07 مهر 1393
به مناسبت نقش بارز آیتالله کاشانی در قیام 30 تیر، این روز در تقویم به نام وی نامگذاری شده است. از همین رو «ایبنا» به معرفی کتاب «یاد باد» و گوشههای از خاطرات محمدحسن سالمی، نوه دختری این روحانی مبارز پرداخته است.
سید ابوالقاسم فرزند سیدمصطفی در سال 1264. ش در تهران به دنیا آمد پدرش از مراجع تقلید بود وی علوم مختلف دینی را در محضر پدر، سایر بزرگان و علما فرا گرفت و در سن 25 سالگی به اجتهاد رسید. وی با الهام از تعلیمات دینی به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت که در این راه رنج و مشکلات بسیاری را به دوش کشید.
آیتالله ابوالقاسم کاشانی از جمله کسانی بود که همراه و همدوش دکتر مصدق، نقش خود را در ملی شدن صنعت نفت ایفا کرد و در راس مبارزات استعماری قرار گرفت. وی پس از سپری کردن عمری با عزت سرانجام در سحرگاه 23 اسفند سال 1340 چشم از جهان فرو بست.
اولتیماتوم رضاخان به آیتالله کاشانی
کتاب «یاد باد» در پنج بخش با عنوانهای نشست یکم، نشست دوم، نشست سوم، نشست چهارم، نشست پنجم به انضمام اسناد و عکسها تدوین شده است. در مقدمه کتاب جلال متینی، استاد فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با عنوان (چند کلمه درباره یک مصاحبه) آورده است: «به پیشنهاد دوست محترم دکتر محمدحسن سالمی این مختصر را درباره مصاحبههای که با ایشان به عمل آمده است مینویسم. آنهم به این سبب که آقای دکتر سالمی در این مصاحبه مطالبی را عنوان کردهاند که احتمالا به روشن شدن بخشی از تاریخ معاصر ایران کمک میکند. البته بر خوانندگان این کتاب پوشیده نیست که وقتی کسی پس از شصت سال، از خاطرات خود در مصاحبهها یاد میکند، احتمال دارد که در آن کم و کاستی نیز وجود داشته باشد.«
در «نشست اول» که فصل نخست کتاب را در برمیگیرد مطالبی درباره بیوگرافی محمدحسن سالمی، سنت انتخاب نام حسن در خاندان کاشانی، جزییاتی از پدرش، وجه تسمیه نام خانوادگی سالمی، جنگ جهانی دوم، تحصیل در آلمان، زندانی شدن آیتالله کاشانی در کرمانشاه، رابطه سیدنصرالله بنی صدر با آیتالله کاشانی، اشاره به تاسیس جمعیت «الجمعیته العربیه العراقیه» از سوی آیتالله کاشانی، دوستی کاشانی با آلمانیهای مقیم ایران و مهاجرت محمدحسن سالمی به تهران را در برمیگیرد.
در این بخش میخوانیم: «انقلاب در عراق ادامه داشت و انقلابیها با انگلیسیها مبارزه میکردند. دولت عثمانی در جنگ جهانی اول از متفقین شکست خورده بود و عراق و عربستان به زیر سلطه انگلیسیها رفته بودند و سوریه و لبنان و فلسطین را فرانسویها صاحب شدند. فیصل از طرف انگلیس در عراق سلطنت میکرد. سرانجام استعمارگران جلوی رشد انقلاب را گرفتند و انقلابیون بهشت تار و مار شدند. به همین دلیل، همانطور که عرض کردم، آیتالله کاشانی از عراق به ایران آمدند. آنهم موقعی که رضاشاه کودتا کرده بود.«
»نشست دوم« با این مطلب شروع میشود و به حضور پدر آیتالله کاشانی و خودش در انقلاب 1920 میلادی عراق، روابط کاشانی با رضاشاه، ترور رزم آرا، رابطه سید ضیاءالدین طباطبایی و کاشانی، رابطه نواب صفوی با کاشانی و مصدق، آیتالله بروجردی و کاشانی میپردازد.
در بخشی از این نشست در رابطه با نخستین دیدار آیتالله کاشانی و رضاخان آمده است: «رضاخان سردار سپه ظاهرا در زمانیکه وزارت جنگ را به عهده داشته است به دیدار آیتالله ابوالقاسم کاشانی میرود. کسی که در خانه آیتالله را به روی او باز میکند، مشهدی جعفر، یکی از خدمتکارهای خانه است. سردار سپه به او میگوید: «برو به آقا بگو رضا آمده.» آیتالله رضا را بجا میآورد و میگوید: «برو تعارفش کن بگو بیاید داخل!» سردار سپه وارد خانه میشود و به آیتالله میگوید: »انگلیسیها خواستهاند شما را دستگیر کنم فعلا من مقاومت کردهام ... ولی اگر پایت را تو کفش من بکنی فوری تحویلت میدهم.«
از تغییر حزب تا سنگ باران خانه آیتالله کاشانی
در «نشست سوم» به بررسی دلایل تفرقه بین مصدق و آیتالله کاشانی را از نگاه محمدحسن سالمی با اتکا به خاطرات مصدق، حمایتهای دکتر مظفر بقایی از دولت مصدق، نقش جبهه ملی در بازگشت مصدق به نخستوزیری و مجلس هفدهم که در زمان نخست وزیری مصدق تشکیل شد، مرور میکند.
در بخشی از کتاب درباره فعالیتهای آیتالله کاشانی از بیست پنجم تیرماه در حمایت از دولت مصدق میخوانیم: «ما که میدانستیم از نظر تبلیغاتی ضعیف هستیم و بلندگو نداریم، ناامید نشدیم. در منزل داماد آقای کاشانی، منزل شوهر خواهر بنده آقای گرامی، جنب و جوش خاصی برپا شد ... آیتالله کاشانی با پیامهای شورانگیزی که تلفنی فرستادند، در ظرف چند ساعت، تمام ایران را به هیجان آوردند. یک مصاحبه مطبوعاتی هم برپا کردند و با لحن قاطعی گفتند: «دکتر مصدق باید برگردد.«
«نشست چهارم» با مطلبی از نحوه آشنایی با محمد نخشب و حزب سوسیالیسم خداپرست آغاز میشود. سالمی به نحوه تغییرحزب نخشب به حزب ایران به تشویق ابراهیم یزدی، مصطفی چمران و علی شریعتی اشاره میکند و در ادامه به سراغ حزب توده و پر و بال گرفتن آنان بعد از قیام سی تیر میرود و گوشه چشمی هم به سفر شاه در 9 اسفند دارد و نقش کاشانی و بازاریان سرشناس در انصراف شاه از این سفر. هشدار کاشانی به مصدق درباره بستن مجلس، رفراندوم مصدق که به فتوای کاشانی حرام اعلام شد و سنگ باران خانه کاشانی در این نشست آمده است.
درباره جریان سنگ باران خانه آیتالله کاشانی پس از اختلافهایی که بین دو رهبر نهضت ملی نفت رخ داد، در کتاب آمده است: «از دو طرف ما را سنگ باران کردند. یکی از توی خیابانی که آسفالت بود و نباید در آن سنگی وجود داشته باشد؛ یکی هم از روی پشت بام خانهای که به خانه ما نزدیک بود. سنگها روی سر مردم بیپناهی که برای نماز و شنیدن سخنرانی [آیت الله کاشانی] میآمدند، افتادند و خون و خونریزی راه انداختند. شهربانی هم مانع مهاجمان نمیشد و حتی یک نفر آنها را هم دستگیر نکرد.«
از طلای انگلیسیها تا چک شاه
«نشست پنجم» کودتای 28 مرداد، تحصیل در آلمان، جمعآوری مدرک و سند درباره نهضت ملی نفت، اختلاف کاشانی با روحانیون سرشناس از جمله رابطه با آیتالله بروجردی، دستگیری، روزهای آخر حیات را در برمیگیرد.
در بخشی از کتاب اشاره به دیدار محمدرضاشاه در روزهای بیماری آیتالله کاشانی به اتفاق رفیعالملک دارد، که در توصیف این دیدار سالمی میگوید: «شاه هنگام خداحافظی، یک چک هشتصدهزارتومانی به عنوان هدیه به زیر متکای آیتالله کاشانی میگذارد. آقای مقامالملک رفیع نقل میکند: «آقای کاشانی گفت: اعلی حضرتا! آن دورهای که با دولت انگلیس مبارزه میکردم، انگلیسیها میخواستند من را در ترازو بگذارند و هموزنم طلا بدهند تا دست از مبارزه بردارم، ولی قبول نکردم. حالا که پایم لب گور است، خواهش میکنم مرحمتیتان را بردارید!«
کتاب »یاد باد» خاطرات محمدحسن سالمی درباره تاریخ معاصر ایران است که مجید تفرشی و نادر رستگار گفتوگوهای آن راه به عهده داشتهاند. این کتاب به روایت نوه دختری آیتالله کاشانی درباره جزییاتی کمتر نوشته شده از حضور این روحانی در مبارزه ملی شدن نفت و وقایع 28 مرداد اختصاص دارد.
منبع :ایبنا
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 794