30 دی 1393
به همت مركز اسناد انقلاب اسلامی زندگی و مبارزات گلرو مفرد، از یاران شهید نواب صفوی كتاب شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، به نقل از روابط عمومی مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، این مركز در راستای معرفی جمعیت فداییان اسلام و اعضای مبارز آن، اقدام به انتشار كتاب «زندگی و مبارزات حاج علیاصغر گلرومفرد از یاران شهید نوابصفوی، رهبر فداییان اسلام» تاليف احمد فلسفی کرده است.
در قسمتهایی از مقدمه این كتاب چنین میخوانیم: «جمعیت فداییان اسلام یكی از گروهها و تشكلهای دینی و سیاسی بود كه در دهه 1320 با رهبری سیدمجتبی نواب صفوی تشكیل شد. این جمعیت كه نخست برای مقابله با اقدامات ضددین احمد كسروی اعلام وجود كرده بود به تدریج متأثر از فضای سیاسی دهه بیست در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت نیز شركت كرد و با اعدام انقلابی مهرههای رژیم پهلوی همچون عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزمآرا و ... راه ملیشدن صنعت نفت را هموار ساخت. نوشتار پیشرو شرحی موجز از فعالیتهای فداییان اسلام است كه با بهرهگیری از دیدهها و شنیدههای مرحوم حاجعلیاصغر گلرو تدوین شده است. او كه به گفته فرزندش مسئولیت هماهنگی جلسات گردهماییها و ملاقاتهای خصوصی و عمومی نواب صفوی را در جوادیه برعهده داشت، از اعضای اولیه جمعیت فداییان اسلام بود كه پس از دستگیری نواب صفوی و یارانش، دستگیر شد و تحت شكنجههای سختی قرار گرفت. شرح مبارزه و مقاومت وی در زندان در اثر حاضر و اسناد شهربانی آمده است.»
كتاب «زندگی و مبارزات حاج علیاصغر گلرومفرد از یاران شهید نوابصفوی، رهبر فداییان اسلام» تاليف احمد فلسفی در شمارگان 1000 نسخه و 136 صفحه و به قیمت 30.000 ریال روانه بازار نشر گردیده است.
سایت خبری حوزه هنری هم خبر داد که اختتامیه همایش «پیشاهنگ جهاد و شهادت» برای پاسداشت ادبی سید مجتبی نواب صفوی، 27 دی ماه 1393 در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد. در این همایش كه با همكاری حوزه هنری و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد، همسر و دختر شهید سیدمجتبی نواب صفوی حضور داشتند و با شعرخوانی شاعران جوان تهرانی و شهرستانی درباره شخصیت شهید نواب صفوی، تقدیر از برگزیدگان این همایش و رونمایی از كتاب «پیشاهنگ پرواز: گزیده سرودههای نخستین کنگره پاسداشت شهید سید مجتبی نواب صفوی» شامل گزیده آثار ادبی ارسال شده به نخستین همایش بزرگداشت شهید نواب صفوی که از سوی انشارات سوره مهر منتشر شده است، همراه بود.
نیره سادات احتشام رضوی، همسر شهید سیدمجتبی نواب صفوی در این همایش گفت: «لحظاتی كه كنار آن مرد بزرگ جهان اسلام بودم بسیار مهم بود و اگر انسان بخواهد از شخصیتهای بزرگ سخن بگوید زبانش قاصر است. اذان و نماز نواب یك مكتب آموزنده بود. بزرگوارانی كه نواب را درك كردند كاملا این سخن را میفهمند. او طوری در ركوع، سجود و عبادتش تضرع داشت كه برای ما بسیار عجیب بود و همواره شهادت در راه خدا را طلب میكرد. هر لحظه از زندگی كنار این مرد بزرگ، دنیایی از كمال و معرفت و نزدیكی به خدا بود. در مدت هشت سال كه با شهید نواب زندگی كردیم شاید به اندازه یك سال مردم معمولی هم در كنار هم نبودیم. او دائما در حال سفر بود و ماموران دستگاه ظلم و جور در تعقیب او بودند و او از این شهر به آن شهر میرفت؛ چرا كه سراسر كشور مخصوصا تهران برایش امن نبود. من و مرحوم نواب صفوی هر دو در تهران بودیم اما گاهی پیش میآمد كه 3 ماه ایشان را نمیدیدم. من یك عشق معنوی فراتر از عشق معمولی نسبت به شهید نواب داشتم و حتی راضی بودم من را به مسلسل ببندند و همه كسانم را بدهم اما نواب زنده باشد. چنین كسی را كه انسان با تمام سلولهای وجودش به او وابسته است بسیار عزیز است و من به تقوا و بزرگواری نواب بسیار علاقه داشتم. در چنین شرایطی، وقتی خبر تیرباران او را به من دادند خیلی بیطاقت بودم و نمیدانستم چگونه صبر كنم؛ اما یك لحظه به خودم نهیب زدم كه تو رسالت بزرگی داری. بر سر مزار آن مرحوم، افسری گستاخانه با نوك چكمهاش به من اشاره كرد كه بلند شوم و گریه نكنم كه ناگهان من مثل كوهی از باروت كه منفجر شود بلند شدم و با صدای بلند گفتم: آری خاندان آل محمد(ص) را بنیامیه همینطور تسلی دادند. به زودی چنگال انتقام حلقوم كثیفت را میفشارد. پسر پهلوی تو تصور میكنی كه این چراغهای فروزان اسلام را خاموش كردهای؟ این چراغها مشتعلشده و قطرات خون نواب و یاران میجوشد و انتقامجو مییابد. سلام بر تو، ای كشته شده راه حق، ای نواب عزیز و آفرین بر یاران باوفایت. مردم میدانید پسر پهلوی نواب را به چه جرمی به شهادت رساند؟ او میگفت در این سرزمین احكام مقدس اسلام باید جاری شود. او میگفت شاه و درباریان كه شب تا صبح را در هرزگی به سر میبرند به مردم ظلم میكنند و مردم در فقر و تنگدستی زندگی میكنند. در این هنگام نظامیان و سرلشكران گریه میكردند كه رو به آن ها كردم و گفتم: ای صفوف بنیامیه كه ایستادهاید و گریه میكنید، خودتان میدانید كه به چه جنایت نابخشودنی دست زدهاید. گریه كنید كه اشك ندامتتان هیچ گاه نخشكد. در آن مراسم حدود یك ساعت و نیم صحبت كردم و الطافی از خداوند بود كه ذرهای ترس در وجودم نبود و آرزویم این بود كه من را نیز به شهادت برسانند.»
تعداد بازدید: 1412