20 آبان 1393
آبان 1343 شمسی / 20 جمادى الثانى 1384 قمری
مكان: قم
موضوع: قيام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون و اعلام عزاى عمومى
حضار: روحانيون، طلاب، بازاريان، دانشگاهيان، اهالى قم و ساير شهرستانها
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
انا للَّه و انا اليه راجعون
عيد ايران را عزا كردند
من تأثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار كنم. قلب من در فشار است. اين چند روزى كه مسائل اخير ايران را شنيدهام خوابم كم شده است [گريه حضار]. ناراحت هستم [گريه حضار]. قلبم در فشار است [گريه حضار]. با تأثرات قلبى روزشمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد [گريه شديد حضار]. ايران ديگر عيد ندارد [گريه حضار]. عيد ايران را عزا كردهاند [گريه حضار]؛ عزا كردند و چراغانى كردند [گريه حضار]؛ عزا كردند و دسته جمعى رقصيدند [گريه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانى كردند؛ پايكوبى كردند. اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانيها را منع مىكردم؛ مىگفتم بيرق سياه بالاى سر بازارها بزنند [گريه حضار]؛ بالاى سر خانهها بزنند؛ چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد؛ عظمت ايران از بين رفت؛ عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.
تشريح قانون كاپيتولاسيون
قانونى در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق كردند به پيمان وين؛ و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين [تا] مستشاران نظامى، تمام مستشاران نظامى امريكا با خانوادههايشان، با كارمندهاى فنىشان، با كارمندان ادارىشان، با خدمهشان، با هر كسكه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند! اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى، مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق ندارند محاكمه كنند، بازپرسى كنند، بايد برود امريكا! آنجا در امريكا اربابها تكليف را معين كنند!
دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت. دولت حاضر اين تصويبنامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند، و باز نفسشان درنيامد.
در اين چند روز، اين تصويبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهايى كردند، مخالفتهايى شد، بعضى از وكلاى آنجا هم مخالفتهايى كردند، صحبتهايى كردند لكن مطلب را گذراندند؛ با كمال وقاحت گذراندند! دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد! ملت ايران را از سگهاى امريكا پست تر كردند. اگر چنانچه كسى سگ امريكايى را زير بگيرد، بازخواست از او مىكنند؛ لكن، اگر شاه ايران يك سگ امريكايى را زير بگيرد بازخواست مىكنند؛ و اگر چنانچه يك آشپز امريكايى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد، بزرگتر مقام را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد! چرا؟ براى اينكه مىخواستند وام بگيرند از امريكا! امريكا گفت اين كار بايد بشود- لا بد اين جور است- بعد از سه- چهار روز، يك وام دويست ميليون، دويست ميليون دلارى، تقاضا كردند. دولت تصويب كرد دويست ميليون دلار در عرض پنج سال به دولت ايران بدهند و در عرض ده سال سيصد ميليون بگيرند! مىفهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام، و در عرض ده سال سيصد ميليون- آن طور كه حساب كردند- سيصد ميليون دلار از ايران بگيرد؛ يعنى صد ميليون دلار، يعنى هشتصد ميليون تومان ازايران در ازاى اين وام نفع بگيرند! مع ذلك، ايران خودش را فروخت براى اين دلارها! ايرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب كرد؛ ملت مسْلم ايران را پست تر از وحشيها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام دويست ميليون كه سيصد ميليون دلار پس بدهند! ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟
ساير ممالك خيال مىكنند كه ملت ايران است؛ اين ملت ايران است كه اين قدر خودش را پست كرده است؛ نمىدانند اين دولت ايران است؛ اين مجلس ايران است. اين مجلسى است كه ارتباط به ملت ندارد؛ اين مجلس، مجلس سرنيزه است! اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد. ملت ايران به اينها رأى ندادند. علماى طراز اول، مراجع- بسيارىشان- تحريم كردند انتخابات را؛ ملت تبعيت كرد از اينها، رأى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد بر اين كرسى نشاند.
توطئه قطع نفوذ روحانيون
در يكى از كتابهاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچههاى ما تعليم مىشود اين است كه، بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون، در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين ملتْ اسير انگليسْ يكوقت باشد؛ اسير امريكا يكوقت باشد. اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را! نمىگذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود! اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه اينها سر خود يك همچو قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين هرج و مرجى كه در بيت المال هست بشود. اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه هر دولتى هر كارى مىخواهد انجام بدهد و لو صد در صد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه مجلس به اين صورت مبتذلدرآيد. اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيين باشد نمىگذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند- چنانچه در شيراز شده است! اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زنها ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مىزنند! توى دهن اين مجلس مىزنند، و وكلا را از مجلس بيرون مىكنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمىتواند بشود، يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارند يك دست نشانده امريكايى اين غلطها را بكند؛ بيرونش مىكنند از ايران. نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟! نخير، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمىتوانيد هر كارى را انجام بدهيد، هر غلطى را بكنيد، مىخواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنهسازيها مىتوانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمىشود؛ اين خواب بايد در مرگ براى شما حاصل بشود! نمىتوانيد همچو كارى را انجام بدهيد. روحانيون با هم هستند. من باز تمام روحانيين را تعظيم مىكنم؛ دست تمام روحانيين را مىبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسيدم، امروز دست طلاب را هم مىبوسم [گريه حضار]. من امروز دست بقال را هم مىبوسم {گريه شديد حضار}
اعلام خطر!
آقا، من اعلام خطر مىكنم! اى ارتش ايران، من اعلام خطر مىكنم! اى سياسيون ايران، من اعلام خطر مىكنم! اى بازرگانان ايران، من اعلام خطر مىكنم! اى علماى ايران، اى مراجع اسلام، من اعلام خطر مىكنم! اى فضلا، اى طلاب، اى مراجع، اى آقايان، اى نجف، اى قم، اى مشهد، اى تهران، اى شيراز، من اعلام خطر مىكنم!
خطردار است. معلوم مىشود زير پردهها چيزهايى است و ما نمىدانيم. در مجلس گفتند نگذاريد پردهها بالا برود! معلوم مىشود براى ما خوابها ديدهاند! از اين بدتر چه خواهند كرد؟ نمىدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مىخواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مىآورد؟ اين ملت فقير [پس از] ده سال هشتصد ميليون تومان نفع پول به امريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!
مملكت در اشغال امريكا
نظاميهاى امريكا و مستشارهاى نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا! اگر اين مملكت اشغال امريكاست، پس چرا اين قدر عربده مىكشيد؟! پس چرا اين قدر دم از «ترقى» مىزنيد؟! اگر اين مستشارها نوكر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان مىكنيد؟! پس چرا از شاه بالاترشان مىكنيد؟! اگر نوكرند، مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد. اگر كارمند شما هستند، مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مىكنند، شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال امريكايى است پس بگوييد! پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت! چه مىخواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مىگويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى، اين مجلس محرَّم اين مجلسى كه به فتوا و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه- به ادعا- هى مىگويند ما! ما! هى ما از «انقلاب سفيد» آمديم! آقا كو اين «انقلاب سفيد»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا مىداند كه من رنج مىبرم؛ من مطلعم از اين دهات؛ من مطلعم از اين شهرستانهاى دورافتاده؛ از اين قم بدبخت [گريه حضار]. من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.
سكوت، گناهى كبيره
آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت؛ فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روىقرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد! البته دلارْ نوكرى هم هست! دلارها را شما مىخواهيد استفاده كنيد، نوكريش را ما بكنيم! اگر ما زير اتومبيل رفتيم، كسى حق ندارد به امريكايىها بگويد بالاى چشمت ابرو! لكن شماها استفادهاش را بكنيد؛ مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مىگويند كه بايد خفه شد، اينجا هم بايد خفه شد؟ اينجا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم؟ و اللَّه، گناهكار است كسى كه داد نزند؛ و اللَّه، مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند {گريه شديد حضار}.
به داد اسلام برسيد!
اى سران اسلام، به داد اسلام برسيد [گريه حضار]. اى علماى نجف، به داد اسلام برسيد [گريه حضار]. اى علماى قم، به داد اسلام برسيد؛ رفت اسلام [گريه شديد حضار]. اى ملل اسلام، اى سران ملل اسلام، اى رؤساى جمهور ملل اسلامى، اى سلاطين ملل اسلامى، اى شاه ايران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم، چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از امريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر. اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست! با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند- بداند اين معنا را- كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما. يك همچو ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را. ضايعش كردند در ايران؛ خراب كردند او را در ايران.
مصونيت مستشارهاى امريكايى
براى مستشارها مصونيت مىگيريد؟! بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوستهاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره درنياوريد، كى گوش داد به اينها؟ از «پيمان وين» يك ماده را اصلش ذكر نكردهاند! ماده 32 ذكر نشده است. من نمىدانم آن ماده چه است؛ من كه نمىدانم، رئيس مجلس هم نمىداند، وكلا هم نمىدانند. نمىدانند كه؛ قبول كردند طرح را! طرح را قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عدهاى اقرار كردند كه ما اصلًا نمىدانيم چيست! آنها هم لا بد امضا نكردند، آن عده ديگر بدتر از اينها بودند. يك عده جُهّالند اينها!
رجال سياسى ما، صاحبمنصبهاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مىگذارد! الآن در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست. در دست آنها چيزى نيست. ارتش هم بداند، يكىتان را بعد از ديگرى كنار مىگذارند. ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكايى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟! يك آشپز امريكايى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟! ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىكردم؛ اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم؛ من اين ننگ را قبول نمىكردم. اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم.
بايد نفوذ ايرانىها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكايى، براى مكانيكهاى امريكايى، براى ادارى امريكايى، ادارى و فنىاش، مأمورين، كارمندان ادارى، كارمندان فنى، براى خانوادههايشان مصونيت باشد، لكن آقاى قاضى «1» در حبس باشد! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين طرف و آن طرف! اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس بايد باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند، براى اينكه اينها طرفدار روحانيت هستند؛ خودشان يا روحانىاند يا طرفدار روحانى. تاريخ ايران دست مردم دادند اينها! سند [به] دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت به اين است كه قطع يد رسول اللَّه از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول اللَّهاست؛ بايد قطع يد رسول اللَّه از اين ملت بشود! اينها اين را مىخواهند. اين را مىخواهند تا اسرائيل، به دل راحت، هر كارى اينجا بكند. تا امريكا، به دل راحت، هر كارى مىخواهد بكند.
تمام گرفتارى ما از امريكاست
آقا تمام گرفتارى ما از اين امريكاست! تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است! اسرائيل هم از امريكاست. اين وكلا هم از امريكا هستند! اين وزرا هم از امريكا هستند! همه تعيين آنهاست. اگر نيستند چرا نمىايستند در مقابلش داد بزنند؟
يك روحانى در برابر التيماتوم شوروى
من الآن حافظهام درست نيست، نمىتوانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسيد حسن مدرس- در آن مجلس بود، التيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا- كه قزوين ظاهراً بوده است- مىآييم به تهران و تهران را مىگيريم. دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كنيد. يكى از مورخين، مورخين امريكايى، مىنويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت: آقايان، حالا كه بناست ما از بين برويم چرا به دست خودمان برويم. رد كرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند. روحانى اين است. يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، يك دولت را- پيشنهاد التيماتومش را- يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد! آنها مىبينند نبايد روحانى باشد؛ قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند.
لزوم آگاهى مردم
من چه بگويم؟ اين قدر انباشته است مطالب، اين قدر مفاسد در اين مملكت زياد استكه من با اين حالم، با اين سينهام، با اين وضعم، نمىتوانم عرضى بكنم. نمىتوانم مطالب را به آن مقدارى كه مىدانم به عرض شما برسانم. لكن شما موظفيد به رفقايتان بگوييد. آقايان موظفند ملت را آگاه كنند؛ علما موظفند ملت را آگاه كنند. ملت موظف است كه در اين امر صدا در بياورد. با آرامش [به] عرض برساند؛ به مجلس اعتراض كند؛ به دولت اعتراض كند كه چرا يك همچو كارى كرديد؟ چرا ما را فروختيد؟ مگر ما بنده شما هستيم؟ شما كه وكيل ما نيستيد! وكيل هم بوديد، اگر خيانت كرديد به مملكت، خود به خود از وكالت بيرون مىرويد. اين خيانت به مملكت است.
عزل وكلاى مجلس
خدايا، اينها خيانت كردند به مملكت ما. خدايا، دولت به مملكت ما خيانت كرد؛ به اسلام خيانت كرد؛ به قرآن خيانت كرد. وكلاى مجلسين خيانت كردند، آنهايى كه موافقت كردند با اين امر. وكلاى مجلس سنا خيانت كردند. اين پيرمردها؛ وكلاى مجلس شورا، آنهايى كه رأى دادند، خيانت كردند به اين مملكت. اينها وكيل نيستند. دنيا بداند اينها وكيل ايران نيستند! اگر هم بودند من عزلشان كردم. از وكالت معزولند.
غیر قانونى بودن مصوبات مجلس
اند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را كه قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسى تا مجتهدين نظارت نكنند در مجلس، قانون هيچى نيست. كدام مجتهد نظارت مىكند حالا؟ بايد قطع كرد دست روحانيين را! اگر پنج تا ملّا تو اين مجلس بود، اگر يك ملّا تو اين مجلس بود، تو دهن اينها مىزد! نمىگذاشت اين كار بشود
من به آنهايى كه مخالفت كردند، اين حرف را دارم، به آنها، كه چرا خاك به سرت نريختى؟! چرا پا نشدى يقه اين مردكه را بگيرى؟ همين، من مخالفم! و هى تعارف و اين همه تملق؟! مخالفت اين است؟! بايد هياهو كنيد؛ بايد بريزيد وسط مجلس؛ به همبپريد كه نگذرد اين مطلب. به صرف اينكه من مخالفم درست مىشود؟! خوب، مىبينيد كه مىگذرد! بايد نگذاريد يك همچو مجلسى وجود پيدا كند؛ از مجلس ببريدشان بيرونما اين قانونى كه گذراندند- به اصطلاح خودشان- قانون نمىدانيم. ما اين مجلس را مجلس نمىدانيم. ما اين دولت را دولت نمىدانيم. اينها خائنند به مملكت ايران! خائنند!
خداوندا، امور مسلمين را اصلاح كن. [آمين حضار] خداوندا، ديانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنايت فرما. [آمين حضار] خدايا، اشخاصى كه خيانت مىكنند به اين آب و ملك، خيانت مىكنند به اسلام، خيانت مىكنند به قرآن، آنها را نابود كن. [آمين حضار]
منبع: صحيفه امام،ج1،ص:415
منبع بازنشر: نشریه الکترونیکی گذرستان - شماره 40
تعداد بازدید: 850