انقلاب اسلامی :: چه کسانی بر اندیشه‌ی مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای تأثیر گذاشتند؟ - مروری بر مبارزات رهبر معظم انقلاب با رژیم پهلوی (2)

چه کسانی بر اندیشه‌ی مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای تأثیر گذاشتند؟ - مروری بر مبارزات رهبر معظم انقلاب با رژیم پهلوی (2)

23 آذر 1393

مقام معظم رهبری در خاطرات خود از دو فرد نام می‌برند که بر تفکر و نگاه مبارزاتی و انقلابی ایشان بسیار تأثیر گذاشتند. نگاه این دو فرد به انقلاب اسلامی، مبارزه با استعمار، تقابل با صهیونیسم و تأثیرگذاری‌شان بر ایشان، در مقاله‌ی حاضر مورد بررسی قرار می‌گیرد.

آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزین مطرح و صاحب‌نامی بود که مردم را برای مقابله با حکومت پهلوی آگاه و بسیج می‌نمود. نقش آیت‌الله خامنه‌ای در مبارزات به‌حدی بود که ایشان بارها توسط ساواک دستگیر، زندانی و تبعید شدند. قطعاً ایشان در جریان این مبارزات، الگوهایی را مدنظر داشتند که در جریان مبارزه، از آن‌ها الهام می‌گرفتند. هدف نوشتار حاضر، بررسی اندیشه، تفکر و مبارزه‌ی افرادی است که بیشترین تأثیر را بر ذهن ایشان داشتند. به‌خصوص اینکه آیت‌الله خامنه‌ای از رهبران قیام مردم در مشهد مقدس بودند. بررسی شخصیت و ویژگی‌های فردی رهبران اهمیت زیادی می‌یابد؛ چراکه افراد تصمیم‌گیرنده، به‌عنوان انسان، از خصوصیات شخصی منحصربه‌فردی برخوردارند که تصمیمات، انتخاب‌ها و رفتار آن‌ها را از دیگران متمایز می‌سازد.

مقام معظم رهبری در خاطرات خود، شخصیت‌های تأثیرگذار بر خودشان را این‌گونه معرفی کرده‌اند: «...آن کسی که در دوره‌ی جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه‌ی اول، مرحوم نواب صفوی بود. آن وقتی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من به‌شدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله‌‌ی چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ماها بیشتر عمیق کرد. بعد هم امام (ره) روی من اثر گذاشتند. من قبل از آنکه به قم بیایم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنیده بودم و بدون آنکه ایشان را دیده باشم، به ایشان علاقه و ارادت داشتم. علت هم این بود که در قم، همه‌ی جوانان به ایشان رغبت داشتند. درس جوان‌پسندی داشتند. من هم که به قم رفتم، تردید نکردم که به درس ایشان بروم...»[1]


اندیشه و اقدامات ماندگار نواب صفوی و امام خمینی (ره)

نواب و امام خمینی (ره) در بعضی از زمینه‌ها دیدگاه‌های مشابه داشتند. هر دو آن‌ها با عقاید سکولاریسم روشن‌فکران و تفکرات خارجیان مخالفت می‌ورزیدند. آن‌ها بر این اعتقاد بودند که دولت قانونی، دولتی است که قوانین خداوند را پذیرفته باشد و معتقد بودند تمام کسانی که مانع رشد اسلام هستند، باید از سر راه برداشته شوند. ایده‌آل آنان پیاده ساختن جامعه‌ی اسلامی و مبارزه با دستاوردهای غرب بود. استعمارستیزی، حمایت از فلسطین در مقابل رژیم متجاوز صهیونیستی و تلاش برای اتحاد مسلمین، از دیگر جنبه‌های مشترک دیدگاه‌های امام خمینی (ره) و نواب بود که با توجه به تأثیری که این دو بر مقام رهبری داشته‌اند، این اندیشه‌ها همچنان بر تعیین سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی تأثیرگذار بوده است.


الف) حکومت اسلام و انقلاب اسلامی

عمده‌ترین نظریات نواب در ایجاد انقلاب اسلامی خلاصه می‌شد. او چهره‌ای روشن‌فکر نبود، بلکه عالمی مجاهد، فداکار و جدی به حساب می‌آمد. وی بر این اعتقاد بود که اسلام در خطر است؛ چراکه در یک گرداب بسیار وخیم قرار گرفته و تنها راه نجات آن، نه نقد و بحث علمی، بلکه جهاد است. نواب معتقد بود که اسلام باید حاکم شود و در سخنرانی‌هایش، همواره با شور و حرارت آتشینی این مسئله را بیان می‌کرد. رهبر انقلاب در خاطرات خود در این‌باره می‌فرمایند:

«...نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانی‌اش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می‌شد و می‌ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می‌کرد... اساس سخنانش این بود که اسلام باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند... من برای اولین‌بار، این حرف‌ها را از نواب می‌شنیدم و آن‌چنان این حرف‌ها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم می‌خواهد همیشه با نواب باشم... سخن و کلامش آن‌قدر نافذ بود. من واقعاً به نفوذ نواب در عمرم کمتر کسی را دیده‌ام... یکپارچه حرارت بود. یک تکه آتش... باید گفت اولین جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی، به‌وسیله‌ی نواب در من به وجود آمد و شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما، نواب روشن کرد.»[2]

ایده‌آل امام خمینی نیز مانند نواب، تشکیل جامعه و حکومت اسلامی بود. ایشان ضمن غیرقانونی دانستن حکومت استبدادی پهلوی، ایده‌ی حکومت اسلامی را با تأسی از روش حکومتی پیامبر و به‌ویژه امام علی (ع) مطرح ساخت. امام نخستین‌بار در کتاب «کشف اسرار»، که در سال 1324 منتشر شد، از ایجاد حکومت اسلامی بحث کرد، اما به سه دلیل ترس از کمونیسم، رفتار تحقیرآمیز ملی‌گرایان نسبت به روحانیون و ممانعت آیت‌الله بروجردی، از مبارزه‌های سیاسی دهه‌های 1320 و 1330 برکنار ماند. پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، امام از این محدودیت‌ها رهایی یافت و در سال‌های 1341-1344 سخنرانی‌ها و مبارزات خود را آغاز کرد.[3]

بدین ترتیب، امام خمینی که معتقد به ارتباط تنگاتنگ دین و سیاست و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بود، در طول پانزده سال مبارزات خستگی‌ناپذیر و دعوت از مردم در طول سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود، تلاش بی‌وقفه‌ای را در این زمینه بکار گرفت که سرانجام آن موفقیت در برپایی حکومت جمهوری اسلامی و سرنگونی حکومت شاهنشاهی دوهزاروپانصدساله بود.


ب) استعمارستیزی

یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها و اقدامات نواب، استعمارستیزی بود. وی مبارزه با استعمارگران را از دو جنبه دنبال می‌کرد؛ مبارزه با استعمارگران خارجی و عوامل خودفروخته‌ی داخلی آن‌ها. تأسیس جنبش فداییان اسلام نیز در همین راستا صورت گرفت.

نواب ریشه‌ی بدبختی و ناهنجاری در ملل مسلمان را در حکومت‌های استعمارگر نظیر آمریکا، شوروی و انگلیس می‌دانست و از هر فرصتی برای افشای چهره‌ی زشت استعمار غافل نمی‌شد. زمانی که در مدرسه‌ی آلمانی‌ها درس می‌خواند، محتوای دروس آن‌ها را با آرمان‌های اسلام مخالف می‌دید و لذا با ایراد یک سخنرانی، چنان شوری در دانش‌آموزان پدید آورد که آن‌ها دست به تظاهرات زدند. همچنین زمانی که نواب در شرکت نفت کار می‌کرد، توهین یک انگلیسی به کارگر ایرانی را برنتافت و شورش به پا کرد.[4] مبارزه‌ی او و فداییان اسلام در کنار مصدق و آیت‌الله کاشانی، به‌منظور کوتاه کردن ایادی استعمار از منابع نفتی ایران نیز نمونه‌ی بارز دیگری از استعمارستیزی این شهید بزرگوار بود.

نواب در مبارزه‌ی پیگیر خود با استعمار، علاوه بر افشای چهره و جنایات آن، به‌سراغ عوامل داخلی آن‌ها نیز رفت. وی ریختن خون دست‌نشاندگان کافران استعمارگر را (به‌عنوان محارب یا مهاجم) مباح می‌دانست. لذا به همراه یاران فدایی‌اش، دست به ترور تنی چند از این افراد، از جمله کسروی، هژیر و رزم‌آرا زد و نهایتاً در این راه به شهادت رسید.

امام خمینی نیز همچون نواب، تلاش گسترده‌ای برای افشای چهره‌ی استعمار انجام داد که سابقه‌ی آن به سال‌های حکومت پهلوی اول بازمی‌گردد. امام برخلاف بسیاری از علما و سیاست‌مداران قبل و بعد، توطئه‌های استعمار علیه اسلام و مسلمان و روحانیت را برملا کرد. در این راستا، وی سیاست‌های ضداسلامی رضاخان را به باد حمله و انتقاد گرفت و به مبارزه با رضاخان به‌عنوان نامزد و مجری دستورات استعار برخاست.[5]

مبارزه‌ی امام خمینی با استعمار و عوامل دست‌نشانده‌ی آن در سال‌های بعد و در حکومت پهلوی دوم نیز ادامه یافت. این مسئله را می‌توان به‌خوبی در مبارزات ایشان علیه کاپیتولاسیون مشاهده کرد. جیمز بیل در کتاب «عقاب و شیر»، درباره‌ی سخنرانی و مخالفت امام با کاپیتولاسیون (4 آبان 1343) می‌نویسد: این سخنرانی پُرشور او، یکی از مهم‌ترین و تحریک‌کننده‌ترین بیانات سیاسی ایرادشده در ایران در این قرن است. [امام] خمینی در این سخنرانی با کمال قدرت و به‌طور مستقیم، شاه و آمریکا را به دلیل تلاش برای نابود کردن یکپارچگی و استقلال ایران، مورد حمله قرار داد.[6] امام در همین روز، ضمن صدور اعلامیه‌ای، تصریح نمود که تصویب کاپیتولاسیون اقرار به مستعمره بودن و سند بردگی ایران است. مبارزه‌ی امام با استعمار نو و عوامل داخلی آن نهایتاً به دستگیری و تبعید ایشان توسط رژیم دست‌نشانده‌ی استعمار منجر شد.


ج) مخالفت با رژیم صهیونیستی و تأکید بر اتحاد جهان اسلام

نواب صفوی به‌شدت مخالف تشکیل دولت یهود در سرزمین فلسطین بود. او معتقد بود که باید سرزمین انبیا و وحی الهی را از لوث وجود ناپاکان پاک کرد و تحت یک فرماندهی صالح درآورد. بدیهی بود که عقاید نواب در خصوص فلسطین، در تضاد آشکار با سیاست‌های رژیم پهلوی در حمایت از اسرائیل قرار می‌گرفت.
نواب ابتدا به تشکیل جلسه‌ی سخنرانی در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی و مناسبات دوستانه‌ی حکومت پهلوی با اسرائیل مبادرت ورزید. در یکی از این سخنرانی‌ها، که به رهبری او و آیت‌الله کاشانی در مسجد سلطانی تهران برگزار شد، جمعیت عظیمی از اقشار مختلف مردم شرکت کردند و علیه یهود و به نفع اعراب شعار دادند. در پایان نیز نواب و یاران فدایی‌اش به نام‌نویسی از داوطلبان شرکت در جنگ فلسطین و اسرائیل پرداختند. آن‌ها در بیانیه‌ای، خواستار اجازه‌ی سریع دولت برای حرکت به فلسطین شدند: «خون‌های پاک فداییان اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطین می‌جوشد. پنج هزار نفر از فداییان رشید اسلام، عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب، از دولت ایران، اجازه‌ی حرکت سریع به سوی فلسطین را می‌خواهند...» اما دولت مانع عزیمت آن‌ها به فلسطین شد.[7]

نواب صفوی معتقد بود که هرگز با تکیه بر ناسیونالیسم عربی، که حربه‌ی پوسیده‌ای بیش نیست، نمی‌توان فلسطین را نجات داد، بلکه راهگشای نجات فلسطین را شعار اسلامی و روح شهادت و ایثار می‌دانست. وی در سفری که به بیت‌المقدس داشت، در کنگره‌ی اسلامی شرکت کرد و سخنرانی آتشین و گیرایی به زبان عربی در حمایت از فلسطین ایراد نمود. در ادامه، نواب به لبنان سفر کرد و در سخنرانی‌اش برای شیعیان، تنها راه مبارزه بر ضد صهیونیسم غاصب را ایستادگی و مقاومت مستمر در برابر آن‌ها، مطابق دستورات اسلام بیان کرد. نواب در ادامه، به مصر سفر کرد و مورد استقبال اخوان‌المسلمین قرار گرفت و در سخنرانی خود در دانشگاه قاهره، از نیروهای مردمی و جوانان، جهت نجات فلسطین دعوت کرد.[8]

مبارزه با رژیم صهیونیستی و حمایت از فلسطین، بخشی از اهداف کلان نواب برای ایجاد وحدت جوامع اسلامی بود. وی شور و علاقه‌ی شگرفی نسبت به جهان اسلام داشت و این علاقه باعث شد که اتحاد جوامع اسلامی را در دستور کار بین‌المللی خود قرار داد. در واقع نواب راه رهایی مسلمانان از استعمار و همچنین نجات فلسطین از تجاوزات صهیونیستی را در اتحاد مسلمین می‌دانست و برای حصول این مهم، به فکر افتاد که اصولی برای اتحاد ملل اسلامی تهیه و به سفرای اسلامی پیشنهاد کند، اما تفرقه و چندپارگی در جهان اسلام، مانع اجرای این نقشه گردید.[9]

بدین ترتیب، نواب و یاران فدایی‌اش، نزدیکی مسلمانان و از بین بردن تفرقه میان آن‌ها را از اصول راهبردی خود قرار داده بودند و منافع ایران را از منافع سایر ملل جهان اسلام جدا نمی‌دانستند. آن‌ها همچنین علاوه بر وحدت مسلمانان، قائل به تشکیل اتحادیه‌ی دفاعی اسلامی بودند.[10]

بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی نیز از همان ابتدای تشکیل دولت غاصب در فلسطین، توجه خاصی به مسئله‌ی فلسطین داشت. ایشان از همان سال‌های نخستین مبارزه‌ی خود در دهه‌ی 1340، به حمایت از مردم مظلوم فلسطین پرداخت و خطر صهیونیسم و اسرائیل را برای جهان اسلام گوشزد کرد.[11] ایشان همچنین اولین مرجع تقلید و پیشوای بزرگ مذهبی بود که مجوز حمایت از مبارزان فلسطینی از محل وجوهات شرعی، زکات و صدقات را صادر نمود.[12]

امام خمینی در این زمینه نیز دیدگاهی مشابه نواب و فداییان اسلام داشت و راه نجات فلسطین را در اتحاد مسلمان می‌دانست. پیام ایشان خطاب به دولت‌ها و ملل اسلامی، مبنی بر استفاده از حربه‌ی تحریم نفت علیه اسرائیل و حامیانش و اعلام آخرین جمعه‌ی ماه رمضان به‌عنوان روز قدس و دعوت از عموم مسلمانان برای اتحاد علیه رژیم غاصب قدس، در این راستا صورت گرفت.

در نگاه امام خمینی، اختلافات مسلمانان ریشه در طبیعت، جغرافیا، زبان و فرهنگ‌های بومی و از همه مهم‌تر، توطئه‌ها و ترفندهای سلطه‌طلبان عالم داشت که با تکیه بر عناصر فوق، همواره سعی در برجسته کردن این اختلافات داشته‌اند. امام بر این اعتقاد بود که باید براساس اصول و روش‌های استراتژیک، اختلافات میان کشورهای اسلامی مرتفع گردد. گفت‌وگو، تفاهم، تقریب، احساس مشترک و باور به سرنوشت مشترک، مقوله‌های وحدت‌ساز را تشکیل می‌دهد.[13]


فرجام سخن

در نوشتار حاضر، به بررسی برخی دیدگاه‌های مشترک دو تن از شخصیت‌های تأثیرگذار بر رهبر انقلاب، یعنی شهید نواب صفوی و امام خمینی، پرداختیم تا با بررسی اندیشه‌های آن‌ها، در مسائلی چون حکومت اسلام و انقلاب اسلامی، استعمارستیزی، مخالفت با رژیم صهیونیستی و تأکید بر اتحاد جهان اسلام، یکی از ریشه‌های اعتقادات مبارزاتی و حتی فراتر از آن، پس از انقلاب مقام معظم رهبری را بررسی کرده باشیم.(*)


[1] - سید علی خامنه ای، خاطرات و حکایت ها، ج 1، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378، ص 116
[2]. سید علی حسینی خامنه‌ای، دلممی‌خواستهموارهبااوباشم: خاطراترهبرمعظمانقلابازشهیدنوابصفوی، شاهد یاران، دی 1384، شماره‌ی 2، ص 3.
[3]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه‌ی احمد گل‌محمدی، محمد ابراهیم فتاحی و لیلایی، تهران، نشر نی، 1377، ص 522 و 523.
[4]. اشرف آشوری، ستارگان: پاسدارشرف: شهیدسیدمجتبینوابصفوی، فرهنگ کوثر، اسفند 1377، شماره‌ی 24، ص 40 و 41.
[5]. محمدحسن رجبی، زندگی‌نامه‌ی سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 197.
[6]. جیمز بیل، عقاب و شیر، تهران، کوبه، 1371، ص 258.
[7]. داوود امینی، بازبینیمواضعرژیمپهلوی،روحانیتومردمایران،درمنازعاتفلسطینواسرائیل، گنجینه‌یاسناد،بهار1385، شماره‌ی 61، ص 63.
[8]. بیژن تقی‌زاده، فعالیت‌های ضدصهیونیستی نواب صفوی، پانزده خرداد، بهار 1389، شماره‌ی 23، ص 306 تا 317.
[9]. همان، ص 319.
[10]. همان، ص 321.
[11]. محمدرضا مجیدی، فلسطین نگاه مسلمان ایرانی، اندیشه‌ی انقلاب اسلامی، بهار 1381، شماره‌ی 1، ص 23.
[12]. مهدی نظرپور، فلسطین از دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، پیام، ویژه‌ی رمضان 1385، شماره‌ی 78، ص 108.
[13]. علی‌اکبر نوایی، انسجاماسلامیازمنظرامامخمینی(ره)ومقاممعظمرهبری‌، پژوهش‌های اجتماعی اسلامی، آذر تا اسفند 1386، شماره‌ی 67 و 68، ص 10.


*فاطمه تفتیان، پژوهشگر انقلاب اسلامی




منبع: سایت برهان



 
تعداد بازدید: 877


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: