رضاشاه به روايت ميلسپو
از رضاشاه نميبايست يك نقش محدود يا نقشي مطابق قانون اساسي انتظار داشت. او موجودي بود با عريزههاي بدوي، بيرحم و بياعتقاد به قانون كه عدهاي نوكرصفت و چاپلوس دورهاش كرده بودند و چند نفر كمجرئت و خودخواه به او مشاوره ميدادند. او از صميم قلب و عميقاً از وضع نابسامان كشورش تكان خورده بود، به توانايي خودش اطمينان داشت و از اعتماد به نفس فوقالعادهاي برخوردار بود. هيچ رابطهاي با انقلاب مشروطيت و هيچ رشتة محكمي چه از نظر...