انقلاب اسلامی :: صهیونیسم گرایی در حکومت پهلوی دوم

صهیونیسم گرایی در حکومت پهلوی دوم

16 مهر 1393

همزمان با گسترش فعالیت و نفوذ صهیونیسم جهانی، تشكیلات و سازمان‌های متعدد صهیونیستی در ایران نیز پایه‌گذاری شد. بعضی از این سازمان‌ها پیش از تأسیس اسرائیل، موجودیت پیدا كرده بودند و بسیاری از آنها گرایش‌های صهیونی نیز داشتند و در مسیر ایجاد دولت یهودی در فلسطین تلاش می‌كردند. بعضی دیگر نیز اگر چه در داخل ایران فعال بودند، اما شعبه‌ای از كانونها و سازمان‌های بزرگ صهیونیستی اروپا و آمریكا بودند.

از میان سازمانها و تشكل‌های دسته اول می‌توان به تشكیلات صهیونیسم ایران یا مجمع مركزی تشكیلات صیونیت ایران اشاره كرد كه بلافاصله پس از جنگ جهانی اول، یعنی حتی قبل از روی كار آمدن سلسله پهلوی در ایران اعلام موجودیت و از همان آغاز با سازمان جهانی صهیونیسم ارتباط برقرار كرد. انجمن فرهنگی اوتصر هتورا یا گنج دانش از دیگر تشكل‌های یهودی ایران است كه در سال 1324، یعنی چند سال قبل از تأسیس اسرائیل فعالیت خود را در ایران آغاز كرده بود و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی گسترده در سراسر ایران به خصوص مناطق یهودی‌نشین داشت.

انجمن كلیمیان تهران به عنوان یك تشكیلات فراگیر و شاخص یهودی از دیگر كانونهای یهودی داخل ایران است كه سابقه آن بسیار طولانی و حتی به دوران قاجار بازمی‌گردد. سازمان بانوان یهود ایران كه در سال 1326 فعالیت خود را رسماً در ایران آغاز كرد، از دیگر تشكل‌های یهودی داخل ایران است كه قبل از تأسیس اسرائیل موجودیت پیدا كرده بود. البته قبل از تأسیس اسرائیل، سازمان‌های یهودی دیگری در ایران نیز موجودیت و فعالیت داشتند.

از میان كانونها و سازمانهای دسته دوم باید به مهمترین آنها یعنی «آژانس یهود» با نام عبری «سخنوت» اشاره كرد كه به عنوان ستاد عملیاتی سازمان جهانی صهیونیسم، سالها قبل از تأسیس اسرائیل، به طور رسمی و علنی و جدی در ایران فعالیت گسترده و همه‌جانبه داشت. سازمان پیشاهنگان یهود یا خلوتص نیز از تشكل‌های سابقه‌دار یهودی – صهیونیستی در داخل ایران بود كه سابقهآن به پیش از تأسیس اسرائیل برمی‌گردد.

«آژانس یهود» مستقر در ایران به عنوان شعبه «آژانس جهانی یهود» - كه از نظر تشكیلاتی ستاد اجرایی و عملیاتی سازمان جهانی صهیونیسم به حساب می‌آید – سالها قبل از پیدایش و ایجاد اسرائیل با موافقت رسمی دستگاه سلطنت و حكومت پهلوی در ایران فعالیت داشت. نمایندگان این سازمان صهیونیستی نیز به منزله نماینده رسمی یك دولت، چون سفیران و نمایندگان دولتهای رسمی جهان، با مقامات درجه اول كشور و حتی شخص محمدرضاشاه ملاقات و گفت و گو می‌كردند. برای مثال، موشه یشای كه در سال‌های 1943 و 1944م/ 1322 و 1323ش، مسئولیت دفتر نمایندگی آژانس یهود در تهران را عهده‌دار بود، با حسین علاء وزیر دربار و نیز محمدرضا پهلوی ملاقات و دیدار داشته است. این بدان معنی است كه نماینده رسمی سازمان جهانی صهیونیسم، از سوی حكومت پهلوی در آن سالها به رسمیت شناخته شده بود و دفتر آن در تهران با موافقت رژیم پهلوی، عملیات و اقدامات صهیونیستی خود در ایران را دنبال می‌كرد.

قبل از موشه یشای، ناهوم هرتصبرگ كه در برخی اسناد صهیونیستی از او با نام رمز «ن – ه‍‍.» یاد شده، در رأس شعبه آژانس یهود مستقر در تهران قرار داشت. او از كاركنان رسمی آژانس یهود نبود و از سوی سازمان جهانی صهیونیسم به ایران اعزام شده بود، با این حال چون از ماه آوریل 1943م/1322ش آژانس یهود در تهران رئیس یا سرپرست نداشت، او داوطلب شد در رأس این اداره قرار گیرد.

صرف‌نظر از فعالیت در مسیر انتقال یهودیان به فلسطین و جمع‌آوری پول، ترویج و تبلیغ اندیشه صهیونیستی در ایران به ویژه در میان جامعه یهود از دیگر فعالیتهای سازمانهای صهیونیستی مستقر در ایران بود. یكی از مقامات آژانس یهود ایران در خاطرات خود در این باره نوشته است:

من از اعضای سوخنوت خواستم كه هر كدام مسئولیت تدریس دو گروه [از جوانان یهودی] را به عهده بگیرند. گذشته از زبان عبری، سرودهای اسرائیلی، تاریخ اسرائیل، دانستنی‌های سرزمین اسرائیل [فلسطین] را به جوانان می‌آموختیم. ایسرائیل ایلنائه درباره صهیونیسم، افرائیم درباره تاریخ یهود و همین طور سایر رفقا مشغول شدند. از جمله درخواستهای آموزشی ما یكی اكرام به زن [یهودی] و شركت او در جامعه ‌[حضور در فعالیتهای صهیونیستی بود] و دیگر، یهودی و صهیونیست كردن خانه و خانواده و سوم آماده كردن جوانان از لحاظ حرفه‌ای و سازندگی برای مهاجرت به سرزمین اسرائیل بود.

فعالیت آژانس یهود در ایران اگر چه بدون كمك و مساعدت سازمان‌های یهودی داخل كشور به یهودیان ایران غیرممكن بود، اما به دلیل برخورداری از حمایت و مساعدت رسمی دستگاه سلطنت، این مؤسسه هزاران یهودی ایرانی و غیرایرانی را از ایران به فلسطین منتقل كرده بود. موشه یشای نماینده آژانس یهود طی سالهای یادشده توانسته بود آزادانه با اكثر رهبران و سران مهم یهود ایران مثل دكتر لقمان نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی، مراد اریه، ارسطو طبیب‌زاده، موسی طوب و راب عزیرالله نعیم و... ارتباط برقرار كند. ارتباط موشه یشای با سران یهود ایران و مقامات بلندپایه ایران در مسیر اهداف صهیونیستی آژانس، یعنی جمع‌آوری كمك برای سازمان جهانی صهیونیسم و تبلیغ و ترویج تعلیمات صهیونیستی در میان یهودیان و مهم‌تر از همه تحریك و تشویق یهودیان برای رفتن به فلسطین بود.
از نكات قابل توجه در خاطرات موشه یشای، اشاره او به ارتباط و همكاری آمریكایی‌ها و انگلیسی‌های مستقر در تهران با آژانس یهود در مسیر پیشبرد اهداف صهیونیستی است. جالب‌تر این كه او اعتراف می‌كند كه در میان این گروه از آمریكایی‌ها یا انگلیسی‌ها، شمار قابل توجهی یهودی وجود دارد. او در این باره ضمن اشاره به انتقال صدها یهودی به فلسطین می‌افزاید:

در ژانویه 1943 [1321] تعداد 1300 نفر از آنها [یهودیان] با كشتی رهسپار سرزمین اسرائیل [فلسطین] شدند. اغلب آنها خردسال بودند. بقیه در تهران ماندند. راه عراق روی آنها بسته است. ایران متعلق به كشورهای دشمن نیست. در اینجا میلیونها انسان زندگی می‌كنند. لذا هیچ‌گونه فشاری در كار نیست. بین 160 تا 200 تن از سربازان و افسران آمریكایی مقیم اردوگاه ارتش نزدیك امیرآباد، یهودی‌اند كه با ما تماس دارند. یك راب [روحانی یهود] ارتشی نیز در میان آنها به وظایف دینی می‌پردازد.

موشه یشای نماینده آژانس یهود در ادامه می‌افزاید:

شعبه آژانس یهود در تهران همیشه سرشار از جنب و جوش و هیجان است. در این میان [در ماه نوامبر 1943] ژنرال شیكورسكی با ولیعهد عراق در بغداد به گفت و گو نشست تا از او برای ترانزیت از بغداد اجازه بگیرد. چنین اجازه‌ای برای لهستانی‌ها [یهودیان لهستانی] داده شد. ولی ما موفق شدیم فقط 77 خردسال را با 10 نفر بزرگسال از طریق بغداد به سرزمین اسرائیل بفرستیم. برای انتقال آوارگان، اداره‌ای مخصوص در تهران دایر گردیده كه در رأس آن سرهنگ راس ، یك افسر انگلیسی قرار دارد. روی هم رفته راس یك انسان ساده و بی‌تكلف است كه كار كردن با او لذت‌بخش می‌نماید... از قرار معلوم حدود 10 هزار [یهودی] لهستانی، اغلب با اونیفورم ارتش لهستان، از طریق عراق وارد سرزمین اسرائیل [فلسطین] شدند. از این طریق تعدادی یهودی نیز رهسپار سرزمین اسرائیل گردیده‌اند.

علاوه بر آژانس یهود، تشكیلات صهیونیستی دیگر با نام «قِرِِن قَيِمت» (صندوق ملی یهود) در خصوص مهاجرت یهودیان به فلسطین، در ایران فعالیت می‌كرد. ایسرائیل ایلنائه متصدی امور این تشكیلات صهیونیستی، از كیبوتص افیكیم ، بود كه در سال 1944/1323ش، با موشه یشای مسئول آژانس یهود در تهران همكاری می‌كرد. البته ناگفته نماند كه این تشكل‌های صهیونی مستقر در ایران، در كنار فعالیتهای گسترده برای تشویق و انتقال یهودیان به فلسطین به جمع‌آوری پول برای سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود نیز اقدام می‌كردند.

سازمان صهیونیستی جوینت از دیگر تشكل‌های صهیونیستی مستقر در آمریكا بود كه در ایران آن زمان فعالیت داشت. هاردی ویطالس نماینده جوینت در ایران در سال 1942م/1321ش به همراه راب عزیزالله نعیم رئیس تشكیلات صیونیت ایران، از محلات و مناطق یهودی‌نشین بازدید و گزارش تهیه كرده است.

درباره قِرِن قَيِمت یا همان صندوق ملی یهود یادآوری این مهم ضروری است كه این تشكیلات صهیونیستی، ظاهراً در زمان رضاخان در ایران فعالیت داشته است. بر طبق اعتراف عزری نماینده سیاسی اسرائیل در ایران، در ماه مارس 1929، از سوی صندوق ملی یهود در فلسطین، نامه‌ای برای صیون عزری (پدر مئیر عزری) به امضای منحم (مناحیم) اوسیشكین سرپرست صندوق ملی یهود، ارسال می‌شود كه در آن از وی خواسته شده بود تا به امور دفتر این صندوق در تهران سر و سامان داده شود. عزری درباره فعالیتهای صهیونیستی در ایران عصر رضاخان و قبل از جنگ جهانی دوم، اعتراف می‌كند كه پدرش، صیون عزری در امر مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین همكاری و كمك می‌كرده است. او از دو خانواده ساسون و ربانی در این زمینه یاد می‌كند كه در آن دوره به فلسطین كوچ كردند. او اضافه می‌كند كه پدرش با آژانس یهود در تهران و شخص موشه یشای نیز همكاری داشته است.

مئیر عزری درباره حضور پوششی صدها یهودی صهیونیست در ایران و همكاری آنها با كانونهای صهیونیستی مستقر در این سرزمین و تلاشها و فعالیتهای آنان در مسیر برنامه‌ها و اهداف صهیونیسم می‌افزاید:

یك كمپانی ساختمانی وابسته به اتحادیه كارگران اسرائیل [هیستادروت] به نام «سولل بونه» كه به كارهای ساختمانی ارتش بریتانیا در ایران و عراق یاری می‌داد، با بیش از 1700 تن كارشناس و كارمند از جنبش هخالوتص در ایران پشتیبانی می‌كرد. آنان به ویژه در شهرهای آبادان و خرمشهر، جایگاه پالایشگاههای نفت ایران با جوانان یهودی بومی میانه خوبی بر پا كرده بودند. جوانان یهودی با آموزش زبان عبری، برپایی نمایش‌ها، رقص‌ها و آوازها، گردشهای گروهی و سخنرانی‌ها در كنار اروندرود و سایه درختان خرما می‌كوشیدند به نیروی جنبش [صهیونیستی هخالوتص] بیفزایند.

عزری به حضور كارشناسان صهیونیست در میان جوانان اشاره و اعتراف می‌كند كه بعضی از آنها تحت پوشش نظامیان ارتش انگلیس در ایران فعالیتهای صهیونیستی را مطابق برنامه سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود دنبال می‌كردند و پی می‌گرفتند. او در این باره می‌افزاید:

كارشناسان اسرائیلی در میانه سالهای 1940 می‌پنداشتند جوانان یهودی ایرانی برای پاره‌ای آموزش‌های صیونیستی آمادگی یافته‌اند. از همین رو در سال 1943، ایسرائیل ایلنائه از كیبوتص افیكیم، كه هنوز یونیفورم ارتش بریتانیا را به تن داشت و به سرپرستی صندوق ملی یهود (كرن كیمت) در ایران برگزیده شده بود برای بازدید به ایران آمد. ... آگاهی ژرف به راستی او را شایستهدرجه سرگردی كه روی شانه‌هایش می‌درخشید، نشان می‌داد. نامبرده به ایران آمد تا آرمان آزادی اسرائیل را به گوش جان یهودیان ایرانی برساند.

عزری علاوه بر اشاره به تبلیغات صهیونیستی مأموران اعزامی سازمان جهانی صهیونیسم و تشكل‌های صهیونیستی در ایران، اعتراف می‌كند كه ارتش انگلستان در ایران در دوران جنگ جهانی دوم، پوشش مناسب و لازم را برای فعالیت مأموران صهیونیست فراهم می‌كرده است:

[سرگرد] ایسرائیل ایلنائه در زمستان 1945-1944 پیام خوشش را با یك كامیون باركش ارتش بریتانیا به اصفهان آورد. او نامه‌هایی از شادروانان اسحاق بن صوی و موشه [موسی] طوب بنیانگذار جنبش صیونیستی در تهران با خود داشت. گو این كه كنسولگری بریتانیا برای میهمانداری‌اش پیش‌بینی‌هایی كرده بود ولی برتر دید میهمان خانواده ما شد. پدرم [صیون] با او به زبان فرانسه گفت و گو می‌كرد. او یك حلقه فیلم سی‌دقیقه‌ای با خود آورده بود [به نام] «سرزمین امروز اسرائیل»؛ كه گویای كشاورزی و آبیاری نوین، بناهای تازه و خودجوش مردم برای ساختن سرزمینشان بود. ... سالن كنیسای ملانیسان را برای نمایش فیلم برگزیدیم كه پشت سر هم تكرار شد.

مئیر عزری كه در همین دوران، به همراه ایسرائیل ایلنائه نماینده صندوق ملی یهود، به اصفهان و شیراز سفر كرده بود، به ارتباط این مأمور اعزامی صهیونیست با ارتش اشغالگر بریتانیا در ایران و استقبال سران یهود از نماینده و مأمور اعزامی صهیونیست چنین اعتراف می‌كند:

پس از پایان مراسم خوش‌آمد از سوی یهودیان شیراز به پایگاه ارتش بریتانیا در این شهر رسیدیم. ایلنائه مرا به همكارانش [نیروهای نظامی بریتانیا] و مترجم خویش معرفی كرد. به زیباترین میهمانخانه شهر رفتیم. سران یهودی به دیدارمان آمدند. پدرم [صیون عزری] نامه‌ای به سرلشكر پیروز [= فیروز] استاندار فارس نوشته و ما را به نامبرده معرفی كرده بود. استاندار را نیز در همان جا دیدار كردیم. استاندار مردی برازنده و دانش آموخته بود، زبانهای انگلیسی و فرانسه را خوب می‌دانست. با پدرم آشنایی داشت و از او جویا شد. از زندگی و روزگار و دگرگونی‌های یهودیان در فلستین [فلسطین] پرسید. آن روزها هنوز انگلیسی‌ها از سرزمین اسرائیل [فلسطین] بیرون نرفته بودند.

عزری از همراهی استاندار فارس به عنوان نماینده حكومت مركزی با مأموران صهیونیست و نیز از جانبداری او نسبت به آرمان صهیونیستی برپایی دولت یهودی در فلسطین نیز ابراز شادمانی می‌كند و می‌نویسد:

او با تندروهای یهودی‌ستیز، به ویژه در فلستین [فلسطین] میانهخوشی نداشت. استاندار با خوش‌رویی و گرمی به آگاهی ما رساند كه استان فارس را خانهخود بیانگاریم وهر برنامه سازنده‌ای كه داریم، انجام دهیم و افزود: «ما یهودیان را دوست داریم و بازگشت سرافرازانهآنان را به خانهپدرانشان[!] آرزو می‌كنیم».

صرف‌نظر از میزان صحت و سقم نوشته‌های مئیر عزری، این واقعیت تاریخی غیرقابل كتمان است كه از زمان رضاخان، دربار و دستگاه حكومت، مقامات و مراكز رسمی حكومتی، موظف بودند مانع حركت‌های صهیونیستی در ایران نشوند و بلكه با آن موافقت و همراهی نشان دهند؛ و پس از رضاخان نیز این جریان ادامه داشت. فعالیت آزاد و آشكار نماینده اعزامی صهیونیسم جهانی و تبلیغ آرمانهای صهیونیستی در كشور ایران، از نظر و دیدگاه سلطنت و حكومت ایران مغایر منافع ملی و امنیت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مردم ایران نبود، بلكه به زعم آنها به نفع حكومت و سلطنت و نیز تحكیم قدرت پهلوی بود. آنچنان كه در پیش چشم استاندار و نماینده رسمی حكومت مركزی در شیراز، ایسرائیل ایلنائه به تبلیغ آرمان برپایی دولت صهیونیستی در میان مردم مبادرت می‌ورزد و جوانان یهودی را برای پیوستن به حركت صهیونیستی تحریك و ترغیب می‌كند. به طوری كه عزری می‌افزاید:

در شیراز بالای ده هزار یهودی زندگی می‌كردند كه پس از تهران پریهودی‌نشین‌ترین شهر ایران بود. بیشتر این مردم در كار بازرگانی بودند و با یهودیان بوشهر داد و ستدی نزدیك داشتند. گروه كوچك یهودیان بوشهر نیز به كار بازرگانی سرگرم بودند یا در اداره‌های گمرك، مالیات و دارائی هر یك كاری داشتند. ... یك هفته با ایلنائه در شیراز بودم و سه شب پشت سر هم فیلم پربیننده «ارتص [ارض] اسرائیل امروز» را به نمایش درآوردیم. شب سوم، استاندار همراه پنج تن از همكارانش برای دیدن فیلم به سالن نمایش آمد. از پیشرفتهای نوین كشاورزی و آبیاری اسرائیلی‌ها شگفت‌زده شده بود و از فرآورده‌ها، روش آبیاری، كود، زمین، چگونگی‌های این شیوهنوین پرسش‌هایی داشت.

مئیر عزری در ادامه خاطرات خود ادعا می‌كند كه در تابستان سال 1947م/1326ش، یعنی یك سال قبل از تأسیس اسرائیل، در مقام دبیر جنبش صهیونیستی خلوتص (پیشگامی یا پیشاهنگی) در ایران و نماینده صندوق ملی یهود و آژانس یهود و با هدف ترویج و توسعه آموزش‌های صهیونیستی در میان یهودیان آن سامان به شیراز اعزام شده است. او درباره تكاپوی گستردهدسته‌ها و گروه‌های مختلف صهیونی در ایران، آن هم قبل از پیدایش اسرائیل، چنین می‌گوید:

در سال 1946... برای همیشه به تهران كوچیدم. پس از چندی خانواده‌ام نیز راه مرا پی گرفتند. همكاری با فرستادگان كیبوتص همنوحاد (جنبش كیبوتص متحد) به ایران برای برپایی جنبش خلوتص [پیشاهنگی] نیرومندترین انگیزه من در این جابه‌جایی بود... جنبش خلوتص روزهای نخستینش را با كیبوتص همنوحاد آغازید... در نخستین روزهای سال 1943، گرایش دانش‌آموزان و دانشجویان و برخی پیشه‌وران به برپایی كانون جوانان یهودی رنگی تازه به جنبش بخشید. گام دلیرانه موسی كرمانیان در پایه‌ریزی انجمن فرزندان صیون در همین سال نباید فراموش گردد.

برپایی سازمان خلوتص نوجوانان به رهبری یعقوب ملامد در سال 1944، در چندی از شهرستانهای ایران، به گسترش بینش صیونیستی جانی تازه داد. فراگیری زبان عبری، گسترش زمینه‌های فرهنگی یهود و یاری به صندوق ملی اسرائیل از جمله دیدگاه‌هایی بودند كه در این انجمن پی‌گیری می‌شدند. شوربختانه هماهنگی و همبستگی این سازمانها و انجمن‌ها با یكدیگر زیر نام «جنبش جوانان یهودی»، در سال 1945، برای یك دست كردن همه نیروها نتوانست گرایش همه سویه در جوانان یهودی ایجاد كند.

حضور و فعالیت نمایندگان و مأموران اعزامی سازمان تروریستی صهیونیستی «هاگانا» در ایران به منظور عضوگیری از میان جوانان یهودی، بخشی دیگر از تكاپوی صهیونیستی در ایران، قبل از تأسیس دولت اسرائیل بود. مئیر عزری در این باره چنین می‌نویسد:

اهرون كهن، از كیبوتص «رویوم» ... در ماه اوت سال 1945، به ایران آمد. پدربزرگش در سال 1881 ، از شیراز به اسرائیل [= فلسطین] كوچیده بود. وی كه در میان همكارانش خاور داوید (رفیق داود) خوانده می‌شد، در پایان سال 1942 با شناسنامه ایرانی زیر نام داود كدوری به ایران آمد و با پدرم (صیون) آشنا شد. ... او در سفر تازه‌اش تنها به آموختن زبان عبری بسنده نمی‌كرد. می‌خواست از همه آرمانهای صیونیستی،‌ زمینه‌های مهاجرت، پیشبرد نیازهای كشاورزی، آبادانی و نیازمندی‌های پدافندی خاك اسرائیل در چهارچوب سازمان هاگانا آگاه گردند. نامبرده تا سال 1947 در ایران ماند كه دستاوردهایش قابل ستایش هستند.

سازماندهی جوانان یهودی از طریق تشكیل دسته‌ها و گروههای كوچك صهیونیستی در گوشه و كنار كشور و كنترل و هدایت آنها در مسیر برنامه و اهداف سازمان جهانی صهیونیسم، بخشی دیگر از تكاپوی مأموران و نمایندگان اعزامی سازمانهای صهیونی در ایران بود. آنچنان كه نویسنده یادنامه حكایت كرده است:

یكی از همكاران وفادار و كارآزمودهاهرون كهن در ایران، عدین شونامی از كیبوتص «بیت هشیتا» بود كه در سایه دانش سازماندهی، با شتابی شگرف، بخش‌های جنبش خلوتص را در پهنهشهر تهران گسترش داد. این گستردگی چشمگیر در سال 5708 [عبری = 1948م] تنها در سه بخش، چهل و یك گروه را دربر می‌گرفت. نخستین بخش با نام «هنگب» در كنیسای ملاحنینا و دو بخش دیگر در بالای شهر تهران با نامهای «هشارون» و «زمت هكووش» و سپس بخش دیگری با نام «مخنائیم» (اردوگاه) برپا گردید. نشانه خلوتص، خوشه‌ای پیچیده به دور شمشیر همراه با گزیده واژه‌هایی درباره آرمان‌های خلوتص بود كه یهودی را به خانه خویش فرامی‌خواند.

نویسنده صهیونیست در ادامه خاطرات خود، سازمان صهیونیستی خلوتص را مایهتحریك، تشویق، شور و احساسات صهیونیستی در میان جوانان دختر و پسر یهودی ایران و زمینه‌سازی بسیاری از اقدامات و فعالیت‌های صهیونی در میان جامعه یهود ایران دانسته و می‌نویسد:

پدیدهصیونیزم كه سالیان سال از سوی دولت ایران رسمی اعلام شده بود و سپس چند سالی تحریم و غیرقانونی اعلام شده بود، با جنبش خلوتص آزاد شد و فعالیت‌ها دوباره به كار افتاد. جنبش در این دوره دارای سه هزار عضو بود كه در زمینه مهاجرت همگانی، كار پیشاهنگی را بر دوش داشت.

در آن دوران، صهیونیست‌های زیادی از سوی سازمانهای جهانی صهیونیستی برای پی‌گیری اهداف و برنامه خاص به ایران اعزام شده بودند كه تحت پوششهای مختلف عمل می‌كردند. همان‌طور كه پیش از این یادآوری شد، یكی از این پوشش‌ها، ارتش اشغالگر انگلیس در سرزمین ایران بود كه ارتباط، تعامل و هماهنگی شگفت‌انگیزی با محافل صهیونیستی داشت:

شهر آبادان یكی از بزرگترین پالایشگاههای جهان در سال 1943 و 1944م/1322 و 1323ش، كم و بیش 300 تن اسرائیلی را در خود جای داده بود. اینان برای یاری به ارتش بریتانیا [و با لباس افسران و نظامیان انگلیسی] به آبادان آمده و سختی‌های زندگی را (بالای پنجاه درجه سانتیگراد در تابستان همراه با شرجی و نم آزارنده) مانند دیگران به جان خریده بودند. هر یك از اینان در بخشهای گوناگون شهر كاری داشتند. زن و بچه‌دار میانشان كم بود. بیشترشان هنوز تنها زندگی می‌كردند. چندی از این جوانان با آموزش زبان عبری به نوجوانان 8 تا 16 ساله یهودی در كنیساها به برپایی نشست‌های سخنرانی و نشان دادن هنر و فرهنگ اسرائیلی پرداختند. هیچ‌گونه بازداره‌ای [مانعی] در برابر پسران یهودی در آبادان برای درآمیختن با برادران اسرائیلی ‌[یهودی]‌شان نبود. ولی دخترها نمی‌توانستند از چنین بختی بهره‌مند گردند. ... آنها اگر نمی‌توانستند در نشست‌های بیرون از خانه با همسنگران‌شان به رایزنی بپردازند، آنان را به خانه‌های خود فرامی‌خواندند. نخستین نشست در خانه [یوسف] وصفی یكی از كارمندان خوشنام و رده بالای شركت نفت انجام شد. دب ادیب، اهودبن اهارون، میخائل فرانك و زنده‌یاد مئیر بنت به میهمانی فراخوانده شدند.

یادآوری این مهم ضرور است كه قدرتهای جهانی وقت، به ویژه انگلستان همواره به مثابه یك چتر امنیتی برای سازمانهای صهیونیستی و مأموران آنها در گوشه و كنار جهان به خصوص مناطق دست‌نشانده مثل سرزمین ایران بودند. وابستگی دستگاه سلطنت، شخص شاه، اطرافیان و درباریان به انگلستان، لژهای ماسونی یا كانونهای مرموز توطئه‌گر مستقر در انگلیس و... و سیطره بی‌چون و چرای انگلیسی‌ها در این كشور از یك سو و به علاوه سلطه بلامنازع زرسالاران یهودی و كانونهای قدرتمند یهودی در انگلستان از سوی دیگر، موجب شده بود ایران به جولانگاه امن و آزاد صهیونیست‌ها در آن دوران تبدیل شود و مقامات حكومت و دستگاه سلطنت و مراكز قدرت و حكومتی نیز كاملاً هماهنگ و هم‌سو با برنامه‌های صهیونیست‌ها‌، حامی و پشتیبان آنها باشند. این اهرم تأثیرگذار پس از تأسیس اسرائیل نیز كاملاً كارساز بود. یعنی علاوه بر نقش قدرتهای جهانی سلطه‌گر مثل انگلیس و آمریكا، حضور و نفوذ گسترده و همه‌جانبه ایادی صهیونیسم در عرصه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی نیز، اهرم فشار قدرتمند آنها برای مطالبات بعدی بود كه موضوع شناسایی اسرائیل به صورت دوفاكتو از سوی رژیم شاه از جمله آنها به حساب می‌آید.
یكی دیگر از عوامل تأثیرگذار، جایگاه زراندوزان و ثروتمندان یهودی در ایران آن زمان بود كه متأسفانه در متون تاریخی و منابع پژوهشی از آن سخنی به میان نیامده است.

بر طبق اسناد و اطلاعات موجود، بسیاری از مراكز پولی، بازرگانی و بانكی ایران در مقطع تاریخی یاد شده در دست یهودیان و یا اشخاص یهودی‌تبار قرار داشت.

علاوه بر این، آن دسته از یهودیان عراقی كه به تدریج، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی وارد ایران شده بودند، توانسته بودند جایگاهی ممتاز در عرصه بازرگانی و داد و ستدهای پول و اقتصادی ایران به دست بیاورند. اسناد و مدارك موجود آن دوران از سیطره آنها بر بازار پول ایران حكایت می‌كند؛ آن چنان كه بعضی مقامات و مسئولان ذی‌ربط ایران آن روز به شدت نسبت به این مسئله احساس خطر كرده و حتی مسئله را به اطلاع شخص شاه نیز رسانده بودند. از جمله اسناد موجود، نامه‌ای است كه سفارت ایران در عراق به «رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی» ارسال كرده و در این خصوص چنین هشدار داده است:

از: سفارت شاهنشاهی ایران در عراق

به: ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی

[طبقه‌بندی] محرمانه

چندی پیش اسامی بازرگانان عراقی را كه در ایران مشغول تجارت هستند از وزارت امور خارجه خواسته بودم و اینك كه صورت مزبور رسیده، معلوم می‌شود قسمت عمده فعالیتهای اقتصادی ایران در دست یهودی‌های عراقی است و این مسئله نه تنها از نظر اقتصادی بلكه از نظر سیاسی باعث كمال نگرانی می‌باشد. لهذا شرحی در این باب به وزارت امور خارجه نوشته‌ام كه رونوشت آن به پیوست تقدیم می‌شود. چون موضوع حائز كمال اهمیت است متمنی است در موقع مقتضی از شرفعرض لحاظ مبارك ملوكانه بگذرانند.

وزیر مختار

محمد شایسته

پیوست سند محرمانه یاد شده، شامل اسامی 42 شركت و كمپانی عمده یهودی است كه در سراسر ایران به امور بازرگانی و تجاری مشغول و بازار اقتصاد ایران را در دست خود گرفته بودند. بلافاصله نامه‌ای از سوی رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی به وزارت امور خارجه ارسال شد كه توضیحات لازم را در این باره آماده و به اطلاع شخص شاه و دربار برسانند.

علاوه بر وابستگی سلطنت پهلوی به آمریكا و انگلستان و قدرت بلامنازع یهود در حاكمیت و ساختار سیاسی و حكومت آن دو كشور، حضور و نفوذ اسرارآمیز یهودی‌ها در ایران، و قدرت تشكل‌های صهیونی و یهودی در داخل، موقعیت اقتصادی یهود ایران، حضور عناصر بهایی و فراماسونری و یهود مخفی در ساختار قدرت كشور، فشارهای كانونهای ذی‌نفوذ در عرصه قدرت جهانی و...، دیدگاه و تلقی مقامات حكومتی، درباریان و به ویژه شخص محمدرضا درباره قدرت جهانی یهود را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. بر اساس اطلاعات و اسناد موجود، محمدرضاشاه در باطن آنچنان تحت‌تأثیر و حتی مرعوب نفوذ و سیطره یهود در ساختار قدرت نظام سلطه بود كه در پاره‌ای جلسات بسیار خصوصی و نشست‌های محرمانه با بعضی مقامات اسرائیلی به صراحت از آنها تقاضا می‌كرد كه از اهرم و نفوذ و موقعیت خود در آمریكا در جهت حمایت از حكومت او استفاده و مقامات آمریكا را در پشتیبانی و حمایت از سلطنت او توجیه و بیش از پیش ترغیب كنند. او حتی از اسرائیلی‌ها تقاضا كرده بود كه اجازه ندهند رسانه‌های غربی علیه او و دستگاه حكومت او تبلیغات كنند. محمدرضا ارتباط با اسرائیلی‌ها را به وسیله‌ای برای تثبیت و تحكیم سلطنت خود تلقی و ارزیابی می‌كرد.




منبع:محمدتقی تقی‌پور ، ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، جلد اول ، ص 68 تا 8
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 1-5 - مردادماه 1393



 
تعداد بازدید: 880


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: