11 آبان 1393
سحرگاه بیست و پنجمآگوست 1941 میلادی (سوم شهریور 1320 خورشیدی) درست 11 روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل و روزولت، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای تمام ملل جهان شناخته بودند، ایران که در آن زمان بیطرفی خود را اعلام کرده بود، از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و نیروهای شوروی و انگلستان با توسل به همان شیوههایی که به دشمنان خود نسبت میدادند، به ایران حمله کردند.
عملیات نظامی به این ترتیب آغاز شد که نیروهای شوروی مرکب از دو تیپ پیاده نظام و موتوری تحت فرماندهی ژنرال نوویکوف در سه ستون وارد خاک ایران شدند. ستون اول از رود ارس گذشته و پس از تصرف ماکو و خوی تا ساحل دریاچه ارومیه پیشروی کرد و سپس متوجه رضائیه و تبریز شد و آن دو شهر را تسخیر نمود. ستون دوم از آستارا و کرانه دریای خزر به سوی اردبیل و بندرانزلی سرازیر شد.ستون سوم از طریق بندر ترکمن وارد خاک ایران شد.1
این هجوم بدون مقدمه، اخطار یا اعلان قبلی باعث غافلگیری قوای مسلح ایران شد و فرصتی برای برنامهریزی و واکنش نیافت و ارتش مدرن ایران که رضاشاه با صرف قریب یکسوم درآمد کشور در مدت 15 سال سلطنتش ایجاد کرده بود، ظرف چند ساعت از هم پاشید.2
در رابطه با اوضاع و احوال شهر اردبیل در جنگ جهانی دوم یکی از بهترین روایتها متعلق است به بابا صفری (نویسنده کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ که در آن دوران از فرهنگیان شناخته شده شهر اردبیل بوده و بعدها هم در زمان نخست وزیری دکتر مصدق شهردار اردبیل میشود) است.
همچنین نگارنده از پدر بزرگ خود مرحوم عبدالحمید عمید (بیدقی) که در آن دوران جوانی بیستوشش ساله بوده خاطراتی شنیده است در مورد ورود روسها به اردبیل و پخش اوراق چاپی توسط هواپیماهای آن در آسمان شهر و همچنین سربازان که بیشترشان به منطقه نیر و صائین منتقل شدند تا شاید در آنجا بتوانند مقاومتی بکنند. بابا صفری آن روزها را این گونه ذکر میکند: هنوز ظهر نشده بود که تانکهای روسی وارد شهر گردیدند و از نقاط مختلف به طرف سربازخانه و نیز عمارت سالاریه که محل استقرار ستاد لشکر بود، روی آوردند.
حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که نیروی زمینی روسها هم وارد شهر شد. عدهای از ساکنان اردبیل در خیابان ایستاده و نظارهگر آنها بودند، اما اضطراب در چهره تمام مردم مشاهده میشد.
شب چهارم شهریور 1320 خورشیدی یکی از وحشتناکترین شبهای اردبیل بود. هوا تاریک، چراغها خاموش و سکوتی مطلق صحنه دردناکی بهوجود آورده بود. شهر مسئول و نگهبانی نداشت.
در کوچهها و معابر جنبندهای به چشم نمیخورد. فرمانده روسها در باغ ملی اردبیل به همراه فرماندار اردبیل حاضر شد و در بیاناتی از اشغالگری نازیها و ستمهایشان سخن گفت و همچنین اشاره کرد قصد جنگ با ایران و مردمش را ندارد.
فرماندار هم که در آن ایام شخصی بهنام حسنعلی شهروزی بود در سخنانی از کسبه و مردم خواست دکانهای خود را باز کنند و همچنین از کارمندان دولت هم خواسته شد بر سر کار خود حاضر شوند.روز سوم یعنی پنجم شهریور، روسها اعلانی در معابر و بازار و خیابانها بر دیوارها الصاق کرده بودند که در آن فرمانده ارتش سرخ به سربازها اخطار کرده بود سلاحهای خود را در سربازخانه به روسها تحویل دهند و افسران ایرانی خود را به روسها معرفی کنند.
روسها در آن روزها با عجله باند موقتی را برای فرود هواپیما ساختند. در چند روز ابتدایی ورود روسها راههای ارتباطی بسته بود.
همچنین روسها تعدادی از افرادشان را که در سقوط هواپیما کشته شده بودند در کنار قبرستان معروف به پشت باغ کلانتر دفن کردند.3
در مجموع میتوان گفت اهالی اردبیل از آن روزها به نیکی یاد نمیکنند، البته ذکر این نکته ضروری است این یادداشت میتواند سرآغازی باشد برای پژوهشهای بیشتردر مورد نقش مردم و شهر اردبیل در جنگ جهانی دوم و مقاومتهایی که در مقابل این متجاوزان انجام شده است و در پژوهشی گسترده میتواند به نقش شهرها و مقاومت آن بخصوص مردم کوچه و بازار در این جنگ عالمسوز بپردازد.
منابع:
1ـ هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، انتشارات امیرکبیر، ص 405
2 ـ زیبا کلام، صادق، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، انتشارات سمت، ص 55
3 ـ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، انتشارات دانشگاه آزاد اردبیل، صص 54 ـ 53
امید اخوی / پژوهشگر و مدرس دانشگاه
منبع: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 895