14 دی 1393
با گذشت بیست روز از تاریخ صدور پیام حضرت امام خمینى، که در آن سربازان و نظامیان را مکلف به فرار از پادگانها و پیوستن به ملت کرده بود، تأثیرات مثبت آن را مى شد مشاهده کرد. روز به روز بر تعداد فراریان از سربازخانه ها و پیوستن نظامیان به مردم افزوده مى شد. ارتشبد قره باغى، وزیر کشور، پیرامون این موضوع نوشته است: «به هر تقدیر پرسنل نیروهاى مسلح با آنکه از قوانین دادرسى کیفر ارتش که تمرد و نافرمانى را تا مجازات اعدام تعیین کرده بود، اطلاع داشتند، معذلک روز به روز بر تعداد غائبین و فراریان اضافه مى گردید؛ تا جائیکه در زمان انتصاب من به ستاد بزرگ ارتشتاران، برابر پرونده موجود در ادارۀ یکم ستاد، تعداد فراریان ارتش روزانه در حدود هزار نفر بود که این رقم به تدریج در اواخر بحران به روزانه هزار و دویست نفر هم رسید...[1]»
رهبر انقلاب با توجه به این موضوع، در سخنرانى روز 1 دی 57 خود رهنمود مى دهند که: «...ما به سربازها گفتیم که ـ دستور دادیم که ـ فرار کنند براى اینکه خدمت در این دستگاه خدمت به ظلم است، و آنها هم بسیارى شان فرار کردند؛ لکن بعض مشکلات پیدا شده است. اینها بسیارى شان فقیرند و مکان هم ندارند... مردم در هر جا که هستند مکلفند به اینکه اینها را پناه بدهند؛ هم مخارجشان را بدهند و هم منزلى محقر براى اینها، به طورى که معلوم نشود که اینها کجا هستند، مردم مکلفند که این کار را بکنند. و ما هم بابت وجوه شرعیه قبول داریم چیزى که همراهى به اینها مى شود...»[2]
چند روز پیش، «جمعیت ایرانى دفاع از آزادى و حقوق بشر»، «نهضت آزادى ایران»، «نهضت رادیکال ایران»، «جنبش»، «جمعیت حقوقدانان ایران»، «انجمن اسلامى پزشکان»، «انجمن اسلامى معلمان»، «انجمن اسلامى مهندسین» و جمعى از رجال سیاسى و روحانى طى بیانیۀ مشترکى از امراى ارتش و افسران و سربازان خواسته بودند که خود را کنار ملت قرار دهند.
تأثیر پیام حضرت امام و شعارهایى که تظاهرکنندگان به هنگام برخورد با نظامیان سر مى دادند، بر تمایل آنها به گسستن از طاغوت و پیوستن به ملت مى افزود. شعار مهیج و محرک «برادر ارتشى، چرا برادر کشى؟» تا اعماق روح نظامیان نفوذ مى کرد و هر روز دهها نفر، خود را از ظلمت خدمت به ظلم نجات داده و به نور اطاعت از امام مى رساندند. ارتشبد قره باغى در ادامۀ مطلب خود افزوده است: «پس از مدتى هنگامیکه در یکى از جلسات شوراى فرماندهان، من مسأله غایبین و فراریان را به عنوان تذکر به فرماندهان نیرو مطرح و دربارۀ جلوگیرى از آن تأکید نمودم، سپهبد مقدم ضمن بحث اظهار کرد که مخالفین نه تنها در پرسنل وظیفه بلکه بین درجه داران و افسران کادر داوطلب نیز نفوذ کرده اند و تبلیغات شدیدى در خانوادۀ آنها مى شود. همچنین در روزهاى آخر بحران نیز وقتى که مجدداً بحث دربارۀ نفوذ مخالفین در ارتش شاهنشاهى پیش آمد، سپهبد مقدم اظهار داشت که این نفوذ در رده هاى مختلف ارتش وجود دارد، حتى در خود ستاد بزرگ ارتشتاران تعدادى از امرا هستند که احتمالاً با افرادى از مخالفین در تماس مى باشند...[3]»
پیام حضرت امام، بدنۀ ارتش شاهنشاهى را تکان داده بود، ولى سرسپردگان رژیم و دژخیمانى که تنها در فضاى رژیم ستمشاهى امکان تنفس داشتند، دست از کشتار مردم نمى کشیدند. چهار روز پیش از آن، در حالى که سراسر کشور در عزاى عمومى به سر مى برد و همۀ مغازه ها و ادارات تعطیل بودند، تظاهرات مردم تبریز به خاک و خون کشیده شده بود[4]. روز 30 آذر نیز در تظاهرات خونبار آبادان، ده نفر شهید و تعدادى مجروح شده و در حملۀ مردم خمین به نهادهاى دولتى و آتش کشیدن آنها، شش تن شهید و بیست نفر مجروح به جا مانده بود.
اساتید حوزۀ علمیۀ قم، طى اطلاعیه اى خطاب به مردم قم، اظهار داشتند: «پس از انتشار اطلاعیۀ آقایان اساتید نسبت به باز شدن بازار و مغازه هاى شهر، چون دشمن حیله گر در صدد برآمد از آن سوء استفاده کرده و بهره بردارى کند، لذا براى نشان دادن آگاهى و بیدارى کامل به اعتصاب مقدس خود ادامه مى دهید.[5]»
جمعى از روحانیون مشهد در اعتراض به یورش مأموران نظامى به بیمارستان این شهر طى اعلامیه اى[6] ضمن تشریح ابعاد این فاجعه، در محل بیمارستان دست به تحصن زنند.
پزشکان شیراز، اهواز و مراغه در تظاهرات خود، جنایات رژیم در بیمارستان شاهرضا (امام رضا (ع)) را محکوم کرده و تعداد شصت و پنج نفر از استادان دانشگاههاى تهران، از روز 30 آذر در دبیرخانۀ دانشگاه دست به تحصن مى زنند. کارکنان بانک مرکزى، لیست اسامى تعدادى از مقامات کشورى و لشکرى را که مبالغى ارز از کشور خارج نموده اند، منتشر ساخته که نام ارتشبد ازهارى ـ رئیس دولت نظامى شاه ـ تعدادى از وزراء و ارتشبد غلامعلى اویسى ـ فرماندار نظامى تهران ـ جزو لیست بود.
کارکنان خبرگزارى پارس نیز به نشانۀ اعتراض به تحریف رویدادهاى کشور بوسیله صدا و سیما، به اعتصابیون پیوسته بودند و در خارج کشور نیز در شهر هامبورگ آلمان تظاهرات گسترده اى بر علیه رژیم شاه برگزار شده بود[7].
رهبر انقلاب، طى سخنان خود به وابستگى سران رژیم و خرابى مملکت اشاره کرده مى فرمایند: «...اینها به طورى محو شده اند در آن تربیت و تعلیم خارجیها، و به طورى اینها را در نظر اینها بزرگ کرده اند که دیگر همۀ مآثر خودشان و همۀ چیزهایى که مربوط به خودشان است، همۀ اینها را فراموش مى کنند...اگر ایشان الآن هم برود، یک مملکتى تحویل ما مى دهد که این مملکت سى سال محتاج به این است که زحمت به آن بشود تا به درجۀ اولش برسد...»[8]
تظاهرات مداوم مردم و حملات آنها به نهادهاى دولتى که اخیراً افزایش یافته، مسئولین رژیم را با بن بست مواجه ساخته بود. خبر فرار سران رژیم از جمله ارتشبد اویسى با دویست و هشتاد میلیون تومان به خارج از کشور، موجى از یأس و تزلزل را در روحیۀ مقامات رژیم ایجاد کرده بود. ارتشبد ازهارى در ملاقات خود با سولیوان سفیر امریکا، اظهار داشته بود: «شما باید این مطالب را بدانید و آن را به دولت خودتان گزارش بدهید. شاه قدرت اراده و تصمیم خود را از دست داده و این مملکت دارد از دست مى رود...» و سولیوان در گزارش خود به واشنگتن از شکست دولت نظامى و سقوط غیر قابل اجتناب شاه خبر مى دهد[9].
آیت اللّه منتظرى براى دیدار با امام خمینى (27 آذر 57) وارد پاریس شد، ایشان در یک کنفرانس مطبوعاتى اعلام کرد: «ملت ایران نسبت به این رژیم اعتماد ندارد و نخواهد پذیرفت که شاه، حتى بدون قدرت بر تخت باقى بماند و حتى نخواهد پذیرفت که پسرش جانشین او شود. ملت ایران خواهان رژیم و دولتى زیر نظر آیت اللّه خمینى است[10].»
و در همین روزها بود که در اوج تظاهرات مردم و اعتصابات گستردۀ سراسرى، و در منتهاى یأس و سردرگمى دشمن، «شوراى انقلاب» پایه ریزى شده و جلسات مخفى آن برگزار مى شد. (کوثر، ج2، ص 514 و 517)
متن کامل سخنرانی امام در روز 1 دی 1357 در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور در نوفل لوشاتو را در ادامه می خوانید:
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
توصیه به مردم درباره سربازان فرارى
به طور استثنا امشب چند کلمه اى گفتند من صحبت کنم، ولى وقتهاى دیگر همان روز یکشنبه خدمت مى رسیم. «1» ما که اعلام کردیم که دولت ایران غیر رسمى است و مخالف با قوانین است، هم مخالف با قانون شرع است و هم مخالف با قانون اساسى است، بنا بر این کلیه چیزهایى که مربوط به دولت و براى اعانت دولت است، باید مردم از آن اجتناب کنند. و ما به سربازها گفتیم که- دستور دادیم که- فرار کنند «2» براى اینکه خدمت در این دستگاه خدمت به ظلم است، و آنها هم بسیارى شان فرار کردند؛ لکن بعض مشکلات پیدا شده است. اینها بسیارى شان فقیرند و مکان هم ندارند از باب اینکه اگر بخواهند در مکانهاى خودشان بروند مورد تجاوز دولت واقع مى شوند و آنها را مى گیرند، از این جهت آنها نمى توانند در منازل خودشان بروند؛ مردم در هر جا که هستند مکلفند به اینکه اینها را پناه بدهند؛ هم مخارجشان را بدهند و هم منزلى محقر براى اینها، به طورى که معلوم نشود که اینها کجا هستند، مردم مکلفند که این کار را بکنند.
و ما هم بابت وجوه شرعیه قبول داریم چیزى که همراهى به اینها مى شود. این یک مسأله است که مهم است و لازم است که مردم اقدام کنند. این بیچاره ها از سربازخانه ها بیرون رفتند و الآن مکان ندارند، و باید این کار بشود.
لزوم حمایت مردم از اعتصاب کارکنان صنعت نفت
مطلبى دیگر راجع به کارمندهاى شرکت نفت است. اینها هم از کار کنار رفتند، بسیارى شان هم استعفا کرده اند. و اینها محتاج به اعانت هستند؛ و مِنْ جمله مشکلشان قضیه خانه است که دولت- دولت غاصب- خانه را، خانه هایى که اینها دارند، یا از آنها گرفته یا تهدیدشان کرده است به اینکه خانه هایتان را از شما مى گیریم، براى اینکه اینها نفت را بیرون نیاوردند که به اربابها بدهند. حالا این طور تهدید کرده اند آنها را که اگر نیایند سرِ کار، خانه هایشان را از آنها بگیرند. بنا بر این آنها، هم احتیاج به کمک مکانى دارند و هم براى اعاشه شان احتیاج دارند؛ این هم باز باید مردم و متمکنین، و مردم باید این کار را انجام بدهند. به آنها منزل بدهند و از آنها پذیرایى بکنند و مخارج آنها را هم بدهند. و ما باز بابت وجوه شرعیه قبول داریم و مجاز هستند که این کار را بکنند. و کلیه کارهایى که براى دولتْ اعانتِ به دولت است، از باب اینکه این دولتْ دولتِ غاصب است و ظالم است، براى مردم جایز نیست که کمک کنند به این دولت. مالیاتها کمک است به دولت و جایز نیست که به اینها بدهند؛ حتى الامکان باید خوددارى کنند از دادن مالیات. از اعانت کردن و هر چیزى که اعانت به این دولت است باید مردم از آن خوددارى بکنند.
رد تبلیغات سوء در مورد اقلیتهاى مذهبى
و ما چون تبلیغات زیاد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبتهایمان جواب داده ایم، لکن باز آنها تبلیغاتشان سر جاى خودش هست؛ و در روزنامه ها، چه روزنامه هاى اینها- بعضى روزنامه هایى که در اینجاها هست- و چه تبلیغات دیگرى در اطراف جاهاى دیگر و روزنامه هاى خودشان، آنهایى که روزنامه هاى سازمانى هستند، در خود ایران هست، تبلیغاتى هست مِنْ جمله راجع به اقلیتهاى مذهبى که اینها تبلیغ کرده اند به اینکه اگر یک حکومت اسلامى پیدا بشود، یهودیها را چه خواهند کرد، نصارا را چه خواهند کرد، زرتشتیها را چه خواهند کرد، اینها را خواهند قتل عام کرد، چه! این حرف بسیار غلط است. و حکومت اسلامى اگر چنانچه ان شاء اللَّه برپا بشود، ما این یهودیها هم که از ایران رفتند و بازى شان دادند و رفتند به اسرائیل، و الآن گرفتارند در آنجا، با دست این یهودیها و اسرائیلیهایى که از امریکا آمده اند یا از دولتهاى دیگر رفته اند آنجا، این دسته هاى یهودى که اینها آنجا بردند و اینها هم به خیالاتى رفتند آنجا، الآن آن طورى که مى گویند بسیار در سختى هستند، ما اگر ان شاء اللَّه یک دولت عادلى تأسیس شد، آنها را دعوت مى کنیم؛ یهودیهایى که مملکتشان ایران بوده است دعوت مى کنیم که به وطن خودشان برگردند و با آنها کمال خوش رفتارى را دولت اسلامى مى کند. اسلام نیامده است که بشر را تحت مضیقه قرار بدهد. اسلام یک قوانینى است که تمام اقشار بشر را براى آن احترامات قائل است. البته یک استثناهایى هست که آنهایى که شلوغ کارند، آنهایى که خرابکارند، براى آنها هیچ کس یک- عرض مى کنم که- تساهلى قائل نیست؛ و اما مثل یهود که اهل ذمه هستند، و تمام اهل کتاب- نصارا، زرتشتیها- همه اینها در مملکت اسلامى با- عرض مى کنم که- رفاه و با احترام، آنجا توقف مى کنند. و اینکه گفته شده است که اگر یک حکومت اسلامى تأسیس بشود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اینها تبلیغاتى است که براى نگهدارى شاه و براى به هم زدن این نهضت این تبلیغات مى شود و این تبلیغاتْ غلط است.
حکومت اسلامى مخالف تجدد نیست
یا مثلًا تبلیغ شده است به اینکه اگر حکومت اسلامى تأسیس بشود، دیگر تمام این مؤسسه هایى که بوى تجدد از آنها مى آید، اینها همه به کنار باید بروند. حتى در آن اوایل امر یکوقت شاه گفته بود که این روحانیون مى گویند که ما اصلًا سوار طیاره و اتومبیل نمى شویم، ما مى خواهیم سوار الاغ بشویم! مى خواهیم مثل زمان سابق که سوار الاغ مى شدند، ما مى خواهیم سوار الاغ بشویم! و حالا هم همین حرفها را با کم و زیادش مى زنند که روحانیون مى خواهند مملکت را برگردانند به عهد کذا. خیر، مسأله غلط است. روحانیون مى خواهند مملکت را یک مملکت مستقل آزاد متمدنى کنند؛ نه آن تمدنى که در اصطلاح شاه است و نه آن آزادى که در کتاب شاه است و در اصطلاح شاه است که مردم را فوج فوج مى کشند براى اینکه یک صدا مى کنند مع ذلک اسمش را آزادى مى گذارند!
در اسلام، تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است مگر آنهایى که فساد اخلاق بیاورند، فساد عفت بیاورند. اسلام آن چیزهایى را که مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفى کرده. آنهایى که موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات کرده است. ما الآن این مظاهر تمدنى که در جاهاى دیگر- در ممالک پیشرفته- از آنها استفاده هاى صحیح مى شود، وقتى که آمده است در مملکت ما یا مملکتهاى شبیه به مملکت ما، استفاده هایى که از اینها مى شود استفاده هاى فاسد مى شود؛ مثلًا سینما. ممکن است که کسى در سینما نمایشهایى که مى دهد نمایشهاى اخلاقى باشد، نمایشهاى آموزنده باشد، که این را هیچ کس منع نکرده؛ و اما سینمایى که براى فساد اخلاق جوانهاى ماست، و اگر چند روز جوانهاى ما در این سینماهایى که در این عصرْ متعارَف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت یک جوان برود در آنجا فاسد بیرون مى آید، دیگر به درد نمى خورد ... و اینها مى خواهند همین بشود. یعنى تمام برنامه هایى که اینها درست کرده اند، برنامه هاى فرهنگى، برنامه هاى هنرى، هر چه درست کرده اند استعمارى است. مى خواهند اینها جوانهاى ما را یک جوانهایى بار بیاورند که به درد آنها بخورند، نه به درد مملکت خودشان بخورند؛ یا فاسد بشوند، یک عضو فاسدى بشوند. اگر یک مدتى این جوانها در این مراکز فسادى که اینها درست کرده اند و در اختیار جوانها گذاشته اند ....
توطئه براى هدر دادن نیروى جوان
آن قدرى که مراکز فساد در تهران- الآن بیشتر از کتابخانه است، بیشتر از مراکزى است که براى تعلیم و تربیت است- براى این است که مى خواهند این جوانها به طرق مختلفه ... بیکاره و بیعار بار بیایند؛ دیگر در مقابل این استفاده جوهاى خارجى نتوانند کارى [بکنند]؛ یعنى بى تفاوت باشند نسبت به آنها. این جوانهایى که تریاکى بار آمده اند، هروئینى بار آمده اند، شارب الخمر هستند، قمارباز شده اند- عرض بکنم- در مراکز فساد و فحشا رفتند، اینها دیگر همان عیاشیها را تمام مقاصد خودشان مى دانند و عالم هر چه بشود، آنها بى تفاوتند نسبت به آنها. و آنها مى خواهند که این نسل جوانى که ممکن است یک ثروت بزرگى براى یک مملکت باشد و این مملکت را جلو ببرد، این نسل جوان را کارى بکنند که به عقب برگردد، یعنى چیزى بشود بیفایده؛ یک امر بیفایده اى، یک ثروت بیفایده اى براى مملکت بشود. این یکى از کارهایشان است که مى کنند.
فرهنگ استعمارى شاه
یا مثلًا این مراکز تعلیم و تربیتى که اینها درست کرده اند، از دانشگاه گرفته تا پایین، اینها باز استعمارى است. و اینها بچه هاى ما را که مى خواهند تربیت کنند، یک تربیت صحیح نمى کنند: یعنى اولًا یک حد معین دارد که از این حد معین نمى گذارند بالاتر اینها بروند؛ و ثانیاً وسایل متعدده درست مى کنند، موانع متعدده درست مى کنند براى اینکه اینها عقب بمانند. براى اینکه دانشگاه اگر یک دانشگاه صحیح مستقلى که ماها مى خواهیم باشد، از این دانشگاه رجال بزرگ بیرون مى آید، از اینها رجالى بیرون مى آید که بعد در مقابل آنهایى که مى خواهند تعدى به مملکت ما بکنند و همه مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها مى ایستند. و آنها چون نمى خواهند یک همچو چیزى بشود، اینها را آن طور بار مى آورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار مى آورند؛ یعنى طورى مى کنند، طورى این مسائل غرب را براى آنها طرح مى کنند، طورى آنها را تحت تأثیر قرار مى دهند که اینها از خودشان بکلى بیخود مى شوند و پیوسته به آنها مى شوند، یعنى عمال آنها مى شوند. فرض کنید که اگر چنانچه این نحو تربیت باشد، بعد از چند وقت دیگر- تا حالا هم همین طورها بوده- اگر یک رجالى داشتیم که اینها مى خواستند یک کارى بکنند کارهایى مى کردند که به نفع آنها بوده، نه کارهایى مى کردند که به نفع خودشان باشد؛ براى اینکه اینها به طورى محو شده اند در آن تربیت و تعلیم خارجیها، و به طورى اینها را در نظر اینها بزرگ کرده اند که دیگر همه مآثر «1» خودشان و همه چیزهایى که مربوط به خودشان است، همه اینها را فراموش مى کنند و توجهشان به خودشان از بین مى رود و متوجه به غرب مى شوند و هر چه مربوط به آنهاست به آن توجه مى کنند.
اسلام، مخالف نفوذِ بیگانگان
اسلام مى خواهد که هیچ یک از افراد این مملکت اسلامى پیوسته به غیر نباشد، تحت نفوذ غیر نباشد. حکومت اسلامى اگر چنانچه تأسیس بشود نمى خواهد که آثار تمدن را از بین ببرد، با دانشگاه مخالف نیست، با علم مخالف نیست. قرآن پُر این است که تفسیرِ، تأویلِ علم را از آن تعریف مى کند و- عرض مى کنم که- احادیث ما از علم آن قدر تعریف مى کنند، از عالم آن قدر تعریف مى کنند، آن وقت ما بگوییم که با علم مخالفند! خیر، با این نحو علمى که شما دارید ما مخالفیم؛ با این نحو تربیت و تعلیمى که شماها مى خواهید ما را تربیت کنید، با این ما مخالفیم؛ با آن مظاهر تمدن که بچه هاى ما را فاسد مى کند، بچه هاى ما را عقب مانده نگه مى دارد، ما با آن مخالفیم؛ نه اینکه ما مخالفیم با اصل تمدن و مى خواهیم مردم را برگردانیم به زمان کذا. اینها مى خواهند مردم را نگذارند ترقى بکنند. برنامه اینها این است که به این نحو رفتار کنند که بچه هاى ما ترقى نکنند؛ و دلیلش این است که بعد از هفتاد سال که ما مدرسه داشتیم و بیش از سى سال که دانشگاه داریم، حالا هم اگر چنانچه یک کسى مریض [دارد] مریض خودش را برمى دارد مى رود اروپا یا مى رود امریکا، آنجا معالجه بکند! ما اگر چنانچه یک دانشگاه مستقلى داشتیم، خوب در دانشگاههاى ما بعد از سى سال باید طبیبها و- نمى دانم- همه [بیمارستانها] مجهز باشد و ما بتوانیم مریضهاى خودمان را مداوا کنیم. این دلیل بر این است که ما نداریم یک چیزى. در زمان ایشان که همه چیزها از دست ما رفته است. یک اسفالت مى خواهند اینها درست کنند، مى روند یک شرکت خارجى مى آورند؛ یک سد مى خواهند درست کنند، یک شرکت خارجى مى آورند. اگر چنانچه ما خودمان داشتیم، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود که دیگر محتاج به این نبودیم که یک اسفالت را حتى خودشان نتوانند درست کنند یا- عرض بکنم- یک سد را خودشان نتوانند درست کنند. یک برنامه آبیارى نداشته باشند، یک برنامه برق صحیح نداشته باشند، یک برنامه آب صحیح نداشته باشند. هیچى ندارند. اگر ایشان الآن هم برود، یک مملکتى تحویل ما مى دهد که این مملکت سى سال محتاج به این است که زحمت به آن بشود تا به درجه اولش برسد؛ تا به آنجا برسد که زراعتش یک زراعت صحیح بشود. تمام زراعت ما را از بین برده اند و همه جهاتى که ما داشتیم از بین برده اند، و حالا محتاج به این است که از سر درست کنند. همه ادارات ما را فاسد کردند. این باید از سر درست بشود؛ نه اینکه «از سر درست بشود» [یعنى ] ما بخواهیم بگوییم که اجزاى ادارات باید بروند؛ خیر اجزاى ادارات خوب هستند، اینها نمى گذارند کار بکنند؛ اینها مانع هستند از اینکه ادارات ما درست کار بکنند و الّا ادارات ما مردمش مردم همین مملکت هستند؛ الّا یک دسته استفاده جویى که مربوط و پیوسته به دولت است یا پیوسته به خارج است، مابقى شان ملت ما هستند و با کمال خوبى با آنها رفتار مى شود، با کمال صفا با آنها رفتار مى شود. همه سرِ کار خودشان هستند و بهتر از زمان حاضر که همه چیزشان به باد فنا رفته است با آنها رفتار خواهد شد.
مقصود این است که این تبلیغات سوئى که در روزنامه هاى اینجا، در روزنامه هاى سایر ممالک دیگرى که در اینجا هست، یا در خود ایران به وسایل مختلف تبلیغ مى کنند، همه اینها براى این است که، تمام نظر خارجیها این است که این شاه را نگه دارند، همه استفاده ها را ببرند. مى بینند بهتر از اینها شخصى که از این نوکرىِ حسابى بکند، بهتر از این ندارند! از این جهت مى خواهند این را نگهش دارند. و باید ایران و ایرانى جدیت کند که این بساط برچیده بشود و یک بساط صحیح سالمى بیاید و خودشان مملکت خودشان را اداره کنند. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد. موفق باشید. [آمین حضار].
[1]. اعترافات ژنرال، ص 113 [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 259 - 260 [3]. اعترافات ژنرال، ص 109 [4]. روز دوشنبه 27 آذر 57 براساس بیانیهاى که قبلاً 23 آذر از سوى امام خمینى صادر شده بود به عنوان گرامی داشت شهداى حوادث محرم، بویژه حوادث اصفهان و نجف آباد عزاى عمومى اعلام شده بود. روحانیت مبارز تهران در بیانیه 23 آذر و مراجع قم نیز طى اطلاعیه مشترکى (25 آذر) و آیت اللّه بهاءالدینى محلاتى (اطلاعیه 26 آذر) این روز را عزاى عمومى اعلام کردند. بدین ترتیب روز 27 آذر شهرهاى مختلف کشور تعطیل و منقلب بود و در تبریز مردم به خاک و خون کشیده شدند. خبرگزارى یونایتدپرس گزارش داد: «امروز در تبریز چندین هزار نفر از مردم تظاهرات کردند و سربازانى که فریاد مى زدند ما به شما شلیک نخواهیم کرد، به تظاهرکنندگان پیوستند. تظاهرکنندگان در مدتى کوتاه بیش از دوازده تانک در اختیار گرفتند». درباره اطلاعیه ها و حوادث این روز نگاه کنید به: تقویم تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ص 203. دو سال آخر، ص 241. نهضت روحانیون ایران، ج 9، ص 97 ـ 105 [5]. نهضت روحانیون ایران، ج 9، ص 110 [6]. این اعلامیه در تاریخ 15 محرم 25 آذر 57 از سوى روحانیون سرشناس مقیم مشهد از جمله حضرات: آیت اللّه خامنه اى و آیت اللّه شیرازى امضاء شده بود. نگاه کنید به نهضت روحانیون ایران، ص 9 و 108 [7]. تقویم تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ص 204، به نقل از رادیو باکو، رادیو مسکو و صداى آمریکا. [8]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 264 - 265 [9]. مأموریت در ایران، ص 149 و 151 [10]. تقویم تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ص 203 به نقل از خبرگزارى فرانسه
منبع: (صحیفه امام، ج 5، ص: 259 – 265)
منبع بازنشر: پرتال امام خمینی
تعداد بازدید: 908