17 آبان 1393
ایران در دهههای نخست سده چهاردهم ق.، دستخوش تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیشماری بود که البته ریشههای تاریخی و عوامل متعددی بر این تحولات دامن میزد، که اقدامات بسیار مهم برخی از رجال دولتی مانند میرزاتقیخان امیرکبیر و میرزاحسینخان سپهسالار، آگاهی از تحولات نوین در دیگر ممالک، تأثیرگذاری تأسیس دارالفنون، توسعه مدارس جدید، تغییر در ساختار اداری دولت، انتشار روزنامهها، مسافرتهای خارج از کشور رجال، رشد فکری و گسترش ایدههای روشنگرایانه برخی از پیشگامان روشنفکری ایران، جنبشهای مردم در پی عوامل گوناگون و... از جمله عوامل این تحولات به شمار میآیند که پرداختن به آنها از مجال این کتاب خارج است و تا کنون مورد پژوهشهای بسیار قرار گرفتهاند.
در دوران حکومت مظفرالدین شاه و به ویژه از 1323 ق. جنبشهای مشروطهخواهی اوج گرفت و شعارهای عدالتطلبانهای چون «افتتاح دارالشورا و برقراری قانون» بر سر زبانها جاری گشت. آنچه در دهه 1320 ق. روی داد جریانی بود که ریشههای چندین ساله داشت و در آن مردم، به گونهای خود را باور داشتند که میتوانند در اداره امور کشور دخیل شوند.
هدف، کاستن از قدرت درباریان و شاهزادگان قاجاری و واگذاری قدرت قانونگذاری به مردم بود، آن گونه که مجلسی برای «تدوین» و «تصویب» قوانین به وجود آید و وکلای مردم که انتخاب شده آنان باشند، بتوانند در این مجلس قدرت قانونگذاری را در اختیار بگیرند. انقلاب مشروطه ایران که فرآیند چند دهه تلاش و کوشش بود،
در چهاردهم جمادیالثانی 1324ق. (1906م) با صدور فرمان، توسط مظفرالدینشاه در قصر صاحبقرانیه در خصوص اعطای مشروطه به پیروزی رسید. نکته مهم در پیوند با نام نهادن «دارالشورا» بر عمارت بهارستان آن است که، در طی جنبش مردم ایران که منجر به تشکیل مجلس شد، نه تنها عبارت «مشروطه» جایگاه ویژهای نداشت بلکه بسیاری از روشنفکران نیز نه معنای آن را میدانستند و نه به آن فکر میکردند.
این در حالی است که همگان در اندیشه تشکیل «دارالشورا» بودند و این فکر تا حدی، نمادی از حکومت مشروطه دانسته میشد. با افتتاح مجلس گمان میرفت قیامکنندگان به مقصود نهایی خود رسیده و در پرتو آن قوانین را به تصویب برسانند اما مجلس از همان زمان که افتتاح شد، گرفتار نوعی دو دستگی شد. نمایندگان مجلس و دیگر مشروطهخواهان در دو صف با مرام و ایدئولوژی متفاوت نسبت به «مجلس» و «مشروطه» قرار گرفتند. با این همه در فرمان مشروطه (تصویر شماره 76) چند نکته مهم به چشم میخورد که در تشکیل مجلس شورا و نام نهادن آن در پیوند با تحولات بعدی بهارستان، بایستی به آن توجه کرد:
«... مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف، به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه طهران تشکیل و تنظیم شود، در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازمه را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اجّل به عرض برسانند که به صحه همایونی موشح و [بعون الله تعالی] به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است ک به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهید نمود...».
واژه عربی مجلس که از سال 1324 ق.، منحصراً به مرکز گردهمآیی وکلای ملت اطلاق شد، پس از چندی برای مجالسی چون مؤسسان و سنا نیز به کار رفت. از آنجا که از آن پس نام مجلس توأمان با نام بهارستان و گاه به جای آن به کار رفت بایسته است که به اختصار مورد بررسی قرار گیرد.
در فرهنگ و ادبیات دورههای مختلف تاریخی ایران، با توجه به نشستهای گوناگون، اصطلاح مجلس معانی متفاوتی داشته است. مجلس در این معانی به نشستهای سیاسی، علمی، دینی و حتی در حالات عیش و بزم نیز اطلاق میشد. ناظمالاطباء نفیسی، مجلس را محل اجتماع و انجمن، محفل و مجمع جهت شور و مذاکره و محل ضیافت و بزمگاه، معنی کرده است. دهخدا نیز ضمن توضیح معنایی مجلس با شواهد تاریخی و ادبی، آن را جای فراهم آمدن مردم برای گفتوگو و مشاوره میداند.
بر این اساس مجلس در تاریخ و فرهنگ ایران به گردهمآییهایی اطلاق میشود که در آنها اموری مانند مشورت و رایزنی فکری، تصمیمگیریهای جمعی و گاه بزمهای شاهانه مورد توجه قرار گیرد، آنگونه که در نزد شاعران پارسیگوی نیز در معانی مختلفی به کار رفته است. در امور سیاسی و دیوانی «مجلس آراستن» در نزد سلطان یا پادشاه و برقراری نشستهای مشورتی بزرگان حکومتی به عنوان یکی از ارکان دیوان سالاری همواره در تاریخ سیاسی ایران وجود داشته است.
در دوره قاجاریه، نهادهایی چون مصلحت خانه، صندوق عدالت، مجلس تحقیق، مجلس محاکمات، مجلس تجارت، دربار اعظم، «دارالشورای خاص همایونی» یا «دارالشورای کبرای دولتی»، وجود داشته است.
مجموعه یادداشتهای کتاب کُرّاسهالمعی شرح مبسوطی از «ترتیبات» این دارالشورای کبرای دولتی «در بیست و یک فقره» نوشته است. «مجلس شورای دولتی» یا دارالشورای کبرای دولتی، از دهه 1270 ق. با حضور رجال مملکتی و هیئت وزیران، فعالیت خود را آغاز کرد و به مرور توسعه یافت.
در دو دهه بعد، به ویژه در دوره میرزاحسینخان سپهسالار فعالیتهای چشمگیری داشت. وی در زمان صدارت خود به امور دیوانی سر و سامان داد. آنچه که وی با عنوان دارالشورای کبرای دولتی یا به گفته کسروی «مجلس الوزراء» ایجاد کرد، یک نهاد دیوانی عالیرتبه و مرکز گردهمآیی وزراء و دیوان سالاران عالی بود.
رجال دولتی، هفتهای دو روز در در مجلسی گردهم میآمدند و درباره امور مملکتی مشورت میکردند. کسروی لایحهای را که سپهسالار در خصوص تشکیل مجلس وزرا در دوازدهم شعبان 1298 ق. (1872 م) تقدیم ناصرالدین شاه کرد، نشانه فهم و کاردانی آن صدراعظم در امور دیوانی میداند.
از دوره سپهسالار تا پیروزی انقلاب مشروطه، همچنان وزرا در مجلس دولتی گردهم میآمدند، اما این مجلس که بیشتر اوقات در کاخ گلستان تشکیل میشد، به گونهای جلسه هیئت دولت بود و مردم نمیتوانستند در آن حضور یابند. مجلس به تعبیر نوین آن، از 1324 ق. در ایران مانند پارلمانهای قانونگذاری اروپا شکل گرفت.
زمانی که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید، زمزمه تشکیل «دارالشورا» به صورت «افتتاح مجلس» همگانی شد و آن گونه بود که همگان هدف غایی انقلاب را تشکیل مجلس میدانستند. از همین رو در فرمان مظفرالدین شاه، اصطلاح «مجلس شورای ملی» به صراحت به کار رفت. این در حالی است که برخی با کاربرد این اصطلاح مخالفت کردند. آن گونه که از همان آغاز صدور فرمان مشروطه، صحبت بر سر این بود که مجلس، «شورای ملی» باشد یا «شورای اسلامی». صدر اعظم که متمایل به کاربرد اصطلاح «مجلس شورای اسلامی» بود به این دلایل قانع شد که «طایفه یهود و ارامنه و مجوس نیز باید منتخب به این مجلس بفرستند و لفظ «اسلامی» با ورود آنها نمیسازد و مناسب لفظ «ملی» است».
کسان دیگری نیز درباره اصطلاح مجلس شورای ملی، صحبتهایی به میان آوردند، به گونهای که امیربهادر، وزیر دربار، در جلسهای که با حضور افرادی چون آقامیرزا محمدصادق طباطبایی (فرزند سید محمد طباطبایی)، آقا میرزا محسن و آقا سید علاءالدین، در صاحبقرانیه تشکیل شد، نام مجلس شورای ملی را خلاف شرع دانست و شیخ فضلالله نوری نیز همواره خواستار برقراری مجلس شورای اسلامی بود.
آقا میرزا محمدصادق طباطبایی با دلایلی که آورد، وزیر دربار را متقاعد کرد که اصطلاح «مجلس شورای ملی» به کار رود. وی تأکید میکرد که از نظر اسلامی، آیه شریفه (و شاورهم فی الأمر) اساس مجلس خواهد بود. پس از این گونه مذاکرات، اصطلاح «مجلس شورای ملی» برای خانه ملت در نظر گرفته شد و تا سال 1357 ش. که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، بیست و چهار دوره قانونگذاری با این نام در بهارستان شکل گرفت و در سال 1359، چنان که در فصل پایانی اشاره خواهد شد، در نخستین دوره قانونگذاری پس از انقلاب اسلامی، مجلس به نام شورای اسلامی خوانده شد.
منبع:بهارستان در تاریخ، دکتر حسن باستانیراد، استادیار دانشگاه شهید بهشتی، کتابخانه، موزه و مراکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ص 198 تا 203
منبع بازنشر: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 886