07 مهر 1393
هدف از این مقاله بررسی نقش رذیلانه انگلستان در تاریخ معاصر جهت تجزیه و تقسیم ایران است. این نقش رذیلانه هنوز هم به قوت خود باقی است و مطمئناً در حركتهای تجزیهطلبانه بعد از پیروزی انقلاب و زمان حال نیز دستهای پیدا و پنهان پیر استعمار دیده میشود. با اشاره كوتاهی به یكی از دورههای تاریخی تقسسیم ایران به اصل مطلب میپردازیم.
تقسیم ایران بین روسیه و عثمانی در اواخر دوره صفوی
به دنبال محاصره و سقوط اصفهان به دست افغانها، پتركبیر تزار مقتدر روسیه كه نهایت آرزویش دسترسی به آبهای گرم و آزاد خلیجفارس با تصرف ایران بود قشون مجهزی را برای تصرف ایالات ایرانی قفقاز فرستاد و به دنبال آان گیلان توسط روسها اشغال شد.
از جانب دیگر تركان عثمانی هم فرصت را غنیمت شمرده و به بهانه اینكه عدهای اهل تسنن در شیروان به دست مأموران دولت ایران به قتل رسیدهاند به شاه تهماسب فرزند شاهسلطان حسین در سال 1135 قمری اعلام جنگ كرده شماخی و تفلیس را تصرف كردند. با نزدیك شدن قوای عثمانی و روسیه در قفقاز به هم، تقابل نقشههای نظامی و سیاسی آن دو نزدیك بود باعث جنگ دو قدرت گردد كه دیپلماسی استعماری دو كشور، صلاح را نه در جنگ با هم كه در تقسیم ایران دید! نپلویف سفیر روسیه در عثمانی، قراردادی با داماد ابراهیمپاشا صدراعظم عثمانی جهت تقسیم ایالات ایران امضا كرد. به موجب این قرارداد، دولت عثمانی تعلق ایالات اشغال شده از طرف قشون روسیه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت به رسمیت شناخت و خط سرحدی جدیدی بین متصرفات دو كشور از ملتقای رودخانههای ارس و كورا تا اردبیل ترسیم گردید و تبریز، همدان، كرمانشاه و كلیه نقاط واقع در مغرب این خط فرضی، متعلق به عثمانیها شناخته شد.
در ضمن دو دولت موافقت كردند در صورتی كه شاه تهماسب دوم این تغییرات ارضی را به رسمیت شناخت به او كمك نمایند سلطنت خود را در مقابله با افغانها در بقیه خاك ایران (به عنوان حائل میان دو قدرت) به دست آورد.1
البته با ظهور نابغه نظامی ایران به نام نادرشاه، كلیه نواحی غصب شده به آغوش وطن بازگشت.
تقسیم ایران بین روسیه و انگلستان در 1907
دوران حكوت مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار، اوج نفوذ استعماری و نظامی روسیه و انگلستان در ایران به حساب میآید. نیروهای نظامی هر دو دولت در بسیاری از نقاط ایران حضور داشتند. شمال ایران جولانگاه روس و جنوب آن محل تركتازی انگلیس شده بود. جامعه ایران نیز در تب و تاب نهضت مشروطیت و مخالفتهای محمدعلی شاه با آن میسوخت. در این زمان سیاست استعماری دو ابرقدرت جهت ممانعت از تقابل سیاسی و نظامی خود در داخله ایران، بر سر میز مذاكره وطن ما را بین خود تقسیم نمود. به دستور «ادوارد گری»، مارلینگ سفیر انگلستان در تهران همراه با وزیرمختار روس در 7 سپتامبر 1907 (15 شهریور 1286/ 28 رجب 1325) متن قرارداد تقسیم ایران را به دولت ایران اطلاع دادند.2
بر طبق این قرارداد، ایران به سه قسمت تقسیم گردید: قسمت شمالی از خط فرضی بین قصرشیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان منطقه نفوذ روسیه شناخته شد. قسمت جنوبی از خط فرضی بین بندرعباس، كرمان، بیرجند، زابل و سرحدات افغانستان كه دارای ارزش استراتژیكی برای دفاع از هند (مستعمره انگلیس) بود. منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم كه شامل كویر و بیابانهای بیآب و علف بود. منطقه متعلق به دولت ایران شناخته شد، آن هم بدین منظور كه دو دولت تا حدی از هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی جلوگیری شود. در مورد عدم درج نام خوزستان تحت مناطق نفوذی انگلیس باید توجه داشت كه فعالیتهای اكتشاف نفت در خوزستان توسط مهندسین انگلیسی تا سال 1907 به نتیجه نرسیده بود و تنها در 26 مه 1908 (1326 قمری) آنان در مسجد سلیمان از اولین چاه نفت بهرهبرداری موفقیتآمیز كردند. مقارن همین زمان بود كه نیروی دریایی انگلستان سوخت كشتیهای جنگی خود را از زغال سنگ به نفت سیاه تبدیل كرد و از آن تاریخ دسترسی به نفت ایران یكی از مهمترین اهداف قدرتها را تشكیل میداد.
دولت ایران در این زمان بسیار ضعیفتر از آن بود كه مانع اجرای قرارداد شود، لذا توسط مشیرالدوله وزیر امور خارجه به سفرای روس و انگلیس جوابیه ذیل را ابلاغ كرد:
تصدیق خواهند فرمود كه قرارداد مذكور چون مابین دولتین انگلیس و روس انعقاد یافته لهذا مواد آن فقط تعلق به خود دولتین انگلیس و روس كه امضای آن را نمودهاند خواهد داشت و دولت ایران نظر به استقلال تامّهای كه به موهبت الهی داراست، تمام حقوق و آزادی خود را كه به واسطه استقلال مطلقه متصرف است از هر نفوذ و اثری كه نتیجه هر قسم قرارداد منعقده فیمابین دو یا چند دولت دیگر راجع به ایران بوده باشد، كاملاً و مطلقاً مصون و آزاد میداند.3
به نوشته مورگان شوستر: «ایرانیان از این تقسیم مملكتشان در شب (در غیاب و خفا) اظهار تنفر بسیار نمودند و از خطوط موهوم جغرافیایی كه آن دو دولت معین نموده بودند منزجر شدند. اهالی تهران خیلی به هیجان آمدند و جوش و خروش و پروتست (اعتراض)های متعارفی در بازارها شد.»4 با وجود ناراحتی و عصبانیت رجال و مردم ایران از قرارداد 1907، متأسفانه كشور ما قدرت كافی جهت حفظ استقلال خود و مقابله با قرارداد را نداشت و دو دولت زورگو سیاست خود را در مناطق نفوذی به پیش میبردند. عدم توفیق شوستر در كار خطیر ساماندهی به دخل و خرج ایران و اخراج او هر دو در نتیجه اعمال نفوذ روس و انگلیس بر طبق قرارداد 1907 بوده است. این قرارداد نحس - چنان كه بیاید - مبنای طرح تقسیم ایران در جنگ جهانی دوم قرار گرفت.
دسیسه انگلستان جهت تقسیم ایران در جنگ جهانی دوم
طرح تقسیم ایران در طی جنگ جهانی دوم به پیشنهاد انگلستان بین آن كشور و دولت روسیه شوروی یكی از نقشههای سیاه و خطرناك علیه تمامیت ارضی ایران بود و با وجود اهمیت آن، كمتر مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. معدود كسانی كه به وجود چنین طرحی اشاره كردهاند وجود این طرح را مربوط به یك زمان و محدود به یك طرح دانستهاند. اما واقعیت این است كه طرح تقسیم ایران در دو مقطع حساس : الف - اوایل جنگ جهانی دوم؛ ب- بعد از پایان جنگ روی میز قدرتهای پیروز قرار گرفت و اغلب این دو در هم خلط شدهاند. اكنون به توضیح اجمالی این دو طرح میپردازیم:
1. احیای قرارداد 1907 بین انگلستان و روسیه
بعد از آن كه هیتلر جنگ را آغاز كرد و بخشهایی از كشورهای همسایه را گرفت، با اتحاد جماهیر شوروی به رهبری ژوزف استالین قرارداد عدم تجاوز بست. این قرارداد انگلستان را كه در زیر ضربات آلمان قرار داشت سخت به وحشت افكند. وحشت انگلستان علاوه بر گسترش جنگ در اروپا و پیشرویهای سریع آلمان و احتمال اشغال آن كشور، به وضعیت خاورمیانه خصوصاً مناسبات شوروی و ایران برمیگشت. زمامداران انگلستان میترسیدند استالین حال كه از جانب آلمان آسوده شده و گرفتاری سخت انگلستان در اروپا را میبیند، در رقابت و دشمنی با انگلستان از طریق ایران و افغانستان نیروهایی به هندوستان (مستعمره ثروتمند انگلستان) ارسال دارد، به سمت مناطق نفتخیز ایران (خوزستان) حمله كند (اغلب نفت انگلستان از خوزستان و آبادان به دست میآمد) و نیز برای دسترسی به آبهای آزاد و گرم خلیج فارس اقدام نظامی به عمل آورد. باید توجه كرد كه بیشتر آبهای شوروی در بخش اعظم سال سرد و یخبندان بود و راه دریایی آن كشور از طریق دریای سیاه و مدیترانه به آبهای آزاد زیر ضربات دولتهای اروپایی قرار داشت.
از طرف دیگر در افق دید زمامداران انگلستان و با توجه به شناختی كه از توسعهطلبی و افزونخواهی هیتلر داشتند، حمله آلمان به روسیه شوروی در نظر آنها امری حتمی بود و نیز شوروی را دارای چنان قدرتی نمیدیدند كه در برابر هیتلر تاب مقاومت آورد. پس اشغال شدن بخش زیادی از شوروی را باور داشتند و در این میان احتمال دسترسی آلمان به مناطق «نفتخیز باكو» كابوسی هراسناك برای انگلیسیها بود كه در آن صورت قدرت تهاجمی آلمان چندین برابر میگشت و این امر شكست انگلستان را در پی میآورد! وزیرمختار ایران در لندن علی مقدم این گزارش بسیار گویا را به دفتر مخصوص رضاشاه فرستاده است:
دیروز معاون وزارت خارجه انگلستان را ملاقات نموده در خصوص جنگ روس و آلمان خود او صحبت را آغاز كرده گفت: دفعه اخیر كه شما را ملاقات نمودم گفتم تصور نمیرود آلمانها فعلاً به روسها حمله نمایند چون تا دقیقه آخر هم خیال میكردیم جمعآوری قوا در سرحدات روس از طرف آلمانها برای احتیاط و گرفتن امتیازاتی از روسهاست. از این پیشامد فوقالعاده اظهار خوشنودی مینمود. محرمانه گفت عالم از شرّ هر دو خلاص میشود و اضافه كرد تصور میكند كه آلمانها روسیه را مغلوب و قطعه قطعه خواهند كرد و در هر قطعه یك نفر از اشخاص محلی را به عنوان ریاست آن معین خواهند نمود، به طوری كه رئیسالوزرای انگلیس در نطق خود در رادیو بیان مینمود ما انگلیسیها بینهایت از كمونیستها منزجر هستیم و فقط با روسها در یك مقصود كه شكست هیتلر است شركت داریم... افكار عمومی در اینجا نگرانند چون مطمئن هستند در صورتی كه اتفاق غیرمترقبه پیش نیاید، آلمانها به زودی روسیه را شكست داده آن وقت با آسایش خیال به طرف انگلیس متوجه خواهند شد.5
آلمان از نقطه ضعف انگلستان (حفظ مناطق نفتی جنوب ایران و عدم دسترسی شوروی به آبهای گرم و آزاد) به خوبی آگاه بود لذا برای تضعیف انگلستان و گشودن جبههای جدید و خطرناك در برابر آن كشور، سعی كرد شوروی را به پیشروی به سمت خلیج فارس از خاك ایران تحریك و تشویق كند. ریچارد استوارت در توضیح این نقشه و واكنش شوروی مینویسد:
مقامات آلمان برای تقسیم غنایمی كه بعد از سقوط انگلستان به دست میآمد، از شوروی دعوت كردند كه به دولتهای محور (آلمان، ایتالیا و ژاپن) ملحق شود. در 17 اكتبر 1940 (25 مهر 1319) استالین وزیر امور خارجهاش مولوتف را جهت گفت و گو درباره تعیین مجدد مرزها در مقیاس جهانی به برلین فرستاد. مذاكرات آلمان و شوروی در 12 نوامبر (21 آبان) آغاز شد. ریبن تروپ وزیر خارجه آلمان با اشاره به توسعه آلمان و ایتالیا و ژاپن در جهت جنوب از مولوتف پرسید: آیا توجه روسیه نیز در درازمدت برای دستیابی بر مدخلی طبیعی به دریا به سوی جنوب معطوف نخواهد شد؟ هنگامی كه مولوتف پرسید كدام دریا منظور است؟ ریبن تروپ نیز پرسید آیا در درازمدت برای روسیه مناسبترین راه وصول به دریای آزاد در جهت خلیجفارس و دریای عمان قرار ندارد؟ دو روز بعد پروتكل محرمانهای را آلمانها به مولوتف پیشنهاد كردند كه در آن آمده بود: «اتحاد شوروی خواستههای ارضی خود را در جنوب قلمرو ملی اتحاد شوروی در جهت اقیانوس هند اعلام میدارد.» مولوتف نظری ابراز نداشت.
مقامات شوروی میخواستند در طرح پیمان چهار جانبه (آلمان، شوروی، ایتالیا و ژاپن) قید شود: «منطقه جنوب باكو و باطوم (واقع در ماوراء قفقاز) در جهت كلی خلیج فارس به عنوان مركز اهداف آتی اتحاد شوروی شناخته شود.» و این طرح را در 25 نوامبر 1940 (4 آذر 1319) به سفیر آلمان در شوروی تسلیم كردند... شورویها با آنكه هنوز در مورد پیشنهاد خود پاسخی از هیتلر دریافت نداشته بودند به تهیه و تدارك لازم جهت پیشروی در ایران مشغول شدند. طرح عملیاتی ستاد فرماندهی شوروی در ماه مارس (اسفند) تكمیل شد. بر اساس این طرح قرار بود نیروهای شوروی در ده نقطه از آسیای میانه و قفقاز به ایران هجوم آورند. محور اصلی این تجاوز جاده جلفا - تبریز - تهران را دربر میگرفت. ستونهای دیگری نیز میسیونرهای رضائیه و كرانههای دریای خزر را تحت پوشش قرار میدادند و بندر انزلی نیز هدف یك حمله آبی خاكی قرار میگرفت. نیروهای مستقر در آسیای میانه نیز از طریق گرگان راهی تهران میشدند و از طریق عشقآباد به سوی مشهد پیشروی میكردند. مقامات شوروی امیدوار بودند از سوی انگلیسیها مداخلهای در كار آنها صورت نگیرد. با این همه در صورت مداخله نظامی انگلیس، ارتش سرخ پیشبینی كرده بود كه در حوالی كرمانشاه و شمال عراق با نیروهای مزبور درگیر شود.6
از دیگر اهداف شوروی در ایران كه مورد تأیید و تأكید آلمانها قرار گرفت دستیابی به مناطق نفتی جنوب كشور ما بود.
روزنامه دیلی تلگراف در شماره دوم ژانویه 1940 (12 دی 1319) از ملاقات ریبن تروپ وزیر خارجه آلمان با استالین گزارش میدهد كه در طی آن، آلمان در قبال به تصرف درآوردن چاههای نفت رومانی، تصرف چاههای نفت ایران و عراق را توسط شوروی مورد تدیید قرار داده است.7
ستاد مشترك ارتش انگلستان برای مقابله با حمله احتمالی شوروی به مناطق نفتی ایران طرحهایی را آماده اجرا ساخت كه برخی عبارت بودند از: 1- بمباران هوایی مناطق نفتخیز باكو توسط هواپیماهای انگلیسی كه از فرودگاههای ایران برمیخاستند؛ 2- تقویت نیروهای مستقر در عراق و خصوصاً بصره كه بتوانند از بندر بصره و مناطق نفتی ایران در برابر هرگونه عملیات داخلی ضدانگلیسی و حمله احتمالی هوایی از جانب روسیه شوروی دفاع كنند. 3- استقرار نیروهای انگلیسی در جنوب ایران جهت حمایت از مناطق نفتی ایران با موافقت یا بدون موافقت دولت ایران. در پایان گزارش ستاد مشترك ارتش انگلستان تصریح شده بود:
هدف سیاست ما باید حفظ سیاست بیطرفی ایران باشد تا آن كه زمان مناسب برای استفاده از این كشور به عنوان پایگاهی جهت حمله به خاك روسیه شوروی فرا رسد.8
عملی ساختن اهداف موردنظر دو كشور روسیه و انگلستان - كه مورد اشاره قرار گفت - و ایجاد جبهه جدیدی در خاك ایران علیه همدیگر برای هر دو كشور بسیار خطرناك بود خصوصاً كه دشمن قوی و حریصی چون آلمان را پیشرو داشتند و به مصلحت نمیدیدند كه نیروهایشان را در نبرد با یكدیگر به تحلیل ببرند و در برابر آلمان ضعیف شوند. همچنین نتیجه جنگ این دو در ایران و عراق نامعلوم و در صورت وقوع خسارات سنگینی به مناطق نفتخیز باكو، ایران و عراق وارد میآورد كه هر دو طرف از آن به شدت ابا داشتند. بنابراین انگلستان دوراندیشانه طرح تقسیم دیگر باره ایران مانند سال 1907 را پیش كشید. طبق این طرح، انگلستان تصرف استانهای شمالی ایران را توسط روسیه شوروی (كه در قرارداد 1907 - 1286ش - به عنوان منطقه نفوذ روسیه شوروی شناخته شده بود) با این شرایط مورد موافقت قرار داد:
1. انگلستان مناطق نفتی ایران را به تصرف كامل خود درآورد.
2. روسیه شوروی متعهد شود كه بعد از اشغال استانهای شمالی سعی در ادامه پیشروی به سمت جنوب ایران نكند.9
مقامات دولتی انگلستان آشكارا اعلام كردند كه آنها اشغال و تجزیه بخشهای شمالی ایران توسط روسیه شوروی را به هیچوجه به عنوان اعلان جنگ به انگلستان تلقی نمیكنند بلكه بر عكس كاملاً با آن موافقت دارند.10
تصمیم به احیای قرارداد منحوس 1907 و تقسیم ایران بین روسیه شوروی و انگلستان در جلسه كابینه انگلستان یعنی بالاترین مقامهای اجرایی آن كشور گرفته شد. سازمان جاسوسی آلمان در تاریخ 17 اوت 1941 (26 مرداد 1320) جلسه كابینه انگلستان و تصمیم احیای قرارداد 1907 را گزارش كرده اما روز تشكیل جلسه را مورد اشاره قرار نداده است.11
در گزارش محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان به تاریخ 22 مه 1940 (اول خرداد 1319) كه به امضای متصدی بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلستان رسیده آمده است:
من هیچ دلیلی نمیبینم كه تصرف شمال ایران توسط روسیه شوروی به شرطی كه در عوضِ آن ما آبادان و چاههای نفت را متصرف شویم غیرقابل قبول باشد. مادام كه منافع ما به خطر نیفتاده برای ما كاملاً بیتفاوت است كه آلمان یا روسیه شوروی دولت ایران را كنترل كند.12
عاقبت دو كشور روسیه شوروی و انگلستان در ظاهر به خاطر عدم اجرای درخواست آنها از سوی دولت ایران مبنی بر اخراج آلمانیهای مقیم ایران (كه دو كشور ادعا میكردند تعداد آنها به ده هزار نفر میرسد و برای منافعشان خطرناك هستند، در صورتی كه آلمانیهای مذكور متخصصین صنعتی به تعداد 700 نفر بودند.)13 و در باطن جهت احیا و اجرای قرارداد 1907 - تقسیم ایران - در ساعت 4 صبح روز 25 اوت 1941 (3 شهریور 1320) كشور ما را اشغال كردند. ارتش سرخ نواحی شمالی ایران تا نزدیكی پایتخت را گرفت و نیروهای انگلیس از عراق و بلوچستان وارد شده تمام نقاط حساس در جنوب و خصوصاً مناطق نفتی و تأسیسات شركت نفت ایران و انگلیس در خوزستان را تصرف كردند. سوخت صنعتی و نظامی انگلیس از پالایشگاه آبادان تأمین میشد. سرآنتونی ایدن وزیر خارجه و نخستوزیر انگلستان در خاطرات خود پالایشگاه آبادان را بزرگترین پالایشگاه نفت جهان و جزو داراییهای مهم انگلیس معرفی كرده است!14
2. طرح تقسیم ایران بعد از اتمام جنگ
در طول جنگ جهانی دوم ابتدا نیروهای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب كشور ما را به اشغال خود درآوردند و پس از اندكی با صلاحدید قوای اشغالگر و طی قراردادی تحمیلی، نیروهای آمریكا نیز به آنان اضافه شدند. تمام امكانات دریایی، زمینی و هوایی ایران به عنوان «پل پیروزی» با اجبار متفقین در اختیارجنگ و حمل محمولههای نظامی و تداركاتی به شوروی قرار گرفت. به عنوان نمونه راهآهن سراسری ایران چنان در حجم وسیع و بیش از اندازه ظرفیتِ عملی و حتی اسمی مورد استفاده قرار گرفت كه در پایان جنگ خسارات سنگینی دید. ظرفیت حمل و نقل راهآهن ایران قبل از اشغال نظامی حدود 200 تن در روز بود كه اشغالگران آن را به حدود 6000 تن در روز یعنی سیبرابر ظرفیت سال قبل افزایش دادند. دردناكتر این بود كه راهآهن ایران پس از خاتمه جنگ در سال 1945 مجبور شد مبلغی معادل پانزده میلیون دلار بابت تجهیزاتی كه متفقین در سالهای اشغال جهت افزایش ظرفیت راهآهن وارد و به كار گرفته بودند بپردازد.15
انگلستان و آمریكا علاوه بر دریافت این وجه هنگفت، تجهیزات و وسایل موجود متعلق به راهآهن سراسری ایران را كه هم در حدّ وسیع مورد استفاده قرار داده و هم كل قیمتشان را گرفته بودند، در كشتیهای خود سوار كرده از ایران خارج كردند تا از پیشرفت ایران در زمینه حمل و نقل ریلی جلوگیری نمایند! جعفر شریفامامی كه در دوره اشغال ایران (جنگ جهانی دوم) رئیس قسمت سیر و حركت راهآهن كل ایران بود در خاطراتش میگوید: «قرار بود آمریكاییها تمام وسایل نقلیهای كه آورده بودند مانند 120 لكوموتیو و تعداد زیادی واگن و جرثقیلهای بزرگ و غیره، بعد از جنگ بگذارند برای راهآهن، چون اولاً كشتی به مقدار كافی نداشتند كه اینها را ببرند و بعد هم دیگر مقداری از آنها فرسوده شده بود و صرف نمیكرد برایشان. این بود كه هر وقت هم صحبت میشد میگفتند كه ما تمام این وسایل نقلیه را بعداً در اختیار راهآهن ایران میگذاریم. حال آنكه یك روز بخشنامهای از طرف محمود بدر وزیر دارایی یا صدرالاشراف نخستوزیر (1324) آمد كه آنچه از لوازم راهآهن و وسایل نقلیه و غیره كه آوردهاند و مورد احتیاج است نگه داریم و بقیه را هم ببرند. یك بخشنامه صادر شد به تمام نواحی راهآهن كه صورت بدهید از وسایل نقلیه و تأسیساتی كه آمریكاییها آوردهاند كه چه چیزهایی را لازم دارید و بقیهاش را ببرند. اینها هم به تصور اینكه مجانی است. صورتها را خیلی مفصل دادند. بعد معلوم شد كه قیمت اینها را حساب كردهاند و پولش به صورت یك چك از طرف وزیر دارایی داده شد به مأمور آمریكایی.»16
اما گزارش والاس مُرِی سفیر وقت آمریكا در ایران، علاوه بر نمایش آشكار حرص و آز بیپایان آمریكاییها و قدرناشناسیشان نسبت به كمك عظیم ایران در پیشروی متفقین و نابودی نازیسم و فاشیسم، چهره مشعشعِ آبادانی و ترقیای كه به ایران نوید داده بودند را برملا میسازد. وی خطاب به رئیس اداره خاور نزدیك در وزارت امور خارجه آمریكا چنین مینویسد:
ما نباید در عقب كشیدن قوای خود به آن اندازه تعجیل به خرج دهیم كه نتیجه آن از دست رفتن مقادیر زیادی از اموال قابل انتقال باشد كه میتوان آنها را در صورتی كه در محل به فروش نرسند از ایران خارج ساخت، به خصوص كه هزارها وسایل مخصوص راهآهن و تعدادی لكوموتیو وجود دارد كه ایرانیان به آنها نیازی ندارند و در صورت احتیاج هم قادر به خریداری آنها نیستند. 25 كشتی لازم است كه آنها را از ایران خارج كنند. باقی گذاشتن و واگذاری این اموال برای دولت ما ضررهای فاحشی خواهد داشت!17
طبق قراری كه سه كشور آمریكا، انگلستان و شوروی با دولت ایران بسته بودند، شش ماه بعد از اتمام جنگ باید نیروهای خود را از ایران خارج میكردند.18 این امر تا حدودی از سوی انگلستان و آمریكا مراعات شد تا نیروهای شوروی نیز خاك ایران را ترك كنند. به یقین آنها واهمه داشتند كه شورویها با ماندن در ایران و فراغت پس از جنگ، كشور ما را به دام كمونیسم اندازند و منافع (نامشروع) آمریكا و انگلستان را مواجه با خطر نمایند!
زمامداران كرملین در آرزوی دستیابی به نفت سرشار ایران و رسیدن به آبهای آزاد خلیج فارس از تخلیه ایران خودداری كردند و بعد از فشارهای بینالمللی و افكار عمومی جهان و مقاومت ایرانیان و نیز حمایت سازمان ملل از ایران، حاضر شدند نیروهای خود را غیر از آذربایجان از سایر نقاط ایران خارج نمایند. با توجه به نقش ارزنده ایران در تداوم مقاومت شوروی و انگلستان در برابر آلمان كه منجر به اعطای لقب «پل پیروزی» از طرف متفقین شد و امضای قرارداد تخلیه ایران شش ماه پس از پایان جنگ، استالین نمیتوانست با ایران كاری را تكرار كند كه در كشورهای متخاصم و فاشیسمزاده اروپای شرقی كرده بود (اشغال). هدف نهایی روسها فشار وارد آوردن بر دولت ایران جهت اخذ امتیاز نفت استانهای شمالی بود. (امتیاز و استخراج نفت جنوب ایران از مدتها قبل در دست انگلیسیها بود). چون اداره مستقیم آذربایجان توسط روسها آنان را در برابر آمریكا و انگلستان قرار میداد و آبرو و اعتبارشان را در دنیا و سازمان ملل خدشهدار میساخت، زمامداران كرملین صلاح در آن دیدند كه با توجه به ظلم و اجحاف فراوان رضاشاه علیه آذربایجانیها (تا بدان حد كه تكلم به زبان مادری - تركی آذری - برای مردم قدغن شده بود19 و به گزارش كنسولگری آمریكا در تبریز، رضاشاه در سفر به آن شهر یكی از بزرگان شهر را كه به زبان تركی آذربایجانی شاه را مورد خطاب قرار داده بود مورد ضرب و شتم قرار داد)20 و نارضایتی عمومی مردم آذربایجان علیه حكومت پهلوی21، با تحریك وسیع عصبيّت قومی مردم آنجا حركتی در قالب خودمختاری و بعد جداییطلبی ایجاد كنند و در ظاهر، گردانندگی آن را به افراد مطمئنی از خودِ آذربایجان بسپارند. بنابراین در عالیترین سطح حزب كمونیست شوروی ایجاد حركت خودمختاری به سركردگی جمعی كه باز توسط آنها به نام «فرقه دمكرات آذربایجان» نامیده شد تصویب گشت و شخصی به نام سیدجعفر پیشهوری (از كمونیستهای اولیه كه بعد از جنبش گیلان برای مدتی دبیر اول حزب كمونیست ایران نیز شد22 و به مدت یازده سال توسط حكومت رضاشاه به زندان افتاد و امتحان خود را در وفاداری به كمونیسم پس داد) جهت رهبری فرقه تعیین شد. او زاده خلخال و تحصیلكرده در شعبه دانشگاه بینالمللی كمونیستی كوتو در شهر باكو23 و مدیر روزنامه آژیر در تهران بود.
به موازات تشكیل، حمایت و هدایت فرقه دمكرات در آذربایجان، روسها در كردستان ایران نیز حركتی خودمختاریخواهانه به رهبری قاضی محمد حضیری و در قالب حزب دمكرات كردستان ایجاد كردند. در همان اوقات به گزارش رادیو آنكارا، این دو حزب به انعقاد پیمان دفاعی بیست ساله پرداختند و همدیگر را به رسمیت شناخته و قرار گذاشتند در مقابل حمله، مشتركاً به دفاع بپردازند.24
علاوه بر حمایت سیاسی روسها از پیشهوری و قاضیمحمد، این دو از حمایتهای نظامی آشكار نیز برخوردار بودند. در كتاب «فراز و فرود فرقه دمكرات آذربایجان» كه رونوشت اسناد محرمانه آرشیوهای دولتی اتحاد جماهیر شوروی به خصوص جمهوری آذربایجان در سالهای پرالتهاب 1939 تا 1946 است، اسناد بسیار تكاندهندهای از نقش روسها در ایجاد حكومتهای پیشهوری در آذربایجان و قاضیمحمد در كردستان رو شده است. بخشی از اسناد گویای این واقعیتهاست:
- افراد نظامی و متخصص روسی به دستور استالین قبل از ورود ارتش سرخ به ایران به آذربایجان فرستاده شدند.25
- میرجعفر باقراوف رئیس حزب كمونیست آذربایجان (شوروی) وارد تبریز شده و با نشان دادن روی نقشه گفت در واقع تهران هم جزو آذربایجان است.26
- پیشهوری را روسها برای رهبری فرقه دمكرات آذربایجان از تهران به تبریز آوردند.27
- روسها سلاحهای سبك و سنگین فرقه دمكرات را تهیه و ارسال داشتند و به دستور استالین برای اینكه ردّ پای شوروی در ارسال سلاحها مشخص نباشد، سلاحهای ارسالی ساخته كشورهایی غیر از شوروی بود.28
- روسها تلاش میكردند بعد از آذربایجان، جمهوری كردستان و جمهوری گیلان ایجاد شود.29
- محدوده حكومت فرقه دمكرات به نظر جعفر پیشهوری علاوه بر آذربایجان تا شهرهای رشت، قزوین و همدان را دربر میگرفت.30
- و...
ارتشبد فردوست كه بعد از شكست فرقه دمكرات به تبریز رفته بود، تعداد سلاحهای انبار شده فرقه در تبریز را صد هزار قبضه اعلام و مینویسد: «شورویها از 8 لشكری كه به ایران آورده بودند 6 لشكر را به خاطر مقاصدشان در آذربایجان مستقر كردند.»31
روسها بعد از حاكم كردن فرقه دمكرات بر آذربایجان، جهت خودمختاری كردستان و تشكیل جمهوری مورد علاقهشان در آنجا سلاحهای زیادی را به كردستان فرستادند. به گزارش محرمانه رئیس شهربانی كل كشور سرتیپ ضرابی به تاریخ 19/8/1324 به وزارت كشور: «شورویها به طور محرمانه هر قبضه تفنگ را با صد فشنگ از قرار دویست تومان به اكراد میفروشند و از بزرگان اكراد صورت اشخاصی را كه بیتفنگ هستند خواستهاند و پاسهای مرز خود در مرز ایران و عراق را جمع نمودهاند و دستور اغتشاش به اكراد دادهاند.»32
همانگونه كه گفته شد هدف نهایی روسها چنگ انداختن به منابع نفتی ایران و خلیج فارس و از آن طریق دستیابی به آبهای آزاد و گرم دنیا بود. آمریكا با آگاهی كامل نسبت به این دو هدف از عملی شدن آنها در هراس به سر میبرد. والاس مُرِی سفیر آمریكا در ایران در 25 سپتامبر 1945 برابر با 3 مهر 1324 به واشنگتن چنین هشدار داد:
اهداف نهایی شوروی ممكن است شامل دستیابی به خلیج فارس و رخنه به سایر نقاط خاور نزدیك باشد... سلطه شوروی بر ایران به طور قطع برای منافع آمریكا زیانبخش خواهد بود.33
ترومن رئیسجمهور آمریكا در جلسهای مهم با جیمز برنز وزیر امور خارجه آمریكا و دریاسالار ویلیام لیهی رئیس ستاد مشترك نیروهای مسلح آمریكا در مورد بحران ایران گفت:
این خطر وجود دارد كه شورویها كنترل ذخایر نفتی ایران - در خوزستان - را به دست آورند و در وضعی قرار گیرند كه موقعیت آمریكا را در خلیج فارس تهدید كنند.34
آمریكا و انگلستان به خوبی متوجه بودند كه افزایش فشار آنان بر روسها جهت خروج نیروهایشان از آذربایجان و عدم حمایت از حكومت فرقه دمكرات و حزب دمكرات كردستان كار را به رویارویی نظامی خواهد كشاند، لذا طبق عادت پیشین در سر میز مذاكره تقسیم ایران را عاقلانهتر از جنگ بر سر ایران دیدند! عالیترین مقامات سیاسی و نظامی ایران به وجود طرح تقسیم ایران در سال 1324 اذعان داشتهاند.
محمدرضا پهلوی كه در جریان طرح تقسیم بود، در مورخ 19 مرداد 1348 به امیراسدالله علم (نخستوزیر و سپس وزیر مقتدر دربار) چنین گفت:
در دوران جنگ جهانی دوم، جیمز برنز وزیر خارجه آمریكا پیشنهادی به روسها ارائه داد مبنی بر اینكه ایران به سه منطقه جداگانه تقسیم شود: منطقه تركنشین و كردنشین كه همیشه مطمحنظر روسها بودند و منطقه عربنشین - نفتخیز خوزستان - و (سوم) منطقه متعلق به ایرانیان. این پیشنهاد به دلایلی كه برای ما معلوم نیست نظر موافق مولوتف (وزیر خارجه شوروی) را جلب نكرد، بعد هم استالین با آن مخالفت كرد و خود آمریكاییها نیز به دوباره اندیشیدن درباره آن نپرداختند، اگر روسها با این نقشه موافقت كرده بودند این كار به منزله پایان كار ما بود.35
محمدرضا پهلوی سالها بعد در این مورد نوشت:
روس و انگلیس برای بار اول با قرارداد 1907 میخواستند ایران را تجزیه و به مناطق نفوذ تقسیم كنند... همین اندیشه تجزیه ایران به مناطق نفوذ پس از جنگ دوم نیز از سر گرفته شد. در سال 1945 وزیر خارجه بریتانیا «بوین» و وزیر خارجه ایالات متحده آمریكا «بیرنس» (برنز) در كنفرانس مسكو به روسها پیشنهاد كردند كه آذربایجان، كردستان و خوزستان به ایالات خودمختار تبدیل شوند. استالین ابتدا پیشنهاد را پذیرفت ولی ظاهراً مولوتف عقیده داشت كه با اندكی انتظار خواهند توانست سرتاسر ایران را تحت نفوذ خود آورند. به همین سبب، سرانجام استالین با پیشنهاد و نظر آمریكا و انگلستان موافقت نكرد.36
استالین آشكارا خواستار برچیده شدن نظام سطنتی در ایران بود و این نظر را به صراحت در تهران به محمدرضا پهلوی گوشزد كرد. تاجالملوك مادر محمدرضا در خاطرات خود راجع به كنفرانس تهران با شركت روزولت، چرچیل و استالین میگوید:
روزولت و چرچیل حاضر نشدند به دیدن محمدرضا بیایند و فقط استالین به كاخ سعدآباد آمد و با شاه و من كه مادرش بودم و دختران و سایر فرزندان شاه ملاقات كرد و عصرانه خورد... استالین در ضمن سخنانش خطاب به محمدرضا گفت: «هرگز نمیتوانید از نقشههای امپریالیستها مطلع بشوید. فئودالیسم یك سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید كشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد. نباید به امپریالیستها مطمئن باشید زیرا آنها همانطور كه رضاشاه را از مملكت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد شما را هم از كشور بیرون خواهند كرد. شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حكومت را به مردم واگذار كند و بساط سلطنت را كه یك سیستم قرونوسطایی است جمعآوری نماید! به هر حال مردم بساط سلطنت را جمعآوری خواهند كرد و اگر شما در برچیدن سلطنت پیشقدم شوید نام نیكی از خود به یادگار خواهید گذاشت.
محمدرضا در جواب استالین گفت: «من از توجهات شما تشكر میكنم، اما نوع حكومت ایران را مردم ایران انتخاب كردهاند[؟!] و تا وقتی مردم این طور بخواهند من مخالفتی با خواسته آنها نخواهم كرد؛ آیا دولت اتحاد شوروی و عالیجناب استالین با سلطنت من مخالف هستند؟» استالین پاسخ داد: «دولت شوروی به واسطه مسلك خود حامی ملتهای تحت استعمار و سلطه امپریالیستهاست و به طور كلی با حكومتهای فردی مخالف است اما در امور داخلی آنها دخالت نمیكند و امیدوار است خود مردم این كشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند. امپریالیستها تا روزی كه یك قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند كرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود، بنابراین با حكومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد كرد.»37
تاجالملوك در بخش دیگری از خاطراتش به نقل از سرلشكر شفائی كه سالها وابسته نظامی ایران در مسكو بود و با روسها ارتباط ویژه داشت میگوید: «روسها در مذاكراتی كه در مسكو با قوامالسلطنه [طی مسافرت او به مسكو جهت حل اختلاف بر سر آذربایجان و فرقه دمكرات پیشهوری] داشتند به او گفتند محمدرضا را كنار بزند و با جمع كردن بساط سلطنت در ایران جمهوری تأسیس كند.»38
خانم مارگارت لاینگ نظر سرلشكر حسن ارفع (رئیس وقت ستاد ارتش ایران) در مورد كنفرانس تهران را چنین نقل میكند: «ما به وسیله یك منبع موثق مطلع شده بودیم كه هیأت مستشاران همراه استالین طرحی را مورد نظر داشتند كه آذربایجان، گیلان، مازندران و گرگان به صورت جمهوریهای مستقل درآمده و مانند جمهوریهای آذربایجان، روسیه و تركمنستان زیر پرچم اتحاد جماهیر شوروی درآیند و به همین ترتیب حزب توده نیز كه به سرعت قدرت میگرفت قرار بود در تهران به قدرت برسد.»39
انگلستان (و آمریكا) به خوبی میدانستند كه در ایران نمیتوانند با روسها بجنگند و از جنگ پیروز بیرون آیند. مرزهای طولانی ایران و شوروی به روسها امكان میداد از هر كجا امكان میداد از هر كجا و به هر مقدار كه بخواهند نیروی نظامی وارد ایران كنند و در زمان مذكور (و زمانهای بعد نیز) دولتهای غربی فاقد آن امكانات و نیرو در ایران و عراق بودند كه جلوی تهاجم گسترده روسها را بگیرند. از طرف دیگر هر سه كشور حاضر به ریخته شدن خون سربازانشان به خاطر ایران نبودند و اصولاً ما ایرانیها در نظر غرب و شرق40 واجد چنان جایگاه و ارزشی نیستیم كه به خاطر ما و راحتی و آسایشمان راحتی و سلامت خود را به خطر اندازند! اخذ حقوقهای گزاف (به بهانه بسیار زننده حق توحش!) توسط مستشاران و نظامیان آمریكا در دوره حكومت پهلوی دوم هنوز در حافظه تاریخی ملت ایران باقی مانده است. سرلشكر حسن ارفع در خاطرات خود مینویسد:
وقتی پیشهوری آذربایجان را در اختیار گرفت و من رئیس ستاد ارتش بودم با سفیر بریتانیا در ایران ریدر بولارد و سفیر آمریكا در ایران والاك موری ملاقات نمودم و خواستار اقداماتی از سوی آمریكا و بریتانیا جهت ممانعت از بلعیده شدن آذربایجان توسط روسها شدم و به آن دو گفتم شما استقلال و تمامیت ارضی ما را تضمین كردهاید»41 بولارد جواب داد: «ما به خاطر این امر به روسیه اعلام جنگ نمیكنیم!» و والاك موری گفت: «كسی نمیخواهد آذربایجان را بگیرد، روسیه آذربایجان را تخلیه خواهد كرد.»
طبق آنچه یك دیپلمات انگلیسی عضو هیأت بریتانیایی (به ریاست ارنست بوین) شركتكننده در كنفرانس مسكو [كه در سال 1324 با شركت سه كشور آمریكا، انگلستان و شوروی تشكیل شده بود] میگفت آنان حتی پیشنهادی به حكومت شوروی عرضه داشته بودند كه سرانجام آن تجزیه ایران و ضمیمه قسمت اعظم آن به شوروی میگردید.42
زمانی كه گزینه برخورد نظامی انگلستان (و آمریكا) با شوروی جهت آزادی آذربایجان منتفی شد و انگلستان آشكارا اعلام كرد كه «به خاطر آذربایجان با شوروی نخواهد جنگید»، پیر استعمار طرح همیشه آماده خود یعنی «تقسیم ایران به جای جنگ بر سر ایران» را بار دیگر در دستور كار قرار داد. كنفرانس مسكو با شركت نمایندگان رده بالای هر سه كشور برای همین منظور تشكیل گردید. ماحصل طرح مشترك انگلستان و آمریكا كه به طرف روسی ارائه شد تقسیم ایران به جمهوریهای آذربایجان، كردستان، گیلان (سهم شوروی) و جمهوری خوزستان (مناطق نفتخیز جنوب ایران) و احتمالاً بلوچستان (جهت ممانعت از رسیدن روسها از سمت شرق ایران به آبهای گرم و آزاد جنوب) سهم انگلستان بود، آمریكا هم با این امر مخالفتی نداشت!
در این زمان مشكل آذربایجان، ایران را تا تقسیم و تبدیل شدن به «ایرانستان» پیش برد. در طول تاریخ ایران همیشه بحرانهای آذربایجان ریشهدار بوده و به كل ایران گسترش یافته است. آرامش منطقه حساس و بزرگ آذربایجان، دولت مركزی را قادر میساخت تا در برابر بحرانهای دیگر نواحی ایران با قدرت برخورد نماید. این موضوع، اهمیت و حساسیت موقعیت آذربایجان را در پهنه كشور ایران نشان میدهد. اكنون نیز این اهمیت و حساسیت به قوت خود باقی است.
در اسناد وزارت خارجه آمریكا اسنادی مربوط به طرح تقسیم ایران دیده میشود. به عنوان نمونه به سند زیر دقت فرمایید:
تلگرام موری سفیر آمریكا در ایران به وزارت خارجه آمریكا، شماره 1046-1/91-761
تهران 10 ژانویه 1946/20 دی 1324
مصدق دیروز نطق هیجانانگیزی در مجلس ایراد كرد و در آن به شدت از اعتقاد به تشكیل كمیسیون حمله كرد و انتقاد نمود و از روسها به علت آنكه با تشكیل این كمیسیون مخالفت كردهاند سپاسگزاری به عمل آورد. او این پیشنهاد را با قرارداد تقسیم 1907 روسیه و انگلیس و معاهده مشئوم 1919(43) ایران و انگلیس مقایسه كرد... روش اخیر انگلیسیها عقیده مرا تقویت كرده كه آنها سازش ضمنی با روسها به عمل آوردهاند و دست آنها را در شمال ایران بازگذاردهاند در حالی كه وضع خود را در جنوب تثبیت میكنند... من گمان میكنم این نكته بسیار مهم باشد كه بولارد (سفیر انگلیس در ایران) در یادداشت اصلی به بوین (وزیر امور خارجه انگلیس) راجع به پیشنهاد كمیسیون سه جانبه از خوزستان به عنوان اینكه امكان توجه مخصوص به آن گردد فكر كرده و نیز از اینكه در آخرین پیشنویس نهایی راجع به كنفرانس كه به مسكو ارسال شده است از زبان عربی به عنوان اینكه زبان اقلیتی باشد كه در مدارس معرفی شود سخن گفته است. این نكته ممكن است دال بر این باشد كه به موازات یك آذربایجان خودمختار و تحت تسلط شوروی، نسبت به یك خوزستان خودمختار تحت تسلط انگلیس نیز اندیشه شده باشد.44
انتشار خبر كنفرانس مسكو و برخی تصمیمات محرمانه آن افكار عمومی در ایران را بسیار نگران كرد. ایرانیان تقسیم عملی وطن را در پیش رو میدیدند و لذا به ابراز مخالفتهایی برخاستند. دامنه این مخالفتها به مجلس شورای ملی نیز كشید. دكتر محمد مصدق در جلسه پنجشنبه 20 دی 1324 در نطق شدیدی به بانی كنفرانس (انگلستان) و نتایج آن حمله نمود. وی همچنین در نطق خود گوشههایی از تصمیمات محرمانه كنفرانس را عیان ساخت. متن نطق بسیار مهم دكتر مصدق چنین است:
یازدهم دیماه رادیو لندن اخبار ذیل را منتشر نمود: از تهران خبر میرسد كه سر ریدر بولارد سفیركبیر انگلستان و مستر والاس مری سفیركبیر آمریكا در تهران به دولت ایران پیشنهاد كردهاند كه با تشكیل یك كمیته سه نفری از نمایندگان شوروی، انگلستان و آمریكا تشكیل شده موافقت نماید تا اوضاع ایران را به طور عموم و اوضاع آذربایجان را به طور خصوصی مورد بررسی قرار دهند. دو سفیركبیر مزبور در این باره با اعلیحضرت شاهنشاه ایران محمدرضاشاه نیز مذاكراتی نمودهاند و این پیشنهاد را به معظمله هم تقدیم كردهاند. دولت ایران هنوز جواب موافقی به این پیشنهاد نداده است و شاید بخواهد قبل از موافقت با این پیشنهاد آن را به مجلس شورای ملی عرضه كند. در محافل لندن اظهار میشود كه دولت انگلستان درباره تشكیل یك كمیته سه نفری برای بررسی اوضاع ایران هنوز به رأی سابق خود درباره تشكیل چنین كمیتهای باقی است و با اینكه دولت شوروی در كنفرانس مسكو در آغاز با این پیشنهاد موافقت كرد و آخر سر آن را رد نمود. دولت انگلستان هنوز به رأی خود باقی است.
تا پریشب من از مضمون پیشنهادی كه رادیو لندن خبر داده مطلع نشدم و پس از استحضار گفتم صد رحمت به قرارداد وثوقالدوله [1919] زیرا قرارداد مزبور ایران را تحت ولایت انگلیس میگذاشت و اگر به ایران روزی كمك میرسید میتوانست آزاد شود ولی این پیشنهاد قرارداد 1907 را به صورت دیگر تجدید مینماید. من هر چه خواستم كه در كمیسیون خارجه آقای نجم به طور صریح اظهاراتی كند ننمود و به طور مبهم جواب داد. بنابراین، با آقای نخستوزیر [ابراهیم حكیمی] داخل مذاكره شدم و بین ما توافق حاصل شد كه عدهای از نمایندگان دستجات مختلف در یك جا حاضر شوند و راجع به نیك و بد پیشنهاد مذاكره نمایند. جلسه در وزارت خارجه تشكیل شد، آقای نخستوزیر اظهار نمودند كه آقایان بفرمایند چه میخواهند؟ در جواب این طور گفته شد كه قبلاً لازم است دولت جریان را گزارش دهد تا حضار آن را متن قرار دهند و در حواشی آن نظریات خود را اظهار نمایند. بالاخره آقای نخستوزیر دو برگ كه روی آن یازده ماده تنظیم شده بود به حضار ارائه نمودند و چون به اسم سه دولت داده شده كه یكی مخالف است قهراً امضا نداشت و با اینكه اوراق مزبور را نمایندگان سیاسی دو دولت به وزارت خارجه یك دولتی دادهاند آقای نجم وزیر خارجه میگفتند اینها برگهایی است غیررسمی كه نه امضا دارد و نه شماره و تاریخ آن معلوم است؛ خلاصه اینكه هیچ است و چون انتشار آن دولت را در افكار عامه مفتضح میكرد قائل بود كه این برگهای بلااثر جزو اسرار اداری است و نباید منتشر شوند و از بعضی اخبار كه روزنامهها راجع به آن اوراق منتشر كرده بودند بسیار عصبانی بود و راضی نشد كه نمایندگان از آن، رونوشتی بردارند و روز قبل هم كه باز كمیسیون خارجه تشكیل شد و اعضا اصرار داشتند كه اوراق مزبور را ببینند آنها را ارائه ننمود و خودداری كرد.45
سپس دكتر مصدق برخی از بندهای قرارداد را بازگو و دولت را مورد حمله قرار داد:
پیشنهاد شامل یازده ماده است كه بسیار كشدار و هر یك از آنها مربوط به مطالب مهمی است. مثلاً در بند ششم میگوید: «كمیسیون اصلاحاتی را كه مخصوصاً در انتخاب انجمنهای محلی و وظایف آنان و تداركات وجه به نظر لازم میرسد توصیه خواهد نمود.» در بند هفتم میگوید: «كمیسیون توصیههایی در باب استعمال زبانهای اقلیت از قبیل عربی و تركی و كردی جهت تعلیمات و منظورهای دیگر خواهد نمود.» بند 9 چنین است: «سه دولت مساعی كامل به كار خواهند برد كه دولت ایران را متقاعد سازند توصیههایی را كه از طرف كمیسیون به عمل میآید به صورت قانونی درآورد.»
آقایان نمایندگان محترم، خوب است كه ملاحظه فرمودید دكتر میلسپو46 كه مستخدم ایران بود و ما میتوانستیم به وسیله نسخ قانون استخدام او مشارالیه را مرخص كنیم انفصال او از كار برای ما چقدر تولید مشكلات نمود؛ وای به وقتی كه اختیار قانونگذاری مملكت تحت نفوذ و اختیار سه دولت واقع شود، كدام وزیر خارجه باهوشی است كه برای چنین دولتی قائل به استقلال شود؟ اگر این پیشنهاد خوب است و یا اینكه دولت در خوبی آن مردد است چرا آن را منتشر نكرد تا صاحبان حق یعنی افراد ملت بتوانند در مقدرات خود نظریاتی اظهار كنند و دولت هر اقدامی كه میكند روی فكر و مصالح ملت باشد و اگر بد است چرا وارد مذاكره شد و آن را همان روز اول رد نكرد؟
نظر من این بود كه بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملكت با یك عده از اهالی آنجا اختلاف حاصل شده است، قبلاً باید با اهالی محل داخل مذاكره شد شاید اختلاف را بتوان با خود آنها حل كرد و چنان چه به این طریق نتیجه نداد با دولت اتحاد جماهیر شوروی مذاكره كنیم كه مانع مرتفع و اختلاف حل شود. بنابر این صلاح نیست كه دولت انگلیس و آمریكا به نام سه دولت با ما داخل مذاكره شوند و در سایر نقاط ایران هم كه ما هیچوقت اختلافی نداشتیم اختلاف ایجاد كنند. ما باید این اوراق را رد كنیم. از اینكه دولت اتحاد جماهیر شوروی با این پیشنهاد موافقت ننموده ملت ایران سپاسگزار است و آن روز كه سه دولت با هم متفق شوند كار ما تمام است. ملت ایران انتظار نداشت دول بزرگ استقلال ایران را نقض كنند. هر دولت وطنپرستی باید این قبیل پیشنهادات را رد كند، من از آقای حكیمی خواهش میكنم فوراً از كار كنارهگیری كند.47
تا جایی كه نگارنده مطلع است متن كامل توافقات یازدهگانه سه كشور شوروی، انگلستان و آمریكا راجع به ایران در سال 1324 منتشر نشده است. توافقات مذكور به قدری با تمامیت ارضی و استقلال ایران مباینت داشت كه دولت حكیمی و دولتهای بعد نیز جرأت انتشار آن را نیافتند.
ضربه اصلی به عملی شدن توافقات مذكور را مخالفت شوروی و شخص استالین زد. آنها كه آب دهانشان از موفقیت ظاهری فرقه دمكرات در آذربایجان سرازیر شده بود، خواب شیرین تسلط بر كل ایران را میدیدند و ایرانی كمونیست و زیر سلطه خود را نظاره میكردند!48 لذا از نقشه تسلط بر بخشی از ایران به امید بلعیدن همه آن و رسیدن به دو هدف اصلی و تاریخی خود (دسترسی به منابع نفتی ایران و آبهای آزاد و گرم جنوب) چشم پوشیدند!
آمریكا و انگلستان نیز كه مواجه با مخالفت افكار عمومی مردم ایران در برابر تقسیم وطنشان شده بودند و از طرفی میدیدند كه سپردن قسمتهای شمالی ایران به روسها (با توجه به وسعت و اهمیت سوقالجیشی) باعث نفوذ بیشتر آنها در ایران شده اشتهایشان را جهت رسیدن به منافع نفتی و دریاهای جنوب تحریك خواهد كرد به دوباره اندیشیدن و چانهزنی درباره توافقات كمیسیون كذایی نپرداختند.
ایران در تاریخ پر فراز و نشیب روابط خارجی خود با قدرتهای بزرگ و استعمارگری چون انگلستان و روسیه (و بعداً آمریكا) روبرو بوده است. در دوران ضعف ایران، كشورهای مذكور در صدد تكه تكه كردن سرزمین ایران و بلعیدن تكهها برآمدهاند. در این مسابقه بریدن و خوردن! گاه منافع نامشوع آنها با هم تضاد یافته و كار به جاهای باریك كشیده است. در چنین مواقعی ابتدا قدرتهای بزرگ بر سر بلعیدن تكههای ایران به هم چنگ و دندان نشان دادهاند اما خیلی زود تقابل جای خود را به تفاهم و حداكثر بهرهبرداری داد و آنها به عوض جنگ و كشته شدن جوانانشان، دوراندیشانه بر سر میز مذاكره نقشه ایران را پهن و با خطكش میهن عزیز ما را بین خود كردهاند!
هدف از این مقاله بررسی نقش رذیلانه انگلستان در تاریخ معاصر جهت تجزیه و تقسیم ایران است. این نقش رذیلانه هنوز هم به قوت خود باقی است و مطمئناً در حركتهای تجزیهطلبانه بعد از پیروزی انقلاب و زمان حال نیز دستهای پیدا و پنهان پیر استعمار دیده میشود. با اشاره كوتاهی به یكی از دورههای تاریخی تقسسیم ایران به اصل مطلب میپردازیم.
تقسیم ایران بین روسیه و عثمانی در اواخر دوره صفویه
به دنبال محاصره و سقوط اصفهان به دست افغانها، پتركبیر تزار مقتدر روسیه كه نهایت آرزویش دسترسی به آبهای گرم و آزاد خلیجفارس با تصرف ایران بود قشون مجهزی را برای تصرف ایالت ایرانی قفقاز فرستاد و به دنباان گیلان توسط روسها اشغال شد.
از جانب دیگر تركان عثمانی هم فرصت را غنیمت شمرده و به بهانه اینكه عدهای اهل تسنن در شیروان به دست مأموران دولت ایران به قتل رسیدهاند به شاه تهماسب فرزند شاهسلطان حسین در سال 1135 قمری اعلام جنگ كرده شماخی و تفلیس را تصرف كردند. با نزدیك شدن قوای عثمانی و روسیه در قفقازیه هم، تقابل نقشههای نظامی و سیاسی آن دو نزدیك بود باعث جنگ دو قدرت گردد كه دیپلماسی استعماری دو كشور، صلاح را نه در جنگ با هم كه در تقسیم ایران دید؛ نپلویف سفیر روسیه در عثمانی، قراردادی با داماد ابراهیمپاشا صدراعظم عثمانی جهت تقسیم ایالات ایران امضا كرد. به موجب این قرارداد، دولت عثمانی تعلق ایالات اشغال شده از طرف قشون روسیه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت به رسمیت شناخت و خط سرحدی جدیدی بین متصرفان دو كشور از [ناخوانا] رودخانههای ارس و كورا تا اردبیل ترسیم گردید و تبریز، همدان، كرمانشاه و كلیه نقاط واقع در مغرب این خط فرضی، متعلق به عثمانیها شناخته شد.
در ضمن دو دولت موافقت كردند در صورتی كه شاه تهماسب دوم این تغییرات ارضی را به رسمیت شناخت به او كمك نمایند سلطنت خود را در مقابله با افغانها در بقیه خاك ایران (به عنوان حائل میان دو قدرت) به دست آورد.1
البته با ظهور نابغه نظامی ایران به نام نادرشاه، كلیه نواحی غصب شده به آغوش وطن بازگشت.
تقسیم ایران بین روسیه و انگلستان در 1907
دوران حكوت مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار، اوج نفوذ استعماری و نظامی روسیه انگلستان در ایران به حساب میآید. نیروهای نظامی هر دو دولت در بسیاری از نقاط ایران حضور داشتند. شمال ایران جولانگاه روس و جنوب آن محل تركتازی انگلیس شده بود. جامعه ایران نیز در تب و تاب نهضت مشروطیت و مخالفتهای محمدعلی شاه با آن میسوخت. در این زمان سیاست استعماری دو ابرقدرت جهت ممانعت از تقابل سیاسی و نظامی خود در داخله ایران، بر سر میز مذاكره وطن ما را بین خود تقسیم نمود. به دستور «ادوارد گری»، مارلینگ سفیر انگلستان در تهران همراه با وزیرمختار روس در 7 سپتامبر 1907 (15 شهریور 1286/ 28 رجب 1325) متن قرارداد تقسیم ایران را به دولت ایران اطلاع دادند.2
بر طبق این قرارداد، ایران به سه قسمت تقسیم گردید: قسمت شمالی از خط فرضی بین قصرشیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان منطقه نفوذ روسیه شناخته شد. قسمت جنوبی از خط فرضی بین بندرعباس، كرمان، بیرجند، زابل و سرحدات افغانستان كه دارای ارزش استراتژیكی برای دفاع از هند (مستعمره انگلیس) بود. منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم كه شامل كویر و بیابانهای بیآب و علف بود. منطقه متعلق به دولت ایران شناخته شد، آن هم بدین منظور كه دو دولت تا حدی از هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی جلوگیری شود. در مورد عدم درج نام خوزستان تحت مناطق نفوذی انگلیس باید توجه داشت كه فعالیتهای اكتشاف نفت در خوزستان توسط مهندسین انگلیسی تا سال 1907 به نتیجه نرسیده بود و تنها در 26 مه 1908 (1326 قمری) آنان در مسجد سلیمان از اولین چاه نفت بهرهبرداری موفقیتآمیز كردند. مقارن همین زمان بود كه نیروی دریایی انگلستان سوخت كشتیهای جنگی خود را از زغال سنگ به نفت سیاه تبدیل كرد و از آن تاریخ دسترسی به نفت ایران یكی از مهمترین اهداف قدرتها را تشكیل میداد.
دولت ایران در این زمان بسیار ضعیفتر از آن بود كه مانع اجرای قرارداد شود، لذا توسط مشیرالدوله وزیر امور خارجه به سفرای روس و انگلیس جوابیه ذیل را ابلاغ كرد:
تصدیق خواهند فرمود كه قرارداد مذكور چون مابین دولتین انگلیس و روس انعقاد یافته لهذا مواد آن فقط تعلق به خود دولتین انگلیس و روس كه امضای آن را نمودهاند خواهد داشت و دولت ایران نظر به استقلال تامّهای كه به موهبت الهی داراست، تمام حقوق و آزادی خود را كه به واسطه استقلال مطلقه متصرف است از هر نفوذ و اثری كه نتیجه هر قسم قرارداد منعقده فیمابین دو یا چند دولت دیگر راجع به ایران بوده باشد، كاملاً و مطلقاً مصون و آزاد میداند.3
به نوشته مورگان شوستر: «ایرانیان از این تقسیم مملكتشان در شب (در غیاب و خفا) اظهار تنفر بسیار نمودند و از خطوط موهوم جغرافیایی كه آن دو دولت معین نموده بودند منزجر شدند. اهالی تهران خیلی به هیجان آمدند و جوش و خروش و پروتست (اعتراض)های متعارفی در بازارها شد.»4 با وجود ناراحتی و عصبانیت رجال و مردم ایران از قرارداد 1907، متأسفانه كشور ما قدرت كافی جهت حفظ استقلال خود و مقابله با قرارداد را نداشت و دو دولت زورگو سیاست خود را در مناطق نفوذی به پیش میبردند. عدم توفیق شوستر در كار خطیر ساماندهی به دخل و خرج ایران و اخراج او هر دو در نتیجه اعمال نفوذ روس و انگلیس بر طبق قرارداد 1907 بوده است. این قرارداد نحس - چنان كه بیاید - مبنای طرح تقسیم ایران در جنگ جهانی دوم قرار گرفت.
دسیسه انگلستان جهت تقسیم ایران در جنگ جهانی دوم
طرح تقسیم ایران در طی جنگ جهانی دوم به پیشنهاد انگلستان بین آن كشور و دولت روسیه شوروی یكی از نقشههای سیاه و خطرناك علیه تمامیت ارضی ایران و با وجود اهمیت آن، كمتر مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. معدود كسانی كه به وجود چنین طرحی اشاره كردهاند وجود این طرح را مربوط به یك زمان محدود و به یك طرح دانستهاند. اما واقعیت این است كه طرح تقسیم ایران در دو مقطع حساس : الف - اوایل جنگ جهانی دوم؛ ب- بعد از پایان جنگ روی میز قدرتهای پیروز قرار گرفت و اغلب این دو در هم خلط شدهاند. اكنون به توضیح اجمالی این دو طرح میپردازیم:
1. احیای قرارداد 1907 بین انگلستان و روسیه
بعد از آن كه هیتلر جنگ را آغاز كركد و بخشهایی از كشورهای همسایه را گرفت، با اتحاد جماهیر شوروی به رهبری ژوزف استالین قرارداد عدم تجاوز بست. این قرارداد انگلستان را كه در زیر ضربات آلمان قرار داشت سخت به وحشت افكند. وحشت انگلستان علاوه بر گسترش جنگ در اروپا و پیشرویهای سریع آلمان و احتمال اشغال آن كشور، به وضعیت خاورمیانه خصوصاً مناسبات شوروی و ایران برمیگشت. زمامداران انگلستان میترسیدند استالین حال كه از جانب آلمان آسوده شده و گرفتاری سخت انگلستان در اروپا را میبیند، در رقابت و دشمنی با انگلستان از طریق ایران و افغانستان نیروهایی به هندوستان (مستعمره ثروتمند انگلستان) ارسال دارد، به سمت مناطق نفتخیز ایران (خوزستان) حمله كند (اغلب نفت انگلستان از خوزستان و آبادان به دست میآمد) و نیز برای دسترسی به آبهای آزاد و گرم خلیج فارس اقدام نظامی به عمل آورد. باید توجه كرد كه بیشتر آبهای شوروی در بخش اعظم سال سرد و یخبندان بود و راه دریایی آن كشور از طریق دریای سیاه و مدیترانه به آبهای آزاد زیر ضربات دولتهای اروپایی قرار داشت.
از طرف دیگر در افق دید زمامداران انگلستان و با توجه به شناختی كه از توسعهطلبی و افزونخواهی هیتلر داشتند، حمله آلمان به روسیه شوروی در نظر آنها امری حتمی بود و نیز شوروی را دارای چنان قدرتی نمیدیدند كه در برابر هیتلر تاب مقاومت آورد. پس اشغال شدن بخش زیادی از شوروی را باور داشتند و در این میان احتمال دسترسی آلمان به مناطق «نفتخیز باكو» كابوسی هراسناك برای انگلیسیها بود كه در آن صورت قدرت تهاجمی آلمان چندین برابر میگشت و این امر شكست انگلستان را در پی میآورد! وزیرمختار ایران در لندن علی مقدم این گزارش بسیار گویا را به دفتر مخصوص رضاشاه فرستاده است:
دیروز معاون وزارت خارجه انگلستان را ملاقات نموده در خصوص جنگ روس و آلمان خود او صحبت را آغاز كرده گفت: دفعه اخیر كه شما را ملاقات نمودم گفتم تصور نمیرود آلمانها فعلاً به روسها حمله نمایند چون تا دقیقه آخر هم خیال میكردیم جمعآوری قوا در سرحدات روس از طرف آلمانها برای احتیاط و گرفتن امتیازاتی از روسهاست. از این پیشامد فوقالعاده اظهار خوشنودی مینمود. محرمانه گفت عالم از شرّ هر دو خلاص میشود و اضافه كرد تصور میكند كه آلمانها روسیه را مغلوب و قطعه قطعه خواهند كرد و در هر قطعه یك نفر از اشخاص محلی را به عنوان ریاست آن معین خواهند نمود، به طوری كه رئیسالوزرای انگلیس در نطق خود در رادیو بیان مینمود ما انگلیسیها بینهایت از كمونیستها منزجر هستیم و فقط با روسها در یك مقصود كه شكست هیتلر است شركت داریم... افكار عمومی در اینجا نگرانند چون مطمئن هستند در صورتی كه اتفاق غیرمترقبه پیش نیاید، آلمانها به زودی روسیه را شكست داده آن وقت با آسایش خیال به طرف انگلیس متوجه خواهند شد.5
آلمان از نقطه ضعف انگلستان (حفظ مناطق نفتی جنوب ایران و عدم دسترسی شوروی به آبهای گرم و آزاد) به خوبی آگاه بود لذا برای تضعیف انگلستان و گشودن جبههای جدید و خطرناك در برابر آن كشور، سعی كرد شوروی را به پیشروی به سمت خلیج فارس از خاك ایران تحریك و تشویق كند. ریچارد استوارت در توضیح این نقشه و واكنش شوروی مینویسد:
مقامات آلمان برای تقسیم غنایمی كه بعد از سقوط انگلستان به دست میآمد، از شوروی دعوت كردند كه به دولتهای محور (آلمان، ایتالیا و ژاپن) ملحق شود. در 17 اكتبر 1940 (25 مهر 1319) استالین وزیر امور خارجهاش مولوتف را جهت گفت و گو درباره تعیین مجدد مرزها در مقیاس جهانی به برلین فرستاد. مذاكرات آلمان و شوروی در 12 نوامبر (21 آبان) آغاز شد. ریبن تروپ وزیر خارجه آلمان با اشاره به توسعه آلمان و ایتالیا و ژاپن در جهت جنوب از مولوتف پرسید: آیا توجه روسیه نیز در درازمدت برای دستیابی بر مدخلی طبیعی به دریا به سوی جنوب معطوف نخواهد شد؟ هنگامی كه مولوتف پرسید كدام دریا منظور است؟ ریبن تروپ نیز پرسید آیا در درازمدت برای روسیه مناسبترین راه وصول به دریای آزاد در جهت خلیجفارس و دریای عمان قرار ندارد؟ دو روز بعد پروتكل محرمانهای را آلمانها به مولوتف پیشنهاد كردند كه در آن آمده بود: «اتحاد شوروی خواستههای ارضی خود را در جنوب قلمرو ملی اتحاد شوروی در جهت اقیانوس هند اعلام میدارد.» مولوتف نظری ابراز نداشت.
مقامات شوروی میخواستند در طرح پیمان چهار جانبه (آلمان، شوروی، ایتالیا و ژاپن) قید شود: «منطقه جنوب باكو و باطوم (واقع در ماوراء قفقاز) در جهت كلی خلیج فارس به عنوان مركز اهداف آتی اتحاد شوروی شناخته شود.» و این طرح را در 25 نوامبر 1940 (4 آذر 1319) به سفیر آلمان در شوروی تسلیم كردند... شورویها با آنكه هنوز در مورد پیشنهاد خود پاسخی از هیتلر دریافت نداشته بودند به تهیه و تدارك لازم جهت پیشروی در ایران مشغول شدند. طرح عملیاتی ستاد فرماندهی شوروی در ماه مارس (اسفند) تكمیل شد. بر اساس این طرح قرار بود نیروهای شوروی در ده نقطه از آسیای میانه و قفقاز به ایران هجوم آورند. محور اصلی این تجاوز جاده جلفا - تبریز - تهران را دربر میگرفت. ستونهای دیگری نیز مسیونرهای رضائیه و كرانههای دریای خزر را تحت پوشش قرار میدادند و بندر انزلی نیز هدف یك حمله آبی خاكی قرار میگرفت. نیروهای مستقر در آسیای میانه نیز از طریق گرگان راهی تهران میشدند و از طریق عشقآباد به سوی مشهد پیشروی میكردند. مقامات شوروی امیدوار بودند از سوی انگلیسیها مداخلهای در كار آنها صورت نگیرد. با این همه در صورت مداخله نظامی انگلیس، ارتش سرخ پیشبینی كرده بود كه در حوالی كرمانشاه و شمال عراق با نیروهای مزبور درگیر شود.6
از دیگر اهداف شوروی در ایران كه مورد تأیید و تأكید آلمانها قرار گرفت دستیابی به مناطق نفتی جنوب كشور ما بود.
روزنامه دیلی تلگراف در شماره دوم ژانویه 1940 (12 دی 1319) از ملاقات ریبن تروپ وزیر خارجه آلمان با استالین گزارش میدهد كه در طی آن، آلمان در قبال به تصرف درآوردن چاههای نفت رومانی، تصرف چاههای نفت ایران و عراق را توسط شوروی مورد تدیید قرار داده است.7
ستاد مشترك ارتش انگلستان برای مقابله با حمله احتمالی شوروی به مناطق نفتی ایران طرحهایی را آماده اجرا ساخت كه برخی عبارت بودند از: 1- بمباران هوایی مناطق نفتخیز باكو توسط هواپیماهای انگلیسی كه از فرودگاههای ایران برمیخاستند؛ 2- تقویت نیروهای مستقر در عراق و خصوصاً بصره كه بتوانند از بندر بصره و مناطق نفتی ایران در برابر هرگونه عملیات داخلی ضدانگلیس و حمله احتمالی هوایی از جانب روسیه شوروی دفاع كنند. 3- استقرار نیروهای انگلیسی در جنوب ایران جهت حمایت از مناطق نفتی ایران با موافقت یا بدون موافقت دولت ایران. در پایان گزارش ستاد مشترك ارتش انگلستان تصریح شده بود:
هدف سیاست ما باید حفظ سیاست بیطرفی ایران باشد تا آن كه زمان مناسب برای استفاده از این كشور به عنوان پایگاهی جهت حمله به خاك روسیه شوروی فرا رسد.7
عملی ساختن اهداف موردنظر دو كشور روسیه و انگلستان - كه مورد اشاره قرار گفت - و ایجاد جبهه جدیدی در خاك ایران علیه همدیگر برای هر دو كشور بسیار خطرناك بود خصوصاً كه دشمن قوی و حریصی چون آلمان را پیشرو داشتند و به مصلحت نمیدیدند كه نیروهایشان را در نبرد با یكدیگر به تحلیل ببرند و در برابر آلمان ضعیف شوند. همچنین نتیجه جنگ این دو در ایران و عراق نامعلوم و در صورت وقوع خسارات سنگینی به مناطق نفتخیز باكو، ایران و عراق وارد میآورد كه هر دو طرف از آن به شدت ابا داشتند. بنابراین انگلستان دوراندیشانه طرح تقسیم دیگر باره ایران مانند سال 1907 را پیش كشید. طبق این طرح، انگلستان تصرف استانهای شمالی ایران را توسط روسیه شوروی (كه در قرارداد 1907 - 1286ش - به عنوان منطقه نفوذ روسیه شوروی شناخته شده بود) با این شرایط مورد موافقت قرار داد:
1. انگلستان مناطق نفتی ایران را به تصرف كامل خود درآورد.
2. روسیه شوروی متعهد شود كه بعد از اشغال استانهای شمالی سعی در ادامه پیشروی به سمت جنوب ایران نكند.8
مقامات دولتی انگلستان آشكارا اعلام كردند كه آنها اشغال و تجزیه بخشهای شمالی ایران توسط روسیه شوروی را به هیچوجه به عنوان اعلان جنگ به انگلستان تلقی نمیكنند بلكه بر عكس كاملاً با آن موافقت دارند.9
تصمیم به احیای قرارداد منحوس 1907 و تقسیم ایران بین روسیه شوروی و انگلستان در جلسه كابینه انگلستان یعنی بالاترین مقامهای اجرایی آن كشور گرفته شد. سازمان جاسوسی آلمان در تاریخ 17 اوت 1941 (26 مرداد 1320) جلسه كابینه انگلستان و تصمیم احیای قرارداد 1907 را گزارش كرده اما روز تشكیل جلسه را مورد اشاره قرار نداده است.10
در گزارش محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان به تاریخ 22 مه 1940 (اول خرداد 1319) كه به امضای متصدی بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلستان رسیده آمده است:
من هیچ دلیلی نمیبینم كه تصرف شمال ایران توسط روسیه شوروی به شرطی كه در عوضِ آن ما آبادان و چاههای نفت را متصرف شویم غیرقابل قبول باشد. مادام كه منافع ما به خطر نیفتاده برای ما كاملاً بیتفاوت است كه آلمان یا روسیه شوروی دولت ایران را كنترل كند.11
عاقبت دو كشور روسیه شوروی و انگلستان در ظاهر به خاطر عدم اجرای درخواست آنها از سوی دولت ایران مبنی بر اخراج آلمانیهای مقیم ایران (كه دو كشور ادعا میكردند تعداد آنها به ده هزار نفر میرسد و برای منافعشان خطرناك هستند، در صورتی كه آلمانیهای مذكور متخصصین صنعتی به تعداد 700 نفر بودند.)12 و در باطن جهت احیا و اجرای قرارداد 1907 - تقسیم ایران - در ساعت 4 صبح روز 25 اوت 1941 (3 شهریور 1320) كشور ما را اشغال كردند. ارتش سرخ نواحی شمالی ایران تا نزدیكی پایتخت را گرفت و نیروهای انگلیس از عراق و بلوچستان وارد شده تمام نقاط حساس در جنوب و خصوصاً مناطق نفتی و تأسیسات شركت نفت ایران و انگلیس در خوزستان را تصرف كردند. سوخت صنعتی و نظامی انگلیس از پالایشگاه آبادان تأمین میشد. سرآنتونی ایدن وزیر خارجه و نخستوزیر انگلستان در خاطرات خود پالایشگاه آبادان را بزرگترین پالایشگاه نفت جهان و جزو داراییهای مهم انگلیس معرفی كرده است!12
2. طرح تقسیم ایران بعد از اتمام جنگ
در طول جنگ جهانی دوم ابتدا نیروهای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب كشور ما را به اشغال خود درآوردند و پس از اندكی با صلاحدید قوای اشغالگر و طی قراردادی تحمیلی، نیروهای آمریكا نیز به آنان اضافه شدند. تمام امكانات دریایی، زمینی و هوایی ایران به عنوان «پل پیروزی» با اجبار متفقین در اختیارجنگ و حمل محمولههای نظامی و تداركاتی به شوروی قرار گرفت. به عنوان نمونه راهآهن سراسری ایران چنان در حجم وسیع و بیش از اندازه ظرفیتِ عملی و حتی اسمی مورد استفاده قرار گرفت كه در پایان جنگ خسارات سنگینی دید. ظرفیت حمل و نقل راهآهن ایران قبل از اشغال نظامی حدود 200 تن در روز بود كه اشغالگران آن را به حدود 6000 تن در روز یعنی سیبرابر ظرفیت سال قبل افزایش دادند. دردناكتر این بود كه راهآهن ایران پس از خاتمه جنگ در سال 1945 مجبور شد مبلغی معادل پانزده میلیون دلار بابت تجهیزاتی كه متفقین در سالهای اشغال جهت افزایش ظرفیت راهآهن وارد و به كار گرفته بودند بپردازد.13
انگلستان و آمریكا علاوه بر دریافت این وجه هنگفت، تجهیزات و وسایل موجود متعلق به راهآهن سراسری ایران را كه هم در حدّ وسیع مورد استفاده قرار داده و هم كل قیمتشان را گرفته بودند، در كشتیهای خود سوار كرده از ایران خارج كردند تا از پیشرفت ایران در زمینه حمل و نقل ریلی جلوگیری نمایند! جعفر شریفامامی كه در دوره اشغال ایران (جنگ جهانی دوم) رئیس قسمت سیر و حركت راهآهن كل ایران بود در خاطراتش میگوید: «قرار بود آمریكاییها تمام وسایل نقلیهای كه آورده بودند مانند 120 لكوموتیو و تعداد زیادی واگن و جرثقیلهای بزرگ و غیره، بعد از جنگ بگذارند برای راهآهن، چون اولاً كشتی به مقدار كافی نداشتند كه اینها را ببرند و بعد هم دیگر مقداری از آنها فرسوده شده و صرف نمیكرد برایشان. این بود كه هر وقت هم صحبت میشد میگفتند كه ما تمام این وسایل نقلیه را بعداً در اختیار راهآهن ایران میگذاریم. حال آنكه یك روز بخشنامهای از طرف محمود بدر وزیر دارایی یا صدرالاشراف نخستوزیر (1324) آمد كه آنچه از لوازم راهآهن و وسایل نقلیه و غیره كه آوردهاند و مورد احتیاج است نگهداریم و بقیه را هم ببرند. یك بخشنامه صادر شد به تمام نواحی راهآهن كه صورت بدهید از وسایل نقلیه و تأسیساتی كه آمریكاییها آوردهاند كه چه چیزهایی را لازم دارید و بقیهاش را ببرند. اینها هم به تصور اینكه مجانی است. صورتها را خیلی مفصل دادند. بعد معلوم شد كه قیمت اینها را حساب كردهاند و پولش به صورت یك چك از طرف وزیر دارایی داده شد به مأمور آمریكایی.»14
اما گزارش والاس مُرِی سفیر وقت آمریكا در ایران، علاوه بر نمایش آشكار حرص و آاز بیپایان آمریكاییها و قدرناشناسیشان نسبت به كمك عظیم ایران در پیشروی متفقین و نابودی نازیسم و فاشیسم، چهره مشعشعِ آبادانی و ترقیای كه به ایران نوید داده بودند را برملا میسازد. وی خطاب به رئیس اداره خاور نزدیك در وزارت امور خارجه آمریكا چنین مینویسد:
ما نباید در عقب كشیدن قوای خود به آن اندازه تعجیل به خرج دهیم كه نتیجه آن از دست رفتن مقادیر زیادی از اموال قابل انتقال باشد كه میتوان آنها را در صورتی كه در محل به فروش نرسند از ایران خارج ساخت، به خصوص كه هزارها وسایل مخصوص راهآهن و تعدادی لكوموتیو وجود دارد كه ایرانیان به آنها نیازی ندارند و در صورت احتیاج هم قادر به خریداری آنها نیستند. 25 كشتی لازم است كه آنها را از ایران خارج كنند. باقی گذاشتن و واگذاری این اموال برای دولت ما ضررهای فاحشی خواهد داشت!15
طبق قراری كه سه كشور آمریكا، انگلستان و شوروی با دولت ایران بسته بودند، شش ماه بعد از اتمام جنگ باید نیروهای خود را از ایران خارج میكردند.16 این امر تا حدودی از سوی انگلستان و آمریكا مراعات شد تا نیروهای شوروی نیز خاك ایران را ترك كنند. به یقین آنها واهمه داشتند كه شورویها با ماندن در ایران و فراغت پس از جنگ، كشور ما را به دام كمونیسم اندازند و منافع (نامشروع) آمریكا و انگلستان را مواجه با خطر نمایند!
زمامداران كرملین در آرزوی دستیابی به نفت سرشار ایران و رسیدن به آبهای آزاد خلیج فارس از تخلیه ایران خودداری كردند و بعد از فشارهای بینالمللی و افكار عمومی جهان و مقاومت ایرانیان و نیز حمایت سازمان ملل از ایران، حاضر شدند نیروهای خود را غیر از آذربایجان از سایر نقاط ایران خارج نمایند. با توجه به نقش ارزنده ایران در تداوم مقاومت شوروی و انگلستان در برابر آلمان كه منجر به اعطای لقب «پل پیروزی» از طرف متفقین شد و امضای قرارداد تخلیه ایران شش ماه پس از پایان جنگ، استالین نمیتوانست با ایران كاری را تكرار كند كه در كشورهای متخاصم و فاشیسمزاده اروپای شرقی كرده بود (اشغال). هدف نهایی روسها فشار وارد آوردن بر دولت ایران جهت اخذ امتیاز نفت استانهای شمالی بود. (امتیاز و استخراج نفت جنوب ایران از مدتها قبل در دست انگلیسیها بود). چون اداره مستقیم آذربایجان توسط روسها آنان را در برابر آمریكا و انگلستان قرار میداد و آبرو و اعتبارشان را در دنیا و سازمان ملل خدشهدار میساخت، زمامداران كرملین صلاح در آن دیدند كه با توجه به ظلم و اجحاف فراوان رضاشاه علیه آذربایجانیها (تا بدان حد كه تكلم به زبان مادری - تركی آذری - برای مردم قدغن شده بود16 و به گزارش كنسولگری آمریكا در تبریز، رضاشاه در سفر به آن شهر یكی از بزرگان شهر را كه به زبان تركی آذربایجانی شاه را مورد خطاب قرار داده بود مورد ضرب و شتم قرار داد)17 و نارضایتی عمومی مردم آذربایجان علیه حكومت پهلوی17، با تحریك وسیع عصبيّت قومی مردم آنجا حركتی در قالب خودمختاری و بعد جداییطلبی ایجاد كنند و در ظاهر، گردانندگی آن را به افراد مطمئنی از خودِ آذربایجان بسپارند. بنابراین در عالیترین سطح حزب كمونیست شوروی ایجاد حركت خودمختاری به سركردگی جمعی كه باز توسط آنها به نام «فرقه دمكرات آذربایجان» نامیده شد تصویب گشت و شخصی به نام سیدجعفر پیشهوری (از كمونیستهای اولیه كه بعد از جنبش گیلان برای مدتی دبیر اول حزب كمونیست ایران نیز شد18 و به مدت یازده سال توسط حكومت رضاشاه به زندان افتاد و امتحان خود را در وفاداری به كمونیسم پس داد) جهت رهبری فرقه تعیین شد. او زاده خلخال و تحصیلكرده در شعبه دانشگاه بینالمللی كمونیستی كوتو در شهر باكو19 و مدیر روزنامه آژیر در تهران بود.
به موازات تشكیل، حمایت و هدایت فرقه دمكرات در آذربایجان، روسها در كردستان ایران نیز حركتی خودمختاریخواهانه به رهبری قاضی محمد حضیری و در قالب حزب دمكرات كردستان ایجاد كردند. در همان اوقات به گزارش رادیو آنكارا، این دو حزب به انعقاد پیمان دفاعی بیست ساله پرداختند و همدیگر را به رسمیت شناخته و قرار گذاشتند در مقابله حمله، مشتركاً به دفاع بپردازند.20
علاوه بر حمایت سیاسی روسها از پیشهوری و قاضیمحمد، این دو از حمایتهای نظامی آشكار نیز برخوردار بودند. در كتاب «فراز و فرود فرقه دمكرات آذربایجان» كه رونوشت اسناد محرمانه آرشیوهای دولتی اتحاد جماهیر شوروی به خصوص جمهوری آذربایجان در سالهای پرالتهاب 1939 تا 1946 است، اسناد بسیار تكاندهندهای از نقش روسها در ایجاد حكومتهای پیشهوری در آذربایجان و قاضیمحمد در كردستان رو شده است. بخشی از اسناد گویای این واقعیتهاست:
- افراد نظامی و متخصص روسی به دستور استالین قبل از ورود ارتش سرخ به ایران به آذربایجان فرستاده شدند.21
- میرجعفر باقراوف رئیس حزب كمونیست آذربایجان (شوروی) وارد تبریز شده و با نشان دادن روی نقشه گفت در واقع تهران هم جزو آذربایجان است.22
- پیشهوری را روسها برای رهبری فرقه دمكرات آذربایجان از تهران به تبریز آوردند.23
- روسها سلاحهای سبك و سنگین فرقه دمكرات را تهیه و ارسال داشتند و به دستور استالین برای اینكه ردّ پای شوروی در ارسال سلاحها مشخص نباشد، سلاحهای ارسالی ساخته كشورهایی غیر از شوروی بود.24
- روسها تلاش میكردند بعد از آذربایجان، جمهوری كردستان و جمهوری گیلان ایجاد شود.25
- محدوده حكومت فرقه دمكرات به نظر جعفر پیشهوری علاوه بر آذربایجان تا شهرهای رشت، قزوین و همدان را دربر میگرفت.26
- و...
ارتشبد فردوست كه بعد از شكست فرقه دمكرات به تبریز رفته بود، تعداد سلاحهای انبار شده فرقه در تبریز را صد هزار قبضه اعلام و مینویسد: «شورویها از 8 لشكری كه به ایران آورده بودند 6 لشكر را به خاطر مقاصدشان در آذربایجان مستقر كردند.»27
روسها بعد از حاكم كردن فرقه دمكرات بر آذربایجان، جهت خودمختاری كردستان و تشكیل جمهوری مورد علاقهشان در آنجا سلاحهای زیادی را به كردستان فرستادند. به گزارش محرمانه رئیس شهربانی كل كشور سرتیپ ضرابی به تاریخ 19/8/1324 به وزارت كشور: «شورویها به طور محرمانه هر قبضه تفنگ را با صد فشنگ از قرار دویست تومان به اكراد میفروشند و از بزرگان اكراد صورت اشخاصی را كه بیتفنگ هستند خواستهاند و پاسهای مرز خود در مرز ایران و عراق را جمع نمودهاند و دستور اغتشاش به اكراد دادهاند.»28
همانگونه كه گفته شد هدف نهایی روسها چنگ انداختن به منابع نفتی ایران و خلیج فارس و از آن طریق دستیابی به آبهای آزاد و گرم دنیا بود. آمریكا با آگاهی كامل نسبت به این دو هدف از عملی شدن آنها در هراس به سر میبرد. والاس مُرِی سفیر آمریكا در ایران در 25 سپتامبر 1945 برابر با 3 مهر 1324 به واشنگتن چنین هشدار داد:
اهداف نهایی شوروی ممكن است شامل دستیابی به خلیج فارس و رخنه به سایر نقاط خاور نزدیك باشد... سلطه شوروی بر ایران به طور قطع برای منافع آمریكا زیانبخش خواهد بود.29
ترومن رئیسجمهور آمریكا در جلسهای مهم با جیمز برنز وزیر امور خارجه آمریكا و دریاسالار ویلیام لیهی رئیس ستاد مشترك نیروهای مسلح آمریكا در مورد بحران ایران گفت:
این خطر وجود دارد كه شورویها كنترل ذخایر نفتی ایران - در خوزستان - را به دست آورند و در وضعی قرار گیرند كه موقعیت آمریكا را در خلیج فارس تهدید كنند.30
آمریكا و انگلستان به خوبی متوجه بودند كه افزایش فشار آنان بر روسها جهت خروج نیروهایشان از آذربایجان و عدم حمایت از حكومت فرقه دمكرات و حزب دمكرات كردستان كار را به رویارویی نظامی خواهد كشاند، لذا طبق عادت پیشین در سر میز مذاكره تقسیم ایران را عاقلانهتر از جنگ بر سر ایران دیدند! عالیترین مقامات سیاسی و نظامی ایران به وجود طرح تقسیم ایران در سال 1324 اذعان داشتهاند.
محمدرضا پهلوی كه در جریان طرح تقسیم بود، در مورخ 19 مرداد 1348 به امیراسدالله علم (نخستوزیر و سپس وزیر مقتدر دربار) چنین گفت:
در دوران جنگ جهانی دوم، جیمز برنز وزیر خارجه آمریكا پیشنهادی به روسها ارائه داد مبنی بر اینكه ایران به سه منطقه جداگانه تقسیم شود: منطقه تركنشین و كردنشین كه همیشه مطمحنظر روسها بودند و منطقه عربنشین - نفتخیز خوزستان - و (سوم) منطقه متعلق به ایرانیان. این پیشنهاد به دلایلی كه برای ما معلوم نیست نظر موافق مولوتف (وزیر خارجه شوروی) را جلب نكرد، بعد هم استالین با آن مخالفت كرد و خود آمریكاییها نیز به دوباره اندیشیدن درباره آن نپرداختند، اگر روسها با این نقشه موافقت كرده بودند این كار به منزله پایان كار ما بود.31
محمدرضا پهلوی سالها بعد در این مورد نوشت:
روس و انگلیس برای بار اول با قرارداد 1907 میخواستند ایران را تجزیه و به مناطق نفوذ تقسیم كنند... همین اندیشه تجزیه ایران به مناطق نفوذ پس از جنگ دوم نیز از سر گرفته شد. در سال 1945 وزیر خارجه بریتانیا «بوین» و وزیر خارجه ایالات متحده آمریكا «بیرنس» (برنز) در كنفرانس مسكو به روسها پیشنهاد كردند كه آذربایجان، كردستان و خوزستان به ایالات خودمختار تبدیل شوند. استالین ابتدا پیشنهاد را پذیرفت ولی ظاهراً مولوتف عقیده داشت كه با اندكی انتظار خواهند توانست سرتاسر ایران را تحت نفوذ خود آورند. به همین سبب، سرانجام استالین با پیشنهاد و نظر آمریكا و انگلستان موافقت نكرد.32
استالین آشكارا خواستار برچیده شدن نظام سطنتی در ایران بود و این نظر را به صراحت در تهران به محمدرضا پهلوی گوشزد كرد. تاجالملوك مادر محمدرضا در خاطرات خود راجع به كنفرانس تهران با شركت روزولت، چرچیل و استالین میگوید:
روزولت و چرچیل حاضر نشدند به دیدن محمدرضا بیایند و فقط استالین به كاخ سعدآباد آمد و با شاه و من كه مادرش بودم و دختران و سایر فرزندان شاه ملاقات كرد و عصرانه خورد... استالین در ضمن سخنانش خطاب به محمدرضا گفت: «هرگز نمیتوانید از نقشههای امپریالیستها مطلع بشوید. فئودالیسم یك سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید كشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد. نباید به امپریالیستها مطمئن باشید زییرا آنها همانطور كه رضاشاه را از مملكت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد شما را هم از كشور بیرون خواهند كرد. شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حكومت را به مردم واگذار كند و بساط سلطنت را كه یك سیستم قرونوسطایی است جمعآوری نماید! به هر حال مردم بساط سلطنت را جمعآوری خواهند كرد و اگر شما در برچیدن سلطنت پیشقدم شوید نام نیكی از خود به یادگار خواهید گذاشت.
محمدرضا در جواب استالین گفت: «من از توجهات شما تشكر میكنم، اما نوع حكومت ایران را مردم ایران انتخاب كردهاند[؟!] و تا وقتی مردم این طور بخواهند من مخالفتی با خواسته آنها نخواهم كرد؛ آیا دولت اتحاد شوروی و عالیجناب استالین با سلطنت من مخالف هستند؟» استالین پاسخ داد: «دولت شوروی به واسطه مسلك خود حامی ملتهای تحت استعمار و سلطه امپریالیستهاست و به طور كلی با حكومتهای فردی مخالف است اما در امور داخلی آنها دخالت نمیكند و امیدوار است خود مردم این كشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند. امپریالیستها تا روزی كه یك قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند كرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود، بنابراین با حكومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد كرد.»33
تاجالملوك در بخش دیگری از خاطراتش به نقل از سرلشكر شفائی كه سالها وابسته نظامی ایران در مسكو بود و با روسها ارتباط ویژه داشت میگوید: «روسها در مذاكراتی كه در مسكو با قوامالسلطنه [طی مسافرت او به مسكو جهت حل اختلاف بر سر آذربایجان و فرقه دمكرات پیشهوری] داشتند به او گفتند محمدرضا را كنار بزند و با جمع كردن بساط سلطنت در ایران جمهوری تأسیس كند.»34
خانم مارگارت لاینگ نظر سرلشكر حسن ارفع (رئیس وقت ستاد ارتش ایران) در مورد كنفرانس تهران را چنین نقل میكند: «ما به وسیله یك منبع موثق مطلع شده بودیم كه هیأت مستشاران همراه استالین طرحی را مورد نظر داشتند كه آذربایجان، گیلان، مازندران و گرگان به صورت جمهوریهای مستقل درآمده و مانند جمهوریهای آذربایجان، روسیه و تركمنستان زیر پرچم اتحاد جماهیر شوروی درآیند و به همین ترتیب حزب توده نیز كه به سرعت قدرت میگرفت قرار بود در تهران به قدرت برسد.»35
انگلستان (و آمریكا) به خوبی میدانستند كه در ایران نمیتوانند با روسها بجنگند و از جنگ پیروز بیرون آیند. مرزهای طولانی ایران و شوروی به روسها امكان میداد از هر كجا امكان میداد از هركجا و به هر مقدار كه بخواهند نیروی نظامی وارد ایران كنند و در زمان مذكور (و زمانهای بعد نیز) دولتهای غربی فاقد آن امكانات و نیرو در ایران و عراق بودند كه جلوی تهاجم گسترده روسها را بگیرند. از طرف دیگر هر سه كشور حاضر به ریخته شدن خون سربازانشان به خاطر ایران نبودند و اصولاً ما ایرانیها در نظر غرب و شرق36 واجد چنان جایگاه و ارزشی نیستیم كه به خاطر ما و راحتی و آسایشمان راحتی و سلامت خود را به خطر اندازد! اخذ حقوقهای گزاف (به بهانه بسیار زننده حق توحش!) توسط مستشاران و نظامیان آمریكا در دوره حكومت پهلوی دوم هنوز در حافظه تاریخی ملت ایران باقی مانده است. سرلشكر حسن ارفع در خاطرات خود مینویسد:
وقتی پیشهؤری آذربایجان را در اختیار گرفت و من رئیس ستاد ارتش بودم با سفیر بریتانیا در ایران ریدر بولارد و سفیر آمریكا در ایران والاك موری ملاقات نمودم و خواستار اقداماتی از سوی آمریكا و بریتانیا جهت ممانعت از بلعیده شدن آذربایجان توسط روسها شدم و به آن دو گفتم شما استقلال و تمامیت ارضی ما را تضمین كردهاید»36 بولارد جواب داد: «ما به خاطر این امر به روسیه اعلام جنگ نمیكنیم! و والاك موری گفت: «كسی نمیخواهد آذربایجان را بگیرد، روسیه آذربایجان را تخلیه خواهد كرد.»
طبق آنچه یك دیپلمات انگلیسی عضو هیأت بریتانیایی (به ریاست ارنست بوین) شركتكننده در كنفرانس مسكو [كه در سال 1324 با شركت سه كشور آمریكا، انگلستان و شوروی تشكیل شده بود] میگفت آنان حتی پیشنهادی به حكومت شوروی عرضه داشته بودند كه سرانجام آن تجزیه ایران و ضمیمه قسمت اعظم آن به شوروی میگردید.37
زمانی كه گزینه برخورد نظامی انگلستان (و آمریكا) با شوروی جهت آزادی آذربایجان منتفی شد و انگلستان آشكارا اعلام كرد كه «به خاطر آذربایجان با شوروی نخواهد جنگید»، پیر استعمار طرح همیشه آماده خود یعنی «تقسیم ایران به جای جنگ بر سر ایران» را بار دیگر در دستور كار قرار داد. ماحصل طرح مشترك انگلستان و آمریكا كه به طرف روسی ارائه شد تقسیم ایران به جمهوریهای آذربایجان، كردستان، گیلان (سهم شوروی) و جمهوری خوزستان (مناطق نفتخیز جنوب ایران) و احتمالاً بلوچستان (جهت ممانعت از رسیدن روسها از سمت شرق ایران به آبهای گرم و آزاد جنوب) سهم انگلستان بود، آمریكا هم با این امر مخالفتی نداشت!
در این زمان مشكل آذربایجان، ایران را تا تقسیم و تبدیل شدن به «ایرانستان» پیش برد. در طول تاریخ ایران همیشه بحرانهای آذربایجان ریشهدار بوده و به كل ایران گسترش یافته است. آرامش منطقه حساس و بزرگ آذربایجان، دولت مركزی را قادر میساخت تا در برابر بحرانهای دیگر نواحی ایران با قدرت برخورد نماید. این موضوع، اهمیت و حساسیت موقعیت آذربایجان را در پهنه كشور ایران نشان میدهد. اكنون نیز این اهمیت و حساسیت به قوت خود باقی است.
در اسناد وزارت خارجه آمریكا اسنادی مربوط به طرح تقسیم ایران دیده میشود. به عنوان نمونه به سند زیر دقت فرمایید:
تلگرام موری سفیر آمریكا در ایران به وزارت خارجه آمریكا، شماره 1046-1/91-761
تهران 10 ژانویه 1946/20 دی 1324
مصدق دیروز نطق هیجانانگیزی در مجلس ایراد كرد و در آن به شدت از اعتقاد به تشكیل كمیسیون حمله كرد و انتقاد نمود و از روسها به علت آنكه با تشكیل این كمیسیون مخالفت كردهاند سپاسگزاری به عمل آورد. او این پیشنهاد را با قرارداد تقسیم 1907 روسیه و انگلیس و معاهده مشئوم 1919 38 ایران و انگلیس مقایسه كرد... روش اخیر انگلیسیها عقیده مرا تقویت كرده كه آنها سازش ضمنی با روسها به عمل آوردهاند و دست آنها را در شمال ایران بازگذاردهاند در حالی كه وضع خود را در جنوب تثبیت میكنند... مپن گمان میكنم این نكته بسیار مهم باشد كه بولارد (سفیر انگلیس در ایران) در یادداشت اصلی به بوین (وزیر امور خارجه انگلیس) راجع به پیشنهاد كمیسیون سه جانبه از خوزستان به عنوان اینكه امكان توجه مخصوص به آن گردد فكر كرده و نیز از اینكه در آخرین پیشنویس نهایی راجع به كنفرانس كه به مسكو ارسال شده است از زبان عربی به عنوان اینكه زبان اقلیتی باشد كه در مدارس معرفی شود سخن گفته است. این نكته ممكن است دال بر این باشد كه به موازات یك آذربایجان خودمختار و تحت تسلط شوروی، نسبت به یك خوزستان خودمختار تحت تسلط انگلیس نیز اندیشه شده باشد.38
انتشار خبر كنفرانس مسكو و برخی تصمیمات محرمانه آن افكار عمومی در ایران را بسیار نگران كرد. ایرانیان تقسیم عملی وطن را در پیش رو میدیدند و لذا به ابراز مخالفتهایی برخاستند. دامنه این مخالفتها به مجلس شورای ملی نیز كشید. دكتر محمد مصدق در جلسه پنجشنبه 20 دی 1324 در نطق شدیدی به بانی كنفرانس (انگلستان) و نتایج آن حمله نمود. وی همچنین در نطق خود گوشههایی از تصمیمات محرمانه كنفرانس را عیان ساخت. متن نطق بسیار مهم دكتر مصدق چنین است:
یازدهم دیماه رادیو لندن اخبار ذیل را منتشر نمود: از تهران خبر میرسد كه سر ریدر بولارد سفیركبیر انگلستان و مستر والاس مری سفیركبیر آمریكا در تهران به دولت ایران پیشنهاد كردهاند كه با تشكیل یك كمیته سه نفری از نمایندگان شوروی، انگلستان و آمریكا تشكیل شده موافقت نماید تا اوضاع ایران را به طور عموم و اوضاع آذربایجان را به طور خصصوی مورد بررسی قرار دهند. دو سفیركبیر مزبور در این باره با اعلیحضرت شاهنشاه ایران محمدرضاشاه نیز مذاكراتی نمودهاند و این پیشنهاد را به معظمله هم تقدیم كردهاند. دولت ایران هنوز جواب موافقی به این پیشنهاد نداده است و شاید بخواهد قبل از موافقت با این پیشنهاد آن را به مجلس شورای ملی عرضه كند. در محافل لندن اظهار میشود كه دولت انگلستان درباره تشكیل یك كمیته سه نفری برای بررسی اوضاع ایران هنوز به رأی سابق خود درباره تشكیل چنین كمیتهای باقی است و با اینكه دولت شوروی در كنفرانس مسكو در آغاز با این پیشنهاد موافقت كرد و آخر سر آن را رد نمود. دولت انگلستان هنوز به رأی خود باقی است.
تا پریشب من از مضمون پیشنهادی كه رادیو لندن خبر داده مطلع نشدم و پس از استحضار گفتم صد رمت به قرارداد وثوقالدوله [1919] زیرا قرارداد مزبور ایران را تحت ولایت انگلیس میگذاشت و اگر به ایران روزی كمك میرسید میتوانست آزاد شود ولی این پیشنهاد قرارداد 1907 را به صورت دیگر تجدید مینماید. من هر چه خواستم كه در كمیسیون خارجه آقای نجم به طور صریح اظهاراتی كند ننمود و به طور مبهم جواب داد. بنابراین، با آقای نخستوزیر [ابراهیم حكیمی] داخل مذاكره شدم و بین ما توافق حاصل شد كه عدهای از نمایندگان دستجات مختلف در یك جا حاضر شوند و راجع به نیك و بد پیشنهاد مذاكره نمایند. جلسه در وزارت خارجه تشكیل شد، آقای نخستوزیر اظهار نمودند كه آقایان بفرمایند چه میخواهند؟ در جواب این طور گفته شد كه قبلاً لازم است دولت جریان را گزارش دهد تا حضار آن را متن قرار دهند و در حواشی آن نظریات خود را اظهار نمایند. بالاخره آقای نخستوزیر دو برگ كه روی آن یازده ماده تنظیم شده بود به حضار ارائه نمودند و چون به اسم سه دولت داده شده كه یكی مخالف قهراً امضا نداشت و با اینكه اوراق مزبور را نمایندگان سیاسی دو دولت به وزارت خارجه یك دولتی دادهاند آقای نجم وزیر خارجه میگفتند اینها برگهایی است غیررسمی كه نه امضا دارد و نه شماره و تاریخ آن معلوم است؛ خلاصه اینكه هیچ است و چون انتشار آن دولت را در افكار عامه مفتضح میكرد قائل بود كه این برگهای بلااثر جزو اسرار اداری است و نباید منتشر شوند و از بعضی اخبار كه روزنامهها راجع به آن اوراق منتشر كرده بودند بسیار عصبانی بود و راضی نشد كه نمایندگان از آن، رونوشتی بردارند و روز قبل هم كه باز كمیسیون خارجه تشكیل شد و اعضا اصرار داشتند كه اوراق مزبور را ببینند آنها را ارائه ننمود و خودداری كرد.39
سپس دكتر مصدق برخی از بندهای قرارداد را بازگو و دولت را مورد حمله قرار داد:
پیشنهاد شامل یازده ماده است كه بسیار كشدار و هر یك از آنها مربوط به مطالب مهمی است. مثلاً در بند ششم میگوید: «كمیسیون اصلاحاتی را كه مخصوصاً در انتخاب انجمنهای محلی و وظایف آنان و تداركات وجه به نظر لازم میرسد توصیه خواهد نمود.» در بند هفتم میگوید: «كمیسیون توصیههایی در باب استعمال زبانهای اقلیت از قبیل عربی و تركی و كردی جهت تعلیمات و منظورهای دیگر خواهد نمود.» بند 9 چنین است: «سه دولت مساعی كامل به كار خواهند برد كه دولت ایران را متقاعد سازند توصیههایی را كه از طرف كمیسیون به عمل میآید به صورت قانونی درآورد.»
آقایان نمایندگان محترم، خوب است كه ملاحظه فرمودید دكتر میلسپو40 كه مستخدم ایران بود و ما میتوانستیم به وسیله نسخ قانون استخدام او مشارالیه را مرخص كنیم انفصال او از كار برای ما چقدر تولید مشكلات نمود؛ وای به وقتی كه اختیار قانونگذاری مملكت تحت نفوذ و اختیار سه دولت واقع شود، كدام وزیر خارجه باهوشی است كه برای چنین دولتی قائل به استقلال شود؟ اگر این پیشنهاد خوب است و یا اینكه دولت در خوبی آن مردد است چرا آن را منتشر نكرد تا صاحبان حق یعنی افراد ملت بتوانند در مقدرات خود نظریاتی اظهار كنند و دولت هر اقدامی كه میكند روی فكر و مصالح ملت باشد و اگر بد است چرا وارد مذاكره شد و آن را همان روز اول رد نكرد؟
نظر من این بود كه بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملكت با یك عده از اهالی آنجا اختلاف حاصل شده است، قبلاً باید با اهالی محل داخل مذاكره شد شاید اختلاف را بتوان با خود آنها حل كرد و چنان چه به این طریق نتیجه نداد با دولت اتحاد جماهیر شوروی مذاكره كنیم كه مانع مرتفع و اختلاف حل شود. بنابر این صلاح نیست كه دولت انگلیس و آمریكا به نام سه دولت با ما داخل مذاكره شوند و در سایر نقاط ایران هم كه ما هیچوقت اختلافی نداشتیم اختلاف ایجاد كنند. ما باید این اوراق را رد كنیم. از اینكه دولت اتحاد جماهیر شوروی با این پیشنهاد موافقت ننموده ملت ایران سپاسگزار است و آن روز كه سه دولت با هم متفق شوند كار ما تمام است. ملت ایران انتظار نداشت دول بزرگ استقلال ایران را نقض كنند. هر دولت وطنپرستی باید این قبیل پیشنهادات را رد كند، من از آقای حكیمی خواهش میكنم فوراً از كار كنارهگیری كند.41
تا جایی كه نگارنده مطلع است متن كامل توافقات یازدهگانه سه كشور شوروی، انگلستان و آمریكا راجع به ایران در سال 1324 منتشر نشده است. توافقات مذكور به قدری با تمامیت ارضی و استقلال ایران مباینت داشت كه دولت حكیمی و دولتهای بعد نیز جرأت انتشار آن را نیافتند.
ضربه اصلی به عملی شدن توافقات مذكور را مخالفت شوروی و شخص استالین زد. آنها كه آب دهانشان از موفقیت ظاهری فرقه دمكرات در آذربایجان سرازیر شده بود، خواب شیرین تسلط بر كل ایران را میدیدند و ایرانی كمونیست و زیر سلطه خود را نظاره میكردند!42 لذا از نقشه تسلط بر بخشی از ایران به امید بلعیدن همه آن و رسیدن به دو هدف اصلی و تاریخی خود (دسترسی به منابع نفتی ایران و آبهای آزاد و گرم جنوب) چشم پوشیدند!
آمریكا و انگلستان نیز كه مواجه با مخالفت افكار عمومی مردم ایران در برابر تقسیم وطنشان شده بودند و از طرفی میدیدند كه سپردن قسمتهای شمالی ایران به روسها (با توجه به وسعت و اهمیت سوقالجیشی) باعث نفوذ بیشتر آنها در ایران شده اشتهایشان را جهت رسیدن به منافع نفتی و دریاهای جنوب تحریك خواهد كرد به دوباره اندیشیدن و چانهزنی درباره توافقات كمیسیون كذایی نپرداختند.
این چنین بود كه دسیسه خطرناك انگلستان جهت تقسیم ایران و تبدیل آن به «ایرانستان» نقش بر آب شد. خداوند وعده فرموده كه مكر مكاران را نابود میسازد؛ ومكروا و مكرالله والله خیرالماكرین.
پینویسها:
1- ر.ك: عبدالرضا هوشنگ مهدوی: تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، 1364، صص 170-146.
2- كتاب آبی (گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان درباره انقلاب مشروطه ایران)، تهران، نشر نو، 1363، ج 1، صص 75-74. مذاكرات روسیه و انگلستان جهت عقد قرارداد 1907 از سال 1905 شروع شده بود. سرآرتور هاردینگ سفیر انگلستان در ایران (سلطنت مظفرالدینشاه) بعد از بازگشت به لندن در خاطرات مربوط به سپتامبر 1905 مینویسد: «در كاخ سلطنتی به طور خصوصی از لرد لنزدوان وزیر امور خارجه شنیدم كه قرار است مذاكراتی جدی میان روسیه و انگلستان برای تعیین مناطق نفوذ طرفین در آسیا هر چه زودتر آغاز شود.» خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ، ترجمه دكتر جواد شیخالاسلامی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1363، ص 146.
3- همان، ج 1، ص 114.
4- مورگان شوستر: اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران، صفی علیشاه، 1362، ص 30.
5- از اسناد مربوط به جنگ جهانی دوم، وزارت امور خارجه، اسناد سفارت ایران در لندن، كارتن 47، س 1320، به نقل از: اسناد نقض بیطرفی ایران در شهریور 1320، سیاست خارجی در آستانه اشغال، به كوشش محمد تركمان، تهران، كویر، 1370، صص 95-94.
6- ریچارد استوارت: در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، معین، 1370، صص 51-45.
7- به نقل از: همایون الهی، اهمیت استراتژیكی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1365، ص 55.
8- همان، صص 64-63.
9- Soviet threat to Middle East. N 1068.26 January 1940.
به نقل از: اهمیت استراتژیكی ایران در جنگ جهانی دوم، ص 66.
10- اهمیت استراتژیكی ایران...، ص 66.
11- همان، ص 132.
12- F.O. 371: Persia, 24571, E 2032, 22 May 1940. (Foreign office, London).
به نقل از: اهمیت استراتژیكی ایران در...، ص 54.
13- بولارد سفیر انگلستان در تهران تعداد خارجیهای شاغل در ایران را چنین ذكر كرده بود: انگلستان 2590 [بزرگترین گروه خارجیان در ایران]، روسیه شوروی 390 نفر، آلمان 690 نفر، ایتالیا 310 نفر، چكسلواكی 180 نفر، سوئد 70 نفر و یوگسلاوی 140 نفر. اهمیت استراتژیكی ایران در...، ص 126.
14- خاطرات سر آنتونی ایدن، ترجمه كاوه دهگان، تهران، بهار 1342، ص 284.
15- اهمیت استراتژیكی ایران در جنگ جهانی دوم، صص 181-180.
16- خاطرات جعفر شریف امامی، (طرح تاریخ شفاهی ایران مركز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد)، تهران، سخن، 1380، صص 55 و 75.
17- ایران در اشغال متفقین، (مجموعه اسناد و مدارك 24-1318)، به كوشش صفاءالدین تبرائیان، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 647.
18- فصل پنجم پیمان ایران با شوروی و انگلستان و فصل نهم پیمان ایران و آمریكا. ر.ك: ایران در اشغال متفقین، صص 193 و 443.
19- محسنی رئیس فرهنگ آذربایجان در دوره رضاشاه میگفت: «هر كسی كه تركی حرف میزند، افسار الاغ بر او بزنید و او را به آخور ببندید!» (روزنامه كیهان، شم 863، مورخ 26/10/1324) ذوقی رئیس فرهنگ بعد از محسنی دستور داد صندوق جریمه تركی حرف زدن در دبستانها گذاشته شود. هر طفل دبستانی آذربایجانی كه تركی صحبت میكرد باید جریمه نقدی را به صندوق میانداخت! عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان هم به شدت با تكلم به زبان تركی آذری مخالفت میكرد و زبان تركی را زبان افراسیاب و چنگیز میدانست! گذشته چراغ راه آینده است، جامی، تهران، نیلوفر، 1381، ص 262.
20- اسناد لانه جاسوسی آمریكا، از ظهور تا سقوط، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریكا، 1366، ج اول، ص 119. این خشونت در حالی بود كه پهلویها حداقل نیمه آذربایجانی بودند. تاجالملوك آیرملو همسر اول رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی ضمن تأكید بر اینكه مادر و پدر او و پدرِ رضاشاه آذربایجانی بودند میافزاید: «رضاشاه زبان تركی را خوب میدانست.» ملكه پهلوی، خاطرات تاجالملوك، تهران، به آفرین، 1381، صص 22 و 26. فریده دیبا مادر فرح پهلوی نیز مینویسد: «شوهرم سهراب دیبا - پدر فرح - متولد محله ششگلان تبریز بود و فرح در خانه پدر شوهرم در محله ششگلان تبریز متولد شد و تا 6-5 سالگی او در تبریز بودیم... من و فرح به زبان تركی مسلطیم.» دخترم فرح، تهران، به آفرین، 1382، صص 21-18 و 181. پدر سهراب دیبا به نام شعاعالدوله دیبا در سالهای 1295 تا 1297 شمسی در وزارت امور خارجه مقام عالی داشت و یك دوره هم سفیر ایران در اتریش شده بود. عموی سهراب به نام سیدالمحققین دیبا نماینده آذربایجان و سالها نایب رئیس مجلس شورای ملی بود. دیدهها و شنیدهها، خاطرات میرزاابوالقاسمخان كحّالزاده منشی سفارت آلمان در ایران، تهران، البرز، 1370، ص 380.
21- جهت بررسی این نارضایتی و سوءاستفاده فرقه دمكرات از آن و فریب جمعی از مردم مظلوم آذربایجان و نیز اقدامات فرقه و شكست آن ر.ك: اصغر حیدری، طوفان در آذربایجان، تبریز، احرار، 1381، صص 196-163.
22- احسان طبری: كژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، امیركبیر، 1366، ص 67.
23- برای توضیح راجع به دانشگاه كوتو، ر.ك: سیاست و سازمان حزب توده، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 99.
24- آیتالله میرزاعبدالله مجتهدی: بحران آذربایجان (1325-1324)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 251.
25- جمیل حسنلی: فراز و فرود فرقه دموكرات آذربایجان، ترجمه منصور همامی، تهران، نشر نی، 1383، صص 17 تا 23.
26- همان، صص 19 و 21.
27- همان، صص 45 و 52. یوسف افتخاری (متولد اردبیل) رئیس اتحادیه كارگران كه از 1308 تا 1320 به مدت 12 سال به دستور حكومت رضاشاه زندانی شده بود در این مورد مینویسد: «پیشهوری را از قدیم و ایام زندان میشناختم. در سال 1324 روزی به دفتر روزنامهاش در خیابان فردوسی رفتم و به او گفتم: آقای پیشهوری [روسها] دنبال من آمدند كه در یك نقطهای یك شورشی برپا كنیم و من آن شخص را نشناختم، اما میگفتند كه بیا استالین تضمین كرده است؛ اما من برای شركت در سندیكای كارگری جهانی عازم پاریس هستم و حتماً دنبال شما و رفقای دیگرتان كه میشناسم خواهند آمد. دیدید كه در گیلان (قیام میرزاكوچكخان) وقتی كه پشت آدم را (روسها) خالی میكنند نتیجهاش شكست است، ما در جایی میتوانیم دست به اسلحه ببریم كه اقلاً شصت درصد مردم پشت سر ما باشند. پیشهوری گفت آقای افتخاری من این قدر ناشی هستم؟ یعنی این سن و سال را بیخود گذراندهام و این موها را بیخود سفید كردهام، حالا میآیم و یك چنین اشتباهی را میكنم؟ اتفاقاً تا به پاریس رسیدم روزنامهها نوشتند كه پیشهوری به آذربایجان رفته و تشكیلاتی درست كرده است!» خاطرات دوران سپری شده، خاطرات و اسناد یوسف افتخاری، تهران، فردوسی، 1370، ص 83.
28- فراز و فرود فرقه دمكرات آذربایجان، صص 65، 129 و 138.
29- همان، صص 52 و 121.
30- همان، صص 108، 112 و 120.
31- ارتشبد فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ج 1، صص 150 و 123.
32- ایران در اشغال متفقین، ص 654.
33- ریچارد استوارت: در آخرین روزهای رضاشاه، ص 363.
34- همان، ص 367. آمریكا تا آخر حكومت پهلوی نیز از دستیابی روسها به دو هدف مذكور نگران بود. در اسناد لانه جاسوسی آمریكا در بخشی از سند سرّی تحت عنوان «طرح اضطراری برای ایران در صورت درگذشت شاه» از اهداف عمده آمریكا در صورت مرگ محمدرضا پهلوی ممانعت از گسترش شوروی به سمت خلیج فارس و ادامه دسترسی به منابع ایران به خصوص منابع نفتی ذكر شده است. از ظهور تا سقوط، ج اول، ص 307.
35- اسدالله علم: گفت و گوهای محرمانه من با شاه، تهران، طرح نو، 1371، ج 1، ص 127.
36- محمدرضا پهلوی: پاسخ به تاریخ، به كوشش شهریار ماكان، تهران، شهرآشوب، 1371، صص 77-76.
37- ملكه پهلوی، خاطرات تاجالملوك، صص 98 تا 103. سه مورد مهم باید در اینجا تذكر داده شود: الف - استالین با مخالفت شدیدی كه با نظام سلطنتی در ایران داشت حاضر به جنگ جهت سرنگونی آن و به رغم خودش آزادی ملت ایران از دست امپریالیستها نبود. ب - محمدرضا پهلوی در كتاب «پاسخ به تاریخ» ص 281 به دروغ مدعی است استالین در تهران به او گفت: «برای پنجاه سال آینده آسودهخاطر باشید.» این ادعا در كتاب مذكور كه پر از دروغ است با گفتههای مادر وی باطل میشود. پ - روسها هیچ علاقهای به محمدرضا و تداوم سلطنت او نداشتند. وی بسیار به آمریكا نزدیك شد و سلاحهای پیشرفته آمریكایی را به طور وسیع خرید و در ایران ذخیره كرد و در قبال كمونیسم و حزب توده واكنشهای تندی نشان داد. این موارد به گفته كوزیچكین مأمور كا.گ.ب در ایران، شوروی را به وحشت افكند كه ایران در برخورد مسلحانه روسها با آمریكا سرپل حمله به شوروی خواهد بود لذا دستور قتل شاه در مسكو صادر شد. در سال 1340 ماشین پر از مواد منفجره در سر راه ماشین شاه در تهران قرار داده شد كه فقط اشتباه مأمور انفجار بمب جان شاه را نجات داد. بمب میتوانست تا شعاع 500 متر را در هم بكوبد. ر.ك: كا.گ.ب در ایران، كوزیچكین، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، 1370، صص 279 تا 282.
38- ملكه پهلوی، ص 193.
39- مارگارت لاینگ: مصاحبه با شاه، ترجمه اردشیر روشنگر، تهران، البرز، 1371، ص 120.
40- سند واضح این ادعا، نوشتههای آندرو گرومیكو وزیر خارجه معروف شوروی در خاطراتش است. وی كه همراه استالین در كنفرانس تهران شركت نمود با وجود توضیحات مفصل راجع به گفت و گوهای كنفرانس در مورد مسائل جهانی و نظامی و ادامه جنگ با آلمان و دنیای پس از شكست آلمان و... هیچ اشارهای به ایران و مصائبی كه در طی جنگ دوم جهانی (اروپایی!) برای جلوگیری از شكست شوروی متوجه كشور ما شد نكرده است. گویا اصلاً او ایران و ایرانی را ندیده بود و محل تشكیل كنفرانس، تهران پایتخت ایران نبود! ر.ك: خاطرات گرومیكو، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، نشر و پخش ویس، 1369، صص 128 تا 153.
41- این تضمین بر طبق فصل اول پیمان اتحاد ایران با بریتانیا، شوروی و سپس با آمریكا به ایران داده شده بود. جهت مطالعه متن پیماننامه ر.ك: ایران در اشغال متفقین، صص 191 و 441.
42- حسن ارفع: در خدمت پنج سلطان (خاطرات سرلشكر حسن ارفع)، ترجمه سیداحمد نواب، تهران، مهرآئین، 1371، ص 390.
43- وثوقالدوله نخستوزیر ایران با سر پرسی كاكس وزیرمختار انگلیس در ایران به تاریخ 9 اوت 1919 (1337 قمری) این قرارداد محرمانه را امضا كرد كه بر طبق آن نظارت بر تشكیلات نظامی و مالی ایران منحصراً در دست مستشاران انگلیسی قرار میگرفت. مخالفتهای زیادی با قرارداد مذكور شد و از جمله مرحوم خیابانی در آذربایجان بر علیه آن به پا خاست.
44- سالنامه دنیا، شم 29، اسناد مهم سیاسی تاریخی وزارت خارجه آمریكا، ترجمه دكتر هدایتالله حكیماللهی، ص 334. متأسفانه دكتر مصدق در كتاب «خاطرات و تألمات مصدق» (تهران، علمی، 1366) در مورد طرح تقسیم ایران در سال 1324 و مخالفتش با آن چیزی ننوشته است.
45- روزنامه رسمی كشور شاهنشاهی ایران، س اول، شم 267؛ مذاكرات مجلس شورای ملی، پنجشنبه 20 دی 1324، ص 988.
46- دكتر آرتور میلسپو در 1301 با تصویب لایحه استخدام مستشاران مالی آمریكا در مجلس به عنوان رئیس كل مالیه ایران برای پنج سال به استخدام دولت ایران درآمد و با هشت نفر همكار خارجی خود مشغول كار شد. او اختیارات وسیعی به دست آورد و كلیه درآمدها و هزینههای دولتی، وظایف مالی دولت، وصول مالیات، تنظیم بودجههای دولتی و امور خزانه زیرنظر مستقیم او قرار گرفت. اما نتوانست برای اقتصاد بیمار ایران چاره كند. سومین سال استخدام او مقارن با سقوط قاجاریه و روی كار آمدن سلطنت پهلوی بود. او همچنان مشغول كار بود كه در سال 1306 قررداد او تمدید نشد. بیمیلی رضاخان، اعتراض شوروی و انگلستان به حضور مستشاران آمریكایی در ایران و عدم توانایی میلسپو در رفع مشكلات اقتصادی از علل تمدید نشدن قرارداد وی بود. میلسپو در سالهای 1321 تا 1323 در بحبوحه جنگ جهانی دوم نیز در زمینه مسائل مالی به استخدام دولت ایران درآمد. زینب احیایی: مستشاران آمریكایی در ایران به روایت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 41.
47- روزنامه رسمی كشور شاهنشاهی ایران، س اول، شم 267؛ مذاكرات مجلس شورای ملی، پنجشنبه 20 دی 1324، ص 989.
48- این امر را احسان طبری تئوریسین معروف حزب توده نیز مورد اشاره قرار داده است: كژراهه، تهران، امیركبیر، 1366، ص 56.
مجله الکترونیکی «دوران» شماره 61 ، سال 1389
منبع: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 991