02 آذر 1393
سال 1357بود و اوج تظاهرات ضد رژیم. شاه برای آرام کردن مردم و حفظ تاج و تخت خود راه های مختلفی را آزموده بود اما هیچ نتیجه ای نگرفته بود. آتش انقلاب مردم هر روز شعله ورتر می شد. دولت آموزگار که با هدف توسعه اقتصادی سر کار آمده بود اگر چه دست به اقداماتی زد، اما نتوانست از سرعت حرکت مردم بکاهد. قیام مردم ایران به حدی از بلوغ رسیده بود که برقراری رفاه نسبی _البته درچند شهر بزرگ نمی توانست جلوی پیشروی آن را بگیرد.
جعفر شریف امامی یکی از دیگر از معتمدان شاه و گزینه بعدی او برای بقا بود. محمد رضا دیگر نمی توانست واقعیتی به نام روحانیت و به خصوص آیت الله خمینی را نادیده بگیرد؛ بنابراین نخست وزیر جدید ماموریت یافت که از در آشتی با علما در آید. اینک تمام امید شاه و اصحابش به دولت آشتی ملی بود. شریف امامی در نخستین ساعات انتخابش به نخست وزیری در بیایینه ای موضع خود و در واقع برنامه جدید دولت را این گونه توضیح داد:
«اینک که خطراتی مهلک میهن ما را تهدید می کند، همه به پا خیزید تا همه با هم در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه اسلام و در قلمرو قانون اساسی به نجات مملکت همت ببندیم تا در این گذرگاه خطیر تاریخی در پیشگاه تاریخ وطن و نسل های آینده سرافکنده نباشیم»
وی خود را یک روحانی زاده و وابسته به خاندان روحانیت معرفی می کند و می گوید:«من هرگز با مصدقی های خائن کنار نمی آیم، اما روحانیون از قماشی دیگرند، نورانی اند، آسمانی اند»
همه این ها نشان دهنده تغییر روش رژیم در برخورد با روحانیت و در واقع راهکار جدیدی برای مقابله با نهضت اسلامی مردم ایران است. به دنبال این مواضع ناگهانی و البته عجیب از سوی شریف امامی، وی در عمل هم دست به اقداماتی زد که حسن نیت دولت را در راستای تامین نیاز های مردم و به خصوص روحانیت به اثبات برساند: دستور تعطیلی مراکز فساد صادر شد، تقویم ایران که قبلا به شاهنشاهی تغییر داده شده بود ، باز به حالت قبل بر گشت و تقویم شمسی رسمیت یافت، برخی مدیران به اتهام ناشایستگی عزل شدند، و مطبوعات و رادیو تلویزیون از آزادی بیشتری برخوردار شدند، حزب رستاخیز نیز تعطیل شد. یکی دیگر از اعتراضات جامعه مذهبی ایران از ابتدای مبارزه، اشاعه روز افزون بهاییت و نفوذ پیروان این فرقه ضاله در سطوح بالای مدیریتی کشور بود. شریف امامی برای جلب نظر روحانیت در این زمینه هم4 ژنرال متهم به بهایی بودن را سمت خود در ارتش بر کنار کرد.
اما این اقدامات حکم نوشدارویی بعد از مرگ سهراب را داشت، مردم ایران نیز نه تنها فریفته اقدامات شریف امامی نشدند بلکه این ظاهر سازی ها عاملی شد برای افزایش خشم آنها.
مهمترین دلیل برای آنکه این گونه اقدامات ظاهرسازی ای بیش نبود را باید در جمعه سیاه دید. به دنبال گسترده شدن اعتراضات مردمی، و با اعلام حکومت نظامی در 17 شهریور 57 و کشتار مردم در میدان ژاله، برای همیشه نام دولت آشتی با جمعه سیاه گره خورد. بدین سان این حربه هم برای مهار کردن سیل خروشان مردم ایران سودی نکرد. شریف امامی در آبان همان سال، پس از تنها 70 روز، تکیه زدن بر مسند نخست وزیری مجبور به استعفا شد. او که همانند بسیاری دیگر از سران مملکتی پیروزی انقلاب ایران را قریب الوقوع می دانست برای در امان ماندن از عواقبی که در صورت این موفقیت از سوی مردم ایران در انتظارش بود فرار را بر قرار ترجیح داد و در 18 بهمن 57 مخفیانه از ایران خارج شد .
منبع: سایت تبیان
منبع بازنشر: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 840