25 فروردین 1394
ژنرال دوگل رئیس جمهور اسبق فرانسه در 24 مهر 1342 برای دیداری 4 روزه از ایران در رأس هیأتی به تهران آمد.دو گل که دهها خبرنگار و عکاس فرانسوی،او را همراهی میکرد،
در روز 27 مهر با برنامهریزی دولت ایران از شیراز نیز بازدید کرد. مسافرت یک روزه دیدار از شیراز شامل گردش در اتومبیل روباز در شهر، افتتاح یک کارخانه، بازدید از تخت جمشید و چندبرنامه دیگر برای رئیس جمهور کهنسال فرانسه که بیش از هفتاد سال از عمرش میگذشت، غیر قابل تحمل بود. از این رو او با ترفندی توانست خود را از زیر بار یکی از خستهکنندهترین برنامههای مراسم نجات دهد. بهتر است ماجرا را در گزارش «ادوارد سابلیه» خبرنگار روزنامه لوموند که در آن سفر همراه هیأت دوگل در شیراز بود، دنبال کنیم. «سابلیه» در لوموند مینویسد:
مسافرت سال 1963 ژنرال دوگل به ایران یکی از سفرهای فراموش نشدنی او است. ژنرال پس از دو روز مهمانی در تهران که ساعاتش اشغال و پر بود و طبعاً این ساعات طاقتفرسا [و بدون استراحت] متناسب با سن و سالش نبود، با هواپیما از تهران وارد شیراز شد. در شیراز که نزدیک تختجمشید واقع است، به میان جمعیت رفت و با مردم کوچه و بازار این شهر که برای استقبال و تماشایش در دو طرف خیابان صف کشیده بودند از نزدیک تماس گرفت و ساعاتی را در زیر آفتاب سوزان با آنها گذراند.آنگاه زیر همین آفتاب برای افتتاح کارخانهای در همان شهر شیراز سوار اتومبیل روباز شد و به آنجا رفت و در آنجا نیز مدت دو ساعت در زیر آفتاب بسر برد. ژنرال دوگل آن دو ساعت را با ادب و متانت تحمل کرد و آنگاه او را به تخت جمشید بردند.
رئیس جمهور فرانسه و همراهانش ـکه من نیز جزو آنها بودم ـ بعداز ظهر به تختجمشید ـ که در یک دشت آفتابی قرار داشت ـ رسیدند. اما در آنجا قرار بود مدیر امور آثار تاریخی، به زبان فرانسه نطق مفصلی بکند. وی در پشت تریبون قرار گرفت. از حجم صفحاتی که در دست داشت معلوم بود که سخنرانیاش طولانی خواهد بود و همه ما در این فکر بودیم که ژنرال دوگل،آن پیرمرد هفتاد و هفت هشت ساله، چگونه میتواند آن سخنرانی مفصل را تحمل بکند. سخنران شروع به خواندن متن کرد: حضرت رئیسجمهوری، خانمها، آقایان! من میخواهم تاریخ این مکان تاریخی را برایتان بگویم. تختجمشید از آثار پرارزش عصر .... مهمانان همه زیر گوشی به هم میگفتند معلوم میشود ما باید چند هزار سال تاریخ را در اینجا گوش کنیم. فکر اینکه گوینده میخواهد تاریخ تختجمشید را بگوید،آن هم تاریخ چندهزار ساله، ما را نگران کرد. واقعاً در آن آفتاب سوزان، گوش دادن به شرح وقایع چندهزار سال تاریخ، یک کشور خارجی عذابی وحشتناک بود! کاش شما هم آنجا بودید و چهرهی ناراضی ژنرال را میدیدید. او در آن موقع به استراحت نیاز داشت و شدیداً ناراحت بود.
هنوز چند دقیقه از سخنرانی مدیر امور آثار تاریخی نگذشته بود که وی گفت: ... لیکن قبل از آنکه وارد اصل موضوع و تاریخ این محل تاریخی بشوم، بگذارید به عرض میهمانان گرامی برسانم که اسکندر مقدونی در سال 326 قبل از میلاد به ایران لشکر کشید و این بنای باشکوه تاریخی را آتش زد و ...
ژنرال دوگل که حوصله شنیدن تاریخچه طولانی تختجمشید را نداشت با موقعشناسی و زرنگی تامی که مخصوص خودش بود، ناگهان کلام سخنران را قطع کرد و برخاست و گفت: بسیار خوب، برویم ببینیم از آن آتشسوزی چه باقی مانده است؟
و سپس برای بازدید از ستونها و آثار باقیمانده از آن قصر باشکوه تاریخی به راه افتاد. وی با این کار نه تنها خودش، بلکه ما و عدهی بسیاری را از شنیدن آن سخنرانی طولانی در زیر آفتاب خلاص کرد.»
منبع: اطلاعات سال 1351، ص 91، گزارش «خاطرات کوچک از خبرنگاران بزرگ»
منبع بازنشر: سایت جامجم ایام
تعداد بازدید: 1080