انقلاب اسلامی :: محمد ترکمان: مصدق بر تعطیلی سفارت انگلستان به عنوان مرکز فساد تأکید داشت - بازخوانی کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق ـ بخش پایانی

محمد ترکمان: مصدق بر تعطیلی سفارت انگلستان به عنوان مرکز فساد تأکید داشت - بازخوانی کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق ـ بخش پایانی

03 آذر 1393

محمد ترکمان: مصدق بر تعطیلی سفارت انگلستان به عنوان مرکز فساد تأکید داشت/ آیت الله بروجردی با طرح انگلیس برای مبارزه حوزه علمیه با مصدق همکاری نکرد


محمد ترکمان گفت: در سال‌های گذشته مقام‌های آمریکایی چندین بار اعلام کرده‌اند که ما مانع دموکراسی در خاورمیانه شده‌ایم. اخیرا هم عده‌ای دیگر از نمایندگان انگلستان برای نخستین بار بیان کرده‌اند که ما در اوضاع پیش آمده در خاورمیانه دخیل بوده‌ایم چون با سقوط دکتر مصدق و تثبیت دیکتاتورها روند منطقه به سمت و سویی دیگر حرکت کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، محمد ترکمان، محقق و پژوهشگر تاریخ در سخنانی که در جلسه هفتگی «مؤسسه دین و اقتصاد» پیرامون بازخوانی کودتای 28 مرداد داشت، ضمن تشریح شخصیت دکتر محمد مصدق، به توطئه‌هایی که علیه وی می‌شد پرداخت و گفت: امپراتوری انگلستان آسیب دیده بود؛ توطئه‌ها توسط آنها چیده می‌شد و توسط عوامل داخلی، جنبه اجرایی پیدا می‌کرد. نباید فراموش کرد که شخص شاه و دربار نیز یکی از مراکز توطئه بود و مرحوم مصدق در مجلس به صراحت از دربار به عنوان یکی از مراکز توطئه سخن گفته بود.

وی در این سخنرانی که بخش‌های نخست و دوم آن طی روزهای گذشته منتشر شد، به حضور افرادی بدنام در ارتش در آن سال‌ها اشاره کرد و اقدامات دموکراتیکی که توسط مصدق به وقوع پیوست را برشمرد.

ترکمان افزود: مرحوم مصدق در چنین اوضاعی، اصلاحاتی را با وجود حضور افرادی بدنام در ارتش، با انتخاب خود نظامی‌ها انجام می‌داد. چنین اقدامی از سوی مصدق، بسیار دموکراتیک بود یعنی خود نظامی‌ها افرادی را انتخاب می‌کردند. در ارتش هم مرحوم مصدق انتخاب رؤسا را به افسران سرآمد واگذار کرده بود. مرحوم شایانفر که خود فردی نظامی بود در این مسیر به دکتر مصدق اعلام کرده بود: مواظب باشید، اگر چند نفر ناسالم بمانند بهتر است تا اینکه یک نفر سالم زیر علامت سؤال برود.

این پژوهشگر تاریخ در روند بازخوانی کودتای 28 مرداد تصریح کرد: اختیارات و لوایح ارائه شده به گونه‌ای بود که هیئت دولت روی آن کار می‌کرد، در جراید اعلام می‌شد و از برجستگان و افرادی که در آن حوزه مطلع بودند، برای ابراز نظر، درخواست‌های متعددی صورت می‌گرفت. پس از انجام چنین اقداماتی و در چند مرحله بعد، این اختیارات برای مجلس ارسال می‌شد و روی آن کار کارشناسی صورت می‌گرفت نه اینکه به یک باره، لایحه‌ای به اجرا گذاشته شود.

ترکمان با اشاره به جریانی که در مسیر قضایای 9 اسفند برای به قتل رساندن دکتر مصدق به وجود آمد، اظهار داشت: پس از سپری شدن مدتی و در جریان شکل‌گیری قضایای 9 اسفند، مرحوم مصدق روزی به دربار می‌رود و عده‌ای را جلوی در و عده‌ای دیگر را داخل مشاهده می‌کند. برنامه‌ریزی‌ها در آن روز بر این اساس صورت گرفته بود که دکتر مصدق کشته شود؛ اما ایشان با هوشیاری و درایت، از آن جا خارج و از در دیگری بیرون می‌رود. در آن هنگام گفته می‌شود مرغ از قفس پرید، چون قرار بوده عده‌ای از افراد نظامی همراه با افرادی چون طیب، شعبان بی‌مخ، محمود مسگر و رمضان یخی، دکتر مصدق را در آنجا به قتل برسانند.

وی ادامه داد: پس از اینکه دکتر مصدق متوجه این قضیه شد، به سمت منزل می‌رود و در این هنگام، سرهنگ رحیمی با ماشین جیپ به سرعت خود را به منزل مصدق می‌رساند و در می‌زند که برای کشتن او بتواند وارد منزل شود. در این لحظه مرحوم افشاردوست، دکتر مصدق را از پشت بام فراری می‌دهد، دکتر مصدق خطاب به افشاردوست می‌گوید به ستاد ارتش برویم. یکی از گناهان نابخشودنی افشاردوست که بعدها رئیس شهربانی شد، این بود که آن روز دکتر مصدق را نجات داد. این شخصیت بعدها دزدیده شد، مورد شکنجه قرار گرفت و کشته شد.

ترکمان ضمن تشریح اقدام دکتر مصدق پس از خروج از صحنه‌ای که برای قتل او تدارک دیده شده بود، گفت: در جریان این اقدام، مرحوم مصدق به ستاد ارتش رفته و خطاب به رئیس ستاد ارتش گفت: آقا شما اینجا نشسته‌اید و نمی‌دانید شهر در چه وضعی است. مصدق در این هنگام می‌دانست که در معرض خطر است و به همین دلیل، همراه با رئیس ستاد ارتش به مجلس می‌رود. دکتر مصدق در روز 9 اسفند گزارش خوبی در مجلس ارائه داده و در آنجا اعلام می‌کند که قرار بود امروز کشته شوم و اعلیحضرت هم صاحب عزا بشوند. بعدها وزیر دربار اعلام کرد که آقای مصدق این چه حرف‌هایی است که می‌زنید و شأن دربار را پایین می‌آورید و توهین می‌کنید. وی واقعیت را بیان می کرد زیرا این شخص نیز در توطئه دخیل بود. همچنین سید محمد بهبهانی در این مسیر نقش مخربی ایفا کرد.

وی تصریح کرد: در فروردین 1332 مرحوم افشاردوست، رئیس شهربانی دزدیده می‌شود. وی را به منزل حسین خطیبی، از دوستان شاه و بقایی می‌برند و در آنجا ایشان را بیهوش می‌کنند. سپس افشاردوست به غار تلو برده می‌شود و در آنجا با مطرح شدن قضیه، ایشان را به قتل می‌رسانند. برای روشن شدن این ارتباطات، دکتر آبادیان که روی اسنادی از بقایی کار کرده بود، بهتر می‌توانست توضیح دهد که از زندان حسین خطیبی چگونه یک ساعت به یک ساعت نامه بیرون داده می‌شود یعنی اسما ایشان در زندان است اما هر یک ساعت نامه بیرون می‌دهد و برای علی زهری که در مجلس می‌خواست بحث استیضاح دکتر مصدق را مطرح کند. دو مطلب در اینجا اتفاق افتاد. نخستین مطلب شکنجه زندانی‌ها را شامل می‌شود.

وی در ادامه توضیح داد: حال در این کشوری که از زندان‌هایش باخبر هستیم، بر مرحوم مصدق تمرکز کرده بودند در حالی که اولا این افراد قاتل نیستند اما با آنها بدرفتاری می‌شد. مطلب دیگر، انتخاب حسین مکی به عنوان عضو ناظر صندوق پول و اسکناس بود زیرا ادارات در ایران به یکباره رشد سرطانی کرد و برای گردش، به وجوه نقدی نیاز داشت. البته نباید فراموش کرد که پس از جنگ جهانی، چون متفقین به در اختیار داشتن نیروهایی نیاز داشتند، وزارتخانه‌ها و ادارات را گسترش دادند که در نتیجه این امر، کارمند دولتی فراوان شد که این موضوع بعدها به باری بر دوش ملت ایران، تبدیل شد. در واقع پس از خروج آنها، ملت ایران باید هزینه این ادارات را پرداخت می‌کرد. تأمین این مبالغ هم از درآمدهای حاصل از فروش نفت، صورت می‌گرفت در حالی که این رقم قطع شده بود. در چنین شرایطی که کمک خارجی هم وجود ندارد، دکتر مصدق نمی‌توانست کاری انجام دهد.

ترکمان ادامه داد: مرحوم مصدق در دادگاه اعلام کرد که 515 میلیون تومان، خارج از درآمدهای داخلی، درآمد داشتیم که حدود 300 میلیون صرف چاپ اسکناس شد.

این پژوهشگر تاریخ، افزود: مرحوم مصدق در این هنگام به این موضوع اشاره می‌کند که چاپ اسکناس در صورتی که صرف امور عمرانی شود، تورم ایجاد نمی‌کند در حالی که با اعطای این رقم به عده‌ای به عنوان حقوق، ایجاد تورم پدیده‌ای دور از انتظار نیست. در این مسیر، حسین مکی این مطلب را مطرح کرد که هدف انگلیسی‌ها در این زمینه این بود که مانند دی ماه 1331 که در قم تظاهراتی راه انداختند و اعلام کردند دکتر مصدق را حوزه علمیه از کار انداخت، جریانی علیه مصدق راه بیندازند اما در چنین شرایطی خوشبختانه مرحوم آیت‌الله بروجردی با این جریان همکاری نکرد و جلوی آنها ایستاد و اعلام کرد که می‌دانم این پیرمرد به مملکت خدمت می‌کند، پس دنبال کارتان بروید.

وی با اشاره به نیرنگی که در این شرایط توسط انگلیسی‌ها به کار برده شد، گفت: در چنین شرایطی به نفع انگلیسی‌ها بود که بیان کنند حوزه علمیه قم، مرجعیت، مردم و مجلس، دکتر مصدق را ساقط کرد در حالی که مصدق نمی‌خواست این بهانه را دست آنها بدهد و تصمیم داشت ننگ سقوط دولت ملی بر جبین بیگانگان بنشیند که بر این اساس، روزی ملت ایران بتواند از آنها درخواست غرامت کند. در سال‌های گذشته مقام‌های آمریکایی چندین بار اعلام کرده‌اند که ما مانع دموکراسی در خاورمیانه شده‌ایم. اخیرا هم عده‌ای دیگر از نمایندگان انگلستان برای نخستین بار بیان کرده‌اند که ما در اوضاع پیش آمده در خاورمیانه دخیل بوده‌ایم چون با سقوط دکتر مصدق و تثبیت دیکتاتورها روند منطقه به سمت و سویی دیگر حرکت کرد.

ترکمان اظهار داشت: در این هنگام، مرحوم مصدق خود توضیح می‌دهد که پس از حضور شاه و در سال 1328 در زمینه سیاست خارجی، مجلس مؤسسان راه‌اندازی شد که وظیفه این مجلس، تغییر اصل 48 قانون اساسی بود. اصل 48 قانون اساسی اجازه انحلال مجلس را به هیچ فردی نمی‌داد و بدین‌ترتیب شاه در سال 1328 یک مجلس قلابی شکل داد و این اصل را دستکاری کرد که اعلیحضرت می‌تواند مجلس را منحل کند. متأسفانه افرادی که نگران انحلال مجلس بودند، در آن زمان چیزی نگفتند و با بروز این اتفاق، اقدامی انجام ندادند.

وی در ادامه به نقد نسبت دادن مسئله انحلال مجلس به مصدق پرداخت و گفت: مرحوم مصدق به این نکته اشاره می‌کند که انحلال مجلس را بنده انجام ندادم بلکه به ملت ایران عرضه کردم که مردم توجه داشته باشید که این مجلس در حال کارشکنی است، حال شما بگویید این مجلس بماند یا منحل شود؟ سپس مرحوم مصدق در دادگاه، مطلب بسیار جالبی بیان می‌کند که بر این اساس، در این مملکت بسیار پیش آمده که در ادواری یک میلیون نفر در کل کشور را که اغلب شامل شرکت‌کنندگان روستایی، عشایری و خان بختیاری بوده‌اند را سوار ماشین کرده و برای حضور در انتخابات به شهر آورده‌اند. در توجیه چنین شرایطی به کمبود امکانات و نامساعد بودن شرایط اشاره می‌کند که این افراد توسط ارتش برای رأی دادن، به تهران آورده می‌شدند.

ترکمان ادامه داد: آرای مردم مطلع و سیاسی کشورمان، بر انحلال مجلس تأکید می‌کرد. بعدها این موضوع را به شاه عرضه کردم که مردم طی یک رفراندوم خواستار انحلال مجلس شده‌اند و شما به عنوان مقام سلطنت این دستور را صادر کنید که در چنین شرایطی شاه فرار کرد. ایشان در دادگاه بسیار بر این موضوع تأکید می‌کند که بنده هیچ‌گاه مجلس را منحل نکردم چرا این تهمت را به من می‌زنید. دکتر مصدق به دلیل برخورداری از ادب در سطحی بالا، در مجلس مسئله فرار شاه را بیان نمی‌کند در حالی که در آن شرایط برخلاف ادبیاتی که وجود داشت، به همه فحاشی می‌شد اما مرحوم دکتر مصدق برخلاف اینکه رضاخان و پسرش با او خیلی بد رفتارکرده بودند، هیچ‌گاه از مرز ادب خارج نشد و برخوردهایش بسیار مؤدبانه بود به نحوی که در روند وارد کردن نقدها نیز با برخورداری از ادب، عمل می‌کرد.

وی با اشاره به موضوع دیگر سیاست خارجی که در زمان مصدق مطرح شد، گفت: در طول 28 ماهی که دولت مصدق سر کاربود، وی دائما در کشور در حال برنامه‌ریزی‌های صعودی بود. سیاست خارجی دیگری که در این مسیر مطرح شد، این بود که جمهوری‌خواهان در آمریکا سرکار آمده بودند و با همراهی صورت گرفته با انگلستان در این مسیر، سعی در بروز این اتفاق در ایران داشتند. البته عناصر حاضر در کودتا فراوان بودند، به عنوان نمونه پاکستان. از شهریور 1331 به دلیل توطئه‌ای که در آن زمان قرار بود برادران رشیدی و زاهدی و عده‌ای دیگر انجام دهند (که به شکست انجامید)، باعث شد تا مرحوم مصدق بر تعطیلی سفارت انگلستان تأکید کند زیرا معتقد بود مرکز فساد است. وی این مطلب را خطاب به ملت انگلستان اعلام کرد که ما نمی‌خواهیم رابطه‌مان را با هیچ کشوری قطع کنیم فقط می‌خواهیم نمایندگانی بفرستید که دراینجا با ما تعامل داشته باشند و به شکل برده برخورد نکنند. دکتر مصدق هیچ‌گاه به ملت انگلستان توهین نکرد و همیشه نوک پیکان سؤالات او به سمت افرادی بود که توطئه می‌کنند.

وی تصریح کرد: دولت عراق نیز در این مسیرتوطئه‌های بسیاری انجام می‌داد. رئیس شهربانی مرحوم سرلشگر کمال در خاطرات خود بیان می‌کند که مهندس احد پور که زمانی داماد وزیر خارجه انگلستان بود، چندین بار تلاش کرد تا مرا برای کودتا از سال 1331 تحریک کند. یک بار که به منزل او رفته بودم، افسری خارجی را در آنجا مشاهده کردم که وی از او به عنوان افسری عراقی یاد کرد. در آن هنگام به این نکته اشاره می‌کند که بخشی از کارهای انگلیسی‌ها را سفارت عراق انجام می‌دهد در حالی که نمی‌دانم این بخش از کارها، به تأمین منافع مربوط می‌شد یا خیر. به مرور متوجه شدم که در این مسیر علاوه بر شکل‌گیری توطئه‌هایی، آمریکایی‌ستیزی هم صورت می گرفت به این معنا که دائما تحریکاتی علیه ایران هم در داخل کشور، هم درعراق و هم در منطقه صورت می‌گرفت که با این اقدامات، آمریکایی‌ها را بیشتر حساس کنند که در خطر قرار دارند. این اقدامات در حالی بود که در نقاط مختلف، آمریکایی‌کشی بیشتر اتفاق می‌افتاد که در این جریان، آمریکایی‌ها بیشتر وحشت‌زده و نگران بشوند.

ترکمان در بخش دیگر سخنان خود با تأکید بر توطئه‌های حزب توده، اظهار داشت: مرحوم طالقانی در نخستین سالگرد بهار آزادی طی یک سخنرانی، فرمود سیدی که در منزل سید محمد بهبهانی زندگی می‌کرد، روزهای بعد از کودتا بیان کرده بود که دست و انگشتانم از بس که نامه به اسم حزب توده نوشتیم و در منزل علما انداختیم که حزب توده و جمهوری دموکراتیک خلق حاکم خواهد شد و شما آخوندها را به تیرهای چراغ برق می‌بندیم، درد می‌کند. این موارد از تبلیغاتی بود که مصدق‌هراسی و نهضت ملی هراسی ایجاد کنند. در چنین شرایطی مردم درگیر مشکلات اقتصادی بودند و هر روز در تنش بودند. وضعیت را حتی به هرج و مرج و آوارگی نیز می‌رسانند اما مردم کشورمان با برخورداری از عناصر خوش‌فکر و فهیم باز هم مقاومت کردند و از نهضت ملی دفاع می‌کردند.

وی ادامه داد: کودتا شاخه‌های مختلفی داشت. باید بخشی از روزهای سپری شده آن زمان را مدنظر قرار داد که بر این اساس متوجه شد تا چه میزان مجالس درباره دکتر مصدق اما با عنوان ظاهری روضه برگزار می‌شد. در آن هنگام نیروهای نظامی و بسیاری از افراد دیگر در خیابان‌ها حضور داشتند و نقشه‌ای وجود داشت که بر اساس آن، اگر کودتا به شکست بینجامد، نظامی‌ها تهران را محاصره کنند. جریان‌های مختلفی در این موضوع دخیل بودند که در این مسیر، یکی از آقایان فردی را به نام قوام شیرازی نزد اعلیحضرت در کلاردشت می‌فرستد و به او اعلام می‌کند که خطاب به شاه بگوید چرا حکم نخست وزیری بقایی را صادر نمی‌کنی. البته شاه نیز کمی احتیاط می‌کرد چون نگران بود و نمی‌دانست چه اتفاقی می‌افتد و با این اقدام مخالف بود اما درعین حال نمی‌خواست اثری از خود بر جای بگذارد. آن فرد بعدها بیان می کند که به کلاردشت رفتم و شاه را ملاقات کردم. اعلیحضرت در آن هنگام به این موضوع اشاره کرد که چرا تا اینجا آمدی؟ اینجا دکتر مصدق محافظ قرار داده که به محض مطلع شدن، تو را دستگیر می‌کنند. این فرد بعدها اعلام کرد که در مسیر بازگشت، دستگیر شد.

این پژوهشگر در تبیین مسائل پیرامون کودتای 28 مرداد ادامه داد: در این مسیر، آقای تربتی سنجابی نیز کتابی با عنوان "کودتاسازان" نوشته که عکس‌های مرتبط را نیز قرار داده است. البته این افراد عوامل دست چندم بودند که در دوره‌ای به عنوان افرادی بدبخت به کار گرفته می‌شدند و پس از آن نیز، در معرض نابودی قرار می‌گرفتند. تعدادی از این افراد در این کتاب معرفی شده‌اند و ضمن ذکر اسامی، با برخی از آنها نیز مصاحبه صورت گرفته است. افرادی که بیان می‌کنند چرا دکتر مصدق جلوی کودتا را نگرفت، با نگاهی به روزنامه شاهد روز 25 مرداد متوجه می‌شوند که حزب توده می‌خواهد کودتا کند، این خبر کودتا جعلی است، می‌خواهند اذهان را معطوف به دربار کنند تا حزب توده کودتا کند. حال چه کسی نشانه نادرست داد؟ در جایی خواندم مرحوم مصدق بیان کرده بود چون فعالیت حزب توده در آن زمان غیرقانونی بود، فعالیت رسمی نداشت و فعالیت خود را در قالب گروه‌های مختلفی از جمله جمعیت مبارزه با استعمار دنبال می‌کرد، مصدق این افراد را می‌شناخت و می‌دانست چنین گروه‌هایی وجود خارجی ندارند و همچنین آگاه بود که حزب توده عاملی در جهت انگلستان به شمار می‌رود و در جهت سیاسی آنها فعالیت می‌کند.

وی در ادامه توضیح داد: در ادامه این مسیر، بقایی و افرادی چون او قضیه را بزرگ می‌کردند که در شب 25 مرداد قرار بود کودتایی را انجام دهند که موفق نشدند. شاه هم به آنها بیان کرده بود که باید رادیو انگلستان و رادیو لندن موافقت خود را اعلام کند و در این راستا رمزی را بنیان گذاشتند که بر این اساس او بگوید هوای تهران ابری است و شاه با شنیدن این جمله متوجه شد که همه چیز آماده است و آن حکم را با وجود اشکالاتی که داشت، صادر کرد. بعضی‌ها اعتقاد دارند به هیچ‌وجه چنین موضوعی وجود ندارد و در آن شب، پایداری دکتر مصدق باعث برهم خوردن این کار شد. من در این باره با مرحوم مهندس حق‌شناس صحبت کردم و ایشان به این موضوع اشاره کرد که این افراد در شب 25 مرداد دستگیر شدند، ایشان همچنین به این نکته اشاره کرد که سرلشکر ریاحی رئیس ستاد ارتش با ما زندگی می‌کرد. در آن شب، هنگامی که به خانه آمد احساس کردم نگران است. در روز 24 مرداد تلفن زنگ زد که پشت خط دکتر مصدق بود و می‌خواست با دکتر ریاحی صحبت کند، از صحبت‌هایی که صورت گرفت متوجه شدم که دکتر مصدق خطاب به ایشان می‌گوید که کجا هستید شما الان باید ستاد ارتش باشید. از اوضاع متوجه شده بود که قرار است اتفاقاتی رخ بدهد. سرلشگر ریاحی در این هنگام گفت من وسیله ندارم که دکتر مصدق گفت من برایتان وسیله می‌فرستم.

ترکمان با اشاره به ایستادگی دکتر مصدق تا لحظه آخر اظهار داشت: سرلشگر ریاحی به ستاد ارتش رفته و در آنجا می‌ماند و سرتیپ کیانی هم که معاون ایشان بوده در آنجا می‌مانند. البته افسری به نام فولادوند به یکی از منسوبین خود به نام عباس فریور که در دفتر دکتر مصدق بوده، می‌گوید «به دکتر مصدق بگویید که در داخل اتفاقاتی در حال رخ دادن است». وی بعدها هزینه این اطلاع‌رسانی را هم پرداخت و کشته شد. مرحوم دکتر مصدق خود ایستادگی می‌کند و هنگامی که آخر شب سرلشگر نصیری با فرمان عزل به خانه دکتر مصدق می‌رود، مصدق دستور دستگیری او را می‌دهد و از آنجا کودتا در 25 مرداد با شکست روبه‌رو می‌شود به نحوی که با دستگیر شدن عده‌ای، برنامه‌ها به هم می‌ریزد. در آن هنگام عوامل آمریکایی به افراد خود دستور ترک صحنه را می‌دهند چون تصور می‌کنند کودتا به طور کلی با شکست رو‌به‌رو شده است اما انگلیسی‌ها که با این آب و خاک آشنایی داشتند و از ابزارهایی بهره‌مند بودند، می‌گویند نگران نباشید، برنامه را ادامه می‌دهیم.

وی خاطرنشان کرد: روزهای 26 و 27 مرداد سپری می‌شود و در صبح روز 28 مرداد، این افراد بیرون می‌آیند و از ساختمان حزب ایران آغاز می‌کنند و به نیروی سوم، پان‌ایرانیسم و روزنامه ملی می‌رسند و همه آنها را آتش زده و غارت می‌کنند و بیش از دو هزار نفر در آن روز دستگیر می‌شوند. همچنین آقای فخرالدین حجازی در شیراز انجمنی با عنوان انجمن مطالعات اسلامی در سبزوار داشت که به آنجا هم یورش می‌برند و ضمن غارت این محل، آنجا را آتش می‌زنند. در جریان کودتای 28 مرداد منزل دکتر مصدق نیز آتش می‌گیرد.




منبع: سایت جماران



 
تعداد بازدید: 851


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: