19 آبان 1393
كژراهه، سند زنده افشاگری سیاسیـ تاریخی است كه خاطرات طبری را در بر میگیرد. انتشار این اثر بازتاب وسیعی در داخل و خارج كشور داشت و آنچه را كه تاكنون به عنوان «اسرار» درون حزب توده شمرده میشد در سطح افكار عمومی انتشار داد. انتشار كژراهه صدها پرسش را در ذهن علاقمندان و پیروان ماركسیسم كاشت و تكاپوی جدی در آنان برای شناخت گذشته خود پدید ساخت. نخستین و مستقیمترین بازتاب این ضربه روانیـ سیاسی به صورت افشاگریهای ایرج اسكندری نمود یافت. هر چند اسكندری در افشاگریهای خود هدف كینه و اتهام خود را طبری قرار داد، زیرا طبری در كژراهه سهم قابل توجهی به افشای او به عنوان یكی از چهرههای مهم تاریخ حزب توده اختصاص داده بود، ولی او با خاطرات سیاسی خود در واقع صحت، امانت و صداقت خاطرات طبری را مستند ساخت. بدینسان راه برای افشای بخشهای مستور و اسرارآمیز تاریخ معاصر ایران هموار شد.
اثر طبری با پیشگفتاری، در برگیرنده سیر ماركسیسم پیش از تأسیس حزب توده، آغاز و فرآیند رسوخ ماركسیسم در ایران از «انجمنهای غیبی اجتماعیون عامیون» تا شهریور 1320 است. این مدخل بسیار كوتاه است و طبری قصد آن ندارد تا این مقطع مهم تاریخی را كه در واقع شایان توجه جدی و تحلیل جامعهشناختی به منظور ریشهیابی علل نضج اندیشههای بیگانه، از جمله ماركسیسم است به طور مبسوط بكاود، زیرا وی هدف خود را نه تاریخنویسی بلكه ثبت خاطرات خود بیان میدارد.
طبری در «پیشگفتار» كارنامه ماركسیسم را در ایران چنین جمعبندی میكند:
«ماركسیستهای ایرانی با قبول یك ایدئولوژی الحادی و نفی اصالت شرقی و اسلامی، راه بیگانگی از جامعه ایران در پیش گرفتند و برنامه عمل آنها، برخلاف آنچه كه میپنداشتند در راه بهبود جامعه ایران نبود، عمل آنها تبعیت از سیاست روزانه دولت شوروی بود. در جنبش گیلان، مبارزه آنها علیه میرزاكوچكخان بود. در جریان رسیدن رضاخان به سلطنت، مبارزه آنها علیه آیتالله شهید سیدحسن مدرس بود. در جریان دسایس امریكا و انگلیس برای غارت نفت ایران مبارزه آنها تلاش برای بدست آوردن امتیاز نفت شمال برای شوروی بود. بعدها مبارزه آنها در خدمت به تجزیهطلبان آذربایجان و كردستان و تقویت سیاست خائنانه قوامالسلطنه مصروف شد. سپس مبارزه آنها، در دوران جنبش وسیع ملی مردم ایران، علیه ملی كردن صنایع نفت متوجه گردید. در دوران سیطره و دیكتاتوری محمدرضا پهلوی، اعضا حزب توده عملاً هیچكاری نكردند و در جریان انقلاب اسلامی خواستند از پیروزی جنبش استفاده كنند و سرانجام این جنبش را از درون منفجر گردانند. امری كه سرانجام به شكستی فاحش و پایانی ناخجسته منجر شد.
آری، این است خلاصه عملكرد كمونیستهای ایرانی، یعنی گوشهای از انحرافات و كژرویها و نارسایی آنان طی بیش از شصت سال به اصطلاح مبارزه. در این دوران، قیام 15 خرداد و طلیعه نهضت امام خمینی در شب ظلمانی استبداد ایران درخشید، ولی رهبری حزب توده نه تنها به معنای این وقایع كه انگیزهاش اسلام بود توجهی نكرد، بلكه راه انكار آن را پیمود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خیال میوهچینی از آن برآمد.
این جمعبندی غمانگیز یك مبارزه حداقل شصت و دوساله است. از تاریخ تأسیس حزب كمونیست ایران ـ كه چند نسل را به باد داد و استعدادهای معینی را به عبث تلف كرد.»
در فصل اول، طبری جمعبندی فشردهای از ادوار تاریخ حزب توده ارایه میدهد و آن را، آغاز تأسیس، تا پس از انقلاب اسلامی به 8 دوره تقسیم میكند و سپس داستان «پیدایی» و «زندگی» حزب توده را تا پایان محتوم، آغاز میكند.
طبری شرح میدهد كه چگونه پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی در پی ایجاد یك پایگاه بومی در ایران برآمد و ستون پنجم و «اسب تروای» خویش را با نام «حزب توده ایران» تأسیس كرد، حزبی كه طی حیات 42 ساله خود رسالت و كاركردی جز كارگزاری منافع استكباری ابرقدرت شرق در ایران نداشت.
این حزب، در مقطع حساسی از تاریخ معاصر ایران آغاز به كار میكند و به علت شرایط سیاسی سالهای 1320ـ 1332 در داخل كشور و شرایط بینالمللی، به ویژه قدرتگیری شوروی و یورش تعرضی آن به دیپلماسی جهانی پس از جنگ دوم و پیروزی بر آلمان فاشیستی، موفق میشود كه به یك نیروی فعال و مؤثر سیاسی بدل شود.
در عین شرح سیر حوادث سیاسی و تبیین آن بر مبنای نقش و عملكرد حزب توده، طبری از شرح حیات درونی حزب نیز غافل نیست و تنازع و تزاحم، فزونطلبیها و قدرتجوییهای گردانندگان این «دكان سیاسی» را، كه به شدیدترین و كینهتوزانهترین و ضد اخلاقیترین شكل ممكن در میان «رفقای» مدعی «پیشاهنگی طبقه كارگر ایران» جریان دارد، شرح میدهد و در این سیاحت رذائل نفسانی و مختصات منحط این «رجال» مدعی ایجاد مدینه فاضله كمونیستی را میكاود.
آنچه به سخن طبری حلاوت میبخشد، دست اول بودن مستندات اوست و در این مسیر است كه با ابعاد جدیدی از سیاستهای شوروی در ایران آشنایی مییابیم؛ از نقش شوروی در ایجاد غائله كذایی «فرقه دمكرات آذربایجان» و «حزب دمكرات كردستان» در سالهای 1324 ـ 1325 تا مطامع استكباری آن در جریان «نفت شمال» به ویژه در كودتای امریكایی 28 مرداد 1332.
با كودتای 28 مرداد 1332، سیاهترین سالهای تاریخ مردم ایران آغاز میشود. در این سالها، «رهبران» حزب توده به مأمن و خاستگاه خود شوروی و كشورهای اروپای شرقی ـ پناه میبرند و در آنجاست كه طی سالهای 32ـ1357، این «دكان سیاسی» به عرصه شدیدترین درگیریهای «مشتی خودخواهان عصبی و رشگینان جاهطلب» (ص 11) بدل میشود، تا بالاخره خورشید انقلاب اسلامی طلوع میكند و حزب توده با «فرمانی از آن سوی خط» (ص 11) بساط خویش را در داخل كشور میگسترد، بدین امید كه از شرایط نوین بتواند به سود شوروی بهرهبرداری كند.
بدینسان، خیانتبارترین و ننگینترین صفحه تاریخ حزب توده رقم میخورد، توطئه علیه كیان جمهوری اسلامی ایران، توطئهای كه با پاسخ قاطع تودههای میلیونی امت حزبالله و پاسداران جان بركف اسلام به شكست میانجامد. و به همراه خود، بر حیات 42 ساله «حزب شیطان» مهر پایان مینهد.
آنچه گفته شد، تصویر بسیار كلی و اجمالی است از مطالب مندرج در كژراهه طبری. تمام اثر این نیست. سخن طبری هر چند در چارچوب كلی خود تازگی ندارد، ولی در فاكتها تازه است و چون «سرگذشت» و «خاطرات» است، آن هم از زبان یكی از بلندپایهترین كارگردانان حزب توده و ماركسیسم در ایران، حاوی نكات بكر و جالبی است.
احسان طبری یكی از برجستهترین ایدئولوگهای ماركسیسم شمرده میشد و یكی از معدود رهبران «كهنسال» و «پیشكسوت» كمونیسم بود كه دورانهای مختلف حیات ماركسیسم را از نزدیك شاهد بوده. طبری اگر به غرب پناه میبرد، بیشك، همانند الكساندر سولژنیتسینها سوژه تبلیغات گسترده رسانههای غربی قرار میگرفت و خاطرات و نوشتار او با آب و تاب در مطبوعات پر تیراژ انعكاس مییافت و بر آن تقریظها و تمجیدها نگاشته میشد، چرا كه غرب در سیمای او، برگ جدیدی در رقابت استكباری خویش با شرق كمونیستی مییافت. ولی طبری به ایران اسلامی پناه برد و نفی گذشته خویش را، همانند همپایه فرانسویاش، روژهگارودی، در اثبات اسلام و انقلاب اسلامی میجوید. طبری از دامان الحاد ماركسیستی به آغوش دنیاگرایی كاپیتالیستی نیافتاده، بلكه در بازپسین سالهای عمر خود میكوشد تا «آرامش روح» را در وطن اسلامی خود و با رجعت به وجدان و فطرت مذهبیـ اسلامی جستجو كند و در این تلاش با بیم و امید میكوشد تا با قلم خویش، گذشته را جبران و دین خود را به امت حزبالله ادا كند. از اینروست كه او با سكوت كینهتوزانه امپریالیسم خبری و شایعهسازیهای «گزنده» و «موذیانه» عمال داخلی آن، مواجه شده. چه خوب است كه وزارت ارشاد اسلامی و یا دیگران ـ در مواجهه با این «توطئه سكوت» و در راستای رسالت بینالمللی خود گزیدههایی از نوشتار و خاطرات طبری را ترجمه و در سطح جهانی منتشر سازند و بدینسان تأثیرات انقلاب اسلامی را بر یكی از برجستهترین متفكرین پیشین ماركسیسم به نمایش گذراند.
منبع:حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران ـ شماره 108 ـ آبان ماه 1393
تعداد بازدید: 885