26 بهمن 1393
روز هشتم بهمن 1348 خورشیدی سیدحسن تقی زاده استاد اعظم لژ فراماسونری، عاقد پیمان دارسی در 1312 و از چهره های اصلی مبارزه با دیانت در نهضت مشروطه، در سن 94 سالگی در تهران درگذشت.
اگر چه این نوشتار عهده دار به تصویر كشیدن چهره تقی زاده به عنوان یكى از شخصیتهاى سیاسى صاحب نام در تاریخ معاصر ایران است، اما آنچه بیشتر توجه نگارنده را به خود معطوف داشته تبیین مواضع و عملكرد یكى از جریانهاى سیاسى است كه در حساسترین فرازهاى تاریخ معاصر ایران، یعنى نهضت مشروطه، ایفاى نقش نموده و تقىزاده نیز در شمار یكى از اعضاى شاخص و چهرههاى بارز این جریان سیاسى است؛ جریانى كه تحت عنوان «روشنفكرى» در بسیارى از حوادث دوران مشروطه و قبل و بعد از آن به صورت پنهان و آشكار دخیل بوده است.
نهضت مشروطه، در آغاز همچون سایر قیامهاى عدالتخواهانه مردم دین باور از جمله: نهضت تحریم استعمال تنباكو، از پایگاههاى سنتى و مردمى این دیار، یعنى مساجد، حسینیهها، تكایا و بقاع متبركه، به رهبرى روحانیت، شروع شده و با قیام مردم متدینى كه با انگیزه مبارزه باحكام جور و عمل به تكلیف شرعى، گرد علم عدالتخواهى و استبداد ستیزى گرد آمده بودند، بدون توسل به خشونت و خونریزیهاى متداول در این گونه قیامها، تا تحقق اهداف خویش، ادامه یافت. به گونهاى كه جریان فكرى مذكور كه غالب اعضاى آن تحت تأثیر آرا و افكار لیبرال ـ دمكراتها و مروجین سكولاریسم غرب بودند، به صورت فعالى به قیام ضد استبدادى و ضد استعمارى مردم پیوستند. هر چند پیش از آغاز نهضت مشروطه، گروهى از این روشنفكران با تشكیل انجمنهاى سرى و ترویج آرا و افكار غربیان با نشر و توزیع پارهاى از كتب و مجلاتى كه در داخل و خارج طبع مىشد، به زعم خویش در جهت تنویر افكار مردم اقداماتى انجام داده و قشر خاصى از مردم را با دمكراسى غربى و تحولات دنیاى غرب به صورت سطحى آشنا كرده بودند، اما اقدام اساسى آنان هنگامى شكل گرفت كه جمعى از علما و روحانیون، به عنوان اعتراض به عملكرد مستبدین و ظلم و ستمى كه ایادى دربار بر مردم روا مىداشتند، پایتخت را ترك و به شهر مقدس قم مهاجرت كرده بودند. در همین مقطع بود كه دستهاى پنهان بیگانگان از آستین گروهى از این روشنفكران بیرون آمد و جریان ذلت بار و غرور بر باد ده «بست نشینى» در باغ سفارت انگلیس را سامان داد. تجمع مردمانى بىاطلاع از ترفندهاى سیاسى سفارت انگلیس و وابستگان آن، در سفارت انگلیس موقعیت مناسبى را فراهم آورد تا روشنفكران وابسته به سفارت و همفكرانشان، حرف خود را از زبان مردم یا به زبان مردم، مطرح سازند. روشنفكران سكولار كه موفق شده بودند با سوء استفاده از احساسات مذهبى و شور انقلابى مردم،گروهى از مردم كوچه و بازار، كسبه و تعدادى از طلاب جوان را به باغ سفارت بكشانند و در مقابل پایگاههاى سنتى قیامهاى شیعى، پایگاه جدیدى در ظل پرچم دولت فخیمه بریتانیاى كبیر تشكیل دهند(!) به منظور تحقق اهداف خویش، از زبان بست نشینان سفارت انگلیس بیانیه صادر و خواستهاى خویش را مطرح و به علما امر و نهى مىكردند. چنانكه پس از صدور فرمان مشروطه و اجازه تأسیس مجلس شوراى اسلامى توسط مظفرالدین، گردانندگان متحصن، از زبان مردم (بست نشینان) اعلام كردند به رغم تصمیم علما مبنى بر بازگشتشان به تهران و درخواستشان از بست نشینان در باب ترك سفارت، تا حذف واژه «اسلامى» از پس مجلس شورا و تبدیل آن به واژه «ملى»، سفارت انگلیس را ترك نخواهند گفت.
عدم پافشارى گروهى از رهبران روحانى مهاجر و مماشات آنان با روشنفكران، موجب تبدیل واژه اسلامى به واژه «ملى» شد. این موفقیت جریان فكرى مزبور ـ كه در پى برپایى نظامى لائیك در ایران بودـ زمینهاى فراهم كرد تا با اعتماد به نفس بیشتر در جهت تحقق اهداف خویش مجدانه به تلاش بپردازد. ورود گروهى از این روشنفكران به مجلس شورا و واگذارى مسئولیت تدوین «پیش نویس» قانون اساسى از طرف نمایندگان به آنان، توفیق دیگرى را براى این جریان رقم زد. رویارویى این گروه با نمایندگان متشرع در مجلس، به ویژه هنگام طرح پیشنویس قانون اساسى و لزوم بازنگرى و تطبیق پیش نویس قانون اساسى با احكام شرع و مقاومت آنان در برابر این خواسته، دو دستگى و شكاف میان نمایندگان مردم را به دنبال داشت. مواضع دین ستیزانه این گروه از نمایندگان مجلس و هتك حرمت علما و متشرعین و موضعگیریهاى سخیف آنان و مطبوعات وابسته به آنان در برابر اعتقادات و باورهاى دینى مردم، وحدت مردم را شكست. به گونهاى كه از بروز این تفرقه و جدایى، دوباره مستبدین جان گرفتند و قدرت یافتند تا آنجا كه مجلس منحل و به توپ بسته شد و دوره استبداد صغیر آغاز شد.
پس از فتح تهران و سقوط محمد على شاه، گروهى از اعضاى این جریان فكرى كه به دلیل وابستگى به اشرافیت دربارى، حمایت سفارت انگلیس و عضویت در لژهاى فراماسونرى، از تعرض مستبدین در دوره استبداد صغیر مصون مانده بودند و برخى از آنان روزگار خویش را در كمال اعزاز و اكرام در بلاد فرنگ، نه در غربت كه در قربت سپرى كرده بودند، در كسوت قهرمانان ملى و پیشگامان نهضت ضد استبدادى در هیئت مدیره و دادگاه انقلابى بر اریكه قدرت نشستند و به عنوان متولیان مشروطیت زمام امور را در دست گرفتند. دادگاه انقلاب و هیئت مدیرهاى كه متعرض هیچیك از سردمداران حكومت استبدادى نشد و تنها برگ زرین عملكردش بردار كردن آیتاللّه شهید «شیخ فضلاللّه نورى» به جرم اسلام خواهى و عدم مماشات با بیگانگان و دست پروردگان سفارت انگلیس و اعضاى لژهاى فراماسونرى بود؛ عمل شومى كه وجهى نداشت، جز انتقام شكست بریتانیاى كبیر از قیام مردم ایران به رهبرى روحانیت در مقابل كمپانى رژى و در هم كوبیدن هیمنه نظام استعمارى آنان!!
تقىزاده یكى از چهرههاى شاخص و شخصیتهاى اثرگذار وابسته به این جریان فكرى بود. او روحانى زادهاى بود كه چون سایر جوانان هم روزگار خویش، در حوزه علمیه زادگاهش تبریز دروس معمول و متعارف حوزوى را خوانده به حكم سنت ملبس به لباس روحانیت شد. اما از آغاز جوانى تحت تأثیر روشنفكرانى چون «طالبوف» و «میرزاملكم خان» قرار گرفت و با مطالعه آثار مكتوب آنان و خواندن نشریاتى كه از اسلامبول، مصر، كلكته، قفقاز، لندن و پاریس مخفیانه به ایران مىرسید، با آراى لیبرالـ دمكراتها آشنا شد و پیش از عزیمت به غرب، غربگرایى در ذهن و ضمیرش نضج یافت و رفته رفته به عنوان یك روشنفكر سكولار، تلاش خود را در جهت اشاعه آراى پیشكسوتان غربگرایى، در زادگاهش تبریز آغاز كرد و در دوره اول مجلس به عنوان نماینده مردم تبریز به مجلس راه یافت. وى عضو كمیته مخفى تهران یا لژ بیدارى ایران بود. در تهیه پیش نویس قانون اساسى دخیل و به عنوان یكى از چهرههاى شاخص و فعال جریان روشنفكرى، طرفدار جدایى دین از سیاست بود. تقىزاده شدیدترین خطابهها را علیه نمایندگان متشرع مجلس به ویژه هنگام طرح لزوم بازنگرى پیش نویس قانون اساسى و انطباق آن با قوانین شرع و ارائه اصل دوم قانون اساسى ایراد كرد. باحزب اجتماعیون ـ عامیون و شخصیت بارز آن ـ حیدر خان عمواوغلى ـ مشهور به «بمبى» در ارتباط بود و سرانگشت اتهام همكارى با وى در برنامه ریزى و عملیات تروریستى از جمله ترور اتابك، محمد على شاه و شیخ فضلاللّه نورى به سوى او نشانه مىرفت.
اگر چه در روز واقعه به توپ بستن مجلس، بر خلاف انتظار در كنار مردم و نمایندگان نبود، اما شبانگاه همان روز، به همراه چند تن از یارانش به سفارت انگلیس پناه برد و پس از چندى تحت حمایت سفارت انگلیس به اروپا عزیمت كرد. پس از فتح تهران و سقوط محمد علیشاه، عضو «هیئت مدیره» شد و در زمره كسانى درآمد كه با تأیید حكم بردار كردن شیخ فضلاللّه نورى، زمینه ساز شكست نهضت مشروطه شدند. عملكرد گذشته و مواضع تند و دین ستیزانه او در مجلس دوم به عنوان لیدر حزب دمكرات، موجب شد تا علماى مشروطه خواه نجف او را تفسیق كنند. شهرت ترور سید عبداللّه بهبهانى به دستور حزب دمكرات و تظاهرات اعتراضآمیز مردم علیه حزب دمكرات و رهبران آن و مطرح شدن حكم تفسیق، عرصه را بر تقىزاده چنان تنگ كرد كه مجبور به خروج از ایران گردید.
در آغاز جنگ جهانى اول، ظاهرا بنا به خواست آلمانىها و در واقع به دستور سرویس اطلاعاتى بریتانیا براى مبارزه با روس و انگلیس، كمیته برلن را كه هدفش مبارزه با روس و انگلیس اعلام شده بود، تشكیل داد و در كنار حسینقلى خان نواب، چهره شاخص وابسته به سفارت انگلیس كه در آن زمان به اصرار تقىزاده به عنوان سفیر ایران در آلمان مأموریت یافته بود، نقش پیچیده و بحث برانگیزى را ایفا كرد. در جریان انتقال سلطنت به خاندان پهلوى، به عنوان یكى از شخصیتهاى مدعى پیشگامى در نهضت مشروطیت و حامى قانون اساسى، به عنوان مخالف طرح خلع قاجاریه از سلطنت سخن گفت، اما به رغم مخالفتش با انتقال سلطنت به رضاخان، در دوران سلطنت رضاخان، چون گذشته مورد عنایت خاصه رضاخان قرار داشت! او در آغاز سلطنت رضاخان، مدتى به عنوان والى خراسان و سپس به عنوان سفیر ایران در لندن خدمت كرد. در دوره سفارتش در لندن، در جریان بازى سیاسى تمدید قرارداد دارسى قرار گرفت و پس از چندى براى ایفاى نقش در خیمه شب بازى تمدید قرارداد دارسى به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایى در این بازى شركت جست و به عنوان طرف ایرانى، این قرار داد ننگین را امضا كرد.
نظام استبدادى كه هیئت حاكمه آن به زور بر مردم سیطره یافته، فاقد پشتوانه مردمى است و براى بقاى حكومت خویش از هیچ ظلم و ستمى بر مردم، فرو گذار نمىكند و هماره دولت در مقابل مردم قرار دارد، جز جلب حمایت بیگانگان چارهاى ندارد و طبعا چنین دولتهایى جز در جهت منویات بیگانگان گامى بر نمىدارند. در چنین نظامهایى، سرنوشت افرادى چون تقىزاده كه به مردم و باورها و اعتقادات آنان پشت كردهاند چیزى نیست جز تبدیل شدن به «آلت فعل» دولتهاى مستبد و ضد مردمى و تن دادن به منویات بیگانگان.
منبع: سیدعلى علوى ، استادیار دانشگاه الزهرا (س) ، زمستان 1384، زندگى و زمانه سید حسن تقىزاده ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ، بهار 1385
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 1003