14 دی 1393
روز 11 آذر 57 مطابق با شنبه اول ماه محرم 1399 بود. مردم تهران شب خونین و پر تلاطمى را پشت سر گذاشته بودند. تظاهرات شبانۀ هزاران نفر، در ناحیۀ سرچشمه و خیابانهاى اطراف آن به شدیدترین وجه سرکوب و به خون کشیده شده بود. بنابه گزارش یونایتدپرس، در تظاهرات آن شب و روز تهران سه هزار نفر کشته و مجروح شده بودند. یک شب پیش از آن درگیریهاى مأمورین رژیم با تظاهرکنندگان، منحصر به یک یا دو محلۀ تهران نبوده بلکه دامنۀ حوادث خونین به اغلب مناطق تهران کشیده بود. نظامیان مسلح، در خیابان نواب و میدان شاهپور (وحدت اسلامى) دهها نفر را کشته و مجروح کرده بودند. برابر گزارشها، از ساعت 10 شب تا اول صبح، 135 مجروح توسط آمبولانسهاى مرکز اورژانس به مراکز درمانى و بیمارستانها انتقال یافته بودند[1].
البته آنچه دی این شبانه روز اتفاق افتاده بود، موضوعى نبود که نتوان آنرا پیش بینى کرد. رهبر انقلاب در پیامى که به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم براى ملت مسلمان ایران ارسال کرده بودند، تأکید فرموده بودند: «... راهى که باید مشت گره کردۀ آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمۀ حق، باطل را محو نماید...اکنون که ماه محرّم چون شمشیر الهى در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطباى محترم و شیعیان عالیمقام سیدالشهداء ـ علیه الصلوة والسلام ـ است، باید حد اعلاى استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهى، ریشه هاى باقیماندۀ این درخت ستمکارى و خیانت را قطع نمایند؛ که ماه محرّم، ماه شکست قدرتهاى یزیدى و حیله هاى شیطانى است...[2]»
پیام حضرت امام به همان میزان که براى مردم، تعهدآور و تحرک آفرین بود، از سوى دشمنان انقلاب و رژیم وابستۀ پهلوى هشداردهنده و مخاطره آمیز تلقى مى شد. سولیوان سفیر آمریکا در ایران طى گزارشهاى مکرر، تأثیر محرم در تشدید انقلاب را براى سران آمریکا تذکر داده بود و در گزارشهاى خود ـ به تاریخ 8 و 9 آذر ـ نوشته است: «... همۀ ایران براى یک رویارویى اساسى در ضمن ماه محرم مجهز شده است. سرویس فارسى زبان بى بى سى دعوت خمینى را براى یک اعتصاب عمومى در ماه دسامبر گزارش کرده است... به کارمند سفارت از طرف یک شرکت بزرگ آمریکایى که نماینده اش در یک شهر ایرانى محلى (کرمانشاه) بوسیلۀ رئیس پلیس مطلع شده بود گفته شد که تظاهرکنندگان جوان در حال فراگرفتن استفاده از سلاح بوده اند...[3]»
علاوه بر زد و خوردهاى خونین، آنچه از شب اول محرم نظر همه را به خود جلب نموده بود، تظاهرات نوظهورى بود که این بار بر روى بام خانه ها و با فریادهاى «اللّه اکبر» انجام مى گرفت. شعارهاى مردم به مناسبت ماه محرم، لحن و آهنگ عاشورایى داشتند؛ با مشت هاى گره کرده و صداهاى خشم آلود فریاد مى زدند: «هیهات مِنّاالذلّه»، «محرم ماه خون است پهلوى سرنگون است»، «نهضت ما حسینى است رهبر ما خمینى است» و...
صبح روز 11 آذر گروهى در حدود چهار صد نفر از خیابان ملت به طرف سرچشمه حرکت کرده و ساعتى بعد، با پیوستن دسته هاى دیگر تظاهرکننده، تعداد جمعیت به چهارهزار تن مى رسید. علیرغم جلوگیرى نظامیان از تجمع معترضین و تیراندازیهاى مکرر، تعداد جمعیت رو به افزایش بود. افرادى که مورد اصابت گلوله قرار مى گرفتند قبل از اینکه توسط مأموران به داخل کامیونها انتقال داده شوند، با همکارى سریع و هماهنگ مردم از صحنۀ درگیرى خارج مى گردیدند. گزارشهاى حاکى از این بود که تا ساعت یازده صبح، تعداد 110 جسد در بیمارستان بهادرى تهران به بستگانشان تحویل داده شده بود. جلوى دانشگاه تهران نیز مملو از جمعیت تظاهرکننده بود که با شعارهاى «اللّه اکبر»، «مرگ بر این سلطنت یزیدى» و... با مأمورین حکومت نظامى درگیر شده بودند. عده اى از این تظاهرکنندگان کفن بر تن داشتند.
رهبر انقلاب پس از اطلاع از اخبار کشتارها صبح روز 11 آذر 57، ضمن ایراد سخنرانى و اظهار تأسف از آنچه به وقوع پیوسته فرمودند: «...چه جرمى بوده؟ چه کرده است این ملت جز اینکه خوب یک حرف صحیح مى زنند و آن اینکه ما یک حکومت عادل مى خواهیم، یک حکومتى مى خواهیم که منافع مملکتمان خرج خود مملکت بشود؟... این آقایى که مى گوید ما دیگر اشتباهات نمى کنیم و ما دیگر تکرار نمى کنیم اعمال سابق را، این است که الآن مى بینیم که در این بیست و چهار ساعت اینها چه کردند با ملت ما و الآن چه مى کنند...»[4]
جامعۀ کارکنان بانک مرکزى ایران»، سه روز پیش از این واقعه، لیست افراد وابسته به رژیم را که در دوران اخیر، مقادیر هنگفتى از ارز کشور را به حساب هاى خود در خارج انتقال داده بودند، منتشر کرد. حضرت امام در این سخنرانى با اشاره به این موضوع، به ملت مسلمان هشدار داده فرمودند: «...ملت ایران نباید بگذارند که خود اینها بروند. خود اینها را باید بیخ گلویشان را بگیرند پولها را از آنها درآورند؛ اینها همه اش از مِلْک ملت ماست که به جیب اینها رفته. شاه اگر کنار هم برود باید بیخ گلویش را بگیرند، آنکه خورده است بگیرند از او. این جنایاتى که کرده باید عوضش را از او بگیرند و تلافى کنند...»[5]
کارکنان برق تهران در اعتراض به دولت نظامى، از چند روز قبل، مبادرت به قطع جریان برق از ساعت 30/8 تا 10 شب نموده بودند تا اخبار کذب رژیم از تلویزیون، شنونده و بیننده اى نداشته باشد؛ این قطع برق همه شب تکرار مى شد.
اوضاع در شهرستانها نیز به شدت بحرانى بود. مأموران ضد مردمى، اجتماع مردم گرگان در قبرستان شهر را به رگبار بسته بودند که در اثر این وحشیگرى، تعدادى بیش از 10 نفر به شهادت رسیده بودند. حملۀ سربازان به دانش آموزانى که در شهر بابل به تظاهرات پرداخته بودند، چند نفر شهید برجا گذاشته بود. در شهرستان زنجان، در هجومى که توسط مزدوران رژیم به یک نمایشگاه در یکى از دبیرستانها صورت گرفته بود، تعدادى مجروح شده بودند. در درگیریهایى که در شهرهاى شیراز، همدان، اصفهان و مهاباد اتفاق افتاده بود، صدها تن شهید و بسیارى مجروح شده بودند. درگیرى، تظاهرات در شهر قم منحصر به زمان و ساعت خاصى نبود و در تمامى ساعات شبانه روز فریاد «مرگ بر شاه» به گوش مى رسید، صداى انفجار سه راهیها و مواد دست ساز و رگبار مسلسل شبها به اوج خود مى رسید.
