21 آبان 1393
اوضاع ایران پیش از كودتا
آشفتگی اوضاع آذربایجان تا تابستان سال 1920 ادامه یافت: «شهرهای ارومیه، سلماس و خوی در استان آذربایجان كاملاً تحت كنترل قانونشكنی به نام اسماعیلآقاخان درآمده است. مشروطهخواهان آذربایجان، كه اداره حكومت را تبریز به دست گرفتهاند، با ورود مخبرالسلطنه به عنوان والی آذربایجان موافقت كردهاند، به شرطی كه از طرف كابینه فعلی اعزام شود. بنابراین وی به والیگری منصوب شد و برخلاف رسم رایج در میان والیان این كشور، وی با سرعت هر چه تمامتر خود را به تبریز رسانید.
مخبرالسلطنه پس از ورود به تبریز متوجه شد كه فردی به نام خیابانی اوضاع شهر را در دست دارد. شیخ محمد خیابانی از طرف مردم تبریز برای نمایندگی مجلس انتخاب شد و رهبری مشروطهخواهان تبریز را نیز برعهده دارد. وی مقرّ والی را اشغال كرده و از پس دادن آن سر باز میزند. والی جدید بدون اتلاف وقت با اعزام نیروهای قزاق به شهر، مقرّ حكومت را فتح كرد. قزاقها با مقاوت چندانی مواجه نشدند و خیابانی هم به انبار كاخ پناه برد. به هر حال، نیروهای قزاق خیابانی را یافته و بیرحمانه او را به قتل رساندند. مخبرالسلطنه كنترل اوضاع را در دست گرفت و از آن زمان تاكنون همچنان بر مسند قدرت است. به نظر میرسد قتل خیابانی خشم بسیاری از ایرانیان را برانگیخته است؛ اما از آنجا كه مخبرالسلطنه فردی وجیهالملّه است، به نظر نمیرسد حوادث تبریز اثر منفی بر وجاهت ملی او بگذارد. باید به یاد داشته باشیم كه در آغاز جنگ وی والی فارس؛ و به دلیل مخالفت با انگلستان در جنوب، بسیار مورد تنفر انگلیسیها بود و آنها به شدت خواهان كنارهگیری او بودند. امید میرود تحت حكومت قدرتمند و خوب، اوضاع آذربایجان آرام شده و نظم در این ولایت برقرار شود. اما هنوز چیزی فراتر از شخصیت والی حضور ندارد كه به این روزنه امید، قوت ببخشد... چندین بار شایع شد كه ارتش سرخ راهی تبریز شده است. حدوداً در اواسط ماه آگوست سفارت انگلستان به اتباع خود در تبریز دستور داد این شهر را ترك كنند و آنها نیز فوراً شهر را ترك گفتند. این در حالی است كه هیچ خطر فوری و جدی ایشان را تهدید نمیكرد و تا كنون نیز رویداد خطرناكی رخ نداده است. آمریكاییها در تبریز باقی ماندند و تا كنون با هیچ مشكلی برخورد نكردهاند.»
یك مقام عالیرتبه آمریكا در استانبول در گزارشی تحت عنوان «نسخه خلاصه شده نامه یك پزشك مسیونر آمریكایی در تبریز به تاریخ 4 آگوست 1920» چنین مینویسد: «مطالب ذیل جهت اطلاع وزارتخارجه ضمیمه میشود. نویسنده نامه كه خلاصه آن در ادامه ذكر خواهد شد، جوانی بسیار متین و قابل اطمینان است... مطمئن هستم كه این اطلاعات تصویر بسیار مناسبی از اوضاع و احوال جاری در اختیار شما میگذارد.» در بخشهایی از این نامه میخوانیم: «انگلیسیهای مقیم تبریز تصمیم گرفتهاند این شهر را ترك كنند. دو روز پیش از تهران دستور رسید كه همة انگلیسیهای ساكن تبریز، شهر را ترك كنند. و همین ترس و واهمه زیادی را در میان مسیحیان دامن زد. روز بعد، یعنی دیروز، مثل همیشه باز هم اوضاع رو به آرامش رفت... در حال حاضر اوضاع كاملاً آرام است و به نظر میرسد بر همین منوال باقی بماند. اما از این پس خارج شدن از شهر، آسان نخواهد بود و رد و بدل كردن نامه نیز كمتر خواهد شد. گمان نكنید كه من ضد انگلیسی هستم؛ من به هیچ وجه ضد انگلیسی نیستم... همانطور كه دریاسالار بریستول به من گفت، افراد و جامعه آنها [(انگلیسهای)] كاملاً خرسند و راضی هستند، اما از لحاظ سیاسی پوسیده و فاسد شدهاند؛ ایشان با توسل به پول، ارعاب و حربههایی از این قبیل، معاهدات مخفی و تشكلهای سیاسی محرمانه را خراب كردهاند. سروان گیرد، كه اخیراً در جاده [تبریز ـ تهران] هدف گلوله قرار گرفت، تنها یكی از بخشهای این بازی است. او با پرداخت پول سران و رؤسا [ی قبایل] اطراف شهر را مطیع خود كرده و كردهای تبعیدی را دستگیر میكرد. این كردها كه احتمالاً از اتباع ایران بودند، دردسرهای فراوانی را برای انگلیسیها به وجود آورده و تشكلات زیرزمینی به راه انداخته بودند. وی به آقای مولار () در ارومیه گفت كه البته در كار او اخلاق نمیتواند جایگاهی داشته باشد! البته مردم در مورد آنها اغراق كرده و بیش از حد ایشان را متهم میسازند ـ به عنوان مثال احتمال آن میرود كه ایشان مقصر اصلی قتل عام نخجوان باشند و ممكن است كس دیگری مسئول این كار باشد. واقعیت این است كه عملكرد آنها، هم مسلمانان و هم مسیحیان را دچار شك و تردید كرده است. مردم معتقدند كه ایشان با خروج خود درصددند، مشقت و سختی بیشتری را بر كشور تحمیل كنند. آنها با حذف كردن بانكها و مسدود كردن بندرها میخواهند اوضاع اقتصادی را مغشوش سازند. آنها تلاش میكنند بینظمی، تنگدستی و نارضایتی عمومی بر كشور حاكم شود تا بدین سبب مردم كشور و همچنین اتباع بیگانه مصرانه خواهان بازگشت آنها، انعقاد قرارداد و آرام كردن اوضاع مملكت شوند. مردم بر این گمانند كه برای ایشان اهمیتی ندارد كه در این روند چه كسی و یا چه چیزی قربانی میشود. این كثیفترین اتهامی است كه میتوان به آنها [انگلیسیها] وارد كرد. اما یك یا چند سال پیش، معاون قنسول انگلستان ابلاغیهای در این مورد برای مردم مسئولیتپذیر تهران صادر كرد...» كالدول پس از اتمام سخنان نویسنده، چنین ادامه میدهد: «حوادث اخیر تبریز روش متداول بانكداری در ایران را مشخص ساخت. بانك شاهنشاهی ایران، مؤسسهای انگلیسی است كه عملاً در تمام شهرهای ایران و همچنین در عراق و لندن شعبه دارد. این مؤسسه ضرب سكه نقره و چاپ اسكناس در ایران را تا سال 1989 به انحصار خود درآورده است. این امتیاز به علاوه چند امتیاز دیگر، باعث شده است تمام امور بانكی سراسر كشور در انحصار این بانك قرار گیرد و هیچ بانك دیگری، حتی بانك دولتی روسیه كه پیش از این بانكی قدرتمند بود، قادر نباشد جایگاه خود را در ایران تثبیت كند. طبیعتاً كمیته اعانه امریكا در خاورنزدیك، سرمایه خود را در تبریز و در این بانك ذخیره میكند و تاكنون مبلغ قابلتوجهی به طور پیوسته به خزانه این بانك واریز شده است. در طول سال گذشته، نزدیك به چهارصد هزار دلار در این بانك سرمایهگذاری شد، اما هیچ سودی به این مبلغ اضافه نشد. سپس با شروع آشوبهای انقلابی و احتمال به غارت رفتن اموال بانك در تبریز، بانك به كمیته اعانه خبر داد كه بیش از این نمیتواند مسئولیت پولهایی را كه در اختیار دارد، بپذیرد ـ این در حالی است بانك در طول سال گذشته كه اوضاع آرام بود بدون اینكه هیچ سودی به این پول پرداخت كند از آن استفاده كرد؛ همچنین این بانك، كه از جانب دولت خود حمایت میشود، دولت ایران را موظف ساخته است در برابر چنین خساراتی، غرامت پرداخت كند.»
منبع: برگرفته از کتاب قاجار تا پهلوی منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع بازنشر: نشریه الکترونیکی گذرستان - شماره 41
تعداد بازدید: 833