انقلاب اسلامی :: عید فطری که به اعتراض علیه حکومت انجامید - نگاهی به واقعه تاریخی عید فطر سال 57

عید فطری که به اعتراض علیه حکومت انجامید - نگاهی به واقعه تاریخی عید فطر سال 57

03 آذر 1393

عید فطر سال 57، مانند هر واقعه ملی و مذهبی دیگر آن دوران، با حال و هوای انقلاب و شور تحول‌طلبی مردم عجین بود. نماز عید سال 57، نقطه عطفی در عزم ملت برای سرنگونی رژیم شاه بود که به واقعه خونین 17 شهریور و اوج گیری مخالفت ها انجامید. متن زیر سرگذشت خواندنی نماز عید فطر 57 به امامت شهید مفتح و وقایع دنباله دار آن است که توسط علیرصا ملایی تحت عنوان «بررسی تحلیلی رویداد 17 شهریور 1357» نوشته شده است.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، شرح این واقعه را به عنوان یکی از وقایع ماندگار قرین با عید سعید فطر در ادامه آورده است
:


افزایش نارضایتی‌های مردمی، گسترش بحران و تنش داخلی که بی‌وقفه از آغاز ماه رمضان در سراسر کشور خود را نمایانده و سپس از آتش سوزی سینما آبادان شدت یافته بود، بار دیگر شاه و نخبگان رژیم را هراسان ساخت و به بازنگری در سیاست‌های موجود وادار کرد، تا با ساز‌و‌کاری جدید آرامش را به کشور بازگردانند. زیرا مخالفت‌ها با رژیم، اکنون از حد اعتراضات موردی گذشته و خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی شده بودند. لذا شاه و مشاوران نزدیکش تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار و یک رشته اقدامات و اصلاحات دموکراتیک، پشتیبانی ملی را ـ که اینک تصور می‌شد در حال از دست رفتن است ـ برای رژیم فراهم آورند. از همین رو نخست وزیر جدید جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» در 5 شهریور 1357 بر کرسی صدارت تکیه زد.

بسیاری از شخصیت‌ها و محافل نزدیک به شاه انتخاب شریف امامی را به نخست وزیری بهترین گزینش ممکن ارزیابی می‌کردند. سوابق و تجارب طولانی‌اش از نگاه آنان او را به صورت چهره‌ای کاملاً ورزیده و مسلط جلوه می‌داد که انتصابش به خانواده روحانیون و نیز سلامتی جسمی و فکری و طبع آرام او در چنین شرایط بحرانی و حساس برای حکومت نوید بخش می‌نمود. او سال‌ها از مشاوران نزدیک شاه محسوب می‌شد و با بسیاری از روحانیون میانه‌رو رابطه دوستانه داشت. اما از نگاه مردم شخصیتی که 13 سال در رأس مجلس سنا، بنیاد پهلوی و ‌موسسه بازرگانی به شاه خدمت کرده بود از کسانی چون هویدا، اقبال و علم چیزی کم نداشت و همه جا در فساد و دیکتاتوری رژیم نقشی انکارناپذیر داشت. با این همه نباید از یاد برد، نسلی که اکنون به مخالفت برخاسته بود و شاه می‌کوشید با استعفای آموزگار به آنان امتیاز بدهد چندان به پیشینه شریف امامی نمی‌اندیشید، زیرا بنیاد و اساس رژیم را به چالش گرفته بود.

شریف امامی به اصرار محمدرضا پهلوی و با این شرط که شاه در امور کشور دخالت مؤثری ایفا ننماید، کابینه خویش را تشکیل داد و بلافاصله سیاست‌ها و برنامه‌هایی ضربتی برای آرام نمودن مخالفان در پیش گرفت: قمارخانه‌ها و بسیاری از اماکن فساد را که همواره مورد تعرض انقلابیون قرار می‌گرفت، تعطیل نمود. حقوق کارمندان را بدون توجه به بحران اقتصادی کشور افزایش داد. تاریخ و تقویم بر ساخته شاهنشاهی را ـ به رغم آنکه خود اندکی قبل نطقی در تمجید آن ایراد کرده بود ـ منسوخ نمود. برخی از مقام‌های بالای سیاسی، از جمله منسوبین به فرقه بهاییت را برکنار ساخت، صدها زندانی سیاسی را آزاد و وزارت امور زنان را از کابینه حذف کرد و اعلام نمود که انتخابات آزاد به زودی برگزار خواهد شد و قول داد آزادی‌های بیان، قلم، اجتماعات و تأسیس احزاب سیاسی مستقل اعمال خواهد گردید، با مخالفان مذاکره خواهد شد، امور مذهبی و اوقاف مورد توجه ویژه دولت قرار می‌گیرد و مقرراتی برای برخورد با فساد مالی خانواده سلطنتی وضع خواهد گشت و... .

اما شاه در این اوضاع آشفته پیوسته با سفیران آمریکا و انگلیس برای تصمیم‌گیری‌های مقتضی مشورت می‌کرد. سفیران یاد شده که پس از تعطیلات تابستانی به تازگی از کشورشان بازگشته بودند و اوضاع را دگرگون می‌یافتند، بیشتر به استماع سخنان طولانی شاه که از سستی و ناامیدی و تردید حکایت می‌کرد، اکتفا نموده کماکان در انجام تعهدات و پشتیبانی دولت‌های متبوع خویش به شاه تأکید می‌ورزیدند.

شریف امامی و شاه که اینک به انتظار ثمرات سیاست‌ها و شعارهای جدید خود نشسته بودند، به زودی خود را در گرداب حوادث غوطه‌ور دیدند که به تدریج در حال برچیدن بساط سلطنت بود. مخالفت‌های مسالمت‌آمیز که از 21 رمضان به این سو، به شکلی فزاینده سراسر کشور را درنوردید، با شعارها و برنامه‌های شریف امامی شتاب بیشتری گرفت، که مهمترین آن راهپیمایی روز عید فطر در تمام نقاط ایران بود. در تهران نماز عید فطر به امامت دکتر مفتح در تپه‌های قیطریه و با حضور ده‌ها هزار تن برگزار شد. انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم نماز به همراه عابران پیاده و مردمی که همواره در طول مسیر به آنها می‌پیوستند، راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند که تا آن روز سابقه نداشت. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات که با هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت. تظاهرکنند‌گان با اهداء گل و بوسه به سربازان و با سر دادن شعارهایی چون «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» همراه شد و نیروهای انتظامی را به انفعال واداشت. این راهپیمایی، انضباط، انسجام و اتحاد نیروهای مخالف رژیم را به شکلی نمایان، به نمایش گذاشت و از تشکیلات پرتوان و همبستگی قدرتمند آنان خبر داد که گویی یک سازمان مجهز و مجرب آن را سازماندهی نموده است.

سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران می‌نویسد: نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال که موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دست کم گرفته‌ایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروه‌های مخالف به ویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم.

به هر تقدیر تظاهرکنندگان به هنگام عبور از مسیرهای از پیش تعیین شده نام تعدادی از خیابان‌ها از جمله کورش کبیر را به دکتر شریعتی، پهلوی را به مصدق، شاهرضا را به انقلاب اسلامی تغییر دادند و خواستار الغای سلطنت و ایجاد جمهوری اسلامی گردیدند.

سه روز بعد در 16 شهریور، بزرگ‌ترین راهپیمایی کشور شکل گرفت که گفته می‌شد در تهران نزدیک به یک میلیون نفر فعالانه در آن شرکت جسته‌اند. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشارکت گسترده‌ای داشتند و در همین روز شعار معروف «استقلال، آزادای، جمهوری اسلامی» که عصاره خواست‌های ملت بود، سر داده شد. این رویدادها زنگ خطر سقوط زود هنگام دولت را به صدا درآورد. رژیم کوشید تا این آرمان را در نطفه خفه کند. چه تظاهرکنندگان اکنون پا از حد فراتر نهاده و از نظام مطلوب سخن می‌گفتند. اتحاد در میان جناح‌های مبارز و مخالف رژیم و فروریختن مرزها و فاصله‌ها در یک تظاهرات یک میلیونی، پی بردن به تأثیر شگرف مذهب و توان بالقوه نیروهای مذهبی، اسلام را به عنوان ملاک اصلی انقلاب درآورد و باعث ایجاد خیزشی عظیم تحت زعامت اسلام شناس آگاه و انقلاب گر بزرگ زمان امام خمینی شد. درست از همان زمان ما شاهد تحلیل‌ها و تفسیرهای متفاوتی از رسانه‌های غربی هستیم و آن پی بردن به ماهیت اسلامی نهضت و پرهیز از دلمشغولیهای بیش از حد به گروه‌های چپ و راست در داخل و خارج از کشور بود.

به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات 16 شهریور، ارتش علی‌رغم حضور در خیابان‌ها نمی‌توانست به خشونت یا خونریزی متوسل شود. تظاهر‌کنندگان که در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از «شهیاد» به آزادی تغییر دادند. دکتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت که جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت. اما از آنجا که صدای او به دلیل فقدان امکانات به همه حاضران نمی‌رسید. بخش مهمی از تظاهرکنندگان وعده کردند که فردای آن روز یعنی 17 شهریور به عنوان مبدأ تظاهرات در میدان ژاله تجمع نموده تا پس از سخنرانی آیت الله نوری دست به راهپیمایی بزنند. در برابر این دو نگرش متفاوت سرانجام مشی بی وقفه مبارزه، که بی‌تردید امام خمینی نیز از آن جانبداری می‌کرد، غالب آمد زیرا هرگونه عقب‌نشینی به دولت فرصت می‌داد تا مواضع از دست رفته را دوباره تسخیر کند و موانع بی‌شماری در راه پیروزی نهضت پدید آورد.

به هر تقدیر شاه و سران رژیم که از روند تحولات کشور سخت وحشت زده و بیمناک به نظر می‌رسیدند، برای مقابله با بحران و ناآرامی‌های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز 16 شهریور موضوع را در دستور کار شورای امنیت ملی قرار دادند. بر همین اساس، به دستور شاه و به دعوت نخست وزیر، نشست اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان بلندپایه نظامی و امنیتی و اعضاء دائمی از ساعت 8 بعدازظهر 16 شهریور آغاز و تا پاسی از شب ادامه یافت. در آغاز جلسه پس از نطق کوتاه مهندس شریف امامی، رئیس ساواک گفت:

راهپیمایی و ناآرامی‌های تهران پس از عید فطر همچنان ادامه یافته است و مطابق گزارش‌ها و اطلاعات واصله قرار است فردا جمعه 17 شهریور آشوب و اغتشاش گسترده، کشور را فراگیرد. لذا برای جلوگیری از آن لازم است در پایتخت حکومت نظامی اعلام شود.

موضوع به اطلاع شاه رسیده و ایشان دستور داده اند که موضوع در شورای امنیت ملی بررسی شود. پس از بیان دستور جلسه هر یک از حاضران تحلیل و دیدگاه خود را پیرامون رویدادهای اخیر کشور و راهکارها و شیوه‌های رویارویی با آنها را ارایه دادند. نکته جالب این است که اغلب آنها حوادث جاری کشور را به اعمال نفوذها و سوءاستفاده‌های کمونیست‌ها نسبت می‌دادند.

این نشست سرانجام تصمیم گرفت در تهران و چند شهر بزرگ از صبح 17 شهریور به مدت نامعلومی حکومت نظامی اعلام و به اجرا گذاشته شود. پس از مخابره تصمیمات جلسه شورای امنیت ملی به شاه، وی دستور داد چگونگی اجرای آن بلافاصله در جلسه فوری هیأت دولت در همان شب بررسی گردد. در نتیجه نشست فوق العاده هیأت دولت در ادامه جلسه شورای امنیت ملی ساعت 3022 دقیقه شب با حضور وزرا و نیز ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد بزرگ ارتشداران و سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک برگزار شد. پس از ساعتها گفتگو و مذاکره مقرر گردید که از روز 17 شهریور در تهران و یازده شهر کشور از جمله قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، کازرون، قزوین، کرج، اهواز و آبادان حکومت نظامی اعلام و بلافاصله به اجرا گذاشته شود. پس از تصویب این موضوع برخی از وزرا اظهار داشتند دست کم 24 ساعت به مردم مهلت داده شود تا از جریان حکومت نظامی و تصمیم دولت اطلاع حاصل کنند. اما این نظریه با شدت از سوی سران نظامی و امنیتی رد شد. استدلال آنها این بود که رادیو تا صبح خبر مزبور را اعلام خواهد کرد، به علاوه مسببین و محرکین می بایست هر چه زودتر شناسایی و مجازات گردند تا از آشوب آنها جلوگیری شود.

سرانجام روز حادثه فرا رسید. جمعیت معترض که از نخستین ساعات صبح دسته دسته در میدان ژاله گرد آمده بودند، از اعلام ناگهانی حکومت نظامی اطلاع نداشتند. زیرا رسانه های رژیم بویژه رادیو، تنها ساعت 6 صبح این خبر را پخش کرده بودند. هنگامی که تلاش کماندوهای رژیم برای پراکندن جمعیت اجتماع کننده و جلوگیری از راهیابی جمعیت بیشتر، به میدان ناکام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بی دفاع به رگبار بسته شدند. با شروع درگیری انواع سلاحهای آتشین به خدمت گرفته شد. تانکها، مسلسل‌ها و هلی‌کوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیام کنندگان به راه انداختند. در پی آن صحنه‌ای به پا شد که به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مسلح، میدان شهدا را از چهار طرف محاصره کرده و با استقرار در پشت بام‌ها از هر جهت مردم را با صفیر گلوله‌ها بدرقه می‌کردند.

ولادیمیر کوزیچکین، سفیر وقت شوروی، در خاطراتش می‌نویسد: هدف دولت به هیچ وجه متفرق ساختن تظاهرکنندگان نبود، بلکه می‌کوشید همه کسانی را که در تظاهرات شرکت داشتند یکجا از میان بردارد. به هر حال جمع کثیری از حاضران در صحنه به شهادت رسیدند، آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچ گاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد. زیرا اجساد کشته شدگان توسط کامیون‌های ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستان‌های دسته جمعی دفن شدند. منابع رسمی تعداد قربانیان را 87 تن و زخمی شدگان را 205 نفر اعلام کردند. اما جبهه مخالف، آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهدا را بین 3 تا 5 هزار تن به تناوب برآورد نمود. گفته می‌شود، دکتر علی امینی طی مصاحبه‌ای آمار کشته شدگان را بیشتر از دو هزار نفر اعلام کرد که این موضوع سر و صدای زیادی در محافل وابسته به رژیم از جمله در مجلس برپا ساخت. اما براساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاکنون آمار شهدای شناخته شده 17 شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر کشور در این روز 123 تن ثبت شده است.

ابعادفاجعه چندان گسترده بود که این شایعه در سطح وسیع انتشار یافت که کماندوهای اسرائیلی و امریکایی طی توافق پنهانی با رژیم و در لباس سربازان ایرانی این صحنه خون بار را آفریده اند. نه در آن زمان و نه پس از آن مدرکی دال بر صحت این خبر دریافت نشد، ولی حقیقت این بود که مردم انتظار چنین کشتار گسترده‌ای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. به علاوه مقررات حکومت نظامی به سربازان اجازه تیراندازی نمی‌داد و در صورت مقاومت مخالفان، تنها می‌بایست به بازداشت آنها اکتفا می‌کردند. این نقض آشکار قانون بود که دیگر رژیم نمی‌توانست نغمه قانونگرایی را ساز کند. اگر از اخبار مربوط به تعداد قربانیان صرف نظر کنیم، صورت مسئله تغییری نخواهد کرد. زیرا اصل حادثه برای هر دو سوی ماجرا نگران کننده و تکان دهنده بود. مخالفان از شدت عمل حکومت نظامی غافلگیر شدند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از کثرت و حجم فراوان کشته شدگان شگفت زده و متحیر شدند. میدان ژاله از این پس میدان شهدا نام گرفت.




منبع: سایت جماران



 
تعداد بازدید: 830


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: