10 آبان 1393
شادروان علیاکبر دهخدا از رجال مشهور فرهنگی عصر پهلوی است که اثر ماندگارش: لغتنامهِ دهخدا، شهرتی شایان دارد. وی، پیش از آنکه یکسره به کار فرهنگی روی آورده و زندگی را وقف تدوین لغتنامه سازد، یک روزنامهنگار مبارز بود که در صدر مشروطه با عناصر تندرو و سکولار همکاری داشت و در روزنامهِ صور اسرافیل (با امضای «دخو» و «ع.ا.د») از طنز و هزل و تحلیل، سنگری ساخته بود برای ترویج افکار «ژان ژورس» سوسیال دموکرات1 و هتّاکی به پیشوای نهضت مشروعه (شیخ نوری) و نیز همآوایی با مخالفتهای «بیرویّهِ» جناح تقی زاده با محمدعلیشاه.
در انحلال خونین مجلس، او نیز چون تقی زاده با وضعی زار (و البته به کمک و تأمین سفارت انگلیس) ناگزیر از تبعید به اروپا گردید و آنجا نیز در اوایل امر، در مقالاتی که نشر داد، چنان با شاه از در تندی درآمد که حتی فردی چون ادوارد براون( «پدر روحانی» تقیزاده) برآشفت و این همه تندی را مضر و خلاف مصلحت دانست!2
دهخدای صدر مشروطه، امّا، در ایستگاه تندروی درجا نزد و طبق نامههایی که از وی در اواخر استبداد صغیر موجود است، هنوز تهران به دست مشروطهچیان فتح و مشروطهِ دوم آغاز نشده بود، که مشاهدهِ وضع سردار اسعدها (و به قول دهخدا: «علیقلی شاه» ها!) و زد و بندهای آشکار و نهانشان با دول خارجی و نیز تجاوز روسها به تبریز دهخدا را از خواب نوشین صبح مشروطه بیدار ساخت و نسبت به آیندهِ میهن از دست این کسان، سخت نگران. تا آنجا که در نامه به یکی از علمای تهران (امام جمعهِ خویی؟) صریحاً اعتراف کرد که رویّهِ او پیش از این تاریخ، خالی از افراط و تندروی بیجا و مضر نبوده و راه اصلاح از آشوب و غوغاگری، جداست: «به شهادت عقلای مقتصد از دو سال پیش و تصدیق تجاربِ تندروان... الیوم علاج واحد امروز اصلاح ذات البین [ بین مشروطهخواهان و شاه] و گرفتن همان طریقهِ حقه است که شخص مقدس عالی مدتها پیش فریاد میزدید و من بنده با سایر همقدمانِ سریع السیر، هر دو پس از ورود قشون روس [ به تبریز] به صحّت آن معتقد شده ایم. گمان نمیکنم که امروز دیگر نه در ایران نه از مهاجرین نه از خودخواهان دربار و نه از عشّاق وطن کسی باشد که منکر لزوم عاجل پیروی این نقشهِ مقدس باشد و دیر یا زود به حُسن مساعدت اعلی حضرت هُمایونی و وطنپرستان بیغرض، این نقشه به معرض اجرا گذاشته میشود».3
بیشک نیز عمدتاً به همین دلیل بود که دهخدا در مشروطهِ دوم، از جرگهِ «انقلابیون» دوری جسته به «اعتدالیون» پیوست و سپس با خبط سیاسی دیگری که پس از کودتای 1299 با عضویت در حزب سوسیالیستِ هوادار رضاخان (به لیدری سلیمان میرزا و محمدصادق طباطبایی) مرتکب شد، از صحنهِ سیاست فاصله گرفت و (جز حمایتی که در برههای حساس، از پیشوای جبههِ ملی و نیز هواداران صلح از خود نشان داد) زندگیش را یکسره وقف تأسیس بنای عظیم «لغتنامه» کرد.4
پانوشتها:
1. فکر دموکراسی در نهضت مشروطیت...، آدمیت، صص 50 - 51
2 . مبارزه با محمدعلیشاه، به کوشش ایرج افشار، صص چهل و یکم
3 . نامه های سیاسی دهخدا، به کوشش ایرج افشار، ص 66 . دهخدا، در ادامهِ نامه، این سؤال اساسی را مطرح میکند که چه کسانی قرار است ایران فردا را با این همه خرابی آباد کنند؟ آنگاه به انتقاد شدید از مشروطه خواهان مهاجر به اروپا، که به اصطلاح قرار بود معماران ایران فردا باشند، میپردازد (همان: ص 67)
4 . هر چند لغتنامه نیز (که البته مسئولیت «تمامیِ» مندرجات آن، متوجه شخص دهخدا نمیباشد) به لحاظ محتوا، در موارد متعدد، خالی از« ان قُلت» های اساسی نیست. (ر.ک، بررسی لغتنامهِ دهخدا، رضا استادی)
علی احمدیخواه
منبع: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 894