انقلاب اسلامی :: آشنایی با ابوذر انقلاب اسلامی ، آیت الله طالقانی

آشنایی با ابوذر انقلاب اسلامی ، آیت الله طالقانی

06 مهر 1393

آشنایی با ابوذر انقلاب اسلامی ، آیت الله طالقانی

1- خاندان و نياكان :

سيدمحمود علايی طالقانی در سال 1329 ه ق )اسفند 1289 ه. ش) در روستای گِلِيَردِ طالقان، از خاندانی ريشه‏دار در علم و فقاهت، ديده به جهان گشود.

وی پسر بزرگتر آيت‏اللّه‏ حاج سيدابوالحسن حسينی است كه اجدادش از اجلّه سادات گليرد است و سلسله نسبش با 36 نسل به امام محمّدباقر عليه‏السلام می‏رسد، و لذا سيدمحمود طالقانی چهلمين نسل اميرالمؤمنين امام علی‏بن ابی طالب عليه‏السلام است.

آيت‏اللّه‏ حاج سيدابوالحسن فرزند سيدآقا در سال 1278 ه ق در گليرد طالقان متولد شد. تحصيلات ابتدايی و مقدماتی را در روستا فرا گرفت، و سپس در حوزه‏های علميه قزوين، تهران، اصفهان، سامرّا، كربلا و نجف نزد استادان بزرگ زمان تلمّذ كرد. در اصفهان نزد آشيخ محمّدحسين اصفهانی (برادر آقانجفی)، ده سال در سامرّا نزد ميرزای بزرگ شيرازی، هفت سال در كربلا نزد مجتهد بزرگ حاج سيداسماعيل صدر درس خواند و سپس به ايران بازگشته در تهران و طالقان اقامت گزيد.

اين عالم بزرگ به هيچ وجه از وجوهات شرعيه استفاده نمی‏كرد، و برای امرار معاش از حرفه تعمير ساعت و مختصر درآمد املاك پدری بهره می‏برد. به تعبير امام خمينی (ره) «در رأس پرهيزگاران بود». مرحوم آقای سيدابوالحسن از علمای طرفدار مشروطه بود، و در دوران استبداد صغير محمّدعلی شاه به طالقان پناه برد و در آن جا با مشروطه خواهان ارتباط برقرار می‏كرد. و در زمان رضاشاه به اتفاق شهيد آيت‏اللّه‏ مدرس عليه ديكتاتوری و سياستهای ضد دينی و ضد ملّی او به مبارزه برخاست. بارها مورد تعقيب قرار گرفت. تا اينكه پس از تبعيد مدرس، سيدابوالحسن مدّتی در باغهای دهكده‏های اطراف تهران پنهان شد. وی جلسات مذهبی برای ارشاد غيرمسلمانان و منحرفان تشكيل می‏داد و در سال 1310 درگذشت و با وجود اينكه رضاشاه مراسم تشييع را منع كرده بود، مردم تهران اين ممنوعيت را شكستند و مراسم تشييع باشكوهی برای جنازه آن عالم بزرگ به عمل آوردند.


2- دوران تحصيل :

سيدمحمود در پنج سالگی وارد مكتب‏خانه شد و در نزد ملا سيدتقی اورازانی قرآن را فرا گرفت. وی تا هفت سالگی خواندن و نوشتن را به طور كامل آموخت. سپس مقدمات را در تهران در نزد پدر خواند، و راهی قم گرديد و نخست در مدرسه رضويه و سپس در مدرسه فيضيه به تحصيل ادامه داد. در همان اوان تأسيس حوزه علميه قم سيدمحمود به حضور مؤسّس حوزه مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ عبدالكريم حائری يزدی معرفی شد، و در نزد آن بزرگوار و مدرّسان برجسته ديگری چون آيت‏اللّه‏ سيدمحمّدحجّت و آيت‏اللّه‏ سيدمحمدّ تقی خوانساری به فرا گرفتن علوم حوزوی پرداخت. علاقه به آشنا شدن با محيط علمی نجف، برای مدّتی او را به آن مركزی كشانيد. در آن جا از حوزه
درس شيخ محمّدحسين غروی و آقاضياءالدين عراقی استفاده كرد، ولی چون روح تشنه تحول او را سيراب نساخت، بار ديگر به قم بازگشت و پس از دريافت اجازه اجتهاد از آيت‏اللّه‏ حائری، در سال 1318به تهران مراجعت كرد.


3- احياء فكر دينی با بازگشت به قرآن :

سيّد محمود طالقانی طلبه جوان و پرشور در كودكی و جوانی شاهد مبارزات پدر و شهيد آيت‏اللّه‏ مدرّس و ديگر علمای بيدار عليه رضاخان بوده است و به گفته خودش :
« از آن روزی كه اين جانب در اين اجتماع چشم گشودم، مردم اين سرزمين را زير تازيانه و چكمه خودخواهان ديدم، هر شامگاهان در خانه منتظر خبری بوديم كه امروز چه حوادث تازه‏ای رخ داده و كی دستگير يا تبعيد يا كشته شده؟ و چه تصميمی درباره مردم گرفته‏اند؟

پدرم كه از علمای سرشناس و مجاهد بود، هر روز صبح كه از خانه بيرون می‏رفت، ما اطفال خردسال و مادر بيچاره‏مان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر می‏برديم. آن روزهای خردسالی را با اين مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتی به سر بردم.

آن دوره‏ای كه در قم سرگرم تحصيل بودم، روزهايی بود كه مردم اين كشور سخت دچار فشار استبداد بودند، مردم از وحشت از يكديگر می‏رميدند، جان و مال و ناموس مردم تا عمامه اهل علم و روسری زنان مورد غارت و حمله مأمورين استبداد بود. اين وضع چنان بر روح و اعصابم فشار می‏آورد كه اثر آن، دردها و بيماريهايی است كه تا پايان عمر باقی خواهد بود. در آن روزها با خود می‏انديشيدم كه اين بحثهای دقيق در فروع و احكام مگر برای عمل و سعادت فرد و اجتماع نيست؟...

اين روش و تضاد جمعی از پيشوايان دينی، اين محيط تاريك، اين تأثّرات روحی، قهرا به مطالعه و دقت يشتردر آيات قرآن حكيم و كتاب شريف نهج‏البلاغه و تاريخ و سيره پيامبر اكرم و ائمه هدی عليهم‏السلام وادارم كرد. برخورد با بعضی از اساتيد و علمای بزرگ دستگيرم شد، كم‏كم خود را در محيط روشنی ديدم و به ريشه‏های دين آشنا شدم و قلبم مطمئن گرديد و هدف و مقصد را از نظر وظيفه اجتماعی تشخيص دادم، و تا توانستم به توفيق خداوند از ديگران دستگيری كردم»

با اين مشاهدات و تجربيات و مطالعات در اجتماع و حوزه، چاره درد را بازگشت به قرآن و نهج‏البلاغه می‏بيند و خود در اين راه پيشقدم می‏گردد. در همين ميان عده‏ای از جوانان از او می‏خواهند كه جلسات تفسيری برای آنان برقرار كند، او هم می‏پذيرد و اين جلسات از سال 1318 به طور مخفيانه در خانه‏ها تشكيل می‏گردد. ايشان آثار تازيانه‏های استبداد و استعمار را نه تنها بر پشت و بازوی توده ملّت می‏بيند كه وقتی به ديدن استادش مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ محمدّتقی بافقی يزدی، تبعيدی رضاخان در آستانه حضرت عبدالعظيم می‏رود آن استاد هم به جای تازيانه‏های رضاخانی را بر پشت و بازوهايش به او نشان می‏دهد و به او كه طلبه‏ای جوان اما مبارز است می‏گويد :

« به طلاّب بگو بينديشيد! به فكر آينده باشيد! در چنگال رضاخان بايد مكتب را حفظ كرد»

او ملاحظه می‏كند كه نه تنها دشمنان قديم و جديد اسلام، با قرآن به مبارزه برخاسته‏اند و به هر دسيسه‏ای دست می‏زنند، كه آن را از صحنه زندگی مسلمين بركنار كنند، بلكه دوستان خودی و مؤمنان مسلمان نيز بر اثر مرور زمان عادت كرده‏اند كه بدون قرآن زيست كنند، و او از اين وضع رنج می‏برد :

« اين كتاب هدايت كه چون نيم قرن اوّل اسلام، بايد بر همه شؤون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حكومت حاكم باشد، يكسره از زندگی بركنار شده و در هيچ شأنی دخالت ندارد، دنيای اسلام كه با رهبری اين كتاب روزی پيشرو و رهبر بود، امروز دنباله‏رو شده، كتابی كه سند دين و حاكم بر همه امور بوده مانند آثار عتيقه و كتاب ورد تنها جنبه تقديس و تبرّك يافته و از سرحد زندگی و حيات عمومی بركنار شده و در سرحد عالم اموات و تشريفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است.»

آيت‏اللّه‏ طالقانی جلسات تفسيرقرآن رابه صحنه زندگی بازگردانيد تا قرآن راهنمای عمل درتمام شؤون زندگی باشد، لذا وقتی در سال 1318 در تهران می‏بيند كه يكی ازمأموران رضاخانی می‏خواهد چادر از سر زنی بردارد، موسی‏وار در شب فرعونيان به دفاع از آن با مأمور رضاخانی گلاويز می‏شود در نتيجه اورا به اتهام «اهانت به مقامات عاليه مملكت» بازداشت می‏كنند و مدّتی در زندان به سر می‏برد.


4- كانون اسلام و مجله دانش‏آموز :

بعد از سقوط رضاخان در شهريور 1320، كانون اسلام را برای نشر معارف قرآن و سنّت تأسيس می‏كند و سلسله سخنرانهائی در جهت ارشاد مردم به اسلام و قرآن ترتيب می‏دهد و مجله‏ای به نام «دانش‏آموز» از طرف اين كانون منتشر می‏گردد.

در همين سالها است كه آيت‏اللّه‏ طالقانی، پس از تأسيس شدن انجمن اسلامی دانشجويان، در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسين، و تشكيل فدائيان اسلام به وسيله شهيد سيدمجتبی نواب صفوی، از سخنرانان و فعّالان و همكاران صديق و وفادار آنان می‏گردد و تا آخر عمر در اين مسير به حركت نوين اسلامی خود ادامه می‏دهد.


5- واقعه آذربايجان :

تجزيه آذربايجان، پس از پايان جنگ جهانی دوّم، و اعلام جمهوری كمونيستی، به قصد پيوستن به اتحاد جماهير شوروی، بار ديگر همه طبقات و قشرهای مردم ايران را عليه بيگانه متحد كرد. با اينكه ارتش ايران در آن روز يك نيروی مردمی و مستقل نبود، ليكن از آن جا كه بدنه اين ارتش فرزندان مسلمان ايران و علاقمند به وطن بودند، اتحاديه مسلمين و روحانيت تهران، آيت‏اللّه‏ طالقانی را به نمايندگی خود به همراه ارتش به آذربايجان اعزام می‏كند تا هم سربازان را برای جنگ آزادی‏بخش تشجيع، و هم با نظارت دقيق بر كار ارتش گزارشی برای روحانيت فراهم كند كه اين وظيفه را به خوبی انجام می‏دهد.


6- مبارزات مكتبی و سياسی :

وی هرگز از تلاش در راه هدف باز نايستاد و هر روز سريعتر و كاملتر از پيش در اين راه قدم برمی‏داشت و به همين مناسبت به حق «مبارز نستوه» لقب گرفت و امام امّت درباره‏اش گفت :

« آقای طالقانی يك عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او يك شخصيتی بود كه از حبسی به حبس و از رنجی به رنج ديگرد رفت‏وآمد بود و هيچگاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. »

او عمر پربارش را در قرآن و نهج‏البلاغه گذرانيد و معتقد بود كه تنها با اِحيای افكار دينی اصيل و از سرچشمه‏های زلال كتاب و سنّت است كه می‏توان گَردِ غفلت قرون را از روی امّت اسلام زُدود و بار يگر حيات و حركت بدو داد. لذا به ترجمه نهج‏البلاغه همّت گماشت و تصميم داشت با همكاری آيت‏اللّه‏ ميرزا خليل كمره‏ای (كه از جمله استادانش بود و به همين مناسبت هميشه به ديده احترام در او نظر ی‏كرد) طرح تفسير و ترجمه يك نهج‏البلاغه موضوعی را بريزد، اما آوخ كه از برنامه خاصّ خود تنها 81 خطبه نخست نهج‏البلاغه را (در سال 1325) ترجمه می‏كند، و از برنامه مشترك نيز يكی دو جزو (در سال 1324) بيشتر منتشر نگرديد. در مقدمه ترجمه نهج‏البلاغه می‏نويسد :

« اين كتاب، پس از قرآن مدرك بزرگ اسلامی است ؛ معارف دين، پس از قرآن، از آن بايد گرفته شود، و اختلاف مذهبی و مسلكی مسلمانان به وسيله اين كتاب بايد حل شود، پس بايد چنان ترجمه شود كه اعتبار آن از دست نرود... اين ترجمه فقط برای آشنايی اوّلی عموم فارسی‏زبانان است با نهج‏البلاغه تا به ياری خداوند شرح و تفسيری كه با فكر توانای علاّمه روحانی حضرت آقای كمره‏ای متدرجا طبع و نشر شده و می‏شود، آشنايی كاملتر به حقايق آن حاصل شود»


7- در نهضت ملّی ايران :

استعمار بريتانيا از دوران حكومت ناتوان و سرسپرده قاجار، در رقابت با امپراتوری روسيه، ايران را، به شيوه‏های مختلف به خود وابسته كرده بود. بدين معنا كه نيازی نمی‏ديد تا با پرداخت هزينه‏ای سنگين ايران را رسما مستعمره خود كند، بلكه با گرفتن امتيازات گوناگون، با كمترين هزينه به بهره‏برداری از منابع ايران سود می‏جُست. يكی از آنها، امتياز استخراج و بهره‏برداری و فروش نفت ايران بود، صاحب امتياز نفت، ظاهرا يك شركت خصوصی به شمار می‏رفت، ولی در مواقع دولت بريتانيا بود كه به بهانه شركت نفت ايران و انگليس، بساط امپراتوری خود را در ايران گسترانيده، دولتی فوق دولتها به وجود آورده بود، و بر شاهان و وزرايشان حكم می‏راند، و چون رضاخان قزاق را جانشين قاجاريان كرد و دستش در همه امور سياسی و شؤون اقتصادی و فرهنگی بازتر شد، به تجديدنظر در قراردادهای گذشته پرداخت و در سال 1933 امتياز نفت را برای شصت سال ديگر تجديد كرد.

پس از شهريور 20 و بيرون رانده شدن رضاخان به وسيله انگليسيها ـ كه در جريان جنگ جهانی دوّم متمايل به آلمان هيتلری نازيست شده بود ـ و باز شدن فضای سياسی نسبی و داده شدن آزادی به مردم به مقتضای شرايط جنگ و برنامه متفقين، رهبران سياسی ملّی ايران به استيفای حقوق از دست رفته ملّت ايران كمر همت بستند. از جمله دكتر مصدق و همكاران و دوستان او در مجلس شورای ملّی بودند كه شعار «ملّی كردن نفت» را سر دادند. چون ملّی كردن نفت، نه يك اقدام اقتصادی بلكه بيشتر يك عمل سياسی و كسب استقلال ايران از يوغ استعمار پنهان بريتانيا بود، اين شعار مورد تأييد عموم ملّت ايران، و به ويژه با همكاری آيت‏اللّه‏ سيدابوالقاسم كاشانی، مورد تأييد رهبران مذهبی نيز قرار گرفت، و حتی آيات عظام سيد صدرالدين صدر و فيض وآيت‏اللّه‏ ميرزامحمدّتقی خوانساری نيزبه وجوب ملّی كردن نفت و كوتاه ساختن دست اجنبی، يعنی بريتانيای استعمارگر، فتوا دادند.

از آن جا كه آيت‏اللّه‏ طالقانی مبارزه با استعمار و استبداد و استثمار را تكليف شرعی خود می‏دانست و پيوسته از آغاز زندگی سياسی خود، اين مثلث شوم را به يكديگر وابسته می‏دانست، با شور و ايمانی عميق

بدين نهضت پيوست، و فعالانه در زمينه‏های مختلف شركت داشت، و حتی از طرف مردم مازندران نامزد

نمايندگی مجلس شورای ملّی شد، ليكن به علت دخالت خانها و زمين‏داران و ايادی دربار در انتخابات، دولت انتخابات آن ناحيه را باطل كرد.

در سال 1339 در جبهه ملی دوم شركت جست، ليكن پس از مدّتی كه به همراه همفكران و ياران كهن خود، مهندس بازرگان و دكتر يداللّه‏ سحابی، ديدند جبهه ملی خواست آنان را كه يك مبارزه اصولی و راديكال با شاه و حكومت دست‏نشانده امريكا و انگليس بود، برآورده نمی‏سازد، نهضت آزادی ايران را در ارديبهشت 1340، تأسيس گرديد. سازمانی با ايده‏ؤلوژی اسلامی برای مبارزه ملّی ريشه‏ای با استعمار و استبداد. آيت‏اللّه‏ طالقانی طی پيامی برای مؤسسان چنين نوشتند :

« بياری خداوند قهار و توانا. برادران و هموطنان عزيز شما به چشم خويشتن وضع نكبت‏بار اين سرزمين تاريخی و اين كشور اسلامی را می‏نگريد. می‏بينيد كه در اثرسلطه غارتگران چگونه فقر اخلاقی و مادی گريبانگير اكثر مردم گشته ـ بدبينی و بدانديشی و پراكندگی چگونه بر سراسراين مملكت سايه گسترده است... كسانی كه برای شنيدن هر ندای حقی (كر) و برای ديدن پرتو هرحقيقتی (كور) هستند نه به خود رحم می‏كنند نه به مردم، تا جايی كه مملكت را در معرض طوفان حوادث و بر لب پرتگاه مخوفی قرار

داده‏اند... چاره چيست؟ چگونه می‏توان تا سقوط قطعی حيات معنوی و مادی كشور سكوت اختيار نمود يا فقط به بهانه لااباليگری و سرباز زدن از هر مسئوليتی در انتظار فرج غيبی نشست؟

بايد مردانی كه محيط آلوده و زبونشان نساخته و غيرت و احساس مسئوليت در آنان نمرده دور هم گرده آيند. راه صحيح و اصيل مبارزه بر عليه فساد و مفسدين جامعه ايرانی را تشخيص نمايند. با متانت و مال‏انديشی با خلوص قلب و نيت برای رضای خدا و مردم قدمهای قطعی‏تر و محكم‏تری بردارند تا راه آزادی و آزادمنشی را برای ملّت ايران بگشايند.

بحمداللّه‏ جمعی كه طی سالهای سخت ثبات قدم و پاكی نيت خود را ابراز داشته، در برابر تهديد و محروميت و زجر و زندان خود را نباخته در تعقيب هدفهای ملّی برای نجات مملكت كوشيده‏اند و در اين هنگام خطير به تشكيل (نهضت آزادی ايران) قيام و اقدام نموده‏اند . اينجانب اگر چه از كوتاهی در انجام وظيفه خود نزد خدا و اولياء اسلام و نياكان بزرگوارم شرمسارم ولی پيوسته در صف مبارزه با فساد و مفسدين باقی مانده و به اين سبب دعوت همكاری با بنيادگزاران نهضت آزادی را پذيرفتم.

چند روز قبل كه برای تحكيم عزم و اطمينان روحی از خداوند متعال وسيله قرآن كريمش كسب تكليف و تفأل كردم آيه 94 و 95 از سوره النساء در برابر چشمانم ظاهر گشت به اين مضمون يا ايها الذين آمنوا اذا ضربتم فی سبيل‏اللّه‏ فتبينوا و لا تقولوا لمن التقی اليكم السلام لست مومنا تتبعون عرض الحيوة الدنيا فعنداللّه‏ مغانم كثيرة كذالك كنتم من قبل فمن‏اللّه‏ عليكم فتبينوا ان اللّه‏ كان بما تعملون خبيرا. لا يستوی القاعدون من المؤمنين غير اوّلی الضرر و المجاهدون فی سبيل‏اللّه‏ باموالهم و انفسهم فضل‏اللّه‏ المجاهدين باموالهم وانفسهم علی القاعدين درجه و كلا وعداللّه‏ الحسنی و فضل‏اللّه‏ المجاهدين علی‏القاعدين اجرا عظيما.

« ای كسانی كه ايمان آورده‏ايد. وقتی در راه خدا قدم برمی‏داريد چشم بگشائيد دوست و دشمن را نيك بشناسيد راه و چاه را از هم تشخيص دهيد... كسانی كه بدون عذر ساكت نشسته‏اند با كسانی كه از مال و جان دريغ نداشته در راه حق و حقيقت مجاهده می‏نمايند يكسان نيستند. خداوند با درجه ممتازی مجاهدين به مال و جان را بر عزلت‏گزيدگان برتری و بزرگی داده وعده پاداش داده است» مسلما افراد آلوده سست عنصر و بدسابقه را در اين جمعيت راهی نيست ولی از هموطنان مؤمن و غيور خواستارم مراقبت نمايند دستهای ناپاك و دودل در آن رخنه ننمايد و هر تصميمی با مشورت انجام پذيرد و احدی را حق تحميل نظر شخصی (كه نتيجه آن بی‏نظمی و بروز اشكال در نيل به منظورهای پاك ملّی خواهد بود) نباشد. خداوند متعال به چنين جمع كه در طريق خدمت مردم و تحقق آمال ملّت می‏كوشد وعده رستگاری فرموده است. اميدوارم برادران دينی و هموطنان عزيز با آمادگی و خلوص نيت به وظايف خطير خود دراين مرحله از تاريخ ايران در كمال اميد و همت عمل نمايند.» سيدمحمود طالقانی


8- جهان اسلام، نه كشور ايران :

طبيعی است كه عالِمی مذهبی چون او، اگر برای آزادی و استقلال ايران مبارزه می‏كند، چارچوب و مرزهای تنگ ايران هدفش نيست، بلكه چون ايران هم بخشی از جهان اسلام است كه همه جای آن در بيند و ترفند استعمار گرفتار است و او در اين نقطه زندگی می‏كند، در مرحله نخست در آنجا به مبارزه برمی‏خيزد، ليكن هرگز ساير نقاط جهان اسلام را از ياد نمی‏برد. از سال 1327 (1948 م) كه وعده بالفور برای ايجاد سرزمينی يهودی‏نشين (در واقع صهيونيست زده) در سرزمين فلسطين تحقق می‏يابد، دمی ازمبارزه آرام نمی‏گيرد. برای شناساندن صهيونيستها به مردم مسلمان ايران، شناسانيدن حقّ مردم فلسطين به همگان، و نشان دادن علّت اين بدبختيها و گرفتاريهايی كه همان تفرقه در ميان امّت اسلام است، به نوشتن و گفتن و اعلاميه دادن و تبليغ و مسافرت كردن اقدام می‏كند. (در اين زمينه از نقش آيت‏اللّه‏ سيدابوالقاسم كاشانی، آقای سيدغلامرضا سعيدی و آقاشيخ مصطفی رهنما حجت‏الاسلام حاج سراج انصاری و ... نيز نبايد غفلت كرد و حق شايان تقدير آنان را در معرّفی فلسطين و حق غصب شده آنان به مردم مسلمان ايران ناديده گرفت.

آيت‏اللّه‏ طالقانی در مبارزه عليه صهيونيسم كه از سال 1339 به بعد با شاه مقبور همسوی و همسود بودند، تا آنجا پيش می‏رود كه در تشكيل پرونده او در سال 1341 و دادگاههای سالهای 1342 به بعد دست كارشناسان صهيونيستی ساواك شاه به روشنی ديده می‏شود.

در افطاری شب بيست و هشتم ماه رمضان سال 1399 (مرداد ماه 1358) كه در دفتر خود برای سفرای كشورهای اسلامی ترتيب می‏دهد، درست بيست روز به آخر زندگيش، از فلسطين به عنوان رأس به درد آمده و شاكی جسد اسلام سخن می‏گويد، و پيوسته با يادآوری اين زخم مزمن در جسم امّت اسلامی از مسلمانان می‏خواهد كه آزادی قدس را در سرلوحه برنامه خود قرار دهند.


9- كنفرانس‏های اسلامی :

ازجمله فعاليتهای ايشان شركت دركنفرانسهای اسلامی است : درسال 1331 درمؤتمرشعوب ‏المسلمين در كراچی، در 27 رجب 1379 (1338 هجری شمسی) در مؤتمر اسلامی قدس و در 27رجب 1381 (دی 1340 شمسی) نيز در مؤتمر اسلامی قاهره شركت نمودند و برای اوّل‏ين بار به جهان اسلام آن روز اين حقايق را اعلام می‏كند كه ملّت ايران مخالف صهيونيسم است و حساب ملّت از دولتهای دست نشانده جدا است. همچنين در كشورهای اسلامی آن روز مثل مصر و سوريه و ... اين واقعيت را روشن ساخت كه تشيع همان اسلام راستين است، به طوری كه بعدا برخی از علمای اسلامی در يك روزبعد از نماز جمعه در قاهره كه با ايشان ديدار می‏كنند، می‏گويند، ما فكر می‏كرديم كه شيعه مخلوطی ازاسلام ؛ مجوس و يهود می‏باشد .


10- التقريب بين‏المذاهب الاسلامية و مؤتمرهای اسلامی :

جدايی مسلمانان با اختلافات در آراء فقهی و فلسفی وعلمی مسلمين تفاوت بسيار دارد؛ اوّلی هلاكت‏آور است و دومی سعادتبخش؛ اوّلی به سقوط و اضمحلال می‏كشد و دومی به رشد و كمال؛ اوّلی لعنت و نقمت دربردارد و دومی رحمت و نعمت كه رسول خدا(ص) فرمود ؛ «اِخْتَلاَفُ اُمَّتی رَحْمَةٌ). ازاين جهت هيچ مسلمان دردمندی از تشيع و تسنن از اختلاف نظر عالمانه زيان نمی‏بيند و هيچ مسلمان دردمندی از تشيع و تسنن از اختلاف نظر عالمانه زيان نمی‏بيند و هيچ مسلمان آگاه و با احساس مسؤوليتی از جدايی شيعه و سنّی خوشحال نيست. لذا آيت‏اللّه‏ بروجردی مرجع تقليد زمان با همكاری وهمفكری علمای الازهر مصر، بخصوص شيخ محمود شلتوت، برای از ميان برداشتن اين جداييها و به منظور حسن تفاهم و ايجاد محيط سالمی در زمينه‏های اختلاف آراء علمی و فقهی، به تأسيس «دارالتقريب بين‏المذاهب الاسلامية» اقدام كرد كه شعبه‏ای در قم داشت و شعبه‏ای هم در قاهره و آقای شيخ محمدّتقی قمی سردبير اين جمعيت در قاهره بود، اما آيت‏اللّه‏ طالقانی به چنين اقدامی عشق می‏ورزيد.و هر فرصتی برای تحقق اين انديشه والا به دست می‏آورد حداكثر استفاده را از آن می‏كرد، و دركنفرانسهای اسلامی تشكيل شده در قدس و قاهره و كراچی شركت جست. كتاب تحليلی و پرارزش «امام علی بن ابی‏طالب» را كه يك برادر با انصاف از اهل سنّت تأليف كرده بود، ترجمه كرد تا در پرتو وجود اميرالمؤمنين امام علی‏بن ابی طالب، شهيد عدالت و قهرمان وحدت اسلامی، قدم در راه تقريب برداشته باشد، در مقدمه آن كتاب می‏نويسد :

«راه تقريب» كه جمعی از علمای بيدار و مجاهد پيش گرفته‏اند همين است كه با نور تفكر، محيط ارتباط اسلامی را روشن سازند و با نوك قلم باقيمانده ابرهای تاريك را از افق فكری مسلمانان زائل گردانند تا وحدت واقعی پايه گيرد، نه اتحاد صوری وقراردادی.

مصر كه مركز باارزش تفكّر اسلامی است، در اين قرن، با نوك قلم مؤثرترين دفاع منطقی را از حريم قدس و انديشه‏های اسلامی نموده است. چون تبليغات و دسائس و نقشه‏های نهائی دشمنان اسلام مواجه با شكست شد، در اين روزها با سلاحهای گرم و مهيب خود خواستند ضربه قاطع و نهائی خود را بزنند كه با روح مقاومت مسلمانان روبرو شدند و آدم‏نماها با شكست و رسوائی به اوطان خود برگشتند و برادران مصری افتخاری بر افتخارات خود افزودند و به عالم اسلام و تثبيت حقوق انسان خدمت گرانبهايی كردند.»


11- مبارزه ابتدايی و استقلالی نه واكنشی و تدافعی :

پس از كودتای آمريكايی 28 مرداد ماه 1332، دانشمندان مسلمان دست امپرياليسم غرب و ماركسيسم شرق هر دو را در اين كودتا و در همه توطئه‏های ضداسلامی مشاهده كردند و برای خنثی كردن اين توطئه‏ها در ابعاد فرهنگی، سياسی و اقتصادی به اقدام دست زدند.

از جمله اقدامات استقلالی آيت‏اللّه‏ طالقانی روشن كردن مكتب اسلام، از بُعد اقتصادی با نوشتن كتاب : «اسلام و مالكيت» در سال 1332 بود كه در ضمن نشان دادن كمبودها و زيانها و نارسائيهای مكاتب اقتصادی ماركسيسم و سرمايه‏داری، راه‏حلهای جهانی و جاويدان اسلام در تمام زمينه‏های مالكيت واقتصاد را به خوبی ارائه دادند. در زمينه سياست و مبارزه با استبداد و حكومت مطلقه نيز كتاب بسيار عميق و باارزش و علمی «تنبيه الأمّة و تنزيه الملّة» نوشته علامه شيخ محمّدحسين نائينی را با مقدمه و پاورقيهای توضيحی منتشر كرد. درمقدمه كتاب درباره هدف خود ازانتشاركتاب و ارزش ومحتويات كتاب می‏نويسد : « پس چنانكه اراده خداوند (در صورت نيرو و قدرت حكيمانه) در سراسر جهان حكومت دارد، در اختيار و اراده واجتماع انسانی هم كه جزء ناچيزی از جهان است همان بايد حاكم باشد. و حكومت تنها برای خداوند است. اِنِ الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ.اين اراده برای بشر به صورت قانون و نظامات درآمده و در مرتبه سوم كسانی حاكم به حق ولی مطلقند كه اراده و فكر و قوای درونی آنان يكسره اين قوانين باشد كه پيامبران و امامامند : اَلاِْمَامُ هُوَ الحَاكِمُ بِالْكِتابِ، الدَّايِنُ بِدِينِ الْحَقِّ، الَحابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اللّه‏ِ.

و به نام ولی و خليفه و امام و اميرمومنان خوانده می‏شوند نه مَلِك و پادشاه و خداوندگار و مالك الرِّقاب بدين جهت ما شيعه معتقديم كه خليفه و امام بايد دارای عصمت معنوی باشد. در مرتبه چهارم، كار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مؤمنين است كه هم عالم به اصول و فروع دينند و هم خود محكوم ملكه عدالتند، و اينجا نوبت به انتخاب و تعيين مردم می‏رسد. به حَسَب اوصافی كه بيان شده.. [اين كتاب] برای علما و مجتهدين كتاب استدلالی و اجتهادی و برای عوام رساله تقليدی راجع به وظايف اجتماعی است... گرچه برای اثبات مشروعيت مشروطه نوشته شده ولی اهميت بيشتر آن به دست دادن اصول سياسی و اجتماعی اسلام ونقشه و هدف كلی حكومت اسلامی است. »


12- زندان‏ها و تبعيدها :

آيت‏اللّه‏ طالقانی هرگز از زندان و تبعيد و محروميت از حقوق اجتماعی و كشته شدن در راه عقيده و در نتيجه مبارزه با استعمار و استبداد پروا نداشت. در سال 1335 كه نواب صفوی و ديگر اعضای فدائيان اسلام تحت تعقيب حكومت نظامی شاه بودند، آنان را در منزل كوچك خود جای داد، و چون نواب اطلاع پيدا كرد كه محل پنهان شدنشان لو رفته ممكن است آنان را دستگير كنند، از آن جا بيرون رفتند ليكن متأسفانه هنوز به پناهگاه ديگری نرسيده بودند كه در محاصره قرار گرفتند و دستگير شدند. رژيم شاه آيت‏اللّه‏ طالقانی را نيز به جرم پناه دادن به آنان مدّتی به زندان انداخت. در بهمن سال 1341 در جريان همه پرسی كذايی شاه در باره به اصطلاح انقلاب سفید ، به اتفاق سران جبهه ملی و نهضت آزادی ايران دستگير و در قزل‏قلعه زندانی می‏شود. پيش از محرم سال 42 كه مبارزه روحانيت به اوج می‏رسد و معلوم است كه ماه محرم امسال حاكی از حوادث تعيين‏كننده‏ای است، ساواك و موساد كه پرونده آيت‏اللّه‏ طالقانی را تشكيل داده بودند، برای تكميل توطئه خود در اوّل محرم او را آزاد می‏كنند. وی كه از هر فرصتی برای افشای جنايات رژيم امريكايی شاه و صهيونيستها استفاده می‏كرد، در ايام عاشورا در مسجد هدايت، سنگر هميشه پابرجای خود، به منبر می‏رود و به بيان جنايات دستگاه و وابستگی او به امريكا و اسرائيل و برنامه‏های امريكايی انقلاب سفيد و ستم هايی كه بر مردم روا می‏دارد و جناياتی كه اعمال می‏كند، می‏پردازد. انجمن اسلامی دانشجويان نيز برای افشای ماهيت رژيم جلسات سخنرانی خود را در عصر تاسوعا و عاشورا با موافقت آيت‏اللّه‏ طالقانی در مسجد هدايت تشكيل می‏دهد.

علاوه بر آن، آيت‏اللّه‏ طالقانی به نوشتن و نشر اعلاميه‏ای خطاب به افسران ارتش و ترجمه و نشر خطبه معروف امام حسين(ع) كه مفهومش تغيير رژيم بود دست می‏زند، چون با هشياری و واقع‏بينی درمی‏يابد كه پليس درصدد طرح توطئه‏ای عليه او است، شب دوازدهم از رفتن به مسجد خودداری می‏كند و بعد از چند روز مخفی شدن در منزل نزديكان، به لواسانات می‏رود.

بعد از 15 خرداد، اعلاميه‏ای تحت عنوان «ديكتاتور خون می‏ريزد» از طرف نهضت آزادی ايران منتشر می‏شود كه دستگاه وابسته و ترسان از هر حركتی، آيت‏اللّه‏ طالقانی را مسؤول نشر اين اعلاميه می‏داند و با تمام قوا برای گرفتاری ايشان بسيج می‏شود و به طرف لواسانات لشكركشی می‏كند. آيت‏اللّه‏ طالقانی خود در زندان تعريف می‏كرد كه صدای غرش خودروهای ارتشی در كوهستان پيچيد و من نگران آن شدم كه اين جنايتكاران برای پيدا كردن من نسبت به روستائيان بيگناه به هر جنايتی دست بزنند، لذا برفراز تپه‏ای رفتم و دست تكان دادم و صدايشان زدم، همگی شگفت‏زده به طرف من آمدند و گفتند چند روزاست دنبال شما می‏گرديم. به آنان گفتم من اينجا بودم، شما بيخود اين طرف و آن طرف می‏گرديد. به هرحال در 22 خرداد همراه آنان به زندان قصر آمد و در زندان شماره 2 قصر، جدا از ديگر ياران زندانی شد.

تا اينكه دستگاه پرونده‏ای سراپا دروغ و بی‏اساس ساخت و در ضمن محاكماتی طولانی و جنجالی با هشت نفر ديگر از همراهان در سال 1342 و 1343 در بيدادگاههای نظامی به 10 سال زندان محكوم شد.

آيت‏اللّه‏ طالقانی در بيدادگاه نظامی از بيان هرگونه سخن و دفاعی به دليل اين كه دادگاه غيرقانونی و غيرشرعی است خودداری كرد ولی در آن دل شب كه در حضور متهمان و مأمورين حكم محكوميت از طرف بيدادگاه قرائت شد، ناگهان با لحنی آمرانه و محكم خطاب به بيدادرسان كه می‏خواستند به دنبال كار خود بروند و دستشان را بشوند گفت : بايستيد!

همه بر سر جای خود ايستادند و او چنين خواند :

بِسمِ اللّه‏ِ الَّرحْمنِ الرَّحِيمِ

وَالْفَجْرِ. وَ لَيالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ. وَاللَّيْلِ اِذَا يَسْرٍ. هَلْ فِی ذالِكَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ. اَلَمْ تَرَكَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ. اِرَمَ ذَاتِ العِمَادِ، اَلَّتِی لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی‏البِّلادِ، وَ ثَموُدَ الَّذِينَ جَابوُاالصَّخْرَ بِالوَادِ. وَ فِرْعَونَ ذِی الاَوْتادِ. الَّذِينَ طَغَوْا فِی‏الِْبلادِ، فَاَكْثَرُوا فِيهَا الفَسادَ، فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ، اِنَّ رَبَّكَ لَبِاالْمِرْصَادِ.

بعد از تلاوت اين آيات، آيت‏اللّه‏ طالقانی خطاب به افسران كرد و گفت : برويد به اربابانتان بگوئيد كه شما محكوم هستيد نه ما. كه افسران منتظر بقيه سخنان آيت‏اللّه‏ طالقانی نمی‏شوند و ترسان و هراسان جلسه دادگاه را با عجله ترك می‏كنند و در موقع ترك كردن حتی راه را نيز گم كردند.

آيت‏اللّه‏ طالقانی ازتضاد مأموران شهربانی كه با زندانبان معظم‏له در زندان قصربودند، با مأموران ساواك، به نفع زندانيان سياسی سود جسته، اداره درون زندان را به اتفاق ساير همرزمان، به عهده گرفتند وآن محيط را برای آموزش عقيدتی و سياسی و فرهنگی مناسب ساختند. در اين دوره آيت‏اللّه‏ طالقانی،علاوه بر درس تفسير قرآن، به مناسبتهای مختلف، و بخصوص در ايام محرم و عاشورا، به منبر می‏رفتند و با سخنان روشنگرانه خود زندانيان را هم آموزش می‏دادند و هم اميدوار و فعال نگاه می‏داشتند. درروزهای جمعه قبل از نماز ظهر، خطبه نماز جمعه و در روزهای عيد فطر و قربان خطبه عيد را می‏خواندند. كه برخی از آنها گردآوری و چاپ شده است.

سرانجام در آبان 1346، بر اثر مبارزات ايرانيان خارج از كشور و فشار مؤسسات بين‏المللی حقوق بشر، شاه مجبور شد آيت‏اللّه‏ طالقانی و مهندس بازرگان را آزاد كند و به دنيای آزاد چنين وانمود نمايد كه همه زندانيان سياسی را آزاد كرده است.


13- فعاليتهای پس از آزادی :

ازجمله فعاليت‏های چشمگير او در بين سالهای 1346 تا سال 1350 عبارت است از :

الف : در عيد فطر سال 1389 ه ق مطابق با آذرماه 1348، در خطبه نماز عيد در ضمن يك سخنرانی پرشور نظر مردم را به شدت به مساله فلسطين جلب كرد و از مرد خواست كه فطريه‏های خود را برای كمك به مردم فلسطين بدهند. استقبال و شور مردم، از زن و مرد، در آن روز بی‏نظير بود و بار ديگر به جهانيان ثابت و برای مردم مبارز فلسطين يادآوری شد كه حساب ملّت مسلمان ايران از حساب شاه دست‏نشانده امريكا و هم‏پيمان با اسرائيل و بهترين دوست صهيونيستها جدا است.

جمع‏آوری فطريه مردم برای مردم فلسطين در سال 49 نيز از طرف ايشان در مسجد هدايت و از طرف شهيد آيت‏اللّه‏ مطهری و مرحوم علامه طباطبائی و ايت‏اللّه‏ سيدابوالفضل زنجانی در ساير مساجد و مراكز مذهبی انجام می‏گيرد. دستگاه حاكم وحشت‏زده از گسترش اين اقدام روشنگرانه و سرايت بيشتر آن به زمينه‏ای ديگر بود كه در عيد فطر سال 1350 خانه آيت‏اللّه‏ طالقانی را به محاصره درمی‏آورد و مانع ورود او به مسجد می‏شود و يك ماه بعد اورا به زابل تبعيد می‏كنند كه جريان امر در جای خود خواهد آمد :

ب : در سالهای سياه زمينه‏سازی برای نفوذ و دخالت هر چه بيشتر امپرياليسم جهانی به سركردگی امريكا درايران و باز كردن درهای ايران برای سرمايه‏گذاران امريكايی و اروپايی و ژاپنی، و سالهای مقدمه‏چينی برای برگزاری جشنهای منحوس دو هزار و پانصد ساله ستمشاهی، و سالهای نوميدی و بازگشت و توبه و سازش سياست‏سازان، متكی به بيگانگان از درون و بيرون زندان، رادمردی از سلاله حسين، شهيد آيت‏اللّه‏ سيدمحمّدرضا سعيدی عليه سرمايه‏گذاری خارجی و نفوذ روزافزون امريكاييان درايران اعلاميه می‏دهد و می‏داند كه اين كار چه عاقبتی دارد. رژيم هم كه نمی‏خواهد آرامش و ثبات قبرستانيش حتی با صدای خواندن اعلاميه‏ای به هم بخورد و سازشكاران ترديدی در قدرت جهنمی ساواك متكی به سيا و موساد به خود دهند، آن سيد بزرگوار را دستگير می‏كند و در شكنجه‏گاه قزل‏قلعه به زير شكنجه به شهادت می‏رساند. آيت‏اللّه‏ سعيدی حسرت آه كشيدن در زير شكنجه‏گاه‏ها را به دل دژخيمان می‏نهد و شهادت را انتخاب می‏كند. بعد از اين كه ساواك به خانواده‏اش تلفن كرد كه بيائيد جسد او را تحويل بگيريد، آيت‏اللّه‏ طالقانی به خانه آن شهيد شتافت، مبادا زن و فرزندانش همگام با شهيد نشده باشند، چون خاطرش از اين جهت مطمئن شد و خانواده را همانند آن شهيد پابرجا يافت به مسجد آيت‏اللّه‏ سعيدی (مسجد موسی‏بن جعفر) در خيابان غياثی رفت و مسجد را بست و در محاصره پليس ديد.

تنی چند از مردم در پشت سرش بودند و او حسين‏وار به طرف مسجد می‏رفت. پليس خائن خائف كه او را می‏شناخت از هيبت پرصلابت او و از خوف قيام مردم بيمناك شده پس از اندكی مقاومت تسليم شد و در مسجد را باز كرد. آيت‏اللّه‏ طالقانی و مردم همراهش در مسجد نه به سوگ سعيدی كه به جشن بس سعيد و قيام‏آفرين شهيدی نشستند و با سكوت پرمعنی و پرخروش خود به خواندن قرآن پرداختند و پرواضح است كه اين چنين نشستن و به قرآن روی آوردن و و از هرچه غير خدا است گسستن دستگاه را به لرزه درمی‏آورد. بالاخره آن مجلس با حمله پليس برای گرفتن دكتر عباس شيبانی كه لب به سخن گشوده بود و فرو رفتن دكتر شيبانی در دريای مردم و شكست مفتضحانه پليس و مقاومت آيت‏اللّه‏ طالقانی در برابرپليس و نرفتن به زندان تمام شد. اما آغازی بود برای كسانی كه راه استقامت و شهادت را برگزيدند. فردای آن روز آيت‏اللّه‏ طالقانی را گرفتند، اما از ترس قيام مردم پس از دو روز آزادش كردند.

پ : با اطلاع از درگذشت جمال عبدالناصر مبارز بزرگ عليه صهيونيسم و رهبر فقيد مصر در 6 مهر 1349 در آن شرايط خفقان‏آور تنها كسی بود كه در مسجد هدايت مجلس يادبودی برای او برپا داشت و دستگاه حكومتی كه غافلگير شده بود از برقراری مجلس ديگری كه قرار بود چند روز بعد به دعوت ايشان به آيت‏اللّه‏ مرتضی مطهری انجام شود جلوگيری و در مسجد ارك (محل برقراری مجلس يادبود) را می‏بندند.

ت: در اين سالها مبارزه مسلحانه در حال شكل گرفتن بود و ايشان با سازمانهای مسلحانه مسلمان ارتباط و همكاری داشت و راهنمائيهای لازم را چه از جنبه فكری و چه از جنبه علمی بدانان می‏كرد و در هر موقعيتی كه آنان به موانعی برخورد می‏كردند در رفع آن موانع می‏كوشيد.


14- تبعيد :

دستگاه ديكتاتوری پليسی دست‏نشانده كه از وجود او احساس خطر می‏كرد و به ارتباطش با سازمانهای مسلحانه‏ای كه اقدامات خود را در سال 50 شروع كرده بودند پی برده بود، چنان كه گفته شد،در عيد فطر خانه‏اش به محاصره درآورد و پس از يك ماه او را به سه سال تبعيد در زابل محكوم كردند و به زابل رستادند. در زابل مبارزان مخفيانه با او تماس می‏گرفتند و از طرفی پرونده‏اش را برای تجديد نظر در دادگستری مطرح ساختند، قضات شريف و فروخته نشده و مستقل دادگستری با وجود فشار شديد ساواك حكم او را به يك سال و نيم تبعيد در بافت كرمان تبديل كردند. او را ناچار به بافت می‏برند ولی آنجا نيز مركزی برای روشن كردن مستضعفان و مرجعی جهت راهجويان می‏شود. بالاخره پس از هيجده ماه دوری از تهران در خردادماه 1352 به تهران بازمی‏گردد. پس از بازگشت از تبعيد، همچنان خانه او مرجع و مهبط دلهای پرجوش و خروش و وجدانهای به حركت درآمد است، او باز هم ارتباط خود را با سازمانهای مخفی مسلحانه برقرار می‏كند و از جهت فكری و مادی به ياريشان می‏شتابد.


15- پرتوی از قرآن :

از آن جا كه آيت‏اللّه‏ طالقانی در سراسر زندگی خود با قرآن بود و همه اعتقادات و انديشه‏های خود را از قرآن می‏گرفت، و قرآن را راهنمای عمل خود قرار داده بود، می‏توان همه وجود و زندگی او را از آثار قرآنی مكتوب او «پرتوی از قرآن» استنباط و استخراج كرد، لذا در زير «پرتوی از قرآن» و جريان پديد آمدن جلدهای ششگانه آن مستقلاً آورده می‏شود :

از سال 1317 تا 19 شهريور 1358 پيوسته به تدريس و تفسير قرآن مشغول بود، اما از اين همه تعاليم، تنها چند مقاله متفق از تفسير چيزی در دست نبود، تا اينكه در زندان انفرادی سال 1342 در زندان قصر از فرصت استفاده كردند و به گردآوری يادداشتهای ذهنی خود آغاز نهادند. پس از نوشتن تفسير جزء اوّل قرآن، و انتقال به زندان شماره 4 قصر (آبان 1342) به خواهش همبندان كه از هر نوع تحصيل و هر قشری از استاد دانشگاه گرفته تا دانشجو و عالم روحانی و كارگر و كشاورز و بازاری و اداری، بودند، به تفسير جزء سی‏ام قرآن كه به گفته خود ايشان «كليد فهم قرآن است» دست زدند، در بيرون زندان و زندانهای ديگر و تبعيد تا سال 1357، هر فرصتی پيدا می‏كرد به تفسير روی می‏آوردند و در نتيجه پرتوهايی از سوره‏های فاتحه، بقرة، آل عمران، 23 آيه از اوّل سوره نساء، و تمام سوره‏های جزء سی‏ام قرآن بر دلهای خواستار حق و نور قرآنی تابيدند كه تاكنون به صورت شش جلد انتشار يافته است. سبك ايشان در تفسير تلفيقی است از سبكهای ادبی، اجتماعی، فلسفی، علمی، ماثور و عرفانی، زيرا قرآن دارای ابعاد مختلف است، از هر زاويه‏ای به حقيقت جامعش نظر شود، يك بُعد از حقيقت به نظرمی‏رسد، اما «دانشمندان اهل نظر و محققين، بايد كليات عقلی و فلسفی و معلومات خود را در طريق فهم هدايتی قرآن قرار دهند. نه آنكه قرآن را محدود به دريافتهای خود گردانند.» وی در مسائل اجتماعی متأثر از شيخ محمّد عبده است، اما با بينشی وسيعتر و نوتر و متحول چنانكه خاصّ دانشمندان شيعه است.

در مسائل علمی روش افراطی و علم‏زده و مادی سيداحمدخان هندی را رد می‏كند و معتقد است كه : معلومات و دانشهای غرورانگيز اكتسابی نيز حجابهايی است كه از تدبّر در آيات و فرا گرفتن هدايت بازمی‏دارد، و چه بسا اصطلاحات و دانشهايی كه برای فهم دين و آيات كتاب حكيم به كار رفته كه خود حجابی بر آن شده..»

در مسائل عرفانی از دريای معارف اهلبيت كفی برمی‏دارد و گاه در لباس ابيات مثنوی مولوی آن را بيان می‏كند و گاه به صورت برداشتهای شخصی خود از آنچه دريافته است. در فلسفه نيز پيرو ارسطو يا دكارت يا هگل نيست، بلكه علم كلام اسلامی را در نظر دارد و آنهم از بستر تصفيه شده و حكمت متعالی ملاصدرا حكيم الهی و شيعه شناسا به عرفان اهل بيت. از نظر حديث و سبك مأثور می‏گويد:

« در تأويل متشابهات و فهم آيات الاحكام و استنباط فروع بايد به احاديثی كه از جهت دلالت صريح و از جهت سند استناد آنها به منابع وحی و ائمه طاهرين عليهم‏السلام، بررسی شده باشد رجوع شود. »

ازنظر ادبی، پرتوی از قرآن، صبغه مشخص و خاصی دارد. ايشان معتقد بود كه هر حرف و آهنگ و كلمه وآيه قرآن در جای خودش معنی مخصوص به خود را دارد و هيچ حرف و كلمه مترادفی را نمی‏توان جايگزين آن كرد و همان منظور نخست را فهميد، و ازطرفی شكل خاص و صيغه و ريشه لغت خو دارای فرهنگی است وباری است كه با توجه به آيات والفاظ ديگرقرآن، امكان دارد آن فرهنگ خاص را دريافت.

جريان نوشتن تفسير در زندان را چنين گزارش می‏كند :

« آنچه در پيرامون يا متن آيات نگارش يافته از دل دادن به آيات در اوقات فراغت ذهن از امور دنيا و نصراف ازآمال و آرزوهای فريبنده و جزئيات مشغول كننده آن يا در بحثها و مراجعه به تفاسير به نظر آمده، در جلسه‏های بحث تفسيری (كه سالها است برای طبقه جوان تشكيل می‏شود) گاهی كه توجه كامل به آيات، و چشم به چشمان پاك ورباينده جوانان دوخته می‏شد، از خلال آيات مورد بحث برقهايی می‏زد. اكنون كه پس از ساليان دراز می‏خواهم آن مطالب را به ذهن بازگردانم و روی صفحه كاغذ آورم، با تأسف می‏نگرم كه بسياری از آنها چون برق جهان و انعكاس لرزان از آئينه ذهن رخ برتافته و شعاعی از آن بركناره‏های ذهن می‏درخشد، و بيشتر يادداشتهای ناقص و پاكنده‏ای است كه در گوشه‏های ذهن و اوراق ضبط شده كه اكنون می‏خواهم به توفيق الهام‏دهنده حقايق به صورت كتاب درآورم. آنچه در پيرامون آيات و از نظر هدايت قرآن نگارش می‏يابد عنوان تفسير (پرده‏برداری) ندارد و به حساب مقصود نهائی قرآن نيست، از اين رو عنوان و نام «پرتوی از قرآن» را برای آن مناسبت‏تر يافتم...

خواننده عزيز، اگر در مطالب اين مقدمه و قسمتی از كتاب اشتباه يا لغزشی يافتيد تذكر فرمائيد و معذورم بداريد، زيرا در مدّتی نگارش يافته كه از همه جا منقطع بوده و به مدارك دسترسی ندارم و مانند زنده‏ای در ميان قبر به سر می‏برم.

شرح اين هجران و اين خون جگر

اين زمان بگذار تا وقت دگر

فَرَّجَ‏اللّه‏ُ عَنِ‏الاِْسلاَمِ وَالْمُسلِمِينَ بِمَنّهِ وَ فَضْلِهِ وَ رَحْمَتِهِ

ربيع‏الاول 1383 ـ مرداد 1342 سيدمحمود طالقانی


15- آخرين زندان :

رژيم آمريكايی چنان از دست او ناراحت بود كه نمی‏دانست چه تدبيری در برابر او اتخاذ كند و گفته بودند كه ما می‏بايستی پانزده سال پيش او را سربه‏نيست می‏كرديم. استاد سيدغلامرضا سعيدی نقل می‏كند كه محمّدرضا مقبور گفته بوده است پدرم را سيدحسن مدرس بيچاره كرد و خودم از دست سيدمحمود طالقانی نمی‏دانم چكار كنم.

بالاخره به شيوه هميشگی خود دست زدند و در پاييز سال 1354 او را به زندان بردند. در زندان با انواع شكنجه‏های روحی مواجه است. دستگاه می‏خواهد او را به زانو درآورد، غافل از آنكه برای مردان خدا شكنجه و زندان برپادارنده است، نه خوردكننده. برای تسليم و ساكت كردن او دخترش را به زندان می‏اندازند و پس از مدّتی به حبس ابد محكوم می‏كنند. شكنجه‏شدگان را به نزدش می‏آورند، اعتراف كردگان، سست عنصران. منحرف‏شدگان، وسواسان خناس، دمندگان در گروههای نوميدی و بدبينی وانواع توطئه‏های ديگر عليه او ساز می‏كنند، ولی روزبه‏روز بر ايمانش به قدرت خدا و طلوع فجر ونزديكتر شدن انقلاب و تهی بودن دستگاه طاغوت و ضرورت مبارزه همه جانبه با آن می‏افزايد. تا دو سال در زندان بلاتكليف است. در سال 56 توطئه و دروغ بزرگ قرن، سياست حقوق بشری كارتر برای نجات بحران اقتصادی و سرمايه‏داران جهانی، به اوج می‏رسد، در اين بازی ايران هم مورد توجه قرارمی‏گيرد، رژيم برای اين كه در برابر خواست بازيگران حقوق بشر مبنی بر رفع بلاتكليفی گرفتار نشده باشد كه مجبور شود اقدامی در جهت آزادی او به عمل آورد، آيت‏اللّه‏ طالقانی را به ده سال زندان محكوم می‏كند.

خلاصه اين زندان نيز برای او كوره آزمايش مردان خدا بود. وقتی اندك فرصتی می‏يافت نگران ناتمام ماندن و چاپ و منتشر نشدن تفسير قرآن می‏شد، لذا يادداشتهايی در مورد برخی از آيات سوره آل عمران می‏نويسد و در فرصتهای مناسبی مخفيانه به وسيله افراد خانواده‏اش به خارج می‏فرستد. (اين يادداشتها با يادداشتهای پيش از زندان در مورد تفسير سوره آل عمران در جلد پنجم تلفيق شد. )


16- آزادی از زندان در آستانه پیرووزی انقلاب اسلامی

بالاخره مبارزات مردم مسلمان ايران اوج می‏گيرد وتبديل به انقلاب شكوهمند می‏گردد ووجهه شهادت و آزاديبخشی به خود می‏گيرد كه نخستين وجهه در 17 شهريور 57 به اوج می‏رسد و دومين وجهه در آبان 57 به بعد به آزاد شدن فرزندان زندانی امّت می‏انجامد.

آيت‏اللّه‏ طالقانی نيز پس از 40 سال مبارزه، تبعيد و زندان در شامگاه هشتم آبان ماه 1357 بر اثر قيام خونين و حماسه‏آفرين ملّت ايران درهای زندان قصر به روی او باز می‏شود.

ايشان می‏گويد : «همين كه در آن وقت شب از زندان بيرون آمدم آنچه را درباره تولد تازه و حركت خروشان مردم در روزنامه‏ها خوانده بودم و به وسيله اشخاصی كه به زندان می‏آمدند شنيده بودم، به چشم خود ديدم. درهمان لحظه احساس كردم با مردمی ديگر روبرو هستم. مردمی به حركت درآمده، لباس غفلت و سستی قرون از تن به در كرده و عازم به سوی هدف، از مبدأاللّه‏ در مسير لا اله الا اللّه‏، و در پشت سرسالك آگاه به راه روح‏اللّه‏. قصد داشتم در همان شب به ديدن آقای منتظری بروم، زيرا از راديو شنيدم که ايشان هم از زندان اوين آزاد شده‏اند، اما موج جمعيت اختيار را از من سلب كرد. مرا با خود برد، آرزوی چهل ساله‏ام برای به ميدان آمدن مردم، بيش از حد انتظارم، تحقق می‏يافت، به آقای منتظری تلفن كردم واز اين كه نتوانسته‏ام خدمتشان برسم عذر خواستم، ديدم ايشان هم همان نظر و احساس مرا داشته‏اند. در زندان كه شنيدم مرا آزاد كرده‏اند، پيش خودم گفتم يكی دو ما در يك بيمارستان استراحت می‏كنم،شايد بيمارهای جسميم كمتر شوند، اما همين كه اين مردم را با چنين جوش و خروش ديدم همه خستگی‏ها و دردها و رنجها از تنم رخت بربست، خود را شاداب و بانشاط يافتم.»

با چنين نظر و احساسی از زندان بيرون آمد و به فعاليت ادامه داد، هنوز به پايان خط نرسيده بود، تازه نتايج مبارزات و رنجهای چهل ساله‏اش را ـ كه قبلاً اميد داشت از پروردگارش دريافت دارد ـ در همين دنيا و در دريای پرتلاطم مردمی محقق می‏ديد.

مصاحبه‏ها، اعلاميه‏ها، بيانيه‏ها، سخنرانيها، پيامها شروع شد. در آن روزها كه رهبر مردم امام خمينی به پاريس هجرت كرده بود، خود را موظف می‏ديد كه بال پدری خود را بر سر همه فرزندان اين آب و خاك بگستراند.


17- راهپيمائی تاسوعا و عاشورا :

در همان هنگام كه عروسك خيمه‏شب بازی امريكا هر روز بازی تازه‏ای آغاز می‏كرد و چنان گيج ومنگ شده بود كه نمی‏دانست به كدام ساز آمريكا برقصد، و هر روز انديشه تازه‏ای برای تحكيم و اثبات خود به خرج می‏داد، او علی‏رغم حكومت نظامی و حكومت نظاميان در تاسوعای حسينی اعلام راهپيمايی كرد، دستگاه فشار آورد كه آن را پس بگيرد ولی او كسی نبود كه به حرف دستگاه گوش فرا دهد. اين اعلام راهپيمايی از طرف عموم افراد ملّت و همه مبارزان مورد تأييد قرار گرفت و در عاشورا نيزادامه يافت و دريای آدمها در آن دو روز ايران را به حركت، جهان را به شگفتی و امريكا را به وحشت دچاركرد... منزل كوچكش در پيچ شميران به يك دفتر و ملجأ و مأمن و ستاد انقلاب تبديل شده بود. تلفن اين منزل با تلفن منزل كوچك ديگری در نوفل‏لوشاتو پيوسته در ارتباط بود. دو پيرمرد با هم تماس می‏گرفتند و دنيای قدرت از همين دو پيرمرد به وحشت افتاده بود.


18- پس از پيروزی انقلاب :

سرانجام انقلاب اسلامی مردم ايران به پيروزی رسيد و مسؤوليتهای گران بر دوش رهبر انقلاب و ياران او قرار گرفت. امام خمينی در پاريس از نزديكان خود اسامی كسانی را برای عضويت در شورای انقلاب خواسته بودند. ايشان پس از دريافت اسامی، عده‏ای را به عضويت شورای انقلاب تعيين كردند وپس از بازگشت به ايران به اطلاع ياران رسانيدند كه يك نهاد به عنوان شورای انقلاب تعيين كرده‏اند كه وظيفه قانون‏گذاری و تعيين سياست كشور را به عهده دارد، و نهاد ديگری به عنوان دولت موقت كه بازوی اجرايی شورای انقلاب است.

در نخستين جلسه شورای انقلاب آيت‏اللّه‏ طالقانی به رياست شورا انتخاب شد و چنانكه خود او اظهار می‏داشت، با وجود ضعف و بيماری، به انجام اين وظيفه كمر همت بست و در بيشتر جلسات شركت می‏كرد.


19- سنگر نماز جمعه :

نماز جمعه روح عبادات اسلامی و عبادتی سياسی و اجتماعی است. از اين روز امام جمعه را ولی امر تعيين می‏كند و خطبه نماز جمعه، علاوه بر بخش نخست آن كه دعوت به تقوی و يادآوری خدا و مسائل عقيدتی است، بخش دوم آن بيان واقعيتهايی است كه بر امّت اسلامی رفته، و در نهايت نيز ارشاد و دعوت به پرواپيشگی و به ياد خدا بودن است. به همين علت شيعه در عصر غيبت، نماز جمعه را تعطيل اعلام كرد تا مجبور به تأييد اقدامات حكومتهای ستمگر و غاصب نباشد. البته برخی از فقها نماز جمعه را در هر حال واجب می‏دانند و در هرشرايطی خود را موظف به اقامه آن می‏بينند.

آيت‏اللّه‏ طالقانی پس از پيروزی انقلاب اسلامی به امام خمينی پيشنهاد می‏كنند كه امام جمعه‏ای نصب كنند. امام خمينی هم خود ايشان را به عنوان نخستين امام جمعه در جمهوری اسلامی تعيين كردند. آيت‏اللّه‏ طالقانی شش نماز جمعه و يك نمازعيد فطر اقامه كردند. شش نماز آن در دانشگاه تهران اقامه شد و مردم ميليونی در پشت سر ايشان به اجرای سنت حسنه اسلامی صف بستند، و با جهان اسلام درجهت برپا داشتن اين فريضه بزرگ هماهنگ شدند. صدای نافذ و مؤثر آن بزرگوار و مطالب ارشادكننده و جذاب خطبه‏هايش كه از دل برمی‏خاست بر دلها می‏نشست و هر جمعه بر جمعيت نمازگزاران می‏افزود.

آخرين نماز جمعه آيت‏اللّه‏ طالقانی كه در روز 16 شهريور 1358 برپا شد، در بهشت زهرا و بر سر قطعه شهدای 17 شهريور 1357 بود، و ايشان درخطبه‏های آن روز با لحنی انتقادی و گله‏آميز از تصويب نشدن اصول شوراها درقانون اساسی ومزايای شوراها و تأثيرآن برمردم سخن گفت ومصرّا از نمايندگان مجلس بررسی و تصويب قانون اساسی خواست كه با تصويب شوراها كار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باوركنند كه انقلاب شده وخودشان می‏توانند سرنوشت خود را تعيين كنند وبياموزند كه چگونه مردم‏ سالاری را عملاً به اجرا گذارند. به علت آن كه نماز جمعه بر سر قطعه شهدا برپا شد و تاكيد آيت‏اللّه‏ طالقانی بر شورا بود، مردم سه روز بعد در تشييع جنازه بی‏نظير امام جمعه خود يكصدا فرياد می‏زدند. پيام طالقانی، شهادت است و شورا.


21- اشدّاء علی‏الكفار رحماء بينهم :

انقلاب به پيروزی زودرسی دست يافت، مدعيان غنايم به جان انقلاب افتادند، و دشمنان به تحريك دوستان درگير شدند، و از زمينه‏های اختلافات قومی و زبانی و مذهبی و جغرافيايی، و پيشينه ستمهايی كه بر آنان رفته بود، سود جستند، و آتشهای اختلاف را در گوشه و كنار ايران برافروختند. آيت‏اللّه‏ طالقانی با مراقبت دائم و با نگرانی شديد، در فرونشانيدن آتشها و رفع اختلافات برپاخاست و لحظه‏ای نياسود، گاه به اصلاح سخن بيجايی درباره حجاب زنان مصاحبه و تلاش می‏كرد، و گاه به كردستان می‏رفت و با مردم پاك و ستم رسيده و ايرانی ريشه‏دار و علاقه‏مند آن ديار تماس می‏گرفت، و به دنبال آن فرياد می‏زد كه كار مردم را به دست خودشان بسپاريد تا باور كنند كه آزاد شده‏اند، و خود فوری دست به كار می‏شد و شورايی محلی تشكيل می‏داد و نمايندگانی از طرف خود از خود آن مردم برمی‏گزيد و در آن شورا می‏گذاشت تا هم مردم پس از قرنها تجربه ديكتاتوری و خودكامگی، گردانيدن اجتماع خود را تجربه كنند، و هم در صورت برخورد با مشكلی كه به كل كشور بستگی دارد آن را به اطلاع وی برسانند تا باز هم در رفع آن مشكل بكوشد. گاه نمايندگان خود را به گنبد وسيستان وبلوچستان وديگر كانونهای برافروخته اختلاف می‏فرستاد تا از نزديك به درددل‏ها و خواسته‏های سركوفته‏شان گوش فرا دهند و به او گزارش كنند، و تا آنجا كه در توان دارد در برآوردن خواسته‏هايشان بكوشد. گاه به دوستان نادان و يا فريب خورده نهيب می‏زد كه از اين بچه‏بازيها دست برداريد، انقلاب در خطر است، با اين كارهايتان زمينه سوءاستفاده دشمن را فراهم می‏كنيد. در برابر دشمن می‏ايستاد و فرياد می‏زد كه من لباس رزم می‏پوشم، مسلسل به دست می‏گيرم، بر تانك سوار می‏شوم و با دشمن می‏جنگم.

او در برابر اصول، تحت تأثير هيچ كس قرار نمی‏گرفت، و در برابر حفظ اسلام و كشور و انقلاب، هيچ سازشی نمی‏كرد و كوتاه نمی‏آمد، ليكن شيوه‏ای جذبی برای راهنمايی دوستان منحرف شده و فريب خورده داشت و با نرمی و مهربانی همه فرزندان اين آب و خاك را ـ كه فرزندان حقيقی خود می‏دانست ـ به سوی اسلام و انقلاب جذب می‏كرد، و در برابر دشمنان به سختی و صلابت می‏ايستاد و چنان توپ و تشرمی‏زد كه هيچ دشمنی جرأت نمی‏كرد، طمع در نرمش و سازش او ببندد.


21 - مجلس خبرگان بررسی و تصويب قانون اساسی :

امام خمينی در پاريس به يكی از ياران دستور داده بود پيش‏نويسی برای قانون اساسی جمهوری اسلامی تهيه كند. اين پيش‏نويس تهيه شد و پس از پيروزی انقلاب اسلامی، به وسيله كارشناسان حقوقی كه آيت‏اللّه‏ طالقانی تعيين كرده بود، و در نخست‏وزيری مورد بررسی و اصلاح و تكميل قرار گرفت.

از طرف ديگر امام در حكم نخست‏وزيری مهندس بازرگان قيد كرده بود كه يكی از مسووليت‏های دولت موقت انقلاب فراهم كردن زمينه تشكيل مجلس مؤسسان برای تصويب نهايی قانون اساسی است. از اين روی مهندس بازرگان اصرار می‏كرد كه بايد مجلس مؤسسانی مركب از نمايندگان همه طبقات و قشرهای كشور تشكيل شود و با تصويب قانون اساسی امور اجرايی را به دولت دائمی بسپارد. گروهی ديگر از عقلای قوم معتقد بودند كه تشكيل مجلس موسسان كار را به درازا می‏كشاند و كشورهمچنان بلاتكليف باقی می‏ماند، بهتر است همين پيش‏نويس اصلاح و تكميل شده قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شود و كار به پايان رسد. چون هيچيك از دو طرف به توافق نرسيدند، آيت‏اللّه‏ طالقانی جنبه ميانی را گرفت و پيشنهاد كرد كه به جای مجلس مؤسسان كه حدود چهارصد يا پانصد نماينده انتخاب خواهند شد؛ و به جای رفراندوم كه فرصت بررسی و انتخاب برای ملّت وجود ندارد، عده‏ای حدود شصت يا هفتاد نفر از افراد خبره و كارشناس از سراسر كشور انتخاب شوند و به بررسی و تصويب قانون اساسی در مدّتی كوتاه همت گمارند.

اين پيشنهاد مورد موافقت هر دو طرف و تأييد امام خمينی قرار گرفت و انتخابات مجلس خبرگان به صورت استانی انجام گرفت و آيت‏اللّه‏ طالقانی با بيشترين آراء مردم استان تهران به عنوان نماينده نخست، و 71 نفر ديگر از سراسر كشور، انتخاب شدند. در جلسه نخست مجلس خبرگان كه در محل مجلس سنای رژيم گذشته، و مجلس شورای اسلامی كنونی تشكيل شد، پس از پايان يافتن تشريفات مراسم افتتاح كه می‏خواستند هيأت رئيسه را انتخاب كنند. آيت‏اللّه‏ طالقانی تالار جلسه را به قصد رفتن به خانه ترك كرد. كه هيئت رئيسه و جمعی ديگر از خبرگان ايشان را به تالار جلسه برگردانيدند. اما همين كه انتخابات آغاز شد باز هم برخاسته بيرون رفت.

در جلسه بعد، به عنوان اعتراض به تشريفات و توجه نكردن به شرايط انقلابی ملّت ايران، كفش خود را درآورده در جلو صندلی قرمز رنگ مجلس بر روی زمين نشست. در جلسات ديگر هم كمتر شركت می‏كرد و از روز چهاردهم شهريور ديگر هرگز به مجلس نرفت ...


22- شوراها :

آيت‏اللّه‏ طالقانی به شوراهای مردمی ـ نه به عنوان يك تاكتيك، بلكه به عنوان يك اصل ـ عقيده داشت، و می‏گفت مردم به وسيله كار در شوراهای ده و بخش و شهر و استان است كه تجربه می‏آموزند و باور می‏كنند كه سرنوشت خود را به دست خويش گرفته‏اند. اگر هم اشتباه كنند، هيچ اشكالی ندارد، به تدريج ياد می‏گيرند. خداوند به پيغمبر خود، با آن عظمت كه متصل به وحی است، فرمان می‏دهد كه در كار روزمره اجتماعی مردم با آنان مشورت كن. می‏گويند اگر كار مردم به دست خودشان داده شود، پس ما چكاره‏ايم؟ شما هيچ‏كاره. شما برويد دنبال كار خودتان!

و طرحی برای شوراهای گوناگون در كشور تهيه كرد، اما به سرانجام نرسيد... و در نيمه شب نوزدهم شهريور 1358 پس از چهل سال تلاش مستمر و پيگير برای روشنگری و آموزش و مبارزه با انواع استضعاف، بر سر اين راه جان باخت و به ملاقات پروردگارش شتافت.


23- آثار آيت‏اللّه‏ طالقانی :

- پرتویی از قرآن

آيت‏اللّه‏ طالقانی ازهمان آغاز زندگی فرهنگی و اجتماعی خويش، قرآن را به عنوان يك كتاب راهنمای عمل به صحنه زندگی آورد و راه‏حل همه مشكلات اجتماع را در آن می‏ديد. همه آثار او به نحوی از قرآن سرچشمه گرفته است، ليكن آنچه مستقيما به عنوان تفسير قرآن، از زبان و قلم وی تراوش كرده و مدون شده، شش جلد تفسير جزءهای يك تا 5 و جزء سی‏ام قرآن است كه تحت عنوان «پرتوی از قرآن» از سال 1342 به بعد منتشر شده است، شرح آن پيشتر رفت.

ـ ترجمه و توضيح آغاز تا خطبه 81 نهج‏البلاغه، 1325

ـ گفتارهای راديويی درباره مسائل تربيتی و اجتماعی قرآن در سالهای 1325 و 1326

ـ اسلام و مالكيت

ـ مقدمه، پاورقی و توضيح «تنبيه الامة و تنزيه الملة» آيت‏اللّه‏ نائينی در دفاع از مشروطيت.

ـ به سوی خدا می‏رويم (خاطرات سفر حج)

ـ ترجمه جلد اوّل امام علی‏بن ابی‏طالب، تأليف عبدالفتاح عبدالقصود در سالهای 1335 و 1336

( جلدهای دوم تا هشتم اين كتاب در سالهای 1350 تا 1354 به وسيله دكتر سيدمحمّدمهدی جعفری ترجمه شد.)

ـ پرتوی از قرآن در 6 جلد (تفسير آغاز قرآن تا آخر سوره بقره در 2 جلد، سوره آل عمران در يك جلد، جزء سی‏ام در 2 جلد، آيات نخست تا 23 و 24 سوره نساء در دو تحرير جداگانه و لغات هر شش جلد يك جا در جلد ششم). و پس از درگذشت ايشان مجموعه شش سخنرانی در مسجد هدايت در آذرماه و دی ماه 1357 به عنوان «تبيين رسالت برای قيام به قسط» و خطبه‏های نماز جمعه و برخی از سخنرانيهای ديگر ايشان با عناوين مختلف در جزوه‏هايی به چاپ رسيده است.


کتاب بازوی توانای اسلام ، یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب 29) ، آیت الله سید محمود طالقانی، مقدمه صفحه 9 تا 32 




منبع : سایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی



 
تعداد بازدید: 775


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: