انقلاب اسلامی :: كودتای 28 مرداد

كودتای 28 مرداد

08 مهر 1393

یكی از مهمترین فرازهای حكومت 37 ساله محمد‌رضا پهلوی كه نقش مهمی در تحكیم پایه‌های رژیم وی داشت كودتای 28 مرداد 1332 بود. این كودتا كه در دوازدهمین سال حكومت پهلوی به وقوع پیوست، سبب تثبیت حاكمیت او تا ربع قرن دیگر شد.

قیام مردم در 30 تیر 1331 كه با رهبری آیت‌الله كاشانی صورت گرفت،‌ زمینه‌های لازم برای نخست‌وزیری دكتر محمد مصدق را فراهم ساخت. این دومین دوره حكومت مصدق بود. چرا كه وی قبل از قیام 30 تیر نیز از اردیبهشت 1330 تا 25 تیرماه 1331، عهده‌دار كابینه بود. گرچه وی در ‌آن 15 ماه توانسته بود حقانیت ایران را در مجامع بین‌المللی در خصوص ملی شدن صنعت نفت اثبات نماید،‌ اما در همان مقطع با توطئه‌های بزرگی از جانب دولتهائی كه دستشان از منابع نفتی و سرمایه‌های مردم ایران كوتاه شده بود مواجه گردید و دولتش در 25 تیر 1331 زمانی كه شاه درخواست او را برای واگذاری وزارت جنگ به كابینه وی رد كرد، سقوط نمود.

اما دور دوم فعالیت دولت مصدق در شرائطی آغاز شد كه وی قیام 30 تیر به رهبری آیت‌الله كاشانی و تأثیر رهبری روحانیت بر نهضت اسلامی و ملی مردم را به عینه مشاهده كرده بود. هر چند كه نتوانست یا نخواست كه از این نقطه قوت در جهت تحكیم اقتدار دولت برای فائق آمدن بر توطئه‌ها استفاده كند. او در دوره یكساله كابینه دوم خود تلاش فراوانی كرد تا به بهانه ضرورت آزادی عمل در اعمال اصلاحات در كشور، اختیارات خود را در برابر مجلس شورای ملی كه مركز قانونگذاری و قدرت كشور بود، افزایش دهد، از نفوذ روحانیت بر دولت بكاهد و حتی‌المقدور از آیت‌الله كاشانی فاصله بگیرد. وی در این راه به هشدارهای گاه و بیگاه آیت‌الله كاشانی نیز كه او را از ایجاد شكاف و اختلاف در جامعه برحذر می‌داشت بی‌اعتنائی كرد و مسلماً نقش اطرافیان و خط‌دهی‌های «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» را نمی‌توان در این جدائی‌ها نادیده گرفت.

فاصله ایجاد شده میان رهبران مذهبی و ملی كشور، سبب شد تبلیغات هواداران دو طرف علیه یكدیگر بالا بگیرد و بعضی مطبوعات وابسته به دولت جنگ روانی گسترده‌ای را علیه آیت‌الله كاشانی و روحانیت به راه بیندازند، جنگی كه تعمداً بیگانگان در آن می‌‌دمیدند.

فاصله زمانی قیام 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 در حقیقت مقطع شكل‌گیری و تعمیق اختلافات مصدق با روحانیت و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات كودتا بود. در این مدت آمریكائی‌ها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آنكه مطمئن شدند نمی‌توانند از راههای سیاسی، نفت از دست رفته ایران را بار دیگر به چنگ آورند، تصمیم به كودتا گرفتند. انگلیسی‌ها نیز با امریكائی‌ها معامله كردند و قسمتی از منافع خود را به آنها واگذار نمودند. سازمان جاسوسی آمریكا ابتكار عمل را برای انجام كودتا و ساقط كردن حكومت مصدق به دست گرفت. تشدید اختلاف میان رهبران ملی و مذهبی كشور و نقش حزب توده به عنوان سخنگو و مجری سیاست مسكو، زمینه‌ساز شكل‌گیری كودتا بود.
ابتدا در 25 مرداد كودتائی صورت گرفت كه ناكام ماند و شاه به خارج از كشور فرار كرد. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور كردند خطر برطرف شده است. به همین دلیل حتی به هشدارها و تذكرات بعدی شخصیتهای سیاسی بیطرف و مستقل نیز اعتنائی نكردند. در چنین شرائطی یك روز قبل از وقوع كودتا یعنی در 27 مرداد 1332 آیت‌الله كاشانی در صریح‌ترین هشدار خود،‌مصدق را از قطعی بودن كودتا باخبر كرد و حتی از فضل‌الله زاهدی به عنوان عامل كودتا یاد كرد. وی به خاطر بیم از به خطر افتادن استقلال مملكت در اوج فاصله گرفتن مصدق از روحانیت در نامه خود خطاب به وی چنین نوشت:

«حضرت نخست‌وزیر معظم، جناب ‌آقای دكتر مصدق دام اقباله.

عرض می‌شود، گرچه امكاناتی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی‌رغم غرض‌ورزیها و بوق و كرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر كس می‌دانید كه هم و غم، در نگهداری دولت جنابعالی است، كه خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی كار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است كه می‌‌خواهید مانند سی‌ام تیر كذایی، یك‌بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید و مرا لكة حیض كردید. خانه‌ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حالا نه مجلسی هست و نه تكیه‌گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت‌نظر و كنترل نگاه داشته بودم با لطایف‌الحیل خارج كردید و حالا همان‌طور كه واضح بوده درصدد باصطلاح كودتاست.

اگر نقشه‌ی شما نیست، كه مانند سی‌ام تیر عقب‌نشینی كنید و به ظاهر قهرمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست كه همان طور كه در ‌آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد كردم كه امریكا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها كمك كرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می‌‌خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید كنار بروید، این نامه‌ی من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود كه من، شما را با وجود همه‌ی بدی‌های خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یك كودتا وسیله‌ی زاهدی،‌كه مطابق با نقشه‌ی خود شماست، آگاه كردم كه فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد. اگر براستی در این فكر اشتباه می‌كنم، با اظهار تمایل شما، سید‌مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاكره خدمت شما می‌فرستم. خدا به همه رحم بفرماید. ایام به كام باد.

سید‌ابوالقاسم كاشانی»


اما مصدق در پاسخ به این نامه، تنها به یك جمله «اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم» اكتفا كرد. درنتیجه كودتای آرام علیه وی و روحانیت و مردم مرحله به مرحله به با سرمایه‌گذاری انگلیس و آمریكا و هدایت سازمان «سیا» به اجرا گذارده شد.

طرح كودتا كه به نام رمز «آژاكس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخست‌وزیری انگلیس در مهر 1331 تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری امریكا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران كمك شایانی كرد. این طرح مشترك با كمك عواملی در داخل ایران از جمله برادران رشیدیان، ذوالفقاری‌ها و دیگر جریان‌های وابسته به انگلیس و امریكا كه از مرتبطین فعال دربار محمد‌رضا پهلوی بودند به اجرا گذارده شد. تا پیش از انتخابات آمریكا مقامات انگلیسی طرح آژاكس را به یاری دو تن از بلندپایگان سازمان «سیا» از جمله كرمیت (كیم) روزولت و ‌آلن دالس به پیش برده بودند، لیكن ‌آن را تا آغاز دوران ریاست جمهوری آیزنهاور مسكوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور یعنی از روز 14 بهمن 1331 كه یك هیأت انگلیسی برای اجرائی كردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزیر خارجه آمریكا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان «سیا» به واشنگتن رفت لازم‌الاجرا شد.

در خرداد 1332 مصدق در نامه‌ای به آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریكا از همراهی آن كشور با سیاستهای خصمانه انگلستان گلایه كرد. غافل از آنكه این نامه 4 روز پس از تشكیل جلسه‌ای در وزارت خارجه آمریكا برای تهیه مقدمات كودتا و براندازی حكومت مصدق به دست آیزنهاور رسید. آیزنهاور نیز پاسخ نامه را تعمداً یك ماه به تأخیر انداخت تا عملیات آ‌ژاكس، روال برنامه‌ریزی شده خود را طی كند.

كودتا در فردای صدور نامه هشدارگونه آیت‌الله كاشانی به مصدق به اجرا درآمد. این كودتا در شرائطی به وقوع پیوست كه از آن همبستگی و حضور توده‌های مسلمان در صحنه كه در 30 تیر به ظهور رسیده بود، خبری نبود، رهبران و بسیاری از اعضای جنبش فدائیان اسلام نیز كه در راه تحقق ملی شدن صنعت نفت مجاهدتهای فراوانی داشتند، در زندان بودند. به همین دلیل حكومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشكر زاهدی به نخست‌وزیری رسید. شاه دوباره بازگشت و آمریكائی‌ها چنان بر ایران خیمه زدند كه تا 25 سال ایران مهمترین و مطمئن‌ترین پایگاه سیاسی و نظامی آنان درجهان محسوب می‌شد. منافع نفت كه مدتی قطع شده بود،‌دوباره به جیب كنسرسیوم كمپانی‌های نفتی آمریكائی و انگلیسی و سایر كشورهای غربی سرازیر شد.

در جریان كودتای 28 مرداد حزب توده با آنكه شبكه گسترده‌ای از افسران ارتش را با خود داشت، به توصیه رهبران شوروی كمترین عكس‌ العملی در برابر كودتاچیان نشان نداد. پس از كودتا بسیاری از اعضای فعال حزب توده كه دستگیر شده بودند اظهار ندامت كردند و آزاد شدند و گروه زیادی از آنان به خدمت رژیم كودتا درآمدند و عده‌ای از افسران توده‌ای نیز اعدام شدند. سران حزب نیز طبق معمول گذشته به خارج از كشور گریختند.

دولت روسیه طلاهائی را كه در نهایت مضیقه و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از كودتا به دولت زاهدی تحویل داد! مصدق دستگیر و در یك دادگاه فرمایشی به 3 سال زندان محكوم گردید.

با پیروزی كودتا، شعله‌های مقاومت البته یكباره خاموش نشد و روحانیون و اساتید دانشگاه و بعضی شخصیتها، تشكلی به نام «نهضت مقاومت ملی» به وجود آوردند. با این همه عده‌ای از استادان دانشگاه به «مذاكرات نفت» كه در حقیقت سرپوشی سیاسی برای بازگرداندن آمریكا و انگلیس به سر چاههای نفت بود، اعتراض كردند و از دانشگاه اخراج شدند. مصاحبه‌ها و اعلامیه‌های آیت‌الله كاشانی علیه انتخابات فرمایشی و قرارداد كنسرسیوم نیز مورد بی‌اعتنائی قرار گرفت. در 16 آذر 1332 دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نیكسون معاون رئیس‌جمهور آمریكا تظاهراتی كردند كه پلیس سه نفر از آنان را به شهادت رساند. آیت‌الله كاشانی چون در داخل توسط دولت كودتا بایكوت شده بود در مخالفت با قرارداد نفت كه دولت زاهدی با كنسرسیوم منعقد ساخت اعلامیه‌ای خطاب به دبیركل سازمان ملل صادر كرد و اعتراض خود را اعلام نمود. اما هیچ‌ یك از این اقدامات سودی نداشت و آمریكا كه در ایران جانشین انگلیس شده بود، ‌تلاش كرد تا روز به روز زنجیر اسارت را بر دست و پای ملت ما مستحكم‌تر سازد.

در حقیقت كودتای 28 مرداد 1332 فقط علیه دولت مصدق یا شخص نخست‌وزیر نبود. بلكه مهمتر از آن، علیه ملتی بودكه در راه كوتاه كردن دست اجانب و بازیابی استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی مجاهدت و مبارزه می‌كرد و حتی به دنبال همبستگی با مبارزات ملل اسلامی، در آسیا، افریقا، خاورمیانه بود.

پیروزی كودتای 28 مرداد در حقیقت به معنای به بن بست رسیدن جریانات «چپ» و «ملی» در ایران بود. این بار امریكا با تمام قوا به میدان آمده بود تا اقتدار و سلطه خود را در ایران كامل كند. از سوی دیگر سیاست‌های وابسته به شوروی نیز در این گیر ودار نه تنها نتوانست راهی برای خود بگشاید بلكه خود در پیله خویش گرفتار شد. جبهه ملی در یك تعارض میان «دفاع از سیاست و حضور امریكائیان در ایران» یا «نفی سلطه اجانب» در سرگشتگی و سرگردانی ماند.

با شروع اجرای برنامه‌‌های امریكائی دو جریان چپ و راست، منفعل و بی‌برنامه بودند. در چنین شرائطی بود كه نهضت اسلامی با مخالفت علیه «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» آغاز شد و رویاروی برنامه‌های استعمار نو ایستاد. رهبری نهضت را مرجعی بر عهده داشت كه قیام را صرفاً با معیارهای اسلام آغاز كرد. این نهضت در برابر تمامی طرحهائی كه دولت كودتا از فردای 28 مرداد برای اجرای آنها برنامه‌ریزی دراز مدت كرده بود، تا ایران را مستعمره بیگانگان سازد، ایستادگی كرد و توانست در 1357 تمامی زنجیرهای اسارت و وابستگی را بگسلد و ملت سربلند ایران اسلامی را بر دولتهای زائیده اراده انگلیس و آمریكا فاتح گرداند.




منبع: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی



 
تعداد بازدید: 837


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: