10 آبان 1393
از همان روز 28 مرداد 1332 و سرنگونی حکومت دکتر محمد مصدق، نقل روایتها و تاریخنگاریهای متفاوت و متناقض پیرامون آنچه که گذشت آغاز شد. در طول 58 سال اخیر، صدها کتاب تحقیقی و تالیفی، مقاله، پایاننامه، مجموعه اسناد و خاطرهنگاری در این باره به زبانهای مختلف منتشر شده و موضوع از زاویه دیدهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است.
هر اعتقاد سیاسی داشته باشیم و بر سر هر موضعی که در برابر 28مرداد 32 باشیم، در این که آن رخداد، نقطه عطف و حادثه سرنوشتسازی در تاریخ معاصر ایران بوده تردید و اختلافی نداریم. نویسنده در این نوشته تلاش کرده تا ضمن بررسی نحلههای اصلی تاریخنگاری ایرانی آن رویداد، به واکاوی اجمالی مواضع مختلف درباره کارنامه و زمانه دولت مصدق و سقوط آن و ریشهها و تبعات 28مرداد بپردازد و سیر تحول هر یک از این دیدگاهها را نیز مورد بررسی قرار دهد.
در یک تقسیمبندی کلی، روایتهای تاریخی جهتدار سیاسی را میتوان به 4 دسته تقسیم کرد: تاریخ نگاری چپ، تاریخنگاری سلطنتطلب، تاریخنگاری مذهبی و تاریخنگاری ملیگرا. هر یک از این 4 نحله روایت متفاوتی از دوران ملیشدن صنعت نفت، حکومت دکتر مصدق و ماجرای 28 مرداد 1332 ارائه میکنند. در این میان البته باید به 3 نکته مهم توجه داشت؛ اول آن که برخی از دیدگاهها درباره حوادث یادشده، در واقع ترکیبی از 2 دیدگاه از مواضع فوق است و لزوما نمیتوان آنها را در یک گونه از تاریخنگاری حوادث سالهای 30 تا 32 جا داد. دوم آن که همین دیدگاههای چهارگانه، خود دارای زیرمجموعههایی هستند که تا حدی با روایت غالب آن نحله تاریخنگاری تفاوتهایی دارند. سومین نکته آن است که هر یک از این دیدگاهها، در طول 58 سال اخیر بتدریج دچار دگردیسیهایی شده و بنا به ضرورت زمانه تغییراتی در نگاه خود دادهاند.
تاریخ نگاری چپ:
تاریخنگاری چپگرایانه از ملیشدن صنعت نفت و 28 مرداد از ابتدا و دست کم تا اواخر دهه 1340 شمسی در کنترل و سیطره حزب توده ایران بود. این روایت، در واقع نوع بومی شده و کمی تغییر شکل یافته تاریخنگاری رسمی اتحاد جماهیر شوروی بود. در روایت آغازین و تغییر شکل نیافته تاریخنگاری چپ، مصدق یک آزادیخواه، فئودال و بورژوا بود که با حمایت طبقه متوسط و خردهبورژوازی و کمتوجه به منافع طبقه کارگر و اردوگاه سوسیالیسم روی کار آمد. نهضت ملیشدن صنعت نفت هم صرفا یک حرکت روبنایی استقلالطلبانه، ولی بیتوجه به خواستههای بنیادین طبقه کارگر و جنبش طبقاتی در ایران بود که جناحهایی از نیروهای واپسگرا و راستگرا، از قبیل بازار و روحانیت، هم از آن حمایت کردند. از نظر حزب توده، مصدق بعد از قیام 30 تیر 1331 به تدریج از متحدان راستگرای خود فاصله گرفت و در ماههای پایانی حکومت خود در آستانه یک پیوند تاریخی با چپگرایان بود که کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد مانع این امر شد. 1
از اواخر دهه 1340 با ظهور دیگر گروههای چپ که دارای وابستگی کمتری به شوروی بوده (مانند سازمان چریکهای فدایی خلق ایران) یا حتی مخالف مواضع مسکو (از قبیل گروههای مائوییست و ضد مسکو) بودند، انواع دیگری از این تاریخنگاری بروز کردند. وجه غالب این نوع تاریخنگاری نوین چپ در برخورد با مساله مصدق، جبهه ملی و ملیشدن صنعت نفت تقریبا شبیه نگاه حزب توده بود، با این تفاوت که از نظر چپهای غیرتودهای، شوروی و رهبری حزب توده نیز به عنوان دشمنان منافع ملی ایران، با دخالتهای نابجا و سکوت در برابر کودتا عملا در این ماجرا موثر بوده و نخواستند یا نتوانستند گامی در جهت مقابله با عملیات دشمنان خارجی در کودتا بردارند. در این نگاه، مصدق قهرمان ملی بود که ضمنا اشتباهاتی هم داشت. ولی مقصر اصلی ماجرا، شاه و دربار، آمریکا و بریتانیا و متحدان راستگرای پیشین مصدق بودند. ضمنا حزب توده و شوروی هم به دلیل محاسبه غلط راه نادرستی را در موضوع نفت و کودتا در پیش گرفتند. 2
به مرور زمان و با کاهش تدریجی سایه سنگین و سیطره حزب توده بر جنبش چپ، فروپاشی بعدی آن حزب در ایران در 3 تا 4 دهه اخیر و همچنین با آغاز حرکت تجدید نظرطلبانه اصلاحات میخائیل گورباچف رهبر پیشین کشور شوراها و سپس فروپاشی کل اتحاد جماهیر شوروی، تاریخنگاری ارودگاه چپ ایرانی نیز دچار دگردیسی اساسی و تغییر مواضع جدی شد و با فاصله گرفتن از مواضع کلاسیک تا حد زیادی به مواضع جبهه ملی و دیگر جناحهای طرفدار مصدق نزدیک شد تا جایی که به جز معدودی از گروهها و تاریخنگارانی که همچنان بر مواضع مارکسیست لنینیستی، به خصوص از نوع استالینیستی آن پافشاری میکنند، اکنون اکثر تاریخنگاران چپ سابق مواضع نسبتا مشابهی با تاریخنگاری رسمی ملیگرایان و حامیان روش و منش دکتر مصدق و جبهه ملی درباره جنبش ملیشدن صنعت نفت و حادثه 28مرداد 1332 دارند. 3
تاریخ نگاری سلطنتطلب:
تاریخنگاران سلطنتطلب که در سالهای اخیر بیشتر ترجیح میدهند که با نام مشروطهخواه شناخته و یاد شوند، اساس ملیشدن صنعت نفت در ایران و حقانیت آن را مورد تایید قرار میدهند، ولی نقش مصدق و متحدانش در این حوادث را کمرنگ جلوه داده و همان طور که محمدرضا شاه علاقه داشت، شخص شاه را باعث و بانی ملیشدن نفت میدانند. در این نوع نگاه به حوادث نفت و 28 مرداد، دولت مصدق در نیمه اول کار خود با حمایت پادشاه توانست کار خود را پیش ببرد، ولی به مرور رو به خودکامگی آورد و ضمن افزایش تدریجی اختیارات خود و بیتوجهی به شاه و مجلس کمکم به کمونیستها نزدیک شد. از این نظر، مصدق با برپایی رفراندوم غیرقانونی انحلال مجلس هفدهم، راه را برای عزل کاملا قانونی خود توسط شاه جوان گشود. لذا برکناری مصدق در 25مرداد امری قانونی بود، حوادث 28 مرداد هم یک قیام ملی بود و حمایت و حضور خارجیها در آن هم یا به کلی دروغ بوده یا در آن اغراق شده است. 4
البته این دیدگاه سلطنتطلب هم در سالهای پس از انقلاب اسلامی دچار تغییرات و دگرگونیهایی شده است. برای نمونه برخی اساسا با محاسبه سرانگشتی مالی، اصل ملیشدن نفت در ایران را اشتباهی بزرگ خطاب کردند. 5 و عدهای هم با اتخاذ مواضعی محترمانهتر نسبت به مصدق، ضمن انداختن مشکلات به گردن روحانیان، عنوان کردند که دولت مصدق به دلیل شکستهای سیاسی و اجتماعی باوجود صداقت و مردمیبودن اولیه خود، به مرور و در عمل، کارآمدی داخلی و بینالمللی خود را از دست داده و در موارد مختلف به بن بست رسیده بود. کمک دولتها و سازمانهای امنیتی خارجی در سرنگونی دولت او و بازگرداندن محمدرضا شاه به قدرت برای جلوگیری از تغییر سلطنت، گسترش نفوذ حزب توده و سیطره یک حکومت جمهوری کمونیستی به شیوه و با حمایت شوروی در ایران بود و چیزی از اصل مردمی و اصیلبودن این قیام ملی نمیکاهد.
دیدگاه مذهبی
دیدگاه مذهبی درباره تحولات ملیشدن صنعت نفت و 28 مرداد خود دارای چند گرایش و شعبه است. ولی وجه غالب آن میگوید: جنبش ملیشدن صنعت نفت توسط طیف هوادار مرحوم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی در زمانی آغاز شد که دکتر مصدق در حالت بازنشستگی سیاسی خودخواسته در احمدآباد، ده خود به سر میبرد. درواقع تنها در میانه راه بود که دکتر مصدق به نهضت پیوست و با حمایت مذهبیها نیز به قدرت رسید. این دیدگاه بر این باور است که بدون دلاوری و قیام هواداران آیتالله کاشانی و گروههای نزدیک به او، هیچ بختی برای بازگشت مصدق به قدرت نبود. با این همه مصدق پس از 30تیر 1331 به جای قدرشناسی و درایت در امر حکومت، به خواستههای متحدان سابق خود، بخصوص کاشانی در دستگیری عوامل کشتار 30 تیر و تقسیم قدرت پشت کرد و با اظهار استظهار به پشتیبانی ملت ایران هشدارهای متحدان سابق خود را نادیده گرفت.
به عقیده این دیدگاه، علت اصلی سقوط دولت مصدق، مخالفت روحانیت، شاه و دربار و حتی دخالت و توطئه کشورهای دیگر نبود، بلکه زیادهخواهی مصدق، درخواستهای غیرقانونی او برای افزایش اختیارات قانونی از مجلس، بیاعتنایی به مجلس و نمایندگان و نهایتا برگزاری رفراندوم غیردموکراتیک و غیرقانونی انحلال مجلس هفدهم بود. این دیدگاه همچنین معتقد است، در شرایطی که دولت مصدق ناکارآمدی خود را در زمینههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی به اثبات رسانده بود، چارهای جز کنارهگیری نداشت. برخی از معتقدان به این نظر حتی برآنند که دخالت قوای خارجی در 28 مرداد و همکاری آنان با شاه و دربار، به نوعی نجاتدادن مصدق از سقوط محتوم و تبدیل او به یک قهرمان جاودانه بود. در این دیدگاه نیز ادامه حکومت مصدق به معنای ورشکستگی کامل کشور و افتادن حکومت ایران به دامان حزب توده و شوروی تلقی میشود. 6 براساس این نگاه، روحانیت ایران در جریان 28 مرداد با انتخابی سخت مواجه بود. آنان ضمن مردود دانستن همکاری رهبران روحانی با کودتاگران در 28 مرداد، معتقدند که در آن هنگام، انتخاب واقعی روحانیت بین ادامه سلطنت محمدرضا شاه و کمونیسم بود؛ چرا که دولت مصدق با برگزاری رفراندوم غیرقانونی انحلال مجلس هفدهم، عملا خودش موجبات سقوط خودش را فراهم کرده بود و آیندهای برای ادامه آن حکومت متصور نبود. در این میان طبیعی بود که هم روحانیت سنتی و هم روحانیت سیاسیخواهان روی کارآمدن یک حکومت کمونیستی ضد دین وابسته به شوروی نبود. علاوه بر آن، دیدگاه مذهبی اتهام پولگرفتن رهبران روحانی از دربار و خارجیان برای مشارکت در امر کودتا را بیاعتبار و بیاساس دانسته و آن را به کلی تکذیب و انکار میکنند.
همانطور که گفته شد، باید توجه داشت که باوجود شباهت در بخشهای زیادی از روایت، جناحهای مذهبی نیز در تاریخنگاری سالهای 1330 تا 1332 یکسان و یک کاسه نیستند. برای مثال، طرفداران فداییان اسلام نگاه متفاوتی نسبت به طرفداران کاشانی دارند و طبعا به نقش و جایگاه سیدمجتبی نوابصفوی و گروه مسلح او در آن دوره توجهی ویژه داشته و او را محور تحولات میدانند. در این مورد، طرفداران فداییان اسلام آگاهانه اختلافات جدی نواب صفوی و آیتالله کاشانی و آیتاللهالعظمی بروجردی در آن دوران را نادیده گرفته و حتی کتمان میکنند. این البته سوای دیدگاه روحانیونی از قبیل حضرات آیات سیدرضا و سیدابوالفضل زنجانی و سیدمحمود طالقانی است که به طور کامل تا آخر کار در اردوگاه هواداران دکتر مصدق باقی مانده و از جریان اصلی روحانیت غیرسیاسی شیعه به رهبری بروجردی و روحانیت سیاسی به رهبری کاشانی فاصله گرفتند.
دیدگاه ملی و هواداران مصدق
در این دیدگاه همه چیز به مصدق و جبهه ملی ختم میشود. بر این اساس، پیشنهاددهنده اصلی ملیشدن نفت، مرحوم دکتر حسین فاطمی است و اجرا کننده و پیش برنده آن هم فقط دکتر مصدق و جبهه ملی. دربار، روحانیت و حتی دیگر رهبران سیاسی از قبیل دکتر مظفر بقایی نیز از سر ناچاری یا برای فرصتطلبی و توطئه به مصدق پیوسته بودند و بود و نبودشان در جریان ملیشدن نفت هم تاثیر چندانی در پیروزی و پیشبرد آن نهضت نداشت. در این دیدگاه مصدق یک قهرمان ملی به دور از خطا و بری از اشتباه است که بهخوبی و درستی حوادث کشور را در مسیری صحیح پیش میبرد، ولی اتحاد شاه و خارجیها و روحانیان و سیاستمداران بریده و مزدوران در مقابل مصدق، موجب سقوط دولت او شد، بیآنکه او و همکارانش هیچگونه تقصیر و تاثیری در روند این شکست داشته باشند. براساس این دیدگاه، انتقاد و چالش سیاستهای مصدق نیز اقدامی نابخشودنی و در جهت شکستن اسطوره ملی کشور است. 7 هواداران این دیدگاه در سالهای اخیر، از 2 جهت پیش رفتهاند. عدهای از قبیل مرحوم مهندس عزتالله سحابی خواهان مجالدادن بهفضای انتقادکردن و انتقادپذیری از مصدق و کارنامه سیاسی او و دولتش شدهاند و در مقابل عدهای زیادی نیز به شدت به قداست بخشی به او و عملکردش پرداختهاند. در نگاه اول، ضرورت تاریخی این است که ضمن تکریم مصدق و یارانش با آسیبشناسی دوران حکومت او، از بروز اشتباهات مشابه در آینده سیاسی ایران جلوگیری شود.
حال آن که در نگاه دوم، هر گونه تلاشی برای ایرادگرفتن یا انتقاد از مصدق و کارنامه او توطئهای سازمانیافته بوده به معنای تندادن به منویات آمریکا و بریتانیا و شاه و سلطنتطلبان و مخالفان مذهبی او و اعلام حمایت از حاکمیت کنونی ایران است. در این نوع دوم، دکتر مصدق به طور کلی هیچ مخالف منصفی نداشته و اساسا هر که به او انتقاد دارد یا خائن و دشمن است یا نادان و بی خبر.
دکتر مجید تفرشی (پژوهشگر و تاریخ نگار)
پانوشتها:
1. درباره این نوع تاریخ نگاری ر.ک: ایران در دو سده واپسین، نوشته احسان طبری، انتشارات حزب توده ایران، تهران 1360. 2. دراینباره بنگرید: ایران میان دو انقلاب، ارواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل محمدی و...، نشر نی، تهران، 1375. 3. برای یکی از آثار در این باره ر.ک: نظر ازدرون به نقش حزب توده ایران، بابک امیرخسروی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1375 . 4. برای یکی از نخستین موارد این نوع روایت ر.ک: قیام در راه سلطنت، نوشته نصرتالله معینیان، انتشارات روزنامه آتش، تهران، 1333. 5. اشتباه بزرگ، ملی شدن صنعت نفت، نوشته ابراهیم صفایی، انتشارات کتاب سرا، تهران، 1371. 6. برای یکی از این نوع تاریخ نگاریها ر.ک: تاریخ ملی شدن صنعت نفت از نگاهی دیگر، محمدحسن سالمی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1388. 7. برای یک نمونه کلاسیک از این دست ر.ک: جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران و کودتای 28 مرداد، غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، تهران 1364
منبع: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 815