انقلاب اسلامی :: شهید شیخ محمد خیابانی

شهید شیخ محمد خیابانی

21 آبان 1393

مقدمه


آذربایجان هم‌چون دیگر ولایات ایران دارای تاریخ پرفراز و نشیبی است، خصوصاً در دو سده‌ی اخیر، تحولات، حركت‌ها، جنبش‌ها، توطئه‌ها و تجاوزات در این خطه از ایران تاریخ شگفت‌انگیز دارد.

نقش آذربایجان از زمان عباس میرزا تا نهضت‌های؛ تنباكو، مشروطیت، خیابانی و نهضت اسلامی حاكی از نقش‌آفرینی و حضور معنوی، فكری و انقلابی، این بخش از كشور است و هم‌چنین ظهور اندیشه‌هایی چون؛ شیخیه، بابیه، فراماسونری، انجمن تبریز، انجمن آذربایجان و توطئه‌های شرق و غرب در حمایت از فرقه دمكرات و حزب خلق مسلمان. هریك از موارد درس‌آموزی در جهت شناخت عمیق از منطقه می‌باشند

حضور عالمان صالح، مراجع تقلید، فلاسفه، عرفاء و اندیشمندان بزرگ در دو قرن اخیر نشانگر استعداد بالقوه و وجود زمینه‌ی مستعد در دارالایمان تبریز و منطقه است. و چه بسا بزرگان این خطه كه در مهاجرت در ولایات دیگر یا عراق نامشان چندان در كتب تاریخ معاصر نیامده است.

در دوران مشروطیت شاهد دو جریان «اسلامی» و «غیراسلامی» در این خطه هستیم، جریان مذهبی به رهبری؛ «میرزاحسن مجتهد»، »میرزاصادق مجتهد»، «میرزاابوالحسن مجتهد انگجی» با جریان معارض اسلام كه توسط «سیدحسن تقی‌زاده»، «میرزا محمدعلی‌خان تربیت»، «ابراهیم حكیم‌الملك»، «صادق مستشارالدوله»، «طالبوف»، «فتحعلی‌آخوند‌زاده» هدایت می‌شود.

لذا دو خط حق و باطل هم‌چنان ادامه داشته و دارد. جریان اسلام‌گرایی و حضور مراجع و علمای مدافع اسلام از یك سوی، جریان ملی‌گرایی، قوم‌گرایی، پان‌آذریسم و پان تركیسم از سوی دیگر. هركدام از این موضوعات برای ما مسئله‌ای اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی‌، امنیتی و اطلاعاتی می‌باشد. مسئولیت مدیران و برنامه‌ریزان فرهنگی، سیاسی، اطلاعاتی، امروز بیش از هر زمان دیگر سنگین‌تر و مهم‌تر است. خصوصاً اینكه دشمن در آن سوی مرزهای منطقه در تركیه، نخجوان، آذربایجان و ارمنستان لانه كرده و جولانگاه صهیونیسم و امپریالیسم غرب شده است. امروزه دشمن با جذب دانشجویان به‌عنوان تحصیل و با طرح مسایل ناسیونالیسم افراطی سعی در آسیب‌رساندن به كشور و انقلاب را دارد هم‌چنان كه در سه دهه اخیر «حزب خلق مسلمان»، میدان فعالیت عوامل امریكا و غرب بوده است و حركت عوامل «حزب توده» دستی دیگر از شرق را برای غبار‌آلوده كردن اوضاع نشان داده است.

باتوجه به آنچه كه گفته شد تدوین و تألیف تاریخ معاصر منطقه، خصوصاً‌بیان رخدادها و جریانات سیاسی حزبی، خصوصاً راجع به رجال صالح و مصلح می‌تواند هویت اسلامی را از یك سو و امنیت سیاسی فرهنگی را از سوی دیگر تضمین نماید.

تدوین زندگینامه صدها چهره‌ی درخشان منطقه كه هریك ستارهفروزانی در آسمان علم و ادب و معنویت و سیاست بوده‌اند و نسل جوان را با تبار و ریشه‌های خود آشنا كرده و استعداد و نبوغ آنها را در مسیر فرهنگ، امنیت و سیاست كشور قرار می‌دهد. از میان رجال برجسته‌ی آذربایجان باید از شهید شیخ محمد خیابانی نام برد.
وی با حضوردر انقلاب مشروطیت، مقاومت در برابر تجاوزات روس‌و عثمانی، ایستادگی در برابر قرارداد ذلت‌بار 1919، تأسیس حزب دمكرات، انتشار روزنامه تجدد و مبارزه با استعمار، استبداد چهر‌ه‌ی درخشانی از خود به جای گذاشته است.

خیابانی در روزگاری میزیست كه دهها مرجع، عالم، عارف و فیلسوف در منطقه می‌زیستند كه هریك استوانه‌ای از دین و سیاست به حساب می‌آمدند.

از مهمترین‌این چهره‌ها می‌توان به: آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی، آیت‌الله میرزاصادق مجتهد تبریزی، آیت‌الله میرزاحسن مجتهد تبریزی، آیت‌الله میرزا فتاح شهیدی، آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی (ساكن نجف)، آیت‌الله میرزاجواد ملكی تبریزی، شیخ غلامحسین غروی اردبیلی، آیت‌الله شیخ حسین شنب‌غازانی، آیت‌الله شیخ علی خویی، آیت‌الله سیدیونس اردبیلی، آیت‌الله میرزاعبداله مجتهدی، آیت‌الله حاج میرزاعلی قاضی اشاره كرد.

بادامچی از یاران دوران قیام درباره‌ی شخصیت و خانواده‌ی شیخ می‌نویسد:

«می‌توان گفت كه: در زمان خود، مرحوم خیابانی اورع و ازهد و نسبتاً افقه هم قطاران خود از ائمه جماعت بود. فقیه مرحوم برادری دارد آقا حسین نام كه مدتی است در پطروفسكی مقیم است و در هنگام حمله قزاق‌ها عمویش كشته و تمام دارایی‌شان را غارت كردند.2»

خیابانی به انقلاب مشروطیت دلبسته بود و خود را مدافع آن و تلاش و مجاهدتش را برای تحقق اهداف آن می‌دانست. وی اجرای قانون اساسی را راه‌حل معضلات كشور می‌شمرد و از این كه دولتمردان بدان پای‌بند نیستند، همواره انتقاد می‌كرد. خیابانی در مجمعی كه در منزل «سیدهاشم ...» تشكیل شده بود گفت: «تا جان داریم در نگهداری مشروطه خواهیم كوشید.3» وی حتی در دوران «مشیرالدوله» مرام و مقصود اصلی قیام خود را اظهار و گفته بود كه صلاح دولت و وطن‌پرستان در این است كه این قیام ادامه یابد.4 تكیه بر استقلال و اقتدار ملی و ضدیت با استعمار و استبداد از اهداف خیابانی بود، بخصوص آن كه وی زندگانی سیاسی خود را هنگامی آغاز كرد كه كشور بر اثر بیدادگری‌های همسایه شمالی (روس) و همسایه جنوبی (انگلستان) هر روز با مصیبتی تازه روبرو می‌گردید5

در بررسی حركت شیخ باید اوضاع زمانه خصوصاً وضعیت حكومت‌ها و توطئه‌های درونی و بیرونی را شناخت. جوان امروز باید بداند كه خیابانی در دوره‌ای می‌زیست كه مجلس شورای ملی اولتیماتوم دولت روس را با همه خطراتی كه در برداشت رد كرده بود.6 خیابانی سلاخی‌های شجاع‌الدوله در تبریز را دیده بود و می‌دید كه چگونه سربازان ترك و روس و انگلیسی بی‌آن كه مانعی در مقابل خود ببینند از یك دروازهكشور وارد و از دروازهدیگر خارج می‌شوند.7، نسل‌های بعدی باید به‌عنوان تجربه بدانند كه جریان‌های انقلابی علیرغم افراط و تفریط‌هایشان دچار چه مشكلات و معضلات بوده‌اند.

در همان زمان و بعد از قتل مرحوم خیابانی وقیح‌ترین تبلیغات به ضرر قیام و پیشوای آن به راه افتاد. منظور از این تبلیغات تبرئه قاتلین مرحوم خیابانی و تخطئه قیام او بود. كسانی كه شیخ را كشتند و كشته او را به دست نادانان سپردند البته نمی‌توانستند بگویند كه شیخ مردی ایران دوست و پاك نهاد بود و به قصد بركنار ساختن عوامل استبداد كه هنوز هم در دستگاه مشروطه «میلولیدند» قیام كرده بود.8 نهضت‌های اسلامی و مجاهدت علما و متفكران بدون تحلیل و تدوین رسائل و مقالات یا از یادها می‌روند یا توسط عوامل استعمار و مخالفان دین تحریف و به صورت وارونه جلوه داده می‌شود. از جمله نهضت‌های پس از مشروطیت می‌توان به قیام؛ «سیدعبدالحسین لاری»، «رئیس علی دلواری» و «نهضت میرزاكوچك‌خان جنگلی»،و قیام «محمدتقی پسیان» اشاره كرد كه از سوی مخالفان ‌چنان تحریف شده‌اند كه امروزه بازشناسی مجدد آن‌ها كاری مشكل می‌باشد.

شیخ در یكی از نطق‌های خود گفته بود: «به فرض این كه در این راه كشته شویم باز امید می‌بندیم كه این قیام ولو سی سال دیگر ثمربخش خواهد بود9»سیدجمال‌الدین اسدآبادی و شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس و دیگر مصلحان نیز این آینده‌نگری را داشته‌اند. لذا در مصلحین و اندیشمندان «آیات یأس»، «منفی‌بافی» و «سوءظن به آینده» محلی از اعراب ندارد. مخصوصاً وقتی قیام و حركت فی‌سبیل‌الله و ماندگاری اخروی و دنیوی آن تضمین ‌باشد. به تعبیر سیدعلی آذری: خیابانی هرگز نمی‌میرد. عالم آزادی و آزادی‌خواهی جاوید است. اگر چه خیابانی با گلولهایادی مزدور كه در پیشگاه فراماسون و اینتلجنت سرویس زانو زده‌اند، ظاهراً به قتل رسید، ولی در عالم آزادی و آزادی‌خواهی ایرانیان او هرگز نمرده و نمی‌میرد. زیرا كه او در عقیده، مسلك و تقوای سیاسی تا آخرین لحظه زندگی پرافتخار خود، پابرجا مانده. و بنا به فرمودهخدا: مردگانند اشخاصی كه برای خاطر اغراض و انتقام خود به اتفاقات مخالف عقیده و مسلك تن در می‌دهند.10 متأسفانه ما هنوز آن‌سان كه شایسته و ضرورت دارد بدین مهم نپرداخته‌ایم و نتوانسته‌ایم تك‌نگاری‌ها یا اسناد و منابع تحقیق و تفسیری جامعی از آن دوران ارائه دهیم هر چند در حد معمول كارهایی نیز صورت گرفته است.


سیری در زندگی شیخ محمد خیابانی

خیابانی، شیخ محمد، از روحانیون انقلابی و نمایندگان مبارز مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری. وی فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنه‌ای بود و در 1297 ق در خامنه آذربایجان به دنیا آمد. پدرش از تجارت معتبر بود كه در تبریز و پطروفسكی (مركز داغستان) تجارتخانه داشت.

محمد خواندن و نوشتن متداول را در مكتب گذراند و در نوجوانی به همراه پدرش به داغستان رفت و مدتی به كار تجارت پرداخت و كم و بیش با فرهنگ‌های ایرانی، روسی و داغستانی آشنا شد، اما به زودی از تجارت دست كشید و به تبریز آمد و در مدرسه طالبیه این شهر به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. وی نزد حاج میرزاحسن مجتهد تبریزی و حاج میرزا ابوالحسن انگجی درس خواند و از شاگردان مبرز و برجسته آنان بود. وی علاوه بر فقه و اصول، هیأت، نجوم و ریاضیات را از میرزاعبدالعلی آموخت و با فلسفه و كلام و علوم طبیعی و تاریخ و ادبیات نیز آشنا گردید.

شیخ محمد روابط نزدیك و صمیمانه‌ای با سیدحسین حسینی خامنه‌ای كه عالمی روشن‌بین و آگاه به مسایل سیاسی و اجتماعی و مشروطه‌خواه بود برقرار كرد و دختر وی را به عقد ازدواج خود درآورد. او در محله خیابان تبریز سكونت كرد و از این‌رو به خیابانی مشهور گردید.

شیخ محمد خیابانی مورد احترام و اعتماد كامل پدرزنش بود و گهگاه به جای او در مسجد جامع، اقام جماعت می‌نمود. در 18 شعبان 1324 ق كه انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز تأسیس شد و مدت شش سال فعالیت داشت، وی نقش مهم و فعالی در آن ایفا كرد.

پس از بمباران مجلس و تعطیل شدن مشروطیت، انجمن ایالتی نقش مهمی در احیای مشروطیت و مبارزه با نیروهای استبدادی محمدعلی‌شاه برعهده داشت و خیابانی نیز با ایراد سخنرانی و حتی شركت فعال مسلحانه، ستارخان را در مبارزه ضد استبدادیش یاری می‌نمود. او در یكی از سخنرانی‌هایش مجاهدان تبریزی، به رهبری ستارخان را چنین امیدوار و دلگرم ساخت: «یاران من! ما بر ضد حكومت ارتجاعی و استبداد قیام كرده‌ایم... هرگز نباید به خستگی و یأس تن در دهیم، به خصوص وقتی كه بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریك آویزان شده باشد... طوری رفتار كنید كه شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبهملت ایران با امتنان و تشكر بگویند كه تبریز، ایران را نجات داد.»

وی در زمانی كه عین‌الدوله، از طرف حكومت مركزی تبریز را در محاصره خود داشت، از طرف انجمن ایالتی با وی به مذاكره پرداخت، اما این مذاكرات نتیجه‌ای نبخشید. خیابانی وقتی كه دریافت دولت مركزی در صدد اخذ وام از دول بیگانه است طی تلگرافی به مجلس فرانسه به شدت به اقدام دولت ایران اعتراض كرد و خاطرنشان ساخت: «در این برهه از تاریخ ایران كه مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است، بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولت‌های بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را برعهده نخواهد گرفت».

پس از سقوط محمدعلی شاه و برگزاری انتخابات دومین دوره مجلس شورای ملی، خیابانی كه سی سال بیشتر نداشت از طرف مردم تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب شد. مجلس دوم، قانون استفاده از مستشاران خارجی را برای اصلاح امور مالی و نظامی كشور تصویب كرد و به دنبال آن مورگان شوستر آمریكایی و سرهنگ یالمارسن سوئدی، به ایران دعوت شدند، اما دولت روسیه در 7 ذیحجه 1329 ق طی اولتیماتوم دو روزه‌ای به دولت ایران، خواستار اخراج آنان از ایران شد و به دولت ایران هشدار داد كه از آن پس بدون اطلاع روسیه و انگلستان، مستشاران خارجی را به كار نگمارد.

این اولتیماتوم كه توهین بزرگی به ملت ایران و نقض آشكار استقلال سیاسی ایران به شمار می‌رفت موجی از خشم و نفرت در سراسر كشور پدید آورد. در تهران ادارات، مدارس و بازار تعطیل شد و مردم به عنوان اعتراض به اقدام دولت روسیه، در میدان بهارستان اجتماع كردند. در این اجتماع، خیابانی نطق شورانگیزی ایراد كرد و گفت: «... استقلال هر ملتی شرافت اوست. اگر نتوانیم كشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی كنیم، لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناك و حساس، زنده ماندن، محو شدن است.»، و در ادامه اقدام هیأت دولت را در قبول اولتیماتوم محكوم كرد. هنگامی كه اولتیماتوم جهت تصمیم‌گیری در مجلس خوانده شد و بسیاری از نمایندگان، مرعوب و تسلیم شده بودند وی طی سخنانی اظهار داشت: «... اكنون كه با این اولتیماتوم نمی‌گذارند ما برای ترقی مملكت و استقلال خودمان یك فكری بكنیم و تداركی ببینیم، من با كمال جسارت و گشاده‌رویی، به دولت روسیه عرض می‌كنم كه ممكن نیست این ملت، امور كشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار كند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه می‌زند و شكی نیست كه فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع می‌شود...
امیداوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران از خودشان آزرده نكنند.» با پایمردی خیابانی و آیت‌الله سیدحسن مدرس، مجلس اولتیماتوم ظالمانه روسیه را رد كرد و این ننگ تاریخی را از دامن خود زدود. دولت روسیه مدت اولتیماتوم خود را تمدید كرد و مجلس بار دیگر در 29 ذیحجه 1329 ق برای تصمیم‌گیری در آن باره تشكیل جلسه داد اما این بار نیز با مقاومت خیابانی و مدرس و تنی چند از نمایندگان مستقل و انقلابی، مجلس آن را نپذیرفت.

دولت و گروه كثیری از نمایندگان كه به شدت مرعوب شده بودند، ضمن انتقاد از نمایندگان مخالف اولتیماتوم، از نایب‌‌السلطنه خواستند تا مجلس را تعطیل كند و او نیز چنین كرد. خیابانی كه از اقدام خیانت‌آمیز دولت و اكثریت مجلس به خشم آمده بود در اجتماع مردم معترض تهران در سبزه‌میدان حضور یافت و تسلیم دولت در برابر روسیه و انحلال مجلس را به شدت نكوهش كرد و مردم را برای بازگشت مجدد آزادی و مشروطه دعوت نمود. متعاقب آن، دستور بازداشت وی صادر شد ولی مأموران موفق به دستگیری او نشدند.

خیابانی پس از تعطیل مجلس به مشهد مقدس رفت و پس از آن از راه عشق‌آباد، عازم شهرهای باكو و تفلیس گردید و وضعیت رقت‌آور كارگران مهاجر ایران را در كارخانه‌ها، معادن و مزارع، از نزدیك مشاهده كرد و پس از مدتی به جلفا آمد و خانواده‌‌اش را به تبریز فرستاد و به دلیل محاصره تبریز، بار دیگر به روسیه بازگشت ولی مدتی بعد، مخفیانه به تبریز آمد و یك ماه در آن شهر به سر برد و برای فریفتن مأموران حكومت، ظاهراً از كارهای سیاسی و انقلابی پرهیز كرد و به اقامه جماعت و تجارت پرداخت.

بعد از تاجگذاری احمدشاه قاجار در 30 تیر 1293 ش، خیابانی و گروهی از همفكرانش به‌عنوان اعتراض به حكومت صمدخان شجاع‌الدوله بر آذربایجان ـ كه از سوی روسیه منصوب شده بود ـ اعلامیه‌ای انتشار دادند و به كنسولگری‌های چند كشور فرستادند و در آن به دسیسه‌ها و اقدامات استقلال‌شكنانه و تجزیه‌طلبانه روس‌ها به شدت اعتراض كردند. سپس خیابانی به تهران آمد و با رجال سیاسی كشور گفتگو كرد اما چون آنها را منفعل و درمانده دید امید خویش را به آنان از دست داد و مجدداً به تبریز بازگشت.

با فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه در 1335 ق، موجی از شادی سراسر ایران و به ویژه آذربایجان را فراگرفت. خیابانی از این فرصت استفاده كرد و به كمك همفكران خود كه دموكرات نامیده می‌شدند، كمیته‌ای تشكیل داد و كنفرانس ایالتی آذربایجان را برگزار كرد و روزنامه تجدد را كه ارگان دموكرات‌ها به شمار می‌رفت انتشار داد. خیابانی در اولین شماره تجدد نوشت: «... وقت آن رسیده است كه اصول و قوانین اساسی را از زوایای نسیان بیرون آورده، از گردوغبار بی‌اعتنایی كه به رویش نشانده‌ایم، تكان دهیم... و به آواز رسا به گوش اولیای امور برسانیم و با كمال دقت مراقب حركات خودمان باشیم كه مبادا گرفتار دسایس خائنین شده، به تفتین مُفسدی، پا از جادهنزاكت و ملایمت بیرون گذاشته برای ماهی گرفتن دیگران، ما آب را گل‌آلود نماییم...»

در نخستین سال پیروزی انقلاب روسیه، قحطی شدیدی در ایران و روسیه روی داد. حزب دموكرات تحت رهبری و ارشاد خیابانی برای مبارزه با احتكار و گرانفروشی وارد مبارزه شد و با تأسیس سازمان‌های عام‌المنفه و كمیسیون‌های گوناگون به یاری فقیران و نیازمندان شتافت و از فاجعه‌ای عمومی جلوگیری كرد و نام نیكی از خود برجای گذارد.

در اواخر شعبان 1337 ق نیروهای عثمانی كه در جنگ جهانی اول شكست خورده بودند وارد آذربایجان شدند و تحت عنوان «اتحاد اسلام» به اختلاف‌افكنی میان ترك و فارس دامن زده و در صدد تجزیه آذربایجان برآمدند كه این بار نیز خیابانی و یاران و پیروانش در حزب دموكرات به افشای نقشه‌های شیطانی آنها پرداخته، آن را نقش برآب ساختند. نیروهای عثمانی نیز او و شیخ اسماعیل نوبری را دستگیر كرده و دو ماه در ارومیه زندانی كردند. سپس آن دو را به عثمانی برده و مدت پانزده روز در شهر قارص زندانی نمودند و پس از آزار و اذیت زیاد، اجازهبازگشت به آنان دادند.

در مرداد 1298ش چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی برگزار شد و شیخ محمد خیابانی به‌عنوان نماینده اول آذربایجان به مجلس راه یافت. در اثنای انتخابات، متن قرارداد 1919 بین دولت انگلستان و وثو‌الدوله منتشر شد. براساس این قرارداد اختیار كامل امور مالی، گمركی و نظامی ایران در اختیار مستشاران انگلیسی قرار می‌گرفت و ایران عملاً به صورت تحت‌‌الحمایه انگلستان در می‌آمد. دموكرات‌های آذربایجان به رهبری خیابانی بر ضد این قرارداد وارد عمل شدند و روزنامه تجدد ارگان دموكرات‌ها نوشت: «تا زمانی كه قرارداد به تصویب مجلس نرسیده ورق پاره‌ای بیش نیست و اعتباری ندارد». وثوق‌الدوله كوشید تا با پرداخت رشوه خیابانی را از مخالفت با قرارداد باز دارد كه در این كار موفق نشد. او به خوبی می‌دانست كه اگر خیابانی و نمایندگان آذربایجان به مجلس راه یابند به همراه سیدحسن مدرس هرگز اجازه نخواهند داد كه این قرارداد به تصویب مجلس برسد. از این‌رو مدیران شهربانی و مالیه آذربایجان را از اینكه نتوانسته بودند مانع از انتخاب خیابانی شوند از كار بركنار كرد و «ماژور بیورلینگ» سوئدی را به سمت رئیس شهربانی، «فوكل كلوی» سوئدی به‌عنوان دستیار و ترجمان‌الدوله را به سمت پیشكار مالیه‌آذربایجان به همراه جاسوسان ورزیده به تبریز اعزام كرد تا خیابانی و دموكرات‌ها را از صحنه بیرون نمایند. آنان به تبریز وارد شدند و بنای سخت‌گیری و توهین به مردم غیور تبریز را گذاردند و به تدریج نارضایی و نفرت از آنان سراسر شهر را فراگرفت.

در رو 17 فروردین 1299 ش به دستور خیابانی، كلانتری تبریز توسط هواداران مسلح خیابان تصرف شد و زندانیان آزاد شدند و پس از آن شهربانی و همهادارات شهر به دست نیروهای خیابانی افتاد. پس از تبریز، دیگر شهرهای آذربایجان نیز در كنترل نیروهای خیابانی قرارگرفت.

خیابانی و هوادارانش برای ادارهامور شهر، هیأت مدیره‌ای انتخاب كردند و روز 19 فروردین ماه، نخستین بیانیهاین هیأت بدین شرح انتشار یافت: «آزادیخواهان شهر تبریز، در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضد مشروطیت كه در حكومت‌های محلی و در مركز ایالت آذربایجان ظهور كرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام می‌كنند كه برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان كامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانهآن. آزادیخواهان موقعیت فوق‌العاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند كه نظم و آسایش را به هر وسیله كه باشد برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه می‌شود: 1. برقرار داشتن آسایش عمومی؛ 2.از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت».

خیابانی از آن پس هر روز پیرامون مسایل سیاسی و دینی در ساختمان تجدد سخنرانی می‌كرد. وی برای خنثی كردن تبلیغات كمونیست‌های قفقاز كه در صدد ایجاد جمهوری آذربایجان ـ متشكل از آذربایجان شوروی و ایران ـ بودند، نام آذربایجان را به «آزادیستان» تغییر داد، زیرا آذربایجان را عامل كسب آزادی و مشروطیت ایران می‌دانست. به دستور خیابانی كنسولگری آلمان كه محل توطئه سوسیال دموكرات‌ها بود تصرف شد و به قزاق‌های روسی نیز اخطار گردید كه دست از شرارت در كوی و برزن برداشته و به قزاقخانه بازگردند. بدین ترتیب به مدت شش ماه آرامش و امنیت و عدالت در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان برقرار شد. او تصمیم داشت كه چنان برنامه‌ای را نیز در تهران به اجرا درآورد؛ از این‌رو در صدد ایجاد رابطه با میرازكوچك جنگلی ـ كه قیام جنگل را رهبری می‌كرد ـ برآمد و پیكی را به همراه پیام ویژه نزد او فرستاد.

از سویی وثوق‌الدوله برای شكست قیام خیابانی، مخبرالسلطنه هدایت را در اوایل شهریور 1299 ش به والیگری آذربایجان فرستاد. او سال‌های قبل والی آذربایجان بود و با خیابانی دوستی و رفاقت داشت. او در عین دوستی با خیابانی با نیروهای مخالف و ناراضی، به ویژه نیروهای قزاق رابطه سری بر ضد خیابانی برقرار كرد. به دستور مخبرالسلطنه، نیروهای قزاق در 21 شهریور 1299‌ش، مسلحانه به شهر هجوم آوردند و بیش از سیصد خانهآزادیخواهان را غارت كرده و در صدد دستگیری و قتل خیابانی برآمدند. او به منزل یكی از دوستانش پناه برد اما مخفیگاهش كشف شد و روز بعد به دست گروهی از قزاقان به شهادت رسید. پیكر او را در گورستان سیدحمزه در كنار شهید ثقة‌الاسلام تبریزی و دیگر شهدای جنبش مشروطیت به خاك سپردند.

منبع: علمای مجاهد، محمدحسن رجبی.


شخصیت معنوی شیخ

نگرش به عمق مطالب سیاسی خیابانی، نشانگر این واقعیت است كه او معتقد بود «اولین لازمهشرافت یك ملت، استقلال است» و این استقلال را باید نگهداری و حفاظت نمود. استقلال ملت‌ها را فقط فضایل و اخلاق عالیه می‌تواند حفظ كند، حافظ و نگهبان استقلال هر ملتی شجاعت و قهرمانی اوست وی سپس به مسئله آزادی اشاره می‌كند. از دید وی آزادی بدان حد كرامت دارد كه «بدون حقیقت، آزادی میسر نیست» و دولتمردان و سیاستمداران و رهبران احزاب باید» بدانند «یك ملت نمی‌تواند بدون معارف، آزادی خود را محفوظ دارد» اما دقت در این است كه «آزادی مستلزم مساوات است، در مقابل قانون همه برابریم»، حاكمیت قانون برای داوم، بقاء، حفظ استقلال و آزادی باید معیار باشد، اما دقت شیخ شهید در این است كه در عین آزادی باید مقید باشی» و این قید همان قانون حاكم بر جامعه است. «چون هر ملتی كه ترقی را با نظرهای لاقید و بی‌علاقه ملاحظه نماید دچار هلاكت خواهد شد.» شیخ احساس مسوولیت كردن و بیداری و هوشیاری در عرصه جامعه را شرط انسانیت می‌دانست. چون «عدم علاقه در حیات اجتماعی دلیل بر عدم زندگی است» اما تفكر و تفعل در حركت را نباید نادیده انگاشت «چون هیچ‌كار بزرگ بدون تفكر انجام نمی‌گردد» و كسی كه به تكلیف اجتماعی خود عمل نكند حقوق خودش را فاقد می‌گردد.

