26 شهریور 1393
هدایت الله بهبودی
سال پایانی حكومت پهلوی در حالی آغاز شد كه علیرغم اوجگیری اعتراضات مردمی، كمتر كسی باور میكرد كه این رژیم نتواند سال جاری را به پایان برساند. البته بودند كسانی چون امیراسدالله علم ـ یار همراه محمدرضا پهلوی ـ كه در یادداشتهای روزانهاش فروپاشی حكومت را پیشبینی كرده بود، اما هنوز زنگ خطر جدی در بین رجال پهلوی به صدا در نیامده بود.
تابستان 1357 ش دورة پرالتهابی آغاز شد كه به سقوط حكومت انجامید. روز شانزدهم شهریور، به ویژه در تهران، اعتصاب سراسری به وقوع پیوست و همچنین به دعوت روحانیان تهرانی در این روز راهپیمایی بزرگی صورت گرفت. در مقدمه كتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك دربارة وقایع نیمه دوم شهریور 1357 و به ویژه كشتار 17 شهریور همان سال آمده است:
در این حركت اجتماعی؛ همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر (13/6/1357) مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظام حكومتی را خواستار شدند و نیز با گل و گلاب و نقل از نظامیانی كه در خیابانها مستقر بودند استقبال كردند. این شیوه از مخالفت كه با دفع حكومت و جذب ارتش همراه بود، هر چه زودتر مییابد متوقف میگردید، چرا كه ادامه آن موجب تزلزل هر چه بیشتر پایههای حكومت میشد. برپایی حكومت نظامی تنها چاره پیش رو بود. مقامات بلند پایه نظامی و امنیتی حكومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حكومت نظامی تأكید داشتند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حكومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر نوشته شد.
با این كه روحانیان تهران برای روز هفدهم شهریور تظاهرات و راهپیمایی پیشبینی نكرده بودند، اما مردم قرار تجمع این روز را در میدان ژاله گذاشتند. طعم تلخ این حكومت ساعت 9 صبح به مردم حاضر در میدان چشانده شد و با گشودن رگبار مسلسلها تعداد قابل توجهی از مردم به شهادت رسیدند و بسیاری زخمی شدند.
از همان روز این شایعه در سطح كشور پراكنده شد كه سربازان اسرائیلی دست به این كشتار وحشیانه زدهاند. مردم باور نمیكردند كه هموطنان نظامیشان این چنین به روی آنها آتش بگشایند.
حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت؛ با این كه ظاهراً سه هفته كشور را با آرامش نسبی رو به رو كرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد، بلكه كینه عمومی از حكومت شاهنشاهی بیشتر گردید؛ كینهای كه سربسته باقی نماند ـ مانند آنچه پس از 15 خرداد 1342 روی داد ـ و همچنان تا سقوط سلطنت فوران كرد.
كشور یك هفته دست به اعتصاب زد. تمامی بازارها و بیشتر اماكن كسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این كشتار وحشیانه تعطیل بودند.
حكومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود، اما عملاً كارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشك خود را به پیكرة شهرها تزریق كند. برای نمونه با این كه اجتماع بیش از سه نفر در حكومت نظامی ممنوع بود، اما در بعضی از شهرها تظاهرات بزرگی روی میداد و مأموران حكومت نظامی واكنشی از خود نشان نمیدادند. (1)
اسناد به جای مانده از دستگاه امنیتی پهلوی دوم نشان میدهد كه سرآغاز راهپیمایی روز جمعه هفدهم شهریو 1357، راهپیمایی چند روز قبل (13/6/1357) عید فطر بود. در سندی از ساواك ضمن اشاره به راهپیمایی عید فطر، تظاهرات مجدد در منطقه قیطریه تهران در روز شانزدهم شهریور بررسی شده است.(سند شماره 1)
روزنامه اطلاعات نیز روز شانزدهم شهریور دربارة نظر مراجع تقلید راجع به راهپیمایی این روز چنین آورده است:
«به قرار اطلاع طی تماسهایی كه امروز رهبران دولتی با مراجع تقلید گرفتند مساله عدم صدور اعلامیه برای راهپیمایی امروزتایید شده است ... اما از سوی دیگر زمزمههایی كه از چند روز قبل و بخصوص از صبح دیروز در شهر شنیده میشد حاكی از تعطیل عمومی و راهپیمایی امروز بود. به همین منظور فروشگاههای تهران دیروز شلوغترین روز خود را پشت سر نهادند. در كلیه نانواییها و قصابیها و سوپر ماركتها ازدحام غریبی وجود داشت و مردم آذوقه دو روزه خود را تهیه دیدند. این حركت نشان دهنده این بود كه خبر تعطیلی عمومی امروز و راهپیمایی كه قرار بوده است از مسجد قبا در قیطریه آغاز شود چندان هم صورت شایعه نداشته است. اما آنچه به تعطیل عمومی و راهپیمایی امروز كه به خاطر حرمت خون كشته شدگان روزهای اخیر صورت گرفت قوت میداد این بود كه از دیشب و از نخستین ساعات بامداد امروز مأموران گارد و شهربانی در میادین مختلف و نقاط حساس شهر مستقر شدند و از سوی دستگاههای انتظامی تداركات لازم برای جلوگیری از تظاهرات انجام گرفت.» (2)
ضد اطلاعات ژاندارمری هم در این مورد به ساواك چنین گزارش میدهد:
خبر واصله حاكی است تظاهركنندگان خیابان كوروش كبیر [شریعتی] و سه راه تختجمشید [طالقانی] به وسلیه نوشته، قرار ملاقاتهای بعدی خود را به شرح زیر تعیین مینمایند.
1. فردا صبح محل ملاقات منزل آقای نوری واقع در آب سردار خیابان شهدا
2. فردا شب محل ملاقات مسجد قبا
3. سیار (3)
سند دیگری از ساواك موضوع اعلام حكومت نظامی در تهران و 11 شهر كشور و اعلامیه دولت را دربارة آن بیان میكند. این سند قصد دارد چنین وانمود كند كه خویشتنداری مأموران نظامی از كشتار مردم جلوگیری كرده است. در عین حال این سند نشان میدهد كه علل نارضایتی مردم و خواست مشروع آنها از دید مأموران حكومت پنهان نبوده است. (سند شماره 2)
نوشتههای معتبر دیگری نشان میدهد كه حكومت نظامی و مقابله با مردم با تأیید مستقیم شخص شاه به اجرا در آمده است.
«طبق منابع موجود شورای امنیت ملی متشكل از نخستوزیر، وزیر امور خارجه، رئیس ستاد ارتش، رئیس ساواك، رئیس شهربانی، فرمانده ژاندارمری و وزیر كشور روز شانزدهم شهریور جلسهای تشكیل میدهد. در این جلسه سپهبد مقدم رئیس وقت ساواك اظهار میدارد كه طبق گزارشهای رسیده تظاهرات پنجشنبه (16/6/57) روز جمعه هم ادامه خواهد داشت و این كه «قرار است فردا در مملكت آشوب به پا بكنند و مملكت را به هم بزنند. من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم كه به نظر من ضرورت دارد كه اعلام حكومت نظامی بشود.» (انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، صص 228 و 229) شاه به مقدم دستور میدهد مساله را در شورای امنیت بررسی كنند. رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم كه در این جلسه شركت كرده بودند به برقراری حكومت نظامی تاكید میكنند. پس از این جلسه شریفامامی، نخستوزیر شاه هیات دولت را تشكیل میدهد. اعضای هیات دولت قبل از نیمه شب دور هم جمع میشوند و آنجا سپهبد مقدم و ارتشبد ازهاری رئیس ستاد نسبت به برقراری حكومت نظامی تاكید میكنند. هیات دولت نیز به این موضوع رأی میدهد. شریفامامی در آخرین مرحله برپایی حكومت نظامی را به نظر شاه میرساند و تایید نهایی را از او میگیرد.» (4)
در پی تصویب قانون حكومت نظامی و اعلام بیموقع و با تأخیر آن، مردمی كه بسیاری از آنان بدون اطلاع از مقررات منع آمد و شد به محل راهپیمایی روز هفدهم شهریور آمده بودند، به خاك و خون كشیده شدند. گزارش ساواك دربارة واقعة این روز حاوی نكات بسیاری است. (سند شماره 3)
نخستین بار ساعت شش صبح روز هفدهم، اعلامیه اجرای مقررات حكومت نظامی از رادیو خوانده شد. بر این اساس تنها تعداد اندكی از مردمی كه آمادة راهپیمایی بودند از این مقررات اطلاع داشتند و مقایسه شعارهای مردم در حركت اولیه به سمت میدان شهدا و پس از فاجعه، گویای این مطلب است. در ابتدای حركت به سوی میدان شهدا، شعار بیشتر مردم «نصرمنالله و فتح قریب بود» این در حالی است كه پس از كشتار مردم، شعارهایی چون: «قتلگه پهلوی، ژاله تهران شده / قتلگه پهلوی، تمام ایران شده» و «ارتش بگو گل گلوله است؟» به گوش میرسید.
یكی از خبرنگاران حاضر در میدان شهدا، خبرنگار روزنامه فیگارو بود. مشاهدات وی به نقل از روزنامه كیهان چنین است:
«ساعت هشت صبح میدان ژاله، ارتش و نیروهای امنیتی كاملاً در میدان مستقر گشتهاند و تمام راههایی را كه به میدان متصل میشود بستهاند. ماسكهای ضدگاز، كلاه كاسكها، سرنیزهها و تفنگهای نشانه رفته در پرتو نور خورشید میدرخشید. راهپیمایان و تظاهركنندگان كجا هستند؟ بله اینجا هستند. در میدان كوچهها طوری موضوع گرفتهاند كه به سختی دیده میشوند و در حالتی جدی و فریب دهنده اما كاملاً هوشیار و آگاه از ریسكی كه در پیش دارند، آن هم بدون كوچكترین سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاكاردهایی كه در دست دارند. در ساعت 15/8 از قسمت فرماندهی نظامی صدایی كه با بلندگو تقویت شده است چنین میگوید: حكومت نظامی است. به شما دستور داده میشود كه متفرق شوید، ما را مجبور به تیراندازی نكنید. جمعیت یكصدا پاسخ میدهد: ما شاه نمیخواهیم، جمهوری اسلامی میخواهیم، مرگ بر شاه جانی. 30/8 هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشردهتر میگردد. فریادهای شادی جمعیت حاكی از ورود آیتالله نوری است. وی با جرأت و شهامت به طرف نیروهای امنیتی میرود و پس از مختصری گفت وگو با یكی از افسران باز میگردد و با اشاره سر از جمیعت میخواهد تا به آهستگی روی زمین بنشینند و جمیعت نیز بدون كوچكترین واكنشی به دعوت وی لبیك میگوید. 15/9 از قسمت دیگر میدان به یكباره صدای رگبار مسلسلها شنیده میشود. من بلافاصله خود را به روی زمین انداخته و به سختی به طرف پیادهرو میرسم؛ جایی كه سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما نمودهاند. تیراندازی مدت 30 ثانیه به طول انجامید. تیراندازی به مردم بیدفاع و بیسلاح، چه كار آسانی بود، چرا كه جنگ نبود، بلكه یك كشتار دسته جمعی بود. خیابانی كه تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاه میزد، اكنون پر از اجساد، كفشهای خونین، پلاكاردهای پاره و زخمیهایی كه كشان كشان خود را به طرف زخمی دیگر میرساندند. در آن طرف پیادهرو و خیابان فریادها شدیدتر و شدیدتر میگردید.
فریادی با درد و الم ناشی از كشتار بیرحمانه توأم با ذكر خدا و بیان این جمله كه خدایا، خدایا تو آگاهی و میبینی كه چه كردند.» (5)
جان. دی. استمپل كه خود از مسؤولین رده بالای سفارت ایالات متحده امریكا در ایران بود، بعدها كتابی منتشر كرد. وی دركتاب خود دربارة واقعه میدان شهدا مینویسد:
«بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روان شدند. منابع پزشكی كشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد كردند. در ابتدا دولت مدعی شد كه مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یك هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت كه به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشتزهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به كنترل مخالفین در آمد و نیز تحریكات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد. پزشكانی كه مدت 36 ساعت كار كرده بودند عقیده داشتند كه رقم 300 تا 400 كشته و 3000 تا 4000 مجروح كه در بیمارستانها و مراكز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است.» (6)
گفتنی است اعتراض علیه حكومت در تهران، در روز هفده شهریور، تنها مختص میدان شهدا نبود. اسناد ساواك نشان میدهد كه تا پایان این روز، زد و خودروهای خیابانی در سایر نقاط این شهر وجود داشت. (سند شماره 4)
خاطرات مردمی گردآوری شده در دفتر ادبیات اسلامی دربارة واقعة این روز و گزارش سند شماره 3 ساواك، چنین است:
«مردم به خاطر این كه گاز اشكآور اثر نكند اول دو تا از این ماشینهای پست را آتش زدند، دو تا از این ماشین وانت پیكانهای پست را سوزاندند. بعد هجوم بردند. به طرف راهنمایی و رانندگی و آنجا را آتش زدند و بعد اداره پست را. طرفهای ظهر كوروش پیروزی را در چهارراه كوكاكولا آتش زدند...»
در پی كشتار مردم در روز هفدهم شهریور كه جمعه سیاه لقب گرفت؛ آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی تلگرافی خطاب به جعفر شریف امامی نخستوزیر ارسال كرده و به برخورد حكومت با مردم اعتراض نمود. سند شماره 5 متن گزارش ساواك در این باره و سند شماره 6 متن تلگراف ایشان به نخستوزیر است.
همانطور كه در ابتدای مطلب آوردیم، در پی واقعه میدان شهدا شایعه حضور سربازان اسرائیلی در ایران قوت گرفت. در واقع مردم ایران نمیتوانست بپذیرند كه هموطن او در لباس ارتشی كه بایستی حامی مردم و كشور باشد، در مقابل خانوادهاش ایستاده و به سوی او مسلسل بگشاید. ساواك نیز با جدیت تمام در پی تكذیب این شایعه بود. (سند شماره 7)
علیرغم این كه رادیو و تلویزیون نیز در سیطره كامل حكومت نظامی قرار داشت، اما نیروهای طرفدار انقلاب به دنبال اعلام همدردی با مردم بودند. خبری از روزنامه آیندگان در این باره جالب توجه است. این روزنامه اعلام نمود كه بعد از ظهر روز 17/6/1357، شبكه دوم تلویزیون ملی ایران یك موزیك غمانگیز پخش كرد. یكی از مسؤولان تلویزیون كه متوجه شد این كار در اعتراض به كشتار مردم تهران در صبح همان روز در میدان شهدا بود، بلافاصله دستور داد آن را قطع كنند و به جای آن برنامه رنگارنگ را كه مجموعه نمایشهای طنز همراه با رقص و آواز بود، پخش كنند. (7)
پس از فاجعه میدان شهدا، تعدادی از نیروهای حاضر در صحنه كه به نقل از فرمانده گردان 174 فرمانداری نظامی در این واقعه فعالیت چشمگیری داشتند، تشویق شدند. (سند شماره 8)
به غیر از اعتراضات مردمی، اعلامیه دو مرجع بزرگ قم مرحوم آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی و مرحوم آیتاللهالعظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی؛ همچنین اعلامیه مشترك این دو مرجع به همراه آیتالله سید محمد كاظم شریعتمداری در اسناد ساواك منعكس است. (سندهای شماره 10ـ 8)
اسناد شماره 11 تا 22 نشان دهنده وضعیت كلی كشور پس از فاجعه هفده شهریور و برگزاری مراسم مختلف یاد بود برای شهدای این روز است.
یكی از مواردی كه در بحبوحه مبارزات مردمی در ماههای آخر حكومت پهلوی به چشم میخورد سكوت اكثر رسانههای غربی، همراهی تعدادی از آنها با حكومت پهلوی و تحریف اخبار مربوط به وقایع ایران است. سندهای شماره 23 و 24 نمونههایی از گزارشات ساواك را دربارة اخبار رسانههای غربی نشان میدهد.
فرماندار نظامی تهران هنگام وقوع فاجعه هفده شهریور ارتشبد غلامعلی اویسی بود. سند شماره 25 گویای سردرگمی فرماندار نظامی وقت و عجز وی از مقابله با مردم است. این سردرگمی به نخستوزیر وقت ـ جعفر شریفامامی ـ نیز سرایت كرده بود. وی كه خود عامل اصلی اعلام حكومت نظامی و كشتار مردم بود، در پایان سخنانش در مجلس شورای ملی به «روان پاك در گذشتگان در وقایع اخیر درود فرستاد.»
شریفامامی هم به دنبال تبرئه خود بود، هم در پی فریب مردم و هم مانند كسی كه بنبست رسیده بود به هر دری میزد.(سند شماره 26)
یكی از موضوعاتی كه مردم شركتكننده در راهپیمایی روز هفده شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه در پی آن بودند، اطلاع از نظر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) در این باره بود. اعلامیه امام (ره) كه بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت اكثر مردم ایران از آن آگاهی یافتند، در واقع به حركت مردم مشروعیت بخشید و مردم، شادمان از مهر تائید مرجع و رهبرشان (متن كامل اعلامیهها و پیامدهای امام در پایان اسناد ضمیمه آمده است.) به مبارزه تا سرنگونی حكومت پهلوی ادامه دادند.
پی نوشت :
1. مركز بررسی اسناد تاریخ وزارت اطلاعات؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك؛ كتاب یازدهم؛ تهران؛ 1381؛ صص ج و د.
2. روزنامه اطلاعات؛ 16/6/1357؛ ش 15705، ص 4.
3. مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ همان؛ ص 8.
4. همان؛ ص 43.
5. كیهان؛ ش 13239؛ ص 18.
6. جان.. دی. استمپل؛ درون انقلاب ایران؛ ؛ ؛ ؛ ص 168.
7. آیندگان؛ ش 3228؛ ص 16.
منبع: مجله الکترونیکی گذرستان شماره 38
تعداد بازدید: 832