انقلاب اسلامی :: چگونه محرم 57 بر عمق و وسعت انقلاب شدت بخشید

چگونه محرم 57 بر عمق و وسعت انقلاب شدت بخشید

14 دی 1393

درگیریهاى خونینى که در اولین شب ماه محرم 57 و روز بعد، در مناطق مختلف تهران اتفاق افتاد و کشتار فجیعى که با آغاز این ماه در اکثر نقاط کشور صورت گرفت، موجب صدور پیامى از جانب رهبر انقلاب گردید. سراسر این پیام حاوى مطالب و عباراتى شورانگیز و تعهدآور بود و یکبار دیگر، تکلیف همۀ اقشار را بیش از پیش روشنتر مى نمود. حضرت امام در بخشى از پیام خود فرموده بودند: «...این ملت، شیعۀ بزرگترین مرد تاریخ است که با تنى چند، نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود، و سلسلۀ اموى را براى ابد در گورستان تاریخ دفن نمود، و به خواست خداى تعالى، ملت عزیز و پیرو بحق امام ـ علیه السلام ـ با خون خود، سلسلۀ ابلیسى پهلوى را در قبرستان تاریخ دفن مى نماید... من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانه ها فرار کنند، این وظیفه اى است شرعى که در خدمت ستمکار نباید بود... من باید از اعتصاب همگانى که در این نهضت اسلامى و به پشتیبانى ملت برپاست تشکر کنم... اکنون در این موقع حساس مسئولیت مراجع عظام و علماى اعلام بلاد ـ دامت برکاتهم ـ و خطباى محترم ـ دامت افاضاتهم ـ بسیار بزرگ است و در پیشگاه خداوند تعالى همه و همه مسئولیم...[1]»

بدنبال این پیام تحرک آفرین، آیت اللّه طالقانى و آیت اللّه ربانى شیرازى نیز با انتشار اعلامیه هایى، کشتار شب اول محرم را محکوم کرده و مردم را دعوت به استقامت و ادامۀ مبارزه نمودند. رهنمودهاى رهبر نهضت و توصیه هاى روحانیون مبارز و حاضر در صحنۀ انقلاب از یک سو، و فضاى معنوى ایجاد شده از ایام سوگوارى سالار شهیدان از سوى دیگر، بر عمق و وسعت انقلاب شدت بخشید. در دومین روز محرم، حرکت اسلامى مردم در شهرهاى شیراز، رضائیه (ارومیه)، همدان و مهاباد رنگ خون بخود گرفت و دهها تن خون پاکشان به جریان خون شهداى کربلا پیوست.

در پایان سومین روز محرم، مردم تهران، بوشهر، آباده و جهرم با دادن تعدادى شهید و مجروح مبارزۀ خونین خود را تداوم بخشیدند. شب ها صداى «اللّه اکبر» همراه با صفیر گلوله هاى مزدوران رژیم تا نزدیکیهاى صبح ادامه داشت. فریادهاى اعتراض مردم و شعارهاى کوبندۀ آنها لحظه اى از بالاى بام ها، حیاط منازل و کوچه پس کوچه هاى خیابانها قطع نمى شد. نظامیان مسلح بدنبال صداها، کوچه هاى تاریک و پشت بام ها را بدون هدف به رگبار گلوله مى بستند و نورافکن هاى قوى تانکها و نفربرها، تاریکیها را مى شکافت و در پرتو آن مسلسلها فاجعه مى آفریدند.

مردم مشهد در چهارمین روز محرم با برپایى تظاهرات نیم میلیونى تعدادى شهید و مجروح تقدیم انقلاب کردند. در طول همین روز تظاهرات مردم آمل نیز به خاک و خون کشیده شد و عده اى از مردم تهران نیز که در مقابل کاخ شاه واقع در نیاوران تظاهراتى به پا داشته بودند، مورد حمله و هجوم مأموران رژیم قرار گرفتند[2].

پیام حضرت امام بیشترین تأثیر را در میان نظامیان، به خصوص سربازان، به جا گذاشت. روز به روز بر تعداد سربازان فرارى از پادگانها افزوده مى شد. بیشتر سربازان با اسلحۀ خود فرار کرده و به مردم مى پیوستند. سپهبد حاتم جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران، در گزارش خود به جلسۀ شوراى امنیت ملى ـ پنجشنبه روز ششم محرم اظهار مى دارد: «... برابر گزارشات، غیبت و فرار سربازان زیاد شده و به طوریکه ادارۀ دوم نظر داده سربازان آمادگى رودررو شدن با مردم را ندارند... اگر سربازان در اثر تبلیغات مذهبى که مدتهاست مرتباً روى آنها اثر گذارده و به آنها هر روز تأکید کرده اند که تیراندازى علیه مسلمان، خیانت است به اسلام، مانند انقلاب اکتبر روسیه اطاعت نکردند و یا به مخالفین ملحق شدند، چه خواهید کرد[3]؟»

