14 دی 1393
در روزهای پایان آبان 57، دولت نظامى ارتشبد ازهارى با همۀ خشونتها و ارعاب و تهدیدهایش هیچ توفیقى به دست نیاورده بود. تظاهرات و راهپیماییها، همچنان ادامه داشت. در بهشت زهرا، اجتماع بزرگى از مردم به مناسبت عید غدیرخم برپا بود. ضمن این که تانکها و زرهپوشها و کامیونهاى نظامى در میدان ارک به بهانۀ حفاظت از ساختمان رادیو و همچنین، سبزه میدان مستقر بودند، بازار تهران که پس از روى کارآمدن دولت ازهارى تعطیل بود، به خاطر تأمین نیازهاى مردم و به توصیۀ برخى از مقامات روحانى و معتمدان، بازگشایى شده و کار خود را از سرگرفته بود. این روزها گروهها و سازمانهاى جدیدالتأسیس از چپ و راست براى صدور اعلامیه و اظهار موجودیت مسابقه گذارده بودند، اما به جز اعضاى رسمى و هواداران معدود این گروهها، تودۀ مردم راه امام را مى پوییدند.
مصاحبۀ امام با خبرنگار مصرى که هفته گذشته انجام شد، به تهران رسیده بود. خبرنگار از امام سؤال مى کند: [اگر چنانچه ارتش همواره در تأیید شاه باقى بماند، آیا حضرتعالى وسیلۀ دیگرى براى رسیدن به اهدافتان دارید؟]
و امام پاسخ مى دهند: «وسایلى چون وسایل نظامى که شاه به آن متوسل شده است، دیگر تأثیرى ندارد. اینها شکست خورده و نمى توانند کارى انجام دهند و این ملت را خاموش کنند و قهراً خودشان تسلیم خواهند شد. اما اگر شاه پافشارى کند، ما شیوه هاى مبارزاتى را متناسب با آن تغییر خواهیم داد[1].»
پیامهاى امام به ویژه پیامى خطاب به اعتصابیون شرکت نفت به تهران رسیده در تیراژ وسیعى بین مردم پخش شده بود. قرار بود از روز 29 آبان کارکنان وزارت نیرو هم به اعتصابیون بپیوندند. رژیم براى سرکوب تظاهرکنندگان ـ مخصوصاً در شهرهاى بزرگ از وجود مزدوران چماق به دست استفاده مى کرد. شاه، همچنان براى حفظ سلطنت خود، به اتکاى حمایت امریکا به ویژه جناح برژینسکى مشاور امنیت ملّى ایالات متحده، تلاش مى کرد. او به طور دائم با «ویلیام سولیوان» (سفیر امریکا در ایران) در تماس بود و نقشه ها، بیشتر بر «تشکیل یک دولت ائتلاف ملى» به رهبرى دکتر على امینى مبتنى بود.
28 آبان خبر رسید که ارتشبد ازهارى مریض و بسترى شده است. از سوى دیگر، در شهر تهران به ویژه در محافل سیاسى ملاقات چند شخصیت سیاسى قدیمى دیگر ـ به جز دکتر امینى با شاه مطرح بود. از جملۀ این افراد، از دکتر سنجابى، دکتر صدیقى و شاپور بختیار، بیش از دیگران، اسم برده مى شد.
امام خمینى(س) در سخنرانى روز عید غدیر (صحیفه امام، ج 5، ص: 28- 33) با بیان این مطلب که «هیچ مسلمى حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمى ولو یک ساعت»[2]، مبارزۀ با شاه را به عنوان یکى از تکالیف مهم شرعى براى تحقق حکومت اسلامى مى دانستند.
رسانه هاى غربى این واقعیت را که با وجود رهبرى هوشیارانۀ امام خمینى(س) راهى براى بقاى نظام سلطنتى در ایران وجود ندارد، بیش از گذشته دریافته بودند؛ لذا سعى داشتند تا نظام جایگزین را فاقد برنامۀ مشخص معرفى کنند. از این رو امام خمینى(س) در بیانات و مصاحبه هاى خود، از جمله سخنرانى روز 28 آبان به القائات رسانه هاى غربى پاسخ مى دهند و با تعیین نمونه هاى عینى از حکومت اسلامى مى فرمایند:
«امروز که ملت ایران قیام کرده اند... مى خواهند که آزاد باشند، مى خواهند که مستقل باشند، مى خواهند که حکومتشان حکومت اسلامى باشد، این همین لبیکى است که مردم به فرمایش رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه وآله و سلم ـ [گفته اند]... ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیرـ سلام اللّه علیه اقتباس بکنیم... اسلام کیفیت حکومت را و برنامۀ حکومت را تعیین کرده؛ اینطور نیست که برنامه اى در کار نباشد. این حرفهاى مفتى که زده مى شود... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامۀ حکومت را حضرت امیر معین کرده است.»[3] (کوثر، ج2، ص 339-341)
همانطور که گفته شد 28 آبان 57 مصادف با عید غدیر بود. بخشى از سخنان امام (صحیفه امام، ج5، ص: 34-43) در این زمینه به وسیلۀ تماس هایى که بین تهران و پاریس برقرار مى شد ـ در تهران انعکاس یافت:
«...این قیامى که الآن ملت ایران کرده اند، در مقابل همۀ این ابرقدرتهاست. و این ابرقدرتها را شما اطمینان داشته باشید که نمى توانند کارى انجام بدهند؛ یعنى خداى تبارک و تعالى اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند این یکى تَشرش مى زند. تازگى شوروى تَشر زد به امریکا که اگر بخواهى دخالت کنى در امر ایران، ما چه خواهیم کرد... فرض مى کنیم که بعد از این هم که این تیر آخرى کودتاى نظامى باشد که دولت شوروى هم گفته یک همچو خیالى دارند اینها و اگر بکنند من چه خواهم کرد، ما احتیاج نداریم شما چه کارى بکنید، ما خودمان خواهیم کرد... کارتر نمى تواند یک ملتى را که براى خدا قیام کرده و براى حق قیام کرده، نمى تواند این ملت را خفه کند... بالاخره اینها خاضع خواهند شد و بالاخره این مرد خواهد رفت ان شاءاللّه»[4]
ارتشبد حسین فردوست ـ یکى از مؤثرترین مهرههاى رژیم ـ در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوى» نوشته است:
«... گفتم که ساواک، تعداد طلاب و روحانیون کشور را حدود 350 هزار تخمین مىزد. حتى [سرهنگ] بدیعى رئیس ساواک قم نیز معترف بود که در این جمعیت قابل توجه، فقط یک نفر نفوذ واقعى دارد و آن، آیت اللّه خمینى است. سازمان روحانیت احتیاج به آمادگى نداشت و مانند یک حزب منسجم که فردفرد آن بر امور مذهبى، سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مسلط مى باشد، در سراسر کشور تا سطح قصبات و کوره دهات و عشایر، گسترده بود و مردمى که شاید محمدرضا را نمى شناختند، روحانى خود را مى شناختند[5].»
درست به خاطر همین موضعگیرى صریح و قاطع امام خمینى(س) در مقابل تهدیدهاى امریکا به منظور انجام کودتاى نظامى در ایران بود که مردم، در تظاهرات خود، شعارهاى تازه اى می خواندند. این شعارها سرودۀ شاعران کهنسرا یا نوپرداز و روشنفکر و روشنفکرنما نبود؛ حرف مردم بود، شعار بود، بعد هم که دسته جمعى فریادش مى کردند، نظم پیدا مى کرد و یک شعر حماسى واقعى مى شد:
«کار شاه تمام است/ خمینى امام است./ استقلال و آزادى، جمهورى اسلامى./ آخرین پیام است، آخرین کلام است./ «بگو مرگ بر شاه، بگو مرگ بر شاه»
کارى بود شبیه معجزه. مردمى از این کوچه و آن کوچه، از این خیابان و آن خیابان ـ بى آن که یکدیگر را بشناسند ـ به هم مى پیوستند، مشت هاشان گره کرده، بى ترس در مقابل لوله هاى قطور تانکها و زره پوش ها، شعار مى دادند و کشته مى شدند، مجروح مى گردیدند، امّا دستبردار نبودند. ترسها ریخته بود. به قول امام، کودتاى نظامى هم همان حکومت نظامى بود. مردم از پا نمى نشستند.
در این میان، شاه هنوز چشم به حمایت امریکا دوخته بود. دکتر امینى هم در ایران براى رسیدن به مقام صدارت، به این در و آن در مىزد و اردشیر زاهدى در تماسهایش با برژینسکى مشاور امنیت ملى کاخ سفید، مىکوشید ماجراى 28 مرداد 32 را تکرار کند.
از بام همۀ خانه ها، صداى تکبیر به گوش مى رسید. نظامیان، گیج شده بودند. حرکت تانکها و زرهپوشها در خیابانهاى تهران گوش خراش بود. حضور بىسابقۀ مردم در تظاهراتى که در هر کوى و برزن در ساعات مختلف ادامه داشت، نشان مى داد که مردم بر تحقق این موضع امام تا آخر ایستاده اند که فرموده بود: «شاه باید برود.»[6] (کوثر، ج2، ص 348-350 )
خبرنگاران خارجى که از سراسر جهان به تهران آمده بودند، از تظاهرات و راهپیماییهاى مردم ایران ـ مخصوصاً تهران عکس و گزارش و فیلم تهیه مى کردند. تهران، مثل روزهاى گذشته، صحنۀ تظاهرات و برخورد خونین بین مأموران و مردم بود.
مواضع امام خمینى(س) در پاریس، راه را بر تمامى راه حلهایى که به نجات رژیم از بن بست بینجامد، مسدود ساخته بود. سخنان و پیامهاى مهم امام، به فاصلۀ چند ساعت، در تهران تکثیر و همان روز بین مردم توزیع مى شد. پیامها با زبان خود مردم بود؛ همه مى فهمیدند که امام چه گفته است؛ هیچ واژۀ نامأنوسى در سخنان ایشان نبود؛ اصطلاحات فرنگى، که بیشتر سیاستمداران و رهبران به داصطلاح احزاب و گروهها و حتى برخى از مقامات روحانى در کلماتشان بود، در آن دیده نمى شد. سخنرانى روز29 آبان امام از آن جمله است؛ و با صراحت بر این خواست عمومى ملت تکیه مى کنند که اولویت اول، سرنگونى رژیم پهلوى است و هرگونه سخن و موضعى بجز این انحراف از مسیر مردم است:
«...این یک اصل بود که ما هم همیشه صحبتش را داشتیم. و در این اصل هیچ ابهامى نیست که کسى بگوید که مرادِ ... مردم چیست یا مراد فلانى چیست؟ هیچ ابهامى ندارد. صریح در این است که ما سلسلۀ پهلوى را که اولش رضا شاه بوده و حالا نوبت محمدرضا شاه است و اگر خداى نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوى است، ما اینها را نمى خواهیم. این هیچ ابهامى ندارد تا محتاج به شرح باشد. و اگر کسى غیر از این بگوید، غیر خواست ملت ایران است؛ غیر خواست من هم که یکى از افراد ملت ایران هستم [مى باشد]. و کسى بگوید که ما قانون اساسى را مى خواهیم، ما انتخابات آزاد مى خواهیم، ما حکومت مردم بر مردم مى خواهیم، هر کس این [حرف] را بزند، غیر از این مطلبى است که ما مى گوییم... قانون اساسى باید باشد. قانون اساسى معنایش این است که این سلسله باید باشند؛ و انتخابات آزاد هم معنایش این است که امر انتخابات با شاه است.»[7]
در این روز کارکنان وزارت نیرو، اعتصاب خود را شروع کردند و اعلام داشتند تا زمانى که حکومت ازهارى برقرار است و کشت و کشتارها ادامه دارد، به اعتصاب خود ادامه خواهند داد. ادارات تقریباً همه در حال اعتصاب بودد. اواخر آبان ماه بود؛ گویا گرماى انقلاب به مردم نوید داده بود که زمستان برخلاف هر سال چندان سرمایى به همراه نخواهد داشت و بر شعارهاى مردم، این شعار هم اضافه مى شد: «به کورى چشم شاه، زمستون هم بهاره!»
امروز هیچ شاعر و نویسنده اى، از کهن سرا و نوپرداز، نمى تواند ادعا کند که این شعارها را من مى ساختم. همان گونه که هیچ کس نتوانست ثابت کند که شعار «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدى، خمینى را نگهدار» از کیست! در واقع از مردم بود؛ مردمى که از شهر رى، شوش، مولوى و سه راه سیروس، راه مى افتادند و تا توپخانه که مى رسیدند، دهها شعار ساخته بودند. به قول امام، همان پابرهنه هاى کوخ نشین که یک موى سرشان به صدها کاخ نشین مى ارزد.
امام خمینى(س) در سخنرانى خود در روز 29 آبان 58 (صحیفه امام، ج 5، ص: 44-59) پس از تشریح عمق وابستگى فرهنگ، اقتصاد و امور نظامى و دفاعى کشور به بیگانگان، و ارائۀ نمونه هاى مشخص در هر مورد مى فرمایند:
«من به بعضى از این آقایان که آمده بودند و مى گفتند که «سیاست قدم به قدم»، گفتم آقا اگر شما این قدم را سست کنید، [در] قدم دوم قدمهاى شما را مى شکنند! اینطور نیست که یک قدر صبر کنند که شما حالا قدم اول را برداشتید حالا ایشان سلطنت کند نه حکومت!... بیدار باشید! ایرانى ها بیدار باشند، ملتفت باشند که در چه مقام حساسى واقع شده اند، الآن چه موقعیتى از براى ایران الآن هست. مثل سابق نیست که خوب حالا امروز نشد فردا؛ خیر دیگر امکان ندارد. بین موت و حیاتید شماها! بین زندگى و موت هستید.»[8]
(کوثر، ج2، ص 360-363)
تداوم انقلاب مردم را متحدتر و اقشار مختلف را به هم نزدیک تر کرده بود. به توصیه و صلاحدید روحانیت حاضر در صحنه، تعدادى از مغازه هاى بازار، جهت تأمین مایحتاج عمومى باز شده بود. عده اى که وخیمتر شدن اوضاع را پیش بینى مى کردند، خود را براى رویارویى با حوادث مهیاتر مى ساختند.
حضرت امام(س) در سخنرانى روز 30 آبان نیز، توجه مخاطبین را به «نوکرى شاه» و «دست نشانده بودن او از جانب امریکا»، معطوف کرده مى فرماید: «... ایشان خیانت نکرده است به این مملکت؟! ایشان نظام ما را تحت نظر مستشارهاى آمریکایى قرار نداده است؟! ایشان در خدمت آمریکا نیست؟!...»[9]
امام امت در این سخنرانى (صحیفه امام، ج 5، ص: 60- 68)، شعارهاى مردم را که رایج ترین و فراگیرترین آنها «مرگ بر شاه» مى باشد، شعارى ملى و قانونى خوانده و از آن شدیداً دفاع مى کنند. در مقابل، رژیم پهلوى و سلطنت چندین ساله آنها را با ارائه دلایل منطقى و شواهد تاریخى، غیر ملى و خلاف قانون اساسى معرفى مى نمایند. و این چنین است که شعار «مرگ بر شاه» روز به روز گسترده تر و نقش آن بر روى در و دیوار چشمگیرتر مى شود.
[1]. اشاره به جهاد و مبارزۀ مسلحانه. صحیفه امام؛ ج 4، ص 457 [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 29 [3]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 32 - 30 [4]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 42 - 37 [5]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد اول، ص 567 [6]. ...؟ [7]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 44 - 45 [8]. همان، ص 58 - 59 [9]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 66
منبع: (کوثر، ج2، ص 378-30)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 884