15 مرداد 1393
کرنفلد وزیر مختار وقت آمریکا در تهران در گزارش خود به تاریخ 10 دسامبر 1923 مینویسد: «انتخابات مجلس پنجم، زیر فشار رئیسالوزرا و توأم با شتاب غیرعادی آغاز شده است. انتظار میرود هفتم فوریه، نمایندگانی که شمارشان برای شروع کار مجلس به حدّ نصاب رسیده در تهران حضور یابند. گزارشهای مختلفی که از استانهای مختلف به دست من رسیده، حاکی از آن است که کاندیداهای مشخصی که تحت عنوان ناسیونالیست، ترقی خواه و دموکرات به انتخاب رضاخان وارد پارلمان شدهاند، مجلس را قبضه خواهند کرد.» کرنفلد همچنین در گزارشی اعلام میکند که هیأتی سه نفره به اروپا اعزام شده است. زینالعابدین رهنما، سردبیر روزنامه ایران، نیز در این هیأت است: «کسی در مورد مأموریت و اهداف این کمیته چیزی نمیداند. عدهای بر این عقیدهاند که این سه نفر برای زیرنظر داشتن حرکات [احمد] شاه و اطرافیان وی از کشور خارج شدهاند. عده دیگری که نگاه مثبتی به این قضیه دارند، معتقدند که وظیفه این کمیته تبلیغ برای رژیم جمهوری [در ایران] است که به گمان ایشان رئیسالوزرای فعلی ایران برای رسیدن به آن در حال برنامهریزی است.» دالس وزیر خارجه وقت آمریکا در گزارش گفتگوی خود با حسین علاء وزیر مختار وقت ایران در واشنگتن به تاریخ 10 دسامبر 1923 چنین میگوید: «وزیرمختار ایران سئوال کرد که آیا وزارت خارجه آمریکا مدرکی برای تأیید شایعات روزنامهها در مورد تأسیس نظام جمهوری در ایران دارد؟ وی اظهار داشت که شخصاً اعتباری برای این شایعات قائل نیست؛ و دلیلی ندارد که رضاخان با خاندان سلطنت مخالف باشد یا بخواهد از راههای خشونتآمیز به قدرت دست یابد. من [دالس] به وزیرمختار گفتم که ما نیز مدرکی برای تأیید این شایعات نداریم؛ جز اینکه سفارت ما در تهران، چند هفته پیش گزارش سفر شاه به اروپا را ارسال کرده است.» سروان جدلیکا وابسته نظامی آمریکا در تهران در گزارش 8 ژانویه 1924 خود خبر از گشایش مجلس در آینده نزدیک میدهد: «رضاخان، رئیسالوزرا، با صدور بخشنامهای به تمام فرمانداران دستور داد آن دسته از وکلایی را که به تازگی به مجلس شورای ملی ایران راه یافتهاند ملزم سازند تا پیش از هشتم فوریه خود را به تهران برسانند. رئیسالوزرا مُصر است که در تاریخ مذکور مجلس پنجم کار خود را آغاز کند. در این بخشنامه همچنین رضاخان به فرمانداران هشدار داده است چنانچه وکلا در تاریخ مقرر به تهران نرسند، مسئولیتش بر عهده ایشان خواهد بود. عدهای بر این باور بودند که رضاخان پس از به دست گرفتن قدرت، تشکیل مجلس را تا جایی که امکان داشته باشد به تعویق خواهد انداخت، تا مانع دخالتهای پارلمان و کاهش قدرت خود شود؛ اما صدور این بخشنامه این عقیده را باطل کرد. بدون شک مجلس پنجم، همانند کابینه فعلی، کاملاً تحت اختیار و تابع اوامر رئیسالوزرا خواهد بود. بر اساس گزارشی ناموثق، قرار است مجلس شورای ملی به مدت دو یا سه سال، تمام امور را به رئیسالوزرا واگذار کرده و به او اختیار کامل دهد و در این مدت مجلس نیز موقتاً تعطیل خواهد بود. این کار به دیکتاتوری رئیسالوزرا ماهیت قانونی میبخشد و او را قادر میسازد بدون هیچ محدودیتی دست به اصلاحات موردنظر خود بزند. اگر فشار و نفوذ رضاخان در مجلس به اندازه کافی مؤثر باشد و بتواند آن را تحت کنترل خود درآورد، احتمال دارد که وی با دست باز سرنوشت ایران و ایرانیان را رقم زند.»
کرنفلد در این باره مینویسد: «انتصاب رضاخان به ریاست وزرا در 27 اکتبر مهمترین حادثه این دوره است و میتوان گفت نقطه عطفی است در تاریخ ایران. طرق مشکوکی که وی برای رسیدن به خواستههای خود به کار گرفت به سرعت فراموش شد و کسی سؤالی در مورد آنها نپرسید . از زمانی که وی قدرت را در دست گرفته است، تمام اعمال و رفتار او مورد تأیید و تمجید همگان قرار گرفته است... مطبوعات، که اساساً در خدمت رضاخان هستند، دست به تبلیغات گسترده به نفع وی زدهاند. این تلاشها، اثر بسیار عمیقی داشته است... (وزرای کابینه) به هر وسیله ممکن در وزارتخانه مربوطه خود تلاش میکنند به رئیس و فرمانده خود اعتبار بخشیده و از او حمایت کنند. رضاخان بلافاصله پس از روی کار آمدن دستور داد درِ تمام قمارخانهها را تخته کنند و شهرداری را موظف ساخت به تهیدستان رسیدگی کند. اقدام اخیر وی نه از روی دلسوزی و همدردی با تهیدستان، بلکه برای عوامفریبی بود. رضا همچنین با ارائه طرحی به مجلس خواهان 000/45 تومان بودجه برای خرید ساختمان دانشگاه شد. این عمل نیز به منظور بالا بردن سطح آموزش و تحصیلات در کشور نبود، بلکه برای خودنمایی بود.» استنباط کرنفلد از این قضایا چنین است: «تمام این صحنهها پیش زمینه صحنه پایانی نمایشنامه وی میباشد، که در آن صحنه رضاخان یا شاه این کشور و یا رئیسجمهور آن است.» کرنفلد در مورد تشکیل یک کمیته سه نفرهای که قبلاً ذکر شد چنین گزارش میدهد: «در گفتگویی که اخیراً با رئیسالوزرا داشتم، وی ادعا کرد هدف از کمیته سه نفره به اروپا، جلب کردن توجه کشورهای اروپایی به پیشرفتهای اقتصادی ایران است؛ اما شکی نیست که هدف واقعی این گروه از سفر به اروپا آماده ساختن دول اروپایی برای برخورد مثبت با تغییراتی است که در حکومت ایران رخ خواهد داد.» جدلیکا در 26 ژانویه 1924 مینویسد: «حتی این روزها که بیلیاقتی خاندان قاجار بر کسی پوشیده نیست و همگان بر بیتوجهی شاه نسبت به وظایفش صحه میگذارند و کسی نیست که از تبلیغات جمهوریخواهانه رئیسالوزرای جاهطلب خبر نداشته باشد، باز هم توده مردم توجهی به این امور نمیکنند و تنها عده قلیلی که بهرهای از علم و تحصیلات دارند به این مسائل علاقه نشان میدهند و آن را پیگیری میکنند... رئیسالوزرای جدید با اینکه اصل و نسب اصیلی ندارد و بیسواد است، اما برای تغییر نظام حکومتی این کشور و تبدیل آن به جمهوری و رسیدن به ریاست جمهوری به خوبی برنامهریزی میکند.» کرنفلد در 1 فوریه 1924 مینویسد: «بر اساس اخبار موثقی که به دست من رسیده است، پارلمان که ماه آینده کار خود را آغاز میکند مطمئناً شاه را برکنار و سلطنت خاندان قاجار را منسوخ اعلام خواهد کرد. همچنین انتظار هیچگونه مخالفتی هم نمیرود. اینکه شکل حکومتی ایران پادشاهی باقی بماند و یا به جمهوری تغییر یابد، هنوز مشخص نگردیده است؛ اما پیشبینی میشود جمهوری اولویت داشته باشد.» وزارت خارجه چنین پاسخ میدهد: «چنانچه تغییری اساسی در ایران رخ داد، وزارت را در جریان بگذارید و به هیچ وجه در امور داخلی و یا هرگونه تصمیمی که در نظام اساسی کشور مؤثر است، دخالت نکنید.» جدلیکا در 11 فوریه 1924 مینویسد: «چهارشنبه بعد از ظهر، یازدهم فوریه، مجلس پنجم به نام شاهنشاه وارث تاج و تخت ایران، کار خود را رسماً آغاز کرد. تشکیل جلسه مجلس چهار روز پس از تاریخی که به فرمان رضاخان، رئیسالوزرا و وزیر جنگ مقرر گردیده بود، صورت گرفت... آغاز به کار این دوره از مجلس در اذهان ایرانیان باقی خواهد ماند، چرا که انتظار میرود در این دوره، خاندان قاجار تاج و تخت را از دست بدهد و خاندان جدیدی برای پادشاهی انتخاب گردد یا شکل حکومتی تغییر کند و به جمهوری تبدیل شود. ولیعهد که در غیاب برادر خود به عنوان شاه جانشینی وی را بر عهده دارد، آشفته و عصبی بود. رضاخان عامل اصلی تمام مشکلاتی است که دست و پا گیر قاجارها شده است؛ وی با حفظ وقار و بزرگی خود و با اعتماد به نفس کامل نقشههای خود را عملی کرد. از آنجا که میبایست اعتبارنامه هر یک از نمایندگان انتخابی، در جلسات خصوصی مجلس تأیید گردد، پارلمان حداقل تا یک ماه دیگر به طور جد کار خود را آغاز نمیکند. هفتاد و چهار نماینده در جلسه اول مجلس حاضر بودند. مؤتمنالملک که در دوره چهارم ریاست مجلس را بر عهده داشت، ریاست مجلس پنجم نیز موقتاً بر عهده وی گذاشته شد.» جدلیکا گزارش خود را چنین به پایان میرساند: «جالب توجه است که طی چند روز گذشته روزنامههای تهران مطالب طعنهآمیزی نسبت به شاه و قاجارها منتشر کردهاند. از شاه به عنوان کسی یاد شده است که همواره به فکر سفرهای اروپایی است و تنها به نوع رفتار و منش خود در آن سوی مرزها میاندیشد. از سوی دیگر، هر روز از رضاخان تمجید میشود و مصرانه از او میخواهند که زمام امور را به طور کامل در دست گیرد؛ عملاً هم او این کار را کرده است و اکنون فرمانروای مطلق کشور است؛ فقط اسم فرمانروا ندارد. مجلس جدید کاملاً در اختیار او و اقدامات مجلس، بیانگر همان خواسته و اراده اوست.» تفسیر کرنفلد از این قضایا چنین است: «همگان پذیرفتهاند که مجلس هم توانایی و هم تمایل به تغییر رژیم دارد؛ لذا رئیسالوزرا روند انتخابات این دوره از مجلس را تسریع بخشید. 11 فوریه بیشتر نمایندگان منتخب برای آغاز کار مجلس وارد تهران شدند. ولیعهد، که از سویی با شمار کثیری از افسران نظامی یا همان دستپروردههای رئیسالوزرا مواجه بود و از سویی دیگر نمایندگانی را پیش روی خود میدید که به شدت مخالف سلطنت بودند، کاری از دستش برنمیآمد جز اینکه احساس کند دارد مجلس سردارسپه را افتتاح میکند. وی ذرهای هم احتمال نمیداد که این مجلس ظرف یک ماه آنقدر خود را قدرتمند احساس کند که با شخص رئیسالوزرا به چالش برخیزد.» گوتلیب در 28 فوریه مینویسد: «مفتخرم به استحضار برسانم پارلمان ایران که در یازدهم فوریه کار خود را آغاز کرد، همچنان در حال بررسی و تأیید اعتبارنامه نمایندگان منتخب است.» جدلیکا در 29 فوریه مینویسد: «این روزها موج حملات به شاه بسیار شدت گرفته و ادامه دارد و مطبوعات بیش از پیش به تبلیغ جمهوری میپردازند. یک یا دو فقره از روزنامههایی که در مطالب خود مخالفت اندکی با تغییر نظام حکومت نشان دادند، بلافاصله توقیف شدند. بسیاری از روزنامههای مهم شهر با چاپ کاریکاتورهای گستاخانهای شاه و خاندان قاجار را به استهزا گرفتهاند و سرنگونی آنها را قریبالوقوع میدانند. مقالاتی در مورد وقوع انقلاب در دیگر مناطق دنیا به چاپ میرسد که در آنها سخن از خلع و حتی اعدام پادشاهان به میان آمده است تا به مردم بقبولانند که چنین حوادثی ممکن و شدنی است. یکی از تأثیرگذارترین تبلیغاتی که تا کنون صورت گرفته، انتشار تصویری از شاه در لباس اروپایی است. در ایران پوشیدن لباس و به خصوص کلاه اروپایی به معنی «نجس شدن» و عدم کفایت و صلاحیت شاه برای رهبری دولتی اسلامی است... رضاخان در مواجهه با ولیعهد، که در غیاب شاه نایبالسلطنه هم هست، برخوردی گستاخانه و پیشدستانه دارد؛ خبر رسیده است که به مأمورین محافظ کاخ سلطنتی دستور داده شده است از خروج اموال سلطنتی از کاخ جلوگیری شود؛ دلیل صدور چنین فرمانی این است که هیچ یک از جواهرات و اشیاء قیمتی سلطنتی، از کاخ خارج نگردد. افرادی هم مستقیماً برای زیرنظر داشتن ولیعهد اجیر شدهاند که کوچکترین حرکات وی را به رئیسالوزرا گزارش میدهند. پیش بینی میشود که ظرف شش ماه آینده ایرانیان از شر دولت شاهنشاهی خلاص شده و شکل جدیدی از حکومت تحت فرماندهی رضاخان در مملکت بنا شود.»
گوتلیب در گزارش خود به تاریخ 5 مارس 1924 تحت عنوان «نکات قابل توجه اوضاع سیاسی کنونی» مینویسد: «مطبوعات محلی مستقیماً شاه غایب را مورد حمله قرار داده و خاندان قاجار را به باد انتقاد و استهزا میگیرند و همزمان از استقرار جمهوری در ایران و ریاست جمهوری رضاخان جانبداری میکنند. تقریباً شکی نیست که همه این وقایع زیر سر رضاخان است؛ و افکار عمومی نیز بر این است که او نیز به تحریک بریتانیا ولیعهد را تبعید و با خلع شاه خود را دیکتاتور ایران اعلام میکند... آقای ساپر نماینده محلی شرکت نفتی سینکلر محرمانه به من خبر داد که چند روز پیش شماری از اعضای سفارت شوروی به دیدار او رفته و مدعی میشوند که بریتانیا به شدت تلاش میکند تا رضاخان زمام کشور را در دست بگیرد. آنها از آقای ساپر (که ارتباط نزدیک و صمیمی با رضاخان دارد) درخواست کردند که رئیسالوزرا را از اتخاذ تصمیمات عجولانه منصرف کند. آنها همچنین مدعی شدند که انگیزه انگلیسیها در حمایت از این اعمال کاملاً آشکار است ـ بلافاصله پس از اینکه رئیسالوزرا اعلام دیکتاتوری کند، استانهای جنوبی که در منطقه نفوذ انگلیسیها قرار دارند، اعلام استقلال کرده و به جامعه ملل شکایت میکنند. نتیجه احتمالی چنین شکایتی این است که یکی از اقمار تحتالحمایه بریتانیا در جنوب ایران شکل خواهد گرفت. علاوه بر این، سقوط ناگهانی شاهنشاهی ایران با توسل جستن به طرق غیرقانونی، حداقل برای مدتی از اعتبار ایران در نزد دول خارجه می کاهد و قطعاً از سرمایهگذاری آمریکا برای گرفتن امتیاز نفتی و به راه انداختن پروژه ساخت راه آهن جلوگیری میکند.» در 11 مارس 1924 کرنفلد در تلگراف خود مینویسد: «بر اساس گزارشهایی که در روزنامهها منتشر میشود، در استانهای مختلف مردم با برگزاری تظاهرات خواهان خلع شاه و برقراری حکومت جمهوری در کشور شدهاند. به نظر میرسد تغییرات زودتر از آن چیزی که انتظار میرفت رخ دهد.» همچنین در همین تاریخ کرنفلد در گزارش خود خبر از تشکیل سه گروه پارلمانی میدهد: بزرگترین گروه با 43 نفر عضو، حزب تجدّد را شکل میدهند که روحانیای به نام سیدمحمد تدین آن را اداره میکند*؛ دومین گروه لیبرالها هستند که شامل 21 نفر میباشند و گروه محافظهکار به رهبری مدرس که پنج نفر عضو دارد. 25 نفر باقی مانده با گروه خاصی در ارتباط نبوده و بیطرف هستند. شماری از وکلا ساختار حکومتی آمریکا را مطالعه میکنند و «انتظار میرود حزب محافظه کار نیز، که اکنون مخالف تغییر در قانون اساسی است، به زودی به اکثریت مجلس بپیوندد.» در 12 مارس: «مفتخراً به اطلاع وزارتخانه میرساند جنبش تغییر قانون اساسی روز به روز قویتر میشود. در پایتخت و همچنین در استانهای مختلف مردم با برگزاری راهپیماییهای مختلف، شاه را تقبیح و از سردارسپه تمجید میکنند. وکلای مجلس هر روز با حجم انبوهی از تلگرام روبه رو هستند که در آنها موکلانشان خواستار تغییر قانون اساسی هستند. به نظر میرسد که چنین تغییری به زودی رخ خواهد داد؛ احتمالاً کمتر از دو ماه دیگر شاهد آن خواهیم بود. اخیراً با صمصامالسلطنه، رئیس ایل بختیاری، به گفتگو نشستم؛ وی در سال 1906 یکی از رهبران اصلی مشروطیت بود. پس از این گفتگو متوجه شدم که بختیاریها بسیار علاقهمند هستند که حکومت ایران به جمهوری تبدیل شود. این واقعیت بسیار حائز اهمیت است، چرا که نه تنها رویکرد بختیاریها بلکه نگرش انگلیسیها را آشکار میگرداند؛ زیرا بختیاریها از گذشته تا به امروز همواره تحت تأثیر بریتانیا بودهاند.» [در همین گیر و دارها] بریتانیا اعلام کرده که شمار نیروهای «گارد کنسولی» در بوشهر از 400 نفر به 79 نفر تقلیل پیدا خواهد کرد. روزنامه تایم در 14 مارس 1924، در گزارش این واقعه، چنین اظهارنظر میکند: «حذف چنین نیرویی که باعث نزاع میان ما و ایرانیها شده است، نتایج بسیار مطلوبی خواهد داشت؛ این کار در زمان بسیار مناسبی هم انجام شده است؛ رضاخان، سردار سپه، رئیسالوزرا و وزیر جنگ، تلاش بسیاری برای برقراری و حفظ نظم در کشور کرده است و او نیز در آینده شاهد قدردانی دولت انگلستان خواهد بود که به او اعتماد داشته و علاقهمند به دوستی نزدیک با اوست. از زمانی که تصمیم مذکور اعلام گردید، حس اعتماد و احساسات قلبی وی [نسبت به دولت بریتانیا] افزایش پیدا کرده است و امید میرود که این حس اعتماد به نفس وی در آرام نگاه داشتن کشور، جایگاه او را به مدد مردم خود تقویت گرداند.»
گوتلیب کنسول آمریکا در تهران در 17 مارس 1924 مینویسد: «جنبش جمهوریخواهی به اوج خود رسیده است و به نظر میرسد که طی سه یا چهار روز آینده مجلس با تغییر قانون اساسی شاه را خلع و حکومتی جمهوری در ایران تأسیس کند. با این حال گزارشها حاکی از این است که مجلس این تصمیم را به رفراندوم میگذارد؛ در ارتباط با این ماجرا، در کمتر از دو ماه آینده انتظار هیچ پیش آمد قطعی را نمیتوان داشت. به هر حال قانونی بودن تغییر شیوه حکومت در ایران، مسلم و بی چون چرا خواهد بود.» کرنفلد در 19 مارس مینویسد: «مفتخرم که به اطلاع وزارتخانه برسانم که در 16 مارس، شاهزاده فرمانفرما، یکی از نوادگان فتحعلی شاه و شمار دیگری از شاهزادگان و اعیان با تقدیم درخواست کتبی، از رئیسالوزرا خواستند نظام حکومت ایران را به جمهوری تغییر دهد. البته چنین درخواستی نشانه تغییر احساسات و افکار درخواستکنندگان نیست. علاقهمندی ایشان به جمهوری از سر اعتقاد و ایمان ایشان نیست؛ بلکه از ترسویی و بزدلی آنها حکایت میکند. در 17 مارس کارمندان تمام وزارتخانهها و همچنین کارمندان وزارت دربار به حضور رئیسالوزرا رسیده و درخواست مشابهی ارائه کردند. روز به روز بر شمار تظاهراتها و اصرار و پافشاری مردمی افزوده میگردد. با این حال اکثر نمایندگان مجلس به خود اجازه نمیدهند بر خلاف اختیارات خود که در قانون اساسی مشخص شده، عمل کنند. نمایندگان تأکید دارند که پیش از هرگونه تغییر در شکل حکومت، آنها باید به عضویت در مجلسی با قدرت تأسیسی (مجلس مؤسسان) منصوب شوند.»
«جنبش جمهوریخواهی» به ناکامی بزرگی منتهی شد. کرنفلد در 18 مارس 1924 مینویسد: «مفتخرم که به اطلاع وزارتخانه برسانم که برخلاف انتظار، مدرس، رهبر جناح محافظهکار، با سرسختی فراوان در مقابل جنبش جمهوریخواهی ایستادگی میکند... علت اصلی مخالفت او این است که در نظر وی جنبش جمهوریخواهی اجباری و تحمیل اراده یک شخص و نه تجلی خواسته واقعی مردم است... با اینکه مدرس در روزهای آغازین کار مجلس اهمیت چندانی در میان نمایندگان نداشت، اما پس از حوادث 16 مارس در مجلس، توانست نفوذ زیادی در میان نمایندگان پیدا کند. در این جلسه، مدرس با اعتبارنامه یکی از نمایندگان عضو جناح اکثریت به مخالفت برخاست؛ و در نتیجه درگیری شدیدی میان وی و تدین بروز کرد؛ و جلسه متشنج شد و بر هم خورد و به روز دیگری موکول گردید. هنگامی که نمایندگان به سمت اتاق استراحت حرکت کردند، مدرس اقدامات رئیسالوزرا و هواداران او را تقبیح کرد. در هیاهو و بلوایی که پس از این سخنان به بار آمد، نمایندهای از خراسان (برادر رئیس کابینه در وزارت جنگ) مدرس را کتک زد و بدین طریق از او یک قهرمان ساخت.*
اینکه مدرس چگونه از نفوذ خود برای رهبری جریانهای آینده استفاده خواهد کرد، فعلاً مشخص نیست؛ به هر حال وی اکنون چهرهای تأثیرگذار است که باید مورد توجه قرار گیرد.» تلگرام کرنفلد در 24 مارس 1924: «بیستم مارس، طرحی قانونی به مجلس تسلیم کردند که در آن پیشنهاد شده بود، رژیم جمهوری در ایران تأسیس گردد؛ و در صورت تصویب، نمایندگان مجلس پنجم حق تجدیدنظر در قانون اساسی داشته باشند.* در 22 مارس، زمانی که مجلس برای بررسی این طرح تشکیل جلسه داد، پانزده هزار نفر از مردم به تحریک علما در اطراف ساختمان مجلس دست به تظاهرات زده و حکومت جمهوری را مخالف شرع مقدس محمدی اعلام کردند. رئیسالوزرا که متوجه تهدید شد، با به کار گیری نیروی نظامی جمعیت را پراکنده کرد. بسیاری دستگیر شدند. پس از برقراری آرامش، علما از رئیسالوزرا خواستند که شاه را برکنار کند، اما شکل حکومت را به جمهوری تغییر ندهد. وی نیز قول داد که این موضوع را بررسی کند. جلسه پارلمان به 26 مارس موکول گردید. اوضاع تهران کاملاً آرام است.»
تفصیل ماجرا در گزارش 28 مارس کرنفلد از این قرار است:
مفتخراً به اطلاع وزارتخانه میرساند که در 16 مارس مؤتمنالملک، رئیس مجلس، کمیسیونی متشکل از دوازده نفر را موظف ساخته که با بررسی اوضاع، راهکاری مناسب در پاسخ به خواسته مردم مبنی بر تغییر رژیم ارائه دهند. گزارش این کمیسیون که پیش از این در جلسه خصوصی مجلس استماع گردید، به تاریخ 20 مارس در جلسه علنی مجلس در قالب قطعنامه ذیل ارائه گردید: «تلگرامهای بیشماری از شهرها و استانهای مختلف و به امضای تمام اقشار جامعه ایرانی به دست ما رسیده است که در آنها مردم خواهان سرنگونی خاندان قاجار هستند؛ در تمام این تلگرامها از مجلس خواسته شده است رژیم جمهوری در کشور تأسیس گردد و به مجلس نیز اختیار تغییر دادن رژیم داده شد؛ از آن رو که چنین تلگرامهایی برای ایجاد تغییر در رژیم اعتبار قانونی ندارند و با در نظر گرفتن دو مطلب بالا، ما یعنی تمام کسانی که این قطعنامه را امضا کردهاند، مصرانه سه ماده زیر را به مجلس تقدیم میکنیم: ماده 1. تغییر رژیم مشروطه به جمهوری. ماده 2. دادن اختیارات لازم به نمایندگان مجلس پنجم برای ایجاد اصلاحات در قانون اساسی مطابق با خواستههای مردمی و رژیم جدید. ماده 3. پس از اینکه نتیجه رأیگیری مردمی مشخص شد، مجلس تغییر رژیم را اعلام کند.» اگر آئیننامه مجلس اجازه میداد که فوراً این مسئله مورد بررسی و بحث قرار گیرد، تصویب این مواد قطعی و مسلماً نتیجه به نفع تأسیس حکومت جمهوری میبود. همانطور که گذشت، بررسی این طرح به 22 مارس موکول گشت. در این فاصله چهل و هشت ساعته، مخالفین تظاهرات گستردهای ترتیب دادند که منجر به عقبنشینی جنبش جمهوریخواهی شد. درست در ساعتی که نمایندگان برای بررسی طرح تشکیل جلسه دادند، جمعیتی قریب به 15000 نفر به سرکردگی عدهای از علمای برجسته در اطراف ساختمان مجلس تجمع کرده و نمایندگان را تهدید کردند چنانچه به بیانیه رأی مثبت دهند علیه آنها متوسل به خشونت خواهند شد. بلافاصله پس از اینکه خبر به گوش رئیسالوزرا رسید، با یک هنگ نظامی به سمت مجلس به راه افتاد. وی نیروهای خود را جلوی ورودی مجلس مستقر ساخت و با حرکت به سمت جمعیت به آسانی ایشان را متفرق ساخت. پس از آن رئیسالوزرا به سراغ علما رفت و این در حالی بود که آنها با چشمانی اشکآلود به او التماس میکردند که به خاطر [امام] علی و [امام] حسین و دیگر امامان [معصوم] با تبدیل کردن مملکت ایران به جمهوری، این کشور را بیحرمت نکند. پس از اینکه رئیسالوزرا قول داد درخواست ایشان را مورد بررسی قرار دهد، علما [از سر خوشحالی] گونههای یکدیگر را بوسیدند؛ این کاری است که ایرانیها پس از مصالحه و آشتی انجام میدهند. ساعت 10:30 بعد از ظهر، رئیسالوزرا به خانه ییلاقی خود در پانزده کیلومتری تهران رفت و تا 25 مارس یعنی روزی که عازم قم شد، در آنجا استراحت کرد. ظاهراً هدف او از سفر به قم خداحافظی با علمایی بود که به عراق بازمیگشتند. با این حال میتوان گفت دلیل حقیقی او این بود که علما را مطمئن کند که حکومت جمهوری تهدیدی متوجه شرع مقدس محمدی نمیکند... با تمام احوال تظاهراتی که شد به شدت به ضرر جنبش جمهوری تمام شد و آن را تحتتأثیر قرار داد. مجلس به کلی طرح مذکور را فراموش کرد. پرچمهای سرخ رنگ، که نماد حکومت جمهوری هستند و تا آن زمان آشکارا همه جا به چشم میخورد، به یکباره برچیده شد. شاهزادگان از این که فرمانبردار یک حکومت جمهوری باشند، نجات پیدا کردند.
در گزارش بعدی، موری به نقش مدرس در شکست جنبش جمهوری اشاره کرده و مینویسد: «مدرس در به راه انداختن تظاهرات مردمی روز 22 مارس نقش مؤثری داشت و با این کار باعث شکست خوردن جنبش جمهوری شد.» رضاخان تلاش کرد این شکست را جبران کند. کرنفلد در تلگرام خود به تاریخ 1 آوریل 1924 مینویسد: «رئیسالوزرا با انتشار بیانیهای از مردم خواست بحث و تقاضا در مورد جمهوری را متوقف کنند و سخنی از آن به میان نیاورند. احترام به علما و جلوگیری از هرگونه بینظمی ممکن دلایلی بود که برای این تصمیم ذکر شد. وی همچنین خواهان برداشته شدن موانع ترقی و پیشرفت ایران شد.» رضاخان در اعلامیه خود اعلام کرد که در سفر به قم و ملاقات با علما «بالاخره چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمایم عنوان جمهوری را موقوف کنند . ... به تمام وطنخواهان و عاشقان آن منظور مقدس نصیحت میکنم که از تقاضای جمهوری صرفنظر کرده و برای نیل به مقصد عالی که در آن متفق هستیم با من توحید مساعی نمایند.»* کرنفلد در این زمینه توضیحات بیشتری میدهد: «مفتخرم به ضمیمه این گزارش ترجمه اعلامیهای که رئیسالوزرا در 1 آوریل منتشر ساخت برای شما ارسال کنم؛ وی در این اعلامیه از مردم میخواهد که از تلاش برای تغییر رژیم دست برداشته و بیش از این بر چنین خواستهای پا فشاری نکنند. اصلاحطلبان بر این باورند که این حرکت، اعتبار رضاخان را که پس از سرکوب تظاهرات ضد جمهوری از دست رفته بود، بازگرداند و این در حالی است که محافظه کاران از اینکه جنبش جمهوریخواهی فروکش کرد و به کنار گذاشته شد بسیار خوشحال و راضی هستند. هواداران رئیسالوزرا مطمئن هستند که مجلس در اولین جلسه خود به وی [رئیسالوزرا] رأی اعتماد خواهد داد.»
یکی از دلایل مهمی که باعث شد علما در برابر «جنبش جمهوری» موضعگیری کرده و با آن مخالفت ورزند این باور بود که چنین جنبشی یک توطئه بهایی است. موری مدعی است که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه (1907- 1896) بهاءالله استقرار جمهوری در ایران را پیشبینی کرد: «به زودی اوضاع بر تو تغییر خواهد کرد. جمهوری مردم بر تو حکم خواهد راند. این عبارات سلاح بسیار مؤثری علیه جنبش جمهوریخواهی در سال 1924 شد و در بسیاری این باور را به وجود آورد که تمام این جنبش یک توطئه بهایی است. این باعث شد که سردارسپه را متهم به بهایی بودن کنند و در ضمن تصویر دستکاری شدهای از وی منتشر شد که سردارسپه را در حالی نشان میداد که تمثال بهاءالله را به گردن داشت. زمانی که رضاخان متوجه خطر اینگونه تبلیغات شد، علمای شیعه در کربلا و نجف را بر آن داشت که تمثالی از امام علی به او پیشکش کنند. با بررسی دقیق اوضاع و احوال ایران میتوان گفت قطعاً اگر رضاخان میتوانست در ماه مارس سال جاری حکومت جمهوری را در ایران مستقر سازد، عملاً دست علما از قدرت بریده میشد و به کنار رانده میشدند، و علما به خوبی به این امر پی بردند. علاوه بر این بنده شخصاً به این نتیجه رسیدهام که رئیسالوزرا مصمم بود که بلافاصله پس از استقرار جمهوری در کشور، با اصلاح و تعدیل قانون اساسی دین و دولت را از یکدیگر جدا کرده و قانون عرفی (سکولار) کند.» پس از شکست جنبش جمهوری، «علما برتری را با خود دیدند و همان کسانی که تا دیروز التماس و زاری میکردند، تبدیل به دیکتاتور شدند. از آن پس این علما بودند که گام بعدی را به رئیسالوزرا دیکته کردند که او میبایست بیدرنگ به قم سفر کرده و علمای تبعیدی عراق را بدرقه کند؛ در آنجا بود که علما از او خواستند که فرمان مشهور خود را مبنی بر کنار گذاشتن بحث جمهوری منتشر کند. با اینکه رضاخان مردی بیسواد است و ضعف اخلاقی او در مواقع مختلف آشکار گردیده است، اما (با اقبال خوش ایرانیان) وی از لحاظ مذهبی بردبار و آزاداندیش است؛ و در امور نظامی و دولتی آزادانه از خدمات با ارزش بهاییها استفاده میکند. این تنها امید اسلام تلقی میگردد و این امر به نوعی اعتبار رضاخان را بالا میبرد. پس از قدرت یافتن دوباره روحانیت، دشمنان سیاسی رضاخان موفق شدند از این حربه استفاده کرده و با جنجال و هیاهو او را متهم به بهائیت کنند؛ در چنین زمانی و با توجه به جهالت توده مردم ایران، خطر هرگونه اتهامی [مبنی بر وابستگی به بهائیان] نباید دست کم گرفته شود.» موری در گزارش خود به تاریخ 8 ژانویه 1925 میافزاید: «بهائیان بلندپایه در تهران به من اطلاع دادهاند که رئیسالوزرا به صورت مخفی از طرفداران جدی نهضت با هیأت است، اما بنا به ملاحظات سیاسی خودش جرأت نمیکند که این موضوع را علنی سازد.
گفته میشود از زمانی که وی یک قزاق ساده بود و در بیمارستان روشنایی (متعلق به بهائیان) خدمت میکرد، چنان تحتتأثیر مهربانی و نوعدوستی بهائیان قرار گرفت که هرگز فراموش نخواهد کرد. خواه این جریان واقعیت داشته باشد و یا خیر، او به افسران بهایی که قابلیتهای ایشان غیرقابل انکار است اجازه داده است تا به درجات عالی نظامی نائل گردند.»
منبع:دکتر محمدقلی مجد ، از قاجار به پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1389 ، ص 271 تا 282
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران
تعداد بازدید: 786