همانطورى که پیش بینى مى شد، آغاز ماه محرم بر شدت و وسعت انقلاب افزوده بود. مردم با الهام از قیام سالار شهیدان و به پیروى از رهنمودهاى حضرت امام، عزم خود را بر ادامۀ مبارزه تا سرنگونى رژیم جزم کرده بودند. رهبر انقلاب در سخنرانى خود با اشاره به واقعۀ کربلا و نقشى که حضرت سیدالشهداء در آن حوادث ایفا نمودند، فرمودند: «...این یک سرمشقى است از براى شما و ما که اگر عددمان هم کم بود باید باز استنکار کنیم براى اینکه یک کسى آمده است و سلطنت اسلامى ایران را گرفته است. جایى که باید امیرالمؤمنین بنشیند این نشسته، جایى که باید امام حسین بنشیند این نشسته... حکومت اسلامى را غصب کرده... اگر این خیانتکار هم نبود غاصب بود؛ غصب کرده بود مقام را...»[6]
بحرانى بودن اوضاع کشور و تجزیه و تحلیل هایى که بعضى از محافل خبرى و مراکز تحقیقاتى پیرامون آیندۀ رژیم شاه داشتند، موجب هجوم خبرنگاران به نوفل لوشاتو و درخواست مصاحبه با رهبر انقلاب شده بود. در طول آن چند روز، خبرنگارانى از روزنامۀ تایمز انگلستان، لوژورنال فرانسه، تلویزیون سراسرى ایتالیا، رادیوى کانادا و آمریکا موفق به مصاحبه با حضرت امام شده و نتایج مصاحبه ها و تفسیرهاى خود را از بیانات ایشان، به سراسر دنیا مخابره کرده بودند. روز 10 آذر یک خبرنگار آمریکایى در مصاحبۀ خود مى پرسد: حضرت آیت اللّه خمینى! شما در بیانیۀ خودتان به مردم ایران خطاب کرده اید که در اول محرم که فردا آغاز مى شود، با هر وسیلۀ ممکن، براى سرنگونى رژیم اقدام بکنید، منظور شما از «با هر وسیلۀ ممکن» چیست؟
حضرت امام در پاسخ مى فرمایند: «اعتصابات است، تظاهرات است، نطق ها و بیانات سر منبر است[7]. ماه محرم، ماهى است که مردم آماده اند براى شنیدن مطالب حق و الان مطلب حق ما قضیه اى است که در پیش داریم که آزادى و استقلال است و ماه محرم را معین کردیم که راجع به این مسائل صحبت بکنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع کردند، آنها بریزند در خیابانها و تظاهر کنند...[8]» (کوثر، ج2، ص 447-450)
متن کامل سخنان حضرت امام را در روز 11 آذر 57 در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج در ادامه می خوانید:
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
چرا با حکومت شاه مخالفیم
ما که سالهاى طولانى است با حکومت شاه مخالفیم و باز بعضیها خودشان را به نفهمى مى زنند و درِ گوش خودشان را مى گیرند! ما هم یک همچو عنصرى را شناخته بودیم. یک همچو موجودى که هر روز براى ملت ایران مصیبت درست مى کند و جوانهاى ما را به خاک و خون مى کشد. از اول که مخالفت شد، البته مخالفتْ این طور درجه به درجه بالا آمد؛ هى هر چه جرمش زیادتر شد مخالفت زیادتر شد تا اینکه رسید به آنجایى که دیدیم همه چیز ما را به باد داد، همه مخازن ملى ما را به دیگران داد، همه نیروهاى فعاله ما را نگذاشت ترقى بکند، فرهنگ ما را عقب راند- همه چیز ما را به باد داد. حالا که اوج گرفته است مخالفت ملت و همه بر خلاف او قیام کرده اند، حالا یک دیوانه اى شده است که هیچ انسان نمى تواند تصور کند که چه وضعى از براى حکومت او و از براى خود او ... یک دسته سرباز را آورده است و دولت تشکیل داده. یک عده اشخاص جانى دولت تشکیل داده اند که همه شان شبیه به خودش هستند! و اینها را مسلط کرده است بر مملکت ما. و در این بیست و چهار ساعت که از ماه محرّم مى گذرد اعداد کشته ها را بعضیها قلمهاى درشت مى گویند- من که حالا نمى توانم بفهمم. از دو مبدأ تا کنون خبر رسیده است که حدود بیست هزار نفر کشته هاى این بیست و چهار ساعت بوده است! که حالا بعدش چه خواهد شد. من نمى توانم باور بکنم که یک همچو عددى باشد لکن از دو مبدأ تا حالا یک همچو اطلاع رسیده. البته کمتر هم گفته شده. چه جرمى بوده؟ چه کرده است این ملت جز اینکه خوب یک حرف صحیح مى زنند و آن اینکه ما یک حکومت عادل مى خواهیم، یک حکومتى مى خواهیم که منافع مملکتمان خرج خود مملکت بشود؟
حکومت اسلامى یعنى قطع غارت و دزدى
ما هى مى گوییم حکومت اسلامى، آقایان خیال مى کنند حکومت اسلامى از آن طرف دنیا مى آید! یک چیزى است که هیچ کس نمى تواند تصورش را بکند! ما مى گوییم که یک دزدى را بردارند یک صحیح العملى را جاى او بگذارند؛ خیلى مهم است؟! اسلام براى حکومت شرط قرار داده: باید عادل باشد، باید مطمئن و امین باشد، یک حکومت امینى سرکار بیاید. احکام اسلام باقى اش را همه مى دانند. ما که مى گوییم حکومت اسلامى براى اینکه یک همچو چیزى در کار نباشد، یک همچو موجودى تمام سرنوشت یک ملت را در دست نگیرد. اینها قریب پنجاه سال است که این مملکت را- همه چیزش را از بین بردند. این «1» را امریکایى ها آوردند سرِ کار و الآن دیگر در مشت آنهاست براى اینکه همه جهاتى که در ایران هست، چه از نیروهاى فعاله آدمى و چه از مخازن زیرزمینى و چه آن اموال روى زمینى، همه اینها به باد فنا برود یا در جیب آنها برود یا در جیب همین طایفه برود. حالا که چندین بیلیون پول را از ایران خارج کردند که صورتهایش را آوردند و ما دیدیم، لا بد شماها هم دیدید «2» حالا تازه به فکر این افتادند که بعد از اینکه بردند و خوردند و از بین بردند، به فکر اینکه نه دیگر نباید بیرون ببریم! کجا نباید بیرون ببریم؟ بردند! تمام شد. آنکه مربوط به شاه و مربوط به کسانى که از دار و دسته شاه بود، این خائنها بردند. از هشتصد میلیون هر کدامشان دویست میلیون، سیصد میلیون دلار، دویست میلیون دلار، پانصد میلیون دلار، چقدر دلار بردند. یک صورت خیلى بلندى آوردند ما هم دیدیم که چه اشخاصى بردند. از نظامى گرفته است تا دربارى گرفته تا وزرا گرفته تا اجزاى سازمان امنیت گرفته- همینهایى که همه حول و حوش خودش بودند و این ملت را غارت کردند- پولهایشان را در بانکها گذاشتند، حالایى که مى بینند احتمال این است که یکوقتى جلویشان را بگیرند پولهایشان را نقل کردند به خارج.
ملت جلوى فرار غارتگران را بگیرند
ملت ایران نباید بگذارند که خود اینها بروند. خود اینها را باید بیخ گلویشان را بگیرند پولها را از آنها درآورند؛ اینها همه اش از مِلْک ملت ماست که به جیب اینها رفته. شاه اگر کنار هم برود باید بیخ گلویش را بگیرند، آنکه خورده است بگیرند از او. این جنایاتى که کرده باید عوضش را از او بگیرند و تلافى کنند. این همه آدم کشته اند، حالا «اعلیحضرت» دیگر توبه کرده اند! این «توبه» آقاست! این توبه اى که چند روز پیش از این براى بازى دادن مردم ... یک دسته هم خودشان را به بازى خوردن مى زنند نه اینکه نمى فهمند؛ یا از باب اینکه مسامحه کارند یا منافعى دارند، اینها خودشان را به بازى خوردن مى زنند یکوقتى و لهذا پیشنهاد مى کنند که خوب، آخر ایشان مى گوید من توبه کردم، خوب دیگر چه مى گویید شماها؟ این توبه کرده! آمد به پیشگاه ملت و از علماى اعلام عذر خواست و گفت ما اشتباهات دیگر بعد از این نمى کنیم! این آقایى که مى گوید ما دیگر اشتباهات نمى کنیم و ما دیگر تکرار نمى کنیم اعمال سابق را، این است که الآن مى بینیم که در این بیست و چهار ساعت اینها چه کردند با ملت ما و الآن چه مى کنند. من الآن نمى دانم؛ بدانید حتماً که الآن مشغولند. الآن که تلفن از خارج مى آید و آقایان تلفن را مى گیرند این است که جاهاى مختلف گفته اند کشتار هست در آنها. در شهرستانها و شهرها و همه خیابانهاى تهران الآن پر است از اینها. و بسیارى از شهرهاى ایران الآن همه منقلب هستند. و این کماندوها و این کولیها- که همین سازمان امنیت باشد- و امثال اینها را آوردند در شهرها و چه مى کنند. و این همان کلمه اى است که خود او هم گفته که من اگر بخواهم بروم، ایران را به یک تل خاک در مى آورم و مى روم! این الآن فهمیده است که باید برود، الآن دارد همان مطلب را عملى مى کند.
تأسى به سید الشهداء در مبارزه با ظلم
در هر صورت ماها که الآن اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتى بخواهد مقاومت کند براى یک حرف حقى، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از براى ما. حضرت سید الشهداء عدد کمى، با یک عدد کمى حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدرى بود، یک حکومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى کرد، اظهار اسلام هم مى کرد و از قوم و خویشهاى خود اینها هم بود؛ در عین حالى که اظهار اسلام مى کرد و حکومتش- به خیال خودش- حکومت اسلامى بود و خلیفه رسول اللَّه- به خیال خودش- بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمى است که بر مقدرات یک مملکت، بدون حقْ تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابى عبد اللَّه- علیه السلام- نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، براى این [بود] که گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم از این، نهى از منکر کنم. اگر یک حاکم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماى ملت، دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهى از منکر کنند. در عین حالى که مى دانست، یعنى به حَسَب قواعد هم معلوم بود، به حَسَب قواعد هم یک عده کمى که آن وقتى که همراهانشان همه با هم بودند مى گویند چهار هزار نفر بودند لکن شب آنها رفتند، یک عدد بسیار کم هفتاد- هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماند، در عین حال او تکلیف مى دید براى خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع؛ تا رسوا بکند این قدرت را با فداکارى خودش و این عده اى که همراه خودش بود. چون دید که یک حکومت جائرى است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است تکلیف خودش را- تکلیف الهى خودش را- تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار بکند؛ هر چه خواهد شد. در عین حالى که به حَسَب قواعد معلوم بود که یک عدد این قدرى نمى تواند با آن عده اى که آنها دارند، مقابله کند لکن تکلیف بود. این یک سرمشقى است از براى شما و ما که اگر عددمان هم کم بود باید باز استنکار کنیم براى اینکه یک کسى آمده است و سلطنت اسلامى ایران را گرفته است. جایى که باید امیر المؤمنین بنشیند این نشسته، جایى که باید امام حسین بنشیند این نشسته. سلطنت دارد مى کند- به خیال خودش- و اظهار اسلام هم مى کند! یزید هم مى کرد! معاویه هم مى کرد. آنها جماعت هم مى خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل یک کسى که مسند اسلام را غصب کرده است، حکومت اسلامى را غصب کرده، بر مقدرات مسلمین حکومت مى خواهد بکند، اگر این خیانتکار هم نبود غاصب بود؛ غصب کرده بود مقام را. این مقام براى اشخاصى است که شرایطى دارد. اسلام شرایطْ معین کرده براى آن کسى که باید تکفل امور مسلمین را بکند. اگر این نفتهاى ما را هم به باد نداده بود و مراتع ما هم از بین نبرده بود و زراعت ایران را هم از بین نبرده بود و فرهنگ ایران را هم از بین نبرده بود و ارتش ایران را هم ضایع نکرده بود و اقتصاد ایران را هم به هم نزده بود و همه جهات ایران را هم به هم نزده بود، باز هم یک آدم غاصبى بود که استنکار لازم داشت که شما نباید حکومت بکنید؛ حالا که همه این صفات را دارد، همه این کارها را هم کرده، همه جهات ایران را به هم زده است همان طورى که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- تکلیف شرعى الهى مى خواست عمل بکند، غلبه بکند تکلیف شرعى اش را عمل کرده، مغلوب هم بشود تکلیف شرعى اش را عمل کرده. قضیه تکلیف است. قضیه این است که مقابل یک نفرى که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را مى برد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه مى دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهاى امریکا مى سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن مى کند، فرهنگ ایران را ضایع کرده، ایران به یک شکل نمونه درآمده است، یک همچو آدمى که بر مسندى نشسته است که باید مثل امام حسین- سلام اللَّه علیه- بنشیند، این استنکار لازم دارد؛ یعنى بر همه مردم لازم است که این را به او بگویند که بیا پایین از این مسند! همه مکلف هستند.
لزوم حرکت با سیل خروشان ملت
الآن که ملت ایران قیام کرده است و در مقابلش ایستاده، الآن بر همه ما، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه کسبه و تجار، بر همه روشنفکران، بر همه احزاب لازم است که همراه این سیل حرکت بکنند تا اینکه این آشغالها را از بین ببرند. اگر یکى تبانى بکند در این امر، سستى بکند- هر کس مى خواهد باشد- سستى بکند، این خیانتکار است؛ این به مسلمانها خیانت کرده، به اسلام خیانت کرده. اگر یکى یک کلمه همراهى با این آدم بکند، این خائن است. به اسلام خیانت کرده است براى اینکه یک آدمى است اینکه به اسلام دارد خیانت مى کند؛ یک آدمى که دارد همه حیثیات اسلام را مى برد؛ یک آدمى که همه مخازن ما را [مى برد] و این ملت را فقیر کرده است.
نابودى کشور به نام «اصلاحات» و «ملى کردن»
این را شما بدانید که اگر این چند سال دیگر باشد، نفت شما را که داد به امریکا، دارد مى دهد به امریکا همین طورى، در مقابلش چه مى گیرد؟ در مقابلش هیچ چیز! چیزى که به درد مملکت ما بخورد نمى گیرد بلکه چیزى است که مضر است به حال مملکت ما: پایگاه درست مى کند براى امریکا! این مخزن را که از بین برد، مخازن دیگر را هم یکى بعد از دیگرى به این و آن داده است. مراتع را به یک دسته اى داده، جنگلها را به یک دسته اى داده به اسم ملیت، آبها را خشک کرده است یک جاهایى، ماهیها را به دست کسى دیگر داده، «1» همه چیزى که داشتیم ما، ایشان تحویل دیگران داده. یک زراعت داشت ایران، آن زراعتش را هم از بین برد؛ ایشان به اسم «اصلاحات ارضى» زراعتش را هم از بین برد. الآن کشاورزى، ما نداریم در ایران. آنکه کشاورزى صحیح مى کند در ایران، در بعضى از نقاط، عبارت از اسرائیلى ها هستند که زمینهاى خوب را به دست آنها داده است؛ و حالا هم از قرارى که گفتند اسرائیلى ها هستند که آمده اند ایران و دارند این کشتار را مى کنند. اینها از اسرائیلى ها هستند، در ازاى خدمتهایى که شاه به آنها کرده است؛ یعنى نفت را شاه به آنها داده است؛ در مقابل مسلمین که در جنگ اسلام هستند، یهودیها ایشان نفتش را کمک مى کند! حالا در ازاى کمکى که ایشان کرده، آنها هم در ازایش کماندوهاى اسرائیل را، آنهایى که فنون آدمکشى را خوب مى دانند، الآن در ایران مى گویند آنها آمدند. این آدمهایى که مى کشند جرأت نمى کنند به سربازهاى خودشان بگویند؛ از آنها آدم خواستند براى کشتن! الآن یک آدمى است که هر چه را دست بگذارى خیانت است یا جنایت.
همه ما، همه مسلمین، همه علما، همه روشنفکرها، همه سیاسیون- هر کس هست- تکلیف شرعى الهى اش این است که با این مخالفت کند. هر کس مخالفت نکند بر خلاف تکلیف شرعى الهى عمل کرده، بر خلاف شرافت عمل کرده؛ شریفْ دیگر نمى توانیم به او بگوییم، آدم پست و رذل است. هر کس کمک کند به این- مثل کارتر و امثال اینها- اینها هم خیانتکار هستند؛ به یک ملت خیانت دارند مى کنند. یک ملت است الآن که ایستاده و مى گوید که ما آزادى مى خواهیم، ما چه مى خواهیم، در مقابلش این طور کشتار مى کنند. یک آدم جانى را نمى خواهند، مى گویند نمى خواهیم، باید با مسلسل بگویند نه حتماً باید بخواهید! سلطنتى که باید اگر صحیحش هم باشد- صحیح که نیست، اگر صحیحش هم باشد- به حَسَب قانون باید ملت اعطا کند، ملت مى گوید نه؛ حالا با سرنیزه مى گویند باید بگویى آرى!
اقتدا به پیشوایان دین در تحمل مصیبتها و سختیها
ماها باید خودمان را بسازیم یعنى توجه کنیم به اینکه بزرگهاى ما- پیشواهاى ما- چه کرده اند، براى اسلام چه کرده اند، براى مسلمین چه کرده اند، چه مى خواستند بکنند. پیغمبر اکرم که سیزده سال در مکه رنج کشید، حبس بود، زجر کشید، توهین شد، هزار جور بساط بود، در آنجا صبر کرد؛ صبر کرد و دعوت کرد اشخاصى را. بعد هم که ملاحظه فرمود که نمى شود در اینجا کار را پیش برد، هجرت کردند به مدینه. در آنجا خوب، اشخاصى به آنها مُنْضَم شدند. ده سال هم که در آنجا بودند تمام همّشان در این بود که با این قلدرها جنگ بکنند و اینهایى که ظالم بودند، اینهایى که مى خواستند مردم را بخورند، اینهایى که منافع ملتها را مى خواستند بخورند. با اینها جنگ کرد تا اینها را آن مقدارى که شد ساقط کرد؛ ولى صبر مى کرد. این مسلمین که در آن وقت جنگ مى کردند، جنگهایشان جنگهایى بود که وقتى انسان تاریخ را مى بیند تعجب مى کند که چطور اینها با این عدد کم این طور شهامت داشتند. در یکى از جنگها یکى از صاحب منصبها گفت که در آن طلایه جنگ، که پیشقدمهایشان بودند، پیشقراولها بودند، سى هزار نفر بودند آنها، شصت هزار نفر بودند، گفت که ما سى نفر بشویم: یکى من، بیست و نه نفر دیگر با من همراهى کنید تا برویم سراغ اینها! ما این شصت هزار را، سى نفرى این شصت هزار را بزنیم تا بفهمد! هشتصد هزار نفر هم اصلِ اردوى روم بود. گفتند آخر با سى نفر نمى شود. بالاخره با او چک و چک کردند تا حاضرش کردند که شصت نفر باشند. براى هر هزار نفر یک نفر رفتند و شکستند، شبیخون زدند و شکستند براى اینکه قوه داشتند؛ یک قوه اى بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا باید پیدا بکنید قوه پیدا مى کنید. اگر چنانچه ما پشتوانه مان عبارت از خدا باشد دیگر ترس نداریم؛ اگر براى دنیا باشد باید خیلى هم بترسیم. خوب براى دنیا مى خواهم [به ] دست بیاورم، چرا دنیایم را بدهم براى دنیا؟! آن کسى که جوانش را مى دهد، اگر پشتوانه اش خدا باشد چیزى از جیبش نرفته براى اینکه رضاى خدا را به دست آورده؛ بالاتر از این، زندگى بالاتر پیدا کرده. آن کسى که جانش را مى دهد، اگر براى خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، از جیبش چیزى نرفته. اما اگر دنیا باشد، این حیاتش داده است، تمام شد؛ تمام شد. نه اینکه تمام شد، نخیر، اگر چنانچه براى دنیا باشد آنجا برایش چیزهاى دیگر هم هست.
قیام براى خدا شکست ندارد
جدیت کنید که کارهایتان براى خدا باشد، قیامتان للَّه باشد: اعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ؛ موعظه یک موعظه است، یک موعظه. مى فرماید که به آنها بگو که یک موعظه من دارم- یعنى خدا یک موعظه دارد به شما- این است که قیام کنید براى خدا. قیامتان براى خدا باشد؛ نه قیامتان براى پیدا کردن یک عنوانى- نمى دانم- یک جاهى، یک مقامى، یک پولى، یک چه. نه، این طور نباشد. اگر قیام براى خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، یک طمأنینه اى در نَفْس پیدا مى شود که دیگر شکست توى آن نیست؛ یک حالت نفسانى در انسان پیدا مى شود براى اینکه به یک قدرت لا یزال متصل شده است. آن کسى که براى تبعیت از ذات مقدس حق تعالى حرکت مى کند، این مثل یک قطره اى که پشتوانه اش دریا، دریاى غیر متناهى ... ماها چیزى نیستیم خودمان؛ قطره، از قطره هم کوچکتر هستیم اما اگر چنانچه متصل بشویم به آن دریا، دریاى غیر متناهى، حکم همان دریا پیدا مى شود. وَ ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى؛ خدا به پیغمبر مى فرماید که تو آن وقت که تیر انداختى، تیر تو انداختى لکن تو نینداختى، خدا انداخت؛ یعنى دست تو دست خداست. الآن تیر انداختن تو تیر انداختن خداست براى اینکه تو خودت را متصل کردى به او. تو دیگر خودت چیزى نیستى، هر چه هست اوست. وقتى هر چه هست او باشد، دیگر ما رَمیْتَ اذْ رَمَیْتَ. «رَمَیْتَ» لکن «ما رَمَیْتَ»: تو انداختى و تو نینداختى. تو انداختى، خوب به حَسَب صورت من انداختم اما این دستْ دستِ خدا بوده است. آنهایى که با تو بیعت کردند، انَّما یُبایِعُونَ اللَّه؛ بیعت با خداست براى اینکه متصل شده به یک قدرت لا یزال، متصل شده به خدا؛ حالا این طور شده است که دست او را با آن بیعت مى کنند. خداى تبارک و تعالى مى فرماید که آنهایى که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند. با همین دست با خدا بیعت مى شود براى اینکه این دست دیگر دست خود نیست؛ این دستْ دستِ اوست. خوب البته این یک مقامى است که براى من و شما مَیْسور نیست اما براى خدا کار کردن که میسور است. یکوقت همه چیز نمى بیند مگر خدا، حرکت نمى کند مگر لِلّه، اراده نمى کند مگر آن اراده خدا باشد، سِیْر نمى کند مگر سِیْرُ اللَّه باشد؛ راهْ راهِ اوست نه خودش، خودش هیچ؛ خودش هیچ، همه او؛ خودش را از بین مى برد، جاى او یک قدرت لا یزال مى نشیند. یک وقت این طور است. این ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى یا یک مرتبه اى بالاتر از این هم هست. یکوقت نه، این طور نیست لکن باز براى خداست. شما براى خدا قیام مى کنید، شما نهضتتان براى خداست، براى این است که احکام خدا جریان پیدا بکند، مقصد نداریم که حالا به یک نوایى برسید؛ فرض در اینجا یک مثلًا فرصت طلبى باشد، حالا به یک نوایى برسید؛ این نیست؛ لکن مى بینید که دین خدا در معرض خطر است، بندگان خدا. که خدا عنایت به آنها دارد؟، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست یک ظالم؛ شما براى نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا [قیام مى کنید].
کمک به نهضت، براى خدا
بندگان خدا الآن در عذاب هستند، الآن در معرض خطر هستند، شما کمک کنید به آنها؛ به کمک تبلیغاتى در اینجا. الآن مى توانید تبلیغات بکنید، مصاحبه بکنید. اگر هر کدام مى توانید، مصاحبه مطبوعاتى بکنید؛ مسائل ایران را بگویید اما نظرتان، پشتوانه تان خدا باشد. براى خدا قیام کنید. یکنفرى هم که باشید قیامتان قیامِ للَّه وقتى باشد، قیام براى خدا باشد، این ارزش دارد یعنى ارزش الهى دارد، فُرادى باشد یا مَثْنى ؛ انَّما اعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُوموُا للَّهِ مَثْنى وَ فُرادى . خودتان را متصل کنید به آن دریاى لا یزال و کارهایتان را کارهاى الهى کنید. توجه به احکام خداى تبارک و تعالى داشته باشید. این نهضتها براى این است که احکام خدا جارى بشود. این همه نهضتى که هست، که حالا سالهایى است که نهضت شده است، این براى این است که حکم خدا در دنیا جارى بشود، حکم شیطان از این دنیا بیرون برود. در ایران حکم شیطان جارى است؛ مى خواهند حکم خدا جارى باشد. شما کوشش کنید که در خودتان احکام خدا را جارى کنید؛ تعبد داشته باشید، اعمالى که خداى تبارک و تعالى فرموده است انجام بدهید؛ خودتان را الهى کنید. یعنى تابعْ چون و چرا ندارد، فرموده است بکن، مى کنم. خداست فرموده است بکن، مى کنم. چرا؟ به من ربطى ندارد. «چرا» مال این است که یک کسى عادى باشد؛ آدم نداند که صحیح است یا نه «چرا» مى گوید. شما وقتى پیش یک طبیبى که تشخیص دادید طبیب است، وقتى مى گوید فلان کار را بکن نمى گویى «چرا»، نسخه که مى دهد نمى گویى «چرا»، با اینکه طبیب است و یک بشر است.
خودسازى، پیش از قیام
باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید. خود ساختن به اینکه تبعیت [کنید] از احکام خدا: هر چه فرموده است اطاعت؛ هر چه فرمود نه، نه؛ هر چه فرمود آره، آره. وقتى این طور شد، یک مرتبه، یک مرتبه پیدا شد یک مرتبه اى که از براى انسان باید باشد. اگر این کار این طور بشود که هر چه فرمود نه، نه؛ و هر چه فرمود آره، آره شد، و این تابع اراده حق تعالى شد که هر چه فرموده است مى کنم، هر چه فرموده است نکن نمى کنم، این از انسانیت یک «مرتبه» پیدا شده. مراتب دیگر هم زیاد است. و اگر این مرتبه از انسانیت هم پیدا شد که من کارم کارى شد که براى خدا این کار را مى کنم، شکست دیگر در آن نیست. کارى که براى خداست شکست در آن نیست.
ایرانى ها اگر ان شاء اللَّه براى خدا قیام کردند شکست در آن نیست؛ یعنى اگر چنانچه این مرد ادامه ظلم خودش هم تا آخر بدهد و ما موفق نشویم به اینکه او را خلعش کنیم از این سلاح باطل، باز هم ما غم نداریم براى اینکه ما اطاعت خدا کردیم؛ چون اطاعتْ اطاعتِ خدا بوده است، شکست بخوریم اطاعتِ اللَّه است. پیغمبر در بعضى جنگها شکست مى خورد؛ شکست خورد در بعضى جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد؛ حضرت سید الشهداء را کشتند؛ اما اطاعت خدا بود، براى خدا بود، تمام حیثیتْ براى او بود؛ از این جهت، از این جهت هیچ شکستى در کار نبود. اطاعت کرد، تمام شد؛ با اینکه خوب شکست هم داد همه را- همه سلطنت معاویه و اینها را به هم زد همه اوضاع را؛ تا حالا هم الآن هست. ان شاء اللَّه همه تان موفق باشید، و همه تان به این نهضت کمک بکنید للَّه تعالى.
[1]. آرشیو روزنامه هاى کیهان، اطلاعات و خبرگزارى پارس و کتاب دو سال آخر، ص 233 [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 75 - 76 [3]. اسناد لانۀ جاسوسى، شمارۀ 26 خط میانۀ 2، ص 9 و 10 [4]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 160 - 161 [5]. همان، ص 161 [6]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 163 [7]. حضرت امام در پاسخ خبرنگار تلویحاً مبارزه مسلحانه را به عنوان شیوۀ اصلى مبارزه در شرایط کنونى نفى کرده اند. [8]. همان، ص 146
منبع: (صحیفه امام، ج 5، ص: 159- 169)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 879