از دیدگاه شیخ «نه ممكن است تاریخ را فریب داد و نه ممكن است زمان را از سیر سریع خودش بازداشت.» لذا «انتظام و انضباط یك شرط عمدهموفقیت است.» در اروپا هم احزاب سیاسی با نظم به امتیاز و موفقیت می‌رسند «اعتماد به نفس، یك شرط عمدهموفقیت است» لذا در جامعه جریان فردی كه فاقد نظم می‌باشد، به موفقیت نمی‌رسد. در انقلاب مشروطیت هم قرار بود در درون خرابه‌های دیروز عمارت فردا را بسازیم بخصوص باتوجه به این كه «بلند كردن عمارت فردا، فكر دوربین و دوراندیش، فكر تعقل و تدبیر و فكر ایجاد و اجرا می‌خواهد و در این عرصه اعتماد به نفس یك شرط عمدهموفقیت است» و انسان‌های «با عزت نفس» و اعتماد به نفس موفق می‌باشند. و مسلماً «تنبل‌ها و تن‌پرورها را از هیئت اجتماعیه اخراج باید نمود.» خاصه دقت باید داشت. «عزم كردن كافی نیست و عزم باید مبدل به عمل گردد» و «شجاعت هم یك شرط مهم موفقیت است» شیخ هم‌چون حكیمی با تجربه سعی می‌كند.

ذهن انسان را تسخیر و به تفكر و تعقل وادارد، و سفارش می‌كند برای اندیشیدن نیاز به دانش و علم داریم. «لذا شجاعت مادی بی‌شجاعت معنوی كامل نیست» و «كسی كه تابع هوای و هوس و محكوم نفس ‌اماره خودش نیست شجیع و جسور است.» و این است كه «شجاعت معنوی یك فضیلت و نتیجهیك محاكمهمنطقی است» به تعبیر دیگر «شجاعت معنوی اثر یك عزم و اراده و جلوهیك تصمیم اختیاری است»


شیخ محمد خیابانی از منظر دیگران

سیدعلی آذر:

نخست باید شیخ محمد خیابانی را به نسل معاصر معرفی كنیم، تا كاملاً معلوم شود كه او كه بود، هدفش در راه مجاهدت و آزادی چه بود.12


قیام از نظر استاد محمدرضا حكیمی

روز شانزدهم رجب 1331 برابر با 17 فروردین 1299، در تبریز قیام مسلحانه بر ضد دولت ارتجاعی وثوق‌الدوله و امپریالیست‌های انگلیسی آغاز شد و به دیگر شهرستان‌های آذربایجان سرایت كرد. انقلابیون به رهبری شیخ محمد خیابانی ادارات دولتی را به تصرف در آورده نام استان آذربایجان را آزادیستان نهادند.13


سعید نفیسی:

مرحوم شیخ محمد خیابانی قطعاً یكی از پهلوانان جلیل‌القدر تاریخ معاصر ایران بوده است. این مرد در سراسر زندگی سیاسی خود به هیچ‌وجه آلوده نشده، نه تنها پیوستگی به سیاست بیگانه‌ای نداشته و جز عشق و به دیار و سرزمین ایران چیزی محرك و پشتیبان او نبوده است.14


كاظم‌زاده ایرانشهر:

چون اغلب ایرانیان و بخصوص اهالی ایالات دور دست ایران در موضوع شخص خیابانی و اقدامات و مقاصد سیاسی كه در پر رنج‌ترین موقع خطرناك سیاسی ایران، امور آذربایجان را به دست گرفته و از ورطهپریشانی نجات داده، به كلی بی‌خبر هستند و اكثر مردم او را نیز مانند یكی از یاغیان و عاصیان بی‌سرو پا كه گاهی بر ضد حكومت مركزی در گوشه و كنار مملكت قیام می‌كردند تصور می‌كنند، لهذا این رساله هویت و شخصیت او را به خوبی معرفی كرده بی‌خبران را از افكار و آمال و خدمات آن مرحوم آگاه خواهد ساخت. مخصوصاً به وجود یك آتش عشق تجدد و ترقی كه از قلب پاك و سرشار او شعله می‌زد آشنا خواهد كرد.15


رضازاده شفق

تاریخ بسیار كوتاه بیداری ایران را با این كه كوچك است چه زود فراموش می‌كنیم! شمارهشهیدان راه آزادی ایران نسبت به انقلاب و نفوس ما چه قدر زیاد است. این‌ها هواخواهان سعادت و رفاه ایران بودند. ملت بی فكر محكوم به مرگ است. معارف صحیح تنها وسیلهتولید فكر است. از این‌رو است كه آن‌هایی كه [نه] تنها برای القای انقلاب سیاسی بلكه برای تلقین انقلاب فكری در ایران كار كرده‌اند به همان اندازه كه شمارهآن‌ها كم است، قیمت و اهمیت آن‌ها زیاد است. شیخ محمد خیابانی یكی از آن‌ها بود و قدرش از این نقطه‌نظر بلند است و گمان دارم قیمت او را جوانان ایران تازه بهتر خواهند دانست.

شیخ از آن اشخاص نادر انقلاب ایران بود كه تمام توجهش معطوف به تنویر افكار مردم بود. نگارنده در دورهقیام شیخ در خارج ایران بودم. اصلاً شیخ را شخصاً نمی‌شناختم. یك سال از كشته شدن شیخ می‌گذشت كه به آذربایجان آمدم، نشانهذكاوت و نور صفا و صمیمیتی كه شیخ در چهره‌های بعضی از جوانان تبریز از خود به یادگار گذاشته و گذشته بود بزرگی او را در یك نظر در چشم من مجسم نمود.16


عظمت شیخ:

تاریخ هر چه بگوید یا نگوید تنها حقیقت آن كه شیخ از معدودترین مجاهدین معنوی و جنگیان فكری بوده است كه او را در نظر آیندگان بزرگ خواهد نمود.17

حاج محمدعلی آقا بادامچی یكی از نزدیكان شیخ:

شهید شیخ محمد خیابانی علاوه بر معلومات علمی در اخلاق نیز دارای مقام بسی بلندی بوده حائز مراتب فضل و كمال بودند.18

به طوری كه پس از وفات مرحوم مغفور آقای حاجی سیدحسین آقا پیشنماز خامنة19 پدر زن فقید شهید كه در مسجد جامع تبریز امامت داشت، خیابانی مرحوم قریب سه چهار سال ظهرها در مسجد جامع و شب‌ها و صبح‌ها در مسجد كریم‌خان (كه در محلهخیابان است) امامت كرده و زیاده از 100 نفر مأموم داشت.20


كسروی

دشمنی و كینه‌ورزی كسروی نسبت به شیخ خیابانی از سه جهت نشأت می‌گیرد:

1ـ كسروی فردی ضد دین، ضد روحانیت، ضد نهضت‌های اسلامی بوده است.

2ـ كسروی به دلیل ارتباط با مدرسه امریكایی‌ها و عدم پایبندی به اصول و برنامه‌های شیخ همراه دكتر زین‌العابدین ایرانشهر از تبریز تبعید شده است.

3ـ كسروی بعدها برای تبرئه خود به خاطر عملكرد نادرستش، سعی نمود از شیخ، نهضت و حوادث آن، روایات ضد و نقیض و تحلیل‌های نادرست و دروغ ارائه دهد. در این حركت «میرزاعلی آقا هیئت»21 نیز به شكل‌دیگری با شیخ در افتاد.

كسروی در كتاب‌های تاریخ 18 ساله آذربایجان، «مقاله درباره قیام شیخ» و «تاریخ زندگانی من»، كه سالها پس از قیام منتشر شد، انواع و اقسام اتهامات را به شیخ نسبت می‌دهد، در مواردی نیز به نظر می‌رسد كه لحن كسروی حالت پوزش از عملكردش را دارد. اما در مجموع آنچه كه از وی باقی مانده است برضد شیخ می‌باشد.22
در تبریز عده‌ای از روزنامه‌نگاران و روشنفكران نیز بودند كه با شیخ مخالفت می‌ورزیدند از جمله این افراد «حسین آقا فشنگچی» مدیر «روزنامه تبریز» بود. گرچه آذری در مورد كسروی معتقد است كه: كسروی نه اهل سیاست بود، نه مرد مبارزه سیاسی، در مسلك «شووئیسنی» احساساتش بیشتر بود تا عمل، او بی‌جهت خود را با سیاست آلوده ساخت. جوان و عصبانی و تند بود و به اصول تشكیلاتی توجه عمیق نداشت.23 در این كه آیا كسروی در آن دوران ارتباط پنهانی با عوامل وثوق‌الدوله داشته است یا این كه روحیهضد دینی، ضد روحانی محرك رفتارهایش بوده است سندی در دست نیست. علاوه بر كسروی، سلطان‌زاده، طلیعه و عده‌ای دیگری نیز بودند كه در حركت شیخ اخلال به وجود می‌آورند.24


شهادت شیخ

زمینه‌های شكست:

در تیر 1299 كابینه وثوق‌الدوله در اثر اعتراضات، و مقاومت مردم سقوط كرد. و آن را باید شكست بزرگی برای جریان وابسته به انگلیس و سیاست انگلستان در ایران دانست.

پس از وی «مشیرالدوله پیرنیا» به نخست‌وزیری انتخاب گردید كه ظاهراً شخصیت موجه‌ای داشت وی سعی كرد تا از طریقِ مذاكره و صلح موضوع را حل كند، به همین خاطر مخبر‌السلطنه هدایت را به‌عنوان استاندار راهی تبریز نمود. وی در 14 شهریور به سمت تبریز حركت كرد. هنگامی كه به باسمنبح رسید، «ساعد‌السلطنه» از سوی شیخ برای مذاكره به آن‌جا رفت كه نتیجه‌ای از این گفتگوها كه متن آن منتشر نشده است حاصل نگردید، به همین خاطر مخبرالسلطنه به تبریز رفت اما او را به عالی‌قاپو كه مركز حكومت بود راه ندادند. وی به خانه رشید‌الملك رفت. منزل فوق از سوی شیخ زیر نظر قرار گرفت و رفت و آمدها و ارتباطات كنترل گردید. در این مدت چند بار مخبرالسلطنه تقاضای ملاقات و مذاكره با شیخ نمود.

شیخ در جواب گفت: اگر از شهر بیرون نروی، دستور خواهم داد بیرونت كنند.

در 29 شهریور هدایت شهر را ترك و به قزاق‌خانه رفت. از تهران به فرمانده قزاقان دستور داده شده بود كه دستورات هدایت را اجرا كنند. به این ترتیب برنامه‌ریزی برای تسخیر شهر، قتل‌عام مدافعان و نهایتاً شهادت شیخ آماده گردید. قزاق‌ها شیخ را شبانه تعقیب و خانه‌اش را شناسایی كردند، سپس حملات خود را به عالی‌قاپو، نظمیه و ادارهروزنامه تجدد آغاز كردند و این مراكز به دست قزاقان افتاد. پس از دو سه زدوخورد كوتاه، قزاقان پیروز و برخی از یاران شیخ پنهان و عده‌ای نیز دستگیر شدند. منزل بیشتر افراد وابسته به شیخ توسط قزاقان در این اثناء تاراج گردید.

حمله به خانه شیخ نیز صورت گرفت اما ایشان در خانه نبودند. پس از جستجو معلوم شد كه وی در خانه همسایه در زیر زمین سنگر گرفته است و سرانجام توسط قزاق‌ها به شهادت رسید. مطبوعات درباره شهادت شیخ مقالات فراوانی نوشتند. كه در بسیاری از آنها قاتل و قاتلان مورد حمله قرار گرفتند. مرحوم شیخ احمد بهار، پسر عموی ملك‌الشعراء بهار برخلاف وی از شیخ تجلیل نمود.

ملك‌الشعراء در زمان حیات شیخ در مذمت او گفت بود:

ترسم نرسی به كعبه‌ای تبریزی كاین ره كه می‌روی به قبرستان است

شیخ احمد بهار در سوگ وی گفت:

تا خون خیابانی مظلوم بجوشد سرتاسر ایران كفن سرخ بپوشد


سیری در اندیشه شیخ

اولین مقاله شیخ در هشتم رجب 1335 قمری با امضاء . م . غ «تحت‌عنوان چه باید كرد؟» منتشر شده است، در این مقاله می‌خوانیم كه تكیه‌گاه خونخواران از پا در افتاده است! وی در نهایت به موضوع امیدوار‌كننده «نورحقیقت خواهد تابید» می‌رسد. در ادامه وی به مسئله اصل هفتم قانون اساسی مشروطیت می‌اندازد. او اجرای قوانین و احیای مشروطیت را راه‌حل مشكلات و معضلات می‌نویسد. در 15 رجب 1335 در مقاله‌ای دیگر با عنوان حقیقت را باید گفت. ضمن تجزیه و تحلیل مبانی حكومت‌داری، به موضوع دولت باید قانون را عمل و از نقض قوانین بپرهیزد خصوصاً آن كه اساس مشروطیت جزاً و كلاً تعطیل‌بردار نیست اشاره می‌كند. تكیه ایشان براین است كه حقیقت را باید گفت وی با تكیه بر روحیه مردم فریاد برمی‌آورد كه ایرانیان هم‌چنان كه تصور می‌شود به كلی اسیر سرپنجهغفلت نیستند و بیدارند.25


كلمات قصار شیخ محمد خیابانی

ـ یك نادان در یك لحظه ممكن نیست دانا شود

ـ یك شخص وظیفه‌شناس همیشه بیدار است

ـ آزادی با امنیت توأم است

ـ آزادی مایهیگانگی و برادری است

ـ هركس باید در فراخور توانایی و دانایی خودش در امور اجتماعیه و عمومیه شركت جوید

ـ عدم علاقه برحیات اجتماعی دلیل بر عدم زندگی است

ـ باید فداكاری كنید تا آتیهشما و آتیهاولاد شما تأمین شود

ـ ما مشاهده می‌كنیم كه مد‌پرستی در میان نسوان شدت به هم رسانیده و در اسراف و خراجی یك نوع رقابت به حصول آورده است. ما نمی‌توانیم لاقید مانده و اصلاحات قیام باید در عالم نسوان هم نفوذ پیدا كند

ـ اولین لازمه شرافت ملت، استقلال است

ـ حافظ و نگهبان استقلال هر ملتی شجاعت و قهرمانی اوست.

ـ ایران را ایرانی باید آزاد كند.

ـ در عین آزادی باید مقید باشی.

ـ عقل و منطق عوام در چشم اوست

ـ یك ملت نمی‌تواند بدون معارف آزادی خود را محفوظ دارد.

ـ در راه زندگی شرافتمدانه باید از جان و مال گذشت.26


سیری در نطق‌های شهید خیابانی در تبریز

جماعت:

روح جماعت مانند یك روح مستقل و متمایز بوده و تابع قوانین مخصوصه و دارای صفات علیحده می‌باشد. اول ثور 1299


توطئه‌های تندروی:

حالا آزادی‌خواهانی كه با ادعای افراطی و ناگهانی خود جلو این قیام افتاده می‌خواهند تندتر از همه‌كس راه بروند در واقع فقط یك خیال دارند و آن عبارت است از این كه قبل از هر كس وارد پل شوند.!

پیش از عبور آزادی‌‌خواهان پل را منهدم سازند راه موفقیت و نجات را بروی ارباب قیام ببندند ولی غافل خودشان هستند 6 ثور 1299


هدف ما:

ما طالب هستیم كه یك روشنایی عمومی تمامت این مملكت را فرا بگیرد و البته تولید روشنایی در یك مكان با پروگرام و عملیات روشن ممكن می‌گردد.

ـ خواستن جدی باعث توانایی می‌شود 8 ثور 1299


از حرف تا عمل:

قول و حرف در میان مردم فراوان است و بسیاری از این حرف‌ها نیز تأثیر و نفوذی ندارند علتش این است كه (ضمانت اجرایی) ندارند. ولی حرف‌هایی كه در این محوطه گفته می‌شود اثر خواهند داشت. زیرا این حرف‌ها در تحت تأثیر ضمانت جان و مال آزادی‌خواه از این فضای تجدد پرواز می‌كند. برای این كه اثری بر آن‌ها مترتب گردد در صورت لزوم سیل‌های خون جاری خواهد شد. 9 ثور 1299


هدف ما:

ما می‌خواهیم جماعت در ایران یك قوه معلوم و معروف و آشكار و مسئول باشد. دسته‌ها و افرادی كه به نام جماعت اقدامات می‌كنند و در كارها مداخله می‌نمایند معلوم و مسئول همكار و شریك باشند. 9 ثور 1299


ادامه راه مشروطیت:

آن‌چه را كه در ظرف چهارده سال انقلاب در بوته اجمال و اهمال معطل نگه داشته این قیام انجام خواهد داد. 10 ثور 1299


مشروطیت:

رژیم مشروطیت در ایران اجرا نشد، زیرا كه ملت آن را از كفایت و قابلیت موهوم و ناموجود شما انتظار داشت و حقوق ملت پایمال شد كه سپرده دست خیانت پیشه شما گردیده بود. 11 ثور 1299


قانون‌گرایی

سیاست ما، سیاستی كه در اجرا و تطبیق خودمان به كار خواهیم برد اساساً مستند بر حُسن حقیقت و بر علم و منطق است ما هیچ ادعا به زبان نمی‌آوریم كه اكثریت‌عقلا و صلحای جهان بتوانند آن را جرح و تكذیب نمایید. به هر وسیله ایست باید قانون اساسی اجرا گردد. 13 ثور 1299


خطاب به شهدای مشروطیت:

ای شهدای آزادی

ای آن وجودهای گرامی كه در سایه فداكاری‌ها و جان‌سپاری‌های شرافتمندانه شما، ما ایرانیان نیز در عالم آزادی حایز یك سروصدایی شده‌ایم.

ای اولاد باشرف این خاك پاك كه با مرگ خودتان ما را زنده كردید. در مقابر خودتان آسوده و راحت باشید زحمات شما هدر نرفت خون شما بی‌حاصل نماند امروز سر ما بلند و قلب ما شاد است. با افتخار و خوش‌بختی شما را به یاد می‌آوریم و خاطره شما در ارواح ما اراده‌های متین و تصمیمات متزلزل ناپذیر بیدار می‌كند. راهی كه پیش گرفته بودید از پی شما می‌آییم. 14 ثور 1299


خطاب به مادران شهید:

شما ای مادران و خواهرانی كه هنوز ماتم سیاه آن قهرمانان نامدار را در بردارید كنار كنید آن یأس و ماتم را ـ مردگان شما بیهوده نمرده‌اند شهیدان شما از میان این جماعت نابود و ناپدید نشده‌اند می‌بینید كه آنان در قلوب ما یك مقام بلند و ارجمندی را حایز گشته‌اند و تا ابد زنده خواهند ماند. اولاد شهیدان خودتان را با احساسات شادی و سربلندی بزرگ كنید.

یك پرورش و تربیت مردانه به آنان بدهید. آنان را نیز آزادی‌خواه و قهرمان بار بیاورید نگذارید آنان در این میدان شرف بذل جان و سركنند دورشوای كابوس حزن والم ـ دورشو از این محیط فرخنده پاك. 14 ثور 1299


نظم انقلابی:

مكرر اخطار كرده‌ام ما برای حفظ انظباط قیام مجبوریم حركات خودسرانه را سخت تنبیه نماییم. اگرچه این اقدام از نزدیك‌ترین رفقا و هم‌مسلكان خودمان سر بزند اگر كسی از دایرهصلاحیت خود تجاوز نماید بدون اجازه اقدامی كند كه موجب تضییع حقوق عمومی با پاشیدگی شیرازه نظم و انظباط گردد، بدون رحم و مروت مجازات خواهد شد ـ با چشم‌گریان و با قلب پر از تأثر والم به تنبیه و مجازات چنین اشخاصی اقدام خواهیم كرد. ولی تنبیه آن‌ها شدیدتر از مجازات اشخاصی خارج از تشكیلات خواهد بود.
15 ثور 1299


غرور سیاسی:

غرور و اشتباه كه همیشه از اولین موفقیت‌ها به وجود می‌آید بزرگ‌ترین عامل ضلالت و گمراهی و بالاخره مؤثرترین علت عدم موفقیت و مغلوبیت است نباید موفقیت‌های اولیه قیام ما را مشتبه و مغرور سازد سرانجام ما را به جانب یك مغلوبیت خسران‌آمیز راهنمایی كنند ما باید بدانیم دشمنان ما عالم و با تجربه هستند برای فریفتن و مغبون كردن به هر وسیله متوسل خواهند شد با دسایس و به رنگ‌های گوناگون خواهند كوشید در جلوی اقدامات ما اشكالات و موانع ایجاد كنند با لباس دروغ و در سایهریا و تزویر كه از خواص طبایع بوقلمونی آنان است سعی خواهند كرد اتحاد و اتفاق ما را از داخل خودمان رخنه‌دار سازند.

دشمنان ما در عقاید خودشان اصرار و ابرام دارند و تسلیم نمی‌شوند مگر در مقابل یك امر واقع و این تسلیم شدن آن‌ها هم اتخاذ یك وضعیت انتظار می‌باشد. 16 ثور 1299


دوری از هوای نفس:


برای موفقیت صمیمیت لازم است باید غرض‌رانی و نفس‌پرستی را ترك گوییم. به دستور‌العمل‌های مركز قیام بدون چون و چرا اطاعت كنیم و بدانیم در تحت این شرایط موفقیت ما حتمی است. 16 ثور / 1299


قیام‌های ایران:

تاكنون قیام‌های ایرانیان سطحی و ظاهری بوده بنابراین هنوز نتوانسته‌ایم یك اصلاحات مهمی در زندگانی اجتماعی و سیاسی خودمان به عمل آوریم. ما می‌خواهیم جماعت پس از این دانسته و فهمیده به تحصیل آزادی اقدام نماید و برای وصول بدین مقصود لازم است افكار جماعت را تنویر نماییم. 17 ثور / 1299
وظیفه‌شناسی
یك شخص وظیفه‌شناس همیشه بیدار است و كلیه حوادث زندگانی را از نقطه‌نظر خودش ملاحظه نموده می‌كوشد تكیلف و وظیفه خودش را در آن حوادث معین كند هركس باید به فراخور استعداد و قدرت خودش تكلیف اجتماعی خودش را تعیین و بر مقتضای آن تكلیف عمل نماید. 25 ثور / 1299


حق و عدالت:

مرام ما حق و عدالت است. اعتماد به نفس یك شرط موفقیت است كاری كه برعهده خود گرفته‌ایم خیلی عظیم است و می‌دانیم با اشكالات زیادی روبرو خواهیم شد ولی ما حق داریم ـ دعوی ما مستند برحق و عدالت و عقل و منطق است. مرام ما معقول و معتدل است و عزم ما متین و تزلزل ناپذیر است. 27 ثور / 1299


آفات نهضت خیابان

ضرورت «آسیب‌شناسی» نهضت خیابانی مانند دیگر نهضت‌ها و جنبش‌ها بیش از پیش احساس می‌شود. نقد و بررسی و تكیه بر برخی «آسیب‌»‌ها به معنای خدشه‌دار كردن، نفی نمودن و نادیده گرفتن توانایی‌ها و دست‌آوردها نیست.

امروز پس از نود و نه سال از شهادت شیخ می‌توان برای انتقال تجربه و درس‌آموزی برخی اشكالات و موانع نهضت را بیان كرد. رسالت تاریخی مورخان، بیان حقایق و واقعیات است تا هم انتقال تجربه باشد و هم مایه‌ی «عبرت» برای اهل بصیرت. لذا هرگونه كتمان ویژگی‌های «مثبت» یا «منفی»، ارائه‌ی روایت ناقص از تاریخ‌ بوده و نوعی «خیانت» و «تحریف» می‌باشد، به این خاطر در بررسی و تحلیل، هر نهضت‌ و جنبش‌نیاز به «آسیب‌شناسی» احساس می‌شود. خصوصاً در نهضت شیخ محمد خیابانی.
از جمله اشكالاتی كه می‌توان بر خیابانی وارد كرد عبارت است از :

1ـ نهضت شیخ آن طور كه انتظار می‌رفت براساس «دیانت» و «اسلامیت» به‌عنوان ایدئولوژی قیام استوار نبود و بیشتر تكیه بر دمكراسی، آزادی و... بود، وی حتی در سخنرانی‌ها و مقالاتش كمتر از اسلام سخن به میان می‌آورد.

2ـ یاران و همراهان خاص شیخ از منظر علمی و مذهبی دارای شهرت بالا نبودند. و یا صبغه‌ی اسلامی آن‌ها ضعیف بود.

3ـ با وجود تعداد زیاد عالمان، عارفان، فقها و رجال بزرگ اسلامی در آذربایجان مشخص نیست كه چرا؛

اولاً شیخ با آن‌ها رابطه‌ای نداشته و از تأییدات و پشتیبانی آن‌ها برخوردار نبوده است.

ثانیاً چرا مراجع و علماء باتوجه به نهضت مشروطیت و سیاسی بودن شیخ وی را به صورت علنی تأیید نمی‌نمودند.

ثالثاً چرا در میان حزب شیخ محمد خیابانی از علماء نامی وجود ندارد، این در حالی است كه در عصر مشروطه در انجمن آذربایجان نام بسیاری از علماء آمده است.

شاید مناسب باشد از میان صدها فقیه عالم چند تن را نام برد:

آیت‌الله حاج میرزاجواد ملكی تبریزی، آیت‌الله شیخ زین‌العابدین مرندی

آیت‌الله حاج میرزا ابوالحسن انگجی، آیت‌اله حاج میرزاعلی مجتهد تبریزی

آیت‌الله حاج میرزاصادق مجتهد تبریزی، آیت‌الله حاج میرزاعلی اكبر اردبیلی

آیت‌الله حاج میرازحسن مجتهد، آیت‌الله حاج میرزاحسن علیاری

آیت‌الله حاج سید محمد مولانا ،آیت‌الله حاج میرزاكاظم مجتهد شبستری

آیت‌الله حاج سیدمحمدباقر قاضی، آیت‌الله حاج میرزا فتاح شهیدی

آیت‌الله حاج سیدمرتضی خسروشاهی، آیت‌الله محقق میرزا محمدعلی مدرس خیابانی و ...

اتفاقا ً‌بسیاری از دیگر رجال آذربایجان كه ساكن شهرهای؛ نجف‌اشرف، مشهد مقدس و قم بودند. در انقلاب مشروطیت و حتی بعدها در دوره رضاخان علیه دیكتاتوری مبارزه كردند ـ اما در دوران شیخ نوعی سكوت در پیش گرفتند.

برای روشن شدن این مطلب قطعاً باید منتظر انتشار اسناد، خاطرات نوشته‌های باقی مانده از آن دوران شد.27

4ـ وجود ابهام در نام حزب دمكرات. قبلاً چنین حزبی توسط سیدحسن تقی‌زاده به وجود آمده بود و شیخ در اوایل مشروطیت به نوعی با وی همكاری داشت. در این دوران تقی‌زاده در خارج از كشور بود همكاری آنها هنوز در هاله‌ای از ابهام است.

5ـ تغییر نام آذربایجان به آزادیستان كه ابهام برانگیز است. هرچند در نطق‌ها و نوشته‌های شیخ عموماً در مورد كلیت ایران و قانون اساسی مشروطیت بحث می‌شود.

6ـ پایبندی به اصول مشروطیت به‌عنوان یك نهضت دینی ـ ملی آن‌گونه كه باید در روزنامه تجدد و نطق‌های شیخ روشن نیست.

7ـ اختلاف و فاصله با انقلابیون تهران و دیگر شهرها ـ حتی با نهضت جنگل.گرچه در آخرین روزهای حیات شیخ تلاش‌هایی در این راستا صورت گرفته بود.

8ـ عدم حضور شیخ در مساجد پس از قیام.


پی‌نوشت‌ها:
___________________
1ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 287 ـ 288
2ـ شیخ محمد خیابانی، برلین، ایرانشهر، 1304
3ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 11
4ـ همان، 492 ـ 493
5ـ همان، 498
6ـ همان، 498
7ـ همان، 499.
8ـ همان، 499.
9ـ همان، 500
10ـ همان، 502
11ـ همان، 58 ـ 64
12ـ قیام شیخ محمد خیابانی، تهران، صفی‌علیشاه، ص 10، 1354
13ـ اقالیم قبله، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 142، 1357
14ـ قیام شیخ محمد خیابانی، مقدمه.
15ـ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی به قلم دوستان و آشنایان او، برلین، 1304، چاپخانه ایرانشهر، ص 4.
16ـ همان، 19ـ 20.
17ـ همان، 20
18ـ همان، 20
19ـ مقصود پدر بزرگ مقام رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.
20ـ همان، 23 ـ 24
21ـ اتفاقاً میرزاعلی هیئت در شمار كسانی بود كه شیخ او را از آذربایحان تبعید كرد.
22ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، ص 213 ـ 214
23ـ همان، 314 ـ 315
24ـ همان، ص 316.
25ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 104 ـ 107
26ـ همان، ص 58 ـ 59
27ـ فاخره آذربایجان، عقیقی بخشایشی، جلد اول، تبریز، نشر آذربایجان




منبع: مجله گزارش تاریخ
منبع بازنشر: نشریه الکترونیکی گذرستان - شماره 41



 
تعداد بازدید: 898


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: