10 دی 1393
محمدرضا شاه که بر انجام اصلاحات دیکته شده آمریکا و بسط نفوذ همه جانبه کارگزاران این کشور در عرصههای مختلف اقتصاد، ارتش و سایر ارکان ایران مصمم بود برای تضمین امنیت و مطلق العنان بودن آنان رژیم کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران) را به تصویب رساند و آخرین تیر خلاص را بر استقلال نیمبند ایران وارد آورد.
در این شرایط رژیم پلیسی شاه نفسها را در سینهها حبس کرده و کسی را یارای مخالفت نبود، اما حضرت امام خمینی(س) در این ماجرا هم با توجه به رسالت تاریخی خویش بدون پذیرفتن نماینده شاه و بیاعتنایی به تهدیدات آن رژیم در روز چهارم آبان یکی از ماندگارترین سخنرانیهای تاریخی خویش را ایراد کرد و در آن ضمن افشای سرسپردگی رژیم شاه، آمریکا و اسرائیل را به محاکمه کشید. این سخنرانی با اعلامیه آن حضرت در همین روز، تکمیل شد:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلکافِرینَ عَلى المُؤمِنینَ سَبیلا
آیا ملت ایران مى داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتى واقع شد؟ مى داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگى ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامى و ملى ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهاى چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههاى ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهاى سرّى، رأى مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکایى ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامى و غیر نظامى امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتى بکنند، هر خیانتى بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ایران حق رسیدگى ندارند. چرا؟ براى آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!
به حسب این رأى ننگین، اگر یک مستشار امریکایى یا یک خادم مستشار امریکایى به یکى از مراجع تقلید ایران، به یکى از افراد محترم ملت، به یکى از صاحب منصبان عالى رتبه ایران، هر جسارتى بکند، هر خیانتى بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگى ندارد. ولى اگر به یک سگ آنها تعرضى بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگى نماید!
امروز که دولتهاى مستعمره یکى پس از دیگرى با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج مى کنند و زنجیرهاى اسارت را پاره مى کنند، مجلس مترقى ایران با ادعاى سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولت هاى بى حیثیت رأى مى دهد، و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفى مى کند؛ و با سرافرازى هر چه تمامتر دولت از تصویب نامه غلط دفاع مى کند و مجلس رأى مى دهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزى، ترکیه، آلمان غربى، پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند. تنها دولت ایران است که این قدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازى مى کند و آن را به باد فنا مى دهد.
علما و روحانیون که مى گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملى باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمایند، براى آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلاى پارلمان، با آنکه به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى کشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کرده اند، خاموش نشسته اند؟ براى آنکه اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون مى ریزند؛ به زندان مى اندازند.
آیا ملت ایران مى داند که افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانى که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطرى است که کراراً تذکر داده ام: خطر براى قرآن مجید؛ براى اسلام عزیز؛ خطر براى مملکت اسلام؛ خطر براى استقلال کشور من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدى دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است که این قدر پافشارى براى محو اسم آن مى کند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبى به خود اجازه نمى دهد که از شما سند بردگى بگیرد؛ اجازه نمى دهد که مفاخر ملى و اسلامى شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانى ملت، این مصیبتها را پیش مى آورد.
اکنون من اعلام مى کنم که این رأى ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأى ملت مسلمان است. وکلاى مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلاى سرنیزه هستند! رأى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشى ندارد. و اگر اجنبی ها بخواهند از این رأى کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.
دنیا بداند که هر گرفتارى اى که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختى دوَل اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینى ما را به یغما برده و مى برند. انگلیس است که سالیان دراز طلاى سیاه ما را با بهاى ناچیز برده و مى برد.
اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامى به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانى مى کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت مى دهد که اعراب مسْلم را آواره کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا با واسطه، بر ملت ایران تحمیل مى کند. امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر مى داند، و مى خواهد آنها را از جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار مى داند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار مى آورد که چنین تصویبنامه مفتضحى را که تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پایمال مى کند، تصویب و اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگرى و بدتر از آن مى نماید.
بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهاى ننگینى در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایى که به این امر مفتضح رأى دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علماى خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علماى اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه هاى علمیه است که از علماى اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بى هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهى است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهاى حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتى که آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامى است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز پخش آزاد، ناله جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطباى ملل اسلامى است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهه ملت معظم ایران، برادران اسلامى خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئى موسمى خود صرف نظر کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسى است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسى است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.
هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکى است. و آن پشتیبانى از دیانت مقدسه اسلام و قرآن مجید و طرفدارى از مسلمین است. اختلافى بین علماى اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نیست. اگر سازمانهاى دولتى گمان کرده اند با سمپاشیها مى توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کرده اند. این جانب، که یک نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى کوچکترین افراد تواضع و کوچکى کنم، تا چه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام- کثّر اللَّه أمثالهم. لازم است جوانهاى متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیرى کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى که موجب تشتت و تفرقه است خوددارى نمایند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمیها در فکر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایى که از ناحیه هیأت حاکمه پیش مى آید و ناراحتیهاى روحى مجال تصفیه و اصلاح داخلى به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزه ها و اصلاح همه جانبه است، بازمى دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن کریم، براى ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقى نمانده. اهمیت این موضوعات به قدرى است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
آیا ملت مسلمان مى داند که در حال حاضر عده اى از علما و مبلغین و طلاب و بسیارى از مسلمین بیگناه در زندانها به سر مى برند، و بر خلاف قوانین آنها را بدون رسیدگى مدتهاى مدیدى زندانى کرده اند؟ و مرجعى نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطایى خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جاى اینکه براى اقتصاد ایران، براى جلوگیرى از ورشکستگیهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سیاه بى خانمانها، براى پیدا کردن کار براى جوانان فارغ التحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکرى بکند، به کارهاى مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست مى زند؛ از قبیل استخدام زن براى دبیرستانهاى پسرانه و مرد براى دبیرستانهاى دخترانه، که فساد آن بر همه روشن [است ] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانى و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشکستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه براى امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسى نیست که به داد ملت فقیر برسد.
من از فکر زمستان امسال رنج مى برم. من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاکت بسیارى از فقرا و مستمندان را پیش بینى مى کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا براى زمستان آنها تهیه اى شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضرورى بفرمایند.
از خداى متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایى دوَل اسلامى را از شرّ اجانب- خذلهم اللَّه تعالى خواستار است. و السلام على من اتبع الهدى.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
منبع: (صحیفه امام، ج 1، ص: 409-414)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 885