12 اسفند 1393
داور امینی
حركت فدائیان اسلام، جنبشی مذهبی و ضداستعماری و ضداستبدادی بود. این جنبش، برای مبارزة همزمان با استبداد و استعمار در كشورمان ظهور پیدا كرد.
ملی شدن صنعت نفت در ایران، اساساً جنبشی ضداستعماری بود. زیرا استعمار انگلستان عمده سیاستهای خود را از طریق شركت نفت در ایران پیش برد. همچنین منافع سرشار نفت ایران، پشتوانه اقتصادی برنامههای استعماری انگلستان بود. سبب اهمیت یافتن جنبش نفت ایران در جهان نیز همین بود. نواب صفوی و فدائیان اسلام بُعد ضداستعماری جنبش نفت را به خوبی درك كرده بودند. به همین سبب، نقش فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی، در نهضت ملی شدن صنعت نفت، بسیار اساسی و برجسته است و از همین منظر قابل بررسی است. فدائیان اسلام، در جریان نهضت ملی نیز با همین انگیزه قطع دست عاملان سرسپرده انگلیس، به میدان مبارزات سیاسی آمدند و با قتل هژیر و رزمآرا، دو عنصر وابسته انگلستان، زمینه ملی شدن صنعت نفت را فراهم كردند. آنان با قتل هژیر، عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، زمینه ورود آیتالله كاشانی، دكتر مصدق و اعضای جبهه ملی را به مجلس فراهم آوردند. سپس با از میان برداشتن رزمآرا، مانع ملی شدن صنعت نفت، موجب تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلس شدند. بیتردید اگر این فداكاریها و اقدامات انقلابی و شجاعانه نبود، نفت ملی نمیشد و دست استعمار انگلیس از نفت ایران كوتاه نمیگشت.
در این نوشتار به بررسی نقش نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام، در پیروزی نهضت ملی نفت پرداخته و نتایج حذف دو مهره انگلیسی، هژیر و رزمآرا و بازتاب آن در داخل و خارج كشور بررسی شده است.
مجلس شانزدهم و قتل هژیر
قرار بود در سال 1328، انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزار شود. از آنجا كه رژیم برای تصویب لایحه تمدید بهرهبرداری انگلستان از منابع نفتی ایران، نیاز به یك اكثریت قوی مدافع لایحه و عدم حضور نمایندگان مخالف در مجلس داشت، توسط هژیر در صندوق آرای انتخابات این دوره دست برد. با این تقلب آشكار در انتخابات، آیتالله كاشانی و اقلیت مخالف دولت، از حضور در مجلس محروم شدند. به دنبال این حوادث، فدائیان اسلام تصمیم گرفتند با یك عمل انقلابی عبدالحسین هژیر را، كه بعد از تیمورتاش قدرتمندترین وزیر دربار بود، به جرم تقلب در انتخابات و ایجاد مانع در پیشبرد اهداف نهضت ملی اعدام انقلابی كنند. به همین منظور پس از برنامهریزی، شهید سیدحسین امامی طی مأموریتی از سوی فدائیان اسلام، موفق شد هژیر رادر مسجد سپهسالار، مورد هدف گلوله قرار داده و به زندگیش خاتمه دهد.
تقابل نمایندگان مجلس شانزدهم و رزمآرا
با قتل هژیر و وارد شدن هشت تن از نمایندگان واقعی ملت به مجلس، نهضت ملی جان تازهای گرفت. در این موقع رژیم كه در موقع ضعیفی قرار گرفته بود تصمیم داشت مرد پر قدرتی را روی كار بیاورد. لذا منصور استعفا داد و رزمآرا برای سركوب نهضت ملی بر سر كار آمد. با انتخاب رزمآرا به نخستوزیری، رسانههای بیگانه و مطبوعات معتبر آمریكا و دیگر كشورهای استكباری، شروع به تعریف و تمجید از وی كردند. روزنامه نیویورك تایمز نوشت رزمآرا این لیاقت را دارد كه برای جلوگیری از متلاشی شدن و تجزیه ایران حكومت دیكتاتوری برقرار كند.
خبرگزاری رویترز هم انتخاب رزمآرا را سرآغاز تاریخ جدیدی در دولتهای ایران خواند و او را مردی مقتدر، تحصیلكرده، آشنا به زبانهای انگلیسی و روسی و متخصص در امور جغرافیای نظامی معرفی كرد و پیشبینی كرد كه بتواند مشكلات برنامه هفت ساله و موضوع كمك آمریكا به ایران را حل كند. با اینكه انتخابات مجلس شانزدهم به سود جبهه ملی و آیتالله كاشانی بود و بیتردید در این رخداد جمعیت فدائیان اسلام نقش بسزایی داشت، اما در پی كارشكنیهای عوامل دربار و انگلیس در قضایای نهضت ملی شدن صنعت نفت، رفته رفته روحیه یأس و انفعال به سیمای نمایندگان جبهه ملی، كه مبارزات را در چارچوب پارلمان رهبری میكردند، هویدا شد. در همین زمان چرچیل، نخستوزیر انگلستان، با تحلیل وقایع ایران میگوید:
«من عقیده داشتم كه مقدمات حمله به ایران باید با دقت بیشتری صورت گیرد. در نامهای به روسای ستادهای مشترك نوشتم: ممكن است دولت ایران ناگهان كارمندان ما را در شركت نفت توقیف كرده به عنوان گروگان نگاه دارد و یا قوای ایران مركز نفت و پالایشگاهها را اشغال كرده، در صورت حمله ما ویران و منهدم كند یا قبایل بر علیه ما وارد جنگ و شورش شوند. به هر حال باید دقت كنید كه ما غافلگیر نشویم.»
در چنین اوضاع و احوالی، رزمآرا در پی به تصویب رساندن قرارداد گس- گلشائیان در مجلس بود. رزمآرا در مجلس در سخنانی در مخالفت با ملی كردن صنعت نفت گفت ایرانی نمیتواند لولهنگ بسازد و از اداره یك كارخانه سیمان ناتوان است و چطور میتواند صنعت نفت را اداره كند. او ملی كردن نفت ایران را بزرگترین خیانت خواند.
هدایت رزمآرا از سوی انگلیس
طبق اسناد موجود، سفیر انگلیس در ایران به منظور القای ناتوانی ایران در اداره صنعت نفت، پرسشهایی به رزمآرا داد تا پاسخش را از وزارت خارجه و وزارتخانههای دیگر دریافت و ارائه دهد. این امر، نشانگر شدت وابستگی رزمآرا به انگلیس بود. این پرسشها در زمینه موضوعات اساسی سیاسی- اقتصادی مرتبط با صنعت نفت طرح شده بود. تأثیر همین سئوالات را در نطق رزمآرا در مجلس، میتوانیم مشاهده كنیم. سفیر انگلیس پرسیده بود:
1. آیا مهندسین معدنشناسی ایرانی به قدر كفایت هستند كه بتوانند موقعیت و محل چاههای نفت را ترسیم و نقشهبرداری كنند؟
2. در اثر ملی كردن صنعت نفت قیمت تولید و حجم بازار آن چه خواهد شد؟
3. چقدر متخصصین ایرانی و خارجی از طرف شركت نفت انگلیس و ایران استخدام شدهاند و این نسبت را چگونه میتوان با شركت نفت ایران مقایسه نمود؟
این پرسشها نشان میدهد كه دستگاه سیاست خارجی انگلیس، تلاش داشت تا توان تخصصی و روحیه خود اتكایی ایرانیان را پایین آورده و زمینه را برای حضور همیشگی كارشناسان خود و شركتهای وابسته نفتی این كشور هموار سازد. سفیر انگلیس در زمینه سیاسی نیز از ناپسند بودن الغای یك جانبه قرارداد و تضعیف و یا قطع روابط بین ایران و انگلیس سئوال كرده و پرسیده است: «آیا سیاست پسندیدهای است كه از الغای یك جانبه قرارداد دفاع كرده و روابط بین ایران و انگلیس را تضعیف نمود؟».
سفیر انگلیس با این سئوال به این نكته اشاره ندارد كه قرارداد مذكور یكجانبه و استعمارگرایانه و به سود انگلیس بوده و نفعی برای ایران در بر ندارد. سفیر انگلیس از تأثیرات مستقیم نفت بر اقتصاد پرسیده و سئوال میكند:
1. چند عائله مستقیماً و یا غیرمستقیم از صنعت نفت اعانه مینمایند؟
2. چه مقدار درآمد نفتی میبایستی در سالهای 29-1328 از قرارداد الحاقی عاید ایران گردد؟
3. در صورت ملی كردن صنعت نفت با چه مبلغی میتوان خسارت شركت نفت را جبران كرد؟
4. آیا دولت ایران موفق به گرفتن قرضه شده و ربح آن از چه طریقی تضمین میشود و سرمایهای كه باید صنعت نفت را به كار اندازد از چه منبعی به دست خواهد آمد؟
سفارت انگلیس با طرح این پرسشها میخواهد از سویی راههای تحت فشار قرار دادن اقتصادی ایران را به رزمآرا نخستوزیر گوشزد كند و با نقایص و ضعفهای اقتصادی كه خودشان برای كشورمان ایجاد كردهاند این باور را بپروراند كه ایران هیچ راهی جز وابستگی به انگلیس ندارد. كما اینكه پس از ملی شدن صنعت نفت، از هیچ اقدامی برای ایجاد مانع در سر راه استخراج و حمل و فروش نفت و نیز بلوكه كردن سرمایههای ایران در نزد بانكهای این كشور و توقف كشتی حامل نفت ایران و نیز جلوگیری از كمكهای مالی و پرداخت وام به كشورمان دریغ نكرد. انگلستان با هر طریقی دولت ملی را در فشار و تنگنای اقتصادی قرار داد و در نهایت هم وقتی كشور را در تصمیم اجرای قانون ملی شدن نفت مصمم دید از طریق آمریكا زمینه سازی كودتای 28 مرداد 32 را فراهم آورد.
در سندی دیگر یادداشتهایی از ملاقاتهای رزمآرا با شاه موجود است كه نشانگر تلاش رزمآرا با هماهنگی عوامل انگلیس برای گرفتن قول انحلال مجلس است. تلگرامی هم از وزارت خارجه انگلیس به سفیركبیر این كشور در ایران مخابره شده است كه در آن به جلسات وزرای انگلیسی، برای بررسی طرح او مبنی بر همراهی با رزمآرا اشاره شده است. در این تلگرام راهكارهای لازم برای طرح مسئله از سوی رزمآرا در مذاكراتش با كمیسیون نفت ارائه گردیده است.
دولت انگلستان بر ارتباط گسترده و فشار سفیركبیر این كشور به رزمآرا و شاه برای پذیرش نظر آنان، در غیرقانونی دانستن ملی كردن صنعت نفت، تأكید كرده بود. علاوه بر آن در گزارش عملیات شركت نفت، كه به مركز شركت در لندن ارائه شده بود، از نحوه تأثیرگذاری بر افكار عمومی در ایران و تماس نماینده این شركت با ادارات دولتی و اعضای هیأت دولت سخن گفته شده است. ضمن آنكه از ملاقاتهای پی در پی با نخستوزیر رزمآرا و وزیر دارایی و شخص شاه در مورد مسئله نفت، پرده برداشته شده است. در این گزارش دفاع فروهر از قرارداد الحاقی را در نتیجه تماسهای كاركنان وابسته شركت نفت با او دانستهاند. حتی محتوای سخنان رزمآرا در جلسه كمیسیون نفت در تاریخ 12/12/29 نیز از نظریات تلقینی متخصصین شركت نفت خوانده شده است. بنابراین، چنین تأثیرپذیری رزمآرا از انگلیس، باعث تقویت نظر نمایندگان جبهه ملی شد و اكثریت نمایندگان به تدریج به دیدگاههای كمیسیون نفت و نهضت ملی نزدیك شدند. افزایش مخالفتها در مجلس علیه دولت، رزمآرا را به فكر انحلال آن انداخت و برای این كار به شاه متوسل شد كه با پاسخ منفی او مواجه گردید. نفت، مهمترین موضوع دولت رزمآرا بود و از اهمیتی حیاتی برای دولت انگلستان برخوردار بود. رزمآرا در وهله اول تكلیف داشت كه مسئله قرارداد الحاقی را به نحوی فیصله دهد. بنابراین دولت سعی داشت با طولانی كردن ارائه طرح قرارداد الحاقی آن را كم اهمیت جلوه داده به تصویب مجلس برساند. اما در این میان اعضای جبهه ملی حاضر در مجلس تهدید كردند كه در صورت نفرستادن پرونده نفت به كمیسیون نفت، دولت را استیضاح خواهند كرد. سرانجام هم پس از مدتی اتلاف وقت، وزیر دارایی پرونده را به كمیسیون نفت ارسال كرد با تلاش نمایندگان جبهه ملی كمیسیون نفت قرارداد الحاقی را رد كرد و گزارش آن هم تقدیم مجلس شد. مجلس شورای ملی هم در 26 آذر 1329 گزارش كمیسیون نفت را تصویب كرد. رزمآرا كه از این اوضاع نگران شده بود، برای اینكه دوباره ابتكار عمل را به دست بگیرد، در یك نطق، ایرانیان را به بیلیاقتی و بیسوادی متهم كرد و عنوان نمود كه ایرانیان حتی نمیتوانند یك كارخانه سیمان را اداره كنند. این یك اشتباه تاریخی از سوی رزمآرا بود. متعاقب آن غلامحسین فروهر وزیر دارایی هم از ترس رد قرارداد الحاقی آن را از مجلس پس گرفت.
هشدار فدائیان اسلام به انگلیس و رزمآرا
حدود پنج ماه پس از آغاز نخستوزیری رزمآرا، كمیسیون 18 نفری مجلس به ریاست دكتر مصدق، قرارداد گس- گلشائیان را رد كرد و موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران در مجلس مطرح شد.
با طرح مسئله نفت در مجلس، نهضت ملی نفت وارد مرحله جدیدی شد و فدائیان اسلام هم بر شدت مبارزات ضدانگلیسی نهضت افزودند. متعاقب آن سیدعبدالحسین واحدی در اجتماع مردم و اعضای جمعیت در 24 اسفند 29، در مسجد سلطانی اعلام كرد «ما به یاری خدا با هر كس كه قصد كوچك ترین تجاوزی نسبت به حقوق حقه و بیتالمال مسلمین را داشته باشد، با خون خود خواهیم جنگید. حال طرف ما میخواهد رجال نالایق حكومت باشد و یا روس و انگلیس و آمریكا».
عبدالحسین واحدی كه در این زمان طی سخنرانیهای مفصل به بیان دیدگاههای فدائیان اسلام نسبت به جریان نهضت ملی نفت میپرداخت، در یكی از مجالسش به رزمآرا رئیس دولت و اربابان او هشدار داد كه آنان هرگز نخواهند توانست این جمعیت مقدس را از عقیده و عزم راسخ خود منحرف سازند. سیدعبدالحسین واحدی ضمن ارائه عكس سیدحسن امامی در این مجلس و معرفی او به عنوان «شهید راه حق و عدالت و الگوی مبارزاتی فدائیان اسلام» نمایندگان مجلس را تهدید كرد كه اگر به ملی شدن صنعت نفت رأی موافق ندهند به دست فدائیان اسلام نابود خواهند شد.
واحدی در اجتماع مردم و فدائیان اسلام در مسجد شاه، به انگلیس و روس و آمریكا و وابستگانشان در داخل هشدار داد: «ما با همه ایادی اجانب، از جمله روس و انگلیس و آمریكا كه بخواهند در ایران مداخله داشته باشند مبارزه میكنیم و تا پیروزی بر آنان راه خود را ادامه میدهیم.» او به عنوان جانشین رهبر فدائیان اسلام در این سخنرانی با صراحت بیان داشت:
«من نمیدانم این انگلستان از ما چه میخواهد؟ یك قرن است كه از تصدق سر اسلام، كشورش را پیشرفت داده و از فقر و فلاكت نجات پیدا كرده است. حالا قدرت خیالی برای خود ساخته و میخواهد ملل اسلامی را مرعوب سازد. ولی انگلستان بداند كه این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و به قول داش غلومها، این شش عباسی غیر از آن یك قران و یك عباسی است. انگلستان! همین اندازه كه خوردی و دزدیدی كافی است؛ اگر میخواهی بیش از این با قهر و خشم ملت مسلمان غیور مواجه نشوی، هرچه زودتر بساط نیرنگ خود را از ایران بیرون ببر. انگلستان برو! و در رفتن هم تعجیل كن. ملل به اصطلاح مقتدر بیگانه بدانند كه دیگر با سرنوشت ایران نمیتوان بازی كرد. دیگر نمیتوان آذربایجان را از ایران منفك ساخت و با بساط خودمختاری، شعائر ملت اسلامی را به بازی گرفت. نفت ما خون ماست و ما با خون خود، در راه گرفتن این مایه حیاتی خواهیم جنگید. وكلای مجلس باید با یك تصمیم قطعی، به ملی شدن صنعت نفت رأی داده و دست انگلستان را برای همیشه از این چشمه حیاتی ملت ایران كوتاه كنند.»
نشریه نبرد ملت، كه در آن زمان ناشر افكار فدائیان اسلام بود، در سرمقالهای به تاریخ 13 مهرماه 1329 چنین نوشت:
«حاجعلیخان (رزمآرا) هم به سوی قربانگاه نفت میرود.»
او سپس این سخن را چنین تشریح كرد:
«ما اجازه نمیدهیم تیمسار رزمآرا و هر فرد دیگری كه سنخ عملش نظیر او باشد، چپاول و غارتگری دولت انگلستان را تثبیت و قانونی نماید. از روزی كه تیمسار رزمآرا به خاطر اینكه از سقوط حتمی خود جلوگیری كند، دست توسل به اجنبی دراز كرده است و دارایی ملت ایران را برای زمامداری خود به اجانب سپرده است. رزمآرا مگر نفت را ملك طلق خود میداند كه میخواهد آن را با اجانب معامله كند. انگلیسیها، مسئول زمامداری رزمآرا هستند و نمیتوانند آن را به گردن آمریكا بیندازند. انگلیسیها و رزمآرا باید بدانند كه نفت، خون ملت ایران است و ملت ایران هم دیگر حاضر به پذیرش ادامه غارتگری آنان نیست. تیمسار رزمآرا باید بداند كه در این راه شكست از ملت را تجربه خواهد كرد.»
رزمآرا همچنان با فشار دولت انگلستان بر آن بود تا بتواند از طریق آمریكا شاه را وادار كند تا مجلس را ملزم به تصویب قرارداد گس – گلشائیان سازد. لیكن، این عمل او با مقاومت مردم و مجلس مواجه شده بود. به همین جهت تصمیم گرفت با نامزد كردن دكتر طاهری برای ریاست مجلس، همان خواسته انگلیسیها را از این طریق عملی سازد. تلاش فراوان او برای برگزیده شدن دكتر طاهری به ریاست مجلس شورای ملی هم در همین راستا صورت گرفت.
ترور رزمآرا و حمایت همه نیروها از آن
تلاش سرسختانه رزمآرا برای فریب دادن مجلس و مخالفانش، با قصد حل مسئله نفت به شیوه دلخواه خودش سبب شد جبهه ملی، فدائیان اسلام و آیتالله كاشانی بیش از پیش به هم نزدیك شوند. با انتشار اعلامیه آیتالله كاشانی در روز هفتم دی ماه 1329 تظاهراتی عظیم در تهران برپا شد. در این گردهم آیی دكتر فاطمی، بقایی و دیگران به نكوهش موضع دولت درباره نفت و انتقاد از اظهارات توهینآمیز رزمآرا در مجلس پرداختند.
در واقع مبارزات پارلمانتاریستی و حزبی كه در آن آیتالله كاشانی و جبهه ملی نقش اساسی داشتند، نتوانسته بود از پیشروی جناح دربار، انگلستان و آمریكا جلوگیری كند و آنان حل مشكل نفت و خروج از این بحران را تقریباً غیر ممكن میدانستند. بنابراین طرح قتل رزمآرا در دستور كار قرار گرفت.
عدهای از اعضای جبهه ملی در ملاقاتهایی با نواب صفوی در منزل حاج محمود آقایی اظهار داشتند: «رزمآرا خار نهضت است. شما اگر بتوانید رزمآرا را از سر راه بردارید، ما حكومت اسلامی اعلام كرده و نفت را ملی خواهیم كرد.»
در این جلسه نواب صفوی با دلیل و برهان اعضای جبهه ملی را متقاعد كرد كه برای پیشرفت در مبارزه با اجانب خصوصاً انگلیس چارهای جز نبرد قهرآمیز با آنها از طریق مبانی و اصول اسلامی نیست و «اگر از این راه پیش برویم، پیروزیم و در غیر این صورت شكست خواهیم خورد.»
تنها شرط نواب برای برداشتن رزمآرا از سر راه، عمل به اوامر و نواهی دینی بود. وی در این ملاقات به افراد جبهه ملی گفت:
«آقا جون، فرض رزمآرا رفت. فردا دو مرتبه مسئلهای پیش نیاید كه حالا بگذار باشد برای بعد. مسئله فرهنگ رأس همه اینهاست. بعد از مسئله نفت، فرهنگ را باید خیلی در آن دقت كنید. چون این فرهنگ، یك فرهنگ اصیلی نیست، فرهنگ استعماری است. از اینجا حداقل باید شروع كنیم.»
این شرط نواب، مورد پذیرش اعضای جبهه ملی حاضر در جلسه قرار گرفت و آیتالله كاشانی هم بعدا با آن موافقت كرد. بر مبنای چنین قول و قرارهایی بود كه فدائیان اسلام، با هدف برقراری حكومت دینی و بستر سازی برپایی جامعه اسلامی زمینه از بین بردن رزمآرا را فراهم كردند. با چنین توافقی بود كه نقشه قتل رزمآرا از سوی فدائیان اسلام به اجرا درآمد و رزمآرا در مجلس ترحیم آیتالله فیض، در مسجد شاه كشته شد.
مواضع آیتالله كاشانی در قتل رزمآرا
با كشته شدن نخستوزیر، خلیل طهماسبی، عامل قتل رزمآرا، بازداشت شد. بلافاصله پس از بازداشت طهماسبی، شبنامهای از طرف فدائیان اسلام منتشر و توزیع گردید. در آن نوشته شده بود: «درود بر این برادر شجاع ما كه یك خائن را نابود كرد» و در آخر آن هم هشدار داده شده بود:
«وكلای خیانتكار مجلس بدانند كه اگر در رد قرارداد نفت ایران و انگلیس سستی نشان بدهند، با چند مثقال سرب داغ، مانند رزمآرا به زندگی ننگین آنان خاتمه داده و به عمق جهنم روانه خواهند شد.»
بعدها نواب صفوی در برگ بازجویی خود درباره معاونین و تجویزكنندگان قتل رزمآرا و اینكه رزمآرا دستنشانده انگلیس بوده است، چنین نوشت:
«رأی و تجویز كردن آقای كاشانی و آقای دكتر مصدقالسلطنه، علنی و صریح بود. نسبت به اینكه تیمسار سپهبد رزمآرا را بایستی از بین برد و و دست انگلیسیهاست، مثل اینكه آقای دكتر مصدقالسلطنه صراحتاً در مجلس بیان كردند؛ در پشت تریبون مجلس و به اضافه رأی ایشان با جبهه ملی و آقای كاشانی در این خصوص یكی بود و آقای دكتر بقایی و آقای حسین مكی در ملاقاتی كه در منزل حاج محمود آقایی با بنده از زمان نخستوزیری و حیات آقای تیمسار رزمآرا با بنده كردند صراحتاً این رأی را بیان نمودند و نیز سایر آقایان مذكور جبهه ملی و همچنین آقای شمس قناتآبادی و آقای نصرتالله كریمی و آقای كریمآبادی این رأی مذكور یعنی تجویز از بین بردن تیمسار رزمآرا را صریحاً و كراراً بیان میكردند و به طور كلی آرای افراد جبهه ملی در این خصوص یكی بود و آقای كاشانی هم در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی صراحتاً این رأی را پیش روی بنده و آقای حاج سیدهاشم حسینی بیان كردند و سایر آقایان مذكور هم به شرحی كه عرض شده بود كمك میكردند و تجویز مینمودند.»
آیتالله كاشانی حتی در هنگام دستگیری هم از این عمل قتل رزمآرا دفاع كرد. كشته شدن رزمآرا راه ملی شدن صنعت نفت ایران را هموار ساخت. از این روی پس از قتل رزمآرا، آیتالله كاشانی در مصاحبهای در رابطه با قتل او چنین اظهارنظر كرد:
«این عمل هلاكت رزمآرا به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربهای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد.»
همچنین آیتالله كاشانی در مصاحبهای دیگر، ممانعت رزمآرا از ملی شدن نفت ایران را وابستگی و حمایتش از استعمارگری انگلیس در ایران دانست و همین را موجب قتل وی شمرد و اظهار داشت:
«نخستوزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شركت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت میكرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خللناپذیری برای كوتاه كردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام كرده بودند، پافشاری رزمآرا برای مقاومت در مقابل افكار عمومی ملت ایران و حمایت از شركت نفت باعث خشم شدید و عمومی مرم ایران گردید و جوانی غیور، وطنپرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخستوزیر بیگانهپرست را به جزای اعمال خود رسانید...»
یك هفته پس از ترور رزمآرا مجلس به ملی شدن صنعت نفت ایران رأی داد.
پس از ترور رزمآرا، حسین علا نخستوزیر شد و در تهران حكومت نظامی برقرار گردید. علا برای تعقیب و بازداشت فدائیان اسلام اقدام كرد. اندكی بعد در اوایل سال 1330 دكتر مصدق به نخستوزیری رسید. با روی كار آمدن مصدق، نواب صفوی هم دستگیر و زندانی شد.
بازتابهای خارجی قتل رزم آرزا و ملی شدن نفت
قتل رزمآرا و تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلس شورای ملی انعكاس وسیعی در سطح جهانی پیدا كرد. آمریكا، انگلیس، اتحاد شوروی و كشورهای اروپایی و آسیایی هر یك تفسیری خاص از این وقایع ارائه دادند. رادیو بی بی سی بلافاصله، قتل رزمآرا را حادثهای حیرتانگیز خواند و بوین، وزیر خارجه انگلیس، به وزیر خارجه ایران تسلیت گفت. رادیو بیبیسی نگرانی دولت انگلیس از قتل رزمآرا را كتمان نكرد و او را مخالف ملی شدن نفت دانست و گفت كه رزمآرا این امر را عملی نمیدانست و اعتقادی به منفعت ملت ایران از این كار نداشت.
بلافاصله پس از ترور رزمآرا بهای سهام شركت نفت بشدت كاهش یافت و شركتهای نفتی انگلیسی دچار ضرر شدند. روزنامه فرانسوی تریبون دوناسیون اعلام كرد كه بهای سهام شركت نفت بسیار تنزل كرد، چنان كه دریاداری انگلستان و اینتلیجنت سرویس در اثر این حادثه میلیونها دلار متضرر شدند. سهام شركت نفت به یك چهارم قیمت تنزل یافت. و دولت بریتانیا قسمت اعظم این سهام را دارا بود. روزنامه نیویورك تایمز هم طی مقالهای نوشت: «انگلیسها مدعی هستند كه تعطیلی بهرهبرداری از چاههای آبادان، برای آنها روزانه یك میلیون خسارت در بر دارد.»
اتحاد جماهیر شوروی هم راه تعریف و تمجید از رزمآرا را پیش گرفت. رادیو مسكو با نقل مقالهای از كراسنایا آرمیا، ارگان ارتش سرخ، نظر دولت این كشور را چنین بیان داشت: «رزمآرا افسر باكفایتی بود؛ چون به هر نقطه ایران سفر كرده و به موقعیت جغرافیایی آن كاملاً آشنا بود و این یكی از خصوصیات افسران هر كشور مترقی است».
روزنامههای تركیه هم حساسیت زیادی نسبت به قتل رزمآرا نشان دادند و مسئله مبارزه ملت ایران با انگلستان و ملی كردن صنعت نفت را بازتاب گستردهای دادند. چنان كه روزنامه آقشام تركیه، درباره مبارزات ضدانگلیسی فدائیان اسلام نوشت:
«این اولین بار نیست كه افراد جمعیت فدائیان اسلام برای رفاه مردم مسلمان ایران و گسستن زنجیرهای استعمار انگلیس، زندگی خود را به خطر انداخته[اند] و مبارزه سرسختانه مینمایند.»
روزنامه ینی صباح چاپ استانبول هم در همین باره نوشت:
«وقتی از چند ماه پیش زمزمه ملی شدن صنعت نفت در ایران بلند شد و دستههای مختلف ملی و مذهبی گفتند كه باید صنعت نفت ملی شود، انگلیسیها خیال میكردند كه ملت ایران شوخی میكند؛ ولی وقتی كمیسیون مخصوص نفت آن را تصویب و مجلس شورای ملی ایران نیز آن را با 105 رأی تأیید كرد، انگلیسیها از خواب بیدار شدند. بعد از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس دو یادداشت یكی ملایم و یكی تهدیدآمیز به دولت ایران داد ...»
همچنین روزنامه حریت استانبول، درباره ترس انگلیسیها از اقدامات فدائیان اسلام چنین نگاشت:
«انگلیسیها از ترس نفوذ فدائیان اسلام زن و بچههای خود را از آبادان مركز كمپانی نفت خارج كرده و به بصره و عراق منتقل نمودند.»
روزنامه سون پوستا چاپ تركیه، در مورد عملكرد ضدانگلیسی فدائیان اسلام در ایران چنین توضیح داد:
«آنهایی كه فعالیت این گونه جمعیتهای مذهبی را نادیده گرفته و اثر وجودی آنها را ناچیز میشمارند، خوب است به تاریخ یك ساله ایران مراجعه كنند. از چند سال قبل به این طرف، یعنی زمانی كه مبارزه انگلیسیها بر ضدملت مسلمان ایران شدت یافت، همراه با شدت عمل انگلستان نطفه جمعیت سری فدائیان اسلام نیز بسته شد. تا روزی كه رزمآرا بر سر كار بود، آنقدرها از اهمیت این گونه مجامع باخبر نبودند. ولی ترور ژنرال رزمآرا توسط یك فدائی اسلام، به نام خلیل طهماسبی، اندازه قدرت این جمعیت را آشكار كرد.»
روزنامه جمهوریت هم به دنبال این واقعه، به تشریح فعالیتهای فدائیان اسلام در ایران پرداخت و نوشت: «همان طور كه در گذشته دیدیم، چند تن از جان گذشته میتوانند كاخ امپراتوری انگلستان را واژگون كنند.» این روزنامه سپس اضافه كرد:
«با اینكه تجدید انتخابات انگلیس و پیروزی احتمالی محافظهكاران ممكن است نتیجه محسوسی در سیاست بینالمللی به وجود بیاورد، ولی آنچه مسلم میباشد این است كه این تغییر در وضع فعلی ایران و موضوع نفت هیچ تأثیری نخواهد كرد، زیرا اولاً كار از كار گذشته و امپریالیسم انگلیس خیلی دیر به فكر چاره جویی افتاده و ثانیاً از نظر موقعیت داخلی ایران، مردم این كشور به قدری آماده مبارزه با انگلیسیها شدهاند كه حدی برای آن متصور نیست. اكنون صحنه مبارزه نفت ایران به جبهه جنگی شبیه است كه ابتكار عملیات آن از دست دولت انگلیس خارج شده و این مردم مسلمان و وطنپرست و رشید، به قدری از سیاست انگلیس زجر دیدهاند كه به پیروی از دستورات دین مبین اسلام، ناچارند خود را از این مهلكه برهانند. اگر موفق شدند كه پیروزی با آنها خواهد بود و اگر كشته شدند كه در راه اعتلای دین اسلام و مسلك خود، شهید محسوب خواهند شد. در ایران، احساسات مردم با ایمان به قدری تهییج شده كه اگر این احساسات در راه صحیحی هدایت شود، تا قیامت هم انگلیسیها موفق نخواهند شد مجدداً به منابع ایران دست یابند.»
این روزنامه در ادامه نوشت:
«شما از فعالیتهای یك جمعیت مذهبی به نام فدائیان اسلام كه شاید اعضای پیوسته آن از هزار نفر تجاوز نكند، غافل نباشید. زیرا در دنبال این عده از جان گذشته، میلیونها مردم متدین ایستادهاند و بدون اغراق میتوان گفت بدون استفاده از این عده هم فقط چند تن از جان گذشته، میتواند كاخ امپراتوری انگلیس را در ایران واژگون كند. تاریخ مبارزات مردم و همین جمعیت را در ایران دیدیم كه چگونه بزرگترین حامی انگلیسیها یعنی ژنرال رزمآرا را از بین برد. نكته مهم این است كه در ایران صرفنظر از مجامع مذهبی، كلیه طبقات در این مورد به خصوص یعنی راندن انگلیسیها از ایران اتحاد كامل دارند تا آنجا كه اگر دولت فعلی هم از افكار عمومی سرپیچی نماید، سرنوشتش همچون دولت قبلی خواهد بود.»
انگلیس و دولت ملی
با قتل رزمآرا مهمترین مسئله كشور انتخاب نخستوزیر بعد از وی بود. پس از مذاكرات بین شاه و دربار و جبهه ملی، توافق بر سر نخستوزیری حسین علاء حاصل شد و وی نخستوزیر شد. لیكن نخستوزیری او با مخالفت فدائیان اسلام، كه او را عامل انگلیس میدانستند، روبرو شد و به همین دلیل به سركوب و بازداشت اعضای فدائیان اسلام توسط دولت علاء آغاز شد.
با تصویب قاطع طرح نه مادهای مربوط به اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، مبنی بر خلع ید از شركت نفت جنوب در كمیسیون نفت مجلس شورای ملی، حسین علاء خود را مقابل عمل انجام شده كمیسیون نفت مجلس دید و راه واگذاری مجدد منابع نفتی كشورمان به انگلیس را مسدود یافت. از این روی حسین علاء چون نتوانست مأموریت انگلیسی خود را انجام دهد، در اردیبهشت 1330، مجبور به استعفا شد.
با بركناری دولت علاء زمینه لازم برای تشكیل دولت دكتر مصدق و روی كار آمدن جبهه ملی فراهم شد. ابتدا زمزمههایی به گوش رسید كه سیدضیاءالدین طباطبایی نامزد بعدی شاه برای نخستوزیری است. او هم در واقع برگزیده دولت انگلستان بود. او پیش از این خدمات ارزندهای به انگلستان كرده بود. اما در روز هفتم اردیبهشت، جمال امامی، رهبر اكثریت مجلس و یكی از حامیان انگلیس در مجلس شورای ملی، پیشنهاد نخستوزیری مصدق را در صحن مجلس مطرح ساخت. او واقعاً قصد نداشت مصدق نخستوزیر شود؛ بلكه با این تصور كه مصدق نخواهد پذیرفت او را پیشنهاد كرد. اما مصدق پذیرفت و با رأی نمایندگان مجلس به نخستوزیری رسید.
با تشكیل دولت ملی، نحوه انتخاب اعضای هیأت دولت از سوی دكتر مصدق، مورد اعتراض برخی افراد قرار گرفت. از جمله عبدالقدیر آزاد، كه از اعضای جبهه ملی و مخالف تركیب هیأت دولت بود، با كنارهگیری از این جبهه اظهار داشت كه دكتر مصدق در انتخاب وزیران كابینه خود، به طبقه نوكرهای انگلیس متوسل شده است تا موضوع خلع ید از شركت نفت را به نفع انگلیسیها تمام كند. دولت دكتر مصدق در 30 مهرماه 1330 رابطه ایران با دولت انگلیس را قطع كرد و جاسوسان و توطئهگران وابسته به آن دولت را با خفت و خواری از ایران بیرون راند. مصدق در برخورد و تعامل با عوامل انگلیس و دربار با قاطعیت عمل نمیكرد؛ و همین موجب نگرانی و احیاناً بدبینی نیروهای پرشور فدائیان اسلام شده بود كه خواهان اقدامات قاطع در برابر خارجیان و پیاده كردن اصول و مبانی مذهبی در كشور بودند.
مواضع ضدانگلیسی فدائیان اسلام
فدائیان اسلام در 25 مرداد ماه 1330 در زمان دولت دكتر مصدق تظاهراتی برای قطع دست استعمار انگلیس برگزار كردند ولی این تظاهرات از سوی مأمورین دولتی سركوب و فدائیان اسلام مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شدند.
صرافان، كه یكی از اعضای فدائیان اسلام و برگزار كننده تظاهرات بود، گفت:
«یك صف مقتدر دینی متكی به خدا هستیم. میخواهیم با برادران مسلمان خود، از اوامر خدا و دین خدا سخن گفته، از تحریكاتی كه بوسیله اجانب پست و پلید نوكران بیشرمشان علیه این ملت مسلمان صورت میگیرد، پرده برداشته نسبت به گستاخی انگلستان استعمارگر ابراز تنفر كنیم. شما حق ندارید اصولاً نسبت به اجتماع ما اظهارنظری كنید. مسجد خانه خداست و اختیار خانه خدا در دست شما نیست.»
گزارشهای شهربانی حاكی است كه فدائیان اسلام قصد داشتهاند به دلیل احساس سازشكاری دولت مصدق و به دنبال اظهارنظرهایی در مورد خلع ید، این تظاهرات را صورت دهند. آنان میخواستند از این طریق تنفر خود را نسبت به پیشنهادهای استعماری انگلستان اعلام نمایند. لیكن، این تظاهرات با برخورد پلیسی دولت روبرو و سركوب گردید.
با این فشارها، فدائیان اسلام از مبارزه خود با انگلیس دست برنداشتند و به همین دلیل رویاروی دولت مصدق قرار گرفتند. طبق گزارش تقی و قاسم سماورسازان، از مأموران مخفی شهربانی، نواب صفوی در جلسه فدائیان اسلام در 29 اردیبهشت 1332 در منزل نیكونژاد، طی سخنانی علیه وابستگی دولتیان به آمریكا و انگلیس اظهار داشت:
«دشمنان خدا و قرآن كه فعلاً عضو دولت میباشند مانع ترقی دین اسلام میباشند و این آقایان به دولت آمریكا و انگلیس وابسته بوده، برادران! فكری به حال این دولتیها بنمایید.»
نواب در جلسه فدائیان اسلام در مسجد محمودیه هم پیرامون نطق یكی از نمایندگان مجلس و مخالف بودن فدائیان اسلام با حضور روسیه در كشورمان گفت:
«... یكی از سخنگویان فراكسیون در نطق امروز خود گفت كه بایستی آمریكا و انگلیس از مملكت ما خارج شوند، ولی از همسایه شمالی ما سخنی نگفت كه بایستی آنها هم بروند یا نه! آقای نماینده باید گفت كه اجنبی برای هر فرد ایرانی اجنبی میباشد.» رهبر فدائیان اسلام در سخنرانی خود در 30 اردیبهشت 32 در منزل نیكونژاد، در مورد برخورد با وابستگان به انگلیس چنین گفت:
«بشر یك دفعه به دنیا آمده و یك دفعه از دنیا میرود. باید انگلستان و انگلیسیپرستها را كه مقام دولتی اشغال نمودهاند، از بین برد. نترسید هر دستوری كه از طرف برادران فدائیان اسلام به شما داده میشود اجرا كنید.»
سیدعبدالحسین واحدی، نفر دوم فدائیان اسلام، هم در سخنرانی در مسجد جامع چنین گفت:
«یا باید دولت ما را بكشد یا دشمنان دین را خواهیم كشت. ما حاضریم برای كشته شدن و از هیچ چیزی نمیهراسیم و به دستور كسی هم صحبت نمیكنیم. مانند دولت نه با آمریكا و نه با روس و نه با انگلیس، سازش نخواهیم كرد. با دشمنان دین تا جان داریم جنگ میكنیم.»
عبدالحسین واحدی همچنین در سخنرانیش دولت مصدق را به دلیل اجرا نكردن احكام دینی مورد حمله قرار داد و به انگلیسی بودن متهم كرد و افزود:
«این چه مملكت اسلامی است كه روزنامههای آن، دین و كلیه رهبران دینی را مسخره میكنند؟ چرا دولت اجازه میدهد علیه دین اسلام چیز بنویسند؟ آقایان! دولت خودش از دین خارج است. كشوری كه فرهنگ آن اصلاح نشود همین طور است و بدتر هم خواهد شد. اصلاً این دولت غشی*، دیوانه شده است و عامل اصلی انگلستان است.»
با چنین مقاومتها و پافشاریهای جمعیت فدائیان اسلام برای خروج استعمارگران از كشور و اجرای احكام اسلامی بود كه در دولت مصدق فدائیان اسلام بازداشت، زندانی و سپس تعدادی از آنها به بندرعباس تبعید شدند. روزنامه نبرد ملت در شرایطی كه فشار دولت بر آنها فزونی یافته بود، خطاب به دولت ملی نوشت:
«خیال كردید كه میتوانید با كوباندن مقتدرترین صفوف پاك و رشید ملت مسلمان ایران، نقشههای سیاه ارباب ورشكست و فراری خود، انگلستان مزدور و حیلهگر را اجرا [كنید] و بار دیگر زنجیرهای اسارت و بندگی را بر گردن و دست و پای این مردم بیدار و عصبانی گذارده و به آرزوهای شوم خود برسید؟ ... »
این نشریه در ادامه با اشاره به تبعید فدائیان اسلام در دولت ملی نوشت:
«با تبعید فرزندان رشید اسلام و ایران، سیاست مزدور و سفاك انگلستان، به دست عمال جانی و بیشرف خود و حكومت وقت یك بار دیگر ضربهای بر پیكر صف حق وارد [ساخت].»
فدائیان اسلام پس از روی كار آمدن دولت ملی، مواضع دولت دكتر مصدق را خلاف مصالح اسلام و مسلمین تشخیص دادند و از آنجا كه آنان در رسیدن مصدق به نخستوزیری مؤثر واقع شده بودند و حالا میدیدند كه این دولت علیه خودشان به زور متوسل شده، لذا مصمم بودند از حق خود دفاع كنند. روزنامه پاریزین فرانسه ضمن تأكید بر نقش فدائیان اسلام در ملی كردن صنعت نفت در ایران چنین نوشت:
«وضع ایران فعلاً طوری است كه نه به نخستوزیر و نه به مجلسین ایران و نه به شاه، اجازه عقبنشینی میدهند. جریان مذاكرات تهران راجع به نفت به شركت نفت انگلیس و ... صرفنظر از طبقات مختلف مردم ایران كه عموماً با نگرانی و با اصطلاح معروف چهار چشمی مواظب عملیات مربوط به نفت هستند، جمعیتی نیز در ایران وجود دارد كه اگر مساعی آنها نبود، نفت ایران ملی نمیشد. این جمعیت كه به نام «فدائیان اسلام» نامیده میشوند همان جمعیتی [است] كه یكی از اعضای آن ژنرال رزمآرا نخستوزیر را كه حامی انگلیس بوده، ترور كرد و با همان ترور سبب شد كه سایر رجال ایران جرات خیانت و بند و بست با انگلیسیها را نداشته باشند.»
همزمان با دستگیری كرباسچیان، مدیر مسئول و نویسنده هفتهنامه نبرد ملت، این روزنامه درباره مذاكرات دكتر مصدق با انگلیسیها مینویسد:
«همین آقای دكتر مصدقی كه در مجلس چنین بلبل زبانی میكرد، بعد از اینكه مساعی فدائیان اسلام به ثمر رسید نه تنها در قول و وعده خود در مورد عدم قبول تحمیلات خارجی ایستادگی نكرد، بلكه علناً و با كمال بیتوجهی تحمیلات دولت آمریكا را پذیرفت. همین شخصی كه چند ماه پیش میگفت دولت فعلی از تصمیمی كه مجلس گرفته است یك ذره عدول نخواهد كرد، حالا نمایندگان انگلیسی را پذیرفته است تا با آنها مذاكره كند. اگر ملی شدن نفت و طرز اجرای آن را مو به مو مجلسین تصویب و به دولت جهت اجرا ابلاغ كردهاند، دیگر ملت و دولت ایران با انگلیسیها چه مذاكرهای دارد بكند؟ از دو حال خارج نیست، یا قانونی كه از مجلس در مورد نفت ایران گذشته ناقص است كه در آن حال آقای دكتر مصدق صد در صد مسئول نقض این قانون میباشد زیرا خود او این قانون را تهیه و به زور به تصویب مجلس رساند. اگر ناقص نیست و كامل است دیگر احتیاج به حل یا مذاكرات نیست. شایعاتی راجع به فروش نفت توسط انگلیس است. بعضیها میگویند چه اشكالی دارد نفت را به انگلستان میفروشیم او به هر كس خواست بفروشد ... ملت ایران و كلیه طبقات مختلف مخصوصاً فدائیان اسلام كه تصدی نفت را با مجاهدت خود صاف كرده و در دهان آقای دكتر گذاشتهاند برای این بوده كه فروش خارجی نفت در دست دولت ایران باشد، وگر نه فروش نفت داخله یك غاز هم برای ما نفع ندارد. اگر بنا باشد نفت را فقط به انگلیسیها فروخته و از آنها فقط لیره بگیریم، این كه دعوا نداشت، این كه دیگر غش كردن نداشت و ضعف كردن نداشت.»
با بازداشت و تبعید فدائیان اسلام، انگلستان حمایتش را از اقدامات دولت ملی اعلام داشت. طبق اسناد موجود، میدلتون، كاردار انگلیس در تهران، از سفیر عراق در ایران خواسته بود تا مقدمات تبعید فدائیان اسلام به عراق را فراهم آورد. در این سند آمده است:
«اكنون كه دولت مصمم شده عدهای از افراد جمعیت فدائیان اسلام را تبعید نماید، این موضوع مورد توجه مقامات سفارت انگلیس و سفارت عراق قرار گرفته و به طوری كه تجار عراقی در تهران كه تماس نزدیك با سفارت عراق دارند اظهار میداشتند كه میدلتون، كاردار سفارت انگلیس، به سفیر عراق در تهران سفارش كرده بود كه با مقامات دولتی ایران تماس بگیرد و واسطه شود كه دولت افراد فدائیان اسلام را به عراق بفرستد تا هم نظر دولت به منظور تبعید آنها تأمین شده و هم این كه افراد فدائیان تحت رهبری و حمایت مسلمین عراق قرار داشته باشند و بیشتر ارشاد و هدایت شوند.»
در طول مدت دولت مصدق، نواب صفوی و اعضای آن جمعیت در زندان بودند. همین موضوع سبب ایجاد اختلاف بین فدائیان اسلام و آیتالله كاشانی شد. لیكن با وجودی كه برخی اعضای فدائیان اسلام به آیتالله كاشانی بدبین بودند، نواب صفوی به اعضای جمعیت سفارش میكرد به آیتالله كاشانی احترام بگذارند. در همین رابطه روزنامه آقشام تركیه به اعلامیه نواب صفوی راجع به رعایت احترام آیتالله كاشانی اشاره كرده و نوشته است:
«با اینكه همین دولت و همین شخص باعث زندانی شدن این رهبر دینی جمعیت اسلامی شده بودند، مع ذلك از آنجایی كه در این مبارزه هرگونه اختلاف به نفع انگلیسیها تمام میشد، حاضر نشدند اختلافات جزئی را با منافع ملت مسلمان ایران توأم نموده و آنرا وسیله استفاده انگلیسیها قرار دهند. به همین دلیل در هفته قبل طی اعلامیهای به كلیه پیروان خود دستور دادند كه از هرگونه هتك حرمت نسبت به آیتالله كاشانی خودداری نمایند.»
البته در مرداد 1331 ماده واحدهای به تصویب مجلس رسید كه «چون خیانت حاج علی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد، به موجب این قانون مورد عفو قرار گرفت». سرانجام در 23 آبان همان سال، طهماسبی هم پس از دو سال و اندی از قتل رزمآرا از زندان آزاد گردید. آیتالله كاشانی در پی آزادی شهید خلیل طهماسبی او را به عنوان «شمشیر بران اسلام» و «مجری اراده افكار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.
منبع:مجموعه مقالات سومین همایش ایران و استعمار انگلیس ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1393 ، ص 153 تا 174
منبع بازنشر: سایت ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 112 - اسفند 1393
تعداد بازدید: 1137