42 رأی، به احمد قوام ابراز تمایل کردند. این ابراز تمایل در حالی انجام شد که تعداد نمایندگان حاضر در صحن علنی مجلس، به حد نصاب رأی گیری نرسیده بود. شاه بلافاصله پس از این ابراز تمایل، با وجود واهمه از قدرت گرفتن قوام، فرمان نخست وزیری وی را صادر کرد و به یگان های ارتش دستور داد برای سرکوبی اعتراضات احتمالی، در سطح تهران و به ویژه اطراف مجلس مستقر شوند. قوام بلافاصله پس از رسیدن به مقام نخست وزیری از شاه تقاضای اختیارات فوق العاده و انحلال مجلس را کرد. واضح بود که قوام در پی ایجاد جو رعب و وحشت برای سرکوب اعتراضات مردمی است. وی روز 27 تیرماه سال 1331، ساعاتی پس از آغاز نخست وزیری اش، اعلامیه تند و شدیداللحنی منتشر کرد. قوام در این اعلامیه که به «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد، مردم را تهدید به محاکمه نظامی و اعدام های دسته جمعی کرد و از ارتباط مجدد با بیگانگان در حوزه های مختلف سخن گفت.
آیت ا...کاشانی و نقش تاریخی هدایت قیام
در چنین شرایطی بود که آیت ا...کاشانی برای دفاع از حقوق ملت، پرچم مبارزه را به دست گرفت. سخنرانی های تند او، قوام را به شدت ترساند. به همین دلیل حسین علاء و علی امینی از طرف قوام به دیدار آیت ا... کاشانی رفتند؛ اما از این ملاقات ها طرفی نبستند. آیت ا... کاشانی که قوام را خائن به دین و ملت می دانست، نمی توانست بپذیرد که دکتر مصدق پس از آن همه جانفشانی ملت برای پیروزی نهضت، کار را رها کند و در خانه اش بنشیند و میدان را به دشمن واگذارد. قوام که آیت ا...کاشانی را تنها مانع جدی بر سر راه تسلط خود بر کشور می دید، کوشید به هر شکل ممکن او را از صحنه سیاسی خارج کند؛ اما اعلامیه آیت ا...کاشانی، خطاب به سربازان و افسران ارتش و دعوت آن ها به مقابله با دسیسه های استعمار، قوام را در موضع انفعال قرارداد. آیت ا...کاشانی که از نقش دربار در به قدرت رسیدن قوام باخبر بود، اعلام کرد که در صورت برکنار نشدن قوام، انقلابی مردمی را علیه دربار و شخص شاه هدایت خواهد کرد. او به حسین علاء که می کوشید با دیدارهای مکرر، نظر مساعد آیت ا...کاشانی را جلب کند، نوشت:«... دیروز بعد از رفتن شما ارسنجانی از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من می گذارد. همان طوری که حضوری عرض کردم، به شاه بگویید اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدامی نکند، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد ...»
آیت ا...کاشانی پس از صدور اعلامیه شدیداللحن قوام مبنی بر سرکوب توام با خشونت مردم، شجاعانه در برابر وی ایستاد و در اعلامیه خود خطاب به مردم، درباره قوام نوشت:«تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ قطعی حیات سیاسی او را صادر کرده است ... اعلامیه ایشان در نخستین روز این زمامداری به خوبی نشان می دهد که چگونه بیگانگان درصددند که به وسیله ایشان تیشه به ریشه دین و آزادی و استقلال مملکت زده و بار دیگر زنجیر اسارت را به گردن ملت مسلمان ایران بیندازند ... من صریحاً می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند تلاش آن ها برای به دست آوردن قدرت سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آن ها پایمال شود ...» آیت ا...کاشانی تنها به صدور این بیانیه جانانه اکتفا نکرد. به دعوت او تعداد زیادی از نمایندگان مجلس به منزلش رفتند و دسته جمعی متعهد شدند به قوام رأی مخالف بدهند. اقدامات جدی آیت ا...کاشانی، به نمایندگان اقلیت نیز قدرت مانور و مقابله داد. اعلامیه تعطیلی روز 30 تیر، صدور بیانیه ای خطاب به شاه و دعوت مردم به اعتراض عمومی، با تکیه بر اقدامات آیت ا...کاشانی انجام شد.
ایران در آستانه قیام
روز 29 تیرماه سال 1331، شرایط کشور به شدت بحرانی بود. قوام نقشه بازداشت آیت ا...کاشانی را در سر می پروراند. با دستور او قرار بود تعدادی از مأموران شهربانی صبح زود آیت ا...کاشانی را بازداشت کنند و به مکانی نامعلوم انتقال دهند. قوام فکر می کرد با چنین اقدامی مردم را با فقدان رهبری روبه رو خواهد کرد و آن گاه می تواند به راحتی اعتراضات را سرکوب کند، اما با مصاحبه مطبوعاتی آیت ا...کاشانی در روز 29 تیرماه، طرح قوام شکست خورد. در این مصاحبه مطبوعاتی که زمینه ساز قیام بزرگ سی ام تیر سال 1331 شد، آیت ا...کاشانی ضمن شرح مفصل دخالت های انگلیسی ها در ایران، طی 150 سال گذشته، اعلام کرد:«به خدای لایزال اگر قوام نرود اعلام جهاد می کنم و خودم کفن پوشیده و با ملت در پیکار شرکت می کنم». وی درباره قوام تأکید کرد:«اگر یک ملتی او را نخواهد، فرمان شاه یا رأی تمایل مجلس، اگر بالاتفاق هم باشد، اثری ندارد، چون نمایندگان مجلس باید تابع افکار ملت باشند. قوام را ملت قبول ندارند ... ملت زیربار استعمار نمی رود ... تا خون در شاهرگ من و این ملت است زیر این بار نمی رویم.»
قیام سی ام تیر
سخنان آیت ا...کاشانی سبب ورود مردم به صحنه شد. بازار تهران از 26 تیرماه سال 1331 و پس از نخستین اعتراض آیت ا...کاشانی تعطیل شده بود. صبح روز سی ام تیرماه، علوی، فرماندار نظامی تهران، با تعدادی نیروی نظامی، نقاط حساس شهر را اشغال کرد و کوشید تظاهرات را سرکوب کند. در سایر نقاط کشور نیز شرایط متشنج بود. آبادان و اصفهان از چند روز پیش از قیام سی ام تیرماه صحنه تظاهرات و درگیری مردم با نیروهای نظامی بود. زمانی که خبر اقدامات قوام برای انحلال مجلس در میان مردم منتشر شد، اعتصاب عمومی گسترش یافت. گروهی از مردم کرمانشاه و همدان، در حمایت از سخنان آیت ا...کاشانی، کفن پوش به سمت تهران حرکت کردند. با دستور قوام، سرلشکر وثوق آن ها را در کاروانسرای سنگی، نزدیک تهران، به شدت سرکوب کرد. در نخستین ساعات صبح روز 30 تیر، آیت ا...کاشانی کفن پوش از منزل خارج شد و همراه جمعیت عظیمی به سمت بهارستان حرکت کرد. درگیری مردم با قوای نظامی در میدان بهارستان موجب شهادت تعداد زیادی از مردم شد. در برخی نقاط تهران نیروهای نظامی به مردم پیوستند. شاه که مستأصل شده بود، برادرش علیرضا را برای بررسی اوضاع به داخل شهر فرستاد. علیرضا که به زحمت از دست مردم گریخته بود، پس از بازگشت به شاه گفت که مملکت در آستانه انقلاب است. ساعت 12 ظهر روز سی ام تیرماه ، همه چیز به نفع مردم خاتمه یافت. شاه با تلفن به نایب رئیس مجلس، مهندس رضوی، اطلاع دادکه قوام را عزل کرده است. قوام که به باغ سفارت آلمان گریخته بود، برای جلب حمایت شاه به سمت کاخ سعدآباد حرکت کرد، اما در میانه راه و از طریق رادیو، مطلع شد که از کار برکنار شده است. به این ترتیب قیام مردم ایران علیه حکومت دست نشانده قوام، به پیروزی رسید. همان شب رأی دیوان لاهه نیز به سود ایران صادر شد و شادی مردم را مضاعف کرد. مجلس شورای ملی روز سی ام تیرماه را روز قیام مقدس ملی اعلام کرد.
قیام سی ام تیرماه سال1331 و سقوط قوام، آغازی بر پایان قدرت اشراف دوره قاجار در کشور بود. با وجود حکومت یکساله دکتر مصدق، پس از قیام سی ام تیر، که خود از رجال دوران قاجار محسوب می شد، سیاست مداران کهنه کار عصر قاجار، که امیدوار بودند، بتوانند اقتدار پیشین را با تکیه بر دولت های استعماری، به دست آورند، به ورطه شکست و حذف از صحنه سیاسی کشور فرو افتادند. با این حال ثمره این قیام مردمی، یک سال بعد، با کودتای 28 مرداد، از بین رفت و شاه توانست دیکتاتوری خود را در کشور برقرار کند. بعدها با سقوط دولت علی امینی، آخرین بازمانده دودمان اشرافی عهد قاجار، شاه اطرافیان خود را جایگزین آن ها کرد. قوام پس از برکناری از حکومت، سه سال زنده ماند تا اینکه در سال 1334 هـ.ش و اتفاقاً در روز 30 تیرماه در تهران مرد.
منبع: روزنامه خراسان - مورخ دوشنبه 1393/04/30 شماره انتشار 18740
تعداد بازدید: 770