در اواسط روز چهارم محرم، پیامى از سوى آیت اللّه طالقانى که در آن مردم را براى شرکت در راهپیمایى تاسوعا و عاشورا دعوت کرده بود، در اغلب نقاط تهران پخش گردید. در قسمتى از این پیام آمده بود: «...اینجانب روز یکشنبه تاسوعا که با روز اعلامیۀ جهانى حقوق بشر مصادف است، از ساعت 9 صبح با عزم و معرفت و آگاهى به تمام جوانب و لوازم امر، این راهپیمایى را از خانه ام آغاز مى کنم... انتظار دارد برادران و خواهران و فرزندان عزیزم با رعایت هرچه بیشتر توصیه هاى آنان [هیأت انتظام امور]، رشد و قابلیت هاى اجتماعى خود را یکبار دیگر نشان دهند...[4]»

به دنبال انتشار پیام آیت اللّه طالقانى، اعلامیۀ مشترکى از سوى آیت اللّه گلپایگانى، آیت اللّه مرعشى نجفى و آقاى سیدکاظم شریعتمدارى نیز صادر شد. در بخشى از پیام مزبور آمده بود: «...ارتش مسلمان ایران باید بداند که تیراندازى به هموطن مسلمان در تحت هیچ شرایطى و به هیچ بهانه اى جایز نیست و ما حکم مى کنیم که این عمل حرام موکّد است...[5]». روحانیون تهران نیز طى اطلاعیه اى با 211 امضاء، مردم را به شرکت در راهپیمایى تاسوعا و عاشورا دعوت کردند.

در حالیکه اخبار راهپیمایى سراسرى ملت ایران و اعلامیه هاى پشتیبانى از این اقدام سرنوشت ساز، در خارج و داخل کشور انعکاس مى یافت، و تظاهرات شبانه روزى مردم دهها و صدها کشته و مجروح به جا مى گذاشت و هر شب فریاد «اللّه اکبر» مردم بر روى بام ها رساتر و قوى تر مى شد؛ ارتشبد ازهارى نخست وزیر رژیم، در یک نطق مضحک در مجلس سنا اظهار مى دارد: «...مردم خیال مى کنند ما نمى دانیم! نوارهایى را پر مى کنند و پشت بام ها مى گذارند تا وانمود کنند که همۀ مردم تهران به بالاى بامها رفته اند و شعار مى دهند. من با دوربین، به پشت بام خانه ام رفتم، کسى را ندیدم! تصور کردم چشمانم ضعیف است، دوربین را به دست خانمم دادم، او هم نگاه کرد، هیچکس را ندید، اما صداى نوارها به گوش مى رسید. مردم و مخالفین خیال مى کنند، دولت بیکار است و اینگونه مسائل تحریک آمیز را نمى داند و نمى بیند...»

شعارهاى تظاهرات روز پنجم محرم با شعارهاى روزهاى قبل فرق مى کرد مردم در پاسخ، یاوه سرائیهاى نخست وزیر را به استهزاء گرفته و فریاد مى زدند: «...ازهارى بیچاره، ژنرال چهارستاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره...»، «توپ، تانک مسلسل، دیگر اثر ندارد» و... فریادهاى اعتراض آمیز مردم بار دیگر در شهرهاى، قصرشیرین، اصفهان و همایونشهر به خون مى نشیند و بر آمار شهدا و مجروحین انقلاب افزوده مى شود. از سوى «جبهه ملى»، «جامعۀ پزشکان قم» و دیگر گروهها، بیانیه ها و اعلامیه هایى در محکومیت رژیم و برخوردهایى ددمنشانۀ مأموران حکومت نظامى، در بین مردم پخش مى شود.

ششم محرم مطابق با شانزدهم آذر ـ سالروز شهادت دانشجویان ـ تظاهرات گسترده اى در اطراف دانشگاه تهران صورت مى گیرد. در شهرهاى زنجان و خوانسار، تظاهرات مردم به درگیرى با نظامیان انجامیده و چندین شهید و مجروح به جا مى ماند. دولت آمریکا با انتشار یک بیانیۀ رسمى اعلام مى نماید که در ایران به هیچ شکل دخالت نمى کند! و این در حالى است که فریادهاى «اللّه اکبر» شبانۀ مردم و تظاهرات خشم آلود آنها، روحیۀ مستشاران آمریکایى را کاملاً تضعیف نموده است به طوریکه سفیر آمریکا در تهران گزارش مى کند: «...اعلان سفارت که وابسته ها مى توانند با هزینۀ دولت به ایالات متحده بروند، ناگزیر ایجاد تحریک نموده، ما تأکید مى کنیم که این یک تخلیه نیست، ولى شهروندان نگران آمریکایى تا حدودى مصمم هستند آنچه را که مى خواهند بشنوند. پرواز ویژۀ پان آمریکن براى شهروندان آمریکایى که کارمند دولت نیستند و مایل هستند با هزینۀ خودشان ایران را ترک کنند، نیمۀ شب امشب [شب هفتم محرم] حرکت خواهد کرد...[6]»

تظاهرات روز هفتم محرم در شهرهاى تبریز، همدان، آمل، اصفهان و کرمان توسط مزدوران ارتش شاهنشاهى به خاک و خون کشیده مى شود و همان شب رادیو آمریکا از قول جرالدفورد رئیس جمهور سابق آمریکا، مى گوید: به نفع آمریکاست که شاه در قدرت باقى بماند[7]!

در حالیکه مردم خود را براى راهپیمایى سراسرى روز تاسوعا و عاشورا آماده مى کرذند، بیانیه ها و اطلاعیه هاى گروهها و اشخاص مختلف در حمایت از راهپیمایى بزرگ، همچنان ادامه مى یافدت «مدرسین حوزۀ علمیه قم» نیز در بیانیۀ خود اعلام داشتند که براى اعلام مجدد خواسته هاى اصیل اسلامى خود در راهپیمایى شرکت خواهند کرد.

هرچه از ماه محرم مى گذشت، آتش انقلاب شعله ورتر مى شد. رهبر انقلاب در سخنرانى خود با تکیه بر جلوه هاى الهى نهضت مى فرمایند: «...این یک امر الهى است، خدا همچو کارى کرده. این آتش را خدا روشن کرده. و این روشنى اش هست؛ مثل خورشید مى ماند این. تا آخر نتیجه این مسئله هست ان شاءاللّه ...»[8]

نوفل لوشاتو، محل سکونت حضرت امام مملو از نمایندگان خبرگزاریها و خبرنگاران روزنامه ها بود. با اوج گیرى انقلاب در ایام محرم، همه آنها منتظر شنیدن آخرین نظرات و موضع گیریهاى رهبر انقلاب بودند. در آن چند روز ، نمایندۀ بنگاه خبرى بى بى سى، خبرنگار مجلۀ فرداى آفریقا، مصاحبه گر رادیو لوکزامبورگ، خبرنگار روزنامۀ انگلیسى دیلى تلگراف، خبرنگار نشریۀ جنبش امل، خبرنگار مجلۀ نیوزویک، مفسر لوس آنجلس تایمز آمریکا از جملۀ اشخاصى هستند که توفیق مصاحبه با حضرت امام را پیدا کرده اند.

رهبر انقلاب در پاسخ به خبرنگار مجلۀ فرداى آفریقا، که راه حل سیاسى بحران کنونى ایران را پرسیده بود، فرمودند: «...ما همیشه گفته ایم که، اولین شرط حل بحران کنونى در ایران برکنارى شاه است و دیگر اینکه امریکا و نیز سایر دولتهاى بیگانه باید از دخالت در امور داخلى ما خوددارى کنند. و بارها گفته ام که با بودن شاه هیچ راه حلى وجود ندارد...[9]»

حضرت امام در سخنرانى خود در روز 18 آذر در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج نیز با اشارۀ به خطبۀ حضرت سیدالشهدا (ع) که در آن به علت قیام کربلا اشاره شده است، روى همین نکته تأکید کرده مى فرمایند: «...اگر کسى ببیند محمدرضاخان را که این اوصاف را دارد و سکوت کند، جایش جاى محمدرضاخان است در جهنم ولو نماز شب بخواند، ولو یک عالِم باشد، ولو تمام عمرش را در اطاعتِ اَللّه صرف کرده باشد...»[10] (کوثر، ج2، ص 462-466)


اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم


بررسى علل قیام سید الشهداء (ع)

از حضرت سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- خطبه اى نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرموده اند. و آن این است که فرموده اند خطاب به مردم که پیغمبر اکرم فرموده است کسى که ببیند یک سلطان جائرى حلال مى شمرد حُرُماتِ اللَّه را، چیزهایى را که خداوند حرام کرده است این آزاد مى گذارد، و مخالف سنت رسول اللَّه عمل مى کند و عهد خدا را مى شکند، اگر کسى دید یک سلطان جائرى این کارها را مى کند و مع ذلک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش این انحرافى که سلطان جائر پیدا کرده است تغییر نداد، خداى تبارک و تعالى حتم کرده است، حتم است بر او که این آدمى که ساکت شد در مقابل این سلطانى که حرمت احکام خدا را نگه نمى دارد، مخالف سنت رسول اللَّه عمل مى کند و عهد خدا را مى شکند، این ساکت بشود در مقابل یک همچو سلطانى و قولًا و عملًا تغییر ندهد مسیر این سلطان جائر را، حتم است بر خداى تبارک و تعالى که جاى او را هم جاى همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. یعنى این سلطان جائر که این طور اوصاف را دارد: سنت پیغمبر اکرم را تغییر مى دهد و عهد خدا را مى شکند و حرمات اللَّه را سزاوار و رها مى کند یعنى مُسْتَحِلّ است، و لو این آدم که این چیزها را از این آدم مى بیند و ساکت است، همه کارهاى واجب و مستحب هم به جا بیاورد، آدمى باشد که سه وقت نماز مى خواند، در مساجد مى رود، آدمى باشد که احکام خدا را همه را ترویج مى کند، موافق رضاى خدا عمل مى کند، همه کارهاى خوب را مى کند، از همه کارهاى بد هم اجتناب مى کند، لکن ساکت است در مقابل سلطان جائر، به حَسَب این روایتى که نقل شده است از سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- که به منزله علت قیام ایشان است بر ضد حکومت وقت، این است که مى خواهند عمل به قول رسول اللَّه بکنند که مبادا یکوقت تخلف بکنند و کسى که تخلف بکند جاى او جاى همان سلطان جائر است؛ یعنى در هر طبقه اى از جهنم که سلطان جائر، یک همچو سلطان جائرى جا دارد، این آدمى هم که ساکت است که این سلطان جائر هر کارى مى خواهد بکند، ساکت است او، جایش جاى همین سلطان جائر است.
تشابه سلطنت شاه و یزید

حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما، این اوصافى که ذکر فرموده اند دارد؟ اگر این اوصاف را دارد و ما ساکتیم، باید همین معنایى که فرموده اند بر ما منطبق بشود. و ایشان در یکوقتى این مطلب را فرموده اند که وقتى که قیام کرده اند و نهضت کرده اند در مقابل یزید و این سلطان جائر، با یک عدد کمى در مقابل یک عده کثیرى و در مقابل ابرقدرتى، که در آن وقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، که عذر را از ما ساقط کند که ما بگوییم که مثلًا ما عددمان کم بود؛ ما زورمان کم بود. این را در وقتى ایشان فرموده اند که مى خواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائرِ وقتشان. خطاب کردند به مردم و خطبه خواندند؛ و علتِ قیام است، اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم براى اینکه این، عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات اللَّه تعالى را نَکْث کرده است و نقض کرده است، و پیغمبر فرموده است هر کس ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جاى همان یزید است در جهنم. جایى که یزید دارد، کسى که سکوت کند جایش جاى اوست.

حالا ما ببینیم چه کرده است که حضرت سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبى را فرموده اند و برنامه داده اند. حضرت سید الشهداء مطلبى را که فرموده اند، این مال همه است. یک مطلبى است عمومى: مَنْ رَأى هر که ببیند، هر کسى ببیند یک سلطان جائرى این طور اتصاف به این امور را دارد، و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، این آدم جایش جاى همان سلطان جائر است. یزید یک آدمى بود که به حَسَب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفه پیغمبر حساب مى کرد و نماز هم مى خواند و همه این کارهایى که ماها مى کنیم آن هم مى کرد؛ اما چه مى کرد؟ اما از آن طرف معصیتْ کار بود؛ مخالف سنت رسول اللَّه مى کرد. رسول اللَّه سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل مى کرد؛ باید حفظ دِماء مسلمین بشود، او دماء مسلمین را مى ریخت؛ باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر مى داد مال مسلمین را. همین شیوه اى که پدرش معاویه هم داشت و امیر المؤمنین هم قیام کرد در مقابل او. منتها حضرت امیر لشکر هم داشت ولى سید الشهداء عدد خیلى کمى [داشت ] در مقابل یک ابرقدرت.

ما مى بینیم که این کارهایى که او کرده است، به این حکام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبیق مى شود؟ این مسائلى که رسول اللَّه فرموده است، اینها تطبیق مى شود بر این؟ سلطان است؟ جائر است؟ اینها معلوم که الآن سلطه دارد؛ «سلطان» یعنى سلطه. الآن سلطه دارد و جائر هم هست. خودش هم شاید قبول داشته باشد که جائر است. همه کس هم مى داند که این آدم جائر است. خوب، مخالفت سنت رسول اللَّه را نکرده؟ هر چه رسول اللَّه فرموده است، ایشان عمل کرده؟! یا اقوال رسول اللَّه را به حساب نمى آورند اینها؟ اینها سنت رسول اللَّه را به حساب نمى آورند؟ بله، در ایام عمرش براى اینکه من و شما را بازى بدهد، یک دفعه هم مى رود به حرم حضرت رضا و آنجا یک- دو رکعت نماز هم مى خواند! من هم نمى دانم با چه حالى مى خواند! یک- دو رکعت نمازى هم آنجا مى خواند و یک حرفهایى هم آنجا مى زند و این چیزها. این براى اغفال من و شماست. آیا به سنت رسول اللَّه عامل است؟ ایشان عاملِ سنت رسول اللَّه هست؟ سنت رسول اللَّه این است که دِماء مسلمین محفوظ باشد، ایشان حفظ کرده است دِماء مسلمین را؟! الآن اطلاعى که رسیده است در همین چند روز، در همین دو- سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در کجا چقدر، در کجا چقدر کشته است. بى اطلاع ایشان است؟! با اطلاع است. بى اطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بى اطلاع شاه است؟! اینها بى اطلاع شاه کارى نمى کنند. و من نگرانم از فردا و پس فردا براى اینکه یک خبرى به ما رسیده است که ان شاء اللَّه دروغ است من هم حمل کردم که این یک تبلیغاتى باشد ولى خوب محتمل است- و آن اینکه اینها اعلام کردند به اینکه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبى و در عزادارى آزادند. از آن طرف اطلاع دادند که یک نقشه اى در کار است و آن نقشه این است که یک عددى از اشرار را بین مردم با همان صورتِ مردم وارد معرکه کنند.

این راهپیمایى که علما و سایر طبقات بنا دارند که فردا در همه شهرهاى ایران و قصبات انجام بدهند، اینها یک عده اى از اشرار را که مربوط به خودشان است در بین اینها وارد کنند و آنها شلوغ کارى بکنند؛ آنها که شلوغکارى کردند، اینها بگویند که خوب این یک تظاهرات آرام نبوده و شلوغ کردند، و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب، من احتمال این معنا را [مى دهم ] که این یک اشتهارى است که اینها داده اند براى اینکه مردم را از این کارى که فردا بنا دارند بکنند، مردم را از این کار وادارند و نگذارند بشود؛ یعنى خود مردم نکنند؛ و آنها به مقصد خودشان رسیده باشند که هم گفته باشند که خوب ما که آزاد گذاشتیم مردم را و خود مردم بیرون نیامدند. لکن خوب، یک احتمالش هم این است که یک نقشه شیطانى در کار باشد. و این البته موجب نگرانى است که فردا اینها چه خواهند کرد.


شاه جائر است و مخالف احکام خدا

لکن مسأله این است که الآن یک سلطان جائرى است؛ یعنى یک سلطه اى دارد بر مردم: قشون دارد، لشکر دارد، و قدرتهاى بزرگ هم دنبال سرش هستند، و سلطانِ جائر است، و همه این اوصافى که فرموده اند در ایشان هم هست. نفوس مسلمین را خداى تبارک و تعالى محرّم کرده است که کسى تصرف در آن بکند این مردم را بکشد؛ این یکى از حرمات اللَّه است و ایشان اجازه مى دهد، امر مى کند به آن. اموال مسلمین باید محفوظ باشد، اموال ملت ایران باید محفوظ باشد براى خود ملت ایران، نفت ایران مال خود ایران است، مراتع ایران مال خود ایران است، باید به درد خود ایران بخورد، شیلات ایران باید به درد خود ایران بخورد، مال خود ایران است، جنگلها مال خود ایران است، مخازن زیرزمینى هر چه هست مال خود ایران است، باید خود ایرانى ها بیرون بیاورند، استخراج بکنند و استفاده کنند براى همین مصالح خودشان، براى ملت، ایشان همه اینهایى را که ذکر کردم به باد دادند. بر همه حرام است که اموال مسلمین را، آن اموالى که مال یک ملت است، به باد بدهد و به دشمنهاى اسلام مثل اسرائیل بفروشد. اسرائیلى که الآن در حال جنگ است با مسلمین، نفت او را- بیشترش را- مى گویند که از ایران اداره مى شود. در ازایش- آن هم از قرارى که مى گویند- بسیارى از این کشته هایى که ما داریم با سربازهاى اسرائیل شده است. پس ایشان مُسْتَحِل حُرمات اللَّه است. هم نفوس مسلمین را به باد دارد مى دهد، و هم اموال مسلمین را. مراتع ما را به غیر داده است، جنگلهاى ما را به شرکتهاى خارجى داده است؛ شیلات را با کشتن چندین هزار- آن طور که مى گویند- چندین هزار نفر را کشتند تا شیلات را از مردم بیچاره گرفتند و به غیر واگذار کردند! نفتمان هم که همه مى دانید که دارند چه مى کنند که بعد از چند وقت دیگر ایران هیچ چیز ندارد. هر چه هست غارت کردند و بردند.


غارت ارزها و جواهرات توسط شاه و عمالش

این صورتى هم که دیدید لا بد اینجاها مثل اینکه آوردند- این صورتى هم که دیدید که این چپاولگرها خارج کردند از ایران و اموال ایران را به خارج بردند و بعد از اینکه همه اینها را به خارج بردند، آن وقت به فکر این افتادند که نه، دیگر کسى نبرد! دیگر کى نبرد؟! خوب بردند، تمام شد. سه هزار میلیون و بیشتر، سه هزار و چند صد میلیون از خود ایشان و [مزدورهاى ] این بوده است که حالا بردند. آنهایى که قبلًا بردند خدا مى داند چقدر است. از اول اینها شروع کردند به بردن! رضا شاه جواهرات ایران را آن وقتى که مى خواستند بیرونش کنند، جواهرات را آن طورى که براى من نقل کردند از یک صاحب منصبى، یکى از آقایان نقل کرد از یک صاحب منصبى که همراه بوده است که چمدانهاى- وقتى رضا شاه را متفقین آمدند و بیرونش کردند، در این خلالى که مى خواست برود- چمدانهاى جواهر را پر کرد، چمدانها را از جواهرات ایران؛ و راه افتادند که ببرند منتها بین دریا- همان صاحب منصب نقل کرده بود که- در بین دریا که با کشتى این آدم را مى بردند، یک جایى نگه داشتند و یک چیز دیگرى، یک بَلَمى یا یک کشتى- که آن شخص گفته بود مخصوص حمل دَواب بوده!- آنها آوردند متصل کردند به این کشتى و به او گفتند که تو برو توى آن کشتى، لکن همان جا چمدانها را برداشتند و انگلیسى ها بردند، تمام شد. آن زمانِ او آن کار را کردند، غیر از آنهایى که دزدیده بود و برده بود.

یکوقتى در یک سفر رفته بود، یک سفرى که مورد خطر شاید بود، مرحوم مدرس- رحمهُ اللَّه- که آن روز مخالف با رضا شاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود که من دعا کردم به شما در این سفر که سالم برگردید. خیلى خوشحال شده بود که مدرس به او دعا کرده. گفته بود دعا کردید؟ خوب، ایشان گفته بود آخر نکته دارد؛ این است که اگر تو در این سفر مرده بودى همه اموال ما از بین رفته بود، من مى خواهم زنده باشى تا اموالمان را پیدا کنیم! در زمان او آن کار را او مى کرد؛ در این زمان هم از اولى که ایشان وارد سلطنت شده- دیگر جلوتر خیلى تجربه کرده است، تجربه هاى پدر را داشته است- از اول بنا گذاشته به اینکه اموال را ببرد بانکهاى خارجى. بانکهاى امریکا، هر جاى دیگر، در آنجاها انبار کردند اموال این ملت را که وقتى اگر یک اتفاقى افتاد برود سراغ این اموال.


وظیفه ملت در جلوگیرى از فرار شاه

ملت نباید بگذارند این فرار کند. این الآن در صدد است. گفتند رفته به جزیره کیش. البته رفتن او به جزیره کیش، من یک ... رفته است به جزیره کیش. و من اولش یک خوفى کردم که این گاهى وقتها که از ایران، از تهران خارج مى شد آن وقت یک مفسده اى مى خواست واقع بشود: امر مى کرد که بکُشند و خودش مى رفت بیرون. من در ذهنم آمد که مبادا براى فردا و پس فردا هم یک همچو تهیه اى دیده اند، لکن محتمل است که نباشد ان شاء اللَّه. بعضى هم گفتند رفته آنجا که دیگر کار آخرى را انجام بدهد. این البته در صدد است که فرار کند. ملت ایران باید نگذارند این فرار کند. آن قدرى که مى شود. آن قدرى که ... امکان ندارد البته که یک کسى بتواند سزاى عمل این آدم را به او بدهد. یک آدمى که سى و چند سال است مسلط شده است بر این ملت و همه چیز ملت را به باد داده است. یک آدمى که مادرها را به عزاى اولادشان نشانده است. و همین امروز کسى گفت که یک زن بوده است که سه تا بچه داشته، هر سه بچه اش کشته شدند. یک پدر و مادرى که حالا وقتى مى آیند توى خانه مى بینند که دیروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر مى شود که این را ما در این دنیا بتوانیم جزایش را به او بدهیم؟ مگر یک آدم که مى کشد یک کسى را، همان مقدار مى شود خودش را بکشند؟ همین بس. پول خون این هم خون یک آدم است اگر آدم باشد کسى که سى و چند سال است بر این ملت تسلط پیدا کرده و کشتار کرده و آن طور کشتار کرده، و دزدى کرده و آن طور دزدى کرده، و خیانت کرده و آن طور خیانت کرده، و جنایت کرده و آن طور جنایت کرده، مگر بشر مى تواند که این را به سزاى اعمالش برساند؟ این یک جان بیشتر ندارد مقابل یک نفر.


منطق سازشکارها

و حالا عجب! من گاهى وقتها از فهم بعضى اشخاص تعجب مى کنم که مى گویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چى بپذیریم؟ مگر خدا مى پذیرد از او این عذر را؟ خدا حق ناس را نمى گذرد؛ خود ناس باید بگذرند. خود مردم باید بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا مى گذرد از حق الناس؟ بیایید حالا مصالحه بکنید! بیایید حالا خوب، عفو بکنید! نمى دانم چه! یک آقاى ریش سفیدى یک کاغذ مفصلى نوشته بود- البته خودش آدم دانشمندى است لکن ادراکش، یک خرده عقلش ناقص است!- به من نوشته بود که پیغمبر اکرم در فلان جا فلان آدم را بخشید، در فلان جا فلان کافر را بخشید، در فلان جا فلان کس را بخشید. تاریخ براى من نوشته بود! مثل اینکه من حق دارم که ببخشم ایشان را! به من چه ربط دارد؟ بچه هاى آن پیرزن را کشته، من ببخشم؟! چطور من ببخشم کشته هایى که از این ملت، جوانهایى که از این ملت به باد رفته؟! همین امشب شما احتمال بدهید که عده اى را کشته باشند. همین امروز اطلاع رسید که اشخاصى را کشتند، مردم را کشتند، ما بنشینیم بگوییم که شما «اعلیحضرت» حالا دیگر باشید! دیگر از این به بعد حکومت نکنید، «اعلیحضرت» باشید! آخر این چه منطقى است؟! این چه، چطور انسان همچو حرفى را مى تواند بزند؟! بیاییم به قانون اساسى حالا عمل بکنیم! معنى به قانون اساسى عمل کردن این است که آقا- یعنى همین قانون اساسى که الآن در دست است- که ایشان «سلطان» باشند و- عرض مى کنم که- حاکم نباشند! آخر مى شود یک همچو چیزى؟! امکان دارد براى یک آدم، یک کسى که ادراک آدمى داشته باشد؟ حیوان هم نمى تواند یک همچو حرفى بزند که ما دیگر این را بیاییم و عفوش کنیم! کى عفوش بکند؟ کى حق دارد که این را عفوش بکند؟ مگر با من یک کارى کرده که حق من است که عفوش بکنم؟ حق یک ملت را خورده است این. خون یک ملت را ریخته این آدم. این ناکثِ عهد اللَّه است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اینکه باید اطاعتش را بکنند، این ناکثِ عهد اللَّه است. خودش هم تعهد کرده است در مجلس، اولى که به این سلطنت غاصب رسید. آمده است در مجلس و قسم خورده است به اینکه به مذهب شیعه وفادار باشد، مروّج باشد؛ به ملت خیانت نکند. آن قسمهایى که مى خورد این، نقض این عهدش هم کرده است. قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد کرده است به اینکه به ملت خیانت نکند؛ مذهب شیعه را ترویج کند. ترویجش همین است که مى بینید و امانتش هم همین است که شما دارید مى بینید! مخالف سنت رسول اللَّه هم که الى ما شاء اللَّه! هر چه بخواهید مخالف سنت رسول اللَّه است.


سکوت جایز نیست

اگر کسى ببیند محمد رضا خان را که این اوصاف را دارد و سکوت کند، جایش جاى محمد رضا خان است در جهنم و لو نماز شب بخواند، و لو یک عالِم باشد، و لو تمام عمرش را در اطاعتِ اللَّه صرف کرده باشد؛ اگر در مقابل این آدم ساکت بنشیند، جایش [همان است ] به حَسَب این نقلى که از رسول اللَّه کرده اند و نقلى که از سید الشهداء کرده اند که مى فرماید رسول خدا همچو فرموده است. چطور مى شود یک ملت ساکت بنشیند؟ عذر همه منقطع است؛ همه عذرها منقطع است. اگر ما چهار نفر هم بودیم قاعده اش بود که قیام کرده باشیم. هیچ کس نمى تواند بگوید ما تنهاییم. حالا ملت است؛ تمام ملت است الآن. الآن جمیع ملت ایران ایستاده اند در مقابل این سلطان جائر، این حاکم جائر. تمام ملت اسلام، تمام ملت ایران قیام کرده اند. از دهات گرفته- پریروز یک نفر پیش من آمده بود که رفته بود یک دهات دورافتاده اى را دیده بود، گفت که در این دهات هم راه روى هر روز است صبح و عصر؛ مى گفت صبح و عصر در همه این دهات آن، اهل علم آن ده جلو مى افتد و رعیتها و مردم دیگر دنبالش پیاده روى مى کنند. در یک همچو موقعیتى که همه مردم قیام کرده اند دیگر من نمى توانم بگویم که من نمى توانستم! نخیر، مى توانى؛ چنانچه مى بینید که مى توانید، چنانچه مى بینید که نه حکومت نظامى توانست کار بکند نه دولت نظامى. همین دولت نظامى که آن قدر هیاهو براى خودش به جا آورده بود، حالا دید که وقتى همه مردم مى خواهند پیاده روى کنند، هر کس از یک گوشه اى مى خواهد پیاده روى کند، سران قوم دید که نمى شود، رها کرد گفت مجازند مردم! خیال کرد اگر این اجازه را ندهد نمى روند! «مجازند» چیست؟ مگر دیوانه اند اینها! مجازند مردم که بروند! اجازه دادند! در یک جاى دیگر هم گفتند «اعلیحضرت» اجازه داده اند! آخر اینها مضحک است دیگر.

[یکى از حضار: براى نماز جماعت هم حاج آقا اجازه دادند؟]

[حضرت امام:] بله.

اینها دیگر مضحک است که یک کسى یک همچو حرفى بزند و بگوید من اجازه دادم یا دولت بگوید من اجازه دادم! تو، کى هستى تو؟ شما سرنیزه ها را گذاشتید طرف مردم ولى مردم آمده اند سینه هایشان را سپر کردند در مقابل سرنیزه هاى شما! بچه ها هم آمدند، زنها هم آمدند. زنها این بچه هاى کوچکشان را بغل کردند آمدند در صف مردم. این یک امر الهى است، خدا همچو کارى کرده. این آتش را خدا روشن کرده. و این روشنى اش هست؛ مثل خورشید مى ماند این. تا آخر نتیجه این مسأله هست ان شاء اللَّه.

[ان شاء اللَّه حضار]

کسى الآن عذر ندارد که بگوید که ما نمى توانستیم، ما نمى دانستیم. کسى مى تواند در همه ایران بگوید من نمى دانستم که این سلطان جائر است؟ کسى مى تواند بگوید من نمى دانستم مخالف سنت رسول اللَّه [است،] مخالفت با سنت رسول اللَّه مى کند؟ کسى نمى داند که این آدم عهد خدا را شکسته، معصیت کار است به مردم جور دارد مى کند، مال مردم را، همه را هدر داده؟! هیچ کس نمى تواند بگوید من نمى دانستم. حالا کسى مى تواند بگوید که ما دیگر نمى توانستیم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمى توانستیم؟! همه باید استنکار کنند؛ یعنى با لفظ بگویند شاه این طور است. چطور بعضى از علماى بعض بلاد صریحاً مى نویسند که شاه این طور است، هیچ کارى شان نکردند. همه باید بگویند شاه این طور است، دولت- نمى دانم- چطور و رژیم چطور است. اینها غلط است؛ باید اسم ببرند بگویند که شاه این طور است. استنکار کنند. عذر نمى شود بگوید من نمى توانستم؛ نخیر مى توانستى. اگر کسى یک کلمه بگوید که در این کلمه ترویج از این ظالم است، تأیید این ظالم است، با این کلمه حفظ بشود این، ظالم است؛ این خیانتکار به اسلام و مسلمین است. نباید این کار بشود. اسم «قانون اساسى» را نباید کسى بیاورد که با قانون اساسى ... مگر بگوید که قانون اساسى، این موادى که رضا خان با سرنیزه گذاشت توى قانون اساسى این مواد کنار برود. ما بقى قانون اساسى، خوب آن [هم ] غلط است لکن دیگر این قدر جنایت ندارد که بخواهد این را نگهش دارد.


تکلیف ما در ادامه تبلیغات و مبارزات

امروز عذر نیست براى ما، هیچ کدام ما عذر نداریم؛ لکن ما هم که اینجا هستیم، شما آقایان که در این بلاد هستید، بى تکلیف نیستید. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند؛ الآن هم شاید صداى تفنگ، صداى مسلسل، در تهران و قم و اهواز و نمى دانم کجا، الآن هم شاید باشد براى اینکه مردم که آرام نمى نشینند، آنها هم که ایستاده اند در مقابل آنها؛ در صف مقاتله هستند و محاربه هستند؛ تکلیفشان را دارند عمل مى کنند، به قول رسول اللَّه دارند عمل مى کنند، اقتدا به سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- کردند و دارند عمل مى کنند؛ شما هم که در اینجا هستید، هر مقدار مى توانید: مى توانید که مصاحبه مطبوعاتى بکنید، مصاحبه مطبوعاتى کنید و جرم و جرایمى که این آدم کرده است این جرایم را افشا کنید؛ مى توانید که اجتماع کنید در یک جایى و بگویید یکى برود مطالب را بگوید، برود بگوید. با این رفقایى که در خارج از کشور شما دارید از فِرَق دیگر، از اهل مثلًا اینجا یا سایر ممالک که آشنا هستید با آنها، هرجا اتفاق افتاد، بایستید و مطالبتان را بگویید تا مردم بدانند که یک دسته اشخاص شلوغکار نیستند [که ] مى خواهند، دارند این کار را مى کنند. آنها که قیام کرده اند بر ضد این، نه اینکه یک مردمى هستند که مى خواهند شلوغکارى بکنند این کارها را مى کنند، این مردمى هستند که حق مى گویند؛ حق خودشان را طلب مى کنند. آزادى حق مردم است؛ استقلال یک مملکت، حقِ اهل مملکت است که طلب استقلال بکنند در مملکت. مردم شریفى اند که قیام کرده اند و خون خودشان را دارند مى دهند در مقابل اینکه احکام اسلام را و این ثروت خودشان را، یعنى ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود؛ احکام اسلام را نگذارند از بین برود و زیر پا برود. باید به مردم، به اهالى اینجا، شما حالى کنید این مطلب را. هر کس به هر زبانى، به هر جورى که مى تواند، بگوید به اینها که این مردم ایران که قیام کرده اند بر ضد این مرد و این حکومت، براى اینکه این حکومت این مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خیانت کرده؛ خودش و پدرش پنجاه سال است جنایت کرده؛ قتل عام کرده اند. خوب پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام کرد. خودش دیگر هرجا بگردید! وَلَدِ صِدْق! بگویید به مردم که مسأله این است؛ نه مسأله این است که یک دسته اى هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر معدود- اخیراً هم آن مردک مى گوید که یک عده «معدودى» مردم را ناراحت کرده اند- و حالا مردم همه شاه را مى خواهند! من نمى دانم آخر اینها چه جور فکر مى کنند؛ براى کى مى گویند اینها را.

بگویید به مردم اینجا که مردم ایران که قیام کرده اند براى یک مطلب واضحى است که همه بشر قبولش دارد که آزاد باید باشد؛ نباید هى در حبسش کنند، نباید جلویش بگیرند که حرف نزن! بیخ گلویش را فشار بدهند که نباید یک کلمه حرف بزنى! قلمش را بشکنند که نباید بنویسى! قلمها را اینها شکستند؛ قدمها را شکستند در این پنجاه سال. حبسها پر بود از اشخاصى که آزادى مى خواستند در این پنجاه سال. حالا قیام کرده اند و حقوق واضح ملى خودشان را، آنکه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشر است: آزادى، استقلال، حکومت عدل، این را مى خواهند مردم. این تبلیغاتى که، از قرارى که مى گویند در هر سال صد میلیون دلار ایشان خرج تبلیغات خودش مى کند که بگویند چشم و ابرویش کذا و- نمى دانم- قد و قامتش چه! و مخالفین شان را به هر چه مى خواهند نسبت بدهند اینها اینها را شما فَشَلْ کنید. بگویید به اشخاصى که با آنها ملاقات مى کنید که مسأله این نیست. این آدم مال ملت را برمى دارد بر ضد ملت خرج مى کند؛ اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج مى کند. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را تأیید کند، موفق باشید. [صلوات حضار]



[1]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 153 - 154 [2]. آرشیو هیأت تحریریه کیهان و همچنین کتاب دو سال آخر ص 234، 235 [3]. اعترافات ژنرال، ص 70 [4]. نهضت روحانیون ایران، ج 9، ص 33 [5]. همان مأخذ، ص 35 [6]. اسناد لانۀ جاسوسى، شمارۀ 26 خط میانۀ 2، ص 59 [7]. دو سال آخر، ص 235، 236 [8]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 200 [9]. همان، ص 174[10]. همان، ص 199




منبع: (صحیفه امام، ج 5، ص: 191- 202)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی



 
تعداد بازدید: 936


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: