14 دی 1393
اواخر آبان 1357، تهران به شهرى جنگزده شباهت دارد. لاشۀ اتومبیلها و لاستیکهاى نیم سوخته، شیشه هاى شکستۀ مغازه هاى مشروب فروشى، درب و پنجرۀ درهم کوبیده و متلاشى شدۀ بانکها و سینماها، چهرۀ شهر را دگرگون کرده است. ادارات و سازمانهاى دولتى در اعتصاب به سر مى برند، حتى مأموران شهردارى نیز دست به اعتصاب زده اند. تانکها، زرهپوشها و کامیونهاى پر از سرباز در خیابانهاى شهر مانور مى دهند. با همۀ خشونتهایى که اعمال مى شود، تظاهرات جوانان ـ مخصوصاً دانش آموزان و دانشجویان ـ ادامه دارد. شعارهاى ابتکارى مردم بر محور اسلام، رهبرى امام و ادامۀ مبارزه تا سرنگونى نظام سلطنتى استوار است.
شهر قم، یکپارچه شور و قیام است و هیچ ساعتى در شبانه روز نیست که صداى مواد انفجارى دست ساز و رگبار مسلسل مأموران به گوش نرسد. همه جا حدیث آتش و خون است و روایت ایثار و شهادت. جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه قم پس از پیام 18 آبان امام خمینى در رابطه با ادامۀ اعتصابها و لزوم حمایت روحانیت از اعتصاب کنندگان، نماینده اى[1] را براى سازماندهى اعتصاب در شرکت نفت و رسیدگى به مشکلات اعتصابیون (در تاریخ 20 آبان) به آبادان اعزام مى کند.
امام خمینى(س) در سخنرانى روز 21 آبان 57 (صحیفه امام، ج 4، ص: 459- 466) با اشاره به وقوع چنین حوادثى در تهران، قم و دیگر شهرهاى ایران، تأکید مى کنند: «...با همۀ قوا شاه دارد با مردم مبارزه مى کند. تقریباً مبارزه به اوجش رسیده. و از طرفى شاه هم سقوطش نزدیک ده... این تیر آخرى است که اینها در ترکش داشتند.».[2]
امام سپس به خیانتهاى شاه مى پردازند: «...کارهایى که شاه براى خارجیها کرده و به نفع خارجیها کرده است، خوب مطالعه شده است...»[3]
مجلۀ مالکیت صنعتى در شمارۀ هفتم خود ـ اسفند 1356 ـ ویژه نامه اى به مناسبت یکصدمین سال تولد رضاخان پهلوى منتشر کرد که در عین حال، داراى آمار جالبى است. هجوم شرکتهاى بزرگ خارجى به ایران در سال 1356 به منظور بهره بردارى از دلارهاى نفتى کشور، گویاى این واقعیت است که در بسیارى موارد، تعداد علایم ثبت شدۀ کشورهایى همانند امریکا، آلمان، فرانسه و انگلستان، به مراتب بیش از علایم ثبت شدۀ ایران در «ادارۀ کل ثبت شرکتها و مالکیت صنعتى ایران» است. مثلاً در حالى که تعداد تقاضاى علایم ثبت شدۀ تجارى ایران در سه ماهۀ آبان، آذر و دى 1356 رقمى معادل 25 را نشان مى دهد، 146 شرکت امریکایى، 34 شرکت انگلیسى، 47 شرکت فرانسوى، 22 شرکت ایتالیایى، 60 شرکت آلمانى، 12 شرکت سوئیسى و 5 شرکت آفریقاى جنوبى و حتى دو شرکت اسرائیلى، در ایران شروع به کار کرده اند.
در این نشریه، نوع فعالیت 16 شرکت خارجى که در آبان ماه 1356 آغاز به کار کرده اند، مشخص شده است. این فعالیتها عبارتند از: ارتباط با مؤسسات، انجام قراردادها و تعهدات، نمایندگى، پیمانکارى، حق العمل کارى، خدمات، مقاطعه کارى، امور ساختمانى، خدمات دریایى، بازاریابى و امثال آن. در واقع هیچ کدام از این شرکتها، براى کمک به اقتصاد و امور زیربنایى به ایران نیامده اند، بلکه هر یک به نوعى با اقدامات خود، قصد ربودن دلارهایى را دارند که از محل فروش روزانۀ بیش از 6 میلیون بشکه نفت عاید ایران مى شود.
امریکا در تمام امور ایران دخالت دارد! ویلیام سولیوان در کتاب مأموریت در ایران، ص 28 مى نویسد: «...سفارت امریکا در تهران، فعالیت وسیع و پردامنه اى داشت. تعداد کارکنان سفارت، به اضافۀ مأمورینى که در قسمت نظامى کار مى کردند، بالغ بر 2000 نفر مى شدند که با اعضاى خانواده شان به 5000 نفر مى رسیدند. تعداد ایرانیان وابسته به سفارت هم به دو هزار نفر بالغ مى شدند و نظارت مستمر بر کار همۀ آنها کار ساده اى نبود. فعالیت این پرسنل وسیع، رشته هاى متنوع و گوناگونى را شامل مى شد... علاوه بر اینها گروهى از مأمورین جاسوسى هم که بیشتر با ایرانیها در ارتباط بودند، در میان پرسنل ما دیده مى شدند.
سولیوان در بخش دیگرى از خاطراتش مى نویسد: «... مأموران ساواک ابتدا دوره هاى تعلیماتى را در امریکا مى دیدند، ولى بعدها اسرائیل هم به یکى از مراکز تعلیماتى ساواک تبدیل شد. تعلیماتى که در امریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده مى شد، علاوه بر آموزشهاى عمومى پلیسى و اطلاعاتى، تعلیمات ویژۀ مبارزه با روشهاى جاسوسى روسها و کشف رمزهاى پیچیدۀ جاسوسى آنها را شامل مى شد... رقم تخمینى اعضاى رسمى ساواک، در حدود 6 هزار نفر بود؛ البته شبکۀ اطلاعاتى ساواک، «منابع» خبرى بسیارى را شامل مى شد و عده اى نیز به طور نیمه وقت و براى انجام مأموریتهاى خاص با ساواک همکارى مى کردند.»
سولیوان دربارۀ ملاقاتهایش با شخصیتهاى ایرانى مى گوید: «... من یکى از مدعوین دائمى اردشیر زاهدى در ایران بودم و حداقل هفته اى یکبار به خانۀ او مى رفتم. هر بار که به خانۀ زاهدى مى رفتم، گروههاى مختلفى را از افسران ارتش گرفته تا بازارى و مردان ملبس به لباس روحانى در آن جا مى دیدم!... در روزهایى که عدۀ زیادى از این افراد در خانه اش جمع مى شدند، روزنامه نگاران امریکایى را هم دعوت مى کرد تا این نیروها را به آنها نشان بدهد و چنین وانمود مى کرد که اینان، نمایندگان اکثریت خاموشى هستند که به موقع براى مقابله با مخالفان وارد میدان خواهند شد...[4]»
با آگاهى از چنین اوضاعى است که امام خمینى(س) خطاب به شاه مى فرمایند: «...این امریکا دشمن این ملت است، و این مالِ ملت را به این دشمنِ ملت مجانى دادید. شما عالِمید نه اینکه اشتباه بوده! بعد از این هم همین کارها را مى کنید.»[5] (کوثر، ج2، ص 245-247)
تظاهرات و اعتصابات همچنان ادامه دارد. خبرهاى وحشتناکى از جنایات مأموران رژیم در شهرستانها به گوش مى رسد. شاه براى نجات خود به هر کوششى دست مى زند؛ خبر ملاقات وى با على امینى و کوششهاى تازۀ اردشیر زاهدى براى جلب حمایت و کمک بیشتر آمریکا، به منظور حفظ رژیم سلطنتى، منشأ شایعات زیادى شده است.
کارکنان صنعت نفت، که اعتصاب خود را از زمان کابینۀ شریف امامى آغاز کرده بودند، پس از روى کار آمدن دولت نظامى و استقرار نظامیان در مراکز نفتى کشور، تا چندى کار خود را از سر گرفتند و تولید نفت افزایش یافت. هر چند تولید کمتر از میزان متوسط پیش از آغاز اعتصابات بود ولى به قول ویلیام سولیوان، همین موفقیت، امیدهایى را براى دولت نظامى به وجود مى آورد. با این وجود، کمبود مواد سوختى، قطع جریان برق و اختلال در توزیع مواد غذایى، وضع را به شدت بحرانى کرده است.
اقتصاد کشور، اواخر آبان 1357، مرحلۀ خطرناکى را طى مى کند و بسیارى از ناظران خارجى پیش بینى مى کنند که مسائل و مشکلات اقتصادى، دولت را سرانجام به زانو در خواهد آورد.
در این روزها، شایع شده که نخست وزیرى دکتر امینى حتمى است، شاه براى خروج از کشور موافقت کرده و شوراى سلطنت تشکیل خواهد شد. ضمناً از شرکت احتمالى برخى از چهره هاى ملى گرا و حتى تعدادى از روحانیون در شوراى سلطنت نام برده مى شود. به علت تعطیل روزنامه ها، هیچ یک از این شایعات، انعکاس وسیع نمى یابد.
اعترافات و اظهارات آخرین سفیر آمریکا در ایران، دربارۀ تلاشهاى مأیوسانۀ شاه در آخرین روزها، عمق بحران رژیم را آشکار مى سازد؛ وى مى نویسد: «...در این میان، شاه سرگرم کارهاى دیگرى بود و ظاهراً خود را از تعقیب کارهاى روزانۀ حکومت ازهارى کنار کشیده و دست دولت را در انجام کارها باز گذاشته بود. این رویۀ شاه کاملاً با روش گذشتۀ او، که در جزئیات کارهاى دولت دخالت مى کرد، تفاوت داشت. شاه، تلاش خود را مصروف طرح یک برنامۀ کلى براى تجدید نظر در سیستم حکومت و بازگشت به قانون اساسى نموده بود و به این منظور گروهى از رجال و چهره هاى سیاسى گذشته را به مشورت فراخوانده بود.
معروفترین این چهره ها که در رأس مشاورین جدید شاه قرار داشت، على امینى نخست وزیر اسبق ایران بود که در دوران زمامدارى به روابط نزدیک با آمریکاییها و حمایت جدى آمریکا شهرت داشت. امینى، که از یک خانوادۀ قدیمى و ثروتمند ایران بود، قبل از نخست وزیرى، سفیر ایران در امریکا بود و در دوران کوتاه زمامدارى اش در سالهاى 62 - 1961 دست به اصلاحات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى مهمى زده بود. اعتقاد عمومى در آن زمان بر این بود که امینى به توصیۀ پرزیدنت کندى به مقام نخست وزیرى ایران منصوب شده و اصلاحات اجتماعى و اقتصادى او هم مورد نظر حکومت وقت امریکا بوده است.
هدف شاه از مشورت با امینى و دیگران این بود که با تغییراتى در سیستم حکومت، موجبات رضایت گروههاى ناراضى غیر مذهبى فراهم گردد و از تغییرات بنیادى که آیت اللّه خمینى در نظر داشت در رژیم ایران به وجود آورد، جلوگیرى شود. اصول تغییرات مورد نظر شاه، استقرار یک حکومت دموکراسى با معیارهاى غربى و محدود شدن قدرت شاه در چارچوب قانون اساسى بود. شاه امیدوار بود که با عرضه نمودن این تغییرات، از همکارى گروهى از مخالفان، به خصوص عناصر وابسته به جبهۀ ملى و طرفداران دکتر مصدق، برخوردار گردد و آنها را به قبول مسئولیتهاى دولتى راضى نماید...[6]»
شاه به قول سولیوان در این روزها در پى تغییر اصولى براى استقرار یک «حکومت دموکراسى با معیارهاى غربى و محدود شدن قدرت شاه در چارچوب قانون اساسى» بود؛ امّا همین شخص، چند سال پیش از آن و در مصاحبه با خانم «اوریانا فالاچى خبرنگار ایتالیایى هنگامى که از او دربارۀ دموکراسى سؤال شد، با خشم و عصبانیت پاسخ داد: «...امّا من این دموکراسى را نمى خواهم. نمى دانم با آن چه باید کرد. این دموکراسى ارزانى خودتان باشد[7]!»
موضوع اصلى دو سخنرانى امام خمینى(س) در 21 آبان 1357، پاسخ به تبلیغات جدید رسانه هاى گروهى غرب بود که سعى داشتند آیندۀ ایران را در صورت سقوط رژیم پهلوى مبهم نشان دهند و حکومت اسلامى مورد خواست ملت را فاقد برنامه اى روشن براى ادارۀ کشور معرفى کنند. امام در سخنرانى دیگر خود رد این روز (صحیفه امام، ج 4، ص: 467- 478) ، ضمن تشریح عقب افتادگى فرهنگى، اعمال سانسور شدید از سوى ساواک، و فروش بى رویۀ نفت در ازاى ایجاد پایگاههاى جاسوسى و تسلیحاتى براى آمریکا، هرگونه زمزمۀ سازش با رژیم شاه را محکوم مى کنند. امام در بخشى دیگر از سخنان خود، به اظهارات مسئولین دولت نظامى مبنى بر این که آنها در انجام وظایفشان مأمورند و معذور، به شدت حمله مى کنند و خطاب به ملت مى فرمایند: «...اینها معذور نیستند، اینها خائن هستند! و تعمداً هم خیانت کردند و براى خاطر ریاست خیانت کردند.»[8]
امام در پایان تأکید مى کنند که رژیم سلطنتى، یک غدۀ فاسد سرطانى است و شاه چاره اى جز رفتن ندارد. (کوثر، ج2، ص 257-259)
از تعداد تانکها، زره پوشها و کامیونهاى مسلح به انواع سلاحهاى گرم در خیابانهاى تهران کاسته نشده است. از اوّلین ساعات صبح 22 آبان، تظاهرات جوانان در خیابانهاى مختلف تهران شروع مى شود. کانون تظاهرات، خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران است. صداى رگبار گلوله ها از هر طرف به گوش مى رسد.
با این که روزنامه ها تعطیل اند امّا از گوشه و کنار تهران، مردم به ساختمانهاى دو روزنامۀ بزرگ کیهان و اطلاعات هجوم مى آورند تا کسب خبر کنند. خبرهایى که از شهرستانها مى رسد، حاکى از ادامۀ تظاهرات و درگیریهاى خشونت بار مأموران رژیم با مردم است. دامنۀ تظاهرات در قم، از خیابانهاى چهارمردان و آذر و ارم به تمام نقاط شهر گسترش یافته است و در طول ساعات شبانه روز، لحظه اى فریاد مرگ بر شاه» و صداى رگبار مسلسلها قطع نمى شود.
جیمى کارتر رئیس جمهورى امریکا در یک مصاحبۀ رادیو تلویزیونى اظهار مى دارد: «امریکا امیدوار است که یک دولت ائتلافى و اتحاد، به زودى در تهران تشکیل شود... یک ایرانى قوى و مستقل در این منطقه، عامل بزرگ جهت ثبات مى باشد و ما هرگز علاقمند نیستیم مشاهده کنیم که این ثبات، بازیچۀ جنایتکاران شود و دولت با نتایجى غیر قابل پیش بینى سقوط کند.»
مردم این مصاحبه را از رادیو امریکا و رادیو بى بى سى مى شنوند؛ این است که شعار «مرگ بر امریکا»، رساتر از گذشته، همراه با دیگر شعارها در فضاى کشور طنین مى اندازد. کارکنان شرکت مخابرات تهران، کارمندان امریکایى این اداره را بیرون مى کنند. این در واقع واکنشى فورى در برابر سخنان جیمى کارتر است.
از سوى دیگر شاه، آخرین نسخه هاى نجاتى که آمریکا برایش نوشته ـ نومیدانه ـ تجربه مى کند. ویلیام سولیوان مى نویسد:
«... از جمله تغییراتى که شاه در سیستم حکومت تقبل کرده بود، دادن تمام اختیارات کنترل کارهاى دولت و بودجه و برنامه ریزى به پارلمان بود. شاه [در ملاقات با دکتر امینى و چند سیاستمدار کهنه کار دیگر] همچنین پذیرفته بود که سازمانهاى اقتصادى مهمى، مانند شرکت ملى نفت که زیر نظر مستقیم خود او کار مى کردند، تحت نظارت دولت قرار بگیرند. امّا شاه به هیچ وجه حاضر نبود مقام فرماندهى کل نیروهاى مسلح ایران را از دست بدهد و اختیار تعیین بودجۀ آن را در اختیار دولت و مجلس بگذارد. او مى گفت که نیروهاى مسلح ابزار دست شاه است و امور دفاعى کشور باید از نوسانات سیاسى روز مصون بماند و تابع فرماندهى واحدى باشد که فقط به مصالح ملى کشور مى اندیشد. امینى با این نظر شاه موافق نبود؛ با وجود این حاضر شد براى مذاکره با آیت اللّه خمینى یا اطرافیان او دربارۀ اصول پیشنهادى شاه، به پاریس برود و براى یافتن یک راه حل سیاسى بکوشد...»
زمانى که این تلاشها در رسانه هاى گروهى خارجى منعکس مى شود، خبرنگاران خارجى مقیم پاریس به حضور امام خمینى(س) رسیده و یکى از آنان پرسش خود را چنین طرح مى کند: «حضرت آیت اللّه ! دیروز امینى با شاه ملاقات کرده است. اگر او به نخست وزیرى منصوب گردد، آیا به نظر شما این آخرین شانس براى نجات رژیم خواهد بود؟] امام در پاسخ چنین مى فرمایند: «دیگر هیچ چیز براى شاه، شانس بقا نمى آورد. همۀ ملت ایران در تمام شهرستانها قیام کرده اند و با این قیام ملت تا شاه نرود، آرامش پیدا نخواهد شد و کسى نمى تواند شاه را نجات دهد. او چاره ندارد جز اینکه برود، و ابرقدرتها چاره ندارند جز اینکه با ملت ما مخالفت نکنند، که اگر مخالفت کنند براى آنها بدتر خواهد شد.»[9]
امام خمینى(س) در 22 آبان 1357 در سخنرانى خود، آخرین کوششهاى آمریکا را با شکست مواجه مى سازند. مدّتى بود که طراحان کاخ سفید، سه سناریو را براى کنترل قیام و حفظ منافع خود مطرح مى کردند:
طرح نخست، تبرئۀ شاه از خیانتها و روى کار آوردن یک دولت به ظاهر ملّى و کاهش قدرت شاه بود تا در یک دورۀ انتقالى، پس از فروکش کردن احساسات مردم، شاه مجدداً وارد صحنه شود؛ نظیر آنچه که در 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد. راه حل دوّم، کنار رفتن شاه و حفظ نظام سلطنتى با روى کار آمدن یکى از اعضاى خانوادۀ پهلوى یا شوراى سلطنت بود. چنان چه این تلاشها بى نتیجه مى ماند و رهبرى و مردم همچنان به سرنگونى شاه و تغییر نظام حکومتى پافشارى مى کردند، تنها راه باقیمانده براى آمریکا، که در آن روزها زمزمۀ آن شنیده مى شد، تشکیل یک رژیم به ظاهر آزاد ولى غیر مذهبى دلخواه امریکا و غرب بود. امید غربیها در چنین شرایطى عمدتاً به نیروهاى میانه رو و ملى گرا معطوف بود. بنا به نوشتۀ روزنامۀ فیگارو ـ شمارۀ 13 نوامبر 1978 در واشنگتن دو کمیتۀ کار، ویژۀ بررسى و تحلیل مسائل ایران فعالیت شبانه روزى دارند[10].
امام خمینى(س) با روشن بینى ویژۀ خود، نه تنها شخصاً به اهداف طرحها و کوششهاى آمریکا کاملاً آگاه بودند، بلکه در هر فرصتى آگاهیهاى لازم را به مردم منتقل مى کردند. امام در سخنرانى خود در این روز (صحیفه امام، ج 4، ص: 483- 496)، ضمن تشریح نمایى از کارنامۀ سیاه سلسلۀ پهلوى در ایران، بر سه اصل محورى نهضت در شرایط کنونى تأکید مى کنند؛ سه اصلى که هر یک خط بطلانى است بر همۀ امیدها و تلاشهاى اخیر امریکا. امام مى فرمایند:
«یک اصل این بود که ملت ایران چنانچه در این مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد، این سلطنتِ سلسلۀ پهلوى را نمى خواهند... اصل دوم این است که اصل رژیم سلطنتى بى ربط است. رژیم سلطنتى رژیم کهنۀ ارتجاعى است... سلطنت از اول چیز مزخرفى بوده... هر کسى، هر جمعیتى، هر اجتماعى حق اولینش این است که خودش انتخاب بکند... اصل سوم ما این است که ما حکومت اسلامى مى خواهیم. یک جمهورى اسلامى که به آراى مردم رجوع مى کنیم.»
امام خمینى (س)، علاوه بر این سخنرانى مستند و صریح، در همین روز با سه خبرنگار آلمانى، فرانسوى و عرب مصاحبه هاى مهمى انجام مى دهند.
خبرنگار آلمانى از امام مى پرسد: بر سر سرمایه هاى صنعتى آلمانى ها در ایران چه خواهد آمد؟] امام اظهار مى دارند: «اگر سرمایه ها از خودشان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمى بر کسى وارد نخواهد شد.» امام در پاسخ سؤالى مبنى بر اینکه شاه به نام ملت ایران قراردادهایى را با آلمانى ها و خارجیها بسته است، پاسخ مى دهند: «قراردادهایى که موافق مصالح ملت است، به قوت خود باقى مى ماند.[11]
«خبرنگار آلمانى از امام مى پرسد: در حکومت آینده، آزادى زنان چگونه خواهد بود؟ آیا اینها باید مدارس را رها کرده و به منازل بروند، یا اینکه برایشان امکان خواهد داشت به تحصیلات خود ادامه دهند؟ امام در پاسخ مى فرمایند: «این حرفهایى که راجع به زنان و یا مسائل دیگر شنیده اید، اینها هم تبلیغات شاه و اشخاص مغرض است. زنها آزاد هستند و در تحصیل هم آزاد هستند، در کارهاى دیگر هم آزادند، همان طور که مردها آزادند. حالاست که نه زن آزاد است و نه مرد.»[12]
امام خمینى(س) در پاسخ به خبرنگار نشریۀ فرانسوى لوموند، که از امکان روى آوردن به مبارزۀ مسلحانه سؤال کرده مى فرمایند: «ما امیدواریم قبل از اینکه نوبت به مبارزۀ مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم شود. چنانچه یکوقت مقتضى شد. آن وقت تجدید نظر مى کنیم.»[13]
خبرنگار لوموند مى پرسد: «حضرتعالى مى فرمایید که بایستى در ایران، جمهورى اسلامى استقرار پیدا کند و این براى ما فرانسوى ها چندان مفهوم نیست. زیرا که جمهورى مى تواند بدون پایۀ مذهبى باشد. نظر شما چیست؟ آیا جمهورى شما بر پایۀ سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتى استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟» امام پاسخ مى دهند: «اما جمهورى، به همان معنایى است که همه جا جمهورى است. لکن این جمهورى بر یک قانون اساسى اى متکى است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهورى اسلامى مى گوییم براى این است که هم شرایط منتخب و هم احکامى که در ایران جارى مى شود اینها بر اسلام متکى است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است که همه جا هست.»[14]
رهبر انقلاب، در سومین مصاحبۀ خود در همین روز، در پاسخ سؤال خبرنگار «البیرق) که مى گوید: حضرت آیت اللّه ، جنبشى که شما معرفى مى فرمایید و ارزشهاى روحى و مردمى که از آن برخوردار است، آیا به تنهایى مى تواند به اسم اکثریت ایرانى و بدون چپیها و بدون مخالفین سنتى، حکومت را در دست بگیرد؟ و اگر امروز بر اساس شعارهایى که شما مطرح مى فرمایید رفراندمى در ایران صورت گیرد، نسبت درصد آرایى را که ممکن است به دست آورید چقدر خواهد بود؟»؟ پاسخ مى دهند: «اکثریت قاطع ملت ایران مسلمان است و به آنچه که ما بخواهیم رأى مى دهد. همۀ ملت ایران شاه را نمى خواهند. آیا نود درصد مردم ایران که مسلمانند به عنوان اکثریت یک جامعه نمى تواند یک جمهورى اسلامى تشکیل دهد؟»[15]
خبرنگار مى پرسد: «آیا امکان دارد که شوروى به جنبش شما کمک کند؟ آیا حضرت آیت اللّه به طور کلى از امریکا مأیوس هستند؟ یا اینکه معتقدید اگر روزى براى امریکا مسلّم شود که ایام حکومت شاه رو به پایان است مصلحت خود را برخواهد گزید؟» امام مى فرمایند: «اما راجع به شوروى، ما احتیاجى به کمک او نداریم و همان طور که از امریکا کمک قبول نمى کنیم، از شوروى هم کمک قبول نخواهیم کرد. اما راجع به امریکا، امریکا البته همیشه مصالح خودش را ملاحظه مى کند ولکن ملت دیگر به امریکا اعتنا نمى کند و شاه باید برود و غیر از این هیچ راهى نیست، چه امریکا و شوروى بخواهند یا نخواهند.»[16]
[1]. حجةالاسلام موسوى تبریزى. [2]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 459 [3]. همان، ص 460 [4]. مأموریت در ایران، ص 28، 69، 71، 137 و 139 [5]. همان، ص 462 [6]. مأموریت در ایران، ص 132 [7]. مصاحبه با تاریخ، ج 2، ص 12 و 13 [8]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 475 [9]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 504 [10]. رفرم تا انقلاب دو سال آخر، ص 224 [11]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 480 [12]. همانجا. [13]. همان، ص 479 [14]. همانجا [15]. همان، ص 481 [16]. همانجا.
منبع: (کوثر، ج2، ص271-275)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 909