انقلاب اسلامی :: سازمانی که چشم و گوش شاه بود

سازمانی که چشم و گوش شاه بود

10 اسفند 1393

پس از کودتای 28 مرداد 1332، آمریکا فضا و شرایط را به منظور حضور و حاکمیت بلامانع خویش در ایران مساعد یافته و درصدد برآمد تا در تمام شئون ایران دخالت کرده و جایگزین انگلیس شود، از این رو یکی از زمینه‌های موردنظر، بخش امنیتی و اطلاعاتی بود.

ضعف اطلاعاتی در ایران که سابقه‌ای دیرینه داشت و لطمه‌های حاصل از آن، برای رژیم شاه نیزانگیزه لازم را جهت تأسیس یک سازمان اطلاعاتی نیرومند ایجاد کرده بود. پس از برکناری رضاشاه که با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یک پلیس مخفی قوی و نه یک ارتش قابل اتکا در اختیار داشت. از طرف دیگر کشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و محمدرضا شاه در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد چشم و گوش (سازمان‌ها و تشکیلات جاسوسی و امنیتی) پشتیبان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران کشمکش‌های داخلی و درگیری با مصدق او را از فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینکه پس از سقوط مصدق، کشف یک شبکه وسیع جاسوسی از طرف روس ها در ارتش ایران شاه را به سختی تکان داد. این شبکه که به وسیله حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین رده‌های فرماندهی شامل می شد. پس از کشف و متلاشی شدن این شبکه، شاه به فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسس روس ها در ایران به دوستان آمریکایی خود متوسل شد. در سال 1335 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلات یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می ‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی «ساواک» شهرت یافت.

اما در این بین روابطی گسترده و مستمر میان ساواک و شاه برقرار بود، به نحوی که تقی نجاری راد در این باره می نویسد ساواک مانند هر پلیس سیاسی دیگر در کشورهای دیکتاتوری، به عنوان مهره­ ای در دست شاه و حاکم بلامنازع کشور، وظیفه­ ی حفظ و تأمین امنیت حکومت دیکتاتوری را برعهده گرفت و به سرکوب هرگونه حرکت مخالف سلطنت محمدرضاشاه پرداخت. در واقع، وظیفه­ ی اصلی ساواک شناسایی و نابود کردن کلیه­ ی کسانی بود که به نحوی با دیکتاتوری شاه به مخالفت برمی­خاستند. ولی ساواک در اجرای این وظیفه پا را از حدود چیزی که می­ توان به عنوان وظیفه­ ی یک پلیس سیاسی دانست، فراتر گذاشت. زیرا خواست شاه این بود که ساواک به مثابه چشم و گوش باز، بینا و شنوای او عمل کند و تمام امور را تحت نظر بگیرد.

ساواک همچنین وظیفه داشت که مردم را به تحسین و تقدیر از برنامه­ های شاه ازجمله برنامه­ هایی که در اوایل دهه­ ی 1340 تحت عنوان انقلاب سفید اعلام کرد وادارد. بنابراین، ساواک موظف بود جوی ایجاد کند که مطبوعات ایران و نویسندگان ایرانی، شاه و انقلاب سفید و دیگر برنامه­ های او را تحسین و تمجید کنند. مأموران ساواک به ارباب جراید توجه و تذکر داده بودند که هر روز عنوان صفحه­ ی اول خود را به فعالیت­ های شاه و ملکه اختصاص دهند و حداقل یک عکس از کارهای آن­ها را در روز چاپ کنند. به این ترتیب، روزنامه­ها می­بایست سخنان شاه و ملکه و فعالیت­های آن­ها را صرف­نظر از ارزش خبریشان درج کنند و با افزایش عظمت­ پرستی شاه، روزنامه­ ها و مجلات هم این عظمت­ پرستی و نخوت را برای مردم ایران در بوق و کرنا می­ دمیدند. همچنین کتاب­ هایی نیز تحت هدایت ساواک در تمجید از اقدامات و فعالیت­ های شاه و ملکه انتشار می­ یافت.


ساواک از نگاه شاه

ساواک، علی رغم اینکه یک سازمان سری بود، چهره ی عمومی شناخته شده­ ای داشت. زیرا خواست و سیاست خود رژیم بود که همه بدانند چنین سازمانی وجود دارد. همچنین رژیم پهلوی سعی داشت با اشاره به خطراتی که ایران را تهدید می­ کرد و واقعیت وجود آژانس ها و سازمان­ه ای امنیتی و اطلاعاتی در کشورهای دیگر، وجود ساواک را توجیه کند. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» این گونه ضرورت وجود سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را بیان می­کند:

«در همه­ ی کشورهای دنیا سازمان­ های مشابه آن وجود دارد. چون هر مملکتی موظف است با کسانی که امنیت داخلی و خارجی اش را تهدید می­کند، مبارزه کند. چنین سازمان هایی هم در کشورهای دیکتاتوری و هم در دموکراسی­ های غربی وجود دارد نظیر: کا گ ب، سیا، اف بی آی، ام آی فایو و سرویس اطلاعات و ضد جاسوسی فرانسه».

محمدرضاشاه در بخش دیگری از کتاب خود علت و هدف اصلی وجودی ساواک را مبارزه با کمونیسم و پایان دادن فعالیت های مخرب در خارج و داخل ایران دانسته است: «ساواک پس از واقعه­ ی فاجعه­ آمیز حکومت مصدق و برای جنگیدن با خرابکاری کمونیست­ ها تأسیس شد».

شاه در جای دیگری نیز بیان می­کند: «ساواک تأسیس شد تا به فعالیت­ های مخربی که در داخل و خارج انجام می­شد و برای ایران خطرناک بود، پایان دهد».

شاه در بخش دیگری، وظیفه­ ی ساواک را کسب اطلاع از جاسوسان و خرابکاران و گزارش به دولت و رهبران نظامی ذکر کرده است: «در ایران نیز مانند هر جای دیگری، خائنان، جاسوسان، آشوبگران و خرابکاران حرفه­ ای به سر می­برند که حضورشان می­بایست به دولت و رهبران نظامی­مان اطلاع داده می­شد. این وظیفه­ ی ساواک بود تا آن­ها را مطلع سازد».

اهمیت وجودی ساواک را به خوبی می­ توان از این سخنان شاه فهمید. ساواک به مانند دیگر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی توسط شخص شاه اداره می­شد. رئیس ساواک که از نظر سازمانی، عنوان معاونت نخست وزیری را داشت، توسط شاه به این مقام منصوب می­ شد ولی هرگز برای کارهای خود با نخست­ وزیر ملاقات نمی­کرد و هفته ­ای دو روز مرتباً به دیدار شاه می­رفت و گزارش­های ادارات مختلف را به عرض شاه می ­رسانید و دستور می­گرفت. در مقابل، رئیس امنیت داخلی (مدیرکل اداره ی سوم) با نخست­وزیر در تماس بود. در بعضی مواقع مدیرکل اداره­ ی سوم (امنیت داخلی) از شاه تقاضای شرفیابی می­کرد و معمولاً مورد موافقت قرار می­ گرفت. رئیس امنیت داخلی در این ملاقات­ ها بعضی از گزارش­ ها را مستقیماً به شاه ارائه می­ کرد و حتی رئیس ساواک را نیز در جریان نمی­ گذاشت.

گزارش­ های دیگر ساواک که توسط رئیس ساواک و مدیرکل اداره ­ی سوم مستقیماً به شاه ابلاغ نمی­شد، به دفتر ویژه اطلاعات فرستاده می­ شد. دفتر ویژه اطلاعات پس از بررسی، آن گزارش­ ها را تلخیص می­ کرد و به شاه می­ رساند. گزارش­های مذکور بدون تردید در تصمیم­گیری و برنامه­ های شاه تأثیر و نقش داشت. البته به علت تعدد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی شاه و عدم دسترسی به منابع، در این مورد نمی­توان به درستی نظر داد اما اکثر اوقات گزارش­های رؤسای ساواک و نیز بخش­ های مختلف ساواک، در تصمیم­ گیری­ها و کارهای شاه مؤثر بوده است. در این مورد، بهتر است با ذکر یک نمونه به نقل از آقای دکتر باقر عاقلی مسئله را روشن کنیم: «بعد از سال 1353 یکی از وزرا در شرف­یابی، پس از آن­که گزارش کارهای خود را می­ دهد و شاه را سرحال می­بیند، موقعیت را مناسب دیده و به شاه می­ گوید: عرض خصوصی داشتم. شاه از او می­ خواهد که درخواستش را بیان کند. وزیر مذکور پس از تمجید و تحسین شاه و تعریف از بزرگی و سعه­ ی صدر او بیان کرد که: اعلی­حضرت به بعضی از وزراء و خدمتگزاران صدیق خودشان مبلغی بلاعوض برای خرید خانه داده­ اند ولی نمی­دانم که چرا چاکر را مورد عنایت قرار نداده ­اند. شاه از او پرسید: مگر شما خانه ندارید؟ وزیر مذکور پاسخ می­دهد: خیر بنده مستأجر هستم. شاه در همان وقت به حسابداری دربار دستور داد که مبلغی را که به دیگران داده ­اند، به او نیز بدهند. اما بعدهای پس از بررسی معلوم شد که وزیر مذکور 146 رقبه ملک در ایران دارد.

دقت در ماجرای مذکور به روشنی میزان تأثیر گزارش­ های ساواک را بر تصمیم­ گیری­های شاه روشن می­کند اما خصلت دیکتاتوری و خودبینی شاه باعث شده بود که ساواک در فرستادن گزارش­ های خود، دقت و از فرستادن گزارش ­هایی که خلاف میل شاه بود، خودداری می­ کردند.


شاه و انکار نقش موثر خود در ساواک

محمدرضا پهلوی علی رغم نقش چشمگیری که در ساواک داشت پیوسته در پی انکار آن بود. وی در کتاب «پاسخ به تاریخ» سعی کرده است چهره­ ای مظلوم و بخشنده از خود نشان داده و دیگران را مسئول به وجود آوردن مشکلات مملکت بداند. او در مورد ساواک می­گوید:

«در هیچ کشوری مسئولیت اعمال پلیس بر عهده­ ی پادشاه یا رئیس کشور گذاشته نشده است بلکه وزیر کشور یا وزیر جنگ یا نخست ­وزیر، مسئول هستند. در ایران مسئولیت مستقیم ساواک بر عهده­ی نخست­وزیر بود. رئیس مملکت فقط به درخواست وزیر دادگستری می­ توانست دخالت کند تا قانون عفو و بخشودگی را در مورد محکومان به اجرا درآورد. من هرگز این قاعده را زیر پا نگذاشتم».

شاه در ادامه می­گوید: «من اختیار تخفیف دادن احکام محکومیت و حق بخشودگی را داشتم و همیشه تا سر حد امکان از آن استفاده می­کردم. همه­ ی تقاضاهای بخشودگی و تخفیف را که از سوی قضات به من ارائه می­شد امضا می­کردم و همه­ ی کسانی را که به جانم سوءقصد می­کردند نیز همیشه برخلاف نظر دادستان می­ بخشیدم».

در واقع شاه با این سخنان خلاف سعی داشت خود را پاک و بی­گناه جلوه دهد اما رؤسا و مسئولان ساواک و همچنین حسین فردوست- که هماهنگ­ کننده­ ی بین نیروهای اطلاعات و نیز رئیس دفتر ویژه ­ی اطلاعات و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاه بود و مدتی نیز قائم ­مقام ساواک بود- پس از دستگیری و محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی ادعای بی­گناهی کردند و خود را مطیع شاه و مأمور اجرای نظریات او می­دانستند. بدین­گونه آن­ها همه ­ی جنایات و وحشیگری­های ساواک را به گردن شاه می­ انداختند. در واقع ساواک نهاد و دستگاهی بود که تنها بر اراده­ ی شاه و اطاعت اعضایش از نظامی استبدادی و سلسله مراتبی استوار بود.

احسان نراقی در کتاب خود تحت عنوان «از کاخ شاه تا زندان اوین» نیز همین مسئله را بیان کرده است. نراقی در گفتگویی که با شاه در اواخر عمر رژیم داشت، به ضعف طبقه­ ی سیاسی و کارآمدی دولت اشاره کرده بود و آن را ناشی از سیستم و نظام حکومتی شاه عنوان کرده بود. وی در بخشی از سخنانش به شاه گفته بود که: وقتی سیستم و نظام حکومتی هرمی­ شکل است، در آن تمام افراد حتی نخست­ وزیر نیز صرفاً به بالادست خود- یعنی شاه- چشم دارند. هیچ کس خود را از نظر سیاسی مسئول نمی­ داند زیرا تنها آن چیزی مورد قبول است، که از طرف شاه صادر گردیده باشد. تصمیم­ های نهایی انحصاراً توسط شاه گرفته می­ شود.


گزارش ­های ساواک به شاه

ساواک در موارد مختلف گزارش­ هایی تهیه می­کرد. بعضی از این گزارش­ ها توسط رئیس ساواک یا مدیر کل اداره­ ی امنیت داخلی به اطلاع شاه می­رسید. بعد از تأسیس دفتر ویژه­ی اطلاعات، گزارش­ های ساواک به این دفتر فرستاده می­ شد و پس از تأیید، مطالب آن­ها تلخیص شده برای شاه فرستاده می­شد. اما آنچه که از اسناد ساواک و اعترافات مسئولان آن برمی­آید، ساواک تمام گزارش­ ها را به شاه اطلاع نمی ­داد و صرفاً گزارش­های دست­چین شده توسط رئیس ساواک و مدیر کل اداره­ی سوم به اطلاع شاه می­رسید. علم در خاطرات خود مدعی بود که گزارش­ها که از ساواک برای شاه ارسال می­شد، سطحی و گمراه کننده بود. وی همچنین در کتاب خاطرات خود بیان کرده است که گزارش­هایی که به اطلاع شاه می­رسید، فقط برای اطمینان خاطر او داده می­شد و فقط حرف­هایی که او مایل به شنیدن آن بود، به او گزارش می­شد. علم در جای دیگری نوشته است که او این مسئله را به شاه متذکر شده بود که تحمل شنیدن گزارش­ های واقعی و نیز درد دل مردم را نداشته است.

پاکروان- دومین رئیس ساواک- نیز اعتقاد داشت که شاه فقط می­ خواست گزارش­ هایی در جهت میل و خواسته­ ی او ارائه شود. پاکروان از زمانی که سفیر ایران در فرانسه بود، در پاسخ احسان نراقی که گفته بود: شاه را درک نمی­کنم، چرا نخواست از خدمات شما استفاده کند؛ شما می­ توانید مشاور سیاسی بسیار خوبی برای او باشید جواب داده بود: اول این­که شاه مشاور نمی­ خواهد؛ او فقط مجری می­ خواهد؛ بعد هم درک ما در بخش­ های اطلاعاتی متفاوت است. پاکروان معتقد بود که شاه از ابتدای امر به دنبال دلایل و مدارکی بود که سریعاً به دستش بدهند تا بر اساس آن­ ها بتواند برخی از تصمیمات خود را نزد اشخاصی چون نخست­وزیر، سفرای خارجی یا افراد خانواده ­اش توجیه کند.

احسان نراقی در بخش دیگری از خاطراتش به نقل از یکی از ساواکی ­ها که در زندان اوین با او بود، گفته­ های پاکروان را تأیید می­ کند. ساواکی مزبور در پاسخ احسان نراقی که به او گفته بود: شما که تا این اندازه از فساد مالی طبقه­ ی حاکم سیاسی و افراد خانواده­ ی سلطنتی اطلاع داشتید، چرا به شاه گزارش نکردید؟ پاسخ داده بود که نصیری همیشه می ­گفت که نمی­ تواند گزارش­ هایی به شاه بدهد که مطابق خواسته­ ی او نیست و در جای دیگر نیز گفته بود: اعلی­حضرت اصلاً میل ندارند گزارش­ هایی را دریافت کند که مورد خواست ایشان نمی­ باشد.

شاه مایل نبود سازمان­ های اطلاعات رژیم در موارد حساسی مثل نارضایتی افکار عمومی به او گزارش دهند و معمولا گزارش ­هایی که داده می­شد، غیرواقعی و منحرف­ کننده بود. همین مسئله باعث شده بود که شاه درک صحیحی از اتفاقات نداشته باشد و نتواند به مقابله با جریان­ هایی که حکومت او را تهدید می­کرد، بپردازد. در سال ­های پر شتاب انقلاب اسلامی ایران به دلیل گزارش­ های انحراف­کننده و غیر واقعی ساواک، شاه نتوانست عمق بحرانی را که رژیم او را تهدید می­ کرد، درک کند. حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز نتوانسته بود باور کند که مردم علیه او قیام کرده و او را از تخت سلطنت به زیر کشیده بودند.


منابع:

1-هلیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ترجمه فضل الله نیک آیین، تنرا، امیرکبیر: 1368.
2-زویینس، ماروین، شکسته شاهانه، ترجمه بتول سعید، تهران، نور: 1370.
3-پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، تهران، مترجم: 1371.
4-نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، رسا: 1372.
5-علم، اسدالله، گفتگوی من با شاه، تهران، طرح نو: 1371.


*نجاری راد، تقی، ساوک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 1378.




منبع:قدس
منبع بازنشر: سایت جام‌جم ایام



 
تعداد بازدید: 1025


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: