09 اسفند 1393
شدت اعتراضات به دولت بختیار به حدی بود که کارکنان وزارتخانهها از پذیرفتن وزرای جدید نیز خودداری کردند و حتی معاونان وزارت کار و امور اجتماعی، در تظاهراتی که از جانب کارکنان آن وزارتخانه در تاریخ 19 دی 1357 در ساختمان آن وزارتخانه ترتیب داده شد، بهناچار شرکت کردند.
دوران 37سالهی حکومت محمدرضا پهلوی شاهد روی کار آمدن دولتهای متعددی بود که ویژگی بارز آنها فرمایشی بودن و پاسخگویی محض صرفاً در برابر شاه بود. در ارتباط با اقدامات و رویکردهای مختلف این دولتها، اسناد کافی وجود دارد. در این میان اما دولت شاپور بختیار بهعنوان آخرین دولت محمدرضا پهلوی، معمولاً در هالهای از ابهام باقی مانده است و تاریخنگاران و تاریخنویسان و محققان تاریخی، کمتر به این برههی زمانی (یعنی حد فاصل 9 دی 57 که نخستوزیری وی در نزد شاه قطعی شد تا 21 بهمن 57) توجه کردهاند. البته یکی از دلایل این مسئله نیز مبهم بودن شرایط اسناد تاریخی این برههی زمانی است. در این یادداشت، تلاش شده است تا نیمنگاهی به کابینه و عملکرد دولت بختیار، موافقان و مخالفان و شرایط دولت گذار داشته باشیم.
شاپور بختیار که بود؟
شاپور بختیار فرزند سردار عسگر بختیاری، در سال 1294 در ناحیهی چهارمحال بختیاری به دنیا آمد. وی نوهی صمصامالسلطنه بختیاری بود و سردار اسعد بختیاری، مشروطهخواه معروف نیز عموی مادرش بود.(1)
وی که تحصیلات و زندگی خود را در فرانسه سپری کرده بود و حتی سابقهی پیوستن به ارتش فرانسه را نیز داشت،(2) پس از بازگشت به ایران، وارد فعالیتهای سیاسی شد و به حزب ایران پیوست که بعدها ستون فقرات اصلی جبههی ملی شد. وی در آستانهی انقلاب اسلامی و با اوجگیری تظاهرات مردمی به دلیل اختلاف با سران جبههی ملی از جمله کریم سنجابی و فروهر، به دلیل نوع نگرش به مبارزه، از آن حزب جدا شد و در نهایت، در 9 دیماه 1357 پیشنهاد محمدرضاشاه را برای پذیرش پست نخستوزیری با ارائه شش شرط قبول کرد.(3)
او بعدها مهمترین انگیزهی خود را از پذیرش مقام نخستوزیری، مسئلهی ایران عنوان کرد و گفت: «حقیقت این است که مسئله، دیگر مسئلهی شخص شاه نبود، حتی مسئله قانون اساسی هم نبود، مسئلهی اصلی، ایران بود. ایران، این موجودیت بالاتر و برتر از همهی موجودیتها.»(4)
رویکردها نسبت به دولت بختیار
دولت و کابینهی پیشنهادی بختیار پس از معرفی به مجلس، در سلسله بحثهایی که تا آن زمان در مجلس شورا بیسابقه بود، رأی اعتماد گرفتند و کار خود را آغاز کردند و بختیار نیز عنوان کرد «به دنبال تصفیهی ارتش و استقلال دانشگاههاست و بنا ندارد نقش ژاندارمی خلیج فارس را دنبال کند.»
در سوی دیگر، دولت بختیار در زمانی روی کار آمد که موج انقلاب اسلامی کمکم سراسر کشور را فراگرفته بود و همین مسئله نیز دغدغهی اصلی بختیار بود. محمدرضاشاه پهلوی نیز در این ایام به دنبال این بود که هرچه سریعتر با تعیین نخستوزیری که شاید کمترین کسی فکر میکرد آن فرد، بختیار باشد، مسئولیت ادارهی مملکت و مشکلات احتمالی را به گردن وی بیندازد و هرچه سریعتر کشور را ترک کند.(5)
بختیار با توجه به این اوضاع و شرایط، تلاش کرد تا با یک استراتژی دولبه، از سویی روحانیت را سرگرم کند تا از این طریق بتواند از فرصت ایجادشده برای تثبیت قدرت خود استفاده کند و از سوی دیگر، حمایت ارتش را برای انجام برنامههای خود بهصورت کامل جلب کند. وی همچنین بخش عمدهای از مطالبات مخالفان شاه را در تدوین برنامههای خود در نظر گرفته بود تا از این طریق بتواند حمایت آنها را جلب کند، اما مطالبات مردم و رهبران انقلابی بسیار فراتر از این اصول بود و بختیار نمیتوانست مانع فروپاشی و انهدام رژیم سلطنتی شود.
در این میان اما واکنشها و عکسالعملها نیز به سود بختیار نبود. مردم مسلمان ایران و بسیاری از احزاب از مدتها قبل دل به آرمانهای امام و انقلاب بسته بودند و حاضر به همکاری با بختیار نبودند. بسیاری از وزارتخانهها و سازمانها در زمان روی کار آمدن بختیار به فرمان امام خمینی (ره)، از وظایف محولهی خود در دولت بختیار سر باز زدند. فرار سربازان و درجهداران از ارتش افزایش پیدا کرد و اعتصابات نیز وسعت پیدا کرد. بختیار محکوم به شکست بود، زیرا وی را شاه برگزیده بود و امام خمینی (ره) نیز به مردم گفت تسلیم او نشوند.(6)
امام خمینی (ره) نیز بلافاصله پس از انتصاب بختیار به این سمت اظهار داشت: «...ما این دولت را، دولت خائن میدانیم. این خیانت به ملت است. رأی اعتماد ایشان میگیرد از کسی که ملت هیچ اطلاع ندارد از وکالت اینها و امر به تشکیل کابینه از کسی میگیرد که ملت یک سال است داد میزند مرگ بر این آدم...»(7)
به دنبال این مخالفت صریح امام راحل با دولت بختیار، کارکنان وزارتخانهها و سازمانهایی مانند وزارت فرهنگ و هنر، اطلاعات و جهانگردی، کشاورزی، بازرگانی، دارایی، کار، رادیو و تلویزیون، بانک ملی و هواپیمای ملی بر ادامهی اعتصاب خود تا تحقق تمامی خواستههای ملت، تأکید کردند. شدت اعتراضات بهحدی بود که کارکنان وزارتخانهها از پذیرفتن وزرای جدید نیز خودداری کردند و حتی معاونان وزارت کار و امور اجتماعی، در تظاهراتی که از جانب کارکنان آن وزارتخانه در تاریخ 19 دی 1357 در ساختمان آن وزارتخانه ترتیب داده شد، بهناچار شرکت کردند.(8)
در نتیجهی این اقدامات، دولت با تعطیلی کارها، کمبود مواد غذایی و سوخت، فلج شدن اغلب وزارتخانهها، اعتصاب بازار، دانشگاهها و مدارس، تأسیسات نفتی، کارخانهها و شبکههای حملونقل روبهرو شد.(9) در این میان، رویکرد ارتش نیز بسیار حیاتی بود. ارتشبد قرهباغی معتقد بود که حیات شاهنشاهی مبتنی بر سه رکن اصلی یعنی خدا، شاه و میهن بود و قطعاً با خروج شاه از کشور بهمثابهی فرار فرماندهی کل قوا، ارتش نیز فروپاشیده بود.(10)
از سوی دیگر، ارتش ایران نمیتوانست آنطور که بختیار و یا نیروهایی که خواستار به پیروزی نرسیدن انقلاب ایران بودند، نقش پلیس را ایفا کند. در نتیجه، هنگامی که نیروهای ارتش بهطور ضروری و به دلیل ناتوانی نیروهای شهربانی در مقابله با ناآرامیها به خیابان گسیل شدند و انقلابیون با شعار «برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟» و «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست» و با گل و بوسه از آنها استقبال کردند، روحیهی خویش را باختند و حالت انفعالی به خود گرفتند.
در پی این اقدام و در پی فرمان امام خمینی مبنی بر ترک پادگانها، گروهگروه از سربازان وظیفه، محل خدمت خود را ترک کردند و به نزد خانوادهی خود بازگشتند. در این میان، عدهی زیادی از افسران و درجهداران نیز دیده میشدند. این عده با سران انقلاب تماس میگرفتند و اعلام همبستگی میکردند. صرفنظر از فرماندهان ردهبالا که با منافع رژیم پهلوی و حاکمیت آن گره خورده بودند، بدنهی ارتش از دایرهی بندوبستهای سیاسی بیرون بود و با آحاد مردم پیوند داشت.
نهادهای موازی
یکی دیگر از مظاهر مخالفتها با دولت شاپور بختیار، تشکیل نهادهایی بود که از سوی نیروهای انقلابی تشکیل شد که در رأس آنها شورای انقلاب قرار داشت. با تشکیل شورای انقلاب، بسیاری از سازمانها و ارگانها، همسو با این نهاد قرار گرفتند و عملاً از بختیار و دولتش و همچنین برنامههای وی فاصله گرفتند و این مسئله نیز ضربهی دیگری بر دولت بختیار وارد کرد.
واکنشهای خارجی به دولت بختیار
مواضع چند کشور در این مقطع زمانی از دولت بختیار، بسیار حساس و حیاتی بود. انگلستان یکی از کشورهایی بود که همزمان با روی کار آمدن دولت بختیار، از این دولت در غیاب شاه بهعنوان حافظ منافع غرب حمایت میکرد، زیرا معتقد بود پشتیبانی از این دولت بهعنوان یک جریان معتدل و میانهرو بسیار بهتر از پشتیبانی از جریانی بهزعم آنها تندرو به رهبری امام خمینی (ره) بود. در مقابل در روسیه، مواضع عکس این بود. همزمان با روی کار آمدن دولت بختیار، بسیاری از محافل روس بهشکل فزایندهای از بختیار و برنامههای وی انتقاد میکردند، اما در مقابل از هیچ گزینهی آلترناتیوی نیز حمایت نمیکردند.(11)
در این میان، واکنش دولت آمریکا نیز بسیار مهم بود. در این کشور نوعی دوگانگی در این برهه به چشم میخورد. از سویی شورای عالی امنیت ملی آمریکا به رهبری برژینسکی، معتقد بود که باید به هر طریق ممکن، از شاه حمایت کرد و از سوی دیگر، وزارت خارجه به رهبری ونس معتقد بود باید شیوههای مسالمتآمیزتری در برخورد با ایران در نظر گرفته شود و باید به مخالفان ایران امتیازاتی واگذار شود. در نهایت، ژنرال هایزر برای بررسی وضعیت ایران به کشور آمد، هرچند او نیز تحلیلی بسیار خوشبینانه از اوضاع داشت و معتقد بود 85 درصد نیروهای مسلح ایران طرفدار شاه هستند. در تحلیل نهایی در ارتباط با رویکرد آمریکا باید عنوان کرد که این کشور به دلیل همین دوگانگی در تصمیمگیری، نتوانست رویکرد مشخصی در قبال دولت بختیار داشته باشد.
روند دولت بختیار پس از ورود امام به کشور
پس از ورود امام خمینی (ره)، روند تحولات و سراشیبی دولت بختیار نیز سرعت پیدا کرد. یکی از مهمترین مسائلی که پس از ورود امام به میهن مطرح شد، تعیین دولت موقت بود و بر همین اساس، امام در تاریخ 15 بهمنماه، مهندس بازرگان را مأمور تشکیل کابینهی دولت موقت کرد؛ مسئلهای که اصلاً به مذاق بختیار خوش نیامد و وی اعلام کرد که نمیتوان دولتی در دولت تشکیل داد.
یکی از مسائلی که بختیار همواره بر آن تاکید داشت، این بود که مورد حمایت کامل ارتش است، اما پس از ورود امام به میهن، روند پیوستن ارتشیان به انقلاب نیز افزایش پیدا کرد. تاریخهای 15، 17 و 19 بهمنماه از این نظر حائز اهمیت بود، زیرا گروههای زیادی از همافران و فعالان نیروی هوایی در این زمان گروهگروه به دیدار امام میرفتند و با ایشان بیعت میکردند و بختیار در واکنشی جالب، پس از دیدن عکس بیعت همافران با امام، این تصاویر را مونتاژ خوانده بود.
اما ضربهی نهایی را ارتش با اعلام بیطرفی خود در تاریخ 21 بهمنماه به بختیار وارد کرد و آخرین امیدهای بختیار برای بقا و ماندن در ایران به یأس تبدیل شد. وی پس از این اتفاق، درحالیکه قرار بود در دیداری حضوری با بازرگان، از سمت خود استعفا دهد، مخفی شدن را ترجیح داد و پس از شش ماه بهصورت جعلی و با قیافهی مبدل از ایران خارج شد.
نتیجهگیری
در این یادداشت تلاش شد تا دوران 37روزهی حکومت بختیار بهصورت کلی مورد بررسی قرار گیرد. نگارنده معتقد است بختیار از همان ابتدا نیز بر روی یک بازی ازپیشباخته، قمار کرده بود و البته شاید زیرکی محمدرضا پهلوی نیز در این میان، که میخواست تمامی تقصیرات را برعهدهی یک نفر بیندازد، بیتأثیر نبود. از سوی دیگر، بختیار حاضر نبود قدرت فراگیر انقلاب اسلامی و پیوستن فوجفوج مردم به انقلاب را ببیند و بدون بررسی لازم و شاید براساس میل به قدرت، نخستوزیری را قبول کرد و در نهایت، مهمترین رکنی که شاه و بختیار ادعا داشتند با تکیه بر آن، او میتواند در حکومت باقی بماند (یعنی ارتش) نیز از آنها فاصله گرفت.
پینوشتها
1. شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمهی مهشید امیرشاهی، پاریس، 1361، ص 9 تا 11.
2. فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمهی الهه رئیسفیروز، بهآفرین، تهران، 1380، ص 386.
3. بختیار، پیشین.
4. بختیار، پیشین، ص 158.
5. پیشین.
6. منوچهر فرمانفرمائیان و رخساره فرمانفرمائیان، خون و نفت، خاطرات یک شاهزادهی ایرانی، ترجمهی مهدی حقیقتخواه، ققنوس، 1377، ص 519 و 520.
7. صحیفهی نور، جلد چهارم، ص 157.
8. روزنامهی کیهان، شنبه، 16 دیماه 1357، شمارهی 10605.
9. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، تهران، 1377، ص 486.
10. هایزر، مأموریت در تهران، ترجمهی ع. رشیدی، اطلاعات، تهران، 1365.
11. محمدجعفر جواد، بررسی روابط متقابل جمهوری اسلامی ایران و شوروی طی سالهای 1357 تا 1359، تهران، 1376.
*محمد شیخانی، دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه امام رضا (ع)
منبع: سایت برهان
تعداد بازدید: 1011