20 دی 1393
شهید دكتر محمد مفتح، در 28 خرداد 1307 هجری شمسی در خانوادهای روحانی در شهر همدان چشم به جهان گشود و در دامان خانوادهای علاقمند به اهل بیت ( ع ) پرورش یافت.
شهید مفتح در زمان كودكی با حضور در مجلس درس پدر، ادبیات را نزد پدر فرا گرفت و مقدمات كمال در محفل گرم و نورانی پدر در وی بارور گردید. در هفت سالگی وارد دبستان گردید و پس از اتمام این دوره، به دلیل اشتیاق فراوان جهت فراگیری علوم اسلامی، در مدرسه علمیه مرحوم آیتالله العظمی آخوند ملا علی همدانی مشغول تحصیل گردید. با جدیت هر چه تمامتر در مدّت كوتاهی مراحل مقدماتی دروس دینی را به اتمام رسانید وی برای به كمال رساندن استعدادهای ذاتی خود، تحصیلات در این مقطع در شهر همدان را برای خود كافی ندانست; به همین جهت به سفارش و راهنمایی پدر، ادامه این راه را با ورود به حوزه علمیه قم و استفاده از محضر علمأ و دانشمندان در بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی انتخاب نمود.
نوجوانی 16 ساله بود كه با اخلاص و پشتكار تمام به قم مهاجرت كرد و در مدرسه دارالشفأ به تحصیلات خود ادامه داد. جدیت و پشتكار و توكل به خدا و دقت عمل وی در امر تحصیل موجب گردید تا پلكان ترقی و تكامل را به سرعت در نوردد و به مراحل عالی برسد. در دروس مرحوم آیه الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، مرحوم علامه سید محمّد حسین طباطبائی، مرحوم آیتالله محقق داماد، مرحوم آیتالله العظمی سید محمّد رضا گلپایگانی(قدس سره) و حضرت امام خمینی (قدس سره) حضور یافت. مرحوم مفتح در این ایام به عنوان طلبهای فاضل و كوشا از دیگر طلاب همدوره خود پیشی گرفته بود. وی كه ادبیات و فقه و اصول و فلسفه را به خوبی میشناخت، در حلقه درس اساتید بزرگواری حاضر گردید و پشتكار، استعداد سرشار و علاقه وافر به تحصیل باعث شد سریعاً به مدارج عالی تحصیلی ارتقأ یابد. مهمترین اساتید مراحل تحصیلی بزرگمرد اندیشه را میتوان بدین گونه برشمرد: مقدمات و ادبیات، نزد پدرش مرحوم حجتالاسلام شیخ محمود مفتح ، بخشی از كتاب رسائل شیخ انصاری در محضر آیتالله مجاهد تبریزی ، بخشی دیگری از كتاب رسائل شیخ انصاری و مكاسب نزد مرحوم آیتالله محقق داماد ، فلسفه و عرفان در محضر مرحوم آیتالله علامه طباطبائی ، دروس خارج فقه و اصول فقه نزد مرحوم آیتالله بروجردی و آیتالله حجت ، دروس عرفان و خارج اصول فقه در عالیترین سطح نزد حضرت امام خمینی كه در مدّتی نه چندان طولانی به درجه اجتهاد نائل آمد.
دكتر مفتح در كنار برنامههای تحصیلی خود، فعالیتهای اجتماعی را نیز دنبال میكرد. بنا به سفارش پدر و احساس نیاز به تكامل روحی و معنوی خویش و ضرورت تشكیل خانواده با آشنایی قبلی خانوادگی كه با یكی از خاندان با اصالت مذهبی داشت در سال 1328 با خانم جابری انصاری صبیه مرحوم آیتالله حاج شیخ حیدرعلی جابری انصاری ازدواج نمود. ثمره این ازدواج 8 فرزند بود كه در مرتبه خود، جایگاه والای خاصی دارند. خانم جابری انصاری در این باره میگوید:
«... از آنجا كه پدر اینجانب مرحوم آیتالله حاج شیخ حیدرعلی جابری انصاری از نوادههای جابربن عبدالله انصاری اوّلین زائر قبر امام حسین(ع) و از روحانیون بزرگ همدان بودند، و شهید دكتر مفتح به ایشان علاقه فراوانی داشتند و با شناختی كه دو خانواده مفتح و جابری انصاری به یكدیگر داشتند، پیشنهاد شهید دكتر مفتح فوراً مورد قبول پدر اینجانب واقع گردید و به شكلی ساده و اسلامی زندگی را آغاز كردیم. ....ایشان بیشتر معلم فرزندانشان بودند و فرزندانشان به ایشان به دیده الگو و راهنمای خود نگاه میكردند. مسلماً مقام والای علمی ایشان در پیدا شدن این دید، در فرزندانشان نقش بسزایی داشت. چه ایشان با تكیه بر همین غنای علمی، لحظهای از ارشاد و راهنمایی فرزندان خویش غفلت نمی كردند و شخصیت علمی و موقعیت اجتماعی ایشان باعث میگردید كه فرزندانشان ایشان را الگوی زندگی خویش قرار دهند. واقعاً من فكر میكنم همین كه بحمدالله تمام فرزندان ایشان مؤمن به اسلام و انقلاب و امام هستند، ثمره این دید و این تلاش مستمر ایشان برای تربیت و ارشاد فرزندانشان میباشد.»
شهید مفتح تحصیلات حوزوی را با موفقیت به اتمام رسانید. در قم مدرسی ارزنده و از فضلایی محسوب میشد كه فلسفه را خوب فهمیده بود و این رشته را خوب تدریس میكرد و حوزه درس وی با تعداد بسیار زیاد طالبان علم و حقیقت، یكی از پرشورترین و قابل استفادهترین درسهای حوزه علمیه قم بود.
از ویژگیهای خاص مرحوم دكتر مفتح آشنایی با علوم جدید و تحصیلات دانشگاهی در كنار تحصیلات حوزوی بود. وی در سال 1333 در رشته معقول دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و با تلاش زیاد در فرصتی اندك، در شهریور ماه 1336 رساله پایان نامه خود را با داوری مرحوم حسینعلی راشد تربتی و مرحوم سید كمالالدین نوربخش و شهید بزرگوار علامه مرتضی مطهری با درجه «بسیار خوب» گذرانید و از این رشته فارغالتحصیل گردید. پس از اتمام دانشگاه همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستانهای قم را آغاز نمود. در همین سالها با همیاری شهید دكتر سید محمد حسینی بهشتی، كانون اسلامی دانشآموزان را در قم تشكیل داد. شهید بهشتی در این باره میگوید:
«آشنائی من با مرحوم آقای دكتر مفتح به 1325 یعنی 34 سال پیش مربوط میشود. اوّلین سالی كه برای ادامه تحصیل به قم رفتیم (1324) یعنی 25 سال قبل به مناسبتهای مشترك شدیدی كه پیدا كرده بودیم انس و آشنایی مان بیشتر شد. با همكاری ایشان، كانون اسلامی دانشآموزان در قم بوجود آمد كه اوّلین مجمع اسلامی زنده بود كه در آن طلبه و دانشجو و معلم و دانش آموز و گروههای مختلف در كنار هم جمع میشدند و جلوهای بود از هماهنگی همه قشرهای جامعه ما بر محور اسلام عزیز و بینش زنده و سازنده اسلام.»
از آنجا كه مرحوم آیتالله دكتر مفتح یك طلبه جدی، سخت كوش و یك محقق موفق بود و هیچگاه حدی برای اندوختههای علمی خود قائل نمی شد بنابراین تصمیم گرفت تحصیلات كلاسیك دانشگاهی را ادامه دهد. ایشان توانستند دوره دكترا در رشته معقول را در دانشكده الهیات در سال 1341 آغاز و در سال 1344 با ارائه رساله دكترای خود با موضوع «حكمت الهی و نهجالبلاغه» به پایان برد. رساله تحقیقاتی دكترای وی با درجه بسیار خوب با راهنمایی استاد مرحوم «سید محمد مشكوه » مورد تصویب شورای دانشكده قرار گرفت.
مرحوم مفتح ، طلاب و دانشجویان را به نحوی شایسته تربیت مینمود كه آنها در كنار برنامههای درسی خود ، به تهذیب نفس و مبارزه با شیطان درون و همچنین به شناخت جامعه خود بپردازند .
در آن هنگام كه در مواجهه با عموم طبقات جامعه، با رأفت و رحمت اسلامی و منطبق با حدود اسلامی در بالا بردن رشد معنوی جامعه و برآوردن نیازها و احتیاجات آنها در حد امكان و توان خویش فروگذار نبود. با مدیریتی قابل تقدیر در شكل دهی مبارزات مردمی و ایفای نقش فعال در سازماندهی و برنامه ریزی در كنار علامه شهید مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیتالله دكتر بهشتی و تنی چند از روحانیون متعهد و مكتبی با الهام از فرامین حضرت امام توانست در هدایت مبارزات اسلامی نقش بسزایی داشته باشد. وی درباره اهمیت هدایت امت اسلامی میگوید:
«ما در هر لباس و دارای هر پست و موقعیتی باشیم، وظیفهای سنگین به دوش داریم، و به حكم اینكه مسلمانیم باید در راه حفظ اسلام بكوشیم. مخصوصاً روحانیت امروز مسئولیتی خطیر به عهده دارد و باید برای این سه دسته «كنجكاو» و « بهت زده» و «عامل استعمار» وظیفه خود را انجام دهد.
ایشان به منظور توجه امت اسلامی به مطالعه و آشنایی جوانان با مبانی اسلامی میگویند:
«بیش از هر چیز، امروز برای جوانان ما و امت اسلامی بپاخاسته ما، مطالعه در مكتب اسلامی و برنامههای اجتماعی اسلامی و ایدئولوژی اسلام لازم است.»
با این اندیشه و افكار بود كه شهید دكتر مفتح زندگانی خود را وقف اسلام و مسلمین كرده و به جهادی وصف ناپذیر مشغول گردید. جهادی همه جانبه، جهادی كه تمامی زوایای حركت استعمارگران را در نظر گرفته و با تمام همت و قوای خویش، آنها را هدف گرفته تا بتواند راه را بر بداندیشان و كجاندیشان عرصه فرهنگ و سیاست ببندد.
حضرت آیتالله خامنهای درباره شخصیت وی و چگونگی تلاش بیریای او چنین میفرمایند:
«شهید مفتح یكی از مظاهر فرهنگی بود كه اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاویهها و خلوتها محدود نمیكرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقیق میفهمید و به دنبال آن تلاش میكرد..»
«... شهید مفتح در زندگی كم نمود و كم تظاهر، اما پرتحرك بود.»... «... از شهدای گرانقدر انقلاب چون مطهری، مفتح و بهشتی بایستی به عنوان شهدای ضدیت با التقاط نام برد، چون این عزیزان فضای حوزه را به محافلی از دانشگاه و خصوصاً به جمع دانشجویان منتقل كردند و لذا جریانهای التقاطی نمیتوانستند آنان را تحمل كنند.»
حضور شهید مفتح در عرصههای نبرد با استعمار فرهنگی هر روز جلوههای مقتدرانهتری مییافت و وی در انسجام نیروهای مذهبی برای مقابله با این گونه استعمار تلاش بیشتری مینمود. وی ضمن ایستادگی و پایمردی در مقابل تهاجم فرهنگ بیگانگان، با بیانات و خطابههای متین و متقن برای نسل جوان و سخنرانیهای مختلف در مجامع گوناگون در درجه اوّل مردم را با فرهنگ غنی اسلامی آشنا میساخت و در ادامه، نیرنگهای استعمارگران را جهت اشاعه و رشد فرهنگ استعماری آشكار میساخت، و كمك شایانی به آماده ساختن نسل جوان برای پیوستن به صفوف كسانی كه علیه طاغوت جهت ایجاد حكومت اسلامی مبارزه میكردند، مینمود. وی درباره استعمار و چگونگی مقابله با آن چنین میگوید:
«استعمار، استعمار است. دشمن، دشمن است. قدرتهای ضد خلقی و ضد انسانی و ضد بشری در شرق و غرب برای ما تفاوت نمیكند. ما یك منطق داریم و آن منطق، منطق اسلامی، و حركت، حركت اسلامی است. اینجا مرحله حساس حركت است و خیلی ظریف است و خیلی هشیاری میخواهد.»
با وجود این گونه اندیشهها و اهداف بود كه مرحوم آیتالله مفتح در سالهای 1342ـ 1340 از طرف امام (قدس سره) مأموریت یافت جهت آگاهی مردم به استان خوزستان مسافرت نماید. وی با حضور در شهرهای آبادان، اهواز، خرمشهر و با سخنرانیهای گرم و پرحرارت و خطابههای رسا و شورانگیز در كمترین زمان ممكن، وضعیت عمومی این شهرها را دگرگون نمود تا آنجا كه ساواك از بودن ایشان در استان خوزستان احساس خطر نمود و از حضور ایشان در این استان ممانعت به عمل آورد. عكس ایشان را تكثیر كردند و به فرودگاهها و ایستگاههای راه آهن و شركتهای مسافربری داده، ورود ایشان را به استان ممنوع اعلام كردند.
همان طور كه گفته شد از مهمترین مسائلی كه استاد شهید بر آن اهتمام میورزید، بالا بردن سطح آگاهی عموم طبقات مردم بود. و این آگاهی مرحله اوّل و شرط مسلم پیروزی نهضت فكری اسلامی بود. لذا با همیاری دیگر دوستان و همفكران خود، برای قشرهای مختلف، تشكلهایی را پیش بینی كرده و آنها را منسجم مینمود. لذا به منظور به منصه ظهور رسانیدن این مهم، با همفكری مرحوم آیتالله بهشتی ، برای دانشآموزان، تجمعی را به نام «كانون اسلامی دانشآموزان قم » بنیان نهاد. در این مركز بود كه طلاب، دانشجویان، معلمان، دانشآموزان گرد هم میآمدند و بر محور مبانی معرفت شناختی اسلام ناب محمدی، تعلیم میدیدند. بر حول همین محور، انگیزشهای مبارزه با رژیم ستمشاهی شكل گرفته، و جریانهای فكری مبارزه با رژیم تحقق یافت. بدین ترتیب هر چه رژیم منحوس سلطنتی تلاش خود را بر اشاعه فرهنگ منحط غرب و افكار و اندیشههای برآمده از آن قرار میداد جوانان و فرهیختگان علم و اندیشه با حضور در این كلاسها و محفلهای ماهانه و هفتگی این كانون آگاه شده و روشهای مبارزه با آن را میآموختند.
بزرگ مرد اندیشه و فكر، همواره پیشگام مبارزه با فرهنگ استعمار و بیگانگان بود و در جبهههای گوناگون همچون سرداری شجاع، ردای قدما را بر دوش انداخته و بیباكانه وارد صحنه میگردید و آنچه را كه تكلیف و فریضه بر خود میدید، انجام میداد و مردانه و استوار، مشكلات را بر خود و یارانش هموار مینمود.
آیتالله مفتح در دوران خفقان و تیرگیهای ستم، همچون یك طبیب اندیشه به شناخت دردها و دشواریهای موجود در جامعه پرداخته و با جدیت، تلاش، كوشش و فعالیتهای خستگیناپذیر به درمان دردها و بیماریهای مزمن و مسری میپرداخت. او احساس میكرد برای متشكل ساختن و سازمان دهی امور طلاب و فضلا و تبادل نظر و تعاطی افكار در خصوص مسائل اسلامی با توجه به مقتضیات زمان و نیازهای اجتماعی لازم است مجمعی بنیان نهاده شود تا از این طریق نویسندگان و محققان و مترجمان خوش ذوق و دوراندیش دست به كار شوند و توانائی و استعداد نویسندگی خود را بروز دهند و از سویی با تألیف آثار و ترجمه كتب مورد نیاز، جامعه تشنه را تغذیه فكری و فرهنگی نمایند.
شهید دكتر مفتح معتقد بود كه حوزه علمیه، این میراث پر بهای انبیأ و اولیأ چراغ روشنگری است كه از دیرباز فرا راه عاشقان علم و طالبان تهذیب و تربیت و بزرگان علم و تقوا جویندگان معارف الهی پرتو افشانی كرده و در طول تاریخ علمای بزرگ و محققان عالیمقام و محدّثان و مفسّران و فلاسفه و اندیشمندان برجسته كه از این مركز برخاستهاند، هر یك مشعلدار علم و اندیشههای اسلامی بوده و در سختترین شرایط زندگی، هرگز مسلمانان را تنها نگذاردهاند و همیشه در میان مردم و با مردم زندگی كردهاند. آنها در دو قلمرو فردی و اجتماعی فرهنگ و سیاست علم و اندیشه حماسه و مبارزه سلوك و عرفان پیشگام جامعه بودهاند و در برابر سپاه «جهل» و «ظلم» ایستاده و از حریم دین و حدود الهی و اصالت مذهب حمایت كردهاند. لذا مصمم شد تا طی جلساتی تشكیلات منسجم و منظمی را بنیان نهد، تا بتوانند پرتویی از فروغ اسلام را فرا روی جامعه قرار دهد و بر ضد ضلالت و ظلمت بپا خیزد. شهید آیتالله مفتح در دهه 1340 به منظور معرفی چهره اسلام ناب محمّدی، از طریق نشر كتب و رسائل اسلامی در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، تاریخی، اعتقادی، تشكیلاتی را تحت عنوان «جلسات علمی اسلام شناسی» راهاندازی نمود و به این شكل فعالیتهای وسیعی را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامی شروع كرد. اگر این مركز از سوی ساواك تعطیل نمیشد، مسلماً اكنون یكی از مهمترین مراكز علمی در جهان اسلام به شمار میآمد.
در این مجمع، فضلاء و طلّاب علاقمند تحت نظارت و هدایت و مدیریت استاد شهید به تألیف و ترجمه كتبی در موضوعات مذكور میپرداختند، و بدین گونه به بخشی از سؤالات مطروحه كه در آن زمان، در گوشه اذهان جوانان بی جواب مانده بود، پاسخ داده و این خلاء علمی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی، كه از دیر زمان در حوزه مقدسه قم احساس میگردید بدین سان مرتفع شد. وجود جلسات این مجمع باعث گردید علاوه بر انتشار كتب مذكور، نویسندگان زیادی در همین جلسات تربیت شوند كه بتوانند تا حدودی پاسخگوی نسل جوان آن روزگار باشند. خدمات و آثار این نویسندگان حتی پس از تعطیلی مجمع توسط ساواك، همچنان ادامه یافت.
همان طور كه در قسمتهای قبل ذكر گردید با آغاز نهضت امام خمینی از ابتدای دهه 1340 شهید دكتر مفتح همچون دیگر شخصیتهای برجسته و شاگردان امام خمینی در صحنه سیاست حضوری فعال یافتند. ایشان در سال 1342 با مرحوم آیتالله حاج آقا روحالله كمالوند ارتباط داشته و همچنین در جریان محرم همان سال در آبادان بیش از همه، در مبارزه علیه رژیم شاه پیشقدم بود. از نظر منبر هم بیانی گرم و رسا و پرحرارت و جالب داشت.
در مسائل سیاسی بیپرده وارد میشد، و با مردم صحبت میكرد. در روزهای تاسوعا، و عاشورا آنچنان با حرارت صحبت میكرد كه ساواك مانع از ادامه مجلس ایشان میشد. در جریان «جمعیت مؤتلفه » از اعضای روحانی و فكری تشكیلات به شمار میرفت.
پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، آیتالله مفتح از جمله روحانیونی بود كه در منبرها به افشاگری میپرداخت و در شهرهای آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول... سعی در افشای ماهیت ضد اسلامی رژیم داشت.
به علّت فعالیتهای مستمر و پیگیر آیتالله مفتح و نقش والای وی در بیداری مسلمین و محبوبیت در بین جوانان و فرهنگیان ایشان را به استان خوزستان ممنوعالورود اعلام كردند و بار دیگر ایشان را در شرایط سختی قرار دادند تا اینكه در سال 1347 آیتالله مفتح را از آموزش و پرورش قم اخراج كردند و ایشان را به نواحی بد آب و هوای جنوب ایران تبعید كردند. پس از انقضای مدت تبعید شهید مفتح مانع حضور وی در شهرستان قم گردیده در سال 1349 مجبور به اقامت در تهران گردید.
مرحوم دكتر بهشتی از این دوران این گونه یاد میكند:
«مرحوم دكتر مفتح یك طالب علم جدی و سخت كوش و یك مدرس موفق بودند و از سال 1341 كه مبارزات اجتماعی و اسلامی امت قهرمان ما به رهبری امام و شركت فعال و سازنده روحانیت اوج گرفت و نقطه عطفی پیدا كرد، ایشان در مبارزات شركت داشتند. در خوزستان و در شهرهای مختلف سخنرانیهای مهیجی داشتند.»
حضور دكتر مفتح در تهران نقطه عطف و نقطه آغازین دیگری در زندگی وی به شمار میآید. حضور وی در تهران باعث گردید از یك طرف با شخصیتهای علمی و اندیشمندان اسلامی و از طرف دیگر با دانشجویان ارتباط نزدیك تری پیدا نماید و آمال و اندیشههای خود را در كنار همفكران خود محقق سازد. در همین سال به دعوت دانشكده الهیات در این دانشكده مشغول به تدریس گردید و همزمان به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گمارد و جهاد اسلامی را از سنگر دانشگاه با اخلاص تمام همان گونه كه معتقد بود ادامه داد.
حضور مرحوم آیتالله مفتح در تهران، خاصّه در محیط دانشگاه موجی را ایجاد كرد كه یكی از اثرات پایدار آن پیوند میان روحانیت مقتدر شیعه و دانشجویان حقیقت طلب بود. موج حركت و انقلاب بر مدار اندیشه و تفكر اسلام ناب محمدی كه مرحوم مفتح و علامه شهید مرتضی مطهری در دانشگاه ایجاد كردند، باعث گردید نسل جوان گمشدههای خود را در محفلهای نورانی و گرم و صمیمی استاد شهید بیابند. از این رو جلسات سخنرانی مرحوم مفتح هر روز فشرده تر و پرجمعیت تر میگردید، و استقبال جوانان از این مجالس به حدی بود كه در ابتدا هیچكس تصوّر آن را هم نمی كرد. لذا آیتالله مفتح از این فرصت كمال استفاده را كرده و مبانی اسلامی را به نحو جامعتر و كاملتر مورد تحلیل و بررسی قرار میداد. وی معتقد بود:
«در یك حركت، در یك نهضت حتماً ایدئولوژی لازم است و باید باشد.»
و معتقد بود كه این ایدئولوژی حتماً باید بر مبنای قوی و نیرومند فرهنگ غنی اسلامی باشد. لذا میفرمود:
«انقلاب، اسلامی، جمهوری، اسلامی، قوانین، اسلامی. حكومت و خلاصه مدار و معیار حركت ما همه بر محور اسلام است.»
لذا جوانان را به سلاح نیرومند عقیده اسلامی مجهز نمود و چنین بود كه زمینه بسیار ارزشمندی برای انقلاب اسلامی در نسل جوان پدید آورد. پیروزی انقلاب اسلامی را مرهون عمل به احكام متعالیه اسلامی میدانست. مرد اندیشه و مبارزه مرحوم آیتالله مفتح كه حضور اجباری وی در تهران، بركت دیگر و توفیق دیگری در زندگی او بود باعث گردیده بود سنگر دانشگاه و سنگر مسجد را برای این مهم انتخاب كند. وی در مورد انتخاب مسجد به عنوان پایگاه مبارزه چنین بیان میدارد:
«این انقلاب، از مراكز روحانی شروع، و در پایگاههای مساجد تقویت و به وسیله ملت مسلمان پاینده شد.»...
«...نجات ما، انقلاب ما در اثر اسلام بود و در ادامهاش و رسیدنش به پیروزی كامل باید در لوای اسلام باشد.»
آیتالله مفتح، پس از مسجد دانشگاه به پیشنهاد برخی از بزرگان، در مسجد الجواد تهران حضور یافت، و این مسجد را مركز فعالیتهای علمی و مبارزاتی خود قرار داد. وی با همكاری علامه مرتضی مطهری(ره) و شهید دكتر بهشتی، شهید دكتر محمد جواد باهنر و دیگر دوستان كلاسهای متعددی در این مسجد منعقد نمود. شهید مفتح در این كلاسها، مباحث اسلامی را با طرحی نوین و شكلی جدید مطرح نمود كه مورد استقبال جوانان قرار گرفت.
كلاسهای اسلام شناسی بخصوص كلاس تفسیر قرآن ، یكی از مباحث بسیار جذاب و قابل استفاده برای جوانان و دیگر اقشار جامعه بود. وجود این كلاسها باعث گردید، این محل به محفل گرمی برای مباحثات علمی و پایگاهی برای مبارزه با رژیم ستم شاهی تبدیل گردد.
فعالیت دكتر مفتح پس از بسته شدن مسجد الجواد در سال 1352 در مسجد جاوید آغاز گردید كه علاوه بر امامت مسجد برنامههای مختلفی داشت از جمله تشكیل كلاسهای عقاید، دعوت از خطبأ و وعاظ بزرگ، تشكیل كتابخانه، كلاسهای اسلامشناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان، اقتصاد، فلسفه، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، كه در سطح وسیعی تشكیل گردیده بود. مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفته و این مسجد را به پایگاه علمی و مبارزاتی علیه رژیم منحوس مبدل ساخت. فعالیتهای گسترده و استقبال فراوان مردم و تربیت نسل جوان در این مسجد باعث شد ساواك در روز سوم آذرماه 53 پس از سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای به مسجد هجوم آورده و ایشان را دستگیر و به زندان افكندند و مسجد را نیز تعطیل كردند. شهید رجائی در خاطرات خود میگوید:
«آن سال كه من زندان كمیته را میگذراندم (سال 1353 كه مقام معظم رهبری و شهید مفتح در زندان بودند) واقعاً جهنمی بود. در تمام كمیته شبها تا صبح فریاد آه و ناله بود. صبح هم تا شب همین طور آن آیه « ثم لایموت فیها و لا یحیی» تصدیق میشد. افرادی كه آنجا بودند نه مرده بودند و نه زنده برای اینكه آنها را اینقدر میزدند تا دم مرگ و باز دو مرتبه میزدند و مقداری رسیدگی میكردند تا حال شخص نسبتاً بهبود مییافت و دو مرتبه همان برنامه اجرا میشد. در كمیته انواع شكنجهها را میدادند.»
مرحوم آیتالله بهشتی از مبارزات و حضور فعال شهید مفتح در مسجد جاوید، چنین میگوید:
«مرحوم دكتر مفتح قبلاً در مسجد تازه ساز دیگری به نام مسجد جاوید اقامه جماعت میكردند و آنجا جلسات مفید و مؤثری را برپا میكردند. اینها به دنبال تعطیل حسینیه ارشاد برای مشتاقان فرصت مناسبی را بوجود میآوردند كه دور هم جمع شوند و به سخنرانیهای سازنده اسلامی گوش دهند. چند وقتی كه ایشان در مسجد جاوید فعالیت میكردند، دستگاه ساواك رژیم جلوی ایشان را گرفت و دستگیر كرد ایشان را و بعد ایشان، مدتی دیگر از اقامه نماز جماعت محروم بودند.»
همسر شهید مفتح از انتقال آیتالله مفتح به تهران و حضور در دانشگاه و مسجد جاوید چنین یاد میكند:
«با انتقال ایشان به تهران و قبول مسئولیت استادی در دانشكده الهیات با همكاری استاد شهید مرتضی مطهری دست به ایجاد تحول فكری و شناساندن اسلام و تشیع راستین به طبقه دانشگاهی و تحصیل كرده زدند و مبارزات خویش را در دانشگاه و مسجد جاوید كه به صورت مركزی برای تجمع جوانان مسلمان و مبارز درآمده بود ادامه دادند كه منجر به دستگیری ایشان در سال 53 و تعطیل شدن مسجد جاوید گردید.»
در نزدیكی حسینیه ارشاد، مسجدی به تازگی بنا شده بود كه در موقعیت بسیار مناسبی قرار داشت و شهید مفتح پس از آزادی از زندان در سال 1354 اقامه نماز جماعت این مسجد را به عهده داشت و در جلسهای با حضور مرحوم آیتالله طالقانی و استاد شهید علامه مطهری این مسجد را قبا نام نهادند. از آنجا كه آیتالله مفتح كه همواره در تلاش و تكاپو بودند و هر جا كه حضور مییافت، همه را تحت تأثیر قرار میداد; با آزادی از زندان با روحیه بسیار عالی به فعالیتهای خود ادامه داد و این بار نیز این مسجد را سنگری برای مقابله با تهاجم بیگانگان و پایگاه مبارزات برعلیه استبداد ستم شاهی قرار داد. او خود را وقف خدمت به اسلام كرده بود و زندان رفتن، شكنجه دیدن و محرومیتها، در روحیه خلل ناپذیر او هیچ تأثیری نداشت. او معتقد بود:
«شهدای ما به خاطر اسلام است. مبارزات ما به خاطر اسلام است. زندان رفتنها، شكنجه دیدنها، محرومیتها و... به خاطر این است كه اشخاصی هستیم متعلق به اسلام.»
وی با عزمی استوار در مسجد قبا حضور یافت و هسته مبارزاتی دیگری تشكیل داد و بدین ترتیب دوباره پایگاهی دیگر برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی پا گرفت و فعالیتهای علمی، فرهنگی، مبارزاتی ادامه یافت. در آنجا مبارزان اسلام گرد هم میآمدند و تا هم از جهات روحی و معنوی و علمی مقدمات رشد و تعالی خود را فراهم آوردند و هم اینكه برنامههای مبارزاتی خود را تقویت بخشند. و بدین سان مسجد قبا یكی از بزرگترین مراكز انقلابی تهران شناخته شد و نقش فراوانی در اوج گیری انقلاب اسلامی مردم ایران ایفأ نمود.
آیتالله مفتح در این مسجد به صورت علنی و همگانی به وجود رهبری حضرت امام خمینی در نظام اسلامی و حركت انقلاب اسلامی تأكید مینمود. وی میفرمود:
«برای انقلاب در جامعه اركانی نیاز است: اول رهبری آگاه، بیدار، هوشیار، و آسمانی. دوم زمینه نهضت و انقلاب»
درباره موقعیت مسجد قبا و جایگاه این مسجد در انقلاب اسلامی و نقش مرحوم آیتالله مفتح در شكل گیری نیروهای مسلمان از زبان شهید آیتالله دكتر بهشتی میخوانیم :
«مسجد قبا، مسجدی بود تازه ساز.... قرار بود یك امام فعال و پرجوش در آنجا به اقامت نماز مشغول شود و برادرمان مرحوم شهید محمد مفتح برای این كار انتخاب شدند. انصافاً ایشان در آنجا فعالیت گسترده، زنده و پرجوش و خروش را به وجود آوردند و در رمضان دو سال قبل بود كه جلسات پرشكوهی برگزار میشد سخنرانیهای مختلف كه پیرامون مسائل مبارزاتی صحبت میكردند، در آن شبها مسجد قبا و خیابانهای اطراف آن، جلوه تجمع گسترده مبارزان اسلام بود.»
برنامهریزیهای مسجد در زمینههای مختلف، تأسیس صندوق قرضالحسنه، تأسیس كتابخانه، سالن سخنرانی، كلاسهای تاریخ، تفسیر، معارف و مركز فعالیتهای جدید اسلامی شد. این بار مسجد قبا همچون مسجدی كه در صدر اسلام در مدینه بنا گردید محراب و میعادگاه تشنگان حق و حقیقت، و مركزی برای نشر اسلام ناب محمّدی و نهضت اسلامی امام خمینی گردید. دعوت از شخصیتهای برجسته سیاسی انقلابی....و از سوی دیگر ارتباط با محققان جهان اسلام توانست موقعیت ویژهای برای مسجد به وجود آورد.
آیتالله مفتح در سفری كه به مصر داشت ضمن بازدید از دانشگاه الازهر از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامی دانشگاه الازهر دعوت كرد كه به ایران آمده، در سالگرد تأسیس صندوق قرضالحسنه مسجد قبا سخنرانی نمایند. اما پس از بازگشت ایشان از سفر، ساواك از اجرای آن برنامه جلوگیری كردند. آیتالله مفتح در ضمن یكی از سخنرانیهای خود به این موضوع اشاره دارد:
«ما به ایران آمدیم و در صدد مقدمات برگزاری مجلس میشویم شما لیست سیاه را نگاه كنید فكر نمیكنم كه اسم این سخنرانها كه ما دعوت كردیم در لیست سیاه شما باشند... گفتند بعداً به شما خبر میدهیم ده روز بعد به من تلفن زدند كه نه آقا، ما با مقامات بالاتر تماس گرفتیم. این دو نفر نبودند و اضافه كردند اما من بعد از فلانی خواهش میكنیم كه دیگر در این كارها دخالت نكند. این از وظایف اوقاف است، اگر بخواهد یك شخصیت دینی و مذهبی از كشوری به اینجا بیاید باید سازمان اوقاف دعوت كند نه مسجد قبا.... ملاحظه میكنید كه تمام بدبختیهای ما در نتیجه استبداد بوده است. امیدوارم انشأالله وضع اجتماعی ما دگرگون شود و بعد از پیروزی انقلاب بتوانیم مبلغین مجهز به دنیای امروز گسیل بداریم و بفرستیم تا منطق زیبا و شیوای اسلام و تشیع را برای جهان ثابت كنیم.»
ساواك در بولتن نوبهای خود پیرامون مسجد قبا مینویسد:
«اطلاعات رسیده حاكی بود كه مسجد قبا كه در خیابان شهرزاد، كورش كبیر و در حوالی حسینیه ارشاد تهران واقع شده، به صورت پایگاه اجتماعی افراد مذهبی دانشجویان متعصب درآمده و دو نفر از وعاظ به اسم محمد باقر راستگو و محمّد باقر فرزانه در جلسات و منبرهای مذهبی مسجد مذكور مطالب تحریكآمیز و خلاف مصالح مملكتی در بالای منبر اظهار میدارند. چون اظهارات آنان موجب تأثیرپذیری متعصبین و سوق دادن آنها به سمت فعالیت به نفع گروههای برانداز مذهبی میگردید. اقدامات لازم برای جلوگیری از سخنرانی و همچنین دستگیری آنان به عمل آمد و دو نفر واعظ مذكور در شهرهای تهران و مشهد دستگیر و به مسئولین مسجد مذكور نیز شدیداً تذكر داده شد.»
در همین سالها یك كشیش معروف آمریكایی كه از گروه مسیحیان ضد جنگ ویتنام بود، برای بررسی وضع ایران و تماس با مخالفان رژیم به تهران آمد. این شخص با بسیاری از رجال سیاسی مذهبی داخل كشور تماس گرفت و با آنها مصاحبه و صحبت كرد. از جمله مصاحبهای با آیتالله دكتر محمد مفتح در كتابخانه مسجد قبا انجام داد، كه در آن اوضاع تیره و تار و توأم با اختناقی كه ساواك پدید آورده بود بسیار شجاعانه و با صراحت بیان گردید.
ایشان قاطعانه و به دور از هر گونه هراس، در این مصاحبه موقعیت خفقان آور و تبهكاری رژیم شاه را تشریح كرد و نظرات خود و روحانیت را مطرح نمود و نفرت جامعه را از رژیم وابسته بیان كرد. مقارن با رمضان 1356 رژیم پهلوی، سیاست خفقان خود را در اثر جو بینالمللی و از سوی دیگر بیداری و هشیاری ملت، بالاخص حضور نسل جوان در صحنه سیاست به فضای باز سیاسی تبدیل نمود. این تغییر سیاست چیزی جز یك فریب از سوی سیاستمداران آمریكایی و مستشاران سازمان «سیا» نبود.اما با رهبری پیامبرگونه حضرت امام خمینی قدس سره از موقعیت بوجود آمده حداكثر استفاده را نمود روحانیت را برای سرنگون كردن رژیم، مجهز و مصمم نمود. به نسل جوان رهنمودهای انقلابی ارائه داد. مكتب اسلام و عمل به فرامین را به عنوان تنها راه نجات مملكت مطرح كرد. روحانیت خط امام به اتمام قوا به میدان آمد. از تبعید، زندان، شكنجه نهراسید. و مساجد، محیطهای علمی و فرهنگی را تبدیل به میدان مبارزه نمودند. از جمله آیتالله دكتر مفتح با استفاده از سیاست و ضعف رژیم مسجد قبا را به عنوان یك پایگاه قوی در پایتخت قرار داد. آیتالله مفتح در یكی از سخنرانیهای خود فرمود:
«این ملت بپا خاسته آگاه ما، دیگر فریب نمیخورد، و دنیا به روح نهضت، به واقعیت نهضت اسلامی ملت ایران پی برده است.»
ایشان در مسجد خود اقدام به تشكیل جلساتی نمود كه برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتی بیش از 30 هزار نفر برگزار میشد. مردم برای استماع سخنرانیهای گویندگان آنچنان شور و شوق نشان میدادند كه خیابانهای اطراف مسجد پر از جمعیت میشد. انتشار و پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی علیه رژیم، كتابهای ممنوعه، پیامها و اطلاعیههای شخصیتها به حركت اسلامی عمق و وسعت بیشتری میبخشید. شهید مفتح با توجه به اقبال مردم برنامهها را افزایش میداد و مردم را به حركت اسلامی و مبانی حركت و انقلاب اسلامی بیشتر آگاه میكرد و ایشان را به هوشیاری و بیداری ترغیب مینمود و میفرمود:
«ما یك منطق داریم و آن منطق، منطق اسلامی و حركت، حركت اسلامی است. اینجا مرحله حساس حركت است و خیلی ظریف است و خیلی هوشیاری میخواهد.»
ساواك در گزارش 13/6/56 خود به ابعاد قضیه اشاره میكند. در رابطه با تحریم جشنهای نیمه شعبان در سال 1356 از سوی امام خمینی بیانیهای صادر میگردد و شهید مفتح در اجرای فرمان امام تمام سعی خود را مینماید و همچون دیگر عالمان و وعاظ مبارز مردم را نسبت به حوادث هوشیار مینمایند. ایشان در یكی از سخنرانیهایش اعلام میدارد:
«الان من میبینم بعد از نماز عشأ مردم، جوانان عزیز با چه ازدحامی وارد مسجد میشوند. در این فضای فشرده و گرم، عرق ریزان به این شكل كه ملاحظه میكنید، بر بالای در و دیوار ایستادهاند خیابان نیز مملو از جمعیت است. كتابخانه مسجد پر است تا جایی كه قدرت داشتیم بلندگو گذاشتیم و جمعیت ایستادهاند !چرا؟ با اینكه نه در روزنامهها اعلام كردیم و نه میتوانستیم اعلام كنیم. اما این مردم به این جهت كه بیایند سخنی بشنوند در اینجا جمع شدهاند، اینها را خوب مطالعه كنید، جامعه را بشناسید، خواستههای مردم، مذهب مردم برای این مردم مقدس است و پرارزش، خوشبختانه این حركت اسلامی منحصر به ایران نیست، تا جائی كه ما اطلاع داریم در حال حاضر در دنیای اسلام یك جنبش اسلامی بوجود آمده است...»
آیتالله مفتح در سال 1357 مبارزات خود را گسترش بیشتری می دهند و مسجد را به عنوان بزرگترین سنگر مبارزاتی در می آورند. در گزارش ساواك پیرامون مسجد قبا آمده است:
«روز 6/6/1357 شیخ محمد مفتح پیشنماز مسجد قبا ضمن یك گفتگوی دوستانه با یكی از دوستانش اظهار داشت این شریف امامی كسی است كه جواز مشروبفروشیها را امضأ میكرد! چطور شد كه گربه زاهد شده است؟ در خاتمه گفته است فریب این برنامهها را نخورید منتظر امریه مرجع خودمان از نجف اشرف هستیم.»
در سند دیگری درباره مسجد قبا آمده است:
«ساعت 10 روز 13/6/1357 سخنرانی دكتر مفتح خاتمه یافت و جمعیت در ساعت 1010 كه تعداد آنها 13 الی 14 هزار نفر میشد و نامبرده در سخنرانی خود اظهار داشت ما هیچ كس را به عنوان سخنگوی روحانیون قبول نداریم به جز آقای خمینی و این خواسته را به خبرنگاران خارجی گفتیم و از مردم دعوت نمود روز پنجشنبه (16/6/57) را به عنوان همدردی با شهدا تمام مغازهها و بازارها را تعطیل نمایند و در خاتمه ضمن انتقاد از دولت و حكومت، مردم را به نظم و آرامش دعوت كرد و گفت : اكنون برنامهای نداریم. به خانههای خود برگردید.»
از اولین شب ماه رمضان 57 در خیابانهای اطراف مسجد قبا جمعیتی بزرگ برای استماع سخنرانی و استفاده از برنامههای انقلابی جمع شده بودند. مسجد قبا در آن شبها مركز افشای توطئههای رژیم شاه بود. جنایات رژیم در حادثه دردناك سینما ركس آبادان و افشاگری شهید محراب آیتالله صدوقی، تلاش شهید آیتالله مفتح پس از وقوع آن فاجعه دلخراش حضور خطیبان و وعاظ آگاه و انقلابی در مساجد، بالاخص مسجد قبا حضور مردم مشتاق و تشنه حتی قبل از افطار به مسجد قبا میآمدند تا برای نشستن جایی داشته باشند. افطاری را در مسجد میخوردند و ساعتها منتظر شروع برنامهها میشدند و این در حالی بود كه خیابانهای اطراف توسط پلیس و ارتش زور مدار شاه محاصره شده بود. اما قدرت ایمان، عشق به اسلام، اطاعت از ولایت بالاترین قدرتی بود كه دشمن نمیتوانست درك نماید. آیتالله مفتح در این یك ماه مسجد را مقر فعالیت انقلابیون نموده بود و توانست تا شب عید فطر پذیرای جمعیت چند ده هزار نفری باشد.
در آن سال به طور عمده در دو سه جا نماز خوانده میشد، حال آن كه قبلاً هر كس در مسجد خودش نماز میخواند. جهتگیری عمده و اصلی در نماز عید فطر وقتی متجلی شد كه به امامت شهید بزرگوار آیتالله دكتر مفتح برگزار گردید.
شهید مفتح پیشاپیش جمعیتی كه اول صبح منزل ایشان رفته بودند با پای پیاده به سمت محل برگزاری نماز راهپیمایی كردند. قبل از نماز سفارشهای زیادی برای حفظ نظم به مردم شد و آنها صفهای بسیار منظمی را تشكیل دادند. نماز، به امامت ایشان اقامه و با دو خطبه مرحوم مفتح پایان یافت. این نماز با حضور جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نفر (كه تا آن تاریخ برگزاری نماز با این جمعیت بی سابقه بود) تشكیل شد و پس از اتمام برنامه، اولین راهپیمایی در تهران آغاز شد، جمعیت با شعارهایی در حمایت از رهبری حضرت امام خمینی و سرنگونی رژیم شاه به راهپیمایی پرداخته، نماز ظهر و عصر را به امامت شهید مفتح در پیچ شمیران (تقاطع خیابان شریعتی و انقلاب)برگزار كردند.
شهید مفتح دیدی وسیع داشت، او اسلام را با تمام ابعادش شناخته و درصد تحقق آن بود. وی نه تنها به ایران بلكه به جهان اسلام و كلیه مسلمانان در مقابل دشمنان اسلامی میاندیشید. همزمان با اوجگیری فعالیتهای مسجد قبا، هنگامی كه در جریان جنگهای داخلی لبنان، رژیم اشغالگر قدس با همكاری رژیمهای وابسته منطقه...كه برای سركوبی شیعیان بپاخاسته لبنان و فلسطینیهای مسلمان مقیم لبنان دست به اقدام زده بود، استاد مفتح اقدام به جمع آوری كمك برای جنگ زدگان لبنان نموده وی با سفر به لبنان و بررسی وضعیت شیعیان آن دیار به این نتیجه رسید كه مهمترین علت عقب ماندگی شیعیان لبنان عقب ماندگی فرهنگی است. و با توجه به آنكه مراجع تقلید دیگر شیعه نسبت به امور نظیر درمان و بیمارستان و... برای شیعیان اقدام نموده بودند، شهید مفتح دست به انجام امور فرهنگی برای شیعیان لبنان زد و برای این كار دو برنامه كوتاه مدت و دراز مدت طراحی نمود. اولین برنامه كوتاه مدت وی شامل تأمین مخارج تحصیلی كودكان شهدای لبنان بود و در این راه نیز موفق گردید مخارج پوشاك و غذای عده زیادی از بازماندگان شیعیان جنگ زده را تأمین نموده و راهی مدارس نماید. در مورد وضعیت لبنان و اشغال قدس ایشان معتقد بود :
«در شناسایی اسرائیل هم غرب كمك كرد هم شرق; دولتهای شرقی و غربی هر دو اسرائیل را به رسمیت شناختند تا پایگاهی در داخل كشورهای اسلامی داشته باشند. برای اینكه مسلمانان نتوانند قد علم كنند حال میخواهند اسرائیل دومی در جهان اسلام به وجود آورند شما خیال میكنید برای چه سر و صدای لبنان نمیخوابد؟ برای تجزیه لبنان است میخواهند لبنان را به دو قسمت كنند یك قسمت مسیحی یك قسمت مسلمان (چه) خوابهائی كه برای مسلمین دیدهاند و از قبل هم نقشه كشیدهاند.»
مسائل جهان اسلام و خصوصاً مسأله قدس برای ایشان آنچنان مهم بود كه در اولین راهپیمائی روز قدس در سال 1358 قطعنامه سراسری راهپیمائی توسط این عالم فاضل نگاشته شده ایشان در بخشی از قطعنامه اعلام نمود:
«انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی اصالت خویش را با بالندگی و تحرك پرشكوه به اثبات میرساند. فرمان رهبر انقلاب بر برگزاری روز قدس كه تجلیگاه همبستگی مسلمانان و همه آزادی خواهان جهان گردید گواهی روشن بر رشد و نقش گسترش رهبر ماست و مشتی محكم بر دهان استعمارگران شرق و غرب و صهیونیسم بینالملل و امیدی است برای همه مستضعفان و محرومان جهان. اكنون در این مراسم پرشكوه به امید آن روز كه نماز جمعه را به امامت امام خمینی در بیتالمقدس برگزار كنیم.»
آیتالله مفتح در سازماندهی و شكلدهی به مبارزات مردم نقش تعیین كنندهای داشت. پس از نماز عید فطر سال 57 ایشان اقدام به اعلام تعطیلی عمومی روز پنجشنبه 16 شهریور نمودند و قرار گذاشتند مردم در ساعت 8 آنروز در قیطریه گردهم آیند . در روز 16 شهریور 1357 زمینهای قیطریه توسط پلیس طاغوتی اشغال شده بود و مردم در كنار خیابان دكتر شریعتی منتظر ایستاده بودند كه با ورود شهید آیتالله مفتح و حركت به سمت جنوب خیابان جمعیت به یكباره به ایشان ملحق و راهپیمائی میلیونی دیگری آغاز و جمعیت با فریاد «نصرمنالله و فتح قریب » به راه افتادند و پس از چندی ارتش با استفاده از گاز اشكآور حمله وسیعی را در متفرق نمودن جمعیت نمود كه با حضور شهید مفتح موفق به این كار نشدند و لذا در سه راهی دولت به آیتالله دكتر مفتح حمله و ایشان را بشدت مضروب نمودند و اثر كار بدان حد بود كه در منزلی در همان حوالی بستری گردید. اما در همان حال فرمودند:
« هدف مهم است نه شخص هر چند كه من زخمی شدهام و دیگر امكان حركت ندارم ولی شما در تعقیب هدفتان به راهپیمائی ادامه دهید. راهپیمائی تا میدان آزادی ادامه یافت و با قرائت یك قطعنامه با تأكید بر رهبری امام خمینی و نهضت و انقلاب اسلامی پایان یافت.»
فردای آن روز یعنی 17 شهریور روز تقابل خون و شمشیر بود. وقتی استاد از بیمارستان پارس به دلیل ضربات سنگین دیروز مرخص و به منزل رسیده بود، منزل او در محاصره قرار داشت مأموران ساواك وی را دستگیر نمودند و در اولین ساعات حكومت نظامی آیتالله مفتح راهی زندان كمیته شد و بیش از دو ماه در زندان بود با اوجگیری انقلاب اسلامی و افشاگریهای مردم به همراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد گشت. فعالیتهای گسترده ایشان در این زمینه همچنان ادامه داشت. با تشكیل شورای انقلاب توسط حضرت امام خمینی و عضویت شهید مفتح در آن شورا، ستاد استقبال از حضرت امام خمینی و مسئولیت سنگین مدیریت آن ستاد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 به تشكیل كمیتههای انقلاب اسلامی و.... آن شهید بزرگوار نقش فعال خود را در تداوم انقلاب اسلامی به عنوان بازوی قدرتمند امام خمینی ایفا كرد.
با توجه به سیاست ضد اسلام رژیم پهلوی و توطئه جدایی دانشگاه از حوزه، استاد بر آن بود كه پایگاهی در دانشگاه به دست آورد و در كنار فیلسوف معاصر علامه شهید مرتضی مطهری كاری عمیق و زیربنایی را آغاز كند، انتقال از قم به تهران، از دبیرستان به تدریس در دانشگاه (به رغم كارشكنیهای ساواك و موانعی كه پیش میآورد.) استاد از 12 بهمن 1348 رسماً به عنوان استادیار پیمانی در گروه فلسفه و حكمت اسلامی در دانشكده الهیات و معارف اسلامی به كار مشغول شد و در اندك مدت در جمع دانشگاهیان جایگاه و موقعیت ویژهای احراز نمود. در طی این مدت نیز به عنوان استاد راهنمای دانشجویان مقطع لیسانس و دكترا به برنامه ریزی اساسی پرداخت. با توجه به شخصیت والا و همچنین تدریس عالی، همواره از احترام و جایگاه ویژهای در دانشكده برخوردار بودند. چنانكه زمانی كه قرارداد همكاری ایشان با دانشكده در حال انقضأ بود رئیس وقت طی نامهای به كارگزینی دانشكده اعلام نمود:
«عطف به نامه مورخه 8/9/49 ـ 10114522 در مورد قرارداد استخدامی آقای مفتح به اطلاع میرساند، دانشكده از طرز كار آقای مفتح بسیار راضی است و وجود ایشان سودمند و مورد احتیاج دانشكده است. مشارالیه در نیمسال اول تحصیلی جاری در اثر فشرده بودن اوقات هیأت آموزشی دانشكده 18 ساعت در هفته تدریس كردهاند. و درس ایشان مورد رضایت گروه بود بنابراین خواهشمند است قرارداد ایشان را تجدید فرمایید...»
این در حالی بود كه استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری رئیس گروه فلسفه و حكمت اسلامی دانشكده را به عهده داشت. از دروسی كه ایشان تدریس مینمودند: متون فلسفی عربی، حكمت اشراق، فلسفه ملاصدرا، علم كلام، فقه جعفری، فلسفه طبیعات... را میتوان نام برد. دكتر مفتح در 28 خرداد 1353 طی حكمی به عضویت كمیسیون نظارت بر انتصابات دانشكده الهیات انتخاب شد و همچنین برای راهنمایی دانشجویان دانشگاه هفتهای دو روز را در مسجد دانشگاه به آنان اختصاص میداد.
ایشان نظارت بر پایان نامهها، دقت در انتخاب موضوع تحقیق دانشجویان، ترجمه، حاشیه بر كتب متون ... از جمله در سال 1350 استاد راهنمای ترجمه «كشفالمراد» «الاعتقاد» « شواهد الربوبیه» و سایر پایان نامههای گروه فقه بودند.
در اسفند سال 1357 در جلسه شورای هماهنگی دانشكده با شركت استادان و دانشجویان و كاركنان به عنوان سرپرست موقت انتخاب شد و تا زمان شهادت 1358 این مسئولیت را به عهده داشت. همچنین عضو شورای گسترش آموزش عالی كشور عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به شمار میرفت. از مهمترین اقدامات آیتالله مفتح پیگیری طرح تبدیل دانشكده الهیات به یك دانشگاه بزرگ اسلامی بود. از این رو با اساتید معاصر وارد مذاكره شد. نظرات اساتید را جمعآوری و با آنها مشورت نمود. برای این منظور و در جهت استفاده از تجربیات دیگران، دانشگاه الازهر مصر را به عنوان یك الگو مورد بررسی قرار داد. سفرهای متعددی به مصر رفته و از نزدیك با آن دانشگاه، رشتههای تحصیلی، برنامههای درسی، نحوه و كیفیت تدریس دروس، نحوه استخدام و گزینش اساتید، نحوه انتخاب دانشجو، كتابخانهها، و.. آشنا گردید.
استاد شهید برنامههای وسیعی در رابطه با تبدیل دانشكده الهیات به یك دانشگاه بزرگ اسلامی تدارك دید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمینه را برای تحقق آن فراهم میدید. عملاً كار را آغاز نموده بود. پذیرش دانشجو برای سال تحصیلی 59 ـ 58 برای دانشكده الهیات مستقل از آزمون سراسری دانشگاهها، اولین قدم این طرح بود.
با وجود مسئولیتهای سنگین از عضویت شورای انقلاب تا سرپرستی كمیته و ریاست دانشكده و دیگر فعالیتهای سنگین و حجیم از اقامه نماز در مسجد قبا غفلت نورزید. سنگر مسجد را همچنان حفظ نمود. زیرا همواره میفرمود خاستگاه انقلاب اسلامی همچون خود اسلام، مسجد است، باید آن را حفظ كرد و جوانان عزیز را به این سنگر جذب نمود. آن شهید عالی مقام توجه و رونق مسجد و حضور پرشور مردم در آن را به عنوان یك اصل تلقی كرده و همواره به آن اهتمام میورزید.
شهید مفتح در اولین سالگرد رحلت مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی در روز اوّل آبان 1358 اوّلین كنگره وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشكده الهیات و معارف اسلامی برگزار كردند .
مرحوم دكتر مفتح در عمر كوتاه و پربركت خود، آثار گرانسنگی را از خود به یادگار گذاشت كه هر كدام در نوع خود حكایت از ژرفای اندیشه و دقت وی در تجزیه و تحلیل مبانی علوم اسلامی دارد. او كه در عرصههای اجتماعی و سیاسی همان طور كه در سطور قبل به آن اشاره شد به عنوان یك مصلح و یك مبارز تمام رخ مینمایاند هنگامی كه قلم در دست گرفته و در شناخت مسائل اسلامی و مبانی معرفت شناختی دینی به تألیف و تحقیق میپردازد. نظرات بدیع و دقیقی ارائه مینماید، كه در نوع خود كم نظیر است. «حاشیهای بر اسفار ملاصدرا» ، «ترجمه تفسیر مجمع البیان » ، «روش اندیشه در علم منطق » بخشی از تالیفات ایشان است .
با طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی، گروههای التقاطی در صحنه سیاسی جامعه ظاهر شدند. این جریان به نام دفاع از دین و قرآن علیه روحانیت مبارز و آگاه و انقلاب اسلامی موضعگیری نمودند، و اوّلین اقدام آنها شهادت علامه شهید آیتالله مرتضی مطهری بود . با ترور شهید آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبائی فعالیت تروریستی خود را گسترش دادند و با عنوان «گروه فرقان» مرتكب جنایات بیشماری گردیدند و ضربات جبران ناپذیری به انقلاب و فرهنگ جامعه وارد نمودند. روز بیست و هفتم آذر سال 1358 آیتالله مفتح ساعت 20/8 صبح از منزل مسكونی خود حركت نمود و در ساعت 9 وارد دانشكده الهیات شد. در همین حال یك موتور سیكلت و سه سرنشین از خیابان فرعی به طرف محل دانشكده آمدند. دو تروریست از موتور پیاده میشوند و با دست اسلحه زیر لباس خود را لمس میكنند و جدا از هم عرض خیابان را طی نموده بعد از ورود به محوطه حیاط مستقیماً به سوی بالكن جلو ساختمان دانشكده الهیات میروند تروریست دوم با فاصله پانزده متر از خیابان عبور میكند و در پیاده رو جلو دانشكده میایستد. تروریست سوم كه رانندگی موتور را برعهده داشت، پس از پیاده كردن آن دو به كوچه مقابل دانشكده میپیچد و در ابتدای كوچه دور میزند و توقف میكند و از موتور سیكلت پیاده میشود و با حالت نگرانی و آشفتگی به سوی خیابان اصلی میرود و در حالی كه اسلحه خود را لمس میكند به سوی خیابان مینگرد.
رأس ساعت 9 صبح، اتومبیل حامل آیتالله مفتح به حوالی دانشكده میرسد. تروریست سوّم كه در پیادهرو مقابل دانشكده نگهبانی میدهد تا ورود استاد را خبر دهد با شتابزدگی به شریك جرمش كه در پیاده رو مقابل ایستاده است نگاه میكند و كلاه كاسكتش را دو دستی به علامت دستور ترور از سر بر میدارد و با سرعت به داخل كوچه رفته، كلاه را روی آینه موتور سیكلت میگذارد و برمیگردد. اتومبیل استاد در پیادهروی عریض جلو دانشكده میایستد. در همین حال راننده كه در حال نگریستن به دكتر از آینه داخل ماشین است با حالتی از بیم و نگرانی خطاب به استاد میگوید: استاد!
استاد یادداشتها و كتابهای خود را از روی صندلی برمیدارد با كمال طمأنینه پاسخ میدهد. زندگی ما دست خداست، نگران نباشید.
دكتر پیاده میشود و وارد دانشكده میگردد. در این حال تروریست سوّم كه در سمت مقابل دانشكده ایستاده بود به سوی اتومبیل رفته، راننده (پاسدار شهید اصغر نعمتی) را كه در حال پیاده شدن بود هدف چندین گلوله قرار میدهد. او در همان لحظه به شهادت میرسد. آیتالله مفتح وقتی صدای شلیك گلوله را میشنود سر خود را به عقب برمیگرداند كه ناگهان تروریست دوّم كه در حیاط مستقر بود به سوی استاد شلیك میكند محافظ دكتر با سلاح خود به مقابله برخاسته، استاد در پوشش آتش محافظ (پاسدار شهید جواد بهمنی) و فرصت به دست آمده با سرعت به طرف ساختمان دانشكده میرود. ولی گلوله جنایتكاران امانش نمیدهد. چند تیر پی در پی به دست، شانه، پای ایشان، اصابت میكند. تروریستی كه راننده را شهید نموده بود به كمك شركای خود، از كنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار میدهد و بلافاصله به سوی موتور سیكلت رفته، آن را روشن میكند و آماده فرار میشود. دكتر وارد بالكن جلو ساختمان دانشكده میشود، در حالی كه خون از نقاط مختلف بدنش جاری شده و عبایش را گلگون ساخته بود یكی از تروریستها خود را به او رسانده، در گوشهای كه برای استاد راه گریزی نیست، مغز وی را هدف چندین گلوله قرار میدهد. پس از آنكه جنایتكاران به كار خود پایان داده صحنه را ترك كرده و میگریزند. دكتر را به سبب شدت جراحات به بیمارستان امیر اعلم منتقل میكنند. تیم پزشكی برای نجات جان ایشان وارد فعالیت میشوند. با وجود تلاش پزشكان جراحیهای انجام شده سودی نمیبخشد و همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 روز 27 آذر 1358 روح ایشان به لقأالله میپیوندد.
حضرت امام خمینی در این رابطه پیام مهمی صادر فرمودند :
« انالله و انا الیه راجعون ، آنگاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خداییم و به سوی خدا میرویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا علیهمالسلام ـ شهادت را یكی از دیگری به ارث میبردند و جوانان متعهد ما برای نیل شهادت در راه خدا درخواست دعا كرده و میكنند، بدخواهان ما كه از همه جا واماندهاند دست به ترور وحشیانه میزنند. ما را از چه میترسانند؟
آمریكا خود را دلخوش میكند كه با ایجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند میتواند وقفهای در مسیر حق و عقب گردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد كند. غافل از اینكه ترس از مرگ برای كسانی است كه دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بی خبرند. اینان از كوردلی، صحنههای شورانگیز ملت عزیز و شجاع ما را در هر شهادتی پس از شهادتی كه در پیش چشمان خیره آنان منعكس گردد نمی بینند « صُمُّ بُكمُّ عُمیُّ فَهُم لا يَعقلون » اینان میبینند كه هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین كربلا میگذرد و هنوز خون شهیدان ما، در جوش و ملت عزیز ما در حماسه و خروش است.
جناب حجتالاسلام دانشمند محترم آقای مفتح و دو نفر پاسداران عزیز اسلام رحمه الله علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرك تر كردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد. امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت میدهم. سلام بر شهیدان راه حق . »
بدین ترتیب یكی دیگر از « شهدای فضیلت » به ابدیت عروج مینماید و به قول برادرِ استاد:
«جامعه اسلامی با برگزیدن راه شهادت، كه سالیان دراز به فراموشی سپرده شده بود،اینك آن را دوباره زنده كرد... دشمن اینك برای توطئه خلع سلاح شده و میبیند كه حربههای پوسیده اعزام ناوگان دریایی، تهدید به محاصره اقتصادی در روند انقلاب مؤثر نیست، اینك به وسیله مزدوران خود دست به كشتار ناجوانمردانه فرزندان راستین انقلاب میزند، غافل از اینكه شهادت برای ما افتخار است. امپریالیسم جهانخوار گمان میكند با كشتن امثال دكتر مفتح میتواند برای بار دیگر ما را زیر سلطه استثمار خود بكشد. حال آن كه این شهادتها نفرت مردم را نسبت به امپریالیسم جهانخوار بیشتر خواهد كرد...»
در روز چهارشنبه 28 آذر 1358 دانشجویان و مردم انقلابی تهران پیكر مطهر به خون آغشته شهید آیتالله دكتر مفتح و دو پاسدار شهید را از شبستان مسجد دانشگاه به مقصد لانه جاسوسی آمریكا حركت داد . در این مراسم اعضای شورای انقلاب، هیأت دولت، جمع كثیری از روحانیان تهران، شخصیتهای لشكری و كشوری، در جمع عظیم و میلیونی مردم حضور داشتند. پس از انجام مراسم تشییع در تهران، پیكرهای مطهر شهدا به شهر مقدس قم انتقال مییابد كه در قم نیز تشییع بسیار پرشكوه با حضور خیل عظیمی از روحانیان، مردم فداكار، از طلاب مدارس علوم دینی، فضلاء، مدرسین، دانشآموزان و دانشجویان و فرهنگیان و ... در ساعت 4 بعد از ظهر روز 28/9/1358 در حالی كه حضرت امام خمینی و دیگر مراجع تقلید در جمع تشییع كنندگان حضور یافتند انجام، و در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپرده میشوند.
منبع: آرشیو مقالات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
منبع بازنشر: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 1049