08 مهر 1393
سید قطب مرشد اخوان المسلمین مصر :
سید فرزند ابراهیم در سال 1906 میلادی در روستای «موشه» از توابع استان اسیوط مصر كه به روستای عبدالفتاح نیز معروف است، دیده به جهان گشود. روستای موشه یا موشا از نظر جغرافیایی در یكی از سرزمینهای مرتفع مصر و كنار رود خروشان نیل واقع است. اكثر اهالی روستای موشه مسلمانند و اقلیتی پیرو دین مسیحیت در روستا زندگی میكنند.
دوران كودكی و تحصیلات مقدماتی را در محل زندگی خود به پایان رساند و در شانزده سالگی وارد دانشسرای عبدالعزیز قاهره شد. پس از اتمام تحصیل به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمده و معلم مدرسه ابتدایی گردید. در سال 1932 لیسانس رشته ادبیات عرب را از دانشگاه دارالعلوم اخذ نمود.
در سال 1940 در جایگاه كارمند به اداره مركزی وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و در بخشهای مختلف كار كرد. در سال 1948 از طرف وزارت مذكور برای تحقیق درباره نحوة آموزش به امریكا اعزام گردید و در سال 1950 به مصر بازگشت. در سال 1952 از وزارت تعلیم و تربیت استعفا داد كه این استعفا در سال 1954 مورد موافقت قرار گرفت.
سید قطب از سنین جوانی در مطبوعات مصر مقاله مینوشت و به روزنامهنگاری علاقه وافری داشت. نخستین مقاله وی در 16 سالگی در مجله «صحیفه بلاغ» در سال 1922 میلادی چاپ شد. وی ابتدا با نشریات معروفی چون البلاغ، البلاغ الاسبوعی، الجهاد، الاهرام و غیره همكاری میكرد و مرتب برای این نشریات مقاله مینوشت. وی همچنین در سال 1948 با همكاری جمعیت اخوانالمسلمین، مجله «الفكر الجدید» را تأسیس كرد و در این مجله نیز طرفداری از اصلاحات و تغییر حاكمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قویترین مقالات به شمار میرود.
با ادامه موضع اسلامی در مقالات سید، این نشریه تعطیل شد. در سال 1954 جمعیت اخوانالمسلمین مجلهای به نام «اخوانالمسلمین» چاپ كرد و سیدقطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفتهنامه روزهای پنجشنبه منتشر میشد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمری به چاپ رسید. وی در این هفتهنامه افكار اسلامی و انقلابی خود را بیش از گذشته منتشر كرد، از اینرو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذیالحجه 1373 از انتشار آن جلوگیری شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتی سیدقطب به شمار میرفت زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد. سید قطب در طول حیات 25 ساله مطبوعاتی خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامههای گوناگون مصر چاپ كرد.
سیدقطب در جایگاه مغز متفكر جمعیت اخوانالمسلمین بین سالهای 1952 تا 1964 میلادی مطرح بود و همواره مقابل كسانی كه از این جنبش ضد استعماری انتقاد میكردند، میایستاد. وی درباره «اخوانالمسلمین» میگوید: خداوند اخوانالمسلمین را زنده بدارد كه مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را كه از نظر مردم فقط شعار دادن و كف زدن بود، تغییر داد و مفهوم اصلی آن را كه كار و فداكاری است، به آن بازگردانید و چگونگی نبرد را كه منحصر به تبلیغات بود، به قربانی شدن و شهادت در راه خدا تبدیل كرد.
متفكر و دانشمند بزرگ مصری، آفت بزرگ جوامع اسلام را ملیگرایی میداند و معتقد است تا وحدت میان مسلمانان جهان حاصل نشود، امپریالیسم غرب بر منابع مالی مسلمانان چنگ خواهد انداخت. علت مخالفت با ملیگرایی این است كه ملیگرایی در مقابل وحدت مسلمانان قرار گرفته است.
همین اندیشه سید، یكی از مواردی بود كه باعث تیرگی روابط او با جمال عبدالناصر شد، زیرا جمال عبدالناصر به ناسیونالیسم عربی معتقد بود؛ در حالی كه سید قطب با ملیگرایی به شدت مخالفت میكرد. وی در نوشتاری مینویسد:
بیتردید، اندیشه تنگ و تاریك ملیگرایی در درون مسائل داخلی ما اندیشه ویرانگری بود؛ اندیشهای كه نیروهای میهن بزرگ اسلامی را پراكنده ساخت و آن را به دولتهای كوچك ناتوان بیارزش كه با هیج چیزی قدرت مقابله ندارد تبدیل نمود. اندیشهای بود كه به امپریالیسم غربی اجازه و امكان داد روزانه یك كشور اسلامی را بدَرد و بخورد؛ در حالی كه اطمینان دارد این مرزهای ساختگی به هیچ دولت كوچكی اجازه كمك به دیگری را نخواهد داد. او همچون سیدجمالالدین اسدآبادی مرزهای جغرافیایی را در هم شكست.
قطب معتقد بود هر جا مسلمانی هست، آنجا قلمرو اسلام است. در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، وی نامهای به آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی نوشت و از نهضت ملی شدن صنعت نفت حمایت كرد. سید قطب در این نامه نكات بسیار مهمی را بیان میكند. به اعتقاد او نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت ملی نیست؛ بلكه نهضت اسلامی به رهبری شخصی روحانی است. وی این گام را قدمی در راه استقرار نظام اسلامی و كوتاه كردن دست اجانب ازكشور ایران میداند. همچنین در این نامه مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرقه فرا میخواند. سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوانالمسلمین، ابتدا عضو مكتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوانالمسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامههای دیگر، سبب شد تا وی در سال 1954 به همراه حسن الهضیبی دستگیر و به پانزده سال زندان محكوم شود. پس از صدور حكم، وی را به زندان قدیم «لیمان طره» كه قدمتی پانصد ساله دارد، منتقل كردند.
وی در زندان به نوشتن كتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فیظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محكومیت در زندان بیمار شد و بیم مرگ وی میرفت؛ از اینرو مسئولان اخوانالمسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام امجد زهاوی تماس گرفتند و به او توصیه كردند عبدالسلام عارف، رئیس جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد كه جمال عبدالناصر را قانع كند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، در سال 1964 میلادی از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان بر سر ادامه كار جمعیت، اختلافنظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفكرانش بر این عقیده بودند كه باید جهاد را ادامه داد؛ ولی بعضی از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب كه روحیه انقلابی و جهادی داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبی درباره لزوم تغییر حاكمیت و برپایی نظام اسلامی نگاشت كه بعدها با عنوان كتاب معالم فیالطریق چاپ شد. با ادامه فعالیتهای سیدقطب و تأثیر افكار و آرای وی بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادی دوباره دستگیر و زندانی شد. گروههای كمونیستی مصر كه به شدت با افكار سید مخالف بودند، او را در زندان انفرادی حبس كردند و پیش چشم او خواهرزادهاش، رفعت را كشتند.
محاکمه و اعدام سید قطب
محاكمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامی در تاریخ 12/4/1966 میلادی آغاز شد و به مدت 36 روز ادامه یافت و پس از اتمام محاكمه، آنها منتظر صدور حكم بودند. چهار ماه از زمان محاكمه گذشت و سرانجام قاضی مصر، فؤادالدجوی احكام صادره را چنین اعلام كرد: سید قطب و محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل محكوم به اعدام و بقیه اعضای اخوانالمسلمین از 10 سال تا حبس ابد زندانی میشوند. سید در پاسخ دوستانش كه پرسیدند حكم اعدام را چگونه یافتی؟ پاسخ داد: شكر خدا من پانزده سال است كه آرزوی شهادت دارم (ما چه میگوییم، ص 22). بعضی از دوستانش از او خواستند كه از اعمالش عذر بخواهد تا شاید از اعدامش صرفنظر كنند؛ اما وی در پاسخ گفت. من از عملی كه برای خدا انجام دادم، عذر نمیخواهم. سرانجام روز اعدام فرارسید و در تاریخ 9 آگوست 1966 هنگام طلوع خورشید، او و دوستانش به سوی جوخه اعدام هدایت شدند.
سیدقطب آثار ارزندهای به جهان اسلام عرضه كرد و بسیاری از تألیفات او به زبان فارسی ترجمه شده است. برخی از آثار او كه تاكنون به زبان فارسی ترجمه شده، چنین است:
آفرینشهای هنری در قرآن، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، بنیاد قرآن، 1367 ش، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سیدعلی خامنهای، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369 ش، اسلام و صلح جهانی، ترجمه و توضیح سید هادی خسروشاهی و زینالعابدین قربانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368 ش، (این كتاب ترجمه السلام العالمی والاسلام است)، ترجمه تفسیر فیظلالالقرآن، ترجمه سید علی خامنهای و تصحیح حسن نیری، تهران، بینا، 1362 ش، چرا اعدامم كردند؟ ترجمه مصطفی اربابی، سراوان، كتابفروشی خالدبن ولید، 1369 ش، دورنمای رستاخیز در ادیان پیشین و قرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، مقدمه از جلالالدین مجتبوی، تهران، انتشارات مرتضوی، 1363 ش، عدالت اجتماعی در اسلام: مباحثی در زمینههای اقتصاد، سیاست و حكومت، ترجمه و توضیحات حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی و آیتالله محمدعلی گرامی، تهران، كلبه شروق، 1379 ش، فاجعه تمدن و رسالت اسلام، ترجمه حجتالاسلام و المسلمین علی حجتی كرمانی، تهران مشعل دانشجو، 1376 ش، ما چه میگوییم، ترجمه و تفصیل از حجتالاسلام هادی خسروشاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ش، نشانههای راه، ترجمه محمود محمودی، تهران، نشر احسان، 1378 ش، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه آیتالله سید محمد خامنهای، تهران، كیهان، 1369 ش، (ر. ك: الشهید سیدقطب منالمیلاد الی الاستشهاد، از انتشارات اخوانالمسلمین و ما چه میگوییم ترجمه حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی) کتاب آینده در قلمرو اسلام و جلد اول تفسیر قرآن توسط حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای در سالهای 1345 و 1355 ترجمه شده است.
کتاب چهارم از سری کتابهای پایگاه های انقلاب اسلامی " مساجد" مسجد جامع بازار تهران جلد اول صفحه 328 و 329 انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی
سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 1015