24 فروردین 1394
رژیم پهلوی دوم، همواره از حضور نیروهای روحانی در بین مردم انقلابی رنج فراوانی می برد و تمام سعی خود را بر سرکوب این گونه نیروها متمرکز نموده بود. از این رو از روش های مختلفی چون جنگ روانی علیه روحانیت، ممانعت از گرفتن مجالس ختم در هفتم، چهلم و سال (به خصوص چهلم شهدای فیضیه) و... بهره می برد.
البته این سیاست پهلوی دوم بی شک برای تمامی روحانیون مطرح انقلاب آشکار گردیده بود، به نحوی که آیت الله بروجردی علتاً تمامی این حرکات رژیم را محکوم می نمود... اما در این بین یکی از جالب ترین و در عین حال کوتاه اندیشانه ترین سیاست های رژیم، اعزام طلاب به خدمت سربازی بود!
پس از فاجعه ی فیضیه ی قم (2 فروردین 1342) و آشکارشدن اتحاد روحانیت علیه رژیم ستم شاهی، در اواخر فروردین ماه (اوایل اردیبهشت) رژیم دست به کار عجیبی زد، و آن دستگیری طلبه های جوان و اعزام آن ها به سربازی بود. البته این امر صرفاً برای فشار بر روحانیت بود.حسینیان در این باره می نویسد:
نحوه ی سربازگیری بسیار توهین آمیز و غم انگیز بود. کامیون های نظامی به همراه پلیس مسلح رژیم جلوی محل تدریس می ایستادند و همین که طلاب خارج می شدند با یک حمله ی غافلگیرانه طلاب جوان را دستگیر و سوار بر کامیون می کردند و بدون اطلاع به خانواده های آن ها، به پادگان های نظامی اعزام می کردند. طبق گزارش ساواک در همان روزهای اول، 24 نفر از طلاب قم دستگیر و به مراکز اعزام شدند.
طبق همین گزارش «اثر این موضوع در حوزه این بوده است که طلابی که خود را مشمول می دانند، یا قم را ترک و به شهرستان ها رفته اند، یا اینکه با لباس شخصی درآمده اند و فقط طلابی در شهر دیده می شوند که مسن» هستند.
آیت الله گلپایگانی در جوابیه ای که در تاریخ 28 فروردین به نجف مخابره کردند، اعزام طلاب به سربازی را دسیسه ی رژیم برای برچیدن بساط حوزه ی علمیه و روحانیت تفسیر کردند و افزودند که «به اسم نظام وظیفه، طلابی که دارای کارت تحصیلی هستند با وضع بسیار موهنی در قم و شهرستان ها دستگیر و به سربازخانه ها اعزام می شوند».
موضوع سربازگیری طلاب چنان عرصه را بر حوزه های علمیه تنگ کرده بود که همه ی بزرگان را به انفعال واداشت. آیت الله حاج سیدابوالحسن رفیعی از مجتهدین قزوین در ضمن سخنرانی در مسجد شاه قزوین اعلام کرد: «دولت تصمیم گرفته طلاب جوان را به خدمت سربازی اعزام نماید. معلوم می شود مقصود این ها این است که مدارس علمیه را از بین ببرند». در عین حال افزود: «بایستی از مقامات بالا تقاضا نماییم شاید از این موضوع صرف نظر نمایند».
با همه ی این اوضاع شکننده و طاقت فرسا، حضرت امام این گونه مسائل را برای مبارزه امری طبیعی می دانستند و از حوادث غیرمنتظره کمال استفاده را می بردند. وقتی چند نفر از طلاب جوان، وحشت زده خبر حمله ی مأمورین به طلبه ها را در پایان درس آیت الله مشکینی و دستگیری چند نفر از جمله علی اکبر هاشمی رفسنجانی را به امام دادند، معظم له با شهامت و وقار فرمودند: «ببرند، شما هر جا باشید، سرباز امام زمان هستید و رسالت خود را ایفا کنید. آقای رفسنجانی را هم بردند، او باید با اسلحه آشنا شود. ما به آن ها احتیاج داریم».
همان طوری که امام پیش بینی می کرد سربازی طلاب به نفع رژیم تمام نشد. در همان روزهای اول، طلبه ها آثار مثبتی را در پادگان گذاشتند. آقای هاشمی رفسنجانی یکی از دستگیر شدگان که هم زن و بچه داشته و هم بیش از سی سال سن داشته و هم کار معافیت داشته، در پادگان باغشاه (حر) رهبری پنجاه نفر از طلاب سرباز را به دست گرفته بود و در همان روزهای نخست با مطرح کردن بحث های سیاسی در بین افسران و حتی فرماندهان پادگان و سربازها همه را به خود جلب کرده بود.
در آن زمان رسم بر این بوده که سربازان برای استحمام باید همه ی لباس های خود را بکنند و حق استفاده از پوشش عورت نیز نداشته اند. در اولین روز حمام، طلبه ها استقامت می کند و این سنت غلط را می شکنند و با افسر مسئول درگیر می شوند. این مسئله «مثل بمب در باغشاه منفجر شد».
آقای هاشمی با فرمانده لشکر، تیمسار پیروزنیا، ملاقات می کند و چند مسئله را مورد انتقاد قرار می دهد:
1- اعتراض قانونی به سربازگیری طلبه ها.
2- برهنه کردن سربازها در حمام.
3- اعتراض به فحاشی افسرهای ارتش به سربازان.
4- دزدی در پادگان.
فرمانده لشکر فردای آن ملاقات همه ی پادگان را به خط کرد و اعلام کرد: «اگر بعد از این گزارش شود که افسری، فرماندهی، کسی را لخت برده حمام جریمه می کنم... هر افسری به سربازی فحش بدهد بازداتش می شود و در هر واحدی که دزدی بشود، فرمانده اش باید تنبیه شود».
این پیروزی به نفع سربازان به عنوان اولین ره آورد حضور طلبه ها در پادگان نظامی به نفع روحانیت تمام شد.
آقای هاشمی از پادگان پیامی را برای امام ارسال کرد که نشانه ی روحیه ی بسیار بالای طلاب سرباز بود. وی به امام نوشت:
«وضع اینجا خیلی خوب است. دنیای جدیدی است. مشکل خاصی هم نیست. با اسلحه و استفاده از آن آشنا می شویم. نظام جمع و دویدن و سحرخیزی و ورزش صبحگاهی برای طلبه ها سودمند است؛ حتی ارزش آن از نظر بدنسازی هم قابل ملاحظه است. اگر می توانستیم در حوزه هم این برنامه ها را اجرا می کردیم مفید بود. ارزش برتر، تأثیری است که ما روی افسران و درجه داران داریم. اگر در سطح وسیعی طلبه ها را به سربازخانه ها بیاورند، چه بسا در ارتش زمینه ی تحولی شود».
منابع:
1- دوانی، علی. نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
2- حسینیان، روح الله. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.
منبع: برگرفته از قدس آنلاین
منبع بازنشر: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 1122