انقلاب اسلامی :: اولین مرامنامه حزب توده

اولین مرامنامه حزب توده

28 بهمن 1393

اصول اساسی مندرج در اولین مرامنامه حزب توده، چهره یك حزب ترقی‌خواه و مردمی را ارایه می‌دهد، كه با علت وجودی و مضمون حزب فوق همخوانی نداشت. در این مرامنامه به هیچ روی به ایدئولوژی و اهداف ماركسیستی حزب اشاره‌ای نشده بود.

ماده اول مرامنامه می‌‌گوید:

ماده 1ـ حفظ استقلال و تمامیت ایران و مبارزه بر علیه هرگونه سیاست استعماری نسبت به كشور ایران بر طبق اصل معروف ‌آزادی و اختیار ملت‌ها در تعیین سرنوشت خویش.

كمیسیون تبلیغات حزب توده در تشریح ماده فوق می‌نویسد:

استقلال ایران یعنی چه؟

ـ یعنی هیچ اراده خارجی بر ملت ایران تحمیل نشود و ایرانی كشور خویش را به هر طریقی كه خودش صلاح میداند اداره كند. در این صورت می‌گویند ملت ایران ملت مستقلی است. بدیهی است كه هیچ كس و هیچ دولتی برای ملت دلسوزتر از خود ملت نیست و نمی‌تواند مصلحت او را مانند خود او تشخیص دهد. دولت‌هایی كه به این بهانه در كار دولت‌ها و ملت‌های دیگر مداخله می‌كنند فقط به این قصداند كه به زیان آن ملت و به سود خویش استفاده نمایند.

كمیسیون تبلیغات سپس شرح جامعی در 4 صفحه پیرامون مفاهیم «استقلال» و «استعمار» ارایه می‌دهد. روشن است كه این شعارها با واقعیت نمی‌خواند و حزبی كه توسط «وزارت امنیت» شوروی و با حضور پنهانی نماینده ‌آن (حیدرعلی‌اوف) تأسیس شده بود، نمی‌توانست به این شعارها اعتقادی داشته باشد. معهذا، طی سال‌های نخست فعالیت حزب، چنین دعاوی توانست عده‌ای را بفریبد و پیرامون حزب توده مجتمع سازد. بعدها با آشكار شدن ماهیت وابستة حزب توده، بویژه در ماجرای نفت شمال، بسیاری از این افراد پراكنده شدند. ماده دوم «مرامنامه»، «مبارزه در راه استقرار رژیم دمكراسی و تأمین كلیه حقوق فردی و اجتماعی از قبیل آزادی زبان، نطق، قلم، عقیده و اجتماعات» را مطرح می‌سازد. روشن است كه این شعارها با ایدئولوژی ماركسیستی، كه مدعی نظام تك حزبی و «دولت دیكتاتوری پرولتاریا» است، منافات دارد و تنها یك شعار تبلیغاتی است. ماده سوم «مرامنامه»، «مبارزه بر علیه رژیم دیكتاتوری و استبداد» است. بدیهی است كه منظور حزب توده از این شعار، بهره‌گیری از جو ضد استبدادی سالهای پس از سقوط رضاشاه بمنظور تحكیم مواضع خود در راستای تصرف قدرت سیاسی و استقرار دیكتاتوری ماركسیستی بوده است.

جالب توجـه، اینكه در اصل پنجم، حزب توده خواستار «تشكیل دادگاه عالی برای محاكمه و مجازات اشخاصی كه به مالكیت و آزادی خیانت كرده بودند، نسبت به حقوق فردی و اجتماعی اجحاف و تعدی نموده‌اند و پس‌گرفتن ثروتی كه از این راه بدست آمده است» می‌باشد. بعبارت دیگر، حزب توده تلویحاً حق مالكیت خصوصی را می‌پذیرد، و این در حالی است كه در مرام واقعی این حزب، مالكیت خصوصی، حتی در شكل محدود و مشروع و ناچیز آن، مورد پذیرش نیست.

در مسئله حقوق دهقانان، حزب توده‌ شعارهای اصلاح‌طلبانه و بهبود گرایانه‌ای مانند «اصلاحات لازم در طرز استفاده از زمین و زراعت و بهبود وضع دهقانان» و واگذاری بلاعوض املاك رضاشاه و خالص‌جات دولتی به دهقانان را مطرح می‌سازد و خواستار «اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیر عادلانه محصول بین ارباب و رعیت و حذف عادات و قوانین مربوط بدان (مانند تقسیم بر طبق عوامل پنجگانه)» می‌باشد.

به عبارت دیگر، حزب توده نظام بهره‌برداری سنتی زراعی (كه در ماركسیسم اصطلاحاً فئودالیسم خوانده می‌شود) را به رسمیت می‌شناسد و تنها خواستار «تقسیم عادلانه محصول بین ارباب و رعیت» است. كمیسیون تبلیغات در تشریح ماده فوق می‌نویسد:

پس عدالت بشری اقتضا دارد كه قوانین میان ارباب و رعیت تعدیل شود و سهم بزرگتری برای رعیت در نظر بگیرند، بطوریكه بر حفظ آسایش خویش توانا گردد و از این گرداب فقر و فلاكت بیرون آید.

در رابطه با سایر اقشار اجتماعی، خواست‌های حزب توده در همین چارچوب، بسیار معتدل و اصلاح‌طلبانه و فاقد هرگونه رنگ و بوی چپ و ماركسیستی بوده است

بدینسان، حزب توده می‌كوشید تا به توصیة «وزارت امنیت شوروی» و كمینترن وفادار باشد و از هرگونه تظاهر چپ‌روانه، كه سیاست «ملی» و «غیر كمونیستی» آن را مخدوش سازد، بپرهیزد و باید گفت تا زمانی كه علی‌اوف در ایران بود و مسئولیت نظارت به رهبری حزب را بر عهده داشت (تا حدود سال 1328) این مصلحت‌گرائی تاحدودی مراعات می‌شد.

در سال 1322، روزنامه رهبر، ارگان حزب، چنین نوشت:

آیا حزب توده كمونیست است؟ نسبت كمونیستی به حزب توده ایران، نسبتی كه دستة سید ضیاء می‌كوشند به ما وارد سازد و بدان وسیله سعی دارند سرمایه‌داران و تجار ایرانی را از ما بترسانند نسبتی است غلط و دور از حقیقت. حزب توده ایران حزبی است مشروطه‌خواه و طرفدار قانون اساسی. چرا؟ زیرا ما معتقدیم كه افكار كمونیسم و سوسیالیسم زائیده شرایط اجتماعی خاص است كه در ایران وجود ندارد و اگر روزی حزب كمونیست در ایران بوجود ‌آید آن حزب قطعاً حزب توده نخواهد بود.
با علل شكست این تاكتیك حزب توده، مبنی بر استتار چهره كمونیستی خود، در صفحات پیشین از زبان احسان طبری آشنا شدیم. واقعیت این است كه عملكردهای حزب توده، بویژه در مسئله امتیاز نفت شمال و غائله فرقه دمكرات آذربایجان (1324ـ 1325) در سطح عمومی جامعه هیچ تردیدی در وابستگی این حزب به شوروی بر جای نگذارد و حزب توده به سرعت بعنوان یك حزب وابسته به بیگانه، شهرتی وسیع كسب كرد. نكته جالب توجه، مقایسة عملكردهای حزب توده در سالهای 1320ـ 1327 با عملكردهای آن در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1358ـ1361) است. در هر دو مقطع تاریخی، حزب توده سخت از غیرقانونی شدن پرهیز دارد و می‌كوشد تا به هر بهائی سیاست‌های واقعی خود را مكتوم دارد. در هر دو مقطع پس از انحلال (1327 توسط رژیم شاه و 1362 توسط مقامات قضائی جمهوری اسلامی ایران بدلیل كشف روابط جاسوسی و اعتراف صریح رهبران حزب بدین امر)، كه دیگر حزب از اهرم «قانونیت» و «فعالیت علنی» نومید شده، ماهیت سیاست‌های خود را به صراحت بیان می‌دارد. همانگونه كه در دورة اول فعالیت علنی (1320ـ1327)، حزب توده خود را مقید به «قانون اساسی مشروطه سلطنتی» وانمود می‌كرد، در دوره دوم فعالیت علنی (1358ـ1361) نیز، خود را وفادار به «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» وانمود می‌كرد. همانگونه كه در دورة اول، حزب توده با مظلوم نمائی «شهرت كمونیستی» را اتهام وارده از سوی سید ضیاء و دار‌و دسته حزب «اراده ملی» تبلیغ می‌نمود، در دوره دوم نیز «شهرت جاسوسی» را «اتهامات قالبی ساواك و تبلیغات ‌آریامهری» می‌خواند و در تبیین این «شهرت»، تمام نیروهای سیاسی ایران، اعم از راست و چپ و مذهبی و غیر‌مذهبی را به «عناد كوركورانه» علیه حزب متهم می‌نمود. همانگونه كه در دوره اول، حزب توده خود را مقید به «اصل استقلال ملی» وانمود می‌ساخت، در دوره دوم نیز خود را مقید به اصل «نه شرقی ـ نه غربی» اعلام می‌‌داشت.
در این رابطه در سال 1359، دبیر اول حزب توده، ریاكارانه، چنین گفت:

«... شعار «نه شرقی، نه غربی» در چهارچوب همان مفهوم استقلال كه در بالا یادآوری شد قابل پذیرش است. ما شعار «نه شرقی، نه غربی» را در چهارچوب این اظهارات امام خمینی كه گفته‌اند ما با هر دولتی كه به حقوق ما احترام بگذارد و با ما دوستی كند دوست هستیم و با هر دولتی كه بخواهد حقوق ملی ما را زیر پا بگذارد و با ما دشمنی كند دشمن هستیم، درك می‌كنیم و می‌پذیریم.»

روشن است كه چنین مشی و عملكردی در عرف سیاست چیزی نیست جز ماكیاولیسم، كه در اصطلاح ماركسیسم، «اپورتنیسم» و «میلرانیسم» خوانده می‌شود.




منبع: مجله الکترونیکی گذرستان - شماره 47



 
تعداد بازدید: 1228


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: