26 مهر 1393
با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914م/1332 ق. دخالت های بیگانگان در ایران به اوج خود رسید. نفرت مردم از روس و انگلیس و شعارهای عامه پسند در هواداری از آلمان و اتحاد امپراتوری عثمانی با آن دولت ، علاقه مردم را به پیوستن به جبهه متحدین بیشتر کرد. این درحالی بود که دولت ایران به رهبری مستوفی الممالک اعلام بی طرفی کرده بود.اشغال جنوب ایران توسط انگلیس ، باعث خشم و نفرت مردم آن قسمت از ایران گردید. به طوری که اکثر متنفذین محلی در بنادر و جزایر جنوب متمایل به متحدین بودند و با وجود تاکید دولت مرکزی ، به فعالیتهای علنی علیه انگلیس دست می زدند. نایب الحکومه بندرلنگه که از انگلیسی ها نفرت داشت در یکی از مساجد شهر که حکم جهاد علیه انگلیسی ها قرائت می شد، شرکت نموده و همراهی کرده بود. وزارت داخله که خواهان حفظ رویه بی طرفی حکام مناطق مختلف کشور بود به محض اطلاع ازاقدام نایب الحکومه بندرلنگه، طی تلگرافی به حکمران کل بنادر و جزایر جنوب تذکر داد. واکنش اهالی این منطقه نسبت به انگلیسی ها و آلمانی ها متفاوت بود. باتوجه به این که مردم این مناطق از سال های پیش نسبت به حضور مداخله جویانه انگلیسی ها ناراضی بودند از این رو به سمت آلمانی ها و متحدین گرایش پیدا کردند.جنگ جهانی اول در حالی به پایان رسید که تاثیر زیانباری بر اقتصاد ایران برجای نهاده بود .
جنبش مشروطه خواهی مردم بنادر خلیج فارس که به قصد برپایی حکومت قانون و استقرار امنیت آغاز شده بود بر خلاف انتظار اهالی نه تنها نتوانست امنیت را در جامعه برقرار سازد بلکه آن مقدار امنیت را که در جامعه وجود داشت نیز از بین برد. درگیری های اهالی بنادر که در قالب مشروطه خواه و مستبدین صورت گرفت به همراه تحرکات ایلات و عشایر این منطقه زمینه نا امنی راههای جنوب را فراهم ساخت.
از سوی دیگر نزاع بین خوانین و متنفذین محلی که بر سر مسائلی همچون تصاحب زمین و اخذ عوارض راداری روی می داد در کنار دخالت ها و دسیسه های انگلیسی ها که حتی به برقراری روابط مستقیم با ایلات نیز مبادرت می کردند وضعیت بنادر جنوب را در آستانه وقوع جنگ جهانی اول آشفته و نا امن ساخته بود. در این میان دولت مرکزی با اتخاذ سیاست هایی در صدد برآمد تا امنیت شهرها و راه های تجاری جنوب را برقرار سازد.
استخدام تفنگچیان، تنبیه ایلات با اعزام قوام الملک به سوی آن ها و تاسیس ژاندارمری از جمله اقدامات دولت در این زمینه بود. با آغاز جنگ جهانی اول دولت ایران سیاست بی طرفی را در پیش گرفت اما این بی طرفی که ناشی از ضعف دولت ایران بود از سوی قدرت های متخاصم به رسمیت شناخته نشد.لذا کشور ایران ناخواسته صحنه رویارویی دولت های درگیرقرار گرفت .تخریب زمین های کشاورزی ، ناامنی راه های تجاری، دخالت های بیگانگان به ویژه انگلیسی ها ، خالی بودن خزانه، قحطی و بیماری و به طور کلی ویرانی حاصل جنگ جهانی اول برای جامعه ایران بود. برای پاسخگویی به این که این واکنش ها تا چه اندازه روی داده و باعث چه پیامدهایی شده است سوال اصلی تحقیق در راستای چگونگی وضعیت سیاسی بنادر جزایر و خلیج فارس مطرح می شود.
کاهش نظارت دولت مرکزی
نهضت مشروطیت باعث کاهش نفوذ و اقتدار حکومت مرکزی بر ولایات کشور گردید.اگرچه حکومت مرکزی برای تسلط و حفظ اقتدار خود نمایندگانی را تحت عنوان والی و حاکم بدان سو گسیل می داشت، اما ساختار قومی قبیله ای برخی از این مناطق باعث شده بود تا نمایندگان مزبور که ناتوان از تسلط بر اوضاع بودند در مناسبات قومی تبدیل به مهره ای در اختیار یکی از گروه-ها شوند . این مساله در بنادر و جزایر با شدت بیشتری جریان داشت.
وسعت بسیار زیاد بنادر و جزایر که بالغ بر سیصد فرسنگ می شد از یک سو و اقتدار و نفوذ خوانین، مشایخ وبرخی از ایلات از سوی دیگر باعث شده بود تا اقتدار حکام دولتی چندان احساس نگردد.دراین میان مشرعیت حکام که بستگی زیادی به توانایی های آن ها برای حفظ امنیت و جلوگیری از اغتشاش وناامنی داشت به پائین ترین حد تنزل یافت.
موفقیت های ایلات در تهاجمات خود که گویای ناتوانی حکام در سرکوبی آنها بود باعث شده بود تا ایلات در پاره ای اوقات جهت بر آورده ساختن خواسته های خود به تهدید حکام و اهالی بپردازند.چنانکه در تهاجم گروهی از بهارلوها به حوالی بندرعباس، از سوی سرکردگان آن ها ،نامه ای خطاب به تجار بندرعباس نوشته شد که به خوبی ناتوانی حکام را آشکار می سازد:
«جنابان رئیس التجار و اکابرین بندرعباس،اولأ وجود شما به سلامت،بعد از دعاگویی وجود سرکاران عمده مطلب آن است که قریب یک هزار از ساکنین ایلات فارس محض گذران و معاش خود به این صفحه جات آمده ایم علی الحساب امروز بر حسب ظاهر رسیده شما هستیم.فی الواقع اگر صلاح بدانند دو هزار دانه فشنگ فلس پنج تیره آلمانی و بیست من چای،هزار من قند،محض معاش این مساکین مرحمت بفرمایند که انشاء الله فردا از حوالی عباسی [بندرعباس] حرکت می شود به طرف دیگر از بابت شترداری که در حوالی عباسی می باشند شتری پنج تومان و الاغی دو تومان اگر صلاح بدانند، بدهند که در جهت آسودگی خودشان بهتر است، هرگاه سوای این باشد، آماده جنگ باشند که انشاء الله به یاری خداوند گرفتن عباسی از لار خیلی آسان تر است محض اینکه بی خون ریزی و خصومت عمل بگذرد بهتر است.»
عوامل نا امنی راههای تجاری جنوب
1- نزاع خوانین و متنفذین
کشمکش و رقابت خوانین،مشایخ و متنفذین محلی که بر سر مسائلی همچون تصاحب زمین و اخذ عوارض راهداری با یکدیگر در گیر بودند،زمینه را برای ناامن ساختن راه های تجاری فراهم ساخته بود.از سال 1903 م/1320ق که از حکومت مرکزی از خوانین محلی خواست تا با سازماندهی تفنگچیهای خود امنیت راه ها رابر عهده بگیرند، هر یک از جاده های جنوب در تیول یکی از خوانین محلی قرار گرفت. آنها حقوق راهداری را در قبال پرداخت مبالغ قابل توجهی به حکام، اجاره می کردند. آن ها همچنین می توانستند مناطق در اختیار گرفته را در معرض مزایدۀ خوانین جزءقرار دهند
با آغاز نهضت مشروطیت و ضعف حکومت مرکزی،اخذ عوارض راهداری نیز به فساد و آشفتگی گرایید به طوری که باعث رشد مراکز باج گیری و افزایش حق راهداری گردید.در بندر عباس حق دلالی،حمالی و عسکله که مربوط به دوران قبل از مشروطیت بود وبه موجب فرمان مظفرالدین شاه لغو شده بود،مجددا اخذ می گردید .در بوشهر علاوه بر حق دروازه بانی،باجی تحت عنوان علافی از کاروان ها گرفته می شد. شیوۀ اخذ آن به این صورت بود که آن ها خرید و فروش خوراک چهار پایان را به انحصار خود در آورده و به مبلغ گزافی به چاپادارها می فروختند افزایش مراکز باج گیری و عوارض را هداری و سرقت هایی که در مسیر ارتباطی از سوی ایلات و قبایل مختلف روی می داد باعث رکود فعالیت های تجاری شده بود،که این مسأله واکنش اعتراض آمیز تجار رابر می انگیخت.آن ها که با توان مالی خود، نهضت مشروطیت را به منظور استقرار نظم و امنیت یاری رسانده بودند، خیلی زود دریافتند که همۀ آن آرزوها، سرابی بیش نبوده است.لذاگروهی از آنها تصمیم گرفتند برای حفظ سرمایه خود به خارج از کشور مهاجرت کنند عده ای دیگر،خود را تحت حمایت بیگانگان در آورده و تابعیت کشورهای بیگانه را پذیرفتند تا زیر چتر حمایتی آنها موفق به حفظ سرمایه خود گردند.
در یک گزارش از بار کلی که به گری ارسال شده،در این زمینه آمده است:
«قریب 400نفر از تجار با خانواده های خود،در ماه نوامبر از لار به لنگه وارد شدند.آنها اظهار می دارند که چون از چندی به این طرف تجارت موقوف بوده، آنجا را ترک نموده و قصد سکونت در لنگه و دبی دارند»
2- در گیری های مشروطه خواهان و مستبدین
مبارزاتی که میان جناح مستبدین با مشروطه خواهان در بنادر روی داد،سهم بسیار زیادی در ناامنی و اغتشاش شهرها و راه های جنوب داشت.تهاجمات نیروهای وابسته به سید عبدالحسین لاری به پایگاه های مستبدین در بستک، بندرلنگه و بندر عباس که در طول سال های 1327 تا 1330ق.جریان داشت،علاوه بر غارت اموال اهالی،امنیت راه های تجاری رانیز به مخاطره انداخت . به طوری که بارها جاده بندر عباس- کرمان، و لنگه- لار را مسدود ساخت.
3- تحرکات ایلات
کشمکش و نزاع های دایمی ایلات قشقایی و خمسه که ریشه در تضادهای سیاسی و اقتصادی میان آنها داشت،یکی از عوامل مهم در ناامنی راه های تجاری جنوب محسوب می گشت.
ایل خمسه که در زمان ناصر الدین شاه و به منظور ایجاد توازن قدرت در فارس،در بین پنج ایل کم اهمیت فارس یعنی اینانلو،بهارلو،نفر،عرب و باصری تشکیل شده بود، با در اختیار داشتن شرق و جنوب شرقی فارس که بر سر راه تجاری بندرعباس – شیراز قرار داشت،از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود. در این میان ایل بهارلو و عرب که در جنوب شرقی فارس و در نزدیکی جاده تجاری بنادر زندگی می کردند،سهم بیشتری در ناامنی شهرها و راه های تجاری بر عهده داشتند.جاده بندر عباس- کرمان،که بعد از جاده بوشهر- شیراز از اهمیت بسیار خاصی در ترانزیت کالا برخوردار بود،در سال های جنبش مشروطه خواهی به طور پیاپی نا امن می گشت.ایلات خمسه علاوه بر ناامن کردن جادۀ مزبور که از املاک آنان می گذشت با تجاوز به املاک مردم و تصرف دارایی و اموال آن ها موجبات نا امن ساختن منطقه را فراهم می ساختند.
وزارت داخله مهمترین علت ناتوانی مقامات دولتی را در سرکوبی اشرار ، پرداخت نشدن حقوق تفنگچیان دانست. به طوری که در این زمینه به وزارت امور خارجه نوشت:
«عمده علت،مسامحه و تعلل خزانه داری در پرداخت حقوق اداره حکومتی و تفنگچیان بنادر است که دست و پای حکومت را بسته و برای حکومت نفوذی باقی نگذاشته است و دراین مدت کرارأ در رساندن حقوق تفنگچیان بنادر به خزانه داری اخطار و اهمیت آنرا پیشنهاد کرده است.متأسفانه مثمرثمر نشده.»
همچنین از وزارت خارجه خواست تا با مذاکره با خزانه داری،آن ها را راضی به پرداخت حقوق تفنگچیان نماید تا بیش از این وضعیت آشفته بنادر باعث ایجاد بهانه برای دولت های بیگانه نگردد.
با وجود تلگراف های متعددی که موقر الدوله ،حکمران کل بنادر،در خصوص جلوگیری از شرارتهای ایل خمسه به والی فارس مخابره کرد اما تهاجمات ایل مزبور همچنان شهرها و روستاهای جنوب را ناامن ساخته بود و عملأ هیچ بهبودی نیز در جاده های تجاری صورت نگرفته بود.چنان که دسته ای از بهارلوها در6 حوت1331 با حمله به بندرعباس،ضمن وارد ساختن خسارت زیاد به اهالی و ناامن کردن راه های تجاری، گرین،مهندس انگلیسی را که مشغول نقشه برداری از سواحل خلیج فارس بود در ده نو وجلابی مورد هجوم قرار داده و مضروب ساختند. گرین که موفق به فرار از دست اشرار شده بود به بندرعباس رفته و در کنسولگری انگلیس در این شهرپناهنده گردید.وی که پس از سه روز توقف در کنسولگری عازم میناب شده بود تاکار نقشه برداری از سواحل خلیج فارس را به پایان رساند،در همان نقطه قبلی مجددأ مورد تهاجم گروه دیگری از اشرار بهارلو قرار گرفت.
ناتوانی نایب الحکومه بندر عباس در جلوگیری از تهاجمات مکرر ایلات خمسه،وزارت داخله را بر آن داشت تا حبیب الله خان قوام را که ایلات مزبور ابوابجمعی وی محسوب می شدند، مأمور سرکوبی آنها قرار دهد..
اهالی بنادر جنوب با مشاهده ناتوانی حکام و مقامات دولتی در سرکوبی اشرار و اعاده امنیت ،خود به مقابله با اشرار برخاستند چنانکه اهالی میناب و شمیلات که توان و استعداد کافی برای مقابله با اشرارداشتند، در صدد دفاع از شهر برآمدند . همچنین اهالی محله اوزی بندرعباس، واقع در قسمت غربی شهر،با انتشار خبر حمله خورشید خان بهارلو،با تجهیز خود،وظیفه حفاظت از محله خویش را بر عهده گرفتند.
4- انگلیسی ها:
حضور انگلیسی ها در جنوب ایران و دخالت مقامات آن دولت در امور داخلی بنادر جنوب،یکی از عوامل تأثیر گزار در نا امنی بنادر و جزایر به شمار می رود. نابسامانی اوضاع کشور که از سال ها پیش از نهضت مشروطیت نیز وجود داشت و نظارت و اقتدار حکومت را در ایالات و ولایات کشور ضعیف ساخته بود،زمینه مساعدی رابرای توسعه نفوذ بریتانیا در جنوب ایران به وجود آورده بود.
در این میان،در اختیار داشتن بر خی از بنادر و جزایر جزء توسط شیوخ و خوانین محلی، باعث شده بود تا مقامات انگلیسی برای بهره برداری های مورد نظر به فکر برقراری روابط مستقیم با آنها بیفتند.
اقدامات انگلیسی ها در خصوص پیاده کردن نیرو در جریان نهضت مشروطیت و سرکوبی انجمن های بنادر که به بهانه نا امنی راه-های تجاری جنوب صورت گرفت موجی از خشم و نفرت نسبت به انگلیسی ها در میان مردم بنادر جنوب به وجود آورد . انگلیسی ها برای رسیدن به اهداف مورد نظر خویش حتی به برقراری روابط نزدیک با برخی ایلات جهت تنبیه گروه دیگری از ایلات اقدام می کردند
برنامه های دولت برای تأمین امنیت شهرها و راههای تجاری جنوب:
1- اعزام قوام الملک برای تنبیه ایلات خمسه:
تهاجمات مکرر ایلات خمسه به بندرعباس و دیگر شهرهای جنوب نه تنها باعث وارد آمدن خسارات زیادی به تجار گردیده بود،بلکه امنیت و آرامش شهرها و روستاهای جنوب نیز از بین رفته بود. ناتوانی نایب الحکومه بندر عباس در سر کوبی اشرار بهارلو و عرب ، وزارت داخله را بر آن داشت تا قوام الملک، رئیس ایلات مزبور، را مأمور سرکوبی آنها قرار دهد. بدین منظور وی را به سوی آن ها گسیل داشت.
اعزام قوام الملک برای سرکوبی و تنبیه ایلات مزبور در حالی صورت می گرفت که چندین سال پیاپی ، املاک خود وی نیز مورد غارت و تهاجم بهارلوها قرار گرفته بود. نشریات در این زمینه نوشتند:اگر بهارلوها اعتنایی به قوام و تهدیدهای وی می کردند، چهار سال تمام محصولات خود وی را به غارت نمی بردند.
حبیب الله خان قوام در تلگرافی که به وزارت داخله مخابره کرد ، تنبیه ایلات فارس را لازم دانست . در قسمتی از آن تلگراف آمده بود:
«ایلات فارس تماماً تا تنبیه نبینند دست از شرارت بر نمی دارند. بهارلو که شریرترین و مستلزم سرکوبی سخت است. مکرر هم عرض کرده ام منوط به وجود قوه قاهره است.»
تشکیل ژاندارمری:
نا امنی راه های تجاری جنوب به خصوص راه بوشهر به شیراز که جنوب ایران را به مرکز کشور متصل می ساخت، دولتمردان ایرانی را بر آن داشت تا برای تأمین امنیت راه های جنوب کشور که مورد اعتراض اهالی و تجار داخله و خارجه قرار داشت، به تشکیل ژاندارمری اقدام نمایند. این موضوع می بایست به تأیید روسیه و انگلیس می رسید، زیرا آن ها با هر اقدامی که به نوعی باعث به خطر افتادن موقعیتشان در ایران می شد، مخالف بودند. لذا دولت ایران پس از توافق با سفرای روسیه و انگلیس تصمیم گرفت تا از سوئد، که یک کشور بی طرف بود ، صاحب منصب برای ژاندارمری استخدام کند. مجلس با اکثریت آرا لایحۀ استخدام افسران خارجی را در 2 محرم 1329 به تصویب رساند
وظیفه ژاندارمری که فرماندهی آن بر عهدۀ کلنل یالمارسن گذاشته شد حفظ امنیت خارج از شهرها و راه های تجاری و همچنین جلوگیری از شرارت و راهزنی در این مناطق اعلام گردید.
نخستین گروه از نیروهای ژاندارمری در آوریل 1913 / 23ربیع الثانی 1331 وارد شیراز شده و در اختیار ماژور سیفورت قرار گرفتند. اولین اقدام افسران سوئدی استخدام افراد محلی در نیروی ژاندارمری بود . ایلات و روستائیان ، بیشترین افراد داوطلب خدمت در ژاندارمری را تشکیل می دادند.
در بندر عباس کاپیتان دمری سوئدی در صدد تشکیل نیروی ژاندارمری برآمد. وی که از کرمان وارد بندرعباس شده بود تا اسلحه و مهمات جنگی را که از طریق دریا وارد بندر عباس شده بود. به کرمان حمل کند، در مدت توقف خود در این شهر اعلانی در خصوص تشکیل ژاندارمری صادر کرد. در این اعلان که از سوی حکومت در سراسر شهر نصب گردید پس از اشاره به درخواست پادشاه ایران از پادشاه سوئد مبنی بر اعزام چند نفر صاحب منصب برای تشکیل ژاندارمری ، به دلایل تشکیل ژاندارمری نیز پرداخته شده بود. همیچنین شرایط ورود به تشکیلات ژاندارمری را این چنین اعلام کرد:
1- باید سه سال اجیر باشد.
2- باید سن او بین بیست تا سی سال باشد.
3- تریاک یا حشیش استعمال نکرده باشد.
4- مرض خاصی نداشته باشد.
برای افرادی که وارد این تشکیلات می شدند علاوه بر وسایل مورد نیاز از قبیل اسب، اسلحه، علیق و لباس، حقوقی نیز در نظر گرفته شده بود. چنان که در هر ماه مبلغ سه تومان و پنج قران به هر فرد پرداخت می گردید.حضور نیروهای ژاندارمری در جنوب ایران، مخالفت هایی را نیز علیه این نیرو در پی داشت. از یک سو خوانین و سران قبایل که با حضور ژاندارمری منافع عظیمی تحت عنوان راهداری را از دست داده بودند، برای حفظ موقعیت خود به مخالفت با ژاندارمری پرداختند و از سوی دیگر ، گروهی از ملیون نیز به علت حمایت سیاسی و مالی انگلیس از نیروی ژاندارمری با آن به مخالفت پرداختند. از جملۀ این افراد می توان از مخبرالسلطنه ،حاکم فارس ،نام برد. در این میان تبلیغات گسترده روحانیون که به طرفداری از خوانین و مخالفت با انگلیسی ها ، ژاندارم ها را نجس و کافر می دانستند، زمینه را برای شورش هایی علیه ژاندارمری به وجود آورد.
بنادر و جنگ جهانی ا ول:
با آغاز جنگ جهانی اول درسال 1914م/1332ق. دخالت های بیگانگان درایران به اوج خود رسید.نفرت مردم از روس وانگلیس وشعارهای عامه پسند در هواداری ازآلمان واتحاد امپراتوری عثمانی با آن دولت،علاقه مردم را به پیوستن به جبهه متحدین بیشتر کرد. این درحالی بود که دولت ایران به رهبری مستوفی الممالک اعلام بی طرفی کرده بود. اشغال جنوب ایران توسط انگلیس، باعث خشم ونفرت مردم آن قسمت از ایران گردید.به طوری که اکثر متنفذین محلی دربنادر وجزایرجنوب متمایل به متحدین بودند و با وجود تأکید دولت مرکزی، به فعالیت های علنی علیه انگلیس دست می زدند. محمد رضا خان بنی عباسی، سطوت الممالک نایب الحکومه بندرلنگه که از انگلیسی ها نفرت داشت دریکی ازمساجد شهرکه حکم جهاد علیه انگلیسی ها قرائت می شد،شرکت نموده وهمراهی کرده بود.
وزارت داخله که خواهان حفظ رویه بی طرفی حکام مناطق مختلف کشور بود به محض اطلاع از اقدام نایب الحکومه بندرلنگه، طی تلگرافی به حکمران کل بنادر و جزایر جنوب خاطرنشان ساخت:
«چون اشتراک نایب الحکومه دراین اجتماعات مخالف وظیفه ومنافی بیطرفی است از مشارالیه مؤاخذه وقدغن نمائید ازاین قبیل اجتماعات احتراز وجلوگیری کرده ونتیجه تحقیقات را اطلاع دهید.»
مخبرالسلطنه، حاکم فارس درحالی که وانمود می کرد طرفدار سیاست بی طرفی دولت است ، درباطن به آلمانی ها گرایش داشت. ترس انگلیسی ها از وی به حدی بود که اورا «خطرناک ترین دشمن که تا کنون در جنوب ایران » داشته اند ،نامیدند. درحالی که اکثر خوانین سواحل خلیج فارس وحتی صولت الدوله و بسیاری ازروحانیان علیه متفقین تلاش می کردند ،قوام الملک وبرخی از خوانین شمال غربی بوشهر از جمله اسماعیل خان شبانکاره، حیدرخان حیات داودی،موقرالدوله،حاکم بوشهروجانشین وی،احمد خان دریابیگی به طرفداری ازانگلیس ها فعالیت می کردند. دراین هنگام مأموران آلمانی برای تبلیغ وفعالیت علیه روسها وانگلیسی ها ، درشهرهای ایران پراکنده شدند.
دراین میان ، ویلهلم واسموس به عنوان یکی از موفق ترین مأموران آلمانی درایران،توانست با رؤسای ایلات مخالف انگلیس درجنوب ایران ارتباط برقرار کرده وبا وعده کمکهای مالی ، آنها رابا خودهمراه سازد .از سوی دیگر تنفر وبیزاری افسران سوئدی ژاندارمری فارس از روسها ، باعث شده بود تا آنها بدون توجه به سیاست دولت مرکزی درخصوص حفظ بی طرفی ،به آلمانی ها گرایش پیداکنند.این موضوع زمینه مناسبی را برای فعالیت مأموران آلمانی دراین منطقه فراهم ساخت. به طوری که واسموس باحمایت آن ها موفق شد فعالیت هایی را علیه انگلیسی ها سازماندهی کند.
قیام مردم جنوب علیه انگلیسی ها:
اقدام انگلیسی ها در خصوص اشغال کنسولگری آلمان در بوشهر و دستگیری و تعقیب مأموران آلمانی در ایران ،مردم نواحی جنوب را که کینه شدیدی از انگلیسی ها داشتند، به تحرک وا داشت. آن چه در این میان بر شدت حرکت آنان می افزود، فعالیت و تبلیغات گسترده واسموس بود که توانسته بود یک شبکۀ ارتباطی با«ووسترو»2 ، کنسول آلمان در شیراز ، و خوانین طرفدار آلمان در جنوب ایجاد کند. بدین گونه مناطق جنوب صحنه درگیری های محلی بین هواداران و مخالفان انگلیسی ها گردید.رئیس علی دلواری با ارسال نامه هایی به روحانیون ومتنفذین جنوب، آمادگی خود را در حمایت از مخالفان انگلیس اعلام کرد . در این میان، دولت مرکزی در صدد بر آمد تا با مخابره تلگراف هایی به طرف های درگیر ، آنها را راضی به کنار گذاشتن اختلاف سازد. اما به رغم اقداماتی که در این خصوص از سوی دولت مرکزی و مخبرالسلطنه، والی فارس صورت گرفت ، گروه های در گیر بدون توجه به تهدید های دولت،همچنان به فعالیت خود ادامه دادند .
ازسوی دیگر اقدام انگلیسی ها در خصوص افزایش نیروهای نظامی خود در جنوب ایران، نفرت و انزجار مردم علیه آنها را به اوج خود رساند. آنچه در این میان به بحرانی تر شدن اوضاع کمک کرد،همکاری وهمراهی موقرالدوله حاکم بوشهر با انگلیسی ها در خصوص سر کوبی مخالفان آن دولت بود. ازطرف دیگر واسموس نیز با خوانین و گروه های مخالف انگلیسی ها از جمله زایر خضرخان اهرمی،شیخ حسین خان چاهکوتاهی و رئیس علی دلواری، جلسات متعددی برگزار کرد که نتیجه آن حمله مشترک آن ها به پایگاه های انگلیسی ها در بوشهر که همراه با شجاعت و دلاوری رئیس علی بود،گردید. دراین زمان با کاهش ترس مردم جنوب از قدرت بریتانیا که در پی تلاشهای واسموس و گروههای طرفدار وی صورت گرفت،دولت انگلیس را بر آن داشت تا با احضار نیروهای خود به بوشهر، این شهر را به اشغال خود در آورد و متعاقب آن حکومت نظامی اعلام گردید.
انتشار خبر اشغال بوشهر و روستاهای اطراف آن توسط انگلیسی ها ، منجر به واکنش گروه های مختلف مردم در بنادر جنوب گردید. به طوری که گروهی در صدد برآمدند با سفر به بوشهر به صف مبارزین علیه انگلیس به پیوندند. از جمله شیخ جعفر محلاتی ، برادر آیت الله میرزا ابراهیم ، که داوطلب اعزام به بوشهر شده بود به اتفاق هفتاد تن به سوی جنوب رهسپار گردید.
همچنین محمد ابراهیم کازرونی و سید عبدالحسین لاری هر یک به اتفاق یاران خودعازم برازجان شدند. در این میان،صولت الدوله همراه با سیاست رسمی دولت بی طرفی خود و قشقایی ها را اعلام کرد.اما اقدامات برخی از طوایف قشقایی از جمله پیوستن محمدخان از خوانین کشکولی به شیخ جعفر محلاتی که عازم بوشهر و کمک به مبارزان شده بود،نشانگر حمایت تلویحی صولت الدوله از نهضت جنوب بود. .مبارزین که در رأس آنها رئیس علی دلواری قرار داشت از29 رمضان تا 28 شوال 1333/اول اوت تا9 سپتامبر1915 مواضع انگلیسی ها را آماج حملات خود ساخته بودند. هرچند در این درگیری برخی از نظامیان انگلیسی کشته شدند اما شهادت عده ای از مبارزین از جمله رئیس علی دلواری ، ضربه بزرگی بر پیکر قیام مردم جنوب وارد آورد. او که در این نبرد شجاعت زیادی از خود بروز داده بود، در 22 شوال 1333/سوم سپتامبر 1915، به شهادت رسید. پس از شهادت رئیس علی در اغلب شهرهای ایران مراسم یادبود و سوگواری برگزار گردید. نفرت و انزجار مردم از انگلیسی ها چنان فراگیر شده بود که آیت الله میرزا ابراهیم مجتهد اعلامیه ای صادر کرد که در آن تأکید شده بود که هرکس به انگلیسی ها یاری رساند «کشتن او مباح است».
با وجود اعتراض های مکرر وزارت امور خارجه ، نیروهای انگلیسی همچنان به اشغال خود ادامه دادند. در حالی که دولت تلاش کرد تا انگلیسی ها را وادار به خروج از بوشهر سازد، اما آنها خروج نیرو های خود را منوط به پذیرش شرایط زیر از سوی دولت ایران دانستند:
1- عزل مخبر السلطنه از حکومت فارس .
2- انتصاب حبیب الله خان قوام به سمت حکمران موقت فارس تا تعیین حاکم جدید
دولت ایران که چاره ای جز پذیرش شروط انگلیسی ها نداشت ، مخبر السلطنه را از حکومت فارس احضار کرد و قوام الملک رابه طور موقت حاکم فارس کرد. بدین ترتیب انگلیسی ها بوشهر را به دولت ایران باز گرداندند.و دریابیگی حاکم بوشهر شد
کودتای ژاندارمری در فارس
ازجمله گروه هایی که درجنوب ایران علیه انگلیسی ها به فعالیتهای گسترده ای دست زدند، می توان به حزب دموکرات فارس اشاره کرد. حزب دموکرات فارس که درسال 1293 ق.توسط حیدرخان عمو اوغلی تأسیس شده بود، درجریان جنگ جهانی اول تبلیغات شدیدی علیه انگلیسی ها،درجنوب به راه انداخت. فعالیتهای گسترده حزب منجر به ایجاد شعباتی در سایر نقاط فارس و بنادرجنوب گردید. به طوری که ازسوی حزب،احمد پژوه شیرازی ملقب به «مبشر همایون»که نامزد اداره پست بندرعباس شده بود، مأمورگردید تاشعبه ای ازاین حزب را در بندر عباس تأسیس نماید.3 وی در دی ماه 1294راهی بندرعباس شد. به محض ورودش به شهر،به دستور کنسول انگلیس، فعالیت های وی تحت نظر قرار گرفت . سوء ظن انگلیسی ها نسبت به وی سرانجام منجر به دستگیری او گردید.
علی کرم بیک توپچی بو الوردی ملقب به «شجاع نظام»نایب الحکومه بندرعباس،به دستور احمدخان دریابیگی، حکمران بنادر وی را در روز11حوت1294درحین انجام وظیفه دستگیر کرده وبه نزد دریابیگی که برای ملاقات با سرپرسی سایکس به بندر عباس آمده بود،برد.
دریابیگی نیز درهنگام بازگشت به بوشهر،وی را باکشتی پرسپولیس به بوشهر برد وتحویل مقامات انگلیسی داد. انگلیسی ها نیز او را همانند دیگر مخالفان خود به هندوستان انتقال دادند و در اردوگاه سمرپور به عنوان اسیر جنگی زندانی کردند.
نفرت افسران سوئدی ژاندارمری از روسها، منجر به تمایل آنان به هوا خواهی از آلمانی ها گردید. گروهی از افسران ژاندارمری زیر نظر یاور علی قلی خان پسیان، اقدام به تشکیل کمیته«حافظین استقلال ایران»کردند.1ائتلاف این کمیته با حزب دموکرات فارس،باعث تضعیف پایگاه های انگلیس و قدرت گیری مخالفان آنها گردید. ائتلاف کنندگان بنا به پیشنهاد «ووسترو»،کنسول آلمان در شیراز، «اوکانر»کنسول انگلیس را در2محرم1334 دستگیر کردند.
ائتلاف حزب دموکرات باکمیته«حافظین استقلال مملکت ایران» که به هدف جلوگیری از تجاوز انگلیسی ها به جنوب ایران تشکیل یافته بود، به همراه دستگیری «اوکانر» کنسول انگلیس،باعث تضعیف طرفداران انگلیس در جنوب به خصوص حبیب الله خان قوام گردید.وی که توان مقاومت در مقابل نیروهای ژاندارمری وطرفداران آلمان را در خود نمی دید،پس از دوازده روز نبرد داخلی ،به سوی «لار» فرار کرد . سپس از طریق «بستک» وارد بندرلنگه شد واز آنجا نیز خود را به بوشهر رساند. با فرار وی گروهی از نیروهای ژاندار مری و حزب دموکرات در تعقیب وی به لار رفتند وعوامل طرفدار او را سرکوب کردند
در ملاقاتی که میان قوام الملک و سر پرسی سایکس که مأمور تشکیل پلیس جنوب شده بود،در بوشهر صورت پذیرفت، مقررشد جهت کمک به قوام در باز پس گیری شیراز، پنجاه هزار لیره مساعده به وی پرداخت شود. انگلیسی ها سی هزار لیره نقد به وی پرداخت کردند. همچنین دو عراده توپ، چند مسلسل ،550 قبضه تفنگ و دیگر تجهیزات به او دادند.ازسوی دیگر مقرر شد چهار هزار تفنگ و دو میلیون فشنگ نیز از هندوستان و از طریق بندرلنگه برای او ارسال شود.2وی در بازگشت از شهربوشهر وارد بندر لنگه شد واز سوی هواداران خود مورد استقبال قرار گرفت.
قوام درحالی که عازم فتح شیرازبود، در مسیر حرکت خود وارد بستک شد و یک هزار قبضه تفنگ ویکصد صندوق فشنگ را به امانت نزد محمد تقی خان صولت الملک ضابط بستک،سپرد وخود به سوی شیراز حرکت کرد،اما در17 جمادی الثانی 1334/21آوریل1916درحوالی شیراز هنگام شکار از اسب به زمین افتاد وجان سپرد.
قتل ویس کنسول انگلیس در بندر لنگه
اشغال بنادر جنوب وقیام تنگستانی ها علیه انگلیسی ها به رهبری رئیس علی دلواری که سرانجام به کشته شدن وی انجامید، باعث واکنش نیروهای تنگستانی دربندر لنگه گردید. حدود سی نفر از نیروهای تنگستانی به سرکرد گی «رئیس حسین» که از سوی دریابیگی وبه تأیید خود انگلیسی ها ،به عنوان تفنگچیان حکومتی انتخاب شده بودند، تصمیم گرفتند، کنسول انگلیس،«بدر» ویس کنسول انگلیس و «منصور دیوان» نایب الحکومه بندرلنگه را که خد متگزار انگلیسی ها می دانستند،به قتل برسانند .بدین منظور رئیس حسین که مأمور کشتن بدر شده بود موفق شد ضمن کشتن وی، برادرهای او علی و ابراهیم را نیز به قتل رساند.
نفر دوم که مأمور کشتن کنسول انگلیس شده بود و به سوی کنسولگری حرکت کرده بود،به دست سربازان هندی کشته شد. نفر سوم که قصد کشتن «منصور دیوان» نایب الحکومه را داشت در سر باز خانه، قبل از آن که بتواند تصمیم خود راعملی سازد به دست سربازان هندی کشته شد. بقیه تفنگچیان حاضر در قلعه با اطلاع از حوادث مزبور با شکافتن قسمتی از دیوار شمالی قلعه، از شهر خارج شدند. پی گیری های دریابیگی و خود انگلیسی ها برای پیداکردن افراد مزبور منجر به دستگیری چندنفر ازآنها گردید. دونفر از افراد مظنون به قتل، توسط دریابیگی از بوشهر به بندرلنگه برده شدند و آن ها را اعدام کردند. دیگر مظنونین را همراه سایر مخالفان سیاسی به هندوستان فرستاده و آن ها را حبس کردند .ازجمله این افراد می توان از عبدالعلی فرزند زایراسماعیل که او را به جرم همدستی در قتل «بدر» به حبس ابد محکوم کردند،نام برد . تلاش هایی برای رهایی وی و یا حداقل محاکمه وی درخاک ایران صورت پذیرفت اما هیچ کدام به نتیجه نرسید.
پلیس جنوب
گرایش نیروی ژاندارمری به آلمانی ها در جریان جنگ جهانی اول با توجه به حمایت های مالی انگلیسی ها از آن از یک سو ، و لزوم ایجاد توازن در مقابل نیروی قزاق در شمال از سوی دیگر ، باعث شد تا دولت انگلیس ابتدا با قطع حمایت مالی خود ، دولت ایران را مجبور به فروپاشی ژاندارمری کرده ، سپس در طی قرارداد1915 و پس از توافق با روسیه ، طرح تأسیس نیرویی را در جنوب تحت نظر افسران انگلیس پی ریزی کند . در واقع جلوگیری از فعالیت های آلمانی ها ، محافظت از راه های تجاری و چاه-های نفت جنوب عواملی بود که دولت انگلیس را مصمم به ایجاد نیروی نظامی در جنوب کرده بود.این دولت پس از مذاکراتی که با روسها انجام داد طرح ایجاد نیروی نظامی یازده هزار نفری در جنوب ایران در ژانویه 1916 ، به دولت محمد ولی خان تنکابنی تقدیم کرد.
بدین منظور ، سرپرسی سایکس در 16 مارس 1916/11 جمادی الاول 1334 ، به همراه چهار افسر انگلیسی ، سه افسر و بیست درجه دار هندی ، با یک نیروی محافظ شخصی مرکب از 25 سوار از نیروی مرکزی هند و دو توپ قدیمی سرپر ، وارد بندرعباس شد و از سوی احمدخان دریابیگی حکمران کل بنادر و شجاع نظام نایب الحکومه بندر عباس ، مورد استقبال گرم قرار گرفت. روستای نای بند در دو میلی شرق بندر عباس برای اقامت و تعلیم سپاهیان و نیروهای انگلیسی انتخاب گردید. آن ها برای سهولت وارد کردن آذوقه و ادوات جنگی در جریان جنگ جهانی ، اقدام به احداث اسکله ای نیز در محل مزبور کردند. با استقرار در نای بند ، کار استخدام افراد محلی برای پلیس جنوب آغاز گردید. پس از حدود یک ماه ، قریب 300نفر،نام نویسی کردند. نخستین گروهی که از سربازان شکل گرفت، تحت عنوان «هنگ احمدشاهی» معروف گشت . تلاش های سرپرسی سایکس برای استقرار نیروهایش در طول راه آباده، شیراز و کازرون با واکنش مخالفان انگلستان در این نواحی و سایر مناطق جنوب روبرو گشت.
اما در مرکز ، حوادث به گونه ای که به سود پلیس جنوب بود روی داد. به طوری که وزیرمختار انگلیس ، مارلینگ ، طی یادداشتی در 13 فوریه 1917/20ربیع الثانی 1335 از دولت ایران خواست تا انتصاب سرپرسی سایکس را که برای تربیت نیرو جهت حفظ امنیت جنوب ایران از سوی دولت انگلیس تعیین شده بود، به رسمیت شناخته و اختیاراتی شبیه فرمانده بریگاد قزاق به وی داده شود .
سرکوبی شدید مردم توسط نیروهای پلیس جنوب که به بهانه مبارزه با راهزنان صورت می گرفت باعث اعتراض شدید دولت ایران گردید. به طوری که وزارت امور خارجه در طی یادداشتی که به سفارت ایران در لندن در7 ذیقعدۀ 1335 ارسال کرد ازآن سفارت درخواست کرد تا از دولت انگلیس بخواهد پلیس جنوب را از ایران فرا خواند .
.موجودیت پلیس جنوب که با مخالفت های گسترده مردم ایران و دولت های شوری، فرانسه و آمریکا با قرارداد 1919، که بخشی از آن مربوط به ادامه ی حیات پلیس جنوب شد، به خطر افتاده بود با سقوط کابینه وثوق الدوله و به قدرت رسیدن مشیرالدوله سرعت بیشتری گرفت.سرانجام در ماه ربیع الاول 1340/ نوامبر 1921 پلیس جنوب منحل شد.
وضیعت بنادر و جزایر در سالهای پایانی حکومت قاجار
جنگ جهانی اول در حالی به پایان رسید که تأثیرات زیانبار آن تا سالها بعد در جامعه ایران پابرجا بود. با وجودی که ایران اعلام بی طرفی کرده بود امّا « در معرض رنج و قحطی و تجاوزی قرار گرفت که هیچ کشور بی طرف دیگری متحمل نشده بود.»3. اشغال شهرها و روستاها توسط قدرت های متخاصم نه تنها باعث رکود فعالیت های تجاری شده بود بلکه در اثر خشکسالی و تخریبی که به زراعت ایران وارد شد، قحطی ایران را در برگرفت به طوری که جمعیت زیادی از مردم ایران در اثر گرسنگی جان خود را ازدست دادند. انگلیسی ها از یک سو با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران ، قحطی را شدت بخشیدندو از سوی دیگر با محروم کردن ایران از درآمدهای نفتی اش باعث شدند تا دولت ایران نتواند اقدام موثر و مفیدی برای میلیونها ایرانی که در گرسنگی به سر می بردند، صورت دهد.
درحالی که قحطی بزرگ سال 1917 شرایط نگران کننده ای در جامعه ایران به وجود آورده بود شیوع بیماری های مسری، شرایط را بیش از پیش بحرانی ساخت. کثرت تلفات در اثر بیماری به حدی بود که درهر شهر و روستایی تعداد بسیار زیادی از بین رفتند،به طوری که در برخی از نقاط بنادر و جزایر خلیج فارس مردم فرصت کفن و دفن مردگان خود را نیز پیدا نکردند. تلفات بیماری در بستک یکی از شهرهای کوچک جنوب در یک روز به 150 نفر رسید.
در حالی که پادشاهان قاجار واپسین سال های حکومت خود را بر ایران می گذراندند، بی توجهی دولت مرکزی به بنادر و جزایر جنوب و عدم اعزام مأمورانی شایسته به مناطق مزبور هم چنان ادامه داشت. به طوری که این مناطق عملاً خارج از دایره نفوذ واقعی دولت قرار داشتند. جزیره هنگام با توجه به اهمیت استراتژیکی آن همچنان بدون نایب الحکومه باقی مانده بود. همچنین دوایر پست چاه بهار، جاسک و هنگام بدون مأمور اداره می شد.
از سوی دیگر انگلیسی ها نیز با مشاهده ناتوانی و ضعف دولت ایران به مداخله در امور بنادر و جزایر می پرداختند . آن ها بدون اجازه اولیای دولت ایران، اقدام به احداث بناهای متعددی کردند. اقدام انگلیسی ها در وسعت دادن به حدود تلگراف خانه خود در بندر جاسک گویای این نکته می باشد .
همراهی حکام و مأموران دولت ایران با خواست و اراده مقامات دولت بیگانه در بنادر و جزایر جنوب مساله ای رایج بود، به طوری که در مقابل دریافت مبالغی، اجازه انجام فعالیت هایی را که مغایربا اصل حاکمیت ایران بود نیز صادر می کردند. چه بسا بعضی از آنها نه به دلیل لیاقت و شایستگی، بلکه، به خاطر پیشکشی افزون تر، عهده دار پست و منصب شده بودند. بحران مالی که نتیجه خالی شدن خزانه ی دولت بود، در سال های پایانی حکومت قاجار مشکلات عدیده ای را از جمله پرداخت نشدن به موقع حقوق مأموران و کارمندان دولت به همراه داشت. در این میان بی کفایتی دولتمردان و حکام محلی نیز مزید بر علت می شد تا هراز گاهی، تعدادی از مأموران دولت به بهانه پرداخت نشدن حقوق شان، دست از کار کشیده و بحران موجود را تشدید سازند. اهمیت این موضوع به ویژه در بنادر و جزایر جنوب که چشم های همیشه بیدار و فرصت طلب دولت همسایه مترصد فرصتی برای حضور خود بود، اوضاع را نگران کننده ساخته بود. به طوری که نگهبانان دوائر دولتی و کنسولگری انگلیس در بندرلنگه به دلیل پرداخت نشدن حقوقشان دست از کار کشیدند. این در حالی بود که از مدتها قبل دولت مرکزی تصمیم گرفته بود به جای استقرار یک عده تفنگچی به عنوان نگهبان، گروهی نظامی به آنجا گسیل دارد. بدین منظور دستور داده شد تا ازپرداخت حقوق نگهبانان مزبور جلو گیری شود . لذا تفنگچیان نیز با پرداخت نشدن حقوق خود دست از کار کشیدند.
پرداخت نشدن حقوق نگهبانان از یک سو و ناتوانی مقامات دولتی در جایگزین کردن نظامیان به جای نگهبانان از سوی دیگر نه تنها باعث نگرانی اهالی و مقامات حکومتی گردید بلکه باعث شد تا انگلیسی ها به بهانه برقراری امنیت کنسولگری و اتباع خود اقدام به پیاده کردن نیروی نظامی نمایند. ادامه این وضعیت باعث شد تا نایب الحکومه بندرلنگه در گزارشی که در 6 ذیقعده 1341 به کارگزاری اول بنادر ارسال داشت توجه عاجل مسوولین را خواستار گردید.
«شش برج تمام است حقوق نظمیه اینجا که برجی 313 تومان است نداده اند. تا سه روز قبل که آقای حکیم الممالک از عباسی وارد شدند و از ایشان هم جواب یأس شنیدند عموماً دست از خدمت کشیده.»
وی همچنین تهدید کرد چنانچه به وضعیت پیش آمده رسیدگی نشود، استعفا خواهد داد. سید جعفر، فرزند سید شبر، از علمای بندرلنگه نیز با ارسال نامه ای در 6 ذیقعده 1341 به کارگزاری اول بنادر از مقامات دولتی خواست « به هر طریقی صلاح و صواب دانند محض امنیت تنظیم بلاد و آسایش اهالی آنچه زودتر تکلیف اجرت تفنگچی ها را معین فرمایند و الا بلد هرج و مرج و برهم خورده خواهد شد.»
نگهبانان که از دریافت حقوقشان نا امید شده بودند به نزد حاکم و تجار شهر رفته و تاکید کردند :
« ... از پریشانی از کف رفته ایم هرگاه علاج فوری نشده نظم و امن بلدبعهده ما نیست و رجوعی به نظم و امن بلد نداریم و مسئول احدی نیستیم .»
با وجود پرداخت نشدن حقوق نگهبانان ، اما آنان بنا به درخواست های مقامات دولتی و تجار شهر به محل ماموریت خویش بازگشتند. هرچند بازگشت آنان نیز نتوانست مانع پیاده شدن نیروی انگلیس گردد.
ولی بستان، رییس دانشگاه آزاد بستک
منابع:
.اوکانر، فردریک ، از مشروطه تاجنگ جهانی اول ،یا خاطرات فردریک اوکانر کنسول انگلیس درفارس ،ترجمۀ حسین زنگنه،تهران ،شیرازه،1376،ص94.
اخگر، احمد زندگی من در هفتاد سال تاریخ معاصر ایران ، تهران، خوشه ،1363،ص207.
استفانی کرونین ، ارتش و حکومت پهلوی ،ترجمه غلامرضا بابایی، تهران ، خجسته ،1377، ص47
اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران،به کوشش کاوه بیات ،بوشهر ،مرکز بوشهر شناسی و مؤسسه خدمات فرهنگی همسایه،1377،ص128
اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران،به کوشش کاوه بیات، بوشهر،مکزبوشهر شناسی و مؤسسه فرهنگی همسایه،1377ص61-60.
اسناد وزارت امور خارجه ، سند شماره 13-7- 29-131ق.
اسناد وزارت امور خارجه ، سند شماره9-16-48-1335 ق.
اسناد وزارت امور خارجه ، سند1-3-53-1306 ش.
اسناد وزارت امور خارجه ،سند شمارۀ10-21-47-1333 ق.
اسناد وزارت امور خارجه سند شماره 4-37-29-1330ق.
اسناد وزارت امور خارجه، سند شمارۀ 2-11-51-1302ش.
اسناد وزارت امور خارجه،سند شمارۀ9-3-27-1333 ق.
اسناد وزارت امورخارجه ، سند شماره 28-48-19-1330ق.
اسناد وزارت امورخارجه،سند شمارۀ 68/-12-47-1333ق.
اسنادوزارت امور خارجه ایران،سند شمارۀ2-11-51-1302ش.
ایرجی، ناصر ،ایل قشقایی در جنگ جهانی اول ،تهران ،شیراز1378، ص32.
بار کلی به گری، 22 ژانویه 1912، کتاب آبی، جلد هفتم، ص 1606.
بار کلی به گری، کتابی آبی، جلد هشتم، ص 1915
بنی عباسیان، محمد اعظم؛ تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بستک.ص334
پی یر ابرلینگ، سیایت قبیله ای انگلیس ر جنوب ایران ، ترجمه کاوه بیات ، نامه نور ش4و5، ص 68.
جمیز مابرلی،عملیات در ایران ( جنگ جهانی اول1914-1918) ترجمه کاوه بیات، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا،1369 ، ص 211.
جنگ جهانی اول در جنوب ایران ، ترجمه کاوه بیات ، ص 67.
جنگ جهانی اول درجنوب ایران (گزارشهای سالانۀ کنسولگری بزیتانیا دربوشهر1921-1914)،ترجمۀ کاوه بیات،بوشهر،کنگرۀ بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیس علی دلواری، 1373،ص32.
جنگ جهانی اول درجنوب ایران،ترجمۀ کاوه بیات،ص43.
چارلز عیسوی، تاریخ اقتصاد ایران ، ترجمه یعقوب آژند، چاپ دوم ، تهران، نشر گستر ،1369،ص 237
حبل المتین، سال 16، شمارۀ 25، ذیحجه 1326، ص 15.
حبل المتین، سال 19، شمارۀ 18، 22 شوال 1329، ص 19.
حبل المتین، سال 20-شماره 32، ص16.
حبل المتین، سال 21،شماره38،23 جمادی الاول 1332 ،ص 23.
ذوقی، ایرج ، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ 1925-1900، تهران ، نشر پاژنگ ،1368 ، ص 156
راضی، منیره ، پلیس جنوب ایران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381 ، ص 41 – 40
رکن زاده ،محمد حسین آدمیت، فارس و جنگ بین الملل، چاپ سوم، تهران، اقبال، 134، ص 352.
سازمان اسناد کتابخانه ملی، موضوع سند « تجاوزات ایل عرب و بهارلو به بندرعباس و نارضایتی انگلیس از وجود نا امنی در منطقه» شماره سند 00110052، ص1.
سازمان اسناد کتابخانه ملی، موضوع سند « تجاوزات ایل عرب و بهارلو به بندرعباس و نارضایتی انگلیس از وجود نا امنی در منطقه» شماره سند 00110052، ص1.
سازمان اسناد و کتابخانه ملی ، موضوع سند«تجاوزات ایل عرب و بهارلو به بندر عباس».شماره سند 00110052،ص 1
سازمان اسناد وکتابخانه ملی،موضوع سند« احکام حجج السلام درموردلزوم جهاد بر ضد انگلیسی ها »سند شماره 00070637
فلوریدا سفیری،پلیس جنوب ایران،(اس،پی،آر)،ترجمه منصوره اتحادیه و منصوره جعفری فشارکی ،تهران، نشر نو ،1364،ص 36.
قرقانی ،حمید. تاریخ ژاندارمری در جنگ جهانی اول، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه شهید بهشتی،1379. ، ص 68.
قرقانی، حمید، ،تاریخ ژاندارمری فارس در جنگ جهانی اول ،پایاننامه کارشناسی ارشد ،تهران ،دانشگاه شهید بهشتی ،1379،ص41-
مجد، محمد قلی،قحطی بزرگ، ترجمه محم کریمی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ص27
میرزایی دره شوری ،غلام رضا ، قشقاییها ومبارزات مردم جنوب ، تهران ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1381،ص167.
نصیریی طیبی ، منصور ، ایالت فارس و قدرتهای خارجی از مشروطیت تا سلطنت رضا شاه، مرکز اسناد وخدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1384،ص86
منبع: سایت جام جم ایام
تعداد بازدید: 1033