26 آذر 1393
آمریکاییان با همه اختلافات درونی و تحلیل های غلط بر سریک موضوع اجماع داشتند و آن این که با سقوط شاه و پیروزی امام خمینی منافع آمریکا در معرض خطر قرار خواهد گرفت. از این جهت تمام راه های ممکن را برای حفظ منافع خود در ایران بررسی و اقدامات لازم را اجرا می کردند.
با اوج گیری انقلاب و سقوط دولت نظامی ازهاری، کارتر دستور داد تا «شورای امنیت ملی» «در ظهر روز سوم ژانویه (13دی )» تشکیل گردد تا به بررسی اوضاع ایران بپردازند. جلسه تشکیل گردید و بحث و بررسی آغاز شد. «تمامی شرکت کنندگان در این نشست اتّفاِق نظر داشتند که دیگر امیدی به بقای سلطنت شاه وجود ندارد. در عین حال هیچ یک از آنها تمایلی به کنار زدن وی از صحنه ی قدرت نداشتند. آنها احساس می کردند چنین عملی از یک سو موجب بی اعتمادی در میان دیگر دولت های منطقه نسبت به ایالات متحده می شود و از سوی دیگر مخالفان شاه چنین عملی را به معنای خروج ایالات متحده از خیل حامیان شاه تلقی می کنند و در نتیجه ایران به صحنه ی جنگ داخلی تبدیل می شود.» برای مهاربحران هر کس پیشنهادی را ارایه داد. چارلز دانکن قائم مقام وزیر دفاع پیشنهاد کردژنرال هایزر، معاون فرمانده یگان ناتو در اروپا به ایران فرستاده شود «تا به برقراری تماس با رهبران نظامی ایران بپردازد.» استدلال شد که این اقدام موجب می شود که حمایت ایالات متحده از رژیم شاه نیز مورد تأکید قرار گیرد. کارتر برای اطمینان بیشتراز چنین تصمیمی با ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا،هارولد براون وزیر دفاع، ونس وزیر امور خارجه مشورت کرد و سپس تصمیم گرفت هایزر را «برای همکاری مستقیم با رهبران نظامی ایران به تهران بفرستد. کار این مأمورنظامی در تهران اقداماتی به منظور حصول اطمینان از وحدت نیروهای مسلح، حمایت ازدولت قانونی و آماده ساختن آنها برای جلوگیری از سقوط و از هم پاشیدگی کامل کشورایران» بود.
دانکن متن پیام به هایزر را تهیه کرد و برژینسکی اصلاحاتی بر آن افزود. در این پیام «حمایت آمریکا از رهبران نظامی ایران و لزوم حفظ وحدت آنها و ارتباط نزدیک باآمریکا» تأکید شده بود و از آنان خواسته شده بود که «ضامن ثبات و قدرت دولتی باشندکه روابط نزدیکی با آمریکا خواهد داشت». پیام برای هایزر فرستاده شد، امّا ژنرال هیگ فرمانده ناتو از این مأموریت سخت عصبانی شد. هیگ معتقد بود آمریکا باید با قاطعیت بیشتری با بحران ایران روبه رو شود و «یک نیروی ویژه با ناو هواپیمابر در اقیانوس هندمستقر کند و تعدادی هواپیمای جنگی به عربستان سعودی بفرستد تا اراده ی قاطع خودرا برای حفظ منافعش در این منطقه نشان دهد.»
از طرف دیگر معاون وزارت دفاع با ژنرال الکساندر هیگ تماس گرفت و ضمن تشریح اوضاع ایران به وی اعلام کرد هایزر معاون وی باید برای مأموریت به تهران برود.هیگ خود در مقدمه کتاب هایزر می نویسد: «من با مأموریت هایزر مخالفت کردم، زیرااهداف آن مبهم بود و عمدتاً یک مأموریت سیاسی بود، نه نظامی»؛ امّا بعداً کارتر و کارولد براوان به وی گفتند که با این مأموریت مخالفت نکند. وی «در مذاکرات بعدی بامقام های کاخ سفید» به این نتیجه رسید که هدف اصلی یک مأموریت نظامی است و آن «به راه انداختن یک کودتا در ایران است.» نیوسام معاون وزارت خارجه خبر مأموریت هایزر را تلفنی به اطلاع سولیوان رساندو از وی خواست با مأموریت وی مخالفت نکند. سولیوان در ضمن اعلام موافقت گفت:«بهتر است در شرایط بحرانی فعلی مسافرت او به تهران بی سروصدا و به طور ناشناس باشد.»
نیوسام این نظر را مورد تأیید قرار داد و قول داد رعایت شود. هایزر در چهارم ژانویه (14 دی ماه ) به صورت سرّی با یک هواپیمای نظامی آمریکایی وارد تهران شد ومورد استقبال چندین نظامی آمریکایی قرار گرفت. آمریکاییان بدون اجازه ی ایرانیان وارد و خارج می شدند.
حتی ' شاه نیز از ورود هایزر مطلع نشد. شاه بعداً در خاطراتش نوشت: «رفت و آمدهای ژنرال هایزر همیشه از پیش برنامه ریزی می شد؛ امّا این سفر درهاله ای از ابهام کامل فرو رفته بود. ورودش را خیلی مستور نگاه داشته بودند. البته نظامیان آمریکایی با هواپیماهای خودشان سفر می کردند و خیلی طبیعی بود که بتوانند هنگام ورود به پایگاه های نظامی اشان در ایران تشریفات اداری معمول را نادیده بگیرند.» وی مدعی است: «در اوایل ژانویه با تعجب خبر شدم که چند روز است ژنرال هایزر در تهران بسر می برد... ژنرال هایزر شخصیت کوچکی نبود، در مقام معاون فرماندهی ناتو چند نوبت به تهران سفر کرده بود و همیشه هم قبلاً تقاضای شرفیابی می کرد.» هایزر روز پنجم ژانویه (15 دی ماه ) با سولیوان ملاقات کرد و در موردمأموریت خود به او توضیح داد. سولیوان به وی گفت:ارتش ایران به جایی رسیده که توان انجام هیچ کاری را ندارد. کار شاه تمام شده و باید هر چه زودتر ایران را ترک کند وبختیار هم نمی تواند دولت با ثباتی را روی کار آورد. گرچه سخنان سولیوان برای ژنرال مأیوس کننده بود؛ امّا او یک نظامی بود و می بایست مأموریت خود را آغاز کند؛ ولی سردرگمی کاخ سفید در مقابل امواج قدرت مند انقلاب اسلامی این نظامی کهنه کار را نیزدر سردرگمی فرو برد. در همان حال پیامی از سایروس ونس رسید: «همه ی دستورهای قبلی را نادیده بگیرید.» ژنرال نمی توانست آن همه تأکید کاخ سفید بر فوریت مأموریت را با این پیام چگونه تحلیل کند. او ترجیح داد به استراحت بپردازد. سولیوان فردا، 6 ژانویه به سفارت رفت که مجدداً از طرف وزیر خارجه این پیام آمده بود: «طبق دستور قبلی عمل کن.»
مأموریت هایزر در حفظ ارتش ـ آمریکاییان ارتش ایران را دست آموز خود برای حفظ منافع آمریکا می دانستند. از این جهت حفظ انسجام ارتش با حضور شاه یابی حضور وی در اولویت قرار داشت. آمریکاییان به محض این که مطلع شدند شاه درصدد کودتای نظامی بعد از شکست ازهاری است، وی را از این کار پرهیز دادند؛ زیرامعتقد بودند یک اقدام بی موقع موجب متلاشی شدن ارتش می شود. سایروس ونس خود چنین نقل می کند که «من می خواستم عدم حمایت آمریکا از چنین اشتباهی بی درنگ اعلام شود. ما می بایست از مشارکت در چنین کاری که محکوم به شکست بودخودداری کنیم و شاه را متقاعد سازیم که نباید به خاطر حفظ تاج و تخت خود ارتش ایران را نابود سازد.» به همین جهت «حفظ وحدت و یک پارچگی نیروهای نظامی ایران برای ما به صورت یک مسئله ی حیاتی درآمده بود.» علت واقعی این بود که آمریکاییان می پنداشتند تلاش مستشاران آنها ساختار ارتش شاهنشاهی را برمبنای مبارزه با کمونیسم و در رأس آن شوری شکل داده است. به همین جهت حفظ ارتش برای آنها اهمیت داشت. علت نگرانی آنها نیز این بود که آنها معتقد بودند چون ارتش کاملاً به شخص شاه متکی است با رفتن وی ارتش انسجام خود را از دست خواهد داد.به گزارش برژینسکی: «استراتژی واشنگتن بر این استوار بود که هم زمان با خروج شاه ازایران ارتش دست نخورده باقی بماند. ترس ما از این بود که به مقامات فرماندهی ارتش که از طرف شاه و براساس وفاداری نسبت به شخص شاه انتخاب شده بودند پس ازخروج شاه از ایران دچار تفرقه شوند و از هم پاشیدگی ارتش یا به یک جنگ داخلی ویران کننده بیانجامد که شوروی ها از آن بهره برداری خواهد کرد و یا به هرج و مرجی بینجامد که سرانجام به قبضه کردن قدرت از سوی آیت الله خمینی منجر خواهد شد.»علاوه نقشه ی آمریکاییان این بود که با عبور از بحران متلاشی شدن ارتش بعد از رفتن شاه می شود ارتش را در صورت شکست بختیار برای یک کودتا در مقابل امام خمینی آماده ساخت. به همین جهت مهم ترین بخش مأموریت هایزر حفظ یک پارچگی و آماده کردن ارتش برای یک کودتا بود.
هایزر در ابتدای ورود به ایران تصمیم گرفت با چهار افسر عالی رتبه و تأثیرگذار ارتش ملاقات کند. این چهار نفر عبارت بودند از سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی، دریادار کمال الدین حبیب اللهی فرمانده نیروی دریایی، ارتشبد طوفانیان معاون قدرت مند وزارت دفاع و مسئول خریدهای تسلیحات خارجی، ارتشبد عباس قره باغی رئیس ستاد مشترک ارتش. هایزر ملاقات های خود را به صورت جداگانه از همان 16دی ماه آغاز کرد؛ امّا آنها را سخت مرعوب قدرت انقلاب یافت. «طوفانیان از امنیت خودش به وضوح نگران بود و می گفت اگر شاه از ایران برود او هم خواهد رفت والا کشته خواهد شد.» او در ادامه ی صحبت پرسید: «آمریکای بزرگ چه وقت {آیت الله}خمینی را ساکت خواهد کرد؟» ربیعی نیز با عصبانیت پرسید: «چرا سفیر آمریکا شاه را وادار به رفتن کرده است ؟ چرا درباره ی {آیت الله} خمینی کاری نمی کنید؟» حبیب اللهی نیز انقلاب ایران را به خارجی ها نسبت داد و استدلال کرد: «آنچه در حال رخ دادن است پیچیده تر از آن است که تراوش مغز ایرانی باشد.» قره باغی به ژنرال گفت: «فوراً به رئیس جمهور آمریکا اطلاع دهید که با شاه تماس بگیرد و از او بخواهد که در کشور بماند. اگر شاه برود او نمی تواند انسجام ارتش را حفظ کند.» وی هم چنین افزود: «آمریکا باید فوراً {آیت الله} خمینی را وادار به همکاری کند. هیچ راهی نمانده است که ایران بتواند انجام دهد. در ایران این فشار قابل اعمال نیست ؛ زیرا او رهبر مذهبی است و تحت حمایت قانون شرع اسلام قرار دارد.»
ژنرال آمریکایی مأموریت داشت تا فرماندهان نظامی را که این گونه از رفتن شاه به وحشت افتاده بودند و این گونه دست به دامان آمریکا می شدند تا رهبر انقلاب ایران راساکت کند، منسجم و آماده ی کودتا نماید. هایزر مرد پرکار و امیدواری بود، شب و روزبرای مأموریت خود برنامه ریزی می کرد، با فرماندهان صحبت می کرد و به آنها امیدمی داد. هایزر پس از این ملاقات ها چهار برنامه را برای فرماندهان نظامی طراحی کرد:1ـ جلوگیری از فرار فرماندهان بعد از رفتن شاه و حفظ انسجام آن ها. 2ـ تغییر انقیادفرماندهان از شاه به بختیار. 3ـ طرح به حرکت درآوردن اقتصاد در جهت حمایت ازدولت بختیار توسط ارتش. 4ـ مقابله با جنگ روانی امام خمینی.
هایزر با مشورت ژنرال گاست رئیس مستشاری آمریکا در ایران به این نتیجه رسیدکه باید برای ایجاد حس مسئولیت و انسجام بین فرماندهان نظامی یک کمیته بحران ازفرماندهان نظامی به وجود آورد. هایزر ابتدا این طرح را با ربیعی در میان گذاشت. ربیعی این مأموریت را پذیرفت و بعد از ظهر به هایزر خبر داد که «فرماندهان چهارگانه در اتاِریاست ستاد مشترک اجتماع کرده اند و گفته اند شما هم به آنها بپیوندید.» هایزر با گاست خود را به جلسه رساندند. هایزر برای اولین بار موفق شده بود فرماندهان نظامی ایران رادور هم جمع کند و در مورد مسائل ایران به بحث و مذاکره بکشاند و این خود پیروزی بزرگی بود؛ زیرا شاه تا آن زمان نه چنین اقدامی کرده بود و نه اجازه ی چنین اقدامی راداده بود. هایزر در آن جلسه نتیجه ی مذاکرات مستقل خود را با فرماندهان که همگی برآنها اشتراک نظر داشتند در سه محور خلاصه کرد: «شاه در ایران بماند، در آیت اللهخمینی نفوذ شود و جلو رسیدن اخبار تحولات مملکتی به مردم گرفته شود.» هایزر درمورد مسئله ی رفتن شاه گفت: «مهم این است که روح ایشان در کشور خواهد ماند.اعلیحضرت به کشوری احتیاج دارند که بعد از مرخصی به آن باز گردند.»
فرماندهان مجدداً مسئله ی نفوذ روی امام خمینی را مطرح کردند و هر کدام از مشکلات داخلی مربوط به خودشان کمبود لباس و سوخت سخن گفتند؛ امّا مهم ترین مسئله برای هایزرحمایت از بختیار بود. وی گفت: «باید از بختیار حمایت کنید تا بداند که می تواند روی شما حساب کند. شما باید به هر میزان که می توانید نیروی خودتان را صرف حمایت ازاو کنید.» موضوع مهم دیگر برای هایزر طرح کودتا برای مقابله با امام خمینی بود. وی افزود: «باید طرح عملیات نظامی روز موعود را بریزید. باید برنامه ریزی از پیش آغازکنید. باید راهی برای مقابله با جنگ روانی آیت الله پیدا کنید. بدیهی است که آیت اللهمی خواهد بدون شلیک یک تیر کشور را در دست بگیرد. ما تمامی یک ماشین نظامی رادر اختیار داریم ؛ امّا ماه هاست که از آن استفاده نکرده ایم.» هایزر بعد از بحث های فراوان فرماندهان ارتش را متقاعد کرد که «کار طراحی را شروع کنند» و این گونه کارکمیته بحران آغاز شد. هایزر دو روز بعد 11 ژانویه (21 دی ماه ) به ملاقات شاه رفت، مأموریت خود ودستورات کارتر را تشریح کرد و سپس تشکیل کمیته بحران و آخرین تحولات آن را به اطلاع شاه رساند. شاه «بسیار علاقه مند به نظر می رسید و قبول کرد که به علت این که اصولاً برنامه ریزی وجود نداشته است، این کار لازم بوده است.»
شاه همان روز به قره باغی دستور داد تا به حرف هایزر گوش کنند و به وی اطمینان داشته باشند. حضور هایزر در رأس ارتش شاهنشاهی هم امنیت خاطری بود برای فرماندهانی که به وجود شاه عادت کرده بودند و هم مدیریت وی در هماهنگی و انسجام ارتش درابتدای کار بسیار کارساز بود.
منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی هفتم بهمن 1386
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 969