10 دی 1393
امام خمینى(س) در 30 مهر 1357 نیز دو نطق مهم ایراد کردند. در نطق نخستین (صحیفه امام، ج 4، ص: 96- 107)، با اشاره به رنجهاى ملت ایران به مسألۀ روى کار آمدن رضاخان و به سلطنت رسیدن او اشاره کرده تأکید مى کنند:
«همۀ ما مى دانیم که پنجاه سال بیشتر این ملت ایران در تحت سیطرۀ این خاندان پهلوى بوده اند و اینها هر چه خواسته اند با این ملت کرده اند و هر چه ظلم داشته اند کرده اند و آنها هم نوکر اجانب بوده اند. ابتدائاًرضا خان نوکر انگلیسها بود و او را آوردند روى کار و اخیراً هم این پسر خلف، نوکر امریکاست. خودش گفت: متفقین من را صلاح دانستند که سر کار باشم!»[1]
در کتاب تاریخ بیست ساله ایران مى خوانیم: «وزارت خارجۀ انگلستان صریحاً اقرار مى کند که ما، در امور ایران مداخله مى کنیم و رضاشاه پهلوى را ما آورده ایم. وزارت خارجۀ انگلستان براى اینکه این سیاست نفوذ نامرئى را با موفقیت کامل پیش برده باشد دستگاهى عظیم به وجود آورد. این دستگاه مرموز که بدون مبالغه در تمام شئون سیاسى و اجتماعى و ادارى و اخلاق کشور ما نفوذ کامل داشت، به قدرى ماهرانه در انجام وظایفى که به او محول شده بود از عهده برآمد که حدّى بر آن متصور نیست ...»[2]
موقعى که قواى متفقین مرکب از انگلیس، امریکا و روسیه، فاتح جنگ دوم جهانى شدند، با این که ایران «پل پیروزى» لقب یافته بود و ـ به ظاهر ـ اعلام بى طرفى کرده بود، همان دولتى که رضاخان را روى کار آورده بود، او را مجبور به استعفا و تبعید به جزیزۀ موریس کرد!
25 شهریور 1320، رضاخان «به علت این که همۀ قواى خود را در این چند ساله مصروف این کشور کرده و ناتوان شده بود، استعفا کرد؛ صبح زود از کاخ سعدآباد به کاخ شهرى آمد و در همان جا اسباب و اثاثیۀ بارگیرى و استعفانامه تنظیم شد و به امضا رسید. شاه سپس راه اصفهان را در پیش گرفت[3]».
قواى متفقین، جانشین مناسب دیگرى براى رضاخان جز پسرش ـ محمدرضا شاه ـ در نظر نداشتند و با نظر آنها، محمدرضا به سلطنت رسید. با این تفاوت که دفعۀ اول، رضاخان به دستور امپراطورى انگلیس، از فرماندهى بریگاد قزاق قزوین و با وساطت «آیرون ساید» جاسوس انگلیس به سلطنت رسید و این بار، محمدرضا با وساطت قواى فاتح متفقین و به اصرار روزولت رئیس جمهورى وقت امریکا، بر اریکۀ سلطنت مى نشست و این، موضوعى است که امام خمینى(س) در سخنرانى اخیرشان در 29 مهر 1357 به آن اشاره مى کند.
امام، سپس به سفر رهبر چین، چند روز پیش از کشتار 17 شهریور در میدان ژاله، شدیداً اعتراض مى نماید و پس از تشریح اهداف کنفرانس تهران (مرکب از وینستون چرچیل نخست وزیر انگلیس و فرانکلین روزولت رئیس جمهور امریکا و جوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروى) از جوانان مقیم کشورهاى خارجى مى خواهند که فریاد مظلومیت مردم کشورشان را به گوش جهانیان برسانند:
«شما مى توانید تبلیغ بکنید، و یک ارزشى دارد این کار شما و مسئولید پیش خدا. خیال نکنید که ما حالا اینجا هستیم و الحمدللّه راحت! نخیر، شما مسئولید پیش خدا. هر کدامتان مسئولید که در هر جا که هستید، با آن کسانى که ملاقات مى کنید حرفهایتان را بزنید.»[4]
***
روزهای پایانی مهرماه 57 در حالی سپری می شود که مردم تظاهرکننده در سراسر کشور، در شعارهاى خود، فریاد «اللّه اکبر ـ خمینى رهبر» سر مى دهند و «استقلال، آزادى ـ جمهورى اسلامى» را طلب مى کنند و همین شعارها توسط خبرنگاران اعزامى به خبرگزاریهاى بزرگ جهان مخابره مى شود. «دیوید اوئن» وزیر خارجۀ انگلیس، بدون توجه به خواست مردم و صرفاً به خاطر حمایت از شاه و تأیید از گفته هاى او، در یک کنفرانس مطبوعاتى در لندن اعلام مى کند: «اگر رژیم ایران سقوط کند، کمونیستها به حکومت مى رسند[5].»
دکتر على امینى سیاستمدار کهنه کار که تا چند روز پیش، برقرارى حکومت نظامى را راه حلى اساسى نمى دانست، در تاریخ 30 مهر 1357 ـ برخلاف انتظار همۀ مردم که او را مهرۀ سرسپردۀ امریکا مى دانستند ـ ناگهان تغییر موضع مى دهد و مى گوید: «من عضو سیا و سرسپردۀ امریکا نیستم. وقتى ضرورت ایجاب نماید، من حکومت نظامى را تأیید مى کنم، ولى بدون کشت و کشتار.»! دکتر امینى قبلاً گفته بود: «من با شرایطى، نخست وزیرى را قبول مى کنم و مذاکراتم با امام خمینى، تمام مشکلات را حل مى کند!»
یقیناً آقاى امینى که با قاطعیت عضویت سیا را منکر مى شود، احتمال این را نمى داده که درست یک سال بعد، اسناد لانۀ جاسوسى آمریکا در ایران به دست مخالفین رژیم مى افتد و مجموعه اى از اسناد وابستگیها و روابط دیرینۀ وى با سیاى آمریکا را تحت عنوان «خط میانه» منتشر مى کنند!
قضات و کارکنان دادگسترى در اعتصاب کامل به سر مى برند. مأموران حکومت نظامى که تا امروز کاخ دادگسترى را در اشغال خود داشتند، براساس شکایت چندتن از قضات به وزیر دادگسترى، این محل را ترک مى کنند. وزیر آموزش و پرورش هم اعلام مى کند که در سطح کشور، 167 مدرسه تعطیل است؛ این در حالى است که خبرنگاران از شهرستانها خبر مى دهند که بیشتر مدارس تعطیل هستند و دانش آموزان به جاى رفتن به سر کلاس درس، در خیابانها به طور پراکنده به تظاهرات مشغول اند.
اعتصاب رانندگان کامیونها و ادامۀ اعتصاب کارگران انبار نفت رى، تهران را به طور محسوسى با کمبود نفت و بنزین روبرو کرده است. در جایگاههاى فروش بنزین، صف هاى طولانى اتومبیل دیده مى شود و مردم براى گرفتن نفت و تأمین سوخت منازل خود، جلو فروشگاههاى نفت، صفهاى طویلى تشکیل داده اند. هواى تهران، چندان سرد نیست. سخن مردم این است: «کمبودها، ما را خسته نمى کند. نهضت ادامه دارد»!
در رادیو و تلویزیون که تا چند روز پیش به طور دربست در اختیار رژیم بود و اطلاعیه هاى حکومت نظامى را با آب و تاب پخش مى کرد، اکنون عده زیادى از کارکنان با صدور بیانیه اى خواهان بى طرفى کامل سیاسى رادیو و تلویزیون شدند. این در حالى است که تمام محوطه رادیو و تلویزیون را، کامیونهاى مسلح به مسلسل، و زرهپوشها محاصره کرده اند.
دانشگاه صنعتى تهران، که اکنون به «دانشگاه شریف» تغییر نام داده است، شاهد تظاهرات کم سابقۀ دانشجویانى است که در محوطۀ دانشگاه، شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» سرداده اند.
خبرنگار کیهان از اصفهان گزارش مى دهد که تظاهرات آرام مردم اصفهان به دستور سرلشکر ناجى فرماندار نظامى آن شهر به خشونت کشیده شده است و ارتش ضد مردمى، با هلیکوپتر، تظاهرکنندگان را با گاز اشک آور متفرق مى کند.
تظاهرات شهر قم که از 19 دیماه سال گذشته (56) آغازگر قیام اخیر ملت ایران بوده است، همچنان بى وقفه ادامه دارد. روزنامه فرانسوى فیگارو نوشت: «شهر مقدس قم در 150 کیلومترى تهران بار دیگر به پایتخت مخالفان دولت ایران تبدیل شده است... روحانیون که اکنون غرق در نماز و دعا و سیاست هستند دو چیز را فهمیده اند اول آنکه پس از سالها حکومت دولتهاى خودکامه در کشور نیروى مخالف دیگرى جز روحانیون وجود ندارد. تعداد کمونیستها و لیبرالها از شمار انگشتان دست تجاوز نمى کند که بیشترشان در تبعید بسر مى برند. از یک ماه پیش ظاهراً در تمام جبهه ها دولت تسلیم شده است. اما وقتى که انسان در قم گردش مى کند مى تواند به مفهوم مبارزه تا آخرین نفس پى ببرد.[6]»
محور اصلى بیانات امام در این سخنرانی، پاسخگویى به تبلیغات رسانه هاى غربى و برخى از گروهکهاى چپگرا و التقاطى داخلى است که در آن ایام سعى داشتند با حمله به اسلام و روحانیت، پیروزیهاى پیاپى مردم در صحنۀ مبارزات اخیر کم رنگ و نقش چپگرایان را مؤثر جلوه دهند. امام با مقایسۀ نمونه هاى مشخص تاریخى از منش و سیرۀ انبیا و علماى دین با رفتار رهبران مکاتب مادى و قدرتهاى جهانى، به دفاع از حقانیت راهى که ملت ایران برگزیده مى پردازند و سیاستهاى ضد انسانى رهبران آمریکا، چین و شوروى را به باد انتقاد مى گیرند. ایشان در بخش بعدى بیانات خود، سخنان اخیر کارتر در حمایت از رژیم شاه[7] را فریبکارى مى خوانند. امام، در پایان، با تأکید بر نقش تبلیغات انفرادى و جمعى در رسانیدن فریاد مظلومیت ایران به گوش جهانیان، نوید مى دهند که:
«فریاد ملت ما این است که این خائن باید برود و مرگ بر این سلطنت! و ان شاءاللّه مى رود. وقتى ملت یک چیزى را خواست، ان شاءاللّه انجام مى گیرد.»[8] (کوثر، ج1، ص 572-575)
دیگر سخنرانی امام در این روز (صحیفه امام، ج 4، ص: 108-120) در حالى ایراد شده است که خبرنگاران، گزارش تظاهرات عظیم مردم همدان را به تهران مخابره کرده اند. در این تظاهرات، دهها هزار تن از زن و مرد شرکت داشتند و علیه رژیم شاه و به طرفدارى از امام خمینى س) شعار مى دادند. در این هنگام، مأموران انتظامى، همراه با عده اى از اوباش که توسط رژیم اجیر شده بودند، به تظاهرکنندگان یورش مى برند. در این زدوخورد، عده اى ـ که تعدادشان مشخص نشد ـ به شهادت رسیدند و گروه زیادى نیز مجروح شدند[9].
درپى این کشتار، علما و روحانیون، در یکى از مساجد شهر، تحصن کردند و با مخابرۀ تلگرامى به مراجع عظام در قم و مقامات مسئول، تقاضاى رسیدگى نمودند. مردم خرم آباد که از کشتار مردم همدان آگاه شده بودند، دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مردم خرم آباد نیز توسط مأموران نظامى به خاک و خون کشیده شد.[10]
برگزارى نماز جماعت در مساجد به شکلى گسترده، ایراد سخنرانیهاى تند و انقلابى توسط وعاظ، و پخش اعلامیه هاى حضرت امام خمینى(س) و سایر مراجع، دولت را در وضع بسیار نامطلوبى قرار داده بود و براى جلوگیرى از این اوضاع، در پى چاره بودند. صفحات اصلى روزنامه ها در این ایام، به درج گزارشات مربوط به تظاهرات و درگیریهاى خونین در تمام نقاط کشور و اعتصابهاى پیاپى در ادارات و مراکز مختلف اختصاص داشت[11].
علاوه بر حضور خبرنگاران مطبوعات داخلى در اجتماعات مردمى، دهها تن از خبرنگاران خارجى نیز، در نقاط مختلف تهران، به دنبال تهیه عکس و گزارش بودند.
دانشگاه تهران به مرکز بزرگى از اجتماع مردم تهران مبدل شده بود؛ سخنرانان، پیرامون فجایع رژیم شاه سخن مى گفتند و شعارهاى کوبندۀ «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» در فضاى دانشگاه طنین افکن شده بود.
روحانیت کرمان در هفتمین روز حملۀ مزدوران شاه به مسجد جامع کرمان، عزاى عمومى اعلام کردند و شهر، به صورت تعطیل درآمد. در اعلامیۀ یکى از علماى کرمان، پیرامون فاجعۀ مسجد جامع این شهر، چنین آمده است:
«... روز دوشنبه 24 مهرماه جارى کلیه مغازه هاى کرمان در بازارها و خیابانها بسته و شهر به صورت تعطیل درآمده بود و حدود بیست هزار نفر به منظور سوگوارى براى شهیدان میدان ژالۀ تهران، در مسجد جامع اجتماع کرده بودند. ساعت 11 صبح، به مجرد این که خطیب، سخن خود را آغاز کرد و در حالى که مردم در کمال آرامش و سکوت و بدون هیچ گونه شعارى در مسجد نشسته بودند، تعدادى کولى اجیر شده ـ با حمایت مأموران مسلح ـ پس از آتش زدن اتومبیلها، موتورها و دوچرخه هاى مردم در خارج از مسجد، از در و بام با سنگ و چوب و اسلحه گرم وارد مسجد شده و با پخش گاز اشک آور به داخل شبستان و ایجاد خفقان به مردم بى دفاع و بدون سلاح حمله نموده با استفاده از کلیۀ وسایل، همگان را مورد ضرب و جرح شدید قرار داده و حتى به کودکان خردسال و شیرخوار ترحم نکرده رکیک ترین دشنامها را نثار علماى اسلام و روحانیون و زنان و مردان نموده درها و شیشه ها را شکسته و مسجد را به آتش کشیده و حتى در حال فرار مردم از مسجد، شدیداً آنها را مضروب و مجروح ساخته و چادر را از سر زنان برمى داشتند و اهانت به زنان مسلمان را به جایى رساندند که عده اى از آنها بدون چادر مانده و با استفاده از عباى روحانیون مجبور به فرار شدند. در این واقعه، عده اى مقتول و مجروح گردیدند.
حمله کنندگان پس از یورش به مسجد، وارد خیابان و بازار شده با پشتیبانى و نظارت مأموران، بسیارى از مغازه ها را پس از غارت به آتش کشیدند.»
جمعى از علما و وعاظ تهران نیز با صدور اعلامیه اى دربارۀ فاجعه دردناک کرمان، تأکید کردند: «ملت محروم و مستضعف، دیگر به ستوه آمده و با همپیوستگى بى نظیر همۀ گروهها و قشرها به پا خاسته و صداى خود را به اعتراض بلند کرده و تصمیم قاطع گرفته با الهام از رهبرى روحانیت مسئول و آگاه، به ویژه مرجع عالیقدر آیت اللّه العظمى امام خمینى و به کارگرفتن معیارهاى اصیل اسلامى، دست دژخیمان و غارتگران رسوا و دزدان ثروت و حیثیت و اعتبار ملت و کشور را کنار زند و تا تأمین آزادى و استقلال و عدالت اجتماعى در لواى اسلام از پاى ننشیند...»
کارکنان نیروگاههاى برق، با قطع شبکۀ سرتاسرى، به طور حساب شده، هر شب به مدّت دو ساعت ـ مقارن اخبار تلویزیون ـ ابتکار جالبى را در فلج کردن تبلیغات رژیم به کار بستند.
امام خمینى(س) در سخنرانى 30/مهر/1357، ابتدا به استناد آیۀ «قُلْ اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَة اَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى قیام فردى و گروهى در مقابل مظالم رژیم شاه را از مهمترین وظایف هر مسلمانى دانسته، سپس تغییر تاریخ هجرى قمرى به تاریخ شاهنشاهى و تشکیل حزب رستاخیز و عقب نشینى بعدى رژیم را مطرح کردند. با بیان وقایع مربوط به فرار رضاشاه از ایران، نسبت به خروج جواهرات سلطنتى و اموال به غارت رفتۀ ملت در آستانۀ فروپاشى نظام شاهنشاهى، هشدار دادند.
تهدیداتى بر این اساس «اگر شاه برود، آمریکا یا شوروى مستقیماً دخالت خواهند کرد و ایران تجزیه خواهد شد» از جمله شایعاتى بود که در این ایام، تحصیلگران و رسانه هاى غربى به شدّت آنرا دامن مى زدند. امام در بیانات خود، این تهدیدها را بى اساس دانسته و در مورد شایعۀ دخالت کمونیستها در سرنوشت انقلاب اسلامى، ضمن تکذیب این شایعه، ده سال پیش از فروپاشى نظام کمونیسم بین الملل، مى فرمایند: «کمونیست طرحى شکست خورده است در دنیا. اصلاً شکست خورده... و قابل اعتنا نیست.»[12]
وضع اسفبار معیشتى اکثریت مردم ایران، قیام خونین ملت، استمرار جنایات رژیم شاه و لزوم همراهى ایرانیان مقیم خارج از کشور با قیام مردمى، محورهاى دیگر بیانات امام در این سخنرانى است. (کوثر، ج1، ص587-589)
[1]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 96ـ97. [2]. تاریخ بیست سالۀ ایران، ج 2، ص 15 . [3]. تاریخ بیست سالۀ ایران، ج 2، ص 7، ص 529 . [4]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 107. [5]. کیهان، 29 مهر 1357 . [6]. روزنامه فیگارو مورخ 18 اکتبر 1977. [7]. روزنامه اطلاعات 23/7/57 مصاحبه مطبوعاتى جیمى کارتر، رئیس جمهور آمریکا [8]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 107. [9]. روزنامه اطلاعات 1/8/57 با چاپ عکس و گزارشات تکان دهنده اى از تظاهرات دیروز 30 مهر این تظاهرات را خونین ترین صحنه هاى درگیرى اخیر کشور دانست و تعداد کشته شدگان را از قول مقامات مسئول 7 نفر و به گفتۀ شاهدان و به استناد اجساد کشته شدگان در بیمارستانها به مراتب بیش از این خواند. خبرگزارى رویتر نیز در گزارش 30 مهر خود تعداد کشته شدگان را 30 تا 40 نفر گزارش کرد. در همین روز مسجد جامع کرمان نیز توسط چماقداران شاه به آتش کشیده شد. [10]. روزنامه اطلاعات، اول آبان در گزارشات خود خبر تظاهرات، راهپیمایی هاى فرهنگیان و دانش آموزان کرمان، سمنان، شاهى قائم شهر، مشهد، شیراز، تبریز، اراک، اردکان یزد، علىآباد گرگان، رشت، مهاباد، شوشتر، لاهیجان، خرمآباد، آبادان و بوشهر را به تفصیل درج کرده است. [11]. روزنامه اطلاعات 30 مهر 57، اخبار مربوط به اعتصاب معلمان، مدارس متعدد تهران، مناطقى از ادارت آموزش و پرورش، کارکنان ادارات دانشگاه تهران، انستیتوپاستور، سازمان تأمین اجتماعى، پالایشگاه تهران، کانون کارآموزى، سازمان انرژى اتمى، دانشکدۀ تغذیه، مرکز روانپزشکى ونک، شیرخوارگاه ونک، ثبت اسناد و املاک، مرکز توانبخشى یافتآباد، آموزشگاه عالى شهر رى، شرکت بیمه امید، دفاتر اسناد رسمى، وزارت کشور، دانشگاه شیراز پهلوى، خانوادۀ زندانیان سیاسى، رانندگان شرکت هاى مسافربرى، کارخانجات سیتروئن و سایپا، انستیتو صنایع شیمیایى و وزارت دارایى را درج کرده است و این تنها نمونهاى از اعتصابهاى سراسرى کشور در این ایام است. [12].
منبع: صحیفه امام؛ ج 4، ص 116ـ117.
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 923