انقلاب اسلامی :: روابط ایران و عربستان در دوره پهلوی

روابط ایران و عربستان در دوره پهلوی

24 فروردین 1394

اولین ارتباط رسمی ایران با آل سعود در دوره پهلوی اول اتفاق افتاد. پس از جنگ جهانی اول و فعالیت انگلیس در متحد کردن اعراب مخالف عثمانی در شبه جزیره عربستان با کمک فردی چون توماس ادوارد لورنس که به لورنس عربستان معروف شد،


با اعلام استقلال شریف حسین، شریف مکه ــ که از اعقاب پیامبر اسلام بود ــ وضعیت این منطقه شکل دیگری یافت. شریف در مکه و مدینه و فرزندانش یکی در منطقه شامات و دیگری بر عراق به شاهی رسیدند که الان نیزآخرین وارث وی، ملک عبدالله شاه اردن است که در این کشور حاکم است.

از تصمیم انگلیس به در اختیار گذاشتن این منطقه به خاندان شریف حسین دیری نپایید که آل سعودی که در ضعف قرار داشتند با تجدید نیرویی از اعراب بدوی، پس از خلئی که از نبود امپراطوری عثمانی ایجاد شده بود از منطقه نجد حرکت کردند و با اشغال مکه و مدینه (1924) که مرکز تمدنی این کشور به حساب می آمدند و چیره شدن بر کل منطقه حجاز، عبدالعزیز اولین پایه گذار دولت پادشاهی عربستان شد و به خود نام شاه حجاز نهاد. از سال1939عبدالعزیزابن سعود با یکپارچه کردن همه تکه های پادشاهی خود رسماً نام کشورش را به پادشاهی عربستان سعودی تغییر داد. و البته این امر میسر نشد مگر با ورود قدرت تازه به دوران رسیده ای به نام امریکا که تشنه نفت این کشور بود. با بسته شدن قرارداد نفتی طولانی مدتی با شرکتهای امریکایی شرکت نفت عربستان به نام "آرامکو" به وجود آمد که به ظن اکثر صاحب نظران، گرداننده اصلی سیاستهای این کشور به دست این شرکت است. پر بی راه نیست که امریکای صاحب ادعا در مسائل حقوق بشری، در فجیع ترین کشور دنیا از لحاظ رعایت این مسائل کمترین اعتراض را می کند.

در پی اشغال مدینه از سوی آل سعود و بمباردمان این شهر و تخریب بقاع متبرکه این شهر که مورد توجه شیعیان ایران نیز بود روابط ایران و عربستان که می رفت روبه بهبود رود، به تیرگی گرایید. حتی با فرستادن عین الملک (پدر هویدا)، ژنرال قنسول ایران در دمشق به همراه جلال السلطنه وزیر مختار ایران در مصر (1925) به جده این اعتراض ایران به جایی نرسید و البته روابط هم مستحکم نشد هیچ که خراب تر هم شد. به نظر می رسد حکومت بدوی و متعصب بر سر کار آمده، چندان آشنایی به اصول دیپلماتیک جهانی نداشت. ولی همین حکومت بدوی که عدم سفر حجاج به مکه را دید و دستش از این منبع سرشار مالی خالی شد به عقل آمد و پیام دوستی فرستاد.

سفر بعدی عین الملک به عربستان سه سال بعد و در اوایل حکومت رضاشاه پهلوی پیش آمد. عین الملک در جواب روزنامه العراق در خصوص ماموریتش می گوید:

آقای حبیب الله خان هویدا (عین‌الملک) از راه مصر عازم ماموریت خود در حجاز بوده و در ورود به مصر وقایع نگار یکی از روزنامجات مصری او را ملاقات و راجع به ماموریت سیاسی در حجاز سوالاتی کرده و معزی الیه مطالب ذیل را برای او بیان نموده است: "چون دستور دولت متبوعه خود را برای مسافرت به طرف حجاز دریافت کردم از بیروت به تهران حرکت کرده تا با اولیاء امور ملاقات و مذاکره شفاهی راجع به ماموریت خود نموده و دستور کافی برای ماموریت خود اخذ کنم. پس از ورود به تهران به پابوسی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی موسس ایران نو و یگانه پهلوان نهضت آن، شرفیاب گردیده اعلیحضرتش نهایت محبت و مرحمت را نسبت به ابن سعود ابراز فرموده و همچنین رجال دولت هم تاسی به شخص اعلیحضرت کرده کمال مهر را نسبت به او اظهار داشتند. و اگر هر آینه غیاب اعلیحضرت ملک عبدالعزیز در نجد و زمستان گذشته نبود اعتراف ایران به حجاز و روابط سیاسی بین دولتین تا به حال به خود صورتی گرفته بود. بین دولت ایران و حجاز اموری که موجب رد و بدل و گفت و گو باشد وجود ندارد و ایرانیان هم چیزی از حجاز نخواسته و امتیازی هم برای رعایای خود در حجاز مطالبه نمی کند. فقط چیزی که هست دولت ایران مایل است که طرز معاملات با رعایای او در حجاز مطابق بهترین معامله باشد که با ملت می‌کند و حریت دیانتی و مذهبی حجاج ایرانی در حجاز محفوظ بماند و البته این قضیه‌ایست که هرگز حکومت حجاز با آن مخالفت نخواهد کرد.

ماموریت من در این سفر اعترافی است که از قبل دولت متبوعه خود به پادشاه نجد و حجاز کرده و پس از آن مطابق معمول بایستی هیاتی از طرف پادشاه حجاز به تهران اعزام شود و مکتوب دوستانه از طرف ابن سعود برای اعلیحضرت شاه با خود همراه داشته باشد. چنانچه در موقع اعتراف ایران به عراق معمول گردید و هیاتی از طرف حکومت عراق به ریاست رستم بیک حیدر به تهران اعزام گردیده و با نهایت احترام از طرف و محبت استقبال گردیدند و پر معلوم است که زیارت نمایندگان حکومت عربی حجاز به ایران در این موقع، کمک بزرگی به حسن روابط طرفین خواهد کرد و ایرانیان کارهایی را که عواطف قلبیشان را نسبت به عرب ظاهر می کنند ابراز خواهند نمود.

پس از انجام این سفر که به نظر می آید قرین موفقیت بود، مقدمات سفر اولین هیئت سعودی که نام هیئت حسن نیت را یدک می کشید آماده شد و آنان به تهران آمدند. این هیئت که به نمایندگی از ابن سعود به تهران آمدند، شامل شیخ عبدالله الفضل فرزند دوم سلطان و وزیر امور خارجه آن کشور بود. تا این تاریخ ــ 1929ــ ایران به طور رسمی حکومت سعودی را به رسمیت نشناخته بود و در این سفر این امر انجام گرفت و رابطه سیاسی دو کشور برقرار شد. و در مارس 1930م سفارت ایران در جده افتتاح شد. عین‌الملک تا مدتی به عنوان وزیر مختار در این شهر باقی ماند. با سفر امیرفیصل نایب السلطنه که بعدها به شاهی رسید در سفر او به تهران در سال 1311 روابط دوستانه شد.

مرحله دوم روابط ایران و سعودی به دوران محمدرضا پهلوی باز می گردد. در دوره اول تقریباً تنش خاصی ایجاد نشده بود. جنگ جهانی دوم تا حد زیادی روابط بین همسایگان خاورمیانه را تحت الشعاع خود داشت و از سویی شاه نورسیده هم چندان قدرتمند نبود که بخواهد روابطی جدای از سیستم سابق برقرار نماید. اولین گزارش در خصوص روابط ایران و عربستان در همان سالهای اولیه به حکومت رسیدن شاه داده شد. قتل سیدابوطالب یزدی به هنگام حج سال 1322.

این زائر که به علت بدی مزاج در کعبه دچار استفراغ شده بود به دست شرطه های امر به معروف عربستان دستگیر شد به جرم ملوث کردن خانه خدا و بدون توجه به دفاعیات و سخنانش به شکلی کاملاً بدوی و غیر انسانی سر بریده شد. این عمل که بسیار شبیه به عملکرد داعشیان قرن جدید است بازتاب بدی در ایرانیان داشت. به نظر می رسد این قتل بیشتر تصفیه حساب فرقه ای باشد تا اجرای قوانین الهی. یعنی تصفیه حساب تفکر سلفی و وهابی با فرقه ای دیگر یعنی شیعیان که از نظر علمای وهابی کافر و خارج از دین به حساب می آیند.

این اولین دور جدید روابط، آغازی بد و در شرایط جدید پس از جنگ دوم بود.از سوی ایران روابط با عربستان قطع شد و این قطع رابطه تا چهار سال دوام یافت، بدون اینکه عربستان تاوان این کار را بپردازد. و ارتباط مجدد نیز با نامه ای که ابن سعود به شاه جوان ایران نوشت، و با صلاحدید مقامات برقرار شد. ملک عبدالعزیر در این نامه نوشته بود:

موجب کمال مسرت ما است که مناسبات دوستی قدیمی خود را که گردی از فترت بر آن نشسته بود با دولت آن اعلیحضرت تجدید نموده که آبها به مجاری سابق خود باز گردد و برای وصول به این منظور مقرر داشتیم در همین نزدیکی یعنی پس از بازگشت وزیر امور خارجه ما از امریکا، وزیرمختاری در دربار آن اعلیحضرت معین و برقرار نماییم که دولت دو ملت را وصل و تشیید نماید، همچنانکه خوشوقت خواهیم شد چنانچه آن اعلیحضرت هم عین همین عمل را اجراء بفرمایند تا امور بین دو کشور به حال طبیعی خود بازگشته و باب مودت ودوستی مانند گذشته برقرار شده و در آینده هم پایدار بماند...

محمدرضاشاه هم جوابیه ای بدین مضمون به ملک نوشت که در بخشی از آن آمده است: «... از سوءتفاهم موجود بین دو کشور همواره ملالت خاطر داشتیم و بنا بر این تمایل آن اعلیحضرت را با حسن قبولی تلقی نموده و یقین داریم با توجه و اهتمام خاص آن اعلیحضرت و ورود وزیرمختاری که به دربار ما مامور خواهد شد دوره جدیدی در مناسبات دو کشور اتخاذ خواهد گردید، ما نیز به دولت خود امر و مقرر داشتیم متقابلاً در تعیین و اعزام وزیرمختار نزد آن اعلیحضرت اقدام شایسته به عمل آورد...».

سفارت ایران از 18 اسفند 1328در جده به دست عبدالحسین صدیق انصاری به عنوان وزیر مختار ایران در عربستان افتتاح شد. از این زمان تاکنون روابط این دو کشور فراز و فرودهای زیادی داشته است. مهمترین مشکل شاه با حکومت عربستان داعیه ای بود که هم ایران و هم عربستان در خصوص قدرت اول این منطقه با هم بازی می کردند. با اینکه هر دو کشور در محدوده کشورهای طرفدار غرب محسوب می شدند ولی این رقابت منطقه ای به شکلهای گوناگونی دیده می شد. مهمترین شکل آن رقابت این دو کشور در مسئله قیمت نفت بود. دعوایی که بارها موجب سردی روابط در بین این دو کشور شد. در خاطرات اسدالله علم این برخوردها و ناراحتیهای شاه از دست سیاستهای عربستان به خوبی ضبط شده است.

شاه برای اولین بار در دوره دومین پادشاه عربستان یعنی ملک سعود پای به عربستان گذاشت (27اسفند 1336) و این همان سفر معروفی بود که شاه در لباس احرام کارهای تبلیغاتی فراوانی انجام داد. و البته این سفر در جواب سفری بود که ملک سعود سال قبل از آن به ایران داشت.

سفر بعدی شاه عربستان به ایران به سال 1344بود. سفری که نه ملک سعود بلکه ملک فیصل شاه جدید سعودی که با کودتایی سفید به جای برادر به سلطنت رسیده بود به ایران داشت. در این سفر موافقتنامه مربوط به تحدید فلات قاره بین ایران و عربستان امضا شد و به سالها مشکل مرزی دریایی ایران و آن کشور پایان داد. دومین سفر شاه به عربستان به سال 1347 به وقوع پیوست. آخرین و سومین سفر شاه به عربستان پس از قتل ملک فیصل به دست تعدادی از ناراضیان داخلی این خاندان به وقوع پیوست. این سفر به سال 1354انجام شد. و شاه ملاقاتهای متعددی با شاه جدید یعنی ملک خالد انجام داد. این حسن روابط همراه با برخی تنشهای پیدا و پنهان تا زمان پیروزی انقلاب درایران ادامه یافت. به طور خلاصه می توان روابط ایران و عربستان را در طول حکومت پهلوی چنین توصیف کرد:

روابط دو کشور ایران و عربستان در دهۀ 1350 با دکترین سیاسی نیکسون به یکدیگر پیوند خورده و بیشتر با آئین مزبور قابل تفسیر و تبیین می باشد. در چارچوب این دکترین دو کشور همکاریهایی را در منطقه برای حفظ وضع موجود و منافع غرب آغاز می نمایند. در این راستا، ایران با قدرت بالندۀ نظامی خود، حفظ امنیت منطقه را به عهده می گیرد و عربستان با توان مالی و ذخایر عظیم نفتی نقش قدرت اقتصادی را متعهد می شود. با وجود این همکاریها، در روابط دو کشور در این دهه نیز رقابتهایی به چشم می خورد. در دهه 1350 شاه... ایران سعی نمود تا جاه طلبی منطقه ای خود را تحقق بخشد، لذا با مطرح کردن تشکیل یک پیمان دفاعی برای کشورهای خلیج فارس تلاش کرد تا رهبری این کشورها را برعهده گرفته و نقش برادر بزرگتر را برای آنها ایفا کنند. عملی شدن این طرح می توانست به بلندپروازیهای نظامی و سیاسی شاه، یعنی تبدیل ایران به قدرت اول نظامی اقیانوس هند جامۀ عمل بپوشاند و حوزه نفوذ کشور او را گسترش دهد. در مقابل عربستان سعودی با امتیازات اشتراک قومی، فرهنگی، زبانی و مذهبی با کشورهای عرب منطقه، بسیار میل داشت که این سیادت را خود بر عهده بگیرد، به همین خاطر به انحاء مختلف تلاش کرد تا با استفاده از این امتیازات و اهرمهای دیگر به مقابله با توسعه طلبی و افزون خواهی شاه برخیزد. ...این روند همکاری و رقابت تا سال 1357 در روابط و سیاستهای آشکار و نهان دو کشور مشهود است.

انقلاب اسلامی در واقع چرخشی بزرگ در کشورهای وابسته به غرب در منطقه ایجاد کرد. با وقوع انقلاب با اینکه بار سنگینی که به نام شاه بر گرده منطقه سنگینی کرد برداشته شد و خطری بزرگتر برای رژیمهای دیکتاتوری منطقه ایجاد کرد. پیام رهایی بخش آزادی و حریت انقلاب در منطقه پیچید واز سوی دیگر این رژیمها را نسبت به اوضاع مردم کشور خودشان حساس کرد. پیام صدور انقلاب خطر بزرگی بود. از همان روز پیروزی، موج مخالفتهای این کشورها با ایران به صورت غیرعلنی و سپس علنی آشکار شد. دولت عراق و رهبرش صدام، علمدار این فشار بود که کاملاً آشکار و هویدا بر ضد ایران جنگی را آغاز کرد که که دیگر کشورهای منطقه مانند حکومت سعودی با پشتیبانی مالی خویش حامی بی چون و چرای وی گردیدند. هشت سالی که دهها میلیارد دلار برای این کشورها آب خورد و آخرش هم صدام چون خاری بر چشم همان دوستانش فرو شد و به دشمن خونی آنان تبدیل گردید.

در طول این سالها واقعه کشته شدن حجاج ایرانی در عربستان هم سالهایی چند روابط را تیره و تار کرد که با سیاست سیاستمداران دو طرف بعد از چند سال آرامشی نسبی بین دو کشور به وجود آورد که همانا حمله صدام به همین کشورها و عدم همراهی ایران با وی می تواند دلیل این نزدیکی رابطه باشد. هر چند که هیچ گاه این رابطه به یک دوستی محکم تبدیل نشد.

با وقوع انقلابهای بهار عربی و ایجاد موجی جدید در دنیای عربی و خیزش مردمی در بحرین و دخالت علنی سعودی در این کشور و مسئله سوریه مجددآً روابط ایران و عربستان در حضیض قرار دارد. مشکل عمده هم به نظر می رسد در هم آمیختگی آیین تند وهابیت با سیاست این کشور است. وهابیتی که شیعیان و حتی دیگر گروههای اسلامی را کافر می داند و نجس. امتزاج شاهزادگان و علمای وهابی که به شیوخ مشهورند چنان است که این شیوخ در واقع قدرت زیادی در سیاستگذاریهای منطقه ای این سلطنت برعهده دارد. هر چند که گاه برخی از سلاطین سعی داشتند که قدرت این شیوخ را کم کنند ولی در توان آنان برای این کار نمی توان امیدی داشت.

شاید با مرگ آخرین فرزندان عبدالعزیز و ایجاد جریان جدیدی از نسل جوانتر خاندان سعودی که سعی در به امروزی تر کردن نحوه حکومتشان بزنند بتوان به سالهای آینده امید بست. به هر صورت با زاده شدن گروهی به نام داعش که از تولیدات مذهب تند سلفی است و عملیات جنون آمیزی که در سرکوب و اعمال وحشیانه بر ضد بشریت می کنند ــ که دود آن حتی به چشم این خاندان خواهد رفت ــ می توان امید بست که شاید روزی با ایجاد تغییرات اصلاحی در این جامعه به شدت بسته و اصولگرای به تمام معنی، رابطه گرم تر و صمیمانه تری بین ایران و آن کشور ایجاد شود.


منابع:

1. اخوان کاظمی، بهرام. مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر. تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.
2. عظیمی، رقیه سادات. عربستان سعودی. تهران، وزارت خارجه، 1374.
3. غفاریان، سیروس. حکومتگران کشورهای اسلامی. تهران، آموزش و پرورش، 1380.
4. کلیاتی در باره روابط دولت شاهنشاهی ایران با دول حوزه مسئولیت اداره اول سیاسی. تهران، وزارت امور خارجه، 1355.




منبع: برگرفته از نشریه الکترونیکی بهارستان،​شماره 144
منبع بازنشر: سایت جام‌جم ایام



 
تعداد بازدید: 1121


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: