انقلاب اسلامی :: آخرین تلاش‌های بختیار برای حفظ سلطنت

آخرین تلاش‌های بختیار برای حفظ سلطنت

26 بهمن 1393

اعلام استعفای سید جلال تهرانی از عضویت و ریاست‏شورای سلطنت آب پاکی بود که هم به دستان سرد بختیار و به باقیمانده طرفداران رژیم سلطنتی در ایران، ریخته شد.

در همان روز اول بهمن 57 که این خبر انتشار یافت، اعلام شد که امام خمینی(ره) در چند روز آینده به ایران مراجعت‏ خواهند کرد و تاریخ احتمالی بازگشت ایشان به ایران روز جمعه ششم بهمن اعلام شد.

واکنش بختیار در مقابل خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینی تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان نیروها و دستور بستن فرودگاه مهرآباد بروی هواپیماها بود.

همزمان با این تصمیم، این احتمال هم در نظر گرفته شده بود که ممکن است امام خمینی(ره) به دستور بستن فرودگاه مهرآباد از طرف دولت اعتنا نکرده و از پیروان خود بخواهد فرودگاه را باز کنند. تصمیمات خطرناکی که برای مقابله با این احتمال اتخاذ شده بود در آن موقع فاش نشد، ولی بعدا در خاطرات بعضی از مقامات آمریکائی که در جریان این تصمیمات قرار گرفته بودند انعکاس یافت.

گسترش تظاهرات و اعتصابات و درگیری‏های خونین بدنبال بستن فرودگاهها و جلوگیری از بازگشت امام خمینی به ایران، بختیار را به چاره جوئی و اتخاذ تدابیر دیگری وادار ساخت.

بختیار پس از مذاکره با مهندس بازرگان و چند تن از اعضای شورای انقلاب تصمیم گرفت‏شخصا به پاریس برود و درباره آینده مملکت‏ با امام خمینی مذاکره کند. بختیار هیچگونه تعصبی برای حفظ رژیم سلطنتی نداشت ولی به قول خودش می‏خواست الغاء رژیم سلطنتی و اعلام جمهوری از طریق «قانونی‏» یعنی تشکیل مجلس مؤسسان یا رفراندوم، آن هم به دست‏ خود او انجام شود، در حالی که امام خمینی(ره) او را به عنوان نخست وزیر منصوب شاه به رسمیت نمی‏شناخت.

بختیار آمادگی خود را برای استعفا از مقام نخست وزیری هم به اعضای شورای انقلاب اطلاع داده بود، ولی می‏خواست قبلا اطمینان پیدا کند که پس از استعفا از نخست وزیری شاه، امام خمینی خود او را مامور تشکیل دولت انتقالی و انجام رفراندوم یا تشکیل مجلس مؤسسان خواهد کرد.

درباره جریان مذاکرات بختیار و شورای انقلاب و برنامه سفر او به پاریس، دکتر ابراهیم یزدی که مستقیما در جریان این تماس‏ها بوده، توضیحات بیشتری داده و از آن جمله می‏نویسد:

تماس و مذاکره میان شورای انقلاب و بختیار ادامه یافت. بختیار که نمی‏توانست‏بدون نظر «شورای امنیت‏» کشور را ترک کند لاجرم مسئله را با آنها در میان گذاشت.

شورای امنیت کشور در آن روزها مرکب بود از سران ارتش و بختیار.شورای امنیت پس از ساعت‌ها بحث و مذاکره بالاخره سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را تصویب کرد.
آقای مهندس بازرگان در 7 بهمن 57 نتیجه جلسه شورای امنیت را چنین گزارش دادند: «شورای امنیت کشور از ساعت 9 صبح جلسه‏ای طولانی داشته و بقول معروف در حجله بودند.مذاکرات آنان بر این محور بود که فرمول یا ترتیبی پیدا کنند که شاهپور بختیار را بفرستند به پاریس...ظواهر امر حکم می‏کند که از مواضع قبلی عقب نشینی نموده و تعدیل کرده‏اند.شخص واسط هم این مسئله را تایید می‏کرد.» مهندس بازرگان ساعاتی بعد مجددا تلفن زدند و اطلاع دادند که در همان روز نتیجه رای شورای امنیت کشور را بدست آورده‏اند: شورای امنیت تصویب کرده است که بختیار به پاریس سفر بکند و بختیار هم اعلامیه‏ای تهیه کرده و برای شورای انقلاب فرستاده است که اگر شورای انقلاب با متن آن موافقت نماید آن را قبل از سفر به پاریس منتشر سازد.

آقای مهندس بازرگان متن بیانیه تهیه شده بختیار را به شرح زیر خواندند:

«من به عنوان یک ایرانی وطن دوست که خودم را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی می‏دانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیت الله العظمی امام خمینی و رای ایشان می‏تواند راه گشای مشکلات امروزی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد تصمیم گرفته‏ام که ظرف 48 ساعت آینده شخصا به پاریس مسافرت‏کرده و به زیارت معظم له نائل آیم و با گزارش اوضاع خاص فعلی کشور و اقدامات خود، ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب نظر نمایم‏».

این متنی بود که به تصویب شورای امنیت نیز رسیده بود.آقای مهندس بازرگان اضافه کردند که با این متن شخصا موافق هستند و به نظر ایشان ضرر و زیانی ندارد و تعهدی هم در کار نیست.آقای مهندس بازرگان در همین مکالمه تلفنی گفتند:

«قرار است درباره این مسئله با سایر دوستان (اعضای شورای انقلاب) مشورت کنند.البته هنوز فرصت تشکیل جلسه را پیدا نکرده‏اند.اما مطلب را گزارش می‏دهند تا آقا هم نظر خودشان را بدهند و جلسه که تشکیل شد همه مسائل را با هم بحث‏خواهند کرد و نتیجه را باز گزارش خواهند کرد.

علاوه بر شورای انقلاب، علمای مهاجر به تهران نیز مورد شور و مشورت اعضای شورای انقلاب قرار گرفته بودند.این علما به مناسبت اعلام بازگشت امام، از تمام بلاد به تهران آمده بودند، اما به علت‏بسته شدن فرودگاه و ممانعت‏بختیار و ارتش از پرواز هواپیماها به تهران و شهرستانها، علمای مزبور در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.

آقای مهندس بازرگان در رابطه با نظر علمای مهاجر طی همین مکالمه تلفنی گفتند:

«علمای مهاجر به تهران نیز این متن را دیده‏اند و با آن موافقند. منتهی نظر داده‏اند که در پایان بیانیه بجای «کسب نظر» بیاید «درباره آینده کشور و وضع دولت کسب تکلیف نمایم‏».

س از دریافت متن فوق الذکر در جلسه‏ای که در حضور امام و مرحوم اشراقی و حاج احمد آقا تشکیل شد گزارش تهران را عینا خواندم.امام اصل مسئله را پذیرفتند و اصلاح عبارتی علمای مهاجر به تهران را تایید کردند. نظر امام این بود که اگر بختیار بیاید تا استعفا ندهد اجازه دیدار را نخواهد داشت.

نظر ما هم آن بود که با بختیار عینا نظیر سید جلال‏تهرانی رفتار شود. اما اعلام این مسئله در حالی که بختیار هنوز در تهران بود ضرورتی نداشت.انتشار بیانیه بختیار نیز، همانطور که آقای مهندس بازرگان اشاره کرده بودند، تعهد آور نبود.همان شب با تهران تماس گرفتم و مراتب را به آقای مهندس بازرگان اطلاع دادم. ظاهرا اوضاع طبق برنامه و تصمیم شورای انقلاب پیش می‏رفت.

قرار شد متن بیانیه بختیار، با اصلاحات مورد نظر روحانیون مهاجر که به تایید امام هم رسیده بود همان شب توسط بختیار در رادیو و تلویزیون ایران خوانده شود...

دکتر یزدی سپس توضیح می‏دهد که چگونه موضوع مسافرت بختیار به پاریس و بیانیه او همان شب به اطلاع مرحوم مهدی عراقی که از محارم امام بودند می‏رسد و صبح روز بعد مرحوم عراقی پیام امام خمینی را به عنوان علمای مهاجر به شرح زیر به تهران مخابره می‏کند:


بسم الله الرحمن الرحیم

حضرات حجج اسلام تهران و سایر شهرستانها دامت‏برکاتهم.آنچه ذکر شده است که شاهپور را با سمت نخست وزیری من می‏پذیرم دروغ است، بلکه تا استعفا ندهد او را نمی‏پذیرم چون او را قانونی نمی‏دانم. حضرات آقایان به ملت ایران ابلاغ و اعلام فرمایند که توطئه‏ای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورید.من با بختیار تفاهم نکرده‏ام و آنچه گفته است که گفتگو بین من و او بوده دروغ محض است.ملت‏باید موضع خود را حفظ کند و مراقب توطئه‏ها باشد.

با انتشار متن این پیام در تهران برنامه سفر بختیار به پاریس و استعفای او بکلی برهم خورد.دکتر یزدی در دنباله توضیحات خود در این مورد می‏نویسد «روشن بود که بختیار نمی‏توانست در تهران استعفای‏علنی بدهد و بعد به پاریس بیاید.اگر او استعفا می‏داد دیگر نخست وزیر نبود و آن وقت دیگر دیدارش با امام فایده و معنائی نداشت...در ضمن او نمی‏توانست از تهران خارج شود زیرا در آن روزها برای اینکه امام نتوانند به تهران بروند دولت و ارتش فرودگاه‏ها را بسته بودند و رفت و آمد تمامی هواپیماها متوقف شده بود و بختیار قرار بود با یک هواپیمای اختصاصی ارتشی به پاریس بیاید.اگر بختیار در تهران استعفای خود را منتشر می‏ساخت و بعد می‏خواست از تهران خارج شود به احتمال قوی در تهران کودتا می‏شد..» .

همان شب (8 بهمن 57) امام در سخنرانی عمومی خود که معمولا شبها برای ایرانیان ایراد می‏کردند جریان سفر و دیدار احتمالی بختیار را توضیح دادند:

«من گفتم اگر رئیس دولت‏بیاید اینجا، به قول خودشان، تا استعفایش را قبلا ننویسد و اعلام نکند، با من ملاقات نمی‏تواند بکند.این هم که من می‏گویم استعفا نه اینکه این معنای واقعی استعفا دارد. این نیست.این نخست وزیر نیست، نه اینکه نخست وزیر هست و استعفا کند. لکن برای حفظ ظاهر است که حالا ما کلمه استعفا را ذکر می‏کنیم و الا استعفایش یعنی چه؟ تو اصلا نخست وزیر نیستی...اگر عاقل باشد استعفا می‏کند و می‏آید اینجا توبه می‏کند، می‏شود مثل سایر مردم...، اگر چنانچه بیاید توبه کند، می‏پذیریم از او و اگر سرسختی کند همین است که بود و پشیمان خواهد شد..».

بختیار وقتی از مسافرت به پاریس مایوس شد تصمیم گرفت دستور بستن فرودگاهها را لغو کند و مانعی در برابر مراجعت امام خمینی به تهران بوجود نیاورد.قره‏باغی در کتاب خود ادعا می‏کند که بختیار این تصمیم‏را «بدون مشورت با شورای امنیت ملی و با تکیه براین وعده که اقای خمینی به قم خواهد رفت و به امور مذهبی خواهد پرداخت و در سیاست و کارهای مملکتی مداخله‏ای نخواهد داشت‏» اتخاذ نمود، که البته ادعای بسیار سخیف و مضحکی است، زیرا بفرض اینکه بختیار چنین مطالبی را گفته باشد، هیچ آدم عاقل و بالغی در آن شرایط نمی‏توانست این ادعا را باور کند.بختیار با وجود رد تقاضای ملاقاتش با امام خمینی، از تلاش خود برای جلب موافقت امام با ابقای خود در مقام نخست وزیری دست‏برنداشت و به وسیله مهندس بازرگان که از طرف امام برای تصدی مقام نخست وزیری در نظر گرفته شده بود پیغام داد که حاضر است در مدتی کمتر از دوماه برای تعیین تکلیف رژیم ست‏به رفراندوم بزند و در صورت رای اکثریت مردم به الغاء رژیم سلطنتی، که در جو آن روز ایران قطعی به نظر می‏رسید، سبت‏به انجام انتخابات مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی نظام جدید اقدام کند.

پیشنهاد بختیار در واقع مبتنی بر همان اصولی بود که در اعلامیه امام خمینی درباره تشکیل شورای انقلاب اسلامی و مراحل سه گانه انتقال قدرت عنوان شده بود و بازرگان و همفکران او هم برای جلوگیری ازخطر یک حرکت نظامی هنگام بازگشت امام به ایران یا بعد از آن با این راه حل موافقت کرده بودند.

بهرحال صبح روز پنجشنبه 12 بهمن 1357، امام خمینی با یک هواپیمای اختصاصی «ارفرانس‏» ، در حالیکه صدها خبرنگار و فیلمبردار خارجی ایشان را همراهی می‏کردند وارد تهران شدند.کثرت جمعیتی که برای استقبال از امام در خیابانهای مسیر تا بهشت زهرا اجتماع کرده بودند در تاریخ ایران بیسابقه بود.عده کثیری هم که در مراسم استقبال شرکت نکرده بودند در خانه‏های خود پای تلویزیون نشسته و مراسم را تماشا می‏کردند که ناگهان برنامه قطع و سرود شاهنشاهی با تصویر شاه پخش گردید.این جریان، که نتیجه درگیری در ایستگاه فرستنده مرکزی تلویزیون بین نظامیان و کارکنان پخش تلویزیون بود جمعیت‏بیشتری را به خیابانها کشاند.

امام خمینی پس از ایراد سخنان کوتاهی در فرودگاه، که موضع‏ایشان را در مخالفت‏با رژیم سلطنت و شخص محمد رضاشاه، که از او به عنوان «خائن اصلی‏» نام برد، روشن می‏ساخت قسمتی از مسیر را با اتومبیل طی کرده و سپس با هلی کوپتری که از طرف نیروی هوائی برای انتقال ایشان به بهشت زهرا در نظر گرفته شده بود عازم بهشت زهرا شدند. نکته جالب توجه اینکه خلبان این هلی‏کوپتر هم یکی از خلبانان ورزیده نیروی هوائی بود که معمولا خلبانی هلی کوپتر شاه را به عهده داشت! .باید افزود که هدایت این هلی کوپتر، بخصوص هنگام برخاستن و نشستن در میان جمیعت انبوهی که آنرا احاطه کرده بودند کار آسان و بی خطری نبود و تنها یک خلبان بسیار مسلط و ورزیده می‏توانست از عهده این کار برآید.

امام خمینی در نطق تاریخی خود در بهشت زهرا جای هیچگونه مذاکره و آشتی با رژیم سلطنتی و دولت منصوب شاه را باقی نگذاشت و جملاتی از این نطق که عنوان درشت روزنامه‏های آن روز را تشکیل می‏داد این بود که «من دولت تعیین می‏کنم.من توی دهن این دولت می‏زنم.من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‏کنم.دولت غیر قانونی باید برود...» .امام خمینی در همین نطق اساس سلطنت پهلوی را باطل و غیر قانونی اعلام کردند و تاکید نمودند که مجلس مؤسسانی که رضا شاه را به لطنت‏برگزید با زور سرنیزه تشکیل شده و غیر قانونی بوده است و به تبع آن سلطنت محمد رضا شاه هم باطل و غیر قانونی است. امام خمینی، در جواب بختیار که گفته بود یک مملکت دو دولت نمی‏تواند داشته باشد، اظهار داشتند این حرف صحیح است، یک مملکت دو دولت نمی‏تواند داشته باشد «لکن دولت غیرقانونی باید برود.تو غیر قانونی هستی.دولتی که ما تعیین می‏کنیم متکی به آرای ملت است.متکی به حکم خداست.تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را...» یک قسمت مهم و حساس از سخنان امام خمینی خطاب به ارتش و فرماندهان ارتش بود واز آن جمله اینکه «ما می‏خواهیم ارتش مستقل باشد...ما می‏خواهیم ارتش مطیع مستشاران آمریکائی و اجنبی نباشد.آقای ارتشبد، آقای سرلشگر تو نمی‏خواهی مستقل باشی؟ می‏خواهی نوکر باشی؟» .امام همچنین از قشرهائی از ارتش که به ملت پیوسته‏اند تشکر کردند و اعلام داشتند که ملت‏باقیمانده ارتشیان را نیز که به ملت متصل شوند با آغوش باز خواهند پذیرفت.

امام خمینی، که پس از مراجعت‏به ایران بر خلاف انتظار آقای بختیار به قم نرفتند و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزیدند، بی اعتنا به تهدید کودتا به وعده‏ای که در سخنرانی خود در بهشت زهرا به مردم داده بودند عمل کردند و روز پانزدهم بهمن 1357 آقای مهندس بازرگان رامامور تشکیل اولین دولت انقلاب نمودند.فرمان نخست وزیری آقای مهندس بازرگان، که طی مراسمی در مدرسه رفاه در حضور خود امام و مهندس بازرگان، بوسیله آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی قرائت‏شد.

پس از معرفی آقای بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت، که مراسم آن بطور کامل از تلویزیون دولتی پخش شد، و دعوت امام خمینی از مردم که «نظر خودشان را راجع به دولت آقای مهندس بازرگان، که الان یک دولت‏شرعی اسلامی است اعلام کنند» تظاهراتی در سراسر کشور به طرفداری از دولت موقت انقلاب آغاز شد و در بسیاری از وزارتخانه‏ها هم وزرای دولت‏بختیار را به عنوان وزرای غیر قانونی به وزارتخانه‏ها راه ندادند.

در این گیرودار بختیار همچنان در فکر نوعی سازش با نیروهای انقلابی و تشکیل یک دولت «وحدت ملی‏» با شرکت وزیرانی از جناح مخالف بود، و فرماندهان نظامی هم که با رفتن هایزر «سرپرست‏» خود را از دست داده بودند در بیم و نگرانی و سردرگمی عجیبی به سرمی‏بردند.

آخرین مرحله وقایعی که به سقوط رژیم انجامید در روزهای 19 و 20 بهمن ماه 1357 شکل گرفت و در روزهای 21 و 22 بهمن به ثمر رسید.روز پنجشنبه 19 بهمن عده‏ای از پرسنل نیروی هوائی با لباس نظامی در برابر محل اقامت امام خمینی در مدرسه رفاه اجتماع کرده و همبستگی خود را با انقلاب اعلام داشتند، جمعه شب (20 بهمن ماه 57) در مرکز آموزش نیروی هوائی در دوشان تپه، هنگام نمایش فیلم جریان بازگشت امام خمینی از تلویزیون، بین پرسنل نیروی هوائی که نسبت‏به امام ابراز احساسات می‏کردند و افراد گارد شاهنشاهی مامور به نیروی هوائی بگو مگو و مشاجره‏ای روی داد که بتدریج‏بالا گرفته و کار به تیراندازی کشید.بدنبال این درگیری، جمعیت که بر اثر شنیدن صدای تیراندازی و استمداد همافران از نیروهای انقلابی، در اطراف مرکزآموزش نیروی هوائی اجتماع کرده بودند، وارد محوطه مرکز آموزش شده و به کمک پرسنل نیروی هوائی درب اسلحه خانه‏ها را باز کرده و به توزیع اسلحه بین مردم پرداختند.تا ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه درگیری از خیابان‏های اطراف مرکز آموزش هوائی به تمام شهر سرایت کرد و از ساعت‏یک بعد از ظهر حمله به کلانتری‏ها و تاسیسات نظامی در داخل شهر شروع شد. به دستور بختیار، فرمانداری نظامی ساعات منع عبور و مرور در شهر را ساعت 5/4 بعد از ظهر اعلام کرد و بلافاصله پس از پخش این اعلامیه از رادیو، امام خمینی اعلام داشت که توطئه‏ای در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرمانداری نظامی را مراعات کنند، بلکه باید به خیابانها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند.همزمان با گسترش تظاهرات در شهر حملات سازمان یافته به کلانتریها و پادگان‏ها و مراکز نظامی در شهر، ادامه یافت و بسیاری از کلانتریها بدون مقاومتی تسلیم شدند.یک ستون تانک مرکب از سی دستگاه تانک نیز که به سرپرستی سرلشگر ریاحی فرمانده لشگر گارد برای کمک به نیروهای گارد در مرکز آموزش هوائی دوشان تپه حرکت کرده بود در بین راه متوقف شد، تعدادی از این تانکها به تصرف‏مردم در آمد و تعدادی را هم آتش زدند و عده‏ای از افسران و فرماندهان این واحد، از جمله خود سرلشگر ریاحی کشته شدند.

در آخرین جلسه شورای امنیت ملی که عصر روز یکشنبه 21 بهمن ماه در حضور بختیار تشکیل شد، بختیار برای اولین و آخرین بار به فرماندار نظامی تهران دستور داد که برای اجرای مقررات حکومت نظامی و متفرق ساختن مردم به اسلحه متوسل شوند و به سپهبد مقدم رئیس ساواک هم دستور داد طرحی را که برای دستگیری عده‏ای از رهبران مخالفان تهیه شده بود به موقع اجرا بگذارد، ولی دیگر برای اجرای این دستورات خیلی دیر شده بود: نه فرمانداری نظامی در آن شرایط قادر به متفرق ساختن مردم بود و نه رئیس ساواک منحل شده نیروئی برای اجرای طرح دستگیری رهبران مخالف در اختیار داشت.

مسلسل سازی تسلیحات ارتش از نیمه شب 21 بهمن ماه مورد حمله افراد مسلح قرار گرفت و صبح روز بعد به تصرف مردم در آمد. قره‏باغی در خاطرات خود می‏نویسد تلاش او در تمام شب برای اینکه نیروی کمکی برای مدافعان مسلسل سازی بفرستد به نتیجه‏ای نرسید و در تمام شب فرمانده هوانیروز و معاون او را پیدا نکرد! قره‏باغی ادامه می‏دهد: «ساعت در حدود 6 صبح (22 بهمن ماه 57) بود که سپهبد ربیعی تلفن کرده، اظهار داشت: نخست وزیر تلفن می‏زند و می‏گوید: «مرکز آموزش هوائی دوشان تپه و مسلسل سازی اداره تسلیحات را بمباران کنید!» و اضافه کرد: من در جواب گفتم که با این وضعیت پرسنل نیروی هوائی، بخصوص همافران که به عنوان اعتراض علیه افراد گارد تماما مسلح شده و درپشت‏بام‏های مرکز آموزش هوائی و ساختمان پست فرماندهی موضع گرفته‏اند.نیروی هوائی قادر به هیچگونه عملی نیست.سئوال کردم آقای بختیار چه جواب داد؟ اظهار داشت: «خود آقای بختیار می‏دانست‏که بمباران شهر در این وضعیت‏به هیچ وجه مقدور نمی‏باشد» .

قره‏ باغی سپس وضع نیروهای نظامی و انتظامی را در صبح روز یکشنبه 22 بهمن این طور تشریح می‏کند:

«سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور به عللی که گفته شد، چون پرسنل شهربانی کلانتریها را تخلیه و مامورین فرمانداری نظامی نیز به تبعیت از آنها در شهر متفرق شده یا به سرباز خانه‏ها مراجعت نموده بودند، اظهار می‏نمود که فرماندهان مناطق فرمانداری نظامی نیز در مرکز فرماندهی خود حضور ندارند و امور فرماندهی وی بکلی مختل گردیده است! با غروب روز 22 بهمن 1357 عمر رژیم شاهنشاهی نیز در ایران به سر رسید.در تمام شب رادیو و تلویزیون ایران با پخش سرودهای انقلابی و اعلامیه‏ها و اطلاعیه‏های صادره از مقر امام خمینی در مدرسه رفاه و بیانیه‏های رئیس دولت موقت مردم را به نظم و آرامش فرا می‏خواند، ولی در لابلای این اعلامیه‏ها و اطلاعیه‏ها، اخبار تحریک آمیزی نیز پخش می‏شد که از نفوذ عناصر مشکوک در دستگاه رادیو و تلویزیون حکایت می‏کرد.اولین انتصاب دولت موقت نیز تعیین سرپرستی برای سازمان رادیو تلویزیون بود تا نظم و ترتیبی در کار این سازمان بوجود آورد.

در 24 ساعت‏بعد آخرین مقاومت‏ها در برابر رژیم جدید در هم شکست.

بسیاری از فرماندهان نظامی متواری یا دستگیر شدند و سپهبد بدره‏ای فرمانده نیروی زمینی در ستاد خود به قتل رسید.چند تن از فرماندهان نیز در پرده تلویزیون ظاهر شده و با انقلاب اعلام همبستگی کردند.دولت موقت، سرلشگر قره‏نی را که در رژیم گذشته به اتهام توطئه کودتا دستگیر و سپس مغضوب و برکنار شده بود به ریاست‏ستاد ارتش‏برگزید و قره‏نی موفق شد با سر و سامان دادن به وضع باقیمانده سازمان ارتش، از فروپاشی آن، که هدف گروههای افراطی و طرفداران تشکیل «ارتش خلقی‏» بود جلوگیری به عمل آورد.

دولت موقت‏با معرفی هفت تن از وزیران جدید به حضور امام از روز 25 بهمن ماه 1357 رسما کار خود را آغاز کرد و دوازده وزیر دیگر نیز به تدریج معرفی و مشغول کار شدند.دولتهای خارجی، و در راس آنها آمریکا و شوروی در نخستین روزهای استقرار دولت موقت، رژیم جدید ایران را به رسمیت‏شناختند، و دولت موقت نیز سعی در حفظ روابط عادی و دوستانه با همه این کشورها، از جمله آمریکا داشت که در این کار توفیق نیافت، و با گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران، که امام خمینی آن را به عنوان «انقلاب دوم‏» مورد تایید قرار دادند، انقلاب ایران وارد مسیر تازه‏ای شد.




منبع: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13921103000712#sthash.kvYE5NCd.dpuf
منبع بازنشر: مجله الکترونیکی گذرستان - شماره 45



 
تعداد بازدید: 936


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: