10 آبان 1393
انشقاقهای گروهی در جبهه ملی و اختلافات رهبران، باعث آسیبپذیر شدن نهضت و هرجومرج جامعه شده بود. به دنبال انحلال مجلس، مخالفان مصدق درصدد کودتا برآمدند و 24 مرداد تعدادی از سیاستمداران دستگیر و زندانی شدند. شاه فرمان عزل مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی را توسط نصیری به مصدق ابلاغ کرد.
کودتا با شکست مواجه شد، نصیری دستگیر و گارد شاهنشاهی خلع سلاح شد، بعد از کودتای نافرجام 25 مرداد رحیم زهتابفرد به تبریز آمد و در جمع روزنامهنگاران تبریز از آنها خواست مصدق را رها کنند یا حداقل یک هفته صبر کنند و مطلبی ننویسند: «آقایان، شما مصدق را رها کنید، این شخص مملکت را به باد میدهد و میخواهد این کشور را به دست کمونیستها بدهد.» حزب توده و توده نفتیهای انگلیس با فعالیتهای گستردهای انجام کودتا را جهت جلوگیری از افتادن ایران به دست کمونیستها، ضروری اعلام کردند. کودتای 25مرداد شکست خورد و سلطنتطلبان بیمناک خواهان عضویت در گروهها و احزاب طرفدار دکتر مصدق شدند. محمدعلی فائق میگوید:
«... رئیس سازمان امنیت بعدی، نصیری را مأمور کرده بودند مصدق را بگیرند، که شکست خوردند، دیگر همه عوامل تبریز که آن طرفی بودند، همه آمدند این طرفی همه میآمدند از ما میخواستند [نامفهوم] یکدفعه در حزب [حزب ایران] نشسته بودم، دیدم که یک عده از همین [نامفهوم] چاقوکشها و طرفدار شاه آمدند، گفتند که آمدیم اسم ما را بنویسی برای حزب... گفتم آقاجان، عزیز من اینجا بخواهی عضو شوی، به این سادگی نیست شما باید بیایی کلاس ببینی... بعد محل حزب ما را بعد از کودتا همانها آمدند و آتش زدند.»
کودتای 28 مرداد 1332
کودتای 28 مرداد به رهبری آمریکا، رژیم پهلوی را استوار و قدرتمند ساخت. در فاصله 3 روز از 25 مرداد تا 28 مرداد دولت مصدق سقوط کرد جایگاه رژیم شاه مستحکم شد. طرفداران نهضت ملی و دکتر مصدق 17 مرداد در باغ گلستان با حضور گسترده مردم میتینگ برگزار کردند. بعد از پیروزی کودتای 25 مرداد، طرفداران 2 جناح زدوخوردهای پراکندهای داشتند. با اعلام سقوط دولت، سلطنتطلبان قیام کردند و در سطح شهر مردم با تصاویر شاه، که در این زمان خارج از کشور بود، با شعار «زندهباد شاه» تظاهرات کردند. معروف است که میگویند کسانی که صبح به نفع مصدق شعار میدادند بعدازظهر به نفع شاه شعار دادند. شعار «زندهباد مصدق» در یک روز به «زندهباد شاه» تغییر یافت.
عدهای با دادن شعار، مردم را تهییج میکردند و افراد طرفدار دولت که چند روز قبل تظاهراتی علیه شاه انجام داده بودند، مضروب و مجروح شدند. ادارات دولتی از جمله استانداری، ادارات شهربانی و ژاندارمری تبریز و شهرستانهای آذربایجان، مجالس جشن و سخنرانی برپا کردند. دکتر میلانی از شاهدان عینی وقایع 27 و 28 مرداد چنین میگوید: «شبش در تبریز تظاهرات بود، مردم در میدان ساعت شدیدا به نفع دکتر مصدق تظاهرات میکردند صبح که در تهران کودتا میشود؛ تقریبا نزدیک ظهر یا عصر، نیروهای ماجراجو و یکسری عناصر اوباش، چماق به دست راه میافتند در شهر، شروع کردند در شهر تظاهرات کردن، شروع کردند شعار دادن علیه مصدق «محو اولسون مصدق» یعنی مرگ بر مصدق، شروع به تاراج جاهایی کردند که وابسته به او بود. دفتر «حزب ایران» را تاراج کردند، به خانه تعدادی از شخصیتها ریختند و تاراج کردند. یکی از عناصری که کمک میکرد شخصی به اسم حاج ابوالقاسم جوان که به اوباش کمک میکرد شاگردهای کارخانه خودش را از قبل آماده کرده بود، پول داده بود. اینها ریختند بیرون، ما یکدفعه پیچ رادیو را باز کردیم، دیدیم یک آقایی دارد نطق میکند میگوید «یاشاسین الله» زندهباد خدا! آدم بیسوادی بود، نمیدانست چه میگوید.»
ناصر نجمی اوایل سال 1332 از طرف دکتر مصدق به سمت سرپرستی تبلیغات آذربایجان و رادیو تبریز منصوب شد، وی از طرفداران نخستوزیر بود و در مدت فعالیت خود در رادیو، سخنرانیهایی را در حمایت از نهضت و دولت مصدق انجام داده بود، وی روز 28 مرداد تبریز را چنین نقل میکند:
«... باری صبح روز 28 مرداد وقتی سر کارم رفتم، اوضاع تبریز آرام و متعارف بود و چیزی که از وقوع طوفانی درهمشکننده حکایت کند، به چشم نمیخورد، وقتی در پشت میز کارم قرار گرفتم، ناگهان چند بار تلفن به صدا درآمد و از آن سوی سیم گفتند ارتباط با تهران قطع شده و علت هم معلوم نیست... به طرف اداره به حرکت درآمدم... هنوز چند قدمی از خیابان شاپور نگذشته بودم، قیافه آشنایی... با شتابزدگی گفت... به اداره نرو، عده زیادی از طرفداران شاه و گروههای دیگر به آنجا حمله کردهاند و قصد اشغال رادیو تبریز را دارند... گفتم بروم استانداری، استاندار را ببینم... دو طرفش همایونفر مدیرکل پست و تلگراف و سرهنگ پورشریف رئیس شهربانیهای آذربایجان نشسته بودند... استاندار نمیدانست در تهران کودتایی وقوع یافته، وقتی مرا دید، سرآسیمه پرسید چه خبر آقای نجمی؟ گفتم رادیو را باز کنید همهچیز روشن میشود، پیچ رادیو تهران که باز شد فریادهای زندهباد، مردهباد غریو جمعیت اشغالکننده درهم آمیخته بود... اداره تبلیغات را [تلفنی] گرفتم یکی از کارکنان فنی... گفت همهجا را اشغال کردهاند و الان به طرف استودیو حمله کردهاند، به او اخطار کردم دستگاه فرستنده را از کار بینداز. این را گفتم و گوشی را گذاشتم... در محلههای پایین خیابان شاپور، نمیدانستم چه میکنم و به کجا میروم، از کنارم کامیونهای ارتشی پر از سرباز و هواخواهان شاه میگذشتند که شعار ضدمصدق میدادند...»
ناصر نجمی و سایر هواداران مصدق تحت تعقیب سلطنتطلبان قرار گرفتند. عدهای از سلطنتطلبان که مروت و جوانمردی داشتند به مردم کمک کردند تا به زحمت نیفتند و عدهای را به تهران رساندند تا درامان بمانند. دکتر محمدعلی فائق نیز همکاری مردم تبریز از طرفداران نهضت ملی بعد از کودتای 28 مرداد را خوب توصیف میکند.
به دلیل دستگیری گسترده مخالفان و تعداد زیادی از بازاریان که طرفدار نهضت ملی بودند، بازار به تعطیلی کشید، پورشریف، رئیس شهربانی تبریز که از طرفداران نهضت ملی بود، به دست اراذل و اوباش مجروح شد، سیداسماعیل پیمان به مدت یک ماه در تهران منزل آیتالله سیدمحمدعلی انگجی اقامت کرد. نمایندگان طرفدار دولت ملی و نمایندگان روحانی تبریز، نیز دستگیر و زندانی شدند. مسعود حجازی در خاطرات خود مینویسد:
«در کودتای 28 مرداد عدهای به زندان افتادند، از جمله من و اصغر پارسا، مدتی در دژبان مرکزی بودیم و بعدا به شهربانی منتقل شده و ما را در اتاقهای جنب اتاق رئیس شهربانی بازداشت کردند و بعد از مدتی به زندان عشرتآباد منتقل شدیم. مرحوم مهندس احمد رضوی و من در یک اتاق بودیم بعدا مرحوم خلیل ملکی را نیز به اتاق ما آوردند و سایر آقایان در اتاقهای جداگانه مستقر شدند. اسامی آقایان را تا آنجا که به خاطر دارم، مینویسم: آقایان ابوالقاسم امینی کفیل وزارت دربار، کشاورز صدر، حسن شهیدی، دکتر مهدی آذر، لطفی آشتیانی، آیتالله میلانی، انگجی، شبستری، مهندس بیانی، محمدعلی توفیق، یرواند وکیل دادگستری از ارامنه تبریز و جمعی دیگر...»
از طرف ستاد ارتش دستورات تلگرافی به تمام واحدهای کشور مخابره شد و مردم را به سکوت و آرامش دعوت کردند و در شهرستانها عموما نیروهای نظامی آمادگی خود را در راه خدمت به شاه و مقامات جدید دولتی و ارتشی اعلام کردند و ستاد ارتش امور نظامی کشور را زیر نظر گرفت. نخستوزیر (سرلشکر زاهدی) ماموران جدیدی برای احراز مشاغل متعدد کشوری انتخاب و تعیین کرد که تحت نظر مستقیم نخستوزیر بودند، سپهبد شاهبختی، استاندار آذربایجان شد و با دستور زاهدی «مواظب باشید تحریکاتی نکنند» اعمال و فعالیتهای نمایندگان روحانی تبریز تحت نظر گرفته شد.
ماموران انتظامی درصدد تأمین امنیت بازار برآمدند و مردم مشغول فعالیتهای اقتصادی خود شدند و ماجرا با شکست دکتر مصدق و موفقیت شاهدوستان به پایان رسید. 21 آبان تظاهراتی در اعتراض به برکناری مصدق شکل گرفت. بازار و دانشگاه در تبریز و شهرستانهای اطراف از جمله مرند تعطیل شد.
ناهید عابدینی (عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور تبریز)
منبع: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 873