28 بهمن 1393
در سال 1320، پس از اشغال بخشی از خاك ایران توسط ارتش شوروی، مسئولین «انترناسیونال كمونیستی» (كمینترن) مسئله تأسیس یك حزب سیاسی را كه حامل اهداف و منافع اتحاد شوروی در فضای سیاسی نوین ایران باشد، در دستور كار قرار دادند. از دیدگاه كمینترن، و با تجربه شكست حزب كمونیست ایران، تأسیس یك حزب كمونیستی خالص ضرورت نداشت و حزب جدید باید یك حزب دارای پوشش و نام «ملی» و «غیركمونیستی» میبود، تا بتواند در جامعه ایران پایگاه اجتماعی كسب كند.
احسان طبری، این مشی كمینترن را چنین شرح میدهد:
".... معلوم شد كه كمینترن (دفتر بینالملل سوم در مسكو) به كسانی كه مورد اعتمادش بودند و از آن جمله روستا خبر داده بود كه، حزب جدید، «حزب كمونیست» نخواهد بود. اولاً، بعلت وجود قانون ضد كمونیستی مورخ 1310، كه قانونیت كمونیستها را ممنوع و عضویت در این حزب را جرم اعلام كرده بود و این قانون كماكان اعتبار قانونی داشت. ثانیاً، بعلت وضع اجتماعی ایران، كه در آن وجود یك حزب مستقل كمونیستها را غیر لازم میكند. موافق این توصیه، كمونیستها و «عناصر ملی» باید مشتركاً حزب وسیعی به وجود آورند و برنامه ایجاد اصلاحات اجتماعی را، به طوری كه خرده بورژوازی و سرمایهداری ملی را نرماند، مطرح نمایند. بعدها این مسئله نیز روشن شد كه، حزب توده، یك حزب علنی است و مانند سابق كه حزب اجتماعیون بطور علنی وجود داشت، فعالیت قانونی خواهد داشت. اما كمونیستها سازمان مخفی و جداگانه خود را تشكیل میدهند و از پشت پرده فعالیت حزب علنی را اداره میكنند. این همان فرمول تشكیلاتی لنینی «تركیب كار مخفی و كار علنی» بود، كه در تمام عمر حزب گریبانگیر آن شد و پایه سیاست نفاق و دورویی او قرار گرفت و سرانجام برای این حزب داروی مهلكی فراهم كرد. هردوی این «تز» در عمل اشكالاتی را بوجود آورد. «عناصر ملی» در نظر كمونیستها یافت نشدند و افراد معدودی كه «عناصر ملی» نام گرفتند، در جامعه ایران چنین شهرتی نداشتند. بعلاوه تشكیل حوزه كمونیستها، پس از اولین جلسه تعطیل شد، زیرا كسانی كه خود را كمونیست مینامیدند (مانند ایرج میرزا اسكندری) در آن جلسه راه نیافتند و در نتیجه شدیداً اعتراض كردند. بطور غیابی تمام این بغرنجیها بوسیله این افراد در سفارت شوروی و در كمینترن نیز مطرح گردید. و سفارت از همان آغاز جانب كسانی را گرفت كه برای كار دیپلماتیك و اجرای سیاست او مناسبتر بودند... اما منظره «عناصر ملی» برای روشنفكران چپ، رماننده بود و آنها از اول عدم رضایت خود را از این طرز كار اعلام داشتند. برعكس، تجمع روشنفكران كمونیست، عناصر غیر كمونیست را سخت میرماند. بدین ترتیب، جلسه مؤسسان حزب توده ـ از همان آغاز ـ عدم كامیابی تزهای كمینترن را نشان داد. تا زمانیكه سلیمان محسن اسكندری زنده بود، نام او بعنوان «ملی» و «غیر كمونیست» خود نقشی داشت. سلیمان میرزا اسكندری تا آنجا كه ظاهراً دیده میشد مسلمان معتقد و مراعی موازین عبادت بود و به همین جهت با شركت زنان در حزب شدیداً مخالفت داشت. بعد از مرگ او آخرین قیدی كه مانع حركت حزب به سمت چپ بود، از میان رفت. برنامه حزب هم كه در ابتدا در چارچوب «ملی و دمكراتیك» تنظیم شده بود، در اولین فرصت تغییر كرد و دم به دم شعارهای خالصتر ماركسیستی در آن راه یافت...."
اتحاد شوروی برای تأسیس حزب توده، نیروی كافی سیاسی و ایدئولوژیك و اطلاعاتی در اختیار داشت. استخوانبندی این نیرو را كمونیستهای قدیمی تشكیل میداد، كه تعدادی از آنها در سالهای پیش، دورههای آموزشی «دانشگاه كمونیستی زحمتكشان شرق» (كوتو) را گذرانیده بودند . كمونیستهای قـدیمی ایران یا با سقوط رژیم رضا شاه از زندان رهائی یافته و یا مانند عزتالله سیامك علیرغم فعالیتهای جاسوسی در ارتش، دستگیر نشده بودند.
با اتكاء بر این نیروها، وزارت امنیت شوروی از طریق ستاد خود در تهران، و در رأس آن علیاوف كه با پوشش كارمند سفارت شوروی فعالیت میكرد، با كمونیستهای سر شناس و مورد اعتماد، كه از پیش بعنوان «چهرههای اطلاعاتی» دستچین شده و آموزش دیده بودند، مانند رضا روستا و سید جعفر پیشهوری، تماس برقرار كرد و تصمیم كمینترن دال برتشكیل یك حزب كمونیستی با پوشش «ملی» را به اطلاع رساند. در این تماسها سلیمان میرزا اسكندری بعنوان رئیس حزب جدید مورد توجه قرار گرفت:
" .... بدین منظور، سلیمان محسن اسكندری، كه در ادوار مختلف لیدر سوسیالیستها و دمكراتها و از شاهزادگانی بود كه دارای افكار معتدل و میانهرو و در عین حال به كمونیستها نزدیك بود، برای اینكار در نظر گرفته شد. به وی مراجعه و تشكیل یك حزب مشابه احزاب سوسیال دمكراتهای ملی اروپای باختری پیشنهاد گردید. سلیمان محسن اسكندری ابراز موافقت و طرح تشكیل یك حزب معتدل را پذیرفت .... "
سلیمان میرزا، كه علیرغم گرایشات سیاسی و اجتماعی غربگرایانهاش، در مسائل شخصی، مذهبی بود، تا بدان حد كه تا زمان وفات اجازه عضویت زنان را در حزب توده نداد، جمله معروف مولای متقیان (ع): «كن للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»، را بعنوان شعار اولیه حزب موعود انتخاب نمود! بدینسان، در 15مهر 1320، جلسه هئیت مؤسسان حزب توده با شركت بیش از 80 نفر در منزل سلیمان محسن اسكندری تشكیل شد. از این تعداد حدود 37 نفر از كمونیستهای زندانی بودند. عناصر هوادار انگلیس نیز، در چارچوب سیاست «جبهه واحد ضد فاشیستی» در این جلسه شركت داده شدند. حیدر علیاوف نیز، كه ایرانیالاصل بود در جلسه شركت داشت، ولی اكثر شركتكنندگان او را نمیشناختند و چند نفری نیز كه میشناختند، او را معرفی نكردند. در جلسه، از سوی برخی از كمونیستهای قدیمی، كه از تصمیمات كمینترن اطلاع نداشتند پوشش غیركمونیستی حزب مورد اعتراض قرار گرفت. آنان خواستار احیاء نام «حزب كمونیست ایران» بودند. علیاوف بعنوان یك كمونیست ایرانی، كه از آذربایجان آمده، به سخنرانی پرداخت و چنین استدلال كرد:
"... با توجه به شرایط و اوضاع و احوال ایران، حزبی باید تأسیس شود كه معتدل و میانهرو باشد تا بتواند كلیه طبقات را در خود جمع آوری كند، بدین لحاظ نام حزب كمونیست در شرایط فعلی برای ایران مناسب نیست... "
بدینسان، نام «حزب توده ایران» برای حزب فوق انتخاب شد. جلسه پس از 13 ساعت بحث و انتخابات 15 نفر از اعضای كمیته مركزی موقت و كمیسیون تفتیش، كه مسئولیت تشكیلات تهران نیز به آنها محول شده بود، به كار خود پایان داد و رئوس «اولین مرامنامه» حزب را تصویب كرد. این مرامنامه بعدها در نخستین كنفرانس ایالتی تهران (17 مهر 1321) مبسوط و مدونتر شد.
اسامی اعضای موقت كمیته مركزی، كه مسئولیت «كمیته ایالتی تهران» را نیز به عهده داشتند، به شرح زیر است:
1ـ سلیمان محسن اسكندری (رئیس حزب) 2 ـ عباس اسكندری 3 ـ ایرج اسكندری 4 ـ دكتر رضا رادمنش 5 ـ دكتر مرتضی یزدی 6 ـ دكتر محمد بهرامی 7ـ نورالدین الموتی 8 ـ عبـدالصمد كامبخش 9ـ رضا روستا 10ـ آرداشس آوانسیان 11ـ عبدالحسین نوشین 12ـ محمود بقراطی 12ـ علیامیرخیزی 14ـ محمد علی شریفی 15 ـ ابوالقاسم اسدی.
در سال 1320، حزب توده روزنامه سیاست به مدیریت عباس اسكندری را بعنوان ارگان رسمی خود اعلام داشت. ولی بعلت گرایشات غیركمونیستی عباس اسكندری و روشهای چپروانه اعضای كمونیست تحریریه، جلسات آن، محل درگیری و مناقشات سیاسی بود. عباس اسكندری در سال 1321 از حزب توده كنار رفت و روزنامه رهبر، با تیراژ 250 نسخه، به مسئولیت ایرج اسكندری، ارگان حزب شد. در همین زمان، روزنامه مردم، با تیراژ 150 نسخه نیز، در چارچوب مشی «اتحاد ضد فاشیستی» بعنوان ارگان «سازمان ضد فاشیست ایران»، با همكاری عمال شوروی و انگلیس (مصطفی فاتح كارمند عالیرتبه شركت نفت ایرانـ انگلیس) انتشار یافت. روزنامه مردم نخستین بار در اوایل حكومت رضاشاه، به مدیریت صفر نوعی، عضو اتحادیه باربران بندرانزلی، انتشار یافته بود و به دلیل نشر افكار كمونیستی توقیف شده بود. سایر روزنامههای وابسته به حزب توده در سال 1320 عبارت بودند از: آژیر (به مدیریت سید جعفر پیشهوری)، راستی (به مدیریت محمد پروینگنابادی)، ظفر (ارگان «اتحادیه كارگری» به مدیریت رضا روستا) و دماوند (به مدیریت فتحالله فتاحی).
تا پایان سال 1320 اعضای حزب توده در تهران حدود 150 ـ 200 نفر بود.
منبع: حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع بازنشر: محله الکترونیکی گذرستان - شماره 47
تعداد بازدید: 1079