انقلاب اسلامی :: ورود متفقین به ایران

ورود متفقین به ایران

11 آبان 1393

شهریور 1320 و ورود متفقین به خاک ایران، نماد دفن انگاره شکست‌ناپذیری حکومتی است که به خرد جمعی بی‌اعتنا بود؛ رژیمی که مشروعیت خویش را در یک شخص متبلور می‌دید و تفکر و اراده استبدادی او را در حکم قانون​می‌دانست،

حکومتی که نزدیک به 2 دهه به معنای واقعی دیکتاتوری مطلقه بود. خروج رضاشاه از کشور با شادی و سرور مردم همراه بود. اوضاع ایران آن روز را به شرایط سقوط ناپلئون سوم در 1870 میلادی تشبیه کرده‌اند. در هر دو حالت سقوط شاه مستبد حاصل اشغال کشور توسط بیگانگان بود و با وجود این در هر دو مورد، مردم به خاطر رهایی از شر حاکم مستبد خوشحال بودند. در این مجال به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران پس از اشغال توسط متفقین و خروج رضاشاه خواهیم پرداخت.

با پایان خفقان و اختناق دوران رضاشاهی، ایران پس از 16 سال محیط سیاسی نسبتا آزادی را تجربه می‌کرد، زندانیان سیاسی آزاد شدند، اجتماعات مذهبی و سایر گردهمایی‌ها می‌توانستند علنا برگزار شوند، روزنامه و کتاب فارغ از سانسور سیاسی منتشر می‌شد و مردم می‌توانستند آزادانه و بدون ترس در خانه‌های خود سخن بگویند، زنان می‌توانستند چادر بر سر کرده و براحتی در خیابان‌ها آمد و شد کنند، افسران ارتش که مایه افتخار رضاشاه بودند، روحیه خود را از دست داده و گریختند و سربازان به روستاهای خود فرار کردند،1‌ روسای ایلات و عشایر و کوچ‌نشینان اسکان یافته هم فرصت را غنیمت شمرده و به سوی طایفه‌های خود روان شدند.2 مالکان و کشاورزانی که زمین‌هایشان را شاه و بستگان او تصاحب کرده بودند، به دادگاه شکایت برده و برخی از آنها توانستند زمین‌های خود را پس بگیرند. چند نفر از قاتلان شناخته شده رژیم مانند پزشک احمدی که آمپول‌های کشنده هوا را به زندانیان سیاسی تزریق می‌کرد در دادگاه‌های علنی محاکمه و به اعدام محکوم شدند. برخی دیگر مانند رئیس شهربانی، سرپاس مختاری زندانی شده و مدتی بعد آزاد شدند و واقعیت آن بود که عمال دستگاه استبدادی رضاشاهی تا حد زیادی از مجازات در امان ماندند. 3‌

با سقوط حکومت خودکامه رضاشاه، قدرت سیاسی که تا آن زمان محدود به شخص شاه بود، از حالت تمرکز بیرون آمد و قدرت بین نهادهای مختلف تقسیم شد. شاه جوان به اندازه پدر قدرتمند نبود و برخلاف سلفش که یگانه بازیگر عرصه سیاست مملکت بود، تنها یکی از بازیگران این صحنه بود. با وجود آن‌که ادامه سلطنت پهلوی آماج مخالفت‌های پیگیر واقع نشد، شاه تازه کوشید تا با عنوان کردن مشروطه و تحمل انتقاد از گذشته، خود را متمایز از پدر نشان دهد.4 وی برای جلب اعتماد متفقین، همکاری کامل با آنها، حتی فرستادن نیروی داوطلب جنگ به اروپا و سکوت در برابر بازداشت 50 افسر طرفدار آلمان را پذیرفت. در مقابل انگلیس و شوروی با امضای معاهده همکاری با ایران به طور ضمنی، پشتیبانی از خاندان پهلوی را تضمین کردند و متعهد شدند در عرض 6 ماه پس از پایان جنگ، کشور را ترک کنند.5‌

قدرت دیگر در کشور، متفقین بودند. هدف متفقین ساقط کردن رضاشاه از حکومت نبود، انگیزه آنان از اشغال ایران رساندن تجهیزات، سوخت، اسلحه، مهمات و مواد غذایی به جبهه شرق بود تا روس‌ها بهتر بتوانند در مقابل آلمان‌ها مقاومت کنند و در نتیجه فشار رایش سوم در اروپا و آفریقا کاهش یابد.6‌

دیگر میراث‌دار قدرت رضاشاهی مجلس بود، قوه مقننه که در طول سال‌های گذشته تبدیل به دستگاهی برای اجرای اوامر رضاشاه شده بود، پس از فروپاشی او بتدریج جایگاه محوری را که در قانون اساسی به آن اعطا شده بود، باز یافت. پس از سقوط رضاشاه مجلس دوازدهم که یک سال و نیم از عمر آن می‌گذشت، منحل شد. نمایندگان مجلس مزبور که دست‌چین شده شاه سابق بودند، کوشیدند که این وضع را با حمله به شاه گذشته و نشان دادن دلبستگی به مصالح عمومی جبران کنند.7‌

نهاد سیاسی بعدی که قسمت دیگری از قدرت رضاشاه را به دست آورد، دولت بود. وزرا که در عصر پهلوی اول، خدمتگزاران اعلیحضرت بودند، با سقوط او جایگاه قانونی خود را پیدا کردند و سرسپردگی به شاه بتدریج جایگاه خود را به مسوولیت در قبال مجلس و هیأت دولت داد. با این حال دولت‌های این دوره بشدت بی‌ثبات بودند، طی سال‌های 1320 تا 1332 شمسی، 12 نخست‌وزیر، 31 کابینه و 148 وزیر به میدان آمدند و به‌طور میانگین نخست‌وزیران 8 ماه و کابینه‌ها کمتر از 5 ماه بر سر کار بودند. 8‌

بی‌ثباتی سیاسی تنها به کابینه‌ها محدود نبود. در ماه‌های نخست فروپاشی دیکتاتوری، ده‌ها حزب، گروه و انجمن سیاسی در سراسر کشور تشکیل شد. که احزاب و اتحادیه‌های روشنفکران، همراهان، ملت، سوسیالیست، عدالت، استقلال، وطن، پیکار و دموکرات از جمله آنها هستند. 9 در بین همه این احزاب، حزب توده قرار داشت، تنها حزبی که در تاریخ سیاسی معاصر ایران به معنای واقعی کلمه حزب بود و نقشی مهم در تاریخ معاصر ایران ایفا کرد. 10‌

مطبوعات عنصر دیگری بود که تاثیر قابل ملاحظه‌ای در جریانات زمان داشت. در عصر رضاشاه هیچ نشریه سیاسی مستقلی وجود نداشت، اما ظرف 3 ماه از زمان سقوط وی نزدیک به 300 مجوز برای روزنامه و مجله صادر شد که تا سال 32 این تعداد به حدود 1500 عنوان رسید. 11 بیشتر مطالب این مطبوعات به کشمکش‌های طبقاتی مربوط می‌شد. 12‌

با وجود آزادی‌های نسبی سیاسی، ایران با مشکلات فزاینده اقتصادی روبه‌رو بود. شرایط ناشی از جنگ و اشغال کشور، نبود ارتباط منظم بین شهرها و روستاها و وجود ناامنی، رکود صادرات و واردات، بالا رفتن تقاضای مواد مصرفی و ارزاق عمومی در بازار ایران با توجه به احتیاجات نیروی متفقین، سوءاستفاده محتکران و خروج مایحتاج عمومی از مرزهای کشور بویژه از سرحدات خوزستان، بحران عمیقی را در زندگی مردم سبب شد. 13

نیروهای اشغالگر عدم مداخله در امور داخلی و خروج فوری از کشور را وعده داده بودند، اما آنان به مواد غذایی، توتون، مواد خام و... برای مصارف نیروهای خود احتیاج داشتند. از این رو دولت ایران را وادار کردند تا این منابع اقتصادی را در اختیارشان قرار دهد. بر اساس این پیمان دولت می‌بایست احتیاجات ریالی متفقین را برطرف سازد اما از آنجا که اسکناس‌های منتشر شده تا شهریور 1320 کفاف مخارج متفقین را نمی‌داد، لذا دولت در 3 نوبت از مجلس شورای ملی اجازه نشر اسکناس گرفت و پشتوانه آن طلا و نقره‌ای قرار داده شد که ارزش آن در بازارهای جهانی افزایش نیافته بود. 14 این اقدام با کاهش ارزش پول ایران و افزایش اعتبارات انگلیس و شوروی به انجام رسید. 15 کشاورزی ستون فقرات اقتصاد ایران دچار افت فاحش تولید شد، تولیدات اساسی مانند گندم و جو، پنبه، برنج، توتون و تنباکو کاهش تولید پیدا کردند. دامداری به دلیل برداشته شدن فشار از گرده عشایر کمی بهبود یافت، اما از میزان صید ماهی کاسته شد. کاهش تولید محصولات غذایی از یک سو و تقاضای ارتش‌های اشغالگر برای مواد غذایی از سوی دیگر، به قحطی شدیدی در بیشتر مناطق ایران خاصه آذربایجان و سواحل دریای خزر منتهی شد. 16 آمار نشان می‌دهد که قیمت‌ها در فاصله سال‌های 23 ـ 1319 هفت برابر شد.

جدی‌ترین کمبود زمان جنگ در ایران، نان بود. در تهران قیمت نان در بازار آزاد از 6 سنت به یک دلار رسید. کیفیت نان بسیار بد بود. نانواها آرد را الک می‌کردند، با آرد الک شده برای ثروتمندان نان می‌پختند و برای بقیه مردم، آرد را با خاک اره، ماسه، خاکستر و خاک مخلوط می‌کردند. زمانی که احمد قوام در مرداد 1321 نخست‌وزیر شد، قرص نانی را روی میز کنفرانس خود گذاشت و گفت: «مشکل من این است، اگر بتوانم نان مرغوب در دسترس همه ایرانیان قرار بدهم، دیگر مشکلات حل خواهد شد»17 فشار زندگی و کمبود مایحتاج اولیه زندگی به بلوای نان در آذر ماه همان سال انجامید. هزاران تظاهرکننده شامل عده‌ای از دانشجویان، زنان و بچه‌هایشان با شعار «یا مرگ یا نان» به قصد اعتراض به طرف مجلس به راه افتادند، اما عده‌ای از درباریان فرصت‌طلب، تعدادی رجاله‌ها و ولگردان را به غارت مغازه‌ها و ایجاد رعب و وحشت میان مردم واداشتند. حتی در پیش چشم ماموران و افسران شهربانی خانه نخست‌وزیر را آتش زدند و نزدیک بود خود وی را نیز به قتل برسانند. 18 نتیجه این وضع نابسامان انواع بیماری‌ها بود؛ امراض گوناگون مخصوصا تیفوس، مردم را به دیار نیستی می‌فرستاد و دولت هیچ اقدامی در این زمینه انجام نمی‌داد. 19‌

صنعت هم از رهگذار جنگ آسیب دید و سهم تولید ناخالص ملی کاهش یافت. اما از سوی دیگر متفقین برای راه‌اندازی و فعالیت راه‌آهن سراسری، صنعت نفت و سایر فعالیت‌ها به کارگر ایرانی نیاز داشتند که موجب افزایش فعالیت‌های خدماتی شد. صنعت نفت نیز به دلیل نیاز به آن در جنگ رونق گرفت. 20‌

حاصل این همه، پریشانی وضع معیشتی و زندگانی طبقات متوسط و پایین شهری در خلال جنگ جهانی دوم و پایین رفتن سطح زندگی این طبقه‌ها بود. مجلس سیزدهم علاج ورشکستگی اقتصادی و نجات کشور از فقر و گرسنگی را در استخدام کارشناسان آمریکایی دانست و در 21 آبان 1321 لایحه استخدام دکتر میلسپو را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. ولی کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی اثر سیاست نادرست و سوءاستفاده‌های شخصی مستشاران آمریکایی تشدید شد.21‌

از مهم‌ترین وقایع پس از جنگ، جنبش‌های خودمختاری در آذربایجان و کردستان طی سال‌های 25ـ1324 بود. با سقوط استبداد رضاشاه، تقاضای امکانات بیشتر از سوی آذربایجانی‌ها و کردها اجتناب‌ناپذیر بود. این جنبش‌ها نخستین آزمون‌های ظرفیت اجتماعی جدید در جو در حال تغییر ایران بعد از رضاشاه به حساب می‌آید، این جنبش‌ها محکوم به شکست بودند و با شکست پیشه‌وری در آذربایجان، آخرین نیروهای اشغالگر شوروی از ایران خارج شدند و به 5 سال اشغال پایان دادند. 22‌


*‌*‌*‌


دهه 1320 را به درستی می‌توان یکی از پیچیده‌ترین و پرتب و تاب‌ترین مقاطع تاریخ ایران معاصر دانست. ثبات، امنیت و آرامشی که رضاشاه نزدیک به 2 دهه حاکمیت مطلق و مخوفش ایجاد کرده بود، یکباره با حمله ارتش سرخ در صفحات شمالی و غرش توپ‌ها و تانک‌های ارتش انگلستان در جنوب و غرب کشور در هم ریخت و سال‌های بعد، سال‌های آشوب، قحطی، بیماری و نابسامانی بود.


پانوشت‌ها:

1- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1388، ص 207.
2- مقصودی، مجتبی، تحولات سیاسی – اجتماعی ایران 57-1320، تهران: انتشارات روزنه، 1386، ص 32.
3- کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، 1388، ص 186.
4- عظیمی، فخرالدین، بحران دموکراسی در ایران 1332-1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران: نشر آسیم، 1387، ص 15.
5- آبراهامیان، ص 217.
6- مقصودی، صص 46-48.
7- عظیمی، ص 22.
8- آبراهامیان، ص 209.
9- مقصودی، ص 30.
10- برای اطلاعات تفصیلی درباره حزب توده بنگرید به: آبراهامیان، صص 346-401.
11- همان، ص 53.
12- آبراهامیان، ص 211.
13- جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران: انتشارات ققنوس، 1387، ص 152.
14- همان.
15-کاتوزیان، ص 187.
16-فوران، جان، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه: احمد تدین، تهران: انتشارات رسا، 1387، ص 395.
17-همان، ص 398.
18- جامی، ص 160.
19- جامی، ص 153.
20- فوران، همان جا.
21- جامی، ص 167.
22-برای اطلاعات تفصیلی درباره جنبش آذربایجان و عاقبت آن بنگرید به: جامی، صص 243-437.


شادی معرفتی




منبع: سایت جام‌جم ایام



 
تعداد بازدید: 880


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: