انقلاب اسلامی :: در گفتگو با مهدی انصاری عنوان شد؛ مجتهدی که صد سال پیش زبان فرانسه می‌دانست.

در گفتگو با مهدی انصاری عنوان شد؛ مجتهدی که صد سال پیش زبان فرانسه می‌دانست.

20 مرداد 1393

واقعیت امر این است که علمای نجف را شهید شیخ فضل‌الله نوری به این صحنه آورد. قبل از آن، آنها چیزهائی درباره اوضاع ایران شنیده بودند، اما بین حوزه نجف و روشنفکران ایران و دربار ایران، ارتباطی وجود نداشت.

حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی انصاری به رغم آنکه نواده مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین نائینی (صاحب کتاب تنبیه الامه وتنزیه المله )است، در بررسی واقعه تاریخی مشروطیت، تحلیلی شبیه به «مشروعه خواهان» دارد. ایشان که از مشروطه پژوهان معاصر و صاحب تالیفاتی ارجمند در این باره است، در گفت وشنود پیش روی، از مختصات تلقی شیخ شهید از پدیده پارلمانتاریسم و تفاوت های او در این عرصه با همگنانش سخن گفته است.


از منظر شما برداشت شهید آیت الله شیخ فضل‌الله نوری از پدیده پارلمانتاریسم درعصر مشروطیت چیست و در این زمینه، چه تفاوتی با نگاه علمای نجف دارد؟ همچنین تصور این دو طیف از اسلامی بودن قوانین چه بوده است؟

واقعیت این است که ما هنوز عمق اندیشه و ماهیت تفکر سیاسی حضرت امام را که حقیقتاً نظام گذشته سیاسی جهان را بر هم زده است، درست نشناخته‌ایم و سالیان سال باید سپری شود تا اهداف آن بزرگمرد روشن شود. این نکته را عرض کردم تا بگویم ناشناخته‌ها و مبهمات در دوره مشروطه هم وجود داشتند و لذا باید رویدادهای آن دوره از جنبه‌های مختلف سیاسی و فکری بازنگری شود تا معلوم شود استعمار و دولت‌های ظاهراً قانونی و صاحب پارلمان در کشورهای اسلامی، به خصوص کشور ما چه اهدافی را دنبال می‌کردند.بنده به عنوان نواده دختری آیت‌الله‌العظمی حاج میرزا حسین نائینی و با استناد به نوشته‌ها و نامه‌های آن بزرگوار تلاش می‌کنم دیدگاه‌های علمای نجف را در این باب بیان کنم.

واقعیت امر این است که علمای نجف را شهید شیخ فضل‌الله نوری به این صحنه آورد. قبل از آن، آنها چیزهائی درباره اوضاع ایران شنیده بودند، اما بین حوزه نجف و روشنفکران ایران و دربار ایران، ارتباطی وجود نداشت. اگر همین رابطه‌ای برقرار می‌شد منحصراً از طریق مرحوم میرزا حسن آشتیانی و شیخ فضل‌الله نیروی بود. مرحوم آشتیانی، مرحوم میرزای شیرازی را از قرارداد رژی آگاه کرد که منجر به فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی شد. شیخ فضل‌الله هم در قضیه تأسیس عدالتخانه و مشروطه همین نقش روشنگرانه و تأثیرگذار را داشت و پس از رحلت مرحوم آشتیانی در واقع نماینده نجف در تهران بود و رهبری دینی و اجتماعی را در دست گرفت.


نقش آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبائی را در ایجاد مشروطه چگونه ارزیابی می‌کنند؟ازمنظرشما ،سهم آنان دراین پدیده چقدر است؟

آنها هر دو از خانواده‌های بزرگ علمی و از علمای تهران بودند، اما درکل ایران، شهرت چندانی نداشتند. این دو به‌رغم روحانی بودن، از اشراف تهران محسوب می‌شدند، مخصوصاً مرحوم بهبهانی. اجداد مرحوم طباطبائی هم از دوره صفویه تا روز فوت سید، امام جمعه تهران بودند، اما شخصیت شیخ فضل‌الله بر هر دوی آنها غلبه کرد، به‌طوری که هر نامه یا درخواستی که در نجف خدمت میرزای شیرازی می‌رسید، بدون امضا وتوثیقِ شیخ شهید، از نظر ایشان اعتبار نداشت. هر کسی هم می‌خواست در نجف به دیدار میرزای شیرازی برود، باید از طریق شیخ فضل‌الله وارد می‌شد. مهم‌ترین ویژگی شیخ فضل‌الله این بود که به جایگاه حوزه دینی در تهران، به اشراف به بازار و دربار نیاز نداشت و نماینده علی‌الاطلاق میرزای شیرازی بودن، جایگاهی ورای همه اینها به او داده بود.

شیخ فضل‌الله با برخورداری از این جایگاه حرف‌های خاصی می‌زند، از جمله این که: آخوند این زمانه باید مکاتب فکری عمده جهان را بشناسد تا بتواند اهداف استعمار را تشخیص بدهد. عمق و گستره تفکر شیخ فضل‌الله از نامه‌ها و روزنامه‌های باقیمانده از او کاملاً پیداست. قبل از شیخ، نزد هیچ‌یک از علمای نجف تعابیری از قبیل کمونیسم، نیهیلیسم، بابیسم و... را ندیده بودم. ایشان درگفته ها ونوشته های خود،از این تعابیر استفاده میکرد وبه طور ضمنی می فهماند که اینها به رغم نوظهور بودنشان،یک مکتب هستند. چنین تیزهوشی و بصیرتی را در هیچ یک از شخصیت‌های روحانی و روشنفکری آن دوران ندیدم. شیخ فضل‌الله در عین حال که تنها در پی اثبات شرعی لزوم برقراری عدالت و نفی استبداد بود، راهکارهایی عملی، از جمله لزوم تأسیس عدالتخانه را هم ارائه می‌کرد که مختص خود او بود.


پس شما این راهکارها را حاصل یک فرآیند تاریخیِ برآمده از حوزه نمی‌دانید،بلکه ناشی از برخی ابتکارات فردی علما از جمله شیخ میدانید؟

بله، چون تا این تاریخ، جز در دولت‌های محلی کوچکی مثل طبری‌های مازندران حکومت اسلامی وجود نداشته و مقررات اجتماعی آنها بسیار ساده بوده است. حتی در دوره صفویه هم یک قانون اساسی ساده داشتند، اما در دوره مشروطه وضعیت جهان یکسره گوناگون شد و پس از حکومت عثمانی‌ها تغییرات بی‌سابقه‌ای در دنیای اسلام به وجود آمدند. در عین حال غرب هم دچار دگرگونی‌های فراوانی شد، جنگ‌های زیادی روی دادند که منجر به تشکیل پارلمان‌ها و تدوین قانون اساسی در کشورهای مختلف اروپا شد...


و شیخ فضل‌الله همه این تحولات و تغییرات را پیگیری می‌کند...

دقیقاً! شیخ زبان فرانسه می‌دانست و در نتیجه می‌توانست حوادث دنیا را دنبال کند.


دلیلی هم بر اثبات این نکته وجود دارد؟

بله، هنگامی که در زندان بود به یکی از شخصیت‌های بیرون از زندان به زبان فرانسه نامه می‌نویسد که آن نامه،شب روزی که به دار آویخته شد و به شهادت رسید، به دست مخاطب می‌رسد. او در بحث‌ها و نامه‌هایش بارها از کلمه رنسانس استفاده می‌کرد، در حالی که هیچ‌یک از علمای همدوره او اساساً چنین تعابیری به گوششان هم نخورده بود!


پس به نظر شما فکر تأسیس عدالتخانه از ابداعات خود شیخ است و مسبوق به سابقه تاریخی نیست؟

همین طور است. شیخ فضل‌الله انسان اندیشمندی بود که با ابداع تأسیس عدالتخانه، در امر سیاست دخالت کرد. آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبائی که اساساً در این وادی‌ها نبودند و به این مسائل توجه نداشتند و عده‌ای هم تلاش می‌کردند رابطه نجف و تهران را به هم بزنند تا شیخ فضل‌الله تنها بماند و اساساً نتواند اجرای عدالت دینی را در مجلس شورا مطرح کند. هیچ‌یک از علمای بلاد و حتی یکی از هزار نفری که حکم لزوم مشروطه را در مقابل محمدعلی‌شاه امضا کردند،درآن شرایط جرئت و شهامت پیشنهاد شورای مجتهدین را به مجلس شورا نداشتند. چنین طرح تنها زاده تفکر انسانی است که می‌داند پارلمان نمی‌تواند به‌تنهائی دردی را دوا کند، مگر آن که به او راهکار بدهند تا اسلامی شود و از طریق آن قوانین شرع را پیاده کرد.


چرا برای اثبات این ویژگی‌های منحصر به فرد اسناد و مدارک تاریخی چندانی وجود ندارد؟

این هم یکی از مظلومیت‌های شیخ شهید است، زیرا خائن‌هائی چون احمد کسروی که متأسفانه به عنوان مورخ معرفی شده‌اند، بخش زیادی از این مدارک را از بین بردند. خود کسروی می‌نویسد: من با همه کسانی که با مشروطه ارتباط داشتند ملاقات و اسناد آنها را جمع‌آوری کردم، هر چه را لازم دانستم نگه داشتم و باقی را از بین بردم! او حتی اسناد آقاضیاء پسر شیخ فضل‌الله را هم برنگرداند. آقاضیا حتی متن قانون اساسی شیخ فضل‌الله را هم به کسروی داد! شیخ قبلا در نامه‌‌ای به مرحوم آخوند نوشته بود که: قانون اساسی مرا دور انداختند و برای نوشتن قانون اساسی، به سوی قانون پارلمان فرنگ دست دراز کردند! او چنین شخصیت بزرگی است که برای حکومت مشروعه مشروطه قانون اساسی می‌نویسد، نه مشروطه انگلیسی یا عرفی یا درباری. متأسفانه می‌بینیم که می‌نویسند ما مشروطه ایرانی می‌خواستیم نه مشروطه فقهی و شرعی، در حالی که دینی را که هزاران سال جزو هویت این مردم بوده است، نمی‌شود از آنان جدا کرد.

شیخ فضل‌الله نخستین کسی است که اجازه تأسیس مدارس دخترانه و پسرانه را در ایران می‌دهد، در حوزه دینی روزنامه منتشر می‌کند و کاملاً مشخص است تشکیل و تأسیس دولت مد نظرش بوده است. چنین تفکری در هیچ شخصیت دینی همزمان با او وجود نداشت. تفکر سیاسی شیخ فضل‌الله بسیار کاربردی و عملیاتی بود و راهکارهای ملموسی را ارائه می‌کرد.


با توجه به ضرورت نظارت مجتهدین بر قوانین مجلس شورای که توسط شیخ فضل‌الله پیشنهاد شد، به نظر می‌رسد اصل «ولایت فقیه» مد نظر او بوده است. اینگونه نیست؟

هم او و هم مرحوم آخوند، نائینی، بهبهانی و طباطبائی، چون اینها حوادث را فقط سیاسی نمی‌بینند، بلکه حضورنظارتی مجتهد جامع‌الشرایط در رأس حکومت اسلامی مد نظر آنها بوده است. در تمام کتاب «تنبیه الامه» مرحوم نائینی می‌بینیم که ایشان اجرای قوانین اسلامی را جز با حضور مجتهدین و عالمان دینی قابل اجرا نمی‌داند. آخوند خراسانی هم پیوسته در نامه‌هایش اصرار دارد که قوانین مصوب مجلس بدون تصویب فقها قابل اجرا نیستند. اگرآنگونه که به خلاف از قول آخوند بیان میکنند امر، دایر بر جمهور مسلمین باشد، عامه مسلمین از کجا احکام اسلامی را می‌دانند و چه تضمینی بر تصویب و اجرای صحیح احکام اسلامی وجود دارد؟ حکومت جمهوریِ مطلق، غیر از حکومت اسلامی است، لذا این جزوه نوانتشار که آخوند خراسانی با تأسیس حکومت اسلامی موافق نبوده، کاملاً جعلی است. اگر او با حکومت اسلامی مخالف بود، چرا تصمیم گرفت از عراق به ایران بیاید و نظام مشروطه را تعدیل کند؟


اشاره کردید به مفقودشدن وامحاء برخی اسناد درباب عملکرد سیاسی علما درمشروطیت به ویژه مرحوم شیخ. ظاهرا برخی اسناد هم دردست خاندان شما بوده که به مرور زمان مفقود شده است!داستان ازچه قرار است؟

مرحوم نائینی برای این که اسناد از بین نروند، به‌جای این که مطالب را به مرحوم آخوند بگوید، می‌نوشت و ایشان می‌خواند، امضا می‌کرد و برمی‌گرداند. در یکی از این نامه‌ها مرحوم نائینی به مرحوم آخوند می‌نویسد: حوادث تهران رو به بحران است، آن گونه که علم اسلام، شیخ فضل‌الله را به دار آویخته‌اند. معلوم می‌شود اخباری که از تهران به ما می‌رسند واقعی نیستند. مرحوم آخوند فوق‌العاده ناراحت می‌شود و برای شیخ مجلس ختم می‌گذارد.

تقی‌زاده هم در خاطراتش می‌نویسد نامه مهمی در رد مشروطه و نقض مجلس شورای ملی و حضور او از آخوند به تهران می‌رسد، اما چون مجلس متوحش می‌شود که پاسخ مرحوم آخوند را چگونه بدهد، بعد از خروج تقی‌زاده از ایران، این نامه را آشکار کرد. مرحوم آخوند نامه دیگری هم می‌فرستد و در آن اعلام می‌کند که: دار زدن شیخ فضل‌الله عمل بسیار شنیعی بوده است. کسروی می‌نویسد که این نامه را مخفی و خلاف آن را اعلام کردند که آخوند این اعلام را تأیید کرده است! حتی برخی گفتند شیخ فضل‌الله با فتوای آخوند اعدام شد!...


به نظر شما، تلاش گسترده‌ای که باهدف واژگونه‌نمائی کارنامه مرحوم شیخ فضل‌الله صورت گرفته ،باچه هدفی بوده است؟ قراربوده چه چیز مسکوت بماند؟

تفکر سیاسی شیخ فضل‌الله و عمق فاجعه نفوذ اندیشه‌های غربی برای نابودی هویت دینی ملت ایران،هنوز به درستی بررسی نشده است و این جریان همچنان وجود دارد. ظهور و بروز گروهک‌های مختلف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فتنه‌های متعددی که پیش آمدند، ماهیتاً شبیه به مخالفت‌های دوره مشروطه با دین است. آن زمان هم شش ماه از مشروطه نگذشته بود که انجمن نسوان به راه انداختند و گفتند: حجاب نمی‌خواهیم!


در صحبت‌های خود به این نکته اشاره کردید که علمای نجف از جمله مرحوم نائینی بر اثر گزارش‌های شیخ فضل‌الله به جریان مشروطه کشیده شدند. پس چرا سرانجام حرف مخالفین او را پذیرفتند؟

در قضیه تحریم تنباکو شیخ فضل‌الله جایگاه خاصی پیدا کرد و مخالفین او در دربار و نیز بازیگران سیاسی متوجه شدند شخصیتی پیدا شده است که در برابر او امکان اظهار وجود ندارند و فهمیدند اگر چنین شخصیتی با نجف رابطه نزدیک داشته باشد، در آینده کار را بر آنان دشوار می‌سازد. شیخ که فوق‌العاده باهوش بود، مطلب را دریافت و قبل از این که آنها اخبار جعلی را به نجف برسانند، پیشدستی کرد و مرحوم آخوند را در جریان قرار داد. فرزند شیخ فضل‌الله از شاگردان مرحوم آخوند و بسیار مورد اعتماد او بود. مرحوم آمیرزا عبدالله مازندرانی در پاسخ به نامه یکی از بزرگان تبریز که می‌پرسد چرا سرانجام مشروطه بدانجا رسید که شیخ فضل‌الله اعدام و علمای زیادی زندانی، تبعید و شهید شدند، پاسخ می‌دهد ما از تهران دور بودیم و نامه‌ها به‌سختی رد و بدل می‌شدند و عناصر ناشناخته بابی و بهائی توسط عناصر مجلس با ما رفت و آمد کردند و مطالبی را به ما رساندند که به‌تدریج بین ما و شیخ فضل‌الله فاصله انداخت. پس از اعدام شیخ بود که متوجه شدیم هدف ایجاد تفرقه بین علمای نجف و تهران بوده است...


و همین بازیگران سیاسی از «تنبیه الامه» هم نکاتی را علیه شیخ فضل‌الله بیرون کشیده و برجسته کرده‌اند؟

بدیهی است که بازیگران سیاسی ساکت نمی‌نشینند. آنها از بحث استبداد دینی مرحوم نائینی که در آن به ایهام به شیخ فضل‌الله اشاره کرده است، نهایت استفاده را کردند. حتی بعد از انقلاب اسلامی هم عده‌ای از سردمداران کشور در مدرسه فیضیه رسماً اعلام کردند که شیخ فضل‌الله چرا با دربار قاجار ارتباط داشت و ماهیت دربار صفویه و قاجاریه را با دربار پهلوی یکسان دانستند، در حالی که نقش شیخ فضل‌الله در دربار قاجار مثل نقش علامه مجلسی در دربار صفویه است، یعنی شیخ‌الاسلام ایران که دستور می‌داد و دربار عمل می‌کرد. روزی که بین شیخ و دربار فاصله افتاد، عناصر مشکوک به نجف رفتند و افکار علمای نجف را نسبت به شیخ تغییر دادند که اثرش را در تنبیه الامه مشاهده می‌کنیم. در آثار دیگران هم چنین شبهاتی در باره شیخ فضل‌الله مطرح شده‌اند، از جمله نوشته‌های مرحوم شیخ اسماعیل محلاتی و برخی از رساله‌های علمای مشروطه.


در مجموع تفکر و شخصیت شیخ فضل‌الله نوری را چگونه ارجمع بندی می‌کنید؟به ویژه مرزهای هویتی اندیشه وعمل او با دیگران چه مواردی هستند؟

شیخ فضل‌الله نوری عالمی متفکر، زمان آگاه، مطلع از حوادث جاری ایران و جهان اسلام و شرق و غرب است و از تمام حوادث و مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روزگار خود آگاه است و با اشراف بر همه این مسائل است که مشروطه مشروعه را بیان می‌کند، چون می‌داند جز از این طریق حفظ هویت اسلامی کشور ما ممکن نیست. حتی کسروی که سعی می‌کند همواره با لحنی تحقیرآمیز از شیخ شهید یاد کند، می‌گوید در او چه تغییری حاصل شد که با صلابت تمام به سوی دار رفت و طناب دار را به گردن خود آویخت؟ یک آدم درباری چنین کاری می‌کند؟ شیخ حتی در آخرین لحظات عمر نیز با نهایت اقتدار به نائب‌السلطنه که از او می‌خواهد یک کلام بگوید مشروطه حلال است و خود را برهاند، سه بار تکرار می‌کند که حتماً حرام است و مژده می‌دهد که دیشب پیامبر خدا را خواب دیده که به او گفته است فردا شب مهمان منی. چنین صلابتی در تاریخ کم‌نظیر است. پس از شیخ، مرحوم آخوند و مرحوم نائینی هم چنین صلابتی را از خود نشان دادند، ولی هر دو به شکل مشکوکی به شهادت رسیدند.


"پرونده‌ای برای شیخ شهید/8"





منبع: سایت مشرق



 
تعداد بازدید: 794


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: