انقلاب اسلامی :: رضاخان؛ رئیس اولین مجمع فوتبال ایران

رضاخان؛ رئیس اولین مجمع فوتبال ایران

17 آبان 1393

هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در این مقاله به تاریخ سیاسی فوتبال در ایران پرداخته و اثرات متقابل محبوب شدن این ورزش و تغییرات اجتماعی، جهت‌گیری‌های دولتی و سیاست را تحلیل کرده است

در تلاشی آگاهانه برای تثبیت ارزش همکاری در ذهن‌ها، رئیس مدرسه‌ آمریکایی‌ها، دکتر ساموئل ام. جردن (۱۹۵۲‌ـ‌۱۸۷۱) تمرکز را روی بازی‌های توپی گذاشت و دانش‌آموزان را واداشت بیل و کلنگ دست بگیرند و در ساخت زمین فوتبال مدرسه کمک کنند.(۱)

جردن سال ۱۳۱۴ نوشت: «سیاستمدارهای ایرانی سال‌هاست می‌گویند ما ایرانی‌ها همکاری بلد نیستیم اما خودت چطور به آدم‌ها همکاری یاد می‌دهی، چطور بهشان یاد می‌دهی «بازی کنند؟»، معلوم است با بازی کردن و برای همین هم بود که ما فوتبال، بیسبال، والیبال و بسکتبال را بهشان معرفی کردیم ـ همۀ بازی‌های دسته‌جمعی‌ای که اینجا در آمریکا هم برای تقویت روحیۀ همکاری ازشان استفاده می‌کنیم، و طبیعی است پسرها هم علاقمندش می‌شوند دیگر، همان‌طور که پسرهای همه ‌جای دنیا علاقمندش می‌شوند. نتیجه این شده که تربیت بدنی به همراه همۀ این بازی‌های دسته‌جمعی جزئی مقرر از برنامۀ درسی همۀ مدارس ایران شده و یک سال پیش هم وزیر معارف از دانشگاه کلمبیا دکترای تربیت بدنی گرفت تا مسئول واحد تربیت بدنی‌شان بشود. در سرتاسر این امپراتوری، جوان‌های ایرانی دارند یاد می‌گیرند زندگی را "بازی کنند".»(۲)

همزمان که مدارس میسیونری فوتبال را به پسران نخبگان قدرقدرت ایرانی معرفی می‌کردند، ایرانیان طبقۀ کارگر هم به واسطۀ کارمندان بریتانیایی شرکت نفت ایران و انگلیس با این بازی آشنا شدند.

این کارمندان در مناطق نفتی آبادان و مسجد سلیمان فوتبال (و همچنین کریکت، هاکی، تنیس، اسکواش و گلف) بازی می‌کردند؛ منطقۀ مسجد سلیمان که حتی به لیگ فوتبالش و مسابقۀ سالیانه‌اش بین انگلستان و اسکاتلند می‌بالید.(۳) کارمندان بومی ایرانی شرکت اولش فقط نگاه می‌کردند،

بعد کم‌کم جانشین تک بازیکن‌هایی در تیم‌ها شدند، تا اینکه نهایتاً تیم‌های خودشان را تشکیل دادند. این فوتبالیست‌های ایرانی جوان بابت شرکت در مسابقاتی که توی «زمین‌ها» برگزار می‌شد، با ناملایماتی از طرف محیط اجتماعی‌شان مواجه بودند و هر از گاه کتک می‌خوردند یا سنگ به سمت‌شان روانه می‌شد.

یک دلیل این ناملایمات شورت ورزشی این بازیکنان بود که با نظام سنتی لباس در ایران منافات داشت، چون شرع به مردان توصیه می‌کرد پای خود را از ناف تا زانو بپوشانند.(۴) در جاهایی دیگر از جنوب ایران، فوتبال را افسران بریتانیایی هنگ «پلیس جنوب ایران» (۱۹۲۱‌ـ‌۱۹۱۶) به سربازان تحت امرشان معرفی کردند و آن سربازها هم بازی را بین عامۀ جمعیت رواج دادند.

در تهران، ساکنان بریتانیایی مرتبط با سفارت، کنسولگری، بانک شاهنشاهی و ادارۀ تلگراف هند و اروپا مسابقۀ فوتبال برگزار می‌کردند، عمدتاً هم در میدان مشق که بعدترها معروف شد به میدان توپخانه. بازی‌هایشان توجه جوانانی را جلب کرد که می‌آمدند به تماشا، و حدود سال ۱۲۸۷ ایرانی‌ها کم‌کم شروع کردند به جایگزین کردن بازیکنانی در تیم‌های بریتانیایی. خیلی زود فوتبالیست‌های ایرانی تیم‌های خودشان را هم تشکیل دادند، اما مشکل بزرگشان این بود که توپ سخت پیدا می‌شد. بعضی با پستان باد شدۀ گاو توپ درست می‌کردند،(۵) دیگرانی تلاش می‌کردند سر مسابقات بریتانیایی‌ها توپ‌های یدکی را بدزدند.

آغاز جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۴ [۱۲۹۳] پایانی بود برای مسابقات منظم و مدون تیم‌های انگلیسی در تهران، اما سال ۱۲۹۷ یک بار دیگر بازی‌هایشان را شروع کردند، باز هم با چند تا بازیکن ایرانی و سال ۱۲۹۹ تعدادی ایرانی اولین باشگاه فوتبال تماماً ایرانی را تشکیل دادند و اسمش را هم گذاشتند «باشگاه ایران».

خیلی نگذشت که فارغ‌التحصیلان مدرسۀ آمریکایی‌ها و دانشجویان مدرسۀ علوم سیاسی هم تیم تشکیل دادند.(۶) سال ۱۲۹۸ یا ۱۲۹۹ شماری از علاقمندان ایرانی و بریتانیایی فوتبال، «مجمع فوتبال ایران» را تأسیس کردند تا بازیکنان ایرانی را دلگرم و محبوبیت این بازی را فراگیر کنند.

رئیس بانک شاهنشاهی ایران، جیمز مک‌موری، رئیس انجمن و پزشک سفارت، ای. آر. نلیگان، معاونش شد؛ هر کدام یک جام هدیه دادند تا به تیم‌های برنده اعطا شود. یک سال بعدتر اعضای ایرانی انجمن تصمیم گرفتند خودشان زمام امور را دست بگیرند. اسمش را عوض کردند و گذاشتند «مجمع ترویج و ترقی فوتبال»، و رضاخان هم موافقت کرد رئیس افتخاری‌اش بشود.(۷) این اولین مجمعی بود که در دفتر اسناد رسمی آن زمان تازه تأسیس ایران ثبت رسمی شد و اولین تشکیلات ورزشی مدرن ایران هم بود. قوانین بازی فوتبال را به فارسی ترجمه و منتشر کرد و از سال ۱۳۰۲ هم اولین مسابقات فوتبال سازماندهی شده را در تهران برگزار کرد.

خلاصه اینکه حضور بریتانیایی‌ها در محبوب شدن فوتبال در ایران مؤثر بود، اما دیگر غربی‌ها، مثلاً آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها هم، با مدارسی که راه انداختند، این محبوبیت را بیشتر کردند. به نظر می‌آید در جاهایی که حضور خارجی‌ها خیلی وزنی نداشت، مثلاً اردبیل، بازی را جوانانی که مدتی در قفقاز زندگی کرده بودند، در دهۀ ۱۳۰۰ معرفی کردند.(۸)

مسابقات فوتبال مجال دیدار و برخورد ایرانی‌ها، هم مسلمان و هم غیرمسلمان و اروپایی‌ها هم بود. احتمالاً دقیقاً همین وجه از ماجرا بود که ظن برخی محافل سنتی را نسبت به این بازی بر می‌انگیخت. مثلاً در اسفند ماه ۱۳۰۳ پلیس مجبور به دخالت شد وقتی دسته‌ای جوانک، که همه‌شان هم اسم‌هایی داشتند حاکی از سابقۀ کار صنعتگری و دکان‌داری، مسابقۀ میان باشگاه تهران و تیمی ارمنی را به آشوب کشیدند و به خانم‌های تماشاگر ارمنی فحش دادند. این اوباش فوتبالی، حتی پیش از آنکه اصطلاح «اوباش فوتبالی» متداول و همه‌گیر شود، دستگیر و محکوم شدند به پنجاه ضربه شلاق.(۹)


پی‌نوشت‌ها:

1- Arthur C. Boyce, “Alborz College of Tehran and Dr. Samuel Martin Jordan, Founder and President,” in Cultural Ties between Iran and the United States (N. p., 1976), 193-94 and 198.
2- Samuel M. Jordan, “Constructive Revolutions in Iran,” The Moslem World 25 (1935): 350-51.
3- J.W. Williamson, In a Persian Oil Field (London, 1927), 164.
در مورد سرشت «بین‌المللی» مسابقات میان انگلستان و اسکاتلند، نگاه کنید به:
H. F. Moorhouse, “One State, Several Countries: Soccer and Nationality in a ‘United’ Kingdom,” in J. A. Mangan, ed., Tribal Identities: Nationalism, Europe, Sport (London, 1996), 55-74.
۴ـ تصادفاً در اروپای همان سال‌ها هم این موضوعی مورد مناقشه بود. سال ۱۹۱۳ [۱۲۹۲] سالنامۀ انجمن فوتبال آلمان مقاله‌ای داشت در اعتراض به شورت ورزشی‌ای که فوتبالیست‌ها می‌پوشند، شورتی که به نظر نویسندۀ مقاله «از حیث اخلاقی ننگ‌آور» بود، و پیشنهاد می‌کرد بازیکنان شلواری بپوشند که به زانوی‌شان فشار نیاورد اما عضلات ران را بپوشاند:
Heike Egger, “‘Sportswear’: Zur Geschichte der Sportkleidung,” Stadion 18 (1992): 136.
۵ـ مقایسه کنید به بازی‌های پیشامدرن اروپایی که در آن‌ها سروکار بازیکنان با مثانۀ باد شدۀ خوک بود. نگاه کنید به:
Norbert Elias, “Der Fußballsport im Prozeß der Zivilisation,” in Rold Lindner, ed., Der Satz “Der Ball ist rund” hat eine gewisse philosophische Tiefe (Berlin, 1983), 16.
۶ـ یکتا و نوری‌نژاد، تاریخ، ۲۲‌ـ‌۱۹؛ کیهان ورزشی، ۶۳۱ (۱۳۴۶): ۱۰، به نقل از اسماعیل شفیعی سروستانی، «داستان ورزش مدرن»، صبح، ۷۶ (۱۳۷۶): ۳۳.
۷ـ صدری، تاریخ ورزش، ۱۵۳. صدری دبیر انجمن بود.
۸ـ بابا صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ (اردبیل، ۱۳۷۱)،۲۴۰:‌۳‌.
۹ـ عباسی، فوتبال ایران، ۲۳‌ـ‌۱۷. در این منبع گزارش‌های آن زمان پلیس بازچاپ شده‌اند.




منبع: تاریخ ایرانی، ترجمه مقاله از بهرنگ رجبی
منبع بازنشر: سایت جام‌جم ایام



 
تعداد بازدید: 883